نقدی بر دوگانه انگاری فرهنگ عاشورا و فرهنگ اربعین
نوشتار پیش رو که در ایام اربعین شهادت جانسوز حضرت ثار الله -علیه صلوات الله- در اختیار خوانندگان محترم قرار می گیرد نقدی است بر مقاله ای که چندی پیش در یکی از روزنامه های صبح کشور با عنوان "فرهنگ عاشورا فرهنگ اربعین" منتشر شد یا به عبارت دیگر باز نشر شد![1] البته به قدری عمل روزنامه مذکور عجیب بود-به زودی چرایی این تعجب روشن می شود- که نه می توان این مقاله را منتشر شده نامید به این معنا که برای اولین بار به ظهور رسانه ای رسیده است و نه می توان آن را بازنشر نامید!
ضعف حرفه ای از حرفه ای های مدعی
واقعیت آن است که طبق آنچه در کتاب مجموعه مقالات آقای دکتر سعید حجاریان با نام "از شاهد قدسی تا شاهد بازاری" آمده است، اصل این مقاله حدود چهارده سال پیش با عنوان "فرهنگ عاشورا" در روزنامه "آفتاب امروز" به تاریخ 24 فروردین 1379 منتشر شده است. اما اکنون و در هفتم آبان ماه 1393 علاوه بر افزایشی که در عنوان مقاله به چشم می خورد، در حدود نیمی از مقاله حذف شده است و البته در پاره ای موارد تغییرات و اضافات محدودی در آن اعمال گشته است.
نکته دیگری که حاکی از ضعف حرفه ای است و ظاهرا در پی همین تغییرات روی داده است، نامفهوم بودن بعضی عبارات مقاله فرعی است که چون فعلا در صدد بیان آنها نیستیم از نقل آنها چشم می پوشیم. ولی این موارد آن قدر واضحند که با یک بار مطالعه مقاله به راحتی دیده می شوند.
به هرحال نیمه ای از مقاله اصلی حذف شده است اما حاوی تصویری بسیار سطحی و ناعالمانه از دانش فقه است که همین تصویر را در آثار دکتر سروش نیز مشاهده می کنیم و البته هم وی و هم دکتر حجاریان، مستقیم یا غیرمستقیم این تصویر بسیار نادرست را از آثار ابوحامد غزالی از دانشمندان اشعری مذهبِ اهل سنت اخذ کرده اند. همچنان که در مقاله دکتر حجاریان به این مطلب تصریح شده است. نقد این قسمت را به شماره های آینده و البته احتمالی این مکتوب وا می نهیم تا اگر پروردگار سبحان توفیق را یارمان کرد پرده از نادرستی این سخن برافکنیم. اما مناسب است قبل از پرداختن به اصل مقاله و در پایان این مقدمه طولانی نکته ای یادآور شویم.
عملکرد و موضع گیری همه امامان معصوم -علیهم السلام- برخاسته از صفات الهی و عالی ایشان بوده است و همگی در راه دین خدا مبارزه و مجاهدتی کامل، عقلانی و برخاسته از محبت خداوند متعال به جای آورده اند. گو اینکه این مجاهدت با توجه به شرائط متفاوت در اشکال گوناگون و شیوه های مختلف به ظهور رسیده است
مصیبت بزرگ دانشمندان بی دانش
به راستی چه بر سر دانش و خرد آمده است که برخی تئوریسین های بعضی جناح های سیاسی یا طرفداران وی آنچه را که چهارده سال پیش منتشر شده است اکنون با نامی دیگر و با انبوهی تغییر دوباره عرضه می کنند. آنچه خاستگاه این سوال و البته بسیار تاسف بار است غیرعلمی بودن و به دور از تحقیق بودن اصل و فرع مقاله مزبور است. حقیقتا باعث شگفتی است که یک فرد تحصیل کرده، اندیشمند و صاحب عنوان تا چه حدّ می تواند از معارف ابتدایی اسلام ناآگاه باشد. سپس این ناآگاهی را در قالب مقاله متبلور کند!؟ ای کاش مقاله مذکور در باره مسأله یا حادثه ای غیردینی می بود؛ چه آنکه قلم فرسایی در حوزه دین بدون آگاهی کافی از معارف دینی می تواند نتائج سوئی به دنبال داشته باشد چه برای نویسنده چه برای خواننده.
