ت) حج
چنان که قبلاً اشاره شد، یکی از مهم ترین شعایر اسلام، « حج » است. خداوند در قرآن، در مواردی به صراحت، حج را از شعارهای الهی دانسته است.
مراسم حج، بسیار با شکوه است و در ملت های غیر اسلامی، نظیر این مراسم، مشاهده نشده است. حج، هجرت به مرکز، مبدأ و اجتماع، از سکون به حرکت، و از پستی به بلندای هستی، و اوج گیری انسان از خاک به افلاک است.
حج، با این که یک مراسم عبادی است، معانی و مفاهیم بسیاری دارد؛ حج، کنگره ی سالانه و جهانی سیاسی و اجتماعی مسلمانان است، و در واقع ، نمونه ای از جامعه ی بزرگ اسلامی و از شعایر اسلام است.
از سیاست داخلی دولت اسلامی است که با طرح ریزی برنامه های مناسب با این مراسم، مردم را با احکام و مناسک حج آشنا سازد.
ث) قبله
یکی دیگر از شعایر اسلام، « قبله » است. قبله شناسی اهمیت بسیار دارد و شناخت آن واجب است به جا آوردن نماز و ذبح حیوانات باید در جهت قبله باشد، و نیز به هنگام جان دادن، فرد محتضر را باید روبه قبله خواباند و او را رو به قبله دفن نمود.
تمام نمازهای واجب و مستحب، در صورت امکان و عدم داشتن عذر ( مانند آن که کسی در بیابانی جهت را نشناسد) واجب است در جهت قبله به جا آورده شود؛ و قبله، همان « کعبه » است و کسی که خارج از مسجد الحرام باشد، حرم را ( که کعبه در آن واقع شده ) پیش روی خود قرار می دهد و نماز می خواند. (16)
قبله از شعایر مهم اسلام است، زیرا مایه ی وحدت نژادهاست. همه ی انسان ها در هر منطقه و از هر نژاد که باشند، در ساعات معینی از روز ( ظهر و عصر، مغرب و عشا و صبح ) با یک زبان، بدون هیچ امتیازی، به یک جهت ( قبله ) می ایستند و شعار توحید و آوای مناجات با خدا را سر می دهند.
آیا نیروی بشری قادر به بسیج انسان ها به این گونه است ؟
ج) اماکن مقدس ( زیارتگاه ها )
یکی دیگر از شعایر اسلامی، وجود اماکن مقدس است که در طول تاریخ اسلام نقش سیاسی فوق العاده ای در سرنوشت مسلمانان داشته و دارند.
مشاهد، جمع « مشهد » است و به معنای محل شهادت و دفن شهید می باشد. مزار نیز به معنای محلی است که مورد زیارت واقع می شود.
مهم ترین زیارتگاه مسلمانان، کعبه، خانه ی خداست، و بعد از آن، مشهد حضرت رسول و امامان معصوم و دیگر اولیای خدا، دارای اهمیت است. زیارت این اماکن، پاداش اخروی دارد.
اماکن مقدس، نقش سیاسی ویژه ای در تاریخ اسلام داشته اند. این محل ها محل آمال مؤمنان و ستم دیدگان، و الهام بخش نهضت های ضد سلطه و استبداد و زور و استعمار بوده اند. ستمگران تاریخ از آن ها وحشت داشته و همیشه در صدد تخریب و نابودی این مراکز بر آمده اند.
مشهد و قبور امام حسین و ائمه علیهم السلام در قبرستان بقیع و ... نمونه ی تاریخی زنده ای هستند، مسلمانان از زیارت این مشاهد ممنوع بوده اند و حکومت های جبار اموی و عباسی، زائران قبر امام حسین علیه السلام را مجازات می نمودند چنان که درباره ی متوکل، خلیفه ی عباسی، در تاریخ نوشته شده است.
قبر علی بن ابی طالب- علیه السلام- مدت ها از نظرها مخفی بود! این ها شعایری هستند که مفاهیم نبرد با ظلم و جور و شهادت در راه خدا و برقراری عدالت را زنده می کنند، و لذا حکومت جباران باید از آن ها بترسند.
زائری در برابر قبر امام می ایستد و چنین می گوید:
« اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا ثارَ اللهِ وَ ابنَ ثارِهِ وَ...؛ (17)
سلام بر تو ای خون خدا و فرزند خون خدا! سلام بر تو ای انقلاب خدا! و ... من گواهی می دهم که تو نماز را اقامه کردی و زکات پرداختی و امر به معروف و نهی از منکر نمودی. من گواهی می دهم که تو برای رضای خدا کار کردی؛ نفرین و لعنت خداوند بر آن که تو را کشت و بر کسی که به کشته شدن تو کمک نمود و بر آن که شهادت تو را شنید و از قلب راضی شد و... .»
