اشاره
اگر در جست وجوی راهی برای خوب زیستن و به دنبال الگوی کامل در زندگی خود هستیم، عِطر کلمات بزرگ بانوی جهانیان حضرت زهرا(س) جان ها را معطر ساخته و گوهرهای درخشندة کوثر قرآن، روح و روانمان را صیقل داده و برای چگونه زیستنمان دستورالعمل های وحی گونه ای در اختیار می گذارد.
باید باور داشت که با داشتن منابع روایی و آثار ارزندة اهل بیت((ع)) نباید از تهاجم فرهنگی دشمن هراس داشته باشیم. اگر بیدار شویم و به نسخه های شفابخش پیام آوران زندگی عمل کنیم، به ارزش های خویش بازگشته و بهترین و راهبردی ترین سبک زندگی را به جهانیان ارائه خواهیم کرد.
در این نوشتار سعی شده تا اذهان و وجدان های بیدار را با عطر گل های همیشه معطر بوستان فاطمی معطر کنیم تا شاید به خود آییم و راه و رسم زندگی مان را بازسازی کنیم.[1]
مشورت در ازدواج
از نمونه های بارز احترام و تکریم فرزندان، مورد مشورت قرار دادن آنان از اوایل نوجوانی است. این گونه توجه و عنایت به فرزندان، اندیشه و تفکر آنان را بارور می سازد و استعدادهای عقلی نهفته در وجودشان را به سوی خلاقیت و نوآوری عملی و استقلال فکری و نظر دادن در مسائل مختلف سوق می دهد. مشورت با فرزندان در مسائل گوناگون زندگی و خانوادگی و نظرخواهی از آنان در مباحث علمی و اجتماعی، به تدریج توانایی های بالقوه آنان را آشکار می سازد و فرزندان را در اداره زندگی خود در آینده، آگاه و توانمند می گرداند. حاکمیت اصل مشورت در خانواده، فرزندان را نیز بر آن می دارد تا در امور مهم خود نظر والدین را جویا شده و در حساس ترین لحظات و شدائد زندگی راه درست را تشخیص دهند. یکی از مهم ترین امور که باید با اصل مشورت صورت گیرد، انتخاب همسر است. والدین باید نظر فرزندشان را درباره همسر آینده اش جویا شوند؛ به ویژه در مورد دختران تأکید بیشتری شده که نظر آنان خواسته شود.
مشورت دادن پدر به دختر برای این است که دختر بتواند آگاهانه همسر ایده آل خود را انتخاب کند. رعایت این اصل تربیتی ـ روانی، از مواردی است که اسلام اهمیت بسیاری بدان داده و والدین را در امر خطیر ازدواج به مشورت و رضایتمندی دختران تشویق کرده است.
پیامبر اکرم(ص) ضمن طرح خواستگاری امیرمؤمنان(ع) به حضرت زهرا(س) نظر ایشان را خواستار شد و حضرت زهرا(س) با احترام به پدر خود فرمود: «نظر شما چه می باشد؟» پیامبر(ص) فرمود: «أذِنَ اللهُ فیهِ مِنَ السَّمَاء؛ خداوند از آسمان اجازه داده است». حضرت زهرا(س) در حالی که تبسم می کرد، فرمود: «رَضِیتُ بِمَا رَضِی اللهُ لِی وَ رَسُولِه؛ خشنودم به آن چه که خدا و پیامبر او برای من رضایت دادند».[2]
از این گفت وگو مسئله قابل توجه مشورت نمودن حضرت زهرا(س) با پدر بزرگوار خود به چشم می خورد، که این فرایند با احترام و ادبی مثال زدنی صورت گرفته است. مشورت دادن به فرزندان در مسائل مختلف زندگی با رعایت اصول مشاوره، اهمیت به سزایی دارد و در مقابل احترام و برخورد مناسب فرزندان با افکار و آرای والدین خود، از درجة اهمیت بیشتری برخوردار است؛ زیرا دختران و پسران باید بدانند که والدین به عنوان مربیان دلسوز، سعادت و خوشبختی آنان را در نظر می گیرند و آنان نباید در امر ازدواج نظرات آن ها را نادیده بگیرند؛ هم چنان که حضرت زهرا(س) در برابر پیشنهاد پدر بزرگوار خود می فرماید: «یا رَسُولَ الله أنتَ أولَی بمَا تَرَی؛ ای رسول خدا! شما از من سزاوارتری که اظهار نظر کنی».[3]
معیار انتخاب همسر
مهم ترین عاملی که پس از انگیزه ازدواج، توجه جوانان را به خود معطوف می کند، معیارهای انتخاب همسر است. چنان چه نسل جوان بتواند به درستی تأثیر هر یک از معیارها را در زندگی مشترک، تحلیل نموده و حد و اندازه واقعی میزان های همسرگزینی را تعریف و تبیین کند، ضریب خطای زندگی را کاهش می دهد. انتخاب همسر مناسب، سعادت و خوشبختی زندگی را به ارمغان می آورد. ازدواج در منطق قرآن زمینه ساز ایجاد آرامش بخش ترین رابطه ها و آغازگر زندگی همراه با مودت و رحمت است. خداوند متعال کارکرد این سنت نبوی(ص) را چنین تبیین می فرماید: «و از نشانه های او اینکه همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید تا در کنار آنان آرامش یابید و در میان تان مودت و رحمت قرار داد؛ در این نشانه هایی است برای گروهی که تفکر می کنند».[4] این آرامش هنگامی حاصل می شود که همسران کفو یکدیگر باشند.