به هر حال در هر دو مقاله اصلی و فرعی بیش از پانزده نکته یا ادعای در خور تأمل وجود دارد که البته در این میان آن تحلیل نادرست از دانش فقه تنها در مقاله اصلی موجود است. در این مجال و فرصت اندک به یک مسأله خواهیم پرداخت و در عین حال در شماره های آینده این نوشتار به نقد پاره ای مطالب دیگر خواهیم پرداخت.
مطلب اول: حادثه ای چند بُعدی
به طور قطع می توان گفت که انحصار اهداف نهضت حضرت سید الشهداء -علیه السلام- به یک بُعد نه تنها دلیلی ندارد بلکه مخالف با شواهد و دلائل موجود می باشد. مثلا نمی توان هدف این نهضت سترگ را فقط هدفی عرفانی یا فقط هدفی سیاسی قلمداد نمود. بلکه با توجه به صفات بارز رهبر این قیام و نیز سخنانی که از آن بزرگوار در زمینه این قیام به یادگار مانده است می توان تبیینی چند بُعدی، موجَه و مقبول از اهداف قیام عاشورا ارائه نمود.
نگارنده این سطور در حدّ بضاعت اندک خود کوشیده است بعضی از مقدمات اصلی این چنین تبیینی را در مقاله ای با عنوان "مقدمات بازخوانی حادثه ای بزرگ " در پایگاه اینترنتی تبیان مطرح کند. بنابراین به تکرار آن مطالب نخواهیم پرداخت. شایان ذکر آنکه می توان در میان اهداف قیام عاشورا یک هدف را اصلی ترین هدف معرفی نمود و سائر اهداف را در دامنه آن تبیین کرد؛ البته با توجه و استناد به دلائل و شواهد. لکن روشن است که این تبیین با تک بُعدی قلمداد کردن هدف قیام کاملا متفاوت است.
مطلب دوم: عاشورای عاشقانه، عاشورای عاقلانه
در متن مقاله این گونه آمده است که:
« 1) حضرت سید الشهداء-علیه السلام- نهضتی غیرعقلانی و عاشقانه و عارفانه سامان دادند. و حال آنکه ائمه بعدی فعالیتی عقلانی و غیرعاشقانه به انجام رساندند. گویا در میان ائمه -علیهم السلام- و پس از امام مجتبی -علیه السلام- فقط حضرت امام حسین -علیه السلام- بودند که عارف و عاشق بودند و خود را فدای اندیشه اسلامی کردند و فقط ایشان در صدد حفظ تفکر اسلامی بودند و امامان پس از ایشان فاقد عشق و عرفان بوده، تنها در صدد حفظ محمل مادی اندیشه یعنی افراد شیعه، و نیز در صدد تدارک سیاسی و مصلحت بینی بودند.
2) میان فرهنگ عاشورا با فرهنگ اربعین تفاوت وجود دارد. فرهنگ عاشورا فرهنگی عاشقانه و در جهت حفظ خود اندیشه و نه محمل مادی اندیشه بوده است و فرهنگ اربعین در جهت حفظ محمل مادی اندیشه و تدارک سیاسی است. به دیگر سخن در فرهنگ عاشورا حفظ اندیشه واجب ترین واجبات بود و در فرهنگ اربعین حفظ نظام اصل است.»
در این نوشتار فقط به نقد ادعای اول که البته بدون ارائه دلیل اقامه شده است و گویا پایه اصلی مقاله را تشکیل می دهد می پردازیم.
