رسول خدا مخاطب شناس بود. وقتی لب به سخن می گشود, فهم و درک مخاطبان را در نظر داشت. از این روی گفته اند سخن او را همگان می فهمیدند. ساده سخن می گفت, این همان در نظر داشتن درک و فهم مخاطب است و شناختی است که گوینده وپیام آورنده از مخاطب خود دارد.
آگاهی رسول خدا از نیازها و خواسته های فطری انسانها, رمز موفقیت ایشان بود. در نگاه آن حضرت, انسانها بسان معادن زمین اند و ازجهت ظرفیتها, متفاوت. از این روی, سخن, کار و برنامه ریزی برای آنان باید بر اساس این تفاوتها گفته و ارائه شود.
(الناس معادن کمعادن الذهب و الفضه.)78
علامه مجلسی در ذیل این روایت می نویسد:
(و یحتمل وجهین: احدهما ان یکون المراد ان الناس مختلفون بحسب استعداداتهم و قابلیاتهم و اخلاقهم و عقولهم کاختلاف المعادن فان بعضها ذهب و بعضها فضة.)79
از این روی, چه بسا سخنی و دعوتی برای گروهی از انسانها کارساز و دگرگون آفرین باشد و برای گروهی این اثر را نداشته باشد که باید از زاویه دیگر وارد شد و پیام را به دیگر گونه گفت. برابر همین روش و اصل بلند, رسول خدا هم خود با مخاطبان رو به رو می شد و سخن می گفت, هم از یاران می خواست این گونه باشند; یعنی حال مخاطب را در نظر بگیرند:
انس بن مالک می گوید که از رسول خدا شنیدم که فرمود:
(لاتحدّثوا الناس بما لا یعرفون. اتحبّون ان یکذّب الله و رسوله.)80
امام صادق(ع) می فرماید:
(ما کلّم رسول الله(ص) العباد بکنه عقله قطُّ و قال: قال رسول الله(ص) انا معاشر الانبیاء امرنا ان نکلم الناس علی قدر عقولهم.)81
هرگز رسول خدا از ژرفای خرد خویش با مردمان سخن نگفت.
فرمود: رسول خدا فرموده است:
ما گروه پیامبران دستور داریم که بامردمان در خور عقل شان سخن بگوییم.
پیامبران برای همه گروه های انسانی و هدایت و رشد آنان برانگیخته شده اند, نه برای گروه خاص. پیامی که آنان برای هدایت بشر آورده اند, به فراخور عقل و درک تک تک انسانهاست. هر انسانی به فراخور درک و عقل و گنجایی خویش می تواند از آن بهره مند شود و روشنی را از تاریکی, راه از بیراه, سره از ناسره, حق از باطل را بازشناسد. از این روی, از همه گروه های انسانی در بین پیروان رسولان الهی می بینیم و همین که هر کسی می توانست به فراخور درک و عقل خویش از پیام رسولان الهی, بویژه خاتم آنان محمد مصطفی بهره مند شود, موجی بزرگ در بین توده های مردم پدید آمد و فوج فوج به آیین اسلام گرویدند و جذب رسول خدا شدند. این همان معجزه بزرگ هماهنگی پیام, با درکها و عقلهای گوناگون بشری است.
رسول خدا سخنان خویش را با سطح فکری افراد, هماهنگ می فرمود. این مطلب را می توان به روشنی از سخنان آن حضرت در دیدار با افراد و گروه های گوناگون اجتماعی دریافت.
حضرت, روش حضرت مسیح را همین گونه می شناساند و به اصحاب خویش می فرماید:
(ان عیسی(ع) قام خطیبا فی بنی اسرائیل. فقال: یا بنی اسرائیل لاتکلموا بالحکمة عند الجهال فتظلموها و لا تمنعوها اهلها فتظلموهم.)82
عیسی(ع) در میان بنی اسرائیل به سخنرانی برخاست و گفت: ای بنی اسرائیل, نزد نادان سخن حکمت بار نگویید که بدان سخن ستم روا داشته اید و نیز آن را از شایستگان اش دریغ مدارید که بدیشان ستم کرده باشید.
این یک اصل و مبنای بسیار استوار در امر تبلیغ دین است و بی گمان بسیاری از ناکامیها در رساندن پیام دین به مردمان, در رعایت نکردن این اصل مهم است. مخاطب نشناسی و در نظر نگرفتن گنجایی و سطح فکر و درک مخاطبان آفت بزرگ تبلیغ دین در روزگار ماست که این کاستی را بایستی با اقتدای درست به نبی اکرم و الگو قرار دادن آن حضرت. جبران کرد و مردم را با روشهای دقیق, عالمانه, خردمندانه و هماهنگ با فطرت شان به سوی معارف ناب کشاند که روشهای عوامانه, نابخردانه و ناهماهنگ با فطرت, ره به جایی نمی برند.
