امام باقر علیه السلام می فرمایند: «به خدا سـوگند! فـاطمه شیعیان خویش را یکی پس از دیگری انتخاب نموده و داخل بهشت می نماید؛ همان طوری کـه پرنـدگان دانه را برمی گزینند و سپس شیعیان آن حضرت نیز، خـود شـفاعت نـموده و علاقه مندان فاطمه را به بهشت می برند. و سپس فرمودند:«واللّه لا یـَبقی فـِی النّاسِ اِلاّ شاکٌّ اَوْ کافِرٌ او منافقٌ؛سوگند به خدا! از میان مردم کسی باقی نمی ماند مگر افـراد «مـذبذب»، «کافر» و «منافق»[، ولی سایر مردم مـورد شـفاعت فاطمه عـلیهاالسلام قـرار می گیرند».
هـدف از بیان منزلت و فضایل فاطمه زهرا علیهاالسلام، بیان مطالب شگفت آور و غیرقابل وصول نیست؛ بـلکه هـدف از آن آگـاهی بیشتر و درک عظمت وجود فاطمه زهرا علیهاالسلام و درس آموختن از مکتب پربار اوست.
حضرت زهرا علیهاالسلام از نظر زندگی مـادی؛ بشری چون دیگران است، اما از جنبه معنوی؛ بدانجا رسید که شناخت تمامی ابـعاد شخصیتی آن حضرت بسی دشـوار و دسـت یابی به همه جوانب آن مشکل می نماید. مقامی که آن بزرگوار در اثر بندگی خدا و شناخت و معرفت حضرت حق بدست آورد؛ مقامی بس عظیم و فضایل او بی شمار است. در این نوشته سعی خواهیم کرد برخی از فضایل و مناقب آن حـضرت را بازگو نمائیم. باشد که زندگی آن حضرت را الگو و سرمشق خویش قرار دهیم.
رسول اللّه صلی الله علیه و آله فرمودند: «اِنّ اللّه جَعَلَ عَلِیّا وَ زَوْجَتَهُ واَبْناءَهُ حُجَجَ عَلی خَلْقِهِ وهُمْ اَبوابُ العِلْمِ فی اُمـَّتی مـَنِ اهْتدی بِهِمْ هُدِیَ الی صِراطٍ مُسْتَقیم؛[1]
خداوند متعال علی، همسر و فرزندانش را حجت بر مخلوقاتش قرار داده و آنان درهای علم در میان امت من هـستند. هـر کس به وسیله آنان هدایت جوید؛ به راه راست هدایت یافته است.»
در این حدیث، فاطمه زهرا علیهاالسلام مانند امیرالمؤمنین علیه السلام و سایر حضرات معصومین باب علم و عامل هدایت مردم شمرده شده است.
در حـدیث دیـگری از امام صادق علیه السلام چنین رسیده است:
«اِنّ فاطمةَ علیهاالسلام مَکَثَتْ بَعْدَ رَسُولِ اللّه صلی الله علیه و آله خمسَةً وَسَبعینَ یَوما، وَکانَ دَخَلَها حُزْنٌ شَدیدٌ علی ابیها وکانَ یَأتیها جَبْرَئیلُ فَیُحسِنُ عَزاءَها عَلی ابـیها ویـُطَیِّبُ نـَفسَها ویُخْبِرُها عَن اَبیها ومکانِهِ وَیـُخْبرُها بـِما یـکونُ بَعْدَها فی ذُرّیّتها وکانَ علیٌّ یَکتُبُ ذلک؛[2]
فاطمه علیهاالسلام پس از رحلت رسول خدا، هفتاد و پنج روز زندگی کرد و [در این ایام] بسیار محزون بود. در طـول ایـن مـدت جبرئیل به حضورش می رسید، او را در عزای پدر تسلیت می گفت و دلش را از غـصه ها پاک مـی ساخت و او را از پدرش و جایگاه عظیم او آگاه می کرد، حتی اخبار آینده را در مورد فرزندانش به اطلاع او می رساند و امیرالمؤمنین علیه السلام آنها را می نوشت.»
