پیش درآمد
موضوع بحث ما در این مقاله، مرتبط با تعلیم و تربیت و مکتب اسلام است؛ وقتی سخن از دو عنوان ارزشمند و مرتبط با دو ارزش انسانی می کنیم این گونه معرفی می شوند که آنها مجموعه اصول، قواعد و ارزش های والایی هستند که همه مردم به آنها ایمان و بر آنها اتفاق نظر دارند و آنها را میزان و معیار قرار می دهند و همه تصرفات مادی و معنوی خود را با آنها می سنجند؛ انسان با این دو ارزش آفریده می شود و با الهام از قرآن و سنت نبوی و سیره و زندگی ائمه اهل بیت (علیهم السلام) به آنها عمل می کند و بنابراین خیزش و ارتقای جوامع و ملتها، مرهون این ارزش های تربیتی و تعلیمی است تا امتی که در جهت جانشینی خدا بر روی زمین حرکت می کند حضور تمدنی خود را به نمایش بگذارد:
«و کذلک جعلناکم امه وسطا لتکونوا شهداء علی الناس و یکون الرسول علیکم شهیدا» (سوره بقره - 143) (و بدین گونه شما را امتی میانه [قرار داده ایم] تا گواه بر مردم باشید و پیامبر بر شما گواه باشد.)
اسلام با عقاید خود، منبع خیزش و اعتلاست و هویت امت و میراث عقیدتی، فرهنگی و تمدنی آن نیز برخاسته از اصول ثابت و کلیاتی است که با تغییر زمان و مکان، دگرگون نمی شوند، قرآن کریم نیز خود روشنگر همه چیز است: «و نزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شیء و هدی و رحمه و بشری للمسلمین» (سوره النحل - 89) (و بر تو این کتاب - قرآن - را فروفرستادیم که بیانگر همه چیز و رهنمود و بخشایش و نوید بخشی برای مسلمانان است.) و به مسایل زندگی و از جمله ارزش ها و آموزه هایی که تجسم بخش خیر و فضیلتند می پردازد و در عین حال آیین واقعی و همه جانبه ای است که آیین اسلام، ثبات و استواری خود را از آن الهام می گیرد و بر انسان مسلمان است که شالوده های تربیتی و آموزشی خود را از این منبع، الهام گیرد و خالصانه و با یقین کامل به اعمال خود بپردازد؛ زیرا قرآن بیان و هدایت و پندی برای پرهیزکاران است و گویای همسویی و هماهنگی میان روح و جسم، عاطفه و عقل، دین و دنیا و کار و عبادت است.
قرآن؛ آیین تربیت اسلامی
در زمان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) درک جزئیات قرآن برای عموم مسلمانان، میسر نبود و بسیاری وقتها نیازمند پرسش و توضیح بیشتر برای فهم متون آیات قرآنی بودند. نقش اصلی در تفسیر آیات بر دوش پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بود و طبیعی بود که پیامبر اکرم (ص) خود نقش پیشتاز در تفسیر را بر عهده داشته باشد؛ او اولین مفسری بود که به توضیح و تشریح آیات قرآنی هر یک، به آن نزدیک می ساخت و مشکلات و دشواری های موجود در فهم و درک متن قرآن را برای ایشان حل می کرد و احکام و مفاهیم مطرح در هر آیه را مشخص می فرمود؛ زیرا پیامبر اکرم به عنوان صاحب اصلی این رسالت و مهبط وحی الهی، از سوی پروردگار یکتا برای این مأموریت - همچون دیگر مأموریت های دعوت و رسالتی که بر عهده داشت - آماده و تدارک شده بود. خداوند متعال خود حفظ و بیان آنرا بر عهده گرفته بود: «ان علینا جمعه و قرآنه * فاذا قراناه قاتبع قرآنه * ثم ان علینا بیانه» (سوره القیامه: 19 - 17) (گردآوری و خواندن آن با ماست * پس چون بخوانیمش، از خواندن آن پیروی کن * سپس شرح آن نیز با ماست)، مسلمانان، در نقش پیشتاز و راهبری که پیامبر اکرم (ص) به عنوان اولین مفسر قرآن در کنار نقش پیشتاز خود در عرصه های به مورد اجرا گذاردن مفاهیم قرآن و دیدگاههای کلی آن نسبت به هستی و زندگی، هم عقیده اند. (1)
در بررسی دیدگاههای قرآن نسبت به انسان در می یابیم که انسان جانشین خدا بر روی زمین است: «و اذ قال ربک للملائکه انی جاعل فی الارض خلیفه» (سوره بقره - 30) (و [به یاد آور] آنگاه که پروردگارت به فرشتگان فرمود: می خواهم جانشینی در زمین بگمارم.)