بسیاری از افراد در مسئله ازدواج بدون در نظر گرفتن هم فکری و هماهنگی و توافق روحی میان مرد و زن، دنبال ثروت و شهرت و عناوین موهوم و ظاهر فریبنده می روند و ارزش های معنوی و روحی را نادیده می گیرند و مصالح واقعی خود را زیر پا می گذارند. چنین ازدواج هایی آینده تاریک و اسف انگیزی خواهند داشت؛ زیرا تضاد عمیق فکری و روحی، زن و مرد را مانند دو قطب مخالف رو به روی هم قرار می دهد و روز به روز شکاف و اختلاف طرفین را عمیق تر و دامنه دارتر کرده و در روابط آنان یک نوع هرج و مرج و ناهماهنگی پدید می آورد.
حضرت زهرا(س) در شرایطی به خواستگاری امام علی(ع) پاسخ مثبت داد که حضرت نه سرمایه ای داشت و نه باغ و زمین و اموالی فراهم آورده بود. حضرت فاطمه(س) تنها به ارزش های الهی و معنوی امام توجه داشتند. از این رو زنان قریش نسبت به این مسئله به سرزنش حضرت پرداختند. حضرت زهرا(س) به پیامبر(ص) شکوه کرد و فرمود: «... قُلنَ لِی زَوَّجَک رسول الله مِن فَقیرٍ لاَ مالَ لَهُ؛ ای رسول خدا! زنان قریش مرا سرزنش می کنند و می گویند پیامبر تو را همسر کسی قرار داد که سرمایه ای ندارد و فقیر است».[5] شکوة حضرت از عدم شناخت و معرفت زنان قریش بود. این مسائل هیچ گاه ایشان را در انتخاب درست خود منحرف نکرد.
نظر اسلام در تشکیل خانواده به ثروت و شهرت و ظاهر آراسته و امور مادی نیست؛ بلکه ازدواج را بر محور ایمان و فضیلت و عفت و پاکدامنی قرار داده و به صفات و مزایای روحی، پاکی نفس و پرهیزکاری زن و مرد توجه خاص دارد.
مهریه آسمانی
در امر ازدواج، یک حادثه و پیوند آسمانی اتفاق می افتد، نه یک معامله مادی و مهریه یک سنت اسلامی و الهی است و باید در تعیین آن جنبه معنوی ازدواج بر جنبه مادی غلبه پیدا کند. آن چه که قوام زندگی را تشکیل می دهد، باورهای دینی، اخلاق و رفتار طرفین است، نه مقدار مهریه و جهیزیه.
پیامبر بزرگوار اسلام(ص) برای دختر مکرمة خودش مجلس عروسی گرفت و با اینکه تقریباً از خانواده های ثروتمند قریش محسوب می شد، ولی مهریة بهترین دختران عالم، حضرت صدیقة طاهره(س) را مَهر السُّنة قرار داد؛ مهریة کمی که تنها گویای صداق، مهر و وفای ایشان بود؛ مهریه ای که حاکی از پیوند آسمانی دو وجود مطهر بود.