چنانچه از این حدیث بـر مـی آید؛ حـضرت فاطمه علیهاالسلام با جبرئیل ارتباط مستقیم و مداوم داشت و اخباری از دنـیا و آینده و عالم برزخ را از او دریافت می کرد. بدین وسیله میزان علم، اطلاع و آگاهیش، محدود به زمان و مکان خود نبوده اسـت؛ بـلکه عـلم او بسیار گسترده بود و از علم الهی سرچشمه می گرفت.
فاطمه زهرا علیهاالسلام بر امـوری اِشـراف داشتند که نزد دیگران پوشیده و پنهان بود. از جمله این موارد؛ علم حضرت به زمان مرگ خـویش بـود! چـنانچه در روایتی اسماء بنت عمیس ـ همسر جعفر طیار ـ چنین می گوید:
«حضرت زهرا علیهاالسلام هـنگام وفـات بـه من فرمودند: هنگام وفات پیامبر صلی الله علیه و آله، جبرئیل مقداری کافور بهشتی برای رسول خدا صـلی الله علیه و آله آورد. پیـامبر آن را سـه قسم کرد؛ یک قسم آن را بـرای خود برداشت؛ قسم دیگر را برای علی علیه السلام و قسم آخر را برای من گذاشت. ای اسـماء! آن مـقدار کـافور را بیاور و کنار سرم بگذار، اندکی صبر کن و در انتظار من باش، پس مرا صدا بزن، اگـر جـوابت را ندادم؛ بدان که به پدرم رسول خدا صلی الله علیه و آله ملحق شده ام.
اسماء می گوید: اندکی صبر کـردم و آنـگاه فـاطمه علیهاالسلام را صدا زدم، جوابی نشنیدم، دانستم که فاطمه علیهاالسلام به ملکوت اعلی پیوسته است.[3]
همچنین سـلمی ام بـنی رافع نقل می کند: «در واپسین لحظه های عمر حضرت زهرا علیهاالسلام که من در مـحضر آنـ بـزرگوار بودم، ایشان از من آبی برای غسل و شستشوی بدنش خواست. آب را آماده کردم، سپس فرمود: لباسهای نـو را نـیز بـیاور. چنین کردم. آن بزرگوار پس از غسل، آن لباسها را بر تن کرد و در بـستر رو بـه قبله خوابید. آنگاه خطاب به من فرمود: ای سلمی! من در همین لحظه قبض روح می شوم و به سوی پروردگـارم خـواهم رفت، بعد از مرگ من هیچ کس لباس مرا از تن برنگیرد.[4]
در شـأن نزول آیه تطهیر، روایات متواتری در دست اسـت و حـکایت از آنـ دارد که آیه تطهیر در خانه ام سلمه نازل شـده اسـت. هنگام نزول آیه، رسول خدا صلی الله علیه و آله، فاطمه زهرا علیهاالسلام، علی علیه السلام و حسن و حـسین عـلیهماالسلام حضور داشتند. پیامبر صلی الله علیه و آله عـبای خـویش را بر آنـان افـکند و بـدین ترتیب آنان از باقی اهل خانه و دیـگران جـدا و مشخص شدند. آنگاه حضرت رسول صلی الله علیه و آله، دستها را به سوی آسمان بلند نـمود و فـرمود: خدایا اینان اهل بیت من هـستند، پس بر اهل بیت مـن و آل او درود فـرست. خداوند عزوجل این آیه را در شـأن آنـان نازل فرمود[5]:
«اِنّما یُریدُ اللّه لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهیرا»؛[6]
«همانا خداوند اراده فـرمود که زشتیها و پلیدیها را از شما اهل بیت دور سـازد و شـما را پاک و مطهر گرداند».