این زیارت نامه ای است که یک مسلمان بر قبر یک شهید می خواند و با قرائت آن نیرو می گیرد و عهد می بندد که راه آن شهید را ادامه دهد و علیه ظلم بستیزد.
این مزارها به عنوان شعایر اسلامی و مدارک عینی جنایت ستمکاران در طول تاریخ، باید احیا و حفظ شوند. هرگز رونق دادن به مزار شهیدان راه اسلام و عدالت، مرده پرستی و ارتجاع نیست؛ ارتجاع، مخالفت و مبارزه با شهیدان و سعی در فراموشی و محو آثار آن هاست.
مگر یک مسلمان زائر در حرم شهیدان، امامان و اولیای خدا چه می گوید که بت پرستی و شرک باشد ؟ او قبل از هر چیز « لا اِلَهَ اِلاّ الله وَ اللهُ اَکبَرُ وَ سُبحانَ اللهِ » می گوید، و دو رکعت نماز زیارت به جا می آورد و برای رضای خدا، پاداش آن را به روح شهید اهدا می کند و او را به خاطر منزلتش در درگاه خدا، وسیله ی آمرزش گناهان خود قرار می دهد و به آنان « متوسل » می شود؛ آیا این شرک و بت پرستی است ؟
نه، این استفاده از هر موقعیتی برای تعظیم خدا و یاد اوست و از اعمال خالصانه ی توحیدی است.
امام زاده هایی که در اکناف، گوشه ها، تپه ها و دره های این آب و خاک مدفونند، هر یک شهید و قهرمان و بر ضد ستم و کفر و مجاهد راه خدا بوده اند که در طول تاریخ به دست جلاّدان، غریبانه به شهادت رسیده اند. و لذا مراسم عزاداری نیز باید برای احیای راه و یاد شهیدان زنده بماند، اما باید کوشید که این مراسم از محتوا تهی نگردد و عوام، آن را به خرافات نیالایند.
عاشورا، مظهر قیام علیه استبداد و ستم را همان عزاداری ها نگه داشته اند، و لذا این ها به عنوان شعایر اسلام و مذهب، باید حفظ شوند. (18)
ج) تعاون به خیر
یکی دیگر از شعارهای اسلامی، « تعاون » است. قرآن دستور می دهد که مسلمانان باید در خیر و نیکی و تقوا « تعاون » داشته باشند. اصل « تعاون » از شرایع اسلام است و بعضی از ناآگاهان خواسته اند آن را از غرب بگیرند و به عنوان یک کشف جدید اجتماعی و اقتصادی و تولیدی و ... برای مردم به ارمغان بیاورند! تعاون، عملی غربی نیست، بلکه در متن قرآن کریم ذکر شده و یکی از شعایر اسلامی است.
تعاون، دو بعد و دو جهت دارد. تعاون بر خیر و در جهت مثبت و الهی، و تعاون در گناه و ظلم و رواج فحشا، فساد و تباهی.
اسلام، تعاون به خیر و تقوا را از شعایر خود قرار داده و مسلمانان را از تعاون به گناه و ظلم، نهی فرموده است؛ علی (ع) می فرماید:
« کُونا لِلظّالِمِ خَصماً وَلِلمَظلُومِ عَوناً؛ (19) دشمن ظالم و یار و یاور مظلوم باشید. »
همچنین خداوند در قرآن می فرماید:
« وَ تَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوَى وَ لاَ تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوَانِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ؛ (20)
در نیکوکارى و تقوا با یکدیگر همکارى و تعاون داشته باشید و هرگز برگناه و ستمکاری تعاون نکنید و از خدا بترسید که عذاب او بسیار سخت است. »
این آیه، مسأله ی تعاون را به صورت « فعل امر » به مسلمانان دستور می دهد؛ دولت اسلامی باید روحیه ی تعاون را در مردم ایجاد نموده و زمینه ی آن را در مسائل مربوط به تولید، تحصیل، تحقیق و مصرف نیازهای زندگی آماده سازد؛ و در سیاست و خط مشی داخلی، به ویژه در زمینه ی تولید، بر شعار اسلامی « تعاون » تکیه کند.
ح) ذبح
یکی از شعایر اسلام، در نحوه ی سر بریدن و ذبح حیوانات حلال گوشت است که شرایط آن باید در جامعه حفظ گردد. دولت اسلامی باید در کشور، نظام غذایی و خوراکی مناسبی را بر قرار سازد؛ گوشت حیواناتی مانند خوک و فیل و نظیر آن حلال نیست، و بعضی از آنها نیز مکروه هستند، مانند: قاطر، اسب و الاغ.
