بررسی
معتزله، هر مسئله ای را که مخالف یکی از اصول آنها باشد، اگر قابل تأویل باشد، به تأویل می برند و اگر قابل تأویل نباشد، به گونه ای مورد تشکیک قرار می دهند. از مسائلی که مورد تشکیک آنان قرار گرفته، همین مسئله شفاعت (شفاعت مرتکب کبیره) است که آن را با اصل مخلد بودن فاسق و مرتکب کبیره در جهنم، مخالف می دانند؛ لذا آیات شفاعت را به گونه ای تأویل نموده اند(چنان که ملاحظه کردید). اما در مورد احادیث می گویند چون احادیث در این زمینه به حد تواتر نرسیده است، شفاعت که امری اعتقادی است به وسیله آنها ثابت نمی شود. مسلمانان در خصوص این شبهه دو گونه پاسخ می دهند:
1. در حوزه اهل سنت، بسیاری از علمای اهل سنت بر متواتر بودن احادیث شفاعت (شفاعت مرتکب کبیره) تأکید دارند. از جمله آنها سبکی در شفاء السقام، قاضی عیاض در الشفاء بتعریف حقوق المصطفی، و ابن عبد البر در دو کتابش التمهید و الاستذکار است.[94]
اما در حوزه شیعی، این امر به طور جدی مورد پذیرش قرار گرفته است و هیچ کس در خصوص احادیث شفاعت چنین تشکیکی نکرده است. صرف نظر از تواتر احادیث در حوزه اهل سنت، می گوییم: وجود احادیث در منابع فریقین در خصوص شفاعت مرتکبان کبیره، حد اقل ما را به تواتر معنوی می رساند؛ زیرا هیچ انگیزه ای در مورد تبانی بر کذب وجود ندارد.[95]
2. بر فرض اینکه احادیث در مورد شفاعت، اخبار آحاد باشد، در مورد عدم پذیرش آنها بین علما، اتفاق رأی وجود ندارد. برخی خبر واحد را پذیرفته اند و آن را مصداقی از «علم عادی» می دانند.[96] برخی دیگر آن را نپذیرفته اند[97] و برخی دیگر تفصیل قائل شده اند.[98]
بنابراین نمی توان به طور قطع، یکسره آن را رد کرد. به نظر می رسد خبر صحیح از پیامبر6 و ائمه(ع) گرچه به حد تواتر نرسد، اطمینان آور است (اگرچه باعث علم قطعی صد در صد نشود) و عقلاً بر چنین خبری ترتیب اثر می دهند.
ب) دلیل عقلی
برای اینکه این دلیل روشن شود، لازم است چند مقدمه را ذکر کنیم:
1. شفاعت مسئله ای عرفی است نه یک اصطلاح؛ عرف هم آن را به معنای وساطت و ضمیمه کردن شخص یا چیزی با چیز دیگر برای جبران نقصان و کمبودها به کار می برد. این مسئله هم در اذهان بت پرستان بوده و هم در اذهان اهل کتاب و هم در اذهان مسلمانان بوده است. البته کفار بتها را ضمیمه خود و اعمال خود می کردند که این فکر درست نیست، زیرا بتها صلاحیت این کار را ندارند: «فما تنفعهم شفاعة الشّافعین».[99]
همچنین اهل کتاب معتقد بودند و می گفتند: «ما فرزندان پیامبرانیم و پدرانمان شفاعتمان خواهند کرد» و این وسیله ای برای ارتکاب جرائم و ترک وظایف شده بود، و لذا خداوند آنها را از چنین شفاعتی ناامید ساخت: «واتّقوا یوماً لاّتجزی نفسٌ عن نّفسٍ شیئاً ولایقبل منها شفاعةٌ».[100]
مسلمانان هم رسول خدا(ص) و صالحان را شفیع خود می دانند و آنها را ضمیمه اعمال خود می کنند تا باعث نجات و جبران کمبودهای آنها شوند. عرف هرگز شفاعت را به معنای رفع درجه و ازدیاد به کار نمی برد.