با توجه به دلائل متقنی که در ادامه خواهد آمد همه امامان معصوم -علیهم السلام- دارای بالاترین درجه عقل و دانش بوده اند. کما اینکه در نهایت درجه محبت به خداوند سبحان قرار داشته اند. تا جایی که اراده آن بزرگواران همان خواست خداوند متعال بوده است. تمامی این بزرگواران در جهت هدایت امت و بلکه هدایت بشریت تلاش کرده اند و برای صیانت از اسلام مجاهدتی تمام و تلاشی خستگی ناپذیر مبذول داشته اند. بر تارک تاریخ اهل بیت -علیهم السلام- این روایت شریف می درخشد که همه امامان این امت توسط دشمنان هدایت و سعادت به شهادت رسیده اند. در روایتی کاملا معتبر از حضرت امام علی بن موسی الرضا-علیهما آلاف التحیة و الثناء- چنین آمده است:
"وَ اللَّهِ مَا مِنَّا إِلَّا مَقْتُولٌ شَهِیدٌ" ([2]) به خدای سوگند کسی از ما ائمه وجود ندارد مگر آنکه مقتولی است که به شهادت رسیده است. مشابه همین سخن از حضرت امام حسن مجتبی ([3]) و حضرت امام صادق ([4]) -علیهما السلام- نیز نقل شده است.
حال آیا می توان گفت ارتحال حضرت امام حسین -علیه السلام- فقط عاشقانه بوده است؟(البته به قول دکتر حجاریان) و ائمه بعدی که اهل محاسبه عقلانی بودند رحلتی عاقلانه داشته اند.؟!! اصلا اگر به قول دکتر حجاریان فرهنگ بعد از اربعین فرهنگی حسابگر و به فکر حفظ محمل مادی اندیشه است، آیا می توان شهادت هشت امام بعدی را توجیه کرد؟ مگر آنکه –العیاذ بالله- حضرات ائمه -علیهم السلام- را نه رهبران جامعه –و به قول دکتر حجاریان محمل مادی اندیشه- بدانیم و نه ایشان را غرق در محبت خداوند سبحان!!
به راستی اگر چنان جهاد و ایثاری از ایشان به منصه ظهور نمی رسید و امامان بعدی آن چنان که دکتر حجاریان می نگارد در فکر بذل جان خویش نبودند و عاشقانه عمل نمی کردند، پس چرا همگی به دست حاکمان ظالم به شهادت رسیدند؟ آیا در دیدگاه دکتر حجاریان این عمل شهادت طلبانه عاشقانه است یا عاقلانه؟ آیا در رویکرد ایشان و بر پایه تصورات ایشان می باید این عالی مقام ترین شهدا را مصلحت اندیش و محاسبه گر دانست؟ باید ایشان را در پی حفظ نظام دانست یا حفظ اندیشه؟ درنگ در این سوالات و توجه و تأمل در ویژگی های امامان معصوم -علیهم السلام- به تنهایی نادرستی سخنان دکتر حجاریان را آشکار می سازد.
اما ویژگی هایی که در بالا اشاره کردیم نه تنها در زیارت جامعه کبیره، که در روایات معتبر دیگر نیز بیان شده است. در این جا این صفات عالیه را به علاوه بعضی صفات برجسته دیگر که با بحث ما مرتبط می باشند، تنها از زیارت جامعه کبیره گزارش می کنیم.
در فرازهایی از این زیارت بلند بالا که یادگار بسیار ارجمند حضرت امام علی النقی -علیه السلام- و دوره ای فشرده از امام شناسی است خطاب به حضرات ائمه -علیهم السلام- عرض می کنیم ([5]):
با توجه به دلائل متقنی که در ادامه خواهد آمد همه امامان معصوم -علیهم السلام- دارای بالاترین درجه عقل و دانش بوده اند. کما اینکه در نهایت درجه محبت به خداوند سبحان قرار داشته اند. تا جایی که اراده آن بزرگواران همان خواست خداوند متعال بوده است. تمامی این بزرگواران در جهت هدایت امت و بلکه هدایت بشریت تلاش کرده اند و برای صیانت از اسلام مجاهدتی تمام و تلاشی خستگی ناپذیر مبذول داشته اند
