سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آنکه در خردسالی نیاموزد، در بزرگسالی پیش نیفتد . [امام علی علیه السلام]
بشنو این نی چون حکایت می کند
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» دورى از طاغوت به خاطر ترس از خدا

 

از «فضل بن ربیع» نقل است:

با هارون الرشید به زیارت حج رفتم. هنگام شب که من استراحت مى‏کردم صداى دق الباب شنیدم، پرسیدم کیست؟ پاسخ آمد: امیر را اطاعت کن، من با شتاب بیرون آمدم و او به راستى هارون بود!

گفتم: اى امیر! اگر کسى را به دنبالم مى‏فرستادى نزد تو مى‏آمدم. گفت: هیجان مرا گرفته است که فقط مردى خردمند مى‏تواند آن را فرو نشاند؛ مردى را به من بنماى که بتوانم از او سؤالى کنم.

گفتم: «سفیان بن عیینه» همین‏جاست، گفت: مرا به نزد او راهنمایى کن- ما به طرف خانه او رفتیم من در زدم، پرسید: کیست که در مى‏کوبد؟ پاسخ دادم: از امیر اطاعت کن او با شتاب بیرون آمد و گفت: اى امیر! اگر تو کسى از پى من مى‏فرستادى، نزدت مى‏آمدم، او گفت: ما براى امر مهمّى نزد تو آمدیم، آن‏گاه هارون زمانى با وى گفتگو کرد و سپس پرسید: آیا تو به کسى بدهکارى؟ وى پاسخ داد: آرى، هارون گفت: عباسى بدهکارى‏هاى او را بپرداز.

از نزد او بیرون آمدیم، هارون گفت: آشناى تو به هیچ کار من نیامد! مردى را به من بنماى که از او سؤالى کنم، گفتم: «عبدالرزّاق بن حمام» اینجاست، گفت: ما را نزد وى ببر تا از او سؤالى کنیم. نزد وى رفتیم و من در زدم، پرسید: کیست؟ گفتم: از امیر اطاعت‏ کن، وى با شتاب بیرون آمد و گفت: اى امیر! اگر مرا خبر کرده بودى خود نزدت مى‏آمدم هارون جواب داد: ما براى امر مهمّى نزد تو آمده‏ایم، ساعتى با وى به گفتگو نشست و سپس پرسید: آیا تو به کسى بدهکارى؟ گفت: آرى، هارون گفت: عباسى بدهکارى‏هاى او را بپرداز.

سپس بیرون آمدیم، هارون گفت: آشناى تو به هیچ‏کار من نیامد! مردى را به من بنماى که از او سؤالى کنم، گفتم: «فضیل بن عیاض» اینجاست، گفت: ما را نزد او راهنمایى کن.

نزد او رفتیم، در جایى بلند ایستاده بود و عبادت مى‏کرد و آیاتى از کتاب خدا را به تکرار مى‏خواند، من در کوفتم، پرسید: کیست؟ گفتم: از امیر اطاعت کن. در پاسخ گفت:

مرا با امیر کارى نیست!! گفتم: اللّه اکبر آیا تو نباید از او اطاعت کنى؟ جواب داد: آیا خبر ندارى که پیامبر صلى الله علیه و آله گفته است: مؤمن نباید خوار شود، فضیل پایین آمد در گشود، سپس بالا رفت شمع را خاموش کرد و در گوشه‏اى نشست.

ما در جایى که از تاریکى جایى را نمى‏دیدیم به جستجوى او پرداختیم، دست رشید بر دست فضیل رسید فضیل گفت: چه نرم دستى است؛ امّا آیا فردا از عذاب الهى خلاصى مى‏یابد یا نه؟ راوى مى‏گوید: با خود گفتم امشب وى با او با زبانى پاک و قلبى صاف گفتگو خواهد کرد.

هارون گفت: ما براى امر مهمّى نزد تو آمده‏ایم، رحمت خداى بر تو باد، فضیل لب به سخن گشود و گفت: آنچه تو را به اینجا کشانید خلاف میل تو بود و همراهانت نیز براى آمدن با تو رغبتى نداشتند و اگر پرده میان تو و آنان را برگیرند و تو از آنان بخواهى که اندکى از گناهان تو را بپذیرند، آن‏ها گردن نخواهند نهاد و در واقع از اینان آن کس که تو را بیش‏تر دوست دارد، بیش‏تر خواهد گریخت!!

اى هارون! همین که عمر بن عبدالعزیز به خلافت رسید، «سلیم بن عبداللّه» و «محمّد بن کعب» و «رجاء بن حیات» را فرا خواند و به آنان گفت: من به زشتى‏هایى‏

عرفان اسلامى، ج‏13، ص: 28

مبتلا شدم تدبیر من چیست؟ او خلافت را بلیّه و زشتى مى‏دانست بلیّه و زشتى تو و یارانت آن را سعادت و نعمت مى‏دانید. سلیم بن عبداللّه به او گفت: اگر مى‏خواهى فردا از عذاب الهى رهایى یابى، چون روزه‏دار دست از دنیا بکش و با مرگ افطار کن.

محمّد بن کعب به او گفت: اگر مى‏خواهى فردا از عذاب الهى رهایى یابى، پیران مؤمنان را پدر دان، مردان میانه سال را برادر و کوچک‏ترها را فرزند، به والدین احترام بگذار، با برادران مهربان باش و به فرزندان نیکویى کن.

رجاء بن حیات به او گفت: اگر مى‏خواهى فردا از عذاب الهى رهایى یابى، آنچه را که براى خود دوست دارى براى مؤمنان دوست بدار و آنچه را بر خود نمى‏پسندى بر مؤمنان نیز مپسند و سپس هرگاه خواستى بمیر.

اکنون من نیز همین را به تو مى‏گویم و مى‏ترسم از روزى که پاهایت خواهند لرزید، چه بر سرت خواهد آمد؟ آیا در کنار تو این مردم خواهند بود که تو را یارى دهند؟

هارون چنان تحت تأثیر قرار گرفت که از شدت گریه از هوش رفت. من به فضیل گفتم:

با امیر نرم‏تر باش. پاسخ داد: من با او نرمى مى‏کنم؛ امّا تو و یارانت امیر را هلاک مى‏کنید.

چون هارون به هوش آمد، به فضیل گفت: باز بگو، فضیل گفت: اى امیر! شنیده‏ام که یکى از دست نشانده‏هاى «عمر بن عبدالعزیز» از بى‏خوابى شکایت کرد، عمر به او نوشت: اى برادر من! بى‏خوابى گناهکاران را در کام آتش دوزخ و طول ابدیّت به یاد آر، تا در خواب و بیدارى راهنماى تو به سوى خدایت باشد. امّا مواظب باش که پاى تو از این راه نلغزد؛ زیرا خدا به تو وعده بیش‏ترى نمى‏دهد و بر تو رحم نخواهد آورد. هنگامى که حاکم نامه او را خواند، از سرزمین‏هاى بسیارى گذشت و نزد عمر آمد، عمر از او پرسید چه چیز تو را نزد من آورد؟ پاسخ داد: تو با نامه خود به دل من نیرو بخشیدى، من دیگر تا به خدا نرسم ولایت تو را اداره نخواهم کرد، هارون سخت گریست و گفت: باز بگو، فضیل گفت:

اى امیر! بدان که عبّاس (عموى رسول خدا) نزد پیامبر صلى الله علیه و آله آمد و گفت: یا رسول اللّه! مرا منصب امارت ده پیامبر