فقط گوشت عده ای از حیوانات دریایی، خشکی و هوایی مباح و حلال می باشد، مانند: گوسفند، گاو، آهو، ماهی های فلس دار، مرغ خانگی، کبوتر، کبک، بوقلمون و ... پاک شدن گوشت حیوانات حلال گوشت، « تذکیه » نامیده می شود و آن دارای شرایطی است و در صورت عدم رعایت این شرایط، گوشتشان حرام و غیر قابل مصرف خواهد بود.
تذکیه و ذبح شرعی دارای شرایط زیر است:
1) مسلمان بودن عامل ذبح؛ یعنی شخصی که حیوان را سر می برد.
2) ذکر نام خدا هنگام سربریدن حیوان.
3) عامل ذبح حیوان می تواند مرد یا زن باشد، و یا کودکی که قادر به تشخیص بوده و نحوه ی سر بریدن حیوان را بداند.
4) حیوان باید هنگام سر بریدن، روبه قبله خوابانده شود.
5) سر بریدن باید با آهن باشد، مانند، چاقو؛ ولی به هنگام ضرورت با هر وسیله ی تیزی می توان سر حیوان را برید.
6) تذکیه ی حیوان فقط باید از گردن صورت گیردونه از جاهای دیگر بدن.
7) تذکیه ی ماهی به این صورت انجام می گیرد که آن را زنده از آب بگیرند و در خارج آب بمیرد، و به سر بریدن نیاز ندارد.
اینها شرایط مربوط به ذبح و تذکیه می باشند و در یک کشور اسلامی باید به دقت رعایت شوند. رعایت و کنترل موارد خلاف آن نیز بر عهده ی دولت اسلامی می باشد و نباید از آن غفلت کند. دولت باید مسأله ی ذبح را از مسائل بهداشتی کشور بداند.
به طور کلی موارد خلاف طبع سلیم انسان، غیر مجاز و موارد پاکیزه، حلال هستند.
وجود هر چیز دربازار مسلمین، علامت پاکی و تذکیه ی آن است و در این مورد تفحص لازم نیست. (21)
خ) روزه ی ماه رمضان
یکی دیگر از شعارهای اسلامی، روزه ی واجب ماه مبارک رمضان است. مسلمانان در این ماه به عنوان مهمان خدا، از خوردن غذا و مقاربت جنسی در طول روز، امساک و خودداری می کنند، و جامعه ی مسلمین در این ماه ، سرشار از معنویت است.
اما روزه بر مسافر و مریض واجب نیست، چنان که کفار و پیروان ادیان غیر اسلام را نمی توان ملزم به گرفتن روزه نمود.
دولت اسلامی باید جامعه را عاری از تظاهر به روزه خوری نموده و از بیماران و اهل ذمه بخواهد که در معابر عمومی، تظاهر به این امر نکنند. هر چند که این عمل به عنوان امر به معروف و نهی از منکر، بر همه ی مسلمانان واجب است، اما دولت و حاکم شرع اسلامی به عنوان یک قدرت اجرایی، باید آن را کنترل نماید.
روزه از مهم ترین عوامل و شیوه های خودسازی است و خداوند در قرآن آن را عامل مهمی در حصول تقوا می داند. (22)
د) تفقه و نشر علوم
یکی از شعایر اسلامی، حمایت از علم و مراکز علمی است. در این میان، علم فقه ( حقوق اسلامی ) و علوم مفید در زندگی بشر، مانند: ریاضیات، طب و مقدمات و علوم ابزاری، جایگاه ویژه ای دارند.
در بینش اسلامی، علم و دین، توأم با یکدیگرند و جدایی آن دو از یکدیگر، منجر به نابودی هر یک می گردد: « اَلعِلمُ وَ الدِّینُ تَوأَمانِ اِذا افتَرَقا اِحتَرَقا ».
میزان جهل ستیزی اسلام و حمایت آن از معارف و علوم را به خوبی می توان دریافت؛ چه این دین مقدس، تاریخ را به دو دوران جاهلیت و نادانی و ایمان و آگاهی، تقسیم نموده و اولین دشمنش را ابوجهل ( پدرِ نادانی ) نامیده است.