سخن باید شادابی آفرین باشد, نه ملال آور. در سخن گفتن با دیگران این نکته را همیشه باید در نظر داشت. سخن تا جایی برد دارد و اثرگذار در روح و جان افراد است که افراد علاقه مندانه به آن گوش فرا دهند و اگر از مرز حوصله و علاقه آنان گذشت, اثرگذاری خود را از دست خواهد داد و چه بسا حالت رمیدگی و انزجار در افراد پدید خواهد آورد.
رسول خدا همیشه روی این اصل تأکید می ورزید. هم خود آن را دقیق و همه سویه رعایت می کرد و مطالب خود را کوتاه و گویا ارائه می داد و هم از یاران و نمایندگان سفیرانی که به این سوی و آن سوی گسیل می داشت, رعایت این اصل را گوشزد می فرمود:
(کان رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم لا یطیل الموعظة یوم الجمعة انما هن کلمات یسیرات.)83
روش رسول خدا بر این بود که موعظه خویش را در روز جمعه طول نمی داد موعظه ایشان در روز جمعه, چند جمله کوتاه بود.
عمار یاسر می گوید:
(امرنا رسول الله, صلی الله علیه و آله و سلم باقصار الخطب.)84
رسول خدا به ما امر فرمود به کوتاهی خطبه ها.
این رفتار و این سفارش که در سیره حضرت نمونه های بسیار وجود دارد, در دلها علاقه نسبت به مسائل عبادی دین به وجود می آورد و از رمیدگی جلوگیری می کند و آسان گیری دین را به روشنی می نمایاند و اسلام را دین آسان جلوه گر می سازد و عامل بسیار اثرگذار در جذب افراد به دین است. از این روی رسول خدا از هر گونه رفتاری که رمیدگی مردم را از دین, در پی داشت, هم خود پرهیز می کرد و هم اصحاب را از آن بازمی داشت.
ابن هشام می نویسد: وقتی پیامبر معاذبن جبل را به سوی یمن گسیل داشت به وی فرمود:
(یا معاذ بشِّر و لا تنفِّر, یسِّر و لا تعسِّر.)85
این اصل بلند: بشارت دادن و پرهیز از رماندن, آسان گرفتن و پرهیز از سخت گیری, در همه حال بایستی سر لوحه کار مبلغ و تبلیغ دینی قرار بگیرد. تا موج پدید آید و بر (روح)ها که بسیار لطیف اند, فشار وارد نیاید و همیشه شاداب بمانند و علاقه مند به انجام دستورها و فرائض دینی.
1.شرح نهج البلاغه, ابن ابی الحدید, تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم, ج6/390 391.دار احیاء التراث العربی, بیروت
2. سیره رسول الله(ص) زریاب خویی/117, سروش, به نقل از انساب الاشراف, بلاذری, ج1/265, دارالفکر بیروت.
3. بحار الانوار, علامه باقر مجلسی, ج19/11, مؤسسه الوفاء, بیروت
4.همان , به نقل از انساب الاشراف, ج1/144.
5 تاریخ الامم و الملوک, ابی جعفر محمدبن جریر طبری, ج2/275 276. مطبعة الاستقامه, قاهره.
6. اعراف/157.
7. نهج البلاغه, خطبه1.
8. الاصابه, ابن حجر عسقلانی, ج8/387, کتاب النساء.
9. السیرة النبویة, ابن هشام, ج4/60.
10. مغازی, واقدی, ج2/847, نشر دانش اسلامی, قم.
11. کنز العمال, علام الدین هندی ج1/603, مؤسسه الرسالة, بیروت.
12. مکاتیب الرسول, علی احمدی میانجی, ج1/143; بحارالانوار, علامه مجلسی, ج 20 / 396 .
13. التراتیب الاداریه, ج1/173.
14. التوحید, شیخ صدوق, با تصحیح و تعلیق سید هاشم حسینی تهرانی /342, انتشارات اسلامی, وابسته به جامعه مدرسین, قم.
15 الاصابه, ج3/149; السیرةالنبویة, ج1/32, 235, 430; الاحتجاج طبرسی, ج1/29.
16. اصول کافی, ثقة الاسلام کلینی, ج2/125, باب الحبّ فی الله و البغض فی الله.
17. سوره بقره, آیه 111.
18. بحارالانوار, ج9/269.
9. تاریخ پیامبر اسلام, دکتر محمدابراهیم آیتی, تجدید نظر و اضافات از دکتر ابوالقاسم گرجی/540 541, انتشارات دانشگاه تهران, به نقل از طبقات ابن سعد, ج1/299.
20. احتجاج, احمد بن علی بن ابی طالب طبرسی, ترجمه بهزاد جعفری, ج1/ 22 ( 29, دارالکتب الاسلامیه.
21. تاریخ پیامبر اسلام, 146 147; الطبقات الکبری, ج1/219 220; بحارالانوار, ج 19/ 10 11; اعلام الوری, طبرسی/67 70, دارالمعرفه, بیروت.
22. بحارالانوار, ج19/8.
23. بحارالانوار, ج19/49.
24.بحارالانوار, ج18/415
25 همان/10.
26. گفتار فلسفی, جوان, ج2/248.