2. این شفاعت برای گناهان کوچک نیست، زیرا خداوند در مورد آنها فرموده: اگر از گناهان بزرگ دوری کنید، گناهان کوچکتان خود به خود بخشیده می شوند.[101]
2. همچنین این شفاعت برای گناهانی که بعد از آنها توبه کرده اند، نیست؛ زیرا خداوند این گناهان را به وسیله توبه مورد بخشش قرار می دهد: «وهو الّذی یقبل التّوبة عن عباده ویعفو عن السّیّئات».[102]
بنابراین نتیجه می گیریم که شفاعت برای گناهانی است که خداوند برای آنها مجازات قرار داده (یعنی گناهان کبیره)، اما با توجه به عظمت رسول خدا(ص) که همواره به فکر گناهکاران امت خود بود، خداوند این مقام یعنی مقام شفاعت را به او داد تا بتواند امت خود را که به نحوی نتوانسته اند در دنیا توبه کنند، مورد شفاعت خود قرار دهد. امید است که این شفاعت نصیب ما هم شود.
آمین.
پی نوشتها:
* تاریخ دریافت: 14/06/85 تاریخ تأیید: 23/07/85
** دانش پژوه دوره دکتری تفسیر تطبیقی مدرسه عالی امام خمینی(ره)، قم.
1. فجر: 2.
2. خلیل بن احمد الفراهیدی، کتاب العین، تحقیق، الدکتور مهدی المخزومی، مؤسسه دار الهجرة،1409، ج1، ص26;0.
3. الراغب الاصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، دفتر نشر الکتاب،1404، ص26;2.
4. رسائل المرتضی، ج2، ص272.
5. للقاضی عضدالدین الایجی، السیدالشریف علی بن محمد الجرجانی، شرح المواقف، بی نا، بی تا .
6. این مطلب در مبحث دیدگاهها به طور تفصیلی بیان شده است.
7. قاضی عبد الجبار، شرح الاصول الخمسة، مکتبة وهبة،1284، ص6;88.
8. همان، ص6;90.
9. در مورد حد و حقیقت ایمان در میان علمای مسلمان چهار دیدگاه وجود دارد: ایمان همان تصدیق قلبی است (جعفر سبحانی، معادشناسی در پرتو کتاب سنت و عقل، ترجمه علی شیروانی، انتشارات الزهرا(س)،1270، ص16;61;6;7). ایمان همان تصدیق کردن با قلب و زبان است (علامه حلی، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، تحقیق، حسن زاده آملی، مؤسسة نشر اسلامی،1417، ص270). ایمان همان اقرار به زبان است (ابن حزم الظاهری، الفصل فی الملل والاهواء و النحل، مطبعة محمد علی صبیح،1284، ج2، ص206;). ایمان عبارت است از اقرار به زبان و باور قلبی همراه با عمل (انجام دادن طاعات و دوری از چیزهای قبیح و ترک چیزی که از آن نهی شده است). بنابراین دیدگاه، عمل عنصری اساسی و حقیقی در قوام ایمان است (دیدگاه معتزله، شرح الاصول الخمسة, ص129).
10. قاضی عبدالجبار، شرح الاصول الخمسة، ص125126.
11. بقره: 277؛ یونس:10؛ هود: 22؛ کهف: 20.
12. توبه:9.
13. طه: 2.
14. بقره:178.
15. علامه مجلسی، بحار الانوار، مؤسسة الوفاء بیروت،1402، ج6;6;، ص16;؛ مسلم بن الحجاج النیسابوری، صحیح مسلم، دار الفکر بیروت، بی تا ، ج1، کتاب الایمان، باب من مات لایشرک...، ص32.
16. بقره: 48.
17. قاضی عبدالجبار، متشابه القرآن، دارالنصر للطباعة،1286;، ج1، ص9091.
18. زمخشری، الکشاف، دارالفکر للطباعة و النشر و التوزیع،1297، ج1، ص279.
19. این روایت در منابع فریقین آمده که بعداً در مورد آن بحث خواهیم کرد.
20. شیخ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، مکتب الاعلام الاسلامی،1409، ج1، ص3ـ4.
21. تفسیر طبری، ج2، ص33.
22. تفسیر القرطبی، ج1، ص279280.
23. محمد بن جریر الطبری، جامع البیان عن تأویل آی القرآن، دارالفکر بیروت،1413، ج1، ص201.
24. جمال الدین عبدالرحمن بن علی الجوزی، زاد المسیر فی علم التفسیر،تحقیق، محمد بن عبدالرحمان، دارالفکر بیروت،1407، ج1، ص77.
25. ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، دارالمعرفة بیروت،1412.
26. شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، تحقیق الشیخ حسین الاعلمی، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات بیروت،1404، ج1، ص126;؛ سلیمان بن الاشعث السجستانی، سنن ابی داود، تحقیق سعید محمداللحام، دارالفکر، بیروت،1410، ج2، ص327؛ صحیح ترمذی، ج4، ص43؛ صحیح ابن ماجه، ج2، ص1441؛ الامام احمد بن حنبل، مسند احمد، دار صادر، بیروت، بی تا، ج2، ص2؛ و... .
27. بقره: 234.
28. فصلت: 6;7.
29. تفسیر زمخشری، ج1، ص284.
30. تفسیر طبری، ج2، ص8.
31. رک: دلایل الاعجاز فی القرآن، شیخ عبدالقاهر جرجانی، ص242و246;.
32. لقمان:12.
33. هود:1918.
34. تفسیر فخر رازی، ج6;، ص222.
35. مدثر: 4648.
36. شعراء: 96ـ101.
37. بقره: 48.
38. بقره: 232.
39. تفسیر طبری، ج2، ص7ـ8.
40. غافر:18.
41. متشابه القرآن، ج2، ص6;00.
42. بقره: 270.
43. انبیاء: 28.
44. تفسیر زمخشری، ج2، ص421422.
45. لقمان:12.
46. بقره: 234 (و با توجه به اینکه قاضی این جمله را از بقیه جملات آیه جدا کرده و آن را مبتدا و خبر گرفته است).
47. انعام: 82.
48. لقمان:12.
49. صحیح مسلم، ج1، ص4.
50. نساء:16;8.
51. اعراف: 4445.
52. هود:1819.
53. شعراء: 96ـ101.
54. حج: 71.
55. رعد: 6;.
56. زمر: 32.
57. نساء: 48.
58. شیخ طوسی، التبیان، ج9، ص6;3؛ ابن جوزی، زاد المسیر، ج10، ص77؛ آلوسی، روح المعانی، ج24، ص39؛ طبری، تفسیر طبری، ج2، ص33؛ ابن جزی، التسهیل لعلوم التنزیل، دارالکتاب العربی،1402، ج4، ص8؛ طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تحقیق لجنة من العلماء، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، بیروت،1413، ج8، ص433.
59. رک: تفسیر فخر رازی، ج27، ص22؛ شیخ طوسی، التبیان، ج9، ص6;3.
60. انبیاء: 28.
61. متشابه القرآن، ج2، ص499.
62. زمر: 7.
63. طه:109.
64. زمخشری هر دو احتمال را در مورد «منْ» ذکر کرده است (تفسیر زمخشری، ج2، ص334).
65. تفسیر طبری، ج17 ، ص23؛ تفسیر قرطبی، ج2، ص281؛ تفسیر فخر رازی، ج22، ص16;0؛ و... .
66. الحویزی، نورالثقلین، مؤسسه اسماعیلیان، قم،1412، ج2، ص422.
67. زمر:19.
68. متشابه القرآن، ج2، ص 392.
69. نساء:16;8.
70. همان، 48.
71. زمر: 32.
72. رعد: 6;.
73. نساء: 48.
74. طبری، تفسیر طبری، ج22، ص246;؛ شیخ طوسی، التبیان، ج9، ص17؛ ابن جوزی، زادالمسیر، ج7، ص؛ قرطبی، تفسیر قرطبی، ج13، ص244؛ فیض کاشانی، التفسیر الصافی، تحقیق الشیخ حسین الاعلمی، مکتبة الصدر، تهران،1416;، ج4، ص8؛ محمد بن علی بن محمد الشوکانی، فتح القدیر، عالم الکتب، بی تا، ج4، ص 436;؛ طبرسی، مجمع البیان، ج8، ص292؛ طباطبائی، المیزان، ج17، ص230؛ و ... .
75. تفسیر زمخشری، ج2، ص292.
76. دلایل نقلی آنها را از قرآن نقد و بررسی کردیم، اما آنان از روایات دلیلی را بر مدعای خود نیاورده اند، زیرا روایات بر عکس، عقیده آنها را سست و بی پایه می کند، چون خواهیم گفت که در روایات، شفاعت از آن مرتکبین کبائر دانسته شده است. ما این روایات را در بخش بعدی خواهیم آورد.
77. عبدالرحمن الأیجی، المواقف فی علم الکلام، ج8، ص276;.