حضرت زهرا(س) از پدر خود خواسته بود که: «یا رسول الله إنَّ بَناتَ النّاس یتَزَوَّجْنَ بالدّارهِم فَمَا الْفَرْقُ بینی و بَینهُنَّ أسئلُک أنْ تَرُدَّها وَ تَدعُوا اللهَ أنْ یجعَلَ مَهری ألشّفاعَةَ فِی عُصاةِ أمَّتِک؛ ای پیامبر خدا همانا دختران مردم در ازدواج خود درهم و دینار را مهریه خود قرار می دهند، پس فرق من با آن ها چیست؟ از تو می خواهم درهم و دینار مهریة من قرار ندهی؛ بلکه از خدا بخواهی تا مهریة مرا شفاعت کردن از گنهکاران امت اسلامی قرا دهد».[6]
حالات معنوی در شب ازدواج
از دیدگاه برخی شادی کردن و شاد بودن، تنها به وسیله کارهایی محقق می شود که از نظر اسلام حرام و ممنوع است؛ مثل موسیقی مبتذل، رقص مختلط، استفاده از نوشیدنی های حرام و...؛ اما باید به این نکته توجه داشت که اگر ما برای شاد بودن و شادمانی، معنای وسیع تری در نظر بگیریم و در به کار بردن روش های شادی بخش، به جای راه های ممنوع، از راه های مجاز استفاده کنیم، نه تنها شادی ما عمیق تر خواهد بود؛ بلکه از دوام بیشتری هم برخوردار می شود. ارمغان دین برای بشر، بهجت و سرور به معنای واقعی و عمیق آن می باشد. دین هم بشر را با شادی واقعی آشنا کرده و هم راه رسیدن به آن و بهره مندی کامل از آن را پیش روی او نهاده است. لذت و خوشی تنها با عوامل مادی به دست نمی آید و عوامل معنوی نیز در ایجاد شادی مؤثرند. شادمانی واقعی در نزدیک شدن به هدف والای آفرینش و آراسته شدن به خصلت های انسانی و الهی است.
شادی و سرور در آغازین لحظات شروع یک زندگی جدید برای هر زن و مردی، به جای آلوده شدن به انواع گناه، می تواند از این جنس باشد و آدمی را بیش از پیش به خدا نزدیک کند. با نگاهی به حالات و گفتار حضرت زهرا(س) در لحظه های ابتدایی زندگی خود با همسرش، عمق نگاه الهی حضرت به این مسائل را می توان به دست آورد؛ وقتی در شب ازدواج، حضرت علی(ع) حضرت زهرا(س) را نگران و گریان می بیند و علت را جویا می شود، حضرت در پاسخ می فرماید: «تَفَکرتُ فِی حَالی و أمْری عِندَ ذَهابِ عُمرِی و نُزُولی فِی قَبرِی فَشَبَّهتُ دُخُولی فِی فِراشِی بِمَنزِلِی کدُخُولِی إلَی لَحَدِی وَ قَبرِی فَأُشِدُک اللهَ إنْ قُمتَ إلی الصَّلاةِ فَنَعبُدُ اللهَ تَعالَی هَذِه اللَّیلَةُ...؛ در پیرامون حال و رفتار خویش فکر کردم، به یاد پایان عمر خویش و منزلگاه دیگر به نام قبر افتادم که امروز از خانه پدر به خانه شما منتقل شدم و روزی دیگر از اینجا به طرف قبر و قیامت خواهم رفت؛ در این آغازین لحظه های زندگی تو را به خدا سوگند می دهم بیا به نماز بایستیم تا با هم در این شب خدا را عبادت کنیم».[7]
قناعت
انسان اصالتاً موجودی اجتماعی است و حیات و زندگی پویای آدمی در گروی روابط مؤثر، مفید و متقابل با دیگران است. روابط درون خانوادگی از اهمیت و حساسیت فوق العاده ای برخوردار است. بدیهی است برقراری و حفظ و استمرار روابط خوشایند و هدایتگر بین اعضای خانواده ـ این کانون همیشه مقدس ـ از بیشترین اهمیت برخوردار است. هر اندازه روابط همسران صادقانه تر، محترمانه تر، کریمانه تر و تعالی بخش باشد، زمینه بهداشت روان، سلامت فکر، رضایتمندی و آرامش خاطر بیشتر فراهم می گردد. محور رابطه زن و شوهر که در اندیشه اداره و ادامه یک زندگی پویا، مولد و پربرکت هستند، همدلی و یکرنگی، صبوری و خویشتنداری و گذشت و ایثار است. رابطه زن و شوهر موفق به گونه ای است که در آن زبان تهدید، تنبیه و تخریب شخصیت جایی ندارد؛ هرچه هست، زبان صداقت، صمیمیت و محبت، عدالت و ایثار و احسان، شکر و سپاس و تأیید و تکریم است. زن و شوهر فهیم، بصیر و موفق آنانی هستند که در پیوندها و ارتباطات خانوادگی بیش از هر چیز به آرامش روانی، آسودگی خاطر و احساس امنیت همدیگر می اندیشند. نمونه بارز این رفتار را می توان در زندگی بانوی بزرگ اسلام، صدیقه کبری(س) دید؛ آنجا که خطاب به امیرالمؤمنین(ع) می فرماید: «یا أباالحَسن! إنّی لأستَحیی مِن إلهی أن أکلِّفَ نَفسَک مالاَ تَقدِرَ عَلَیه؛ ای اباالحسن! من از پروردگار خود حیا می کنم که چیزی را که تو بر آن توان و قدرت نداری، از تو درخواست نمایم».[8]
در نظر گرفتن قدرت مالی همسر و عدم زیاده خواهی، از نکات مهمی است که در سعادت و آرامش خانواده، نقش به سزایی دارد. در زندگی باید به حد کفایت و در حد لازم قناعت کرد و از روی عقیده، ایمان و با عشق در زندگی به یک حدی قانع بود.[9]
تقسیم کار
خداوند، زن و شوهر را مکمل یکدیگر قرار داده و متناسب با نیازهای گوناگون میدان زندگی، متفاوت آفریده است. در شکل گیری یک خانواده موفق و یک زندگی شیرین «هنر تقسیم کار» از اهمیت بالایی برخوردار است. باید هر یک باری را متناسب با توانایی خویش بردارند و ضمن اهمیت دادن به نقش خویش، به اهمیت و حساسیت نقش طرف مقابل هم ایمان داشته باشند و کاری را که به عهده می گیرند، با تمام توان خود و با سلیقه فراوان انجام دهند و هم زمان با همتای خود در تحقق نقش خاص او هم فکری و همکاری نمایند.