چون خـلیفه اول ـ پس از رحـلت پیامبر خـدا ـ فـدک را غـصب کرد و حضرت فاطمه زهـرا علیهاالسلام با او به محاجّه و مناظره پرداخت؛ امیرالمؤمنین علی علیه السلام نیز پس از سخنرانی و خطبه فاطمه زهرا عـلیهاالسلام (در مـسجد)، به مسجد رفت و در سخنانش خطاب بـه ابـوبکر فرمود:
«یـا ابـابکر! بـگو ببینم قرآن خوانده ای؟!
ابـوبکر گـفت: بلی خوانده ام.
علی علیه السلام: بگو ببینم آیا آیه تطهیر «اِنّما یُریدُ اللّه لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبـَیْتِ وَیـُطَهِّرَکُمْ تـَطْهیرا» در حق ما نازل شده یا در حق دیگران!؟
ابـوبکر: در حـق شـما نـازل شده.
عـلی عـلیه السلام: اگر کسی شهادت دهد که فاطمه علیهاالسلام کار بدی انجام داده، چه می کنی؟ آیا شهادت او را می پذیری یا نه؟
ابوبکر: بله می پذیرم و برای فاطمه علیهاالسلام مانند دیگران حدّ جـاری می کنم.
علی علیه السلام: در این صورت در پیشگاه خداوند کافر می شوی.
ابوبکر: چرا؟!
علی علیه السلام : زیرا در این فرض تو شهادت خدا را که به پاکی فاطمه گواهی داده، قبول نکرده و گواهی مردم را پذیرفته ای، همان طور کـه شـهادت خدا و پیامبر را در این مورد نادیده گرفته و فدک را از فاطمه علیهاالسلام به یغما برده ای! ای ابوبکر! مگر فدک در دست فاطمه علیهاالسلام نبود؟ چرا و چگونه چیزی را که در دست او است برای اثبات مالکیتش از او بـیّنه و شـاهد می خواهی!؟
مردم چون این مناظره و سخنان علی علیه السلام و ابوبکر را شنیدند، به یکدیگر نگاه کرده، گفتند: «صَدَقَ واللّه عَلِیُّ بْنُ ابی طالِبٍ؛ سوگند به خدا کـه عـلی راست می گوید.»
در اینجا علی علیه السلام بـا اسـتفاده از آیه تطهیر بر عصمت فاطمه علیهاالسلام استدلال نمود و مهاجر و انصار نیز آنرا پذیرفته و مورد تأیید قرار داده اند.
از روایات مـتعددی اسـتفاده می شود که جبرئیل و سـایر مـلائکه آسمانها، بر حضرت فاطمه علیهاالسلام نازل شده و با وی به مکالمه و مصاحبه پرداخته و در ضمن سخنان خود، در مورد فضایل و مناقب آن بانوی گرامی، مطالبی می گفتند که عصمت آن بزرگوار از آنها ثابت می شود. در حدیثی از رسـول گـرامی اسلام آمده است:
«..اِبْنَتی فاطِمَةُ، وَاِنَّها لَسَیِّدَةُ نِساءِ العالَمینَ، فقیلَ: یا رَسُولَ اللّه! اَهِیَ سَیَّدَةُ نِساءِ عالَمِها؟ فَقالَ: ذاکَ لِمَرْیَمَ بِنْتِ عِمْرانَ، فَاَمّا اِبْنَتی فاطِمَةُ فَهِیَ سَیِّدَةُ نِساءِ الْعالَمینَ مِنَ الاَْوَّلیـنَ والآخـرینَ وانّها لَتـَقومُ فی مِحْرابِها فَیُسَلِّمُ عَلَیها سبعونَ اَلْف مَلَکٍ من المَلائِکَةِ المُقَرَّبینَ وَیُنادونَها بما نادَت بِهِ الملائِکَةُ مَریَمَ فَیَقُولونَ یـا فاطمةُ! اِنَّ اللّه اصْطَفیکِ وَطَهّرَکِ وَاصْطَفیکِ علی نساء العالمینَ؛[7]
...دخترم فاطمه سـرور زنـان جـهان است. گفته شد: یا رسول اللّه! آیا او سرور زنان زمان خویش است؟ فرمودند: این [امتیاز محدود]، مربوط بـه مـریم دختر عمران است، ولی دخترم فاطمه برترین زنان عالمیان از اولین تا آخرین اسـت. بـر او در مـحراب عبادتش، هفتاد هزار فرشته از مقربین درگاه الهی سلام می دهند و او را با آن جمله ای که مریم را مـخاطب قرار داده بودند، مخاطب قرار می دهند و چنین می گویند: ای فاطمه! خداوند تو را برگزیده و پاک سـاخته و تو را بر تمام زنـان عـالمیان برتری داده است».
