منابع مقاله: تفسیر المیزان جلد 6، طباطبایی، سید محمد حسین؛
هیچ دانشمند متفکر و اهل بحثی که کارش غور و تعمق در مسائل کلی علمی است دراین تردید ندارد که مساله توحید از همه مسائل علمی دقیق تر و تصور و درک آن از همه دشوارتر وگره آن از همه پیچیده تر است، چون این مساله در افقی قرار دارد که از افق سایر مسائل علمی ونیز از افق افکار نوع مردم بلندتر است، و از سنخ مسائل و قضایای متداولی نیست که نفوس بتواند با آن انس گرفته و دلها به آن راه یابد، و معلوم است که چنین مساله ای چه معرکه ای دردلها بپا خواهد کرد، و عقول و افکار برای درک آن سر از چه چیزهائی در خواهند آورد، چون اختلاف در نیروی جسمانی بواسطه اختلاف ساختمانهای بدنی اعصاب فکری را هم مختلف می کند، و در نتیجه فهم و تعقل در مزاج های مختلف از نظر کندی و تیزی و خوبی و بدی واستقامت و کجی مختلف می شود.
اینها همه مسلم است، و کسی را در آن تردید نیست، قرآن کریم هم در آیات چندی به آن اشاره کرده، از آن جمله می فرماید: "هل یستوی الذین یعلمون و الذین لا یعلمون انمایتذکر اولوا الالباب" (1) و نیز می فرماید: "فاعرض عن من تولی عن ذکرنا و لم یرد الا الحیوة الدنیا ذلک مبلغهم من العلم" (2) و نیز می فرماید."فما لهؤلاء القوم لا یکادون یفقهون حدیثا" (3) و نیز در ذیل آیه 75 همین سوره که از آیات مورد بحث است می فرماید: "انظر کیف نبین لهم الایات ثم انظر انی یؤفکون" (4(
و این اختلاف درک ها و تفکرات در طرز تلقی و تفسیر یکتائی خدا از همه جا روشن تر دیده می شود، چه در آنجاست که اختلاف و نوسان وسیع و عجیبی که افراد بشر دردرک و تعقل و کیفیت تفسیر و بیان مساله وجود خدای تعالی دارند بخوبی بچشم می خورد، بااینکه همه شان در اصل وجود خدا متفقند، چون دارای فطرت انسانی اند، و این مساله هم ازالهامات مرموز و اشارات دقیق فطرت سرچشمه می گیرد، و لذا می بینیم که وجود این فطرت ازیک طرف، و برنخوردن به دین صحیح از طرف دیگر عده ای از افراد انسان را بر آن داشته که برای اسکات و قانع ساختن فطرت خود بت هائی از چوب و سنگ و حتی از کشک و یا گلی که با بول گوسفند درست کرده، آنها را شریک خدا بدانند و بپرستند، همانطوری که خدا رامی پرستند، و از آنها حاجت بخواهند همانطوری که از خدا می خواهند، و در برابر آنها به خاک بیفتند همانطوری که در برابر خدا می افتند، حتی به این هم اکتفا نکرده کار را به جائی برسانندکه در همان عالم خیال بت ها را با خدا در انداخته و سرانجام بت ها را بر خدا غلبه داده و درنتیجه برای همیشه روی به بتخانه نهاده و خدا را فراموش کنند، و بت ها را بر خود و حوایج خودامارت و سروری داده و خدا را معزول و از کار خدائی منفصل کنند، در حقیقت منتها درجه ای که این عده توانسته اند در باره هستی خداوند فکر کنند این است که برای او وجودی قائل شوندنظیر وجودی که برای آلهه خود قائلند، آلهه ای که خود بدست خود یا بدست امثال خود آنراساخته و پرداخته اند، و لذا می بینیم که خدا را مانند یک یک بت ها به وحدت عددیه ای که درواحد است و از آن اعداد ترکیب می شود توصیف کرده اند.