حضرت زهرا(س) هیچ گاه از این اصل مهم غافل نبود؛ چنان که در مشورت با پیامبر(ص) در امور خانه و خانه داری و تقاضای ایشان از پیامبر(ص) برای تقسیم کار، از جمله تدابیری بود که برای آرامش و نظم خانه اندیشیده بود. برای این منظور، پیامبر اکرم(ص) جهت انجام امور منزل تقسیم کاری را پیشنهاد دادند؛ و این تقسیم بندی آن گونه بود که سبب خشنودی حضرت زهرا(س) شد: «فَلا یعلَمُ مَا دَاخَلَنی مِنَ السُّرور إلاّ اللهُ بإکفائی رَسُولُ الله تَحَمُّلَ رِقابِ الرِّجالِ؛ جز خدا کسی نمی داند که از این تقسیم کار تا چه اندازه خوشحال شدم؛ زیرا رسول خدا(ص) مرا از انجام کارهایی که مربوط به مردان است، بازداشت».[10]
در تقسیم بندی پیامبر(ص)، کارهای منزل به حضرت زهرا(س) و کارهای بیرون به حضرت علی(ع) واگذار شد. خوشحالی حضرت از این تقسیم بندی و اعلام کفایت این کار برای ایشان، بیانگر این نکته است که کارهای منزل برای زنان در اولویت است و ضرورتی برای زنان نیست که در بیرون از منزل به کار مشغول شوند.
این تقسیم بندی به گونة دیگری از سلمان فارسی روایت شده است: «فاطمه زهرا(س) را در حالی که با آسیاب دستی گندم آرد می کرد، مشاهده کردم. عرض کردم: شما خدمتکار دارید. کار منزل را به ایشان واگذار کنید. حضرت در جواب فرمود: «أوصَانی رَسُولُ اللهِ أن تَکونَ الخَدِمَةُ لَهَا یوماً وَ لِی یوماً فَکانَ أمسِ یومَ خِدمَتِها وَالیومُ یومَ خِدمَتی؛ رسول خدا به من سفارش کرد کارهای خانه را با فضه تقسیم کنم؛ یک روز او کار کند و روز دیگر من. دیروز نوبت او بود و امروز نوبت من».[11]
نزدیکی به خدا
اگر از شما سؤال شود: در کدام لحظه زن به خدا نزدیک تر است؛ چه پاسخی دارید؟ شاید پاسخ های مختلفی ذهن شما را مشغول کند. در جواب به این سؤال شنیدن این جریان خالی از لطف نیست.
