تنها در صورتی می توان به ساخت آینده و پژوهش درباره ی آینده پرداخت که پیش فرض ذهنی انسان این باشد که قواعدی در عالم وجود دارند که هستی را برای ما قابل اعتماد می کنند و با کشف آن قواعد می توان مطمئن بود...
برای بسیاری از مردم، آینده حقیقتی مبهم و دو از دسترس است و به همین سبب فکرکردن به آینده معمولاً یا به آینده نگری و لزوم درنظرگرفتن آینده مبهم برای تصمیمات امروز تعریف و یا با پیش گویی و پیش بینی اشتباه می شود. حال آن که در آینده نگری عملاً نقش فعال انسان به نقشی منفعل برای آینده تبدیل می شود و دومی هم جبر زمان را در دامن خرافه، تبیین می کند. در این میان، هستند اندیشه ورزان دین بنیانی که معتقدند نگاه به آینده نه فقط نظاره آن یا بازگویی آن است بلکه باید آینده را ساخت و سازه آینده را نقطه ی شروع برای تلاش و حرکت خود تعریف کرد.
در واقع اگر این رویاهای انسان است که زندگی را برای او معنادار می کند تا آن ها را تحقق بخشد که: ام للانسان ما تمنی؛ آن چه برای او می ماند همان تلاشی است که برای رسیدن به آن رویاها انجام می دهد که: و ان لیس للانسان الا ما سعی و آینده در واقع چیزی جر بازتاب تلاش امروز او نیست که: و ان سعیه سوف یری. پس آینده نه فقط قابل رویت یا خبردادن بلکه قابل ساختن است. شرط چنین نگاهی در ساختن آینده، باور به یک حقیقت بزرگ است و آن این که عالم هستی قابل اعتماد و اتکاست. درواقع تنها در صورتی می توان به ساخت آینده و پژوهش درباره ی آینده پرداخت که پیش فرض ذهنی انسان این باشد که قواعدی در عالم وجود دارند که هستی را برای ما قابل اعتماد می کنند و با کشف آن قواعد می توان مطمئن بود که انگاره ی ذهنی ما در مورد سازه ی آینده، قابلیت تحقق دارد. این مبنا، همان مبنایی است که در بینش اعتقادی شیعه، به حسن و قبح عقلی یا تقدم علم بر اراده شناخته می شود.
نگرش شیعی در تعریف عالم هستی آن است که حقایق موجود در عالم دارای ارزش هایی ذاتی اند و این گونه نیست که اراده های موجود در هستی، بتوانند قواعد حاکم بر آن را تغییر دهند؛ حتی اگر این اراده، اراده خداوند باشد. این البته نه به معنای ناتوانی خداوندگار در هستی، بلکه به معنای آن است که اساساً، خارج از قواعد هستی، چیزی قابلیت تحقق ندارد و به اصطلاح متعلَّق قدرت خداوند نیست. این در حالی است که درمیان اندیشمندان اسلامی، فرقه هایی هستند که عالم را یکسره فاقد قواعد ثابت می دانند و معتقدند «آنچه خداوند اراده کند» درست است و علم و قواعد علمی را تولید می کند حتی اگر این قاعده، قاعده محال بودن تحقق همزمان دو حالت متناقض برای یک شیء باشد.
آینده در بستر قواعدی شکل می گیرد که گذشته در دل آن ها تحقق پیداکرده بنابراین نه فقط قابل پیش بینی بلکه قابل ساختن است؛ البته ابزار آن بصیرت و تیزبینی ای است که بتواند امکان پژوهیدنِ اثربخش آینده را برای انسان فراهم کند.
بگذارید مثالی بزنم: خداوند در آیات قرآن اشاره فرموده است: « خداوند خلف وعده نمی کند» ؛ در نگاه شیعی، این یک قاعده عقلی است و حتی اگر خداوند هم نفرموده بود این واقعیت وجود داشت و این که خداوند بر خلف وعده نکردن خود تأکید می کند تنها برای آن است که همه بدانند که افعال خداوند هم چارچوب های روشنی دارد اما در نگاه اشاعره که قایل به حسن و قبح ذاتی نیستند این گزاره، گزاره ای بسیار مهم است و اگر خداوند می خواست و اراده می کرد می توانست خلف وعده کند و اگر خلف وعده می فرمود، حتماً « خلف وعده کردن» فعل درستی بود؛ پس با این نگرش دوم این اراده ها هستند که نظام های ارزشی و علم را تولید می کنند حال آن که در نگاه شیعی، حتی اراده خدا هم در چارچوب دانشی است که قواعد آن بر تمام عالم حاکم است.
بدیهی است که اگر نگاه دوم را بپذیریم، آینده نه فقط قابل ساختن و پژوهیدن نیست بلکه حتی قابل پیش بینی هم نیست چرا که هر لحظه ممکن است اراده حق به امری تعلق پذیرد که پیش از این خود خلاف آن را فرموده و این عین ارزش مندی و پذیرش چنین رفتار متناقضی، عین تعبد و بندگی است؛ حال آن که در نگرش نخست که آموزه های مکتب اهل بیت علیهم السلام هم آن را تأیید می کند، آینده در بستر قواعدی شکل می گیرد که گذشته در دل آن ها تحقق پیداکرده بنابراین نه فقط قابل پیش بینی بلکه قابل ساختن است؛ البته ابزار آن بصیرت و تیزبینی ای است که بتواند امکان پژوهیدنِ اثربخش آینده را برای انسان فراهم کند. بعضی از این قواعد را می توان در قرآن پی جست و جست؛ مثلاً این اصل مهم که : خداوند هیچ تغییر کوچکی در جوامع ایجاد نمیکند تا وقتی خود در خود تغییر ایجاد کنند.»، یا این که : « خداوند به هر کسی که او را کمک کند، یاری خواهد رساند.» یا این که: « خداوند هیچ قومی را تا وقتی در بین آن ها اهل اصلاح باشند، به هلاکت نخواهد افکند.» و شبیه این موارد که همه قدرت آینده سازی به انسان خواهد داد یعنی می توان برای پژوهش و نوشتن سناریوهای آینده، این اصول را به عنوان اصولی که حتی خداوند هم در چارچوب آن عمل می کند، درنظرگرفت و مبتنی بر آن سناریوهای آینده را نوشت.
با این نگاه معلوم می شود برخی از کسانی که به اسم لزوم سپردن امور آینده به خداوند یا توکل و نظایر آن، آینده پژوهی و آینده سازی را خلاف دین داری تعریف می کنند؛ - حتی اگر خودشان ندانند - نگاهشان به هستی، اشعری مسلکی است و اتفاقاً نگاه شیعی و باورهای موجود در مکتب اهل بیت علیهم السلام، امکان آینده پژوهی و آینده سازی را نه فقط ممکن بلکه برآمده از اعتقاد درست به خداوند و گزاره ای توحیدی می داند. نگاه آینده سازانه پیش و بیش از هرچیز نشاندهنده ی نگاه توحیدی ما به عالم هستی و اعتماد به جهان پیرامون ماست؛ اعتمادی که نه از سر سبکسری و انسان محوری بلکه بر پایه خداشناسی و خدامحوری است.