قرآن هم در آیه زیر همین توصیف غلط آنها را حکایت کرده و می فرماید: "و عجبوا ان جائهم منذر منهم و قال الکافرون هذا ساحر کذاب.اجعل الالهة الها واحدا ان هذا لشی ءعجاب" (5) چه از این طرز گفتارشان معلوم می شود که دعوت قرآن را به توحید، دعوت به وحدت عددی تلقی کرده اند، همان وحدتی که در مقابل کثرت است، و گمان کرده اند اگر قرآن می فرماید: "و الهکم اله واحد لا اله الا هو" (6) و یا می فرماید: "هو الحی لا اله الا هو فادعوه مخلصین له الدین" (7) و یا آیات دیگری که دعوتشان به این است که خدایان برون از حدتان را دور انداخته روی به درگاه خدای یگانه آرید، و یا اگر می فرماید: "و الهنا و الهکم واحد" (8) معبود ما و معبود شما یکیست و بت پرستان را دعوت می کند به اینکه تفرقه در عبادت و اینکه هرقبیله و طایفه ای خدائی مخصوص بخود تهیه کرده و در برابر خدایان دیگران خضوع نکند، را کنارگذاشته همه متفقا یکی را بپرستند معنایش این است که این آلهه زیاد را کنار گذاشته و اله واحد را که وحدتش نظیر وحدت یک یک بت ها است بپرستید.
)قرآن کریم وحدت عددیه را از پروردگار جل و علا نفی می کند)قرآن در تعالیم عالیه خود وحدت عددیه را از پروردگار(جل ذکره)نفی می کند، وجهتش این است که لازمه وحدت عددیه محدودیت و مقدوریت است، و واحدی که وحدتش عددی است جز به اینکه محدود به حدود مکانی و زمانی و هزاران حدود دیگر باشد و جز به اینکه مقدور و محاط ما واقع شود تشخیص داده نمی شود، و قرآن خدای تعالی را منزه از این می داند که محاط و مقدور چیزی واقع شود، و کسی بر او احاطه و تسلط بیابد، مثالی که بتواندقدری مطلب را به ذهن خواننده نزدیک کند اینست که: اگر شما از آب حوض منزل خود که آب واحدی است دویست ظرف را پر کرده و به این وسیله آبی را که تاکنون تمامیش یک واحد بود بصورت دویست واحدش در آورید، در این صورت خواهید دید که آب هر یک ازظرفها به تنهائی واحد و جدا از آبهای دیگر است.و اگر کسی از شما سؤال کند این ظرف معین وحدتش را از کجا آورد؟و چطور شد که از آبی که همه آن یک واحد بود دویست واحد پیداشد؟!در جواب خواهید گفت: جهت این کثرت این است که هر یک از ظرفها را که انگشت بگذارید می بینید آب سایر ظرفها در آن نیست، و همین نبودن آبهای صد و نود و نه ظرف دیگر دراین ظرف حد این ظرفست و همچنین یک انسان از این جهت یکی است که خصوصیات سایرانسانها را فاقد است، همچنین نداشتن و نبودن ها عبارتست از حدی که اگر نبود ممکن نبودانسان را که هم صادق بر این فرد و هم بر سایر افراد است متصف به وحدت و کثرت نمود.
پس از این مثال بخوبی روشن شد که تنها و تنها محدودیت یک وجود به هزاران هزارامر عدمی باعث شده است که واحد عددی واحد شود، و اگر به جهتی آن وحدت از میان رفته وصفت و کیفیت اجتماع عارض شود از ترکیب همان واحد کثرت عددی بوجود آید.و چون خدای متعال بنا بر تعلیم عالی قرآن منزه از مقهوریت است بلکه قاهری است که هیچگاه مقهورنمی شود از این جهت نه وحدت عددی و نه کثرت عددی در حق او تصور ندارد و لذا در قرآن می فرماید: "هو الواحد القهار" (9) و نیز می فرماید: "ء ارباب متفرقون خیرا ام الله الواحد القهار ماتعبدون من دونه الا اسماء و می فرماید: "و ما من اله الا الله الواحد القهار" (10) و می فرماید: "لو اراد الله ان یتخذ ولدا لاصطفی مما یخلق ما یشاء سبحانه هو الله الواحد القهار" (11(و سیاق این آیات همانطوری که می بینید تنها وحدت فردی را از باری تعالی نفی نمی کند، بلکه ساحت مقدس او را منزه از همه انحا وحدت می داند، چه وحدت فردی که درقبال کثرت فردی است(مانند وحدت یک فرد از انسان که اگر فرد دیگری به آن اضافه شود نفردوم انسان به دست می آید)و چه وحدت نوعی و جنسی یا هر وحدت کلی دیگری که در قبال کثرتی است از جنس خود، (مانند وحدتی که نوع انسان که یکی از هزاران هزار نوع حیوانی است، مانند گاو و گوسفند و اسب و امثال آن، در قبال کثرت انواع)چون تمامی این انحاءوحدت در مقهوریت و جبر به داشتن حدی که فرد را از سایر افراد نوع، یا نوع را از سایر انواع جنس جدا و متمایز کند مشترکند، و چون بنا بر تعلیمات قرآن هیچ چیز خدای تعالی را به هیچ وجه نه در ذات و نه در صفات و نه در افعال نمی تواند مقهور و مغلوب و محدود در حدی کند ازاین جهت وحدت او عددی نیست.