78. شرح الاصول الخمسة، ص125126.
79. همان، ص6;88.
80. مانند آیه «وکم من ملک فی السماوات لا تغنی شفاعتهم شیئًا إلّا من بعْد أن یأذن اللّه لمن یشاء ویرضی» نجم: 26; و آیه «ولایشفعون إلّا لمن ارتضی» انبیاء: 28.
81. شیخ مفید، اوائل المقالات، تحقیق ابراهیم الانصاری الزنجانی، دار المفید، بیروت،1414، ص47.
82. سیدمرتضی، رسائل المرتضی، تحقیق السیداحمد الحسینی، دار القرآن الکریم، قم، 1403، ج2، ص17.
83. شیخ طوسی، الاقتصاد، منشورات مکتبة جامع چهلستون، طهران،126127.
84. للقاضی عضدالدین الإیجی، السیدالشریف علی بن محمد الجرجانی، شرح المواقف، ص2.
85. شرح العقائد النسفیة، ص148.
86. مجموعة الرسائل لابن تیمیة، مطبعة المنار بمصر،1249، ج1، ص10.
87. شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، تحقیق علی اکبر غفاری، جامعة المدرسین،1404، ج2، ص374، ح496;2، 496;4؛ الشیخ الحر العاملی، وسائل الشیعة، تحقیق عبدالرحیم الربانی الشیرازی، دار احیاء التراث العربی، بی تا ، ج13، ص334، ح206;6;8، ص333، ح206;73.
88. سنن ابی داود، ج4، ص226;، کتاب السنة، باب فی الشفاعة، ح4729؛ محمد بن عیسی الترمذی، سنن الترمذی، تحقیق عبدالوهاب، عبداللطیف، دارالفکر، بیروت،1402، ج4، ص329، کتاب صفة القیامة، باب ما جاء فی الشفاعة، ح2423، (وی در مورد این حدیث می گوید: «حدیث حسن صحیح غریب من هذا الوجه») و ج4، ص340، کتاب صفة القیامة، باب ما جاء فی الشفاعة، ح2426;؛ محمد بن یزید القزوینی، سنن ابن ماجه، تحقیق محمد فؤاد عبدالباقی، دارالفکر، بیروت، بی تا ، ج2، ص1441، کتاب الزهد، باب ذکر الشفاعة، ح40؛ ابن حبان در صحیح خود، ج14، ص285286؛ حاکم در مستدرک، ج1، ص6;9، وی می گوید: «هذا حدیث صحیح علی شرط الشیخین و لم یخرجاه» و... .
89. صحیح مسلم، ج1، ص1؛ سنن ابن ماجه، ج2، ص1440، ح4207؛ سنن ترمذی، ج3، ص228، ح26;72، وی می گوید: «هذا حدیث حسن صحیح»؛ امالی شیخ طوسی، ص280، 6;6;/813 (با کمی تفاوت).
90. مسند احمد، ج1، ص201؛ مجمع الزوائد، هیثمی، ج8، ص238.
91. بحارالانوار، ج8، ص39.
92. الشیخ الکلینی، الکافی، تحقیق علی اکبر غفاری، دارالکتب الاسلامیة، طهران، 126;2، ج2، ص248، ح1.
93. قاضی عبدالجبار، شرح الاصول الخمسة، 769770.
94. جعفر الکتانی، نظم المتناثر من الحدیث المتواتر، تحقیق شرف حجازی، دار الکتب السلفیة، مصر، بی تا، ص224225.
95. این مسئله یکی از مواردی است که به عکس توهم ذهبی که فکر شیعه را مأخوذ از فکر معتزله می داند، شیعه در جهت مخالف معتزله قرار دارد، لذا هیچ داعی بر کذب وجود ندارد.
96. آیت الله خوئی، البیان، ص298؛ آیت الله معرفت، التفسیر والمفسرون، ترجمه علی خیاط، ج2، ص2223؛ احمدمحمد شاکر، الباحث الحثیث، شرح اختصار علوم الحدیث، دار الکتب العلمیة،1402، ص27.
97. شیخ طوسی، التبیان، ج1، ص4؛ علامه طباطبایی، المیزان، ج12، ص26;2.
98. آیت الله جوادی آملی، تسنیم، مرکز نشر اسراء،1278، ج1، ص136138.
99. مدثر: 48.
100. بقره: 48.
101. نساء: .
102. شوری: 23