انسان در این جانشینی، مورد اعتماد واقع شده و لذا باید به گونه ای متعادل و متوازنی و فارغ از افراط و تفریط، خود را بسازد و از آنجا باید متصف به صفات برجسته و والایی گردد و برای رسیدن به مراتب والایی و کمال و نزدیکی به ملکوت، متخلق به اخلاق الهی گردد که در حدیث نیز آمده است: به اخلاق پروردگار، متخلق شوید.» اخلاق خداوند کدام است؟ اخلاق خداوند عدل و احسان، شکیبایی و مدارا و راستی، بخشش و دانش، سخاوتمندی و دهش، عشق و امانت، نظم و انضباط، وفاداری و پایداری، تدبیر و حکمت و یاری حق و یاوری مؤمنان است. (2) ایمان جز با تزکیه و پاکی از رذایل اخلاقی و برخورداری از فضایل و اخلاق نیکویی که شالوده تربیت انسان است و باعث می شود و خو و سرشت راسخ و پایداری داشته باشد، کامل نمی گردد: «انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق» (مبعوث شده ام تا اخلاق والا را کامل گردانم.)
عناصر اصلی تعلیم و تربیت در فراخوان نبوی
تزکیه از جمله مهمترین و بزرگترین اهداف مورد نظر از بعثت انبیا و فرستادگی است که به عنوان مژده بخش و هشدار دهنده، از سوی خداوند گسیل شده اند: «هو الذی بعث فی الامیین رسولاً منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه و ان کانوا من قبل لفی ضلال مبین» (سوره جمعه - 2) (اوست که در میان [درس ناخواندگان] (عرب)، پیامبری از خود آنان برانگیخت که برایشان آیاتش را می خواند و آنها را پاکیزه می گرداند و به آنان کتاب (قرآن) و فرزانگی می آموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند.)، «و ما ارسلناک الا مبشرا و نذیرا» (سوره اسراء - 105) (... و تو را جز نوید بخش و بیم دهنده ای نفرستاده ایم.)
بنابراین، اسلام مردم را بدان بر می انگیزد تا برای رسیدن به حق، از خرد خود یاری بگیرند؛ آیاتی که به لزوم تأمل و اندیشه و اعمال فکر و نظر فرا می خوانند و اندیشمندان و صاحبان عقل را مورد خطاب قرار می دهند، فراوانند. واژه "الالباب" (به معنای مغزها - اندیشه ها) شانزده بار در قرآن تکرار شده است: «ان فی خلق السماوات و الارض و اختلاف اللیل و النهار لآیات لاولی الالباب» (سوره آل عمران - 190) (بی گمان در آفرینش آسمانها و زمین و پیاپی آمدن شب و روز، نشانه هایی برای خردمندان است.) واژه "العقل" (خرد) و مشتقات آن، چهل و نه بار در قرآن تکرار شده است: «کذلک یبین الله لکم الایات لعلکم تعقلون» (سوره بقره - 242) (خداوند این چنین آیات خود را برای شما روشن می دارد باشد که شما خرد ورزید.) و واژه "فکر" و مشتقات آن نیز هجده بار تکرار شده است: «فاقصص القصص لعلهم یتفکرون» (سوره اعراف - 176) (پس این داستانها را بازگوی باشد که آنان بیندیشند.) که خود نشانگر احترام اسلام به عقل و خرد و خردورزی و تشویق به اندیشیدن به منظور بنای انسان مسلمان توانا به مشارکت سازنده و فعال در آبادانی زمین طبق آیین خداوند و در چارچوب نظرگاههای کلی اسلام نسبت به انسان و جهان و زندگی و هستی است. درستی و سلامت ارزش ها و هدفها، مقدمات ضروری و اساسی برای تحقق اصلاحات متعادل و خردمندانه ای است که می تواند انسان مسلمان مسئولیت پذیر و توانا به دوش کشیدن بار خلافت الهی و آبادانی جهان طبق آیین خداوندی را تربیت کند و اینها همه در فضای رقابت آمیز سازنده و هدفمندی مبتنی بر آزادی رأی و بیان توسعه اصل گفت و گو و در هم آمیزی با دیگران، صورت می گیرد تا حرکت اندیشه ای در راستای عقل و خرد دیگران قرار گیرد تا به شرح و بسط و توضیح اندیشه های دیگر و بیان استدلال ها و نقاط قوت و ضعف یکدیگر بپردازند و همدیگر را در رفع این نقاط ضعف و تقویت نقاط قوت، یاری رسانند.