«سلام بر شما اى خاندان نبوّت، و موضع رسالت، و محل آمد و شد فرشتگان، و جایگاه نزول وحى، و معدن رحمت، و خزانه داران علم،... سلام بر پیشوایان هدایت، و چراغ هاى [روشنی بخش در] ظلمت ها و تاریکی ها و نشانه های پروا پیشگی و صاحبان خِرد و فرمانروایان عقل کامل... سلام بر خوانندگان خلق به سوى خدا، و راهنمایان ایشان به سر منزل رضاى خدا، و استقراریافتگان در امر خدا و تمامان در محبّت خدا... [خداوند شما را به عنوان] جانشینان خود در زمین و حجّت هاى خود بر خلق خویش و یاران دین خود و حافظان سرّ خود و خازنان علم خویش، و ودیعتگاه حکمت خود، و مترجمان وحى خویش، و ارکان توحید و شناخت خود، مورد رضایت و پسند خود قرار داده است ... و پیوند طاعتش را [طاعت خدا را] محکم گرداندید، و در نهان و آشکار، شرط اخلاص را براى او به کار بستید، و با حکمت و موعظه حسنه به راه او فرا خواندید، و جانتان را در راه رضاى او بذل نمودید، و در برابر شدائد و مصائبى که در راه اطاعت او بر شما وارد آمد شکیبا ماندید، و نماز را به پا داشتید، و زکات را پرداختید و بر انجام معروف امر کردید، و از ارتکاب منکر باز داشتید، و در راه خدا چنان که حقّ جهاد است جهاد کردید، تا دعوتش را آشکار نمودید، و فرائضش را تبیین کردید، و حدودش را به پا داشتید و شرایع احکامش را گسترش دادید، و سنتش را بیان کردید... شما به سوى خدا فرا می خوانید و به سوی او راهنمایی می کنید و به او می گروید و در برابر او تسلیم می شوید و فرمان او را به کار مى بندید و به راه او رهبرى می کنید، و به قول او حکم رانی می کنید.»
در مقام استنتاج از این نوشتار کوتاه باید بگوییم عملکرد و موضع گیری همه امامان معصوم -علیهم السلام- برخاسته از صفات الهی و عالی ایشان بوده است و همگی در راه دین خدا مبارزه و مجاهدتی کامل، عقلانی و برخاسته از محبت خداوند متعال به جای آورده اند.([6]) گو اینکه این مجاهدت با توجه به شرائط متفاوت در اشکال گوناگون و شیوه های مختلف به ظهور رسیده است.
همیشه در میدان مبارزه
در خاتمه مناسب است به عنوان حسن ختام سخنی از امام خمینی-قدس سره الشریف- نقل کنیم:
«ائمه علیهم السلام، و پیروانشان، یعنى شیعه همیشه با حکومت هاى جائر و قدرت هاى سیاسى باطل مبارزه داشته اند. این معنى از شرح حال و طرز زندگانى آنان کاملًا پیداست».([7])
قلمروی مقتضیات زمان تا شکل نه اصول
اولین این بیانات از آنِ آیة الله شهید مطهری-رضوان الله علیه- است. سخن ایشان آنقدر گویا ست که بدون هیچ توضیحی آن را گزارش می کنیم:
«اینجا این سخن به میان مىآید که سایر ائمه -علیهم السلام- چرا شهید شدند؟ آنها که تاریخ نشان نمىدهد که در مقابل دستگاه هاى جورِ زمان خودشان قیام کرده و شمشیر کشیده باشند. آنها که ظاهر سیرهشان نشان مىدهد که روششان با روش امام حسین -علیه السلام- متفاوت بوده است. بسیار خوب، امام حسین-علیه السلام- شهید شد، چرا امام حسن -علیه السلام- شهید بشود؟ چرا امام سجّاد -علیه السلام-شهید بشود؟ چرا امام باقر و امام صادق و امام کاظم-علیهم السلام-شهید بشوند؟ و همینطور سایر ائمه-علیهم السلام-.
جواب این است: اشتباه است اگر ما خیال کنیم روش سایر ائمه -علیهم السلام- با روش امام حسین -علیه السلام-در این جهت اختلاف و تفاوت داشته است. برخى اینطور خیال مىکنند، مىگویند:
"در میان ائمه-علیهم السلام-، امام حسین-علیه السلام-بنایش بر مبارزه با دستگاه جور زمان خود بود ولى سایر ائمه -علیهم السلام-این اختلاف را داشتند که مبارزه نمىکردند."