27. بحارالانوار, ج21/123.
28. بحارالانوار, ج16/ 226 227.
29. مغازی, واقدی, ج2/1107, نشر دانش اسلامی.
30. الوفاء باحوال المصطفی, ابن جوزی بغدادی; بحارالانوار, ج16/229.
31. بحارالانوار, ج27/139.
32. بحار, ج58/65
33. وسائل الشیعه, ج18/ 332, دار احیاء التراث العربی, بیروت.
34. مستدرک الوسائل الشیعه, میرزا حسین نوری طبرسی, ج17/345, مؤسسه آل البیت.
35 نهج البلاغه, ترجمه سیدجعفر شهیدی, نامه 53.
36. مستدرک الوسائل الشیعه, ج11/168. تحف العقول, رساله حقوق امام سجاد, بند پنجاهم.
37. تاریخ پیامبر اسلام, محمد ابراهیم آیتی/ 378 379, به نقل از السیرة النبویة, ج3/331 232.
38. تاریخ پیامبر اسلام, محمد ابراهیم آیتی/499 500, به نقل از السیرة النبویة, ج 4/141.
39.تاریخ پیامبر اسلام, محمد ابراهیم آیتی/ 204 205 السیرة النبویة لابن هشام, ج2/266 267.
40. داستان راستان, شهید مرتضی مطهری, چاپ شده در مجموعه آثار, ج18/ 258 259, به نقل از وسائل الشیعه, ج 3/329.
41. سنن ابن ماجه, تحقیق محمد فؤاد عبدالباقی, ج2/810, حدیث شماره 2425, دار احیاء التراث العربی, بیروت.
42.همان, حدیث شماره 2426.
43. سوره آل عمران,آیه 159.
44. سوره قلم, آیه 4.
45 المیزان, علاّمه طباطبایی, ترجمه سید محمدباقر موسوی همدانی, ج 19/618 619.
46. کتاب المغازی, محمد بن عمر بن واقدی, ج1/140 141.
47.الطبقات الکبری, ابن سعد, ج4/132, دار صادر, بیروت.
48. سفینة البحار, ج6/333, اسوه.
49.سوره انبیاء, آیه 107
50. سوره طه, آیه 1.
51. المیزان, ج4/86.
52. السیرة النبویة , ابن هشام, ج4/49.
53. کتاب المغازی, محمد بن عمر بن واقدی, ج2/822.
54. سیرة النبویة, ج 4/53.
55 . تاریخ پیامبر اسلام, دکتر محمد ابراهیم آیتی, تجدید نظر و اضافات از دکتر ابوالقاسم گرجی/501 502.
56 . مکارم الاخلاق, طبرسی, با مقدمه و تعلیق محمد حسین اعلمی/ 14, مؤسسة الاعلمی للمطبوعات, بیروت, انتشارات دانشگاه تهران.
57 . محجة البیضاء مولی محسن کاشانی, ج4/149.
58 . وسائل الشیعه, ج 11/ 590.
59 . التراتیب الاداریة, ج 1/306 307.
60 . محجة البیضا, ج 3/ 367.
61 . شعراء ایه 114.
62 . سوره انعام, آیه 52.
63 . مجمع البیان, امین الاسلام طبرسی, ج4, جزء پانزدهم/ 149, دار مکتبة الحیاة, بیروت.
64 . السّیرة النّبویّه, ج2/ 129.
65 . تاریخ پیامبر اسلام, محمد ابراهیم آیتی/ 416 417, السیرة النبویه, ابن هشام, ج3/ 358 359.
66 . نهج البلاغه, ترجمه سید جعفر شهیدی, غریب کلامه, 9/ 407.
67 . نهج البلاغه, ترجمه سید جعفر شهیدی, خطبه 160.
68 . محمد خاتم پیامبران, مقاله گوشه ای از اخلاق محمد, نوشته سید ابوالفضل مجتهد زنجانی, ج/ 40, حسینیه ارشاد.
69 . المحجة البیضاء, ج 4/ 160.
70 . نهج البلاغه, خطبه 158.
71 . کافی, ج 6/ 439.
72 . همان / 511.
73 . مکارم الاخلاق/ 96 97.
74 . التراتیب الاداریه, ج1/ 349.
75 . معانی الاخبار, شیخ صدوق, تصحیح علی اکبر غفاری/ 81, دارالمعرفة بیروت
76 . مجموعه آثار, شهید مرتضی مطهری, ج22/ 255, صدرا.
77 . معجم الادباء, یاقوت حَمَوی, ترجمه و پیرایش عبدالمحمد آیتی, نیمه دوم/ 917.
78 . کافی, ج 8, 177.
79 . همان, پاورقی
80 . بحارالانوار, ج 2/ 77.
81 . کافی, ج 1/ 23
82 . تحف العقول, ابن شعبه حرّانی/ 26, مؤسسة اعلمی, بیروت.
83 . سنن ابی داود, ج1/ 289, داراحیاء التراث العربی, بیروت.
84 . همان.
85 . السیرة النبویّه, ج 4/ 237