به عنوان مثال، یک فرد مبلغ اسلامی به هنگام تدریس آموزه های اسلام باید از دیدگاههای دیگر نیز آگاه گردد و به مقایسه و ارزیابی آنها بپردازد تا به نقاط مشترک آنها وقوف یافته و همکاری های فیمابین را تحقق بخشد، اینها همه در چارچوب یک نظام اندیشه ای که خود حاصل مجموعه عوامل گوناگون و درهم تنیده ای است، صورت می گیرد و ارزش های تربیتی، اقتصادی و فرهنگی در شکل گیری و فرمول بندی آنها، مشارکت دارد. نمی توان نظام اندیشه را از نظام اقدام و عمل، جدا ساخت؛ آنها هر دو باید در یک سو و مکمل یکدیگر باشند: «یا ایها الذین آمنوا لم تقولون ما لا تفعلون * کبر مقتا عندالله ان تقولوا ما لا تفعلون» (سوره الصف: 3 - 2) (ای مؤمنان چرا چیزی می گویید که خود انجام نمی دهید؟ نزد خداوند بسیار ناپسند است که چیزی را بگویید که خود انجام نمی دهید.) بنابراین، نظام اندیشه جدای از اندوخته های فرهنگی و تاریخی امت نیست.
آماج های آموزشی اسلام
آموزش، مهمترین بخش در اهداف اصلاحی تغییری و تکاملی است؛ این بخش همواره شاهد مشارکت و تأثیر بسزایی در تولید نسل پای بند به اصول و همجوش با محیط پیرامونی خود و پدیده های نوین آن بوده و زندگی سرشار از ثبات و پیشرفت و خیزش و امنیت برایش فراهم می آورد. انسان از سپیده دمان تاریخ همواره کوشیده تا شناخت ها و تجربیات سازنده خود را به نسل های بعدی انتقال دهد و برای اینکه بتواند این مأموریت خود را به نحو احسن انجام دهد، نیاز به شناخت راهها و شیوه های هرچه ساده تر و مؤثرتر در آموزش، افزایش یافته و منجر به پیدایش نظریات و ایده های عملی تربیتی - آموزشی در دورانهای مختلف تاریخی و در میان اغلب جوامع به منظور ایجاد آموزش فعال، گردیده است.
فراخوان نبوی نیز انسان را محور تربیت در نظر گرفته و او را به مبدأ نخست، پیوند داده و به او ارزش حقیقی اش را بخشیده و برای رهسپاری سوی مراتب کمال و رسیدن به درجات والایی و نیل به مراتب قرب الهی، پرورشش داده است. چون اعتقادش بر آنست که انسان می تواند با تزکیه و پرورش خود، خویشتن را بسازد و دگرگون کند، آیه «قد افلح من زکاها * و قد خاب من دساها»(سوره الشمس - 10 و 9) (بی گمان آنکه جان را پاکیزه داشت، رستگار شد × و آنکه آن را بیالود، نومیدی یافت.) بیانگر شناخت حقیقت این انسان در ابعاد وجودی و نیازهای ضروری است و راه های برخورد با زندگی را به وی ارایه داده است. مواضع پیامبران و فرستادگان در شرایط مختلف اجتماعی که با آن روبرو شدند نیز دربردارنده گفتمان اساسی برای انسان در فراخوان وی به الهام گیری از آیات قرآنی است که مستقیم و غیر مستقیم از حقیقت این انسان سخن می گویند و نمونه های عملی به وی ارایه می دهند تا او را به انسان نمونه تبدیل کنند و نظام اسلامی تعلیم و تربیت را فرا راهش قرار دهند تا در مکتب قرآن پرورش یابد و با شخصیتی ناب و متعادل و با دیدگاههای روشن و رفتاری عملی و برخوردی صادقانه با زندگی، فارغ التحصیل گردد.