اگر اینجور فکر کنیم سخت اشتباه کردهایم. تاریخ خلافش را مىگوید و قرائن و دلایل همه برخلاف است. بله، اگر ما مطلب را جور دیگرى تلقى کنیم، که همین جور هم هست، هیچ وقت یک مسلمان واقعى، یک مومن واقعى- تا چه رسد به مقام مقدس امام- امکان ندارد که با دستگاه ظلم و جور زمان خودش سازش کند و واقعاً بسازد، یعنى خودش را با آن منطبق کند، بلکه همیشه با آنها مبارزه مىکند. تفاوت در این است که شکل مبارزه فرق مىکند.
یک وقت مبارزه علنى است، اعلان جنگ است، مبارزه با شمشیر است. این یک شکل مبارزه است. و یک وقت، مبارزه هست ولى نوع مبارزه فرق مىکند. در این مبارزه هم کوبیدن طرف هست، لجنمال کردن طرف هست، منصرف کردن مردم از ناحیه او هست، علنى کردن باطل بودن او هست، جامعه را بر ضد او سوق دادن هست، ولى نه به صورت شمشیر کشیدن.
باید یک انسانی را فرض کنیم که دویست و پنجاه سال عمر کرده و در سال یازدهم هجرت قدم در یک راهی گذاشته و تا سال دویست و شصت هجری این راه را طی کرده است. تمام حرکات این انسان بزرگ و معصوم با این دید قابل فهم و توجیه خواهد بود
این است که مقتضیات زمان در شکل مبارزه مىتواند تأثیر بگذارد. هیچ وقت مقتضیات زمان در این جهت نمىتواند تأثیر داشته باشد که در یک زمان سازش با ظلم جایز نباشد ولى در زمان دیگر سازش با ظلم جایز باشد. خیر، سازش با ظلم هیچ زمانى و در هیچ مکانى و به هیچ شکلى جایز نیست، اما شکل مبارزه ممکن است فرق کند. ممکن است مبارزه علنى باشد، ممکن است مخفیانه و زیر پرده و در استتار باشد.
تاریخ ائمه اطهار -علیهم السلام- عموماً حکایت مىکند که همیشه در حال مبارزه بودهاند... روى این حساب است که ما مىبینیم همه ائمه اطهار -علیهم السلام-این افتخار را- آرى این افتخار را- دارند که در زمان خودشان با هیچ خلیفه جُورى سازش نکردند و همیشه در حال مبارزه بودند».[8]
خواننده محترم مشاهده می کند که این اندیشمند بزرگ اسلامی برداشت هایی همانند برداشت دکتر حجاریان را از سیره امامان معصوم -علیهم السلام- چگونه معرفی می کنند و آن را اشتباهی سخت می دانند. گویا ایشان در مقام انتقاد از رویکرد دکتر حجاریان بوده اند!
اسلام کاغذی و راکد یا اسلام اقدام و مبارزه
قطع نظر از دلائل باطل کننده ی برداشت های آن چنانی، حداقل دو اثر سوء بر چنین برداشت هایی مترتب می شود:
یکی آنکه عقلانیت اسلامی، عقلانیتی کتابخانه ای و کاغذی معرفی می شود که در بهترین حالت فقط باید حافظ اندیشه باشد نه آنکه علاوه بر این حفاظت، به فکر اجرایی کردن آن اندیشه نیز باشد.
دوم آنکه اسلامی که اسلام اصیل و اسلام اقدام و مبارزه عاقلانه و عاشقانه است، تبدیل به اسلام راکد، ساکت و خنثی می شود. شاید به همین سبب باشد که در شماره های متعدد مجله وابسته به همفکران دکتر حجاریان این طور آمده است: «ما بر خلاف کارل مارکس به جای تغییر جهان در پی تفسیر جهان هستیم».
البته بدیهی است که منظور راقم این سطور، بحث در مورد نظرات کارل مارکس نیست بلکه منظور آن است که احتمالا در پی تحلیل هایی از سنخ تفکرات دکتر حجاریان بوده است که دوستان ایشان آن طور که خودشان می گویند روی به تفسیر جهان آورده اند نه تغییر جهان. در این باره نکات گفتنی فراوانی هست که مجالی ویژه می طلبد.