آری، از نظر قرآن او قاهری است فوق هر چیز، و در هیچ شانی از شؤون خود محدودنمی شود، وجودی است که هیچ امری از امور عدمی(که عبارت اخری حد است)در او راه ندارد، و حقی است که مشوب به هیچ باطلی(که یکی از آنها محدودیت است)نمی گردد، زنده ایست که مرگ ندارد، دانائی است که جهل در ساحتش راه ندارد، قادری است که هیچ عجزی بر او چیره نمی شود، مالکی است که کسی از او چیزی را مالک نیست، عزیزی است که ذلت برایش نیست و ملکی است که کسی را بر او تسلطی نیست.
و کوتاه سخن یکی از تعلیمات عالیه قرآن همین است که برای پروردگار از هر کمال خالص آن را قائل است، و ساحت مقدسش را از هر نقصی مبرا می داند، و این حقیقتی است
(چون خدای تعالی مالک تمامی کمالات و اصیل در هر کمالی است، اتصاف او به وحدت و کثرت عددیه محال است)که شاید هر کسی نتواند به درک آن نائل شود، و لذا برای اینکه شما خواننده عزیز بیشتر به این حقیقت قرآنی آشنا شوید ناگزیرم توصیه کنم که در ذهن خود دو چیز را فرض کنی که یکی ازآن دو متناهی و محدود و دیگری از همه جهات و به تمام معنا نامتناهی و بی پایان باشد، بعد ازفرض آن دو اگر به دقت تامل کنی خواهی دید که نامتناهی به سراسر وجود متناهی محیط است، بطوری که به هیچ نحو از انحائی که بتوان فرض کرد متناهی نمی تواند غیر متناهی را ازحد کمالش دفع کند، بلکه خواهی دید که غیر متناهی بر متناهی سیطره و غلبه ای دارد که هیچ چیز از کمالات او را فاقد نیست، و نیز خواهی دید که غیر متناهی قائم به نفس خود و شهید ومحیط بر نفس خویش است، آنگاه با در نظر گرفتن این مثال قدری معنای دو آیه زیر بیشتر وبهتر مفهوم می شود: "ا و لم یکف بربک انه علی کل شی ء شهید.الا انهم فی مریة من لقاءربهم الا انه بکل شی ء محیط" (12) و می توان گفت تنها این دو آیه نیستند، بلکه عموم آیاتی که اوصاف خدا را بیان می کنند و صراحت در حصر و یا ظهور در آن دارند دلالت بر این معنامی کنند، مانند آیات زیر: "الله لا اله الا هو له الاسماء الحسنی" (13) ، "و یعلمون ان الله هوالحق المبین" (14) ، "هو الحی لا اله الا هو" (15) "، "و هو العلیم القدیر" (16) ، "ان القوة لله جمیعا" (17) ، "له الملک و له الحمد" (18) ، "ان العزة لله جمیعا" (19) ، "الحق من ربک" (20) و"انتم الفقراء الی الله و الله هو الغنی" (21(و آیات دیگری غیر اینها که همه همین طوری که می بینید به بانگ بلند خدای تعالی رادر هر کمالی که بتوان فرض کرد اصیل دانسته.و حضرتش را مالک تمامی کمالات می داند، و چنین اعلام می دارد که برای غیر خدا به اندازه خردلی از کمالات وجود ندارد، مگر اینکه خدایش ارزانی بدارد که باز ملک خداست، و در نزد او عاریت است، چون عطیه و تملیک خدابا تملیکات ما آفریدگان فرق دارد، ما اگر چیزی به کسی تملیک کنیم از ملک خود بیرون کرده و دیگر مالک آن نیستیم، و لیکن خدای سبحان این چنین نیست زیرا که آفریدگان خدا، خود و آنچه در دست دارند همه ملک خدایند.