همین سؤال را پیامبر اکرم(ص) از یاران خود پرسید. پاسخ مناسبی مطرح نشد، تا اینکه حضرت زهرا(س) سؤال پدر را شنید و پاسخ داد: «أدنی مَا تَکونُ مِن ربِّها أنْ تَلْزَمَ قَعْرَ بَیتِهَا؛ آن لحظه ای که زن در خانه می ماند [و به امور زندگی و تربیت فرزند می پردازد] به خدا نزدیک تر است».[12]
تقرب و نزدیکی به خدا از راه های گوناگون میسر است که حضرت(س) به یکی از آن ها در این حدیث اشاره فرمود. اگر انسان در همة مراحل زندگی و در تمام حرکات و سکنات خود به خداوند جل جلاله توجه پیدا کند و به معنای آیه ((وَما خَلَقْتُ الجِنَّ وَالإنسَ إلاّ لِیعبُدون)) [13]؛ «جن و انسان را نیافریدیم مگر اینکه مرا بپرستند»، معرفت و آگاهی داشته باشد، همواره در همة لحظات زندگی، خود را برای اطاعت اوامر خدا آماده می کند و چون خداوند را ذاتاً مستحق عبادت کردن می داند، تنها او را پرستش می کند. از این رو در تمام سکنات و حرکات زندگی خود از جمله تربیت فرزند و مدیریت امور خانه و زندگی خود، همواره از یاد خدا غافل نخواهد شد و زندگی دنیایی خود را در مسیر آخرت و وسیلة تقرب به پروردگار قرار خواهد داد. به فرمودة پیامبر بزرگ اسلام(ص) «نِعمَ العَوْنُ عَلی تَقوی اللهِ الغِنی[14]؛ مال و ثروت چه کمک خوبی برای تقوا و پرهیزگاری است».
شیوه تربیت گفتاری
((وَقُلْ لِعِبادی یقُولوا الّتی هِی أحْسَن))[15]؛ «به بندگان من بگو: بهترین سخن ها را بگویید».
مقتضای عقل ایجاب می کند که انسان در روابط اجتماعی خود، سنجیده، نیکو و با مهر و صفا برخورد کند. سخن نیکو و زیبا همراه با محبت، آثار اجتماعی بسیاری دارد و از آن جا که خانواده، مقدس ترین و اصیل ترین رکن جامعه به شمار می رود، این مسئله از اهمیت ویژه ای برخوردار است.
انس و الفت، همدلی و همزبانی که پیامد آن آرامش و مهربانی است، سنگ بنای تشکیل خانواده به شمار می رود. گفت وگوی صمیمانة افراد خانواده با یکدیگر و ابراز محبت به هم، ضمن قوام کانون خانواده، نشاط و طراوت اعضای آن را تأمین می نماید.
پدر و مادری که به فضایل اخلاقی آراسته باشند و حالات ارزشی و معنوی را به اشکال گوناگون در خود شکوفا ساخته باشند، قطعاً در تربیت فرزندان خود موفق تر خواهند بود. بیان ارزش های وجودی افراد خانواده با کلماتی زیبا و دلنشین، هم انس و الفت طرفین را پایدارتر نموده و هم در الگوسازی مناسب برای فرزندان مؤثر است.
حضرت زهرا(س) در شناساندن بزرگی مقام و مرتبت همسر و مولای خود حضرت علی(ع)، در اشعاری می فرماید:
ـ افتخار و عزت والا، از آنِ ما شد و ما در میان فرزندان «عدنان» سربلند شدیم.
ـ تو به بزرگی و برتری رسیدی و از همة آفریده ها والاتر شدی و جنّ و انس از عظمت تو عقب ماندند.
ـ منظورم «علی» است، بهترین کسی که گام بر خاک نهاده است، بزرگوار و دارای احسان و نیکی.
ـ والایی های اخلاقی و بزرگی ها از آن اوست، تا آن گاه که مرغان بر شاخه ها به ترنم مشغولند.
این اشعار از نگاه عمیق حضرت(س) به همسر بزرگوار خود حکایت می کند؛ به طوری که این مهم، در اشعاری که برای فرزندان خود می خواند کاملاً مشهود است. برای مثال وقتی که با امام حسن(ع) بازی می کرد، با ایشان این گونه زمزمه می نمود:
أشبِه أباک یا حَسَنُ وَاخَلعْ عَن الحَقِّ الرَّسَنَ
وَاعـبُدْ إلهاً ذالمِنَنِ وَلا تُـوالِ ذَاالإحَنْ[16]
حسن جان مانند پدرت(علی) باش و ریسمان را از گردن حق بردار، خدای احسان کننده را پرستش کن و با افراد دشمن و کینه توز دوستی مکن. حضرت زهرا(س) از کودکی در گوش فرزندان خود شیوه های حق طلبی، خداپرستی و آزادگی را زمزمه می کرد و آن ها را برای برپایی دین حق آماده می نمود. جزئیات شیوه های تربیتی این بزرگوار خط روشنی را برای مادران امروز ما ترسیم می کند تا چگونه فرزندان قوی و با اراده ای تربیت کنند.