چنانچه در این حدیث ملاحظه شد؛ فرشتگان به وضوح طهارت و عصمت فاطمه زهرا علیهاالسلام را بیان نموده اند.
همچنین از شیعه و سنی نقل شده که حضرت رسول صلی الله علیه و آله فرمودند: «فاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنّی، فَمَنْ آذاهـا فَقَدْ آذانی، وَمَنْ آذانی فَقَدْ آذَی اللّه؛
فاطمه پاره تن من است، هر کس او را آزار دهد مرا آزار نموده و هر کس مرا اذیت کند خدا را اذیت نموده است.[8]
آنـچه کـه از این احادیث در رابطه با عصمت حضرت زهرا علیهاالسلام می توان استفاده کرد؛ این است که اگر فاطمه علیهاالسلام معصوم نبود، چگونه پیامبر خدا به طور مطلق خشم او را خشم خدا و رضـای او را رضـای الهی معرفی می کند؟! مگر می توان رضا و خشم اشخاص غیرمعصوم را ـ به طور مطلق ـ با رضا و خشم خدا مرتبط دانست!؟
از مقامات حضرت زهرا علیهاالسلام شفاعت و بشارت امت به نـجات است.
در حـدیثی آمـده است: روزی سلمان به پیامبر صـلی الله علیه و آله عـرض کـرد: ای مولای من! تو را سوگند به خدا از عظمت فاطمه در روز قیامت تعریفی بفرما.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله با تبسم رو به سلمان کرد و فرمود: سوگند بـه آن آفـریدگاری کـه جانم در دست اوست، فاطمه را در آن روز، بر ناقه ای از ناقه های بـهشت سـوار می کنند، جبرئیل و میکائیل به ترتیب از راست و چپ او حرکت می کنند. علی علیه السلام در پیشاپیش و حسن و حسین علیهماالسلام از پشت سر، وی را هـمراهی مـی کنند، تـا بدین طریق فاطمه از صراط می گذرد و پس از گفتگوهای زیاد، خطاب می رسد، ای فـاطمه علیهاالسلام! هر چه می خواهی بخواه! دخترم عرض می کند:
«اَسْأَلُکَ اَنْ لا تُعَذِّبَ مُحِبّی ومُحِبّی عِتْرَتی بِالنّارِ، فَیُوحی اللّه اِلَیْها: یـا فـاطِمَةُ وَعـِزَّتی وَجَلالی وارْتِفاعِ مَکانی، لَقَدْ آلَیْتُ علی نفسی مِنْ قَبلِ اَنْ اَخـْلُقَ السـَّمواتِ والاْرْضِ بِاَلفَیْ عامٍ اَنْ لا اُعَذِّبَ مُحِبّیکِ وَمُحِبّی عِترَتِکِ بِالنّارِ؛[9]
]بار الها] از تو می خواهم علاقه مندان خود و فرزندانم را در آتـش نـسوزانی. خـداوند به او وحی می کند: ای فاطمه! به عزت و جلالم و به بلندی موقعیتم سوگند، کـه دو هـزار سـال پیش از آنکه آسمانها و زمین را خلق کنم، بر خودم لازم کرده ام که علاقه مندان به تو و فـرزندانت را بـا آتـش عذاب نکنم.»
هـمچنین جـابر جعفی به حضور امام باقر علیه السلام رسیده و عرض کرد: فدایت شوم حدیثی در مـورد فـاطمه عـلیهاالسلام بفرمائید که با نقل آن، شیعیان را خوشحال کنم.