بنا بر این هر موجودی را فرض کنیم که در آن کمالی باشد و بخواهیم فرضا او را ثانی خدا و انباز او بدانیم برگشت خود او و کمالش بسوی خداوند است، با این تفاوت که همان کمال، مادامی است که در موجود فرضی ما وجود دارد و مشوب و آمیخته با هزاران نواقص است، و لیکن همین کمال خالصش نزد خدا است، آری خدای تعالی حقی است که هر چیزی را مالک است، و غیر خدا باطلی است که از خود چیزی ندارد، کما اینکه در قرآن می فرماید:
"لا یملکون لانفسهم ضرا و لا نفعا و لا یملکون موتا و لا حیوة و لا نشورا" (22) و همین معنااست که وحدت عددی را از خدای تعالی نفی می کند، زیرا اگر وحدتش وحدت عددی بودوجودش محدود و ذاتش از احاطه به سایر موجودات بر کنار بود، و آنگاه صحیح بود که عقل ثانی و انبازی برایش فرض کند، حالا چه در خارج باشد و چه نباشد، و نیز از ناحیه ذاتش مانعی نبود از اینکه عقل او را متصف به کثرت کند، و اگر مانعی می داشت از ناحیه خارج و مرحله وقوع بود، مانند همه چیزهائی که ممکن است باشد، لیکن فعلا نیست، و حال آنکه خدای تعالی اینطور نیست، و فرض ثانی و انباز برای خدا فرضی است غیر ممکن، نه اینکه ممکن باشد و لیکن فعلا وقوع نداشته باشد، بنا بر آنچه گفته شد، خدای تعالی به این معنا واحد است که از جهت وجود طوری است که محدود به حدی نمی شود تا بتوان برون از آن حد فرد دومی برایش تصور کرد، و همین معنا و مقصود از آیات سوره توحید است: "قل هو الله احد.الله الصمد.لم یلد و لم یولد.و لم یکن له کفوا احد". (23)
توضیح اینکه کلمه"احد"در"قل هو الله احد"طوری استعمال شده که امکان فرض بر عددی را در قبال آن دفع می کند، زیرا وقتی گفته می شود: احدی به سر وقت من نیامدآمدن یک نفر و دو نفر و همه ارقام بالاتر را نفی می کند، و همچنین اگر این کلمه در جمله مثبت بکار رود مانند: "و ان احد من المشرکین استجارک - و اگر احدی از مشرکین به توپناه آورد" در اینجا نیز یک نفر و دو نفر و همه ارقام بالاتر از دو را شامل می شود، و مانند کلمه"هر کس"هیچ رقمی از ارقام از شمول آن بیرون نیست.
و همچنین آیه"او جاء احد منکم من الغائط - و یا احدی از شما مستراح برود"که یک نفر و دو نفر و هیچ یک از ارقام از شمول آن بیرون نیستند، و"احد"در آیه"و ان احد من المشرکین"منسوب بود به مشرکین، یعنی احدی از مشرکین، و در آیه"اوجاء احد منکم"منسوب بود به کلمه"منکم"یعنی احدی از شما مسلمین، آیه اولی همه مشرکین را در برمی گرفت و آیه دومی همه مسلمین را، و در آیه"قل هو الله احد"چون"احد"در اثبات بکاررفته نه در نفی، و چون منسوب به چیزی و یا کسی هم نشده، از این جهت می رساند که هویت پروردگار متعال طوری است که فرض وجود کسی را که هویتش از جهتی شبیه هویت او باشدرفع می کند، چه اینکه یکی باشد و چه بیشتر، پس کسی که ثانی خدا و انباز او باشد نه تنها درخارج وجود ندارد، بلکه فرض آنهم بر حسب فرض صحیح محال است.