خوشرویی
در روابط اجتماعی و خانوادگی، خوشرویی و حسن برخورد یکی از رموز موفقیت افراد به شمار می رود. نبی مکرم اسلام حضرت محمد(ص) یکی از اهداف بعثت خود را مکارم اخلاق، و رفتار نیکو و با کرامت اعلام نمود و فرمود: «بُعِثتُ لأتَمِّمَ مَکارِمَ الأخلاق».[17] این سخن اهمیت مسئله را بیان می کند. در بستر حاکمیت کرامت های اخلاقی، نهال توحید و رسالت و امامت به بهترین شکلی به ثمر می نشیند و آحاد ملت راه تکامل و سعادت را بر می گزینند.
حضرت زهرا(س) در آموزه های اخلاقی خود، به عنوان الگویی نمونه در روابط اجتماعی، راهکاری عملی و نکتة ظریفی را بیان می فرماید: «بِشرٌ فی وجه المؤمِنِ یوجِبُ لصاحِبِه الجَنَّةَ وَ بِشرٌ فی وَجهِ المُعَانِدِ المُعادی یقِی صاحِبَه عَذابَ النّار؛ پاداش خوشرویی در برابر مؤمن بهشت است و خوشرویی با دشمن انسان های ستیزه جو، انسان را از عذاب آتش باز می دارد».[18]
خوشرویی در محیط خانه، و در برخورد با همسر و فرزندان سخت ترین و بدترین معضلات خانوادگی را در مسیر صحیح خود، و آغوش گرم خانواده را بهترین مأمن افراد قرار می دهد.
شاید باید علت بیشتر مشکلات اجتماعی امروز را، گم شدن پازل مکارم اخلاقِ همگانی دانست. وقتی ارزش های اخلاقی، از جمله مهر و صفا و مهربانی در جامعه کم رنگ شد، انسان ها کم ظرفیت، کم طاقت و غیرقابل تحمل می شوند. در صورتی که در بیشتر مواقع با خمیرمایه خوشرویی، می توان به راحتی مسائل را حل و فصل نمود و جامعه را با آرامش و امنیت، بیمه کرد.
واگذاری امور به خداوند در مصائب
یکی از ویژگی های مسلمان مؤمن، توکل بر خداوند قادر است؛ زیرا شخص با ایمان، یقین دارد که خداوند، عالم، قادر، مهربان و... است، از این رو خود و امور خود را به خدا واگذار می کند و در تمام شئون زندگی بر او توکل می کند. بدین سبب تمام پیامبران، خود از متوکلین راستین بوده اند.
کسی که به خدا توکل می کند، تمامی امور را به صاحب واقعی واگذار می کند و انسان متوکل یعنی بریده از تمام آرزوهای خود و جدا از خلق و پیوسته به خالق. اگر شخصی در این دنیا به خداوند اتکا داشته و اعتمادش به او باشد و بداند که در تمام جهان غیر از خالق هستی مؤثری نیست و اوست که سبب ساز است و اسباب را فراهم می سازد، هیچ مشکلی نمی تواند او را از پای درآورد.
وقتی پیامبر اکرم(ص) خبر شهادت فرزندی که در شکم حضرت زهرا(س) بود به ایشان داد حضرت فاطمه(س) پرسید: ای پدر! چه کسی فرزندم، نور چشمم و میوة دلم را شهید می کند؟ پیامبر فرمود: دخترم این فرزند تو حسین(ع) است و نُه امام معصوم از او پدید می آیند که عامل تداوم و بقای دین خدا می باشند... و بدترین افراد امت من او را شهید می کنند. در پاسخ حضرت زهرا(س) گفت: «یا أبَةَ سَلَّمْتُ وَ رَضیتُ و تَوَکلْتُ عَلَی الله؛ ای پدر در برابر خواسته های خدا تسلیم و راضی ام و به خدا توکل کرده ام».[19]
نحوه گفتمان در اوج خشم و ناراحتی
خداوند متعال یکی از مهم ترین ویژگی های انسان های الهی و پارسا پیشه را، کظم غیض و عفو از مردم می شمارد و می فرماید: ((الّذینَ ینْفِقُونَ فِی السّرّاءِ وَ الضّرّاءِ وَ الْکاظِمینَ الْغَیظَ وَ الْعافینَ عَنِ النّاسِ وَ اللّهُ یحِبّ الْمُحْسِنینَ))[20] کظم غیظ در لغت به معنای بستن سر مشکی است که از آب پر شده باشد و به طور کنایه در مورد کسانی که از خشم و غضب پر می شوند و از اعمال آن خودداری می نمایند، به کار می رود. غیظ به معنی شدت غضب و حالت برافروختگی و هیجان فوق العاده روحی است که از بعد از مشاهده ناملایمات به انسان دست می دهد.[21]
در تاریخ اسلام به نوع برخورد و رفتار حضرت زهرا(س) در برابر دشمنان اسلام و ولایت به طور مفصل پرداخته شده است. از جملة این برخوردها حادثة ناگوار یورش به خانه حضرت توسط خلیفة دوم و جمعی از خدا بی خبران است که برای بردن حضرت علی(ع) جهت بیعت کردن با خلیفة اول صورت گرفت. سخنان آتشین حضرت(س) در برابر مهاجمان از نکات بسیار مهم و درس آموزی برخوردار است، از جمله اینکه حضرت(س) می فرماید:
«أمَا وَاللهِ یابن الخَطّابِ لَولا أنّی أکرَهُ أن یصیبَ البَلاءُ مَن لاذَنبَ لَهُ لَعَلِمْتَ أنّی سَأُقسِمُ عَلی اللهِ ثُمَّ أجِدُهُ سَریعَ الإجابَةِ؛ سوگند به خدا ای پسر خطاب، چون کراهت دارم که بی گناهان دچار بلا و گرفتاری شوند، دست از نفرین برمی دارم؛ اگر چنین نبود، هر آینه می دانستی که سوگند و نفرین من به سرعت تحقق می یافت و عذاب خدا فرو می بارید».[22]
حضرت با جامع نگری ای که داشتند و با توجه به احوال تمام اقشار مردم در بدترین شرایط حاضر نشدند سخنی بگویند که نتیجة آن به سایر مردم اثر کند و همه به عذاب و گرفتاری دچار شوند.