حضرت فرمودند: «در رستاخیز منابری از نور برای پیـامبران نـصب می گردد که منبر رسول خدا صلی الله علیه و آله از همه مجلل تر است و همچنین منبرهایی برای اوصـیاء قـرار مـی دهند که منبر علی علیه السلام از همه مجلل تر است. آنگاه نوبت به فرزندان انبیاء می رسد که مـقام حـسن و حسین بس منیع تر است. سپس نوبت فاطمه علیهاالسلام فرا می رسد، او را با تـجلیل و شـکوه بـی نظیر به محشر می آورند و در کنار در بهشت قرار می گیرد، ولی داخل آن نمی شود و می گوید: خدایا از تو مسئلت دارم که مـقام مـرا در چـنین روزی برای اهل محشر معلوم کنی. از جانب خدا ندا می رسد؛ ای دختر پیامبر! بـه سـوی اهل محشر برگرد و هر که را از علاقه مندان خود یافتی شفاعت کن.»
امام باقر علیه السلام می فرمایند: «به خدا سـوگند! فـاطمه شیعیان خویش را یکی پس از دیگری انتخاب نموده و داخل بهشت می نماید؛ همان طوری کـه پرنـدگان دانه را برمی گزینند و سپس شیعیان آن حضرت نیز، خـود شـفاعت نـموده و علاقه مندان فاطمه را به بهشت می برند. و سپس فرمودند:
«واللّه لا یـَبقی فـِی النّاسِ اِلاّ شاکٌّ اَوْ کافِرٌ او منافقٌ؛[10]
سوگند به خدا! از میان مردم کسی باقی نمی ماند مگر افـراد «مـذبذب»، «کافر» و «منافق»[، ولی سایر مردم مـورد شـفاعت فاطمه عـلیهاالسلام قـرار می گیرند».
قرآن مجید محبت و مـودت اهـل بیت علیهم السلام را مزد رسالت دانسته و در سوره شوری آیه 23، چنین می فرماید:
«قُل لا اَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ اَجـْرا اِلاَّ الْمـَوَدَّةَ فِی الْقُربی»؛«بگو من هیچ پاداشی از شـما در برابر زحمات رسالتم بـه جـز دوست داشتن اهل بیتم نمی خواهم.»
هنگامی که آیه فوق نـازل شـد، جمعی از صحابه از رسول خدا صـلی الله علیه و آله سـؤال کـردند: ای پیامبر خدا، آنـان چـه کسانند که خداوند مـحبتشان را بـر ما واجب نموده است؟ حضرت در جواب فرمودند: علی و فاطمه و دوفرزندانشان.[11]
همچنین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله مـحبت اهـلبیت را اساس اسلام دانسته و می فرمایند:
«یا عَلیُّ اِنـَّ الاِسـْلامَ عُریانٌ لِبـاسُهُ التـَّقوی... واَسـاسُ الاِْسْلامِ حُبّی وحُبُّ أهـْلِ بَیْتی»[12]
یاعلی! همانا اسلام عریان است و تقوی و پرهیزکاری لباس آن می باشد... اساس اسلام؛ محبت من و اهل بـیت مـن است.» پس محبت فاطمه علیهاالسلام نیز بـه عـنوان اهـل بـیت پیـامبر اساس اسلام می باشد.
در روایـت دیـگری حضرت رسول صلی الله علیه و آله پیرامون مودت فاطمه علیهاالسلام و همسر و فرزندانش چنین می فرماید:
«اَنَا حَربٌ لِمَنْ حارَبَکُمْ وَسِلْمٌ لِمـَنْ سـالَمَکُمْ. قـالَهُ لِعَلیٍّ وفاطمةَ والحسنِ والحسینِ؛[13]
من دشمن کسی هـستم کـه بـا شـما دشـمنی کـند و یار کسی هستم که با شما از در مسالمت درآید.» (این مطلب را پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به علی و فاطمه و حسن و حسین علیهماالسلام فرمود).