ائمه -علیهم السلام- بعد از حضرت امام حسین -علیه السلام- نیز در پی فرصت جهاد و قتال بوده اند. اگر به آن مبادرت نکرده اند هرگز به خاطر حفظ محمل مادی اندیشه یا مصلحت اندیشی، نبوده است. بلکه اگر افرادی شایسته و آماده برای جهاد به معنای کارزار نظامی پیدا می شدند آنگاه زمانه، همان جهادی را اقتضا می کرد که پدر بزرگوار امام سجاد-علیه السلام-به انجام رساندند
انسان 250 ساله
اما در میان بیانات اندیشمندان بزرگ اسلامی که مربوط به موضوع این نوشتار می شوند یکی از رساترین و شیواترین آنها از آن رهبر فرزانه انقلاب اسلامی حضرت آیت الله العظمی خامنه ای-دامت برکاته-می باشد. ایشان حیات امامان معصوم –علیهم السلام- را در بازه زمانی سال یازدهم هجری یعنی آغاز امامت امیر المومنین-علیه السلام- تا سال 260هجری یعنی آغاز غیبت صغری به مثابه حیات یک انسان معصوم و مبارز معرفی می کنند که دقیقا در پی تحقق هدفی یگانه اما با شیوه های متفاوت و مناسب با اوضاع روزگار خود بوده است. متن این سخنان چنین است:
«این بزرگواران یک واحدند، یک شخصیت اند. شک نمی شود کرد که هدف و جهت آنها یکی است. پس ما به جای اینکه بیاییم زندگی امام حسن مجتبی و امام حسین و امام سجاد -علیهم السلام- را جداگانه تحلیل کنیم- تا احیاناً در دام این اشتباه خطرناک بیفتیم که سیره این سه امام به خاطر اختلافات ظاهری با هم متعارض و مخالفند- باید یک انسانی را فرض کنیم که دویست و پنجاه سال عمر کرده و در سال یازدهم هجرت قدم در یک راهی گذاشته و تا سال دویست و شصت هجری این راه را طی کرده است. تمام حرکات این انسان بزرگ و معصوم با این دید قابل فهم و توجیه خواهد بود...با این دید زندگی امیر المومنین، زندگی امام مجتبی، زندگی حضرت اباعبدالله و زندگی هشت امام دیگر -علیهم السلام-، -تا سال 260- یک حرکت مستمر است.» [9]
در لا به لای متون
در اینجا و نظر به مجال اندکی که در اختیار داریم تنها به نام و آثار عده ای دیگر از اندیشمندان و دانشمندان اسلامی اشاره می کنیم تا علاقه مندان، به این آثار ارزنده مراجعه کنند. البته بعضی از این آثار به زبان عربی نگارش یافته اند. تمامی این آثار مدعای این مقاله و مقاله پیشین را تأیید می کنند.
1-آیة الله العظمی شهید سید محمد باقر صدر-قدس سره-در "ائمة اهل البیت-علیهم السلام-و دورهم فی تحصین الرسالة الاسلامیة"،ص53-63.
2-علامه آیة الله سید مرتضی عسکری-رضوان الله علیه-در "نقش ائمه در احیای دین"،جلد دوم،ص389-391.
3-آیة الله جوادی آملی در "ادب فنای مقربان"جلد اول،ص382.
4-آیة الله سید کاظم حسینی حائری در "الامامة و قیادة المجتمع"ص158-161.
5- علامه آیة الله سید جعفر مرتضی عاملی در "در اسات و بحوث فی التاریخ و الاسلام"جلد سوم،ص127-128.
هیچ وقت یک مسلمان واقعى، یک مومن واقعى- تا چه رسد به مقام مقدس امام- امکان ندارد که با دستگاه ظلم و جور زمان خودش سازش کند و واقعاً بسازد، یعنى خودش را با آن منطبق کند، بلکه همیشه با آنها مبارزه مىکند. تفاوت در این است که شکل مبارزه فرق مىکند
اگر جهادگری می بود...
مناسب است در پایان این مکتوب روایتی معتبر از حضرت امام صادق-علیه السلام-در باره عملکرد و رویکرد جد بزرگوارشان حضرت امام علی بن الحسین زین العابدین-علیهماالسلام-نقل کنیم. این روایت که تنها اندکی توجه به آن گویای آنست که:
اولاً: ائمه -علیهم السلام- بعد از حضرت امام حسین -علیه السلام- نیز در پی فرصت جهاد و قتال بوده اند.