فراخوان نبوی در برخورد با انسان بر ترسیم آیین متین اسلامی برای وی و شالوده محاسبه نفس و تزکیه آن، تکیه می کرد: «خویشتن را محاسبه کنید پیش از آنکه دیگران به حساب و کتاب شما رسیدگی کنند و خود را ارزیابی کنید پیش از آنکه دیگران ارزیابی کنند.» (3) و بر آنست که انسان با تمامی ابعاد معنوی و مادی خود وحدت تجزیه ناپذیری است و هر دو جنبه، به یکسان نیاز دارد؛ نه می تواند گرایش صرف مادی داشته باشد یا جنبه ای را بر جنبه دیگر، برتری بخشد و نه می تواند زمام همه چیز را به غرایزش تسلیم کند و روح و معنویت و والایی را به یکسو نهد؛ انسان را فراخوانده که از بکارگیری توان خود به شکلی مخالف احکام شرع، دوری جوید و در زندگی دنیایی خود از نعمت های الهی، بهترین بهره برداری ها را بعمل آورد. مکتب تربیتی پیامبر (ص)، مکتب جامع و کاملی است که با بهره گیری از اصول الهی، انسان را سوی کمال مطلوب و در همسویی و هماهنگی همه جانبه با فطرتی که خداوند مردم را بدان سرشته است، سوق می دهد. «تو با خرد خویش موزون گشته ای، آنرا با دانش پاک گردان.» (4)
لذا سازندگی خویشتن و توان سازندگی آن، از قواعد اساسی در تربیت اسلامی و اهداف پیامبران و فرستادگان الهی است؛ زیرا اخلاق از هر چیز مهمتر بوده و دین و رفتار آدمی بر آن استوار است.
شیوه های تربیت و تعلیم در آیین نبوی
به رغم تعدد و تنوع نظریات و دیدگاههای کاربردی تعلیم و تربیت در گذشته و حال، نتایج آنها هرگز به میزان تأثیری که پیامبر اکرم (ص) در جامعه خود بجای گذاشت نمی رسد. آن حضرت با تشویق و ترغیب فراگیری دانش و در تأیید این آیات قرآنی: «اقرا باسم ربک الذی خلق * خلق الانسان من علق * اقرا و ربک الاکرم * الذی علم بالقلم * علم الانسان ما لم یعلم» (سوره العلق: 5 - 1) (بخوان به نام پروردگار خویش که آفرید × آدمی را از خونپاره ای فروبسته آفرید × بخوان و بدان که پروردگار تو گرامی ترین است × همان که با قلم آموزش داد × به انسان آنچه نمی دانست آموخت)، همواره بر این امر پای می فشرد و سخنانش در بردارنده اهمیت کسب دانش بود تا جایی که آنرا بر هر مسلمانی به صورت فریضه ای واجب، اعلام کرد: «طلب العلم فریضه» و نیز فرمود (ص): «دانش بر سه گونه است: آیه ای از قرآن، فریضه ای عادلانه و سنتی پابرجا و هر چیز جز آنها که فضل است.» (5)
از اینرو، ما همواره نیازمند جستجوی همیشگی در محتوای مواد آموزشی نهفته در کتاب های سیره و حدیث هستیم. شماری از پژوهشگران، ویژگی ها و خصوصیات آموزشی شخصیت پیامبر (ص) را مورد بررسی قرار داده و بدانها توجه کرده اند و پژوهش هایی درباره پیامبر (ص) با استفاده از سیره و سنت آن حضرت (ص) و به لحاظ توجه به دوران کودکی، تربیت زن و کشف استعدادها و راههای پرسش و بحث و نظر، مثل ها و داستانها و حل مشکلات، ارایه داده اند. پژوهشهای دیگری، به بیان شخصیت پیامبر اکرم (ص) و امتیازات خردمندانه ایشان و شیوه های آن حضرت (ص)، آموزش و راهنمایی ها و ارشاداتی که دانسته اند، پرداخته اند و ما نیز باید از شیوه های بکار گرفته شده پیامبر اکرم (ص) به منظور بهبود و ارتقای کیفی تدریس درسهای دینی خود، استفاده کنیم: «لقد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه» (سوره احزاب - 21) (بی گمان برای شما در فرستاده خداوند، سرمشقی نیکوست.)