همچنین آن حضرت در حدیث دیگری چنین می فرماید:
«یا سلمانُ! مـَن اَحَبَّ فاطِمَةَ بِنْتی فَهُوَ فِی الْجَنَّةِ مَعی وَمَن اَبْغَضَها فَهُوَ فِی النّارِ، یا سَلمانُ! حُبُّ فاطِمَةَ یَنْفَعُ فی مِأَةٍ مِنَ الْمَواطِنِ، اَیْسَرُ ذالِکَ الْمَواطِنِ: اَلْمَوْتُ وَالْقَبْرُ وَالمیزانُ وَالْمَحْشَرُ وَالصِّراطُ وَالمُحاسَبَةُ؛[14]
ای سـلمان! هر کس دخترم فاطمه علیهاالسلام را دوست بدارد، او در بهشت با من خواهد بود و چنانچه کسی او را به خشم آورد، جایگاهش آتش است.
ای سلمان! محبت فاطمه علیهاالسلام در صد جا اثر خـواهد داشـت که راحت ترین آن جاها؛ مرگ و عالم قبر و میزان و محشر و صراط و محاسبه اعمال است».
حضرت فاطمه علیهاالسلام در پیشگاه خدا آن چنان عزیز بـود کـه بارها موردعنایت خاص خـداوند قـرار گرفت. به یک نمونه از این عنایتها اشاره می کنیم:
پیامبر عالی قدر اسلام به شدت گرسنه بود و ضعف و ناتوانی شدیدی به او روی آورده بود، به خانه دخترش فاطمه علیهاالسلام رفت تا در آن جا مقداری غذا مـیل کـند، ولی فاطمه علیهاالسلام و فرزندانش نیز گرسنه بودند؛ رسول خدا خانه دخترش را ترک کرد و هنوز چند قدمی از منزل دخترش نگذشته بود که یکی از همسایگان او مختصر طعامی برای فاطمه علیهاالسلام فرستاد. در این هـنگام فـاطمه علیهاالسلام بـا خود گفت؛ سوگند به خدا، خود و فرزندانم گرسنه می مانیم، ولی این مختصر غذا را برای پدرم نگاه می دارم. بـنابراین یکی از فرزندانش را به دنبال پدر فرستاد و او را به خانه اش دعوت کرد. فاطمه عـلیهاالسلام اهـدایی هـمسایه را که دو تکه نان و مختصر گوشتی بود در یک ظرف سرپوشیده قرار داد و چون پدرش بازگشت آن را در مقابل رسول خدا قـرار داد. در ایـن هنگام فاطمه علیهاالسلام دید ظرف پر از غذا شده است و از این رو تعجب کرد و خیره خـیره بـه آن نـگاه می کرد.
رسول خدا صلی الله علیه و آله خطاب به دخترش گفت: ای فاطمه! این طعام را چگونه و از کجا بدست آورده ای؟ فـاطمه در جواب گفت: «هُوَ مِنْ عِنْدِ اللّه؛ اِنَّ اللّه یَرزُقُ مَنْ یَشاءُ بِغَیْرِ حـسابٍ، فقالَ اَلْحَمْدُ للّه الَّذی جـَعَلَکِ شـبیهةً بسیِّدَةِ نِساءِ بنی اسرائیلَ فَانّها کانَتْ اذا رَزَقَهَا اللّه شَیْئا فَسُئِلَتْ عَنْهُ قالَتْ: هُوَ مِنْ عِنْد اللّه اِنَّ اللّه یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ؛[15]
این از برکات الهی است که خداوند به هر کـسی که بخواهد بدون محدودیت عطا می کند.