به هر حال، این یکی از شعایر مهم اسلامی است، و پیامبر (ص) دراین باره فرموده است:
« طَلَبُ العِلمِ فَریضَةٌ عَلی کُلِّ مُسلِمٍ (23)؛ طلب علم، فریضه و واجب دینی هر مسلمانی است. »
دولت اسلامی باید نشر علوم و حمایت از آن را سر لوحه ی سیاست داخلی خود قرار دهد. به خصوص علوم مفید در اجتماع، مانند: اصول اعتقادات ( علم کلام )، علم فقه ( حقوق اسلامی )، پزشکی، ریاضیات و علوم مربوط به صنایع، زراعت و فلاحت را باید ترویج کند، برنامه های عملی مناسبی در جهت حمایت از این شعار اسلامی داشته باشد و از مراکز تفقه و دانشجویی، پاسداری نماید؛ این از اصول سیاست داخلی است.
فقهای اسلام آموزش شماری از علوم را واجب عینی، برخی دیگر از علوم را واجب کفایی، و بعضی را مستحب اعلام داشته اند. در این رابطه، فقیه بزرگوار شیعه، شهید ثانی، بیان و تحقیق جالبی دارد که این جا نقل می گردد:
« علوم اسلامی به طور کلی چهار قسم است که مخصوص شریعت اسلام می باشند:
1) علم کلام یا اصول دین: و آن استدلال برای خداشناسی، معادشناسی، نبوت و امامت است.
2) علم کتاب؛ یعنی، معارف مربوط به قرآن، مانند: تجوید، قرائت و تفسیر.
3) علم حدیث: و آن علمی است که راجع به سخنان پیامبر و ائمه بحث می کند و خود بر دو قسم است: روایت و درایه [ در آیة الحدیث ] که پس از علوم قرآن، از شریف ترین علوم است.
4) علم فقه: به علم فقه، « علم احکام شرعی » نیز می گویند، چون منظور از آن، آگاهی به احکام شرعی از طریق دلیل های تفصیلی آن است. ( و این همان علم حقوق اسلامی است ).» (24)
هر کدام از آن ها، علوم مقدماتی و ابزاری نیز دارند که باید آموخته شوند، مانند: ادبیات، لغت، منطق و ... .
علومی نیز وجود دارند که لازمه ی زندگی بشرند، مانند: طبابت، کشاورزی و ... .
بیان حکم شرعی این علوم که کدام یک واجب عینی و کدام واجب کفایی و ... می باشد، بدین شرح است:
... اما مراتب و حکم تکلیفی علوم چگونه است ؟ برخی از آن ها واجب عینی، برخی واجب کفایی و برخی نیز مستحب هستند؛ واجب عینی در مورد اعتقادات، فعل و ترک آن، یعنی حلال و حرام است؛ خداشناسی و تحصیل علوم آن در حد رفع نیاز شخصی، واجب عینی بر هر کس است.
تحصیل و شناخت سایر تکالیف، مانند: زکات، روزه، حج، جهاد، امربه معروف و نهی از منکر و نماز نیز واجب عینی است، و سایر مسائل و ابواب فقهی، مانند عقود و ایقاعات، واجب کفایی هستند، مگر در شرایط استثنایی که این واجب، عینی می شود. تحصیل علوم مربوط به زندگی روزمره، مانند حلال و حرام بودن خوراکی ها و نوشیدنی ها و مسائل همسرداری، واجب عینی است.
علومی که واجب کفایی هستند، مانند: علم حدیث، حفظ قرآن و علوم ادبی عربی، شناخت راویان، و نیز علوم و فنونی که نیاز روزمره ی زندگی و معیشت مردم هستند، مانند: پزشکی، حساب، فنون و صنایع ضروری، مانند: خیاطی، کشاورزی و حتی حجامت، همه ی اینها علومی هستند که تحصیلشان واجب کفایی است.
برخی از علوم نیز مستحب هستند، مانند مسائل مربوط به عبادات مستحبی. و تحصیل برخی از علوم حرام است، مانند: سحر و شعبده و ... . برخی نیز مکروه هستند، مانند غزلیاتی که نتیجه ای جز اتلاف وقت برای انسان ندارند. و تعدادی از علوم نیز مباح ( نه واجب و نه مکروه، نه حرام و نه مستحب ) هستند و یاد گرفتن آن ها آزاد می باشد، مانند: تاریخ، غزلیات و اشعاری که به نحوی فایده دارند؛ به عنوان مثال ، برای تقویت ادبیات، لغت شناسی و ... سودمندند. » (25)
این چکیده ی فتوای فقهی شهید ثانی بود که ملاحظه گردید و نشانگر این بود که تحصیل علوم، از تکالیف دینی مسلمانان می باشد؛ بنابراین، دولت اسلامی باید در تسهیل ادای این تکلیف و شعار اسلامی در جامعه، اقدام به ایجاد امکانات عمومی نماید که معمولاً این امر از طریق وزارت آموزش و پرورش صورت می گیرد.