می بینیم که: «تربیت اسلامی، آیین معینی به خود گرفت که بر پایه تحمیل واقعیت و رابطه انسان با خداوند سبحان و آفریدگار جهان هستی و صحنه گردان همه این جهان و نیز رابطه انسان با روز رستاخیز و جزا، استوار گشته است؛ فشرده این آیین از این قرار است: «درک و فهم و عقل عموم مردم، به ندرت فراتر از محسوسات مادی می رود و به جهان ماوراء طبیعت می رسد؛ انسان نمی تواند جز با استفاده از تصورات و ذهنیت ها و معلومات ذهنی خویش که طی زندگی مادی و عقلی اش فراگرفته، به معنای خاصی دسترسی یابد، مردم به لحاظ این تصورات و معلومات و دانشی که دارند، دارای مراتب و درجات متفاوتی هستند که با توجه به فعالیت های مادی و عقلی آنها، گوناگون است.» (6) پیامبر اکرم (ص) همواره از ابزارهای مادی که برای مردم نزدیک و ملموس هستند، در بیان معانی دور از واقعیت های روزمره و زندگی جاری مردم، بهره می گرفت تا روند درک این مفاهیم و تصدیق ذهنی آنها را برای ایشان آسان سازد زیرا ادراک حسی [عینی] در کسب معرفت و شناخت نسبت به مفاهیم، و به دلیل نبود مشخصات مادی مستقیمی که بر آنها دلالت کنند، شیوه رایج در درک آنها بود.
پیامبر اکرم (ص) همچنین از ضرب المثل ها و مثالها در ابزارهای آموزشی خود بهره گرفت. این ضرب المثل ها ابزارهای لفظی برای توضیح آگاهی ها و اندیشه های غیر ملموس و نامحسوس به صورت مشابه از محیط و پیرامون فرد فراگیرنده است. از جمله این مثال ها، این فرموده از آن حضرت (ص) است: «مثال همنشین خوب و همنشین بد، همچون عطر فروش و دم آهنگری است؛ از عطر فروش چه عطر بخری یا نخری، بوی خوش او را می شنوی ولی دم آهنگر خانه یا لباست را می سوزاند یا بوی ناخوشایندی از آن می شنوی.» (7)
داستان نیز در احادیث شریف نبوی بی هیچ ابهامی، وارد شده است، موضوع آن نیز کامل روشن و فارغ از هرگونه شک و تردیدی است، هدف داستان را شنوندگان به سادگی و مستقیم، درک می کنند. داستان مبتنی بر حقایق ثابتی است که در زمان گذشته تحقق پذیرفته و به دور از خرافات و افسانه است؛ داستانهای پیامبران (قصص الانبیاء) و حوادث ملل گذشته از نمونه های آنست. موعظه و پند و اندرز نیز بخش بزرگی از احادیث شریف نبوی را شامل می شود که بیشتر در جهت رعایت محیط و شرایط انسان مسلمان، مطرح شده اند. در چنین جامعه ای که دعوت پیامبر اکرم (ص) با این ویژگی ها مردم را مورد خطاب قرار داده بود، بهترین و والاترین نوع تربیت اسلامی، رایج گشته بود؛ کوچکترها به بزرگترها احترام می گذاشتند و آنها را گرامی می داشتند و بزرگان نیز کودکان را مورد لطف و محبت خود قرار می دادند؛ ادب و اخلاق والا در آن رایج شده بود و جز تلاوت کتاب خدا و تشویق به کار نیکو و آنچه که انسان را به پروردگارش نزدیک سازد، چیزی شنیده نمی شد؛ خانه و خانواده اسلامی نیز بر شالوده های مستحکم و سرشار از محبت و الفت و عادات پسندیده و والا و سنت های نیکو قرار داشت و اعضای آن از جر و بحث و ایراد سخنان درشت به یکدیگر اجتناب می ورزیدند و کودکان نیز خوب و سالم و بدور از پیچیدگی و تعدد شخصیت، پرورش می یافتند.