آنچه برای زنان نیکوست
براساس فرهنگ اسلامی، انسان موجودی است که برای رسیدن به کمال و معنویت خلق شده است. اسلام با تنظیم و تعدیل غرایز به ویژه غریزه جنسی و توجه به هر یک از آن ها در حد نیاز طبیعی، سبب شکوفایی همه استعدادهای انسان شده و او را به سوی کمال سوق داده است. پوشش مناسب برای زن و مرد، عامل مهمی در تعدیل و تنظیم این غریزه است. اسلام می خواهد انواع التذاذهای جنسی به محیط خانواده و در چهارچوب شرع و قانون اختصاص یابد و اجتماع تنها برای کار و فعالیت باشد، برخلاف سیستم غربی که حضور در جامعه را با لذت جویی جنسی به هم می آمیزد و تعدیل و تنظیم امور جنسی را به هم می ریزد. اسلام قائل به تفکیک میان این دو محیط است و برای تأمین این هدف، پوشش و حجاب را توصیه نموده است؛ زیرا بی بند و باری در پوشش به معنای عدم ضابطه در تحریک غریزه و عدم محدودیت در رابطه جنسی است که آثار شوم آن بر کسی پوشیده نیست. در قاموس دین، حجاب صرفاً به رعایت پوششِ فیزیکی بدن، تقلیل نمی یابد بلکه حجابِ نگاه، رفتار، گفتار و... را نیز در بر می گیرد؛ به طور مثال امام علی(ع) می فرماید: خدمت پیامبر گرامی(ص) بودیم آن حضرت پرسید: چه چیزی برای زنان نیکو و رواست؟ حضرت فاطمه(س) پاسخ دادند: «خیرٌ للِنّساء أنْ لایرینَ الرّجالَ وَلا یراهُنَّ الرّجالُ؛ آن چه برای زنان نیکوست، اینکه [بدون ضرورت] مردان نامحرم را نبیند و نامحرمان نیز او را ننگرند».[23] پاسخ حضرت زهرا(س) در این گفت وگو به حساس ترین مسئله رابطة اجتماعی اشاره کرده است؛ زیرا رعایت این مهم، مصونیت اجتماعی و سلامت روان جمعی را دچار آسیب نمی کند.
وصیت به ازدواج حضرت علی(ع)
یکی از مسائلی که اسلام به آن اهمیت می دهد، مسئله وصیت کردن است. اینکه انسان تمام زوایای زندگی شخصی و خانوادگی خود را هنگام وصیت کردن در نظر بگیرد، امر بسیار مهم و از نکات ظریف زندگی است. توجه به تربیت صحیح فرزندان بعد از رحلت و نیاز فطری و غریزی همسر در ازدواج مجدد به صورت جدی، از مسائلی است که معمولاً در زندگی ما مورد غفلت واقع می شود. حضرت زهرا(س) در وصیت خود به امام علی(ع) سفارش می کند که «ازدواج کرده و با فردی ازدواج کند که نسبت به فرزندان ایشان مهربان تر باشد».[24]
با نگاهی گذرا به تاریخ شکوهمند انقلاب اسلامی باید اذعان داشت که امروز مسمومیت فرهنگی و افول ارزش مداری در زندگی های روزمره نگران کننده است.
