در آثار اسلامى، از پنج نوع فکر سخن به میان آمده است و هر انسانى مىتواند در فضاى این پنج نوع فکر پرواز کند:
«التفکر على خمسه اوجه».
فکر آدمى بر پنج نوع است.
بىارزشترین انسانها، با قرار گرفتن در مدار اندیشه، به انسانهایى ارزشمند تبدیل مىشوند. وقتى انسان از مادر زاده مىشود، از نظر وجودى، بسیار کم ارزش است. اما با قرار دادن برنامه هایش در راه اندیشه، مىتواند خود را به ارزشهاى بى نهایت برساند. قدرت فکر، وجود انسان را پرواز مىدهد و به مرحله لقاى پروردگار مىرساند؛ به جایى که کسى قدرت محاسبه ارزش او را ندارد.
اى برادر تو همه اندیشهاى |
مابقى خود استخوان و ریشهاى. |
|
ما باید خود را خرج مقام عالى وجودمان- که عقل است- بنماییم، نه خرج مقام پایین آن که شهوت است. اگر بخواهیم یک پارچه خرج شهوت شویم، در کوره پُر حرارت شهوت آب مىشویم و دیگر از انسانیتمان هیچ چیز باقى نمىماند. اما اگر خرج مقام عالى وجودمان که اندیشه و عقل است شویم، به طور دائمى عظمت پیدا مىکنیم.
امیرالمؤمنین، علیهالسلام، سخن زیبایى دارند که بسیار باارزش است. ایشان مىفرمایند:
«أصل الإنسان لُبّه وعقله ودینه ومروته».
واقعیت، حقیقت، و ریشه انسان مغز اوست و عقل او پایبند دین و مردانگى اوست.
در ادامه حدیث آمده است:
«حیث یجعل نفسه».
البته، اگر بفهمد و این ریشه و پایبندى را براى خود انتخاب کند.
عقل در این جمله به معناى «پاىبند» است. هنگامىکه شتر را در سفرها براى استراحت مىخوابانند، به زانویش زانوبند مىبندند تا نتواند بلند شود و بار صاحبش را بردارد و در دل کویر ناپدید گردد. عقل مورد نظر روایت به معناى همین زانوبند است. بدین ترتیب، معنى عبارت ریشه هر انسانى مغز اوست فهمیده مىشود. انسان باید به ریشه خود توجه کند، زیرا اگر به ریشه برسد، شاخ و برگهایش زنده مىمانند و میوه هایش شیرین خواهند شد. اما اگر بخواهد فداى فرع شود- که همان شهوت و شکم است- بر شاخ و برگهایش میوه تلخ و غیر مفیدى خواهد رویید. نگاه به نامحرم، به دست آوردن و خوردن هر چیزى، قدم نهادن به هرجا که انسان دلش بخواهد و گوش دادن به هر صدایى، میوه هاى شیرینى براى وجود آدمى نیستند.