و ثانیا اگر به آن مبادرت نکرده اند هرگز به خاطر حفظ محمل مادی اندیشه یا مصلحت اندیشی، آن چنان که دکتر حجاریان مطرح می کند نبوده است. بلکه اگر افرادی شایسته و آماده برای جهاد به معنای کارزار نظامی پیدا می شدند و به عبارت دیگر اگر این شرطِ لازم، به وقوع می پیوست آنگاه زمانه، همان جهادی را اقتضا می کرد که پدر بزرگوار امام سجاد-علیه السلام-به انجام رساندند یا امیر المومنین و حضرت امام حسن مجتبی-علیهماالسلام-به آن پرداختند.
اما ترجمه آن حدیث مبارک چنین است:
عباد بصری (که گویا از عبّاد و صوفیانِ ساکن در مکه بود) در مسیر مکه با حضرت امام سجاد -علیه السلام-روبرو شد. (با حالتی جسارت آمیز) گفت: جهاد (یعنی جنگ در راه خدا) و دشواری آن را وانهاده ای و رو به حج و آسانی آن آورده ای! و حال آنکه خداوند می فرماید: «همانا خداوند جان ها و اموال مومنین را در مقابل بهشت می خرد تا بهشت را به آنها عطا کند. آنها در راه خداوند کارزار می کنند پس می کشند و کشته می شوند ...»
آنگاه امام سجّاد- علیه السلام- به وی فرمودند: جملات بعد از این آیه را هم بخوان.
راوی می گوید: آن مرد جملات بعدی را چنین خواند «توبه کنندگان، عبادت کنندگان، ستایش کنندگان، سیاحت کنندگان (آنان که به طرف عبادتگاه های الهی مانند مساجد، حرکت می کنند) رکوع کنندگان، سجده گزاران، آمران به معروف، نهی کنندگان از منکر و حافظان حدود الهی (حقیقتاً مومن هستند) و بر مومنان مژده بده».
روای می گوید: امام سجاد- صلوات الله علیه- فرمودند: اگر چنین انسان هایی را پیدا کنیم جهاد به همراهی این انسان ها افضل از حج خواهد بود.[10]
همان طور که عرض شد در مقاله بعدی ادعای دکتر حجاریان مبنی بر تفاوت میان فرهنگ اربعین با فرهنگ عاشورا را از زاویه ای دیگر به نقد می نشینیم.
پی نوشت:
[1] این مقاله که در انتهای آن چنین آمده است "مقاله دکتر سعید حجاریان برای « آرمان»"، در تاریخ 7 آبان 1393 در روزنامه آرمان روابط عمومی درج شده است.
[2] - الأمالی (شیخ صدوق) مجلس پانزده ؛ ص63
[3] -کفایة الاثر،ص162
[4] -کشف الغمه،جلد 2،ص430
[5] - السَّلَامُ عَلَیْکُمْ یَا أَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعَ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفَ الْمَلَائِکَةِ وَ مَهْبِطَ الْوَحْیِ وَ مَعْدِنَ الرَّحْمَةِ وَ خُزَّانَ الْعِلْم ...السَّلَامُ عَلَى أَئِمَّةِ الْهُدَى وَ مَصَابِیحِ الدُّجَى وَ أَعْلَامِ التُّقَى وَ ذَوِی النُّهَى وَ أُولِی الْحِجَى ...السَّلَامُ عَلَى الدُّعَاةِ إِلَى اللَّهِ وَ الْأَدِلَّاءِ عَلَى مَرْضَاةِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَقِرِّینَ فِی أَمْرِ اللَّهِ وَ التَّامِّینَ فِی مَحَبَّةِ اللَّه...