گاهی وقت ها آنقدر خوشحالیم و اوضاع بر وفق مرادمان هست که می خواهیم زمان را در همان حال نگه داریم تا هیچ چیز تغییر نکند، گاهی همه کارها پشت سر هم ردیف می شود، آنقدر راحت که تصور می کنیم قانون هستی همین است ...
در این حالت خیلی از خودمان تشکر می کنیم که چقدر خوبیم ما... چقدر توانایی داریم و به بمب اعتما به نفس تبدیل می شویم.
اینقدر در این خودبینی غرق می شویم که یادمان می رود گاهی هم انصاف داشته باشیم و از گرداننده اوضاع باب میل خودمان تشکر کنیم ....و اولین مانعی که در مسیرمان پیش بیاید آن وقت است که به زمین و زمان بد می گوییم.
همه را متهم کرده و محکوم می کنیم، همه حتی خداوند را و تنها کسی که تقصیری ندارد ، فقط خودمان هستیم و بس...
یک حکایت آموزنده
روزی مهندس ساختمان?، از طبقه ششم م?خواهد که با ?ک? از کارگرانش حرف بزند...
خ?ل? او را صدا م?زند اما به خاطر شلوغ? و سر و صدا، کارگر متوجه نمی شود. به ناچار مهندس، یک اسکناس 10 د?ری به پایین میاندازد تا بلکه کارگر با? رو نگاه کند. کارگر 10 د?ر را برمیدارد و تو ج?بش میگذارد و بدون ا?نکه با? را نگاه کند مشغول کارش میشود. بار دوم مهندس 50 د?ر م?فرستد پا??ن و دوباره کارگر بدون ا?نکه با? را نگاه کند پول را در جیبش میگذارد!!!
بار سوم مهندس سنگ کوچک? را میاندازد پا??ن و سنگ به سر کارگر برخورد میکند. در ا?ن لحظه کارگر سرش را بلند میکند و با? را نگاه میکند و مهندس کارش را به او میگوید..!!
ا?ن داستان همان داستان زندگ? انسان است، خدا? مهربان هم?شه نعمت ها را برا? ما میفرستد اما ما سپاسگزار ن?ست?م. اما وقت? که سنگ کوچک? بر سرمان میافتد که در واقع همان مشک?ت کوچک زندگ?اند، به خداوند رو? م?آور?م. بنابراین هر زمان از پروردگارمان نعمت? به ما رس?د ?زم است که سپاسگزار باش?م قبل از ا?نکه سنگ? بر سرمان ب?فتد.
از آیت الله قاضی بیاموزیم
آقا سید علی قاضی استاد عرفان آیت الله بهجت مستأجر بود و صاحبخانه اثاث منزلش را ریخته بود وسط کوچه. آن بزرگوار در حالی که بشّاش بود می فرمود: «خدا خیال کرده ما هم آدمیم»؛ یعنی خدا آدمها را سختی می دهد ، و گویا خدا ما را هم آدم حساب کرده که به ما سختی می دهد.
نکته اینجاست که ما این سختی ها را به هیچ وجه نمی خواهیم بپذیریم و چنان در مقابل آن ها می ایستیم و بی تابی می کنیم که گویی دنیا بهشتی است که قرار نیست در آن رنج و سختی ای پیش بیاید.
در دامنه های ناهموار زندگی دنیا، گاه ما در سربالایی قرار می گیریم و با تلاشی طاقت فرسا باید حرکت کنیم و گاه در سراشیبی که بدون هیچ زحمتی به راحتی و با شتاب، امکان حرکت فراهم است، و این بسته به دید ماست که با هر شرایطی چگونه کنار بیایم.
روزی مهندس ساختمان?، از طبقه ششم م?خواهد که با ?ک? از کارگرانش حرف بزند... خ?ل? او را صدا م?زند اما به خاطر شلوغ? و سرو صدا، کارگر متوجه نمیشود. به ناچار مهندس، یک اسکناس 10 د?ری به پایین میاندازد تا بلکه کارگر با? رو نگاه کند. کارگر 10 د?ر را برمیدارد و تو ج?بش میگذارد و بدون ا?نکه با? را نگاه کند مشغول کارش میشود. بار دوم مهندس 50 د?ر م?فرستد پا??ن و دوباره کارگر بدون ا?نکه با? را نگاه کند پول را در جیبش میگذارد!!!
اگر ما سختی ها را به چشم دشمنانی نگاه کنیم که قصد جان ما را کرده اند و می خواهند نابودمان کنند در نهایت خودمان را آنقدر به در و دیوار می زنیم که هر لحظه زندگی برایمان طاقت فرسا می شود، اما اگر این سختی ها را به عنوان بخشی از زندگی بپذیریم که قرار است درسی بزرگ به ما بدهند تمام وجودمان چشم و گوش می شود تا درس را هر چه بهتر بیاموزیم و از این مراحل به سلامت بگذریم.
خدواند متعال در قرآن کریم به خوبی ما را آگاه می کند به این ناهمواری ها و مژده می دهد که پایان این راه شیرینی و راحتی است.
میفرماید: «و لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الاَمْوالِ وَ الأْنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِینَ»(بقره:155)؛ «قطعا همه ی شما را با چیزی از ترس، گرسنگی و کاهش در مالها و جانها و میوه ها آزمایش میکنیم، و بشارت ده به استقامت کنند گان...».
بیایم و ملکه ذهن خود کنیم که خداوند حکیم است و همه کارهایش هم از روی حکمت و مصلحت است، اگر گاهی که ما برای خود سرمستانه و مغرور مشغول خوشگذرانی هستیم، یا با بی مبالاتی قوانین هستی را نادیده گرفته و کار خود را می کنیم اگر یک پس گردنی از خداوند متعال خوردیم تعجب نکنیم، چشممان به دست خداوند متعال باشد که چه خیری قرار است برای رقم بزند.
زندگی را به خاطر سختی های ریز و درشت که بالاخره دیر یا زود می گذرند بر خود زهر نکنیم، این سختی ها مسیر تبدیل شدن سنگ وجود ما به الماس های درخشان انسانیت و کمال است.
امام علی علیه السلام در این زمینه می فرمایند: «هر گاه خداوند نسبت به بنده ای اراده خیری داشته باشد، پس آن بنده گناهی کند، به دنبال آن گرفتاری ای پیش می آید و استغفار را به یادش می آورد.
کوتاه دیدگان همه راحت طلب کنند عارف بلا، که راحت او در بلای اوست
بگذار هر چه داری و بگذر که هیچ نیست این پنج روز عمر که مرگ از قفای اوست
هر آدمی که کشته شمشیر عشق شد گو غم مخور که ملک ابد خونبهای اوست
از دست دوست هر چه ستانی شکر بود سعدی رضای خود مطلب چون رضای اوست