شایان ذکر است که در سابق، مدارس پایگاه علوم شرعی و علوم و فنون معیشتی به طور مشترک بود؛ مثلاً، ابوعلی سیناها، زکریای رازی ها و جابربن حیان ها و نظایر آن، هم در یک مدرسه و حوزه ی علمی، درس فقه، تفسیر و کلام می آموختند و هم درس فلسفه، پزشکی و هیئت و ... . این نشانه ی هماهنگی دین و دانش است.
اما از آن زمان که نظامیه ها بنیان گذاری شدند، سیاست کلی سلاطین جبار بر آن شد که به تدریج علوم شرعی، فقهی و حقوقی، را حتی از نظر مرکز تحصیل، از علوم معیشتی، ریاضی و ... جدا کنند و بین دانشجویان، تضاد ایجاد نمایند.
این عمل، در نهایت منجر به جدایی دانشگاه از حوزه های علمیه گردید و این جدایی، زیان های جبران ناپذیری به امت مسلمان وارد ساخت.
نکته ی دیگر نیز بیانگر این حقیقت است که حوزه های علمیه به عنوان مرکز پاسداری از استقلال و هویت اسلامی ملل مسلمان، همچنان باید حفظ و تقویت شوند، زیرا در طول تاریخ ثابت شده است که فقط این مراکزند که شرایط واقعی حراست از استقلال امت مسلمان را دارند. اینان پاسداران شرافت مسلمین و مدافع ناموس و مقدسات آنان بوده اند؛ به ویژه در سه قرن اخیر، هیچ نیرویی در جهان اسلام به اندازه ی حوزه های علمیه در برابر هجوم فرهنگی، نظامی، سیاسی و اقتصادی استعمارگران غرب، مقاومت نکرده است.
نمونه ی آن، بیدارگر شرق، سید جمال الدین اسد آبادی و میرزای شیرازی و شهداء الفضیله (26) و ... می باشند؛ بنابراین، حفظ و حمایت از حوزه های علمیه، این مراکز فقه و تقوا، بر مسلمانان واجب است، چرا که وجود حوزه ها از شعایر است.
پینوشتها:
1. شهید ثانی، شرح لمعه، ج1، ص 256 ( متن و حاشیه ی آن ).
2. شهید ثانی، مسالک الافهام، ج1، ص 149؛ شرح لمعه، ج1، ص 256.
3. وسائل الشیعه، ج11، ص 75.
4. بقره (2) آیه ی 158.
5. « یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تُحِلُّوا شَعَائِرَ اللَّهِ وَ لاَ الشَّهْرَ الْحَرَامَ وَ لاَ الْهَدْیَ وَ لاَ الْقَلاَئِدَ وَ لاَ آمِّینَ الْبَیْتَ الْحَرَامَ یَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنْ رَبِّهِمْ وَ ... .» ( مائده (5) آیه ی 2 ).
6. فاضل مقداد سیوری، کنز العرفان فی فقه القرآن، ج1، ص 105.
7. جن (72) آیه ی 18.
8. بقره (2) آیه ی 114.
9. کنز العرفان فی فقه القرآن، ج1، ص 105 و 106.
10. توبه (9) آیه ی 17.
11. همان، آیه ی 19.
12. توبه (9) آیه ی 108 و 109.
13. کنز العرفان فی فقه القرآن، ج1، ص 107.
14. شرح لمعه، ج1، ص 256؛ مسالک الافهام، ج1، مبحث صلات.
15. مائده (5) آیه ی 58.
16. النهایة فی مجرد الفقه و الفتاوی، ص 62.
17. شیخ عباس قمی، مفاتیح الجنان، ص 431.
18. برای تحقیق در مفاهیم بلند زیارت نامه ها، به مفاتیح الجنان و جامع عباسی، بخش زیارت ها رجوع شود.
19. نهج البلاغه، نامه ی 47.
20. مائده (5) آیه ی 2.
21. النهایة فی مجرد الفقه و الفتاوی، ص 575-582.
22. بقره (2) آیه ی 183.
23. منیة المرید، ص 176.
24. همان، ص 169.
25. همان، ص 176-178. ( مطالب از این صفحات اقتباس شده و نه ترجمه ی مسلسل و کامل ).
26. کتابی است که در آن علامه ی امینی، صاحب الغدیر، شرح حال گروهی از فقها و علمای شهید شیعه را نوشته است، و به فارسی نیز تحت عنوان شهیدان راه فضیلت ترجمه شده است.