خاتمه
پیامبر بزرگوار اسلام (ص) در دانش و اخلاق و الگوی نیکو، خود بهترین سرمشق مردمان بود و رسالت فراگیر و کاملی را برای ایشان بر جای گذاشت که همانا این دین پاک و ایمانی است که آن حضرت (ص) و به رغم آنچه که بر سرش آمد، برای تمامی بشریت به ارمغان آورد؛ این رسالت، برای همیشه و فراتر از زمان و مکان، رسالت عدل و داد و محبت و تسامح و برابری و تربیت و دانش و سخن نیکو و رفتار درست، باقی خواهد ماند و خود، فراخوانی برای دست اندرکاران امور تربیتی برای الهام گیری و عمل به آن و مراجعه صادقانه و همه جانبه به آن برای دریافت این آیین غنی و سرشار به لحاظ اهداف و محتوا و روش ها و این امداد آسمانی است که ما را از گمراهی و تباهی، نجات می بخشد. ما باید کوشش کنیم آنرا به صورت آیین نامه های گویا و روشن و عملی و بیانگر هویت و اهداف و آماج های آن در زندگی، تبدیل کنیم تا این امت بتواند همچنان آن نسل مؤمن و مسلمانی را تولید کند که بتوان بر آن امیدها بست و در پرتو واقعیت هایی که امروزه آنها را زندگی می کنیم، حضور تمدنی خود را به اثبات رساند، چنانچه عناصر این رسالت آسمانی از جهان ما پنهان گردد یا یک عنصر از آنها نادیده گرفته شود، امت ما گرفتار رنج ها و تحمیل هایی می شود که فاصله ما را با اسلام هرچه بیشتر می سازد؛ ما مسلمانان باید بدان پای بندی بیشتر داشته باشیم و به صورت درستی آنرا نمایندگی کنیم و در برنامه های درسی و آموزشی خود بگنجانیم و به صورت دایمی با آن زندگی کنیم و آنرا مرجع امینی برای ابزارهای آموزشی خود در آموزش نونهالان و فرزندانمان قرار دهیم تا انواع اندیشه ها و آموزش های وارداتی بیگانه ای که هیچ سنخیتی با اصول دین ما ندارند، به مغز و اندیشه آنها نفوذ نکند و همچنان بر عشق به سیره عطر آگین نبوی که شأن انسان و نقش او در زندگی را اعتلا بخشید و ارزش او را بالا برد، باقی بمانیم.
آیین آموزشی که ما در پی آنیم، آن نظام همه جانبه و فراگیری است که ارزش ها و نیکی ها و معارف انسان را تحکیم می بخشد و آنها را تقدیم دانش آموز یا دانشجو می کند تا به مرتبه کمالش برساند و بتواند مأموریت خود را در زندگی به انجام رساند. هدفهای آموزشی برای تحکیم ارزش ها و اصول مطرح شده شرع در قرآن و سنت و در واقع ثوابت دینی و کلیاتی است که تحت تأثیر شرایط و زمینه ها قرار نمی گیرند. نتیجه آنکه برنامه های آموزشی ما در جهان اسلام باید این ارزش ها و اصول را به عنوان اهداف ثابت و روشن خود در نظر گیرند و آنها را در دل و جان خردسالان و دانش آموختگان غرس کنند و تمام تلاش خود را بکار گیرند تا این خردسالان، تجسم بخش این ارزش ها در زندگی عملی خود شوند و بدان عمل کنند و با واقعیت های عملی که مردم زندگی می کنند پیوند تنگاتنگی پیدا کنند.
خیزش ملت ها و اعتلای جوامع، مرهون این ارزش های تربیتی و آموزشی است. اسلام با عقاید آسان و ساده خود منبع این خیزش و اعتلاست زیرا هویت امت و میراث عقیدتی و تمدنی و فرهنگی آن همواره از اصول ثابتی نشئت می گیرد که خود از این عقاید سرچشمه گرفته اند و ما وظیفه داریم به آنها پای بند باشیم و در زندگی روزمره، آنها را بکار گیریم، زیرا دور شدن از آنها ما را در معرض تباهی و سلطه دیگران قرار می دهد و امتی که با دین و آیین و کتاب خود فاصله گیرد در خانه خود شکست می خورد و آرامش و نیروی خود را از دست می دهد و سرزمینش و کشورش آماج حملات دشمنان قرار می گیرد.
پی نوشت ها :
1. محمد باقر حکیم "علوم القرآن"، صفحات 252 - 251.
2. عبدالعظیم المهتدی البحرانی "من اخلاق الامام الحسین (ع)"، صفحه 24.
3. "سید محمدحسین طباطبایی"، "تفسیر المیزان"، جلد 19، صفحه 199.
4. سخنی از مولای متقیان علی بن ابی طالب (علیه السلام)، "علی بن محمد اللیثی الواسطی"، "عیون الحکم و المواعظ"، فصل شانزدهم، صفحه 172.
5. الشیخ الکلینی، "اصول کافی"، جلد اول، صفحه 30.
6. سید محمد باقر حکیم، "علوم القرآن"، صفحه 187.
7. محمد محمدی ری شهری، "میزان الحکمه"، جلد 4، صفحه 2839