رسول خدا صلی الله علیه و آله [چون سخن دخترش را شنید] فرمود: سپاس خدایی که تو را همانند مریم؛ سرور زنان بنی اسرائیل قرار داده؛ زیرا او نیز هرگاه خداوند برایش چیزی مـی فرستاد و از او دربـاره آن سؤال می شد، می گفت: این طعام از جانب خداست و خداوند به هر کسی که بخواهد روزی بی حساب می دهد.[16]
آنگاه رسول خدا علی را نیز به حضورش فراخواند و همگی از آن غذا خوردند و سیر شدند و زنان و اهل بـیت نـیز دعوت شدند و خوردند در حالی که غذا و مائده آسمانی به همان صورت باقی بود؛ حتی فاطمه برای همسایگان نیز از طعام آسمانی که از الطاف خفیه الهی سرچشمه گرفته بود ارسال داشت.[17]
در پایـان و بـه مناسبت سالگرد شهادت فاطمه زهرا شعری را در این زمینه تقدیم می داریم.
یاس بوی مهربانی می دهد |
عطر دوران جوانی می دهد |
یاس مثل عطر پاک نیت است |
یاس استنشاق معصومیت است |
یاس یـک شـب را گـل ایوان ماست |
یاس تنها یـک سـحر مـهمان ماست |
بعد روی صبح پرپر می شود |
راهی شبهای دیگر می شود |
یاس را آئینه ها رو کرده اند |
یاس را پیغمبران بو کرده اند |
یاسها یادآور پروانه اند |
یاسها پیغمبران خـانه اند |
یـاس خـوشبوی محمد داغ دید |
صد فدک زخم از گل این بـاغ دیـد |
باید از فقدان گل خونجوش بود |
در فراق یاس مِشکی پوش بود |
حضرت زهرا دلش از یاس بود |
دانه های اشکش از الماس بود |
داغ عطر یـاس زهـرا زیـر ماه |
می چکانید اشک حیدر را به چاه |
اشک می ریزد علی مـانند رود |
بر تن زهرا گل یاس کبود[18] |
پی نوشت ها:
[1]عوالم العلوم، شیخ عبداللّه بحرانی اصفهانی، ج11، ص78، انتشارات انصاریان، ص 1411.
[2]اصول کافی، محمد بن یعقوب کلینی، ج1، ص458، انتشارات عـمید تهران.
[3]مـحمد دشتی، نهج الحیاة فرهنگ سـخنان فـاطمه عـلیهاالسلام، چ ششم، قم، مـؤسسه تـحقیقاتی امیرالمؤمنین علیه السلام 1373، ص236.
[4]همان، ص228.
[5]انـصاری زنـجانی، اسماعیل، فاطمه در آینه کتاب، ص10 ـ 11، موسسه نشر الهادی قم.
[6]احزاب/33.
[7]عوالم العلوم، علامه بحرانی، ج11، ص99، انتشارات انـصاریان، 1411.
[8]مـحجة البیضاء، محسن فیض کاشانی، ج4، ص210، چاپ دوم، دفتر انتشارات اسلامی، قم؛ شرح نهج البلاغه، ابوحامد عبدالحمید بن هبة اللّه المدائنی (ابن ابی الحدید)، ج16، ص273، دارالاحیاء التراث العربی، بیروت، 1409.
[9]سفینة البحار، ج2، ص375، حاج شیخ علی نمازی شاهرودی، مؤسسه نشر اسلامی، 1419.
[10]بـحارالانوار، جـ43، ص65، علامه محمد باقر مجلسی، مؤسسه الوفاء بیروت، 1404 ق.
[11]فرائد السمطین، ابراهیم بن محمد جـوینی خـراسانی، مؤسسه المحمودی، بیروت، چاپ اول، 1398ه. ق، ج2، ص13، ش359.
[12]کنز العمال، ج12، ص105.
[13]همان، ص97.
[14]فرائد السمطین، ابراهیم بن محمد جوینی خراسانی، ج2، ص67، مؤسسة المحمودی، بـیروت، چـاپ اول، 1398ه . ق.
[15]آل عمران/37.
[16]مناقب آل ابی طالب، ج3، ص339، ابن شهرآشوب، المطبعة العلمیه، قـم، بی تا.
[17]فـرائد السـمطین، ج2، ص51 و 52، ابراهیم بن محمد جوینی خراسانی، مؤسسة المحمودی، بیروت، چـاپ اول، 1398ه. ق.
[18]شعر از احمد عزیزی