توطئه های دشمنان با همة آزارها و رنج هایش نمی تواند در ملتی که در آن روح جمعی و سبک زندگی معطوف به گذشت، ایثار، عزت، قناعت، شجاعت، کوشندگی و مجاهدت رسوخ کرده، اثر کند؛ زیرا این سبک زندگی ملت را برقرار و پایدار نگاه می دارد. اما اگر قرار باشد همین سبک زندگی در عافیت طلبی، تجمل پرستی، طمع، فزون خواهی، کام جویی، ترس، بی شخصیتی و خود مشغولی منحصر شود، هر ملتی را در هر موقعیتی که باشد، آسیب پذیر خواهد کرد؛ چرا که دشمن می داند از روزنة استحالة تدریجی سبک زندگی که نتیجة آن زندگی آمیخته به شکم بارگی و هوس بازی و تجمل طلبی و شعار خوش باش و زندگی کن، است انسان های شجاع، حازم، خلاق و جسور و مجاهد پرورش نخواهد یافت. از این رو توجه به بند بند آموزه های اهل بیت((ع)) در تصحیح شیوه های زندگی خود، امری ضروری و برای شکست دشمن و بر هم ریختن محاسباتش، امری اجتناب ناپذیر است.
پینوشت:
[1]. برای اطلاعات بیشتر ر.ک: فرهنگ سخنان فاطمة زهرا(س)، محمد دشتی.
[2]. مختصر تاریخ دمشق، ابن مکرم انصاری، ج 17، ص 133.
[3]. بحارالانوار، ج 43، ص 99؛ تفسیر البرهان، علامه بحرانی، ج 4، ص 241؛ عوالم العلوم، علامه بحرانی، ج 11، ص 283.
[4]. روم (30) : 21.
[5]. بحارالانوار، ج 37، ص 91؛ امالی، شیخ صدوق، ص 260 و 438؛ احقاق الحق، قاضی نورالله شوشتری، ج 18، ص 426.
[6]. الجنة العاصمه، احمدبن یوسف الدمشقی، ص 179؛ اخبارالدول و آثار الاول، احمدبن یوسف الدمشقی، ص 88 .
[7]. غایة المرام، البازلی شافعی، ص 295؛ احقاق الحق، همان، ج 4، ص 481.
[8]. کشف الغمه، اربلی، ج 2، ص 26؛ بحارالانوار، ج 37، ص 103 و ج 93، ص 147.
[9]. مقام معظم رهبری(مد)، خطبه عقد، 2/1/1387.
[10]. مستدرک الوسایل، میرزا حسین نوری، ج13، ص48؛ وسایل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج 43، ص81 و 31؛ قرب الاسناد، حمیری، ص25.
[11]. مسند احمد، ج 3، ص 150؛ بحارالانوار، ج 43، ص 76؛ تاریخ دمشق، ابن عساکر، ج 10، ص 332.
[12]. بحارالانوار، ج 43، ص 92؛ نوادر راوندی، ص 14.
[13]. ذاریات (51) : 56.
[14]. فروع کافی، ج 5، ص 71؛ من لایحضره الفقیه، ج 3، ص 94؛ وسایل الشیعه، ج 17، ص 29؛ تحف العقول، ص 41.
[15]. إسراء (17) : 53.
[16]. مناقب، ابن شرآشوب، ج 3، ص 389؛ مسند احمد، ج 6، ص 283.
[17]. مستدرک الوسایل، همان، ج 11، ص 187؛ بحارالانوار، ج 16، ص 210 و ج 67، ص 372.
[18]. تفسیر امام حسن عسکری(ع)، ص 354؛ بحارالأنوار، ج 72، ص 401 و ج 75 ص 401؛ مستدرک الوسایل، همان، ج 2، ص 375.
[19]. ر.ک: بحارالانوار، ج 44، ص 264؛ تفسیر فرات کوفی، ص 55؛ عللالشرایع، شیخ صدوق، ص 79؛ کمالالدین، شیخ صدوق، ج 2، ص 87.
[20]. آل عمران (3) : 134.
[21]. مفردات راغب، ص 368.
[22]. اصول کافی، ج 1، ص 460؛ الوافی، فیض کاشانی، ج 2، ص 188.
[23]. کشف الغمه، ج 2، ص 23؛ مکارم الاخلاق، طبرسی، ص 267و ج 37، ص 69 و ج 43، ص 84 و ج 100، ص 228؛ ؛ بحارالانوار، ج 101، ص 36.
[24]. بحارالانوار، ج 43، ص 217 و ج 78، ص 256 و 253؛ علل الشرایع، ج 1، ص 188؛ احتجاج طبرسی، ص 59.