وَ رَضِیَکُمْ خُلَفَاءَ فِی أَرْضِهِ وَ حُجَجاً عَلَى بَرِیَّتِهِ وَ أَنْصَاراً لِدِینِهِ وَ حَفَظَةً لِسِرِّهِ وَ خَزَنَةً لِعِلْمِهِ وَ مُسْتَوْدَعاً لِحِکْمَتِهِ وَ تَرَاجِمَةً لِوَحْیِهِ وَ أَرْکَاناً لِتَوْحِیدِه... وَ أَحْکَمْتُمْ عَقْدَ طَاعَتِهِ وَ نَصَحْتُمْ لَهُ فِی السِّرِّ وَ الْعَلَانِیَةِ وَ دَعَوْتُمْ إِلَى سَبِیلِهِ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ بَذَلْتُمْ أَنْفُسَکُمْ فِی مَرْضَاتِهِ وَ صَبَرْتُمْ عَلَى مَا أَصَابَکُمْ فِی جَنْبِهِ وَ أَقَمْتُمُ الصَّلَاةَ وَ آتَیْتُمُ الزَّکَاةَ وَ أَمَرْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَیْتُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ جَاهَدْتُمْ فِی اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ حَتَّى أَعْلَنْتُمْ دَعْوَتَهُ وَ بَیَّنْتُمْ فَرَائِضَهُ وَ أَقَمْتُمْ حُدُودَهُ وَ نَشَرْتُمْ شَرَائِعَ أَحْکَامِهِ وَ سَنَنْتُمْ سُنَّتَه...َ إِلَى اللَّهِ تَدْعُونَ وَ عَلَیْهِ تَدُلُّونَ وَ بِهِ تُوْمِنُونَ وَ لَهُ تُسَلِّمُونَ وَ بِأَمْرِهِ تَعْمَلُونَ وَ إِلَى سَبِیلِهِ تُرْشِدُون... (من لا یحضره الفقیه ؛ ج2 ؛ ص 610-613- مفاتیح الجنان، زیارت جامعه کبیره)
[6] - از آنجا که تا کنون آثار فراوانی درباره تحلیل قیام عاشورا ارائه شده است در اینجا از تبیین این مسأله چشم می پوشیم. برای اطلاع از تحلیل های گوناگونی که در زمینه قیام حضرت امام حسین –علیه السلام- اظهار شده است می توان به کتاب ارزنده «عاشورا پژوهی» اثر حجة الاسلام آقای صحتی سردرودی مراجعه کرد. همچنان که کتاب «شهید احیای دینش» اثر آیة الله علامه عسکری -قدس سره- کتاب مفیدی خواهد بود.
همچنان برای اطلاع از چگونگی مبارزه سیاسی ائمه اطهار -علیهم السلام-می توان از آثار ذیل بهره برد.
«حیات فکری و سیاسی امامان شیعه» اثر حجة الاسلام و المسلمین رسول جعفریان؛ «سیره پیشوایان»، اثر حجة الاسلام و المسلمین پیشوایی.
[7] -ولایت فقیه،ص150
[8] - مجموعه آثار استاد شهید مطهرى ،ج18 ،ص96 -97؛ سیری در سیره ائمه اطهار-علیهم السلام-ص151-152.
[9] -صهبا، بیانات مقام معظم رهبری پیرامون عنصر جهاد، مبارزه و قیام در زندگی ائمه اطهار-علیهم السلام- . نیز می توان این بیانات را در اوائل کتاب "انسان 250ساله "مشاهده نمود.
- [10] وسائل الشیعة ؛ ج15 ؛ ص46: لَقِیَ عَبَّادٌ الْبَصْرِیُ عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ ع فِی طَرِیقِ مَکَّةَ- فَقَالَ لَهُ یَا عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ تَرَکْتَ الْجِهَادَ وَ صُعُوبَتَهُ وَ أَقْبَلْتَ عَلَى الْحَجِّ وَ لِینِهِ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُوْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ[سوره توبه،آیه111] الْآیَةَ فَقَالَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ (صلوات الله علیه)أَتِمَّ الْآیَةَ فَقَالَ التَّائِبُونَ الْعابِدُونَ[همان سوره،آیه112] الْآیَةَ فَقَالَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ع إِذَا رَأَیْنَا هَوُلَاءِ الَّذِینَ هَذِهِ صِفَتُهُمْ فَالْجِهَادُ مَعَهُمْ أَفْضَلُ مِنَ الْحَجِّ.