و لذا در سوره توحید نخست"احد"را به"صمدیت"توصیف کرد، و"صمد"عبارتست از چیزی که جوف و فضای خالی در آن نباشد، و در ثانی به اینکه نمی زاید، و درثالث به اینکه زائیده نمی شود، و در رابع به اینکه احدی همپایه او نیست، که همه این اوصاف از چیزهایی هستند که هر کدام نوعی محدودیت و برکناری را همراه دارند، و از همین جهت است که هیچ آفریده ای نمی تواند آفریدگار را آنطور که هست توصیف کند، کما اینکه در قرآن به این معنا اشاره کرده و می فرماید: " سبحان الله عما یصفون الا عباد الله المخلصین" (24(
و نیز می فرماید: "و لا یحیطون به علما" (25) سر این مطلب این است که صفات کمالیه ای که ما خدا را به آن صفات توصیف می کنیم اوصاف مقید محدودی هستند، و خدای تعالی منزه است از قید و حد، خدای تعالی کسی است که رسول الله(ص)در ثنایش آن جمله معروف را گفته است: "لا احصی ثناء علیک انت کما اثنیت علی نفسک - من ثنای تو نتوانم شمرد، تو همانطوری هستی که از ناحیه خودت ستایش شدی"و همین معنای از وحدت است که با آن تثلیث نصارا دفع می شود، گر چه آنها هم قائل به توحید هستند، لیکن توحیدی را معتقدند که در آن وحدت، وحدت عددی است، و منافات ندارد که از جهت دیگر کثیر باشد، نظیر یک فرد از انسان که از جهت اینکه فردی است از کلی انسان واحد و ازجهت اینکه علم و حیات و انسانیت و چیزهای دیگر است کثیر است، و تعلیمات قرآنی منکرچنین وحدتی است نسبت به خداوند، قرآن وحدتی را ثابت می کند که به هیچ معنا فرض کثرت در آن ممکن نیست، نه در ناحیه ذات و نه در ناحیه صفات، و بنا بر این، آنچه در این باب از ذات و صفات فرض شود قرآن همه را عین هم می داند، یعنی صفات را عین هم و همه آنها راعین ذات می داند.
(وحدت خداوند سبحان در توحیدی که نصارا معتقدند وحدت عددی است که قرآن منکر آنست)لذا می بینیم آیاتی که خدای تعالی را به وحدانیت ستوده دنبالش صفت قهاریت راذکر کرده است، تا بفهماند وحدتش عددی نیست، یعنی وحدتی است که در آن بهیچ وجه مجال برای فرض ثانی و مانند نیست، تا چه رسد به اینکه ثانی او در عالم، خارجیت و واقعیت داشته باشد، کما اینکه در قرآن به موهوم بودن مفروضات بشری و قهاریت خدا بر آن مفروضات اشاره کرده و می فرماید: "ء ارباب متفرقون خیر ام الله الواحد القهار ما تعبدون من دونه الااسماء سمیتموها انتم و آباؤکم" (26) خدای را به وحدتی ستوده که قاهر است بر هر شریکی که برایش فرض کنند، خلاصه، وحدتی اثبات می کند که در عالم برای معبودهای غیر خدا جزاسم چیزی باقی نمی گذارد، و همه را موهوم می سازد، و نیز می فرماید: "ام جعلوا لله شرکاءخلقوا کخلقه فتشابه الخلق علیهم قل الله خالق کل شی ء و هو الواحد القهار" (227 و نیز فرموده:
"لمن الملک الیوم لله الواحد القهار" (28) ، چون وسعت ملک او آنقدر است که هیچ مالک دیگری در برابرش فرض نمی شود، جز اینکه آن مفروض و آنچه در دست او است همه ملک خدای سبحان است، و نیز فرموده: "و ما من اله الا الله الواحد القهار" (29) و نیز فرموده: "لو اراد الله ان یتخذ ولدا لاصطفی مما یخلق ما یشاء سبحانه هو الله الواحد القهار" (30) همانطوری که می بینید در این آیات و آیات دیگری که اسم از قهاریت خدا به میان آمده است کلمه"قهار"بعد از ذکر"واحد"بکار رفته است.
پی نوشت ها:
............................................
(1)آیا برابرند آنان که میدانند با آنان که نمیدانند این را تنها صاحبان خرد می فهمند و متذکرمیشوند.سوره الزمر آیه 9.
(2)پس روی بگردان از کسی که پشت کرد و روی گردانید از قرآن ما و جز زندگی مادی دنیا رانخواست آری پایه معلومات انسان همین اندازه است.سوره نجم آیه 30.
(3)پس چه می شود این مردم را که نمی فهمند و نزدیک هم نیست حدیثی را درک کنند.سوره نساءآیه 78.
(4)ببین چگونه بر ایشان آیات را بیان می کنیم آنگاه ببین چگونه از شنیدن حق روی می گردانند. سوره مائده آیه 75.
(5)و در شگفت شدند از اینکه بسوی ایشان از جنس خودشان ترساننده ای از طرف پروردگار آمد وکفار گفتند این شخص جادوگری است دروغ پرداز.شگفتا، آیا این مرد این همه خدایان را کنار زده ومنحصر به خدای واحدی کرده است!؟این مطلب راستی مطلب بسیار عجیبی است.سوره ص آیه 5.
(6)معبود شما معبودی است یگانه، معبودی جز او نیست.سوره بقره آیه 163.
(7)اوست همان زنده، جز او معبودی نیست، پس او را بخوانید در حالی که دین را برای او خالص کرده باشید.سوره مؤمن آیه 65.
(8)سوره عنکبوت آیه 46.
(9)اوست یکتای قهار.سوره رعد آیه 6.
(10)و نیست هیچ معبودی بجز الله تعالی که یکتای قهار است.سوره ص آیه 65.
(11)اگر خدا می خواست فرزندی برای خود فراهم کند هر آینه از آنچه که خلق کرده برای فرزندی خود بر می گزید هر چه را که می خواست، لیکن او منزه است، و اوست الله واحد قهار.سوره زمر آیه 4.
(12)آیا بس نیست برای روشن شدن ثبوت و حقانیت خدای تو که در نزد هر چیزی حاضر است؟!آگاه باش که آنها نسبت به بقای او در شک و تردیدند، آگاه باش که خداوند بهر چیزی محیط است.سوره حم سجده آیه 54.
(13)خدای تعالی معبودیست بی همتا که معبودی جز او نیست برای اوست اسماء حسنی.سوره طه آیه 8.
(14)و میدانند که براستی و درستی"الله"حق و حقیقتی است روشن.سوره نور آیه 25.
(15)اوست زنده، جز او معبودی نیست.سوره مؤمن آیه 65.
(16)اوست بسیار دانا و بسیار توانا.سوره روم آیه 54.
(17)بدرستی قوت تماما از برای خداست.سوره بقره آیه 165.
(18)برای اوست ملک و برای اوست حمد و ستایش.سوره تغابن آیه 1.
(19)هر عزت و اقتداری مخصوص خدا است.سوره یونس آیه 65.
(20)حق همان است که از طرف خدا بسوی تو آمد.سوره بقره آیه 147.
(21)و شما فقرا و حاجتمندان بخدائید و خدا همانا بی نیاز است.سوره فاطر آیه 15.
(22)مالک هیچ ضرر و نفعی و نیز مالک مرگ و زندگی و دوباره زنده شدن خود نیستند.سوره فرقان آیه 3.
(23)بگو، او یعنی خدای متعال یگانه است و هر سیادت و سروری به او منتهی میشود، لم یزل ولا یزال خواهد بود، نیازمند به خواب و خوراک نیست، نزائیده و زائیده نشده، و احدی برای او همپایه و کفونبوده.سوره توحید.
(24)منزه است خداوند از آنچه که او را به آن توصیف می کنند مگر توصیف بندگان مخلص خداوند.
سوره صافات آیه 160.
(25)احاطه علمی به آن پیدا نمی کنند.سوره طه آیه 110.
(26)ترجمه این آیه در پاورقی صفحه 129 گذشت.(سوره یوسف آیه 40).
(27)آیا برای خداوند متعال شرکائی قرار داده اند که مانند آفریدن خداوند موجوداتی آفریده اند و فعلاایشان در اشتباه افتاده اند که آفریده های خداوند کدام است و آفریده های شرکایش کدام؟!!بگو خداوندخالق هر چیزی است و او واحدی است قهار.سوره رعد آیه 16.
(28)امروز ملک عالم از کیست، از آن خدای واحد قهار است.سوره المؤمنون آیه 16.
(29)سوره ص آیه 65.
(30)در پاورقی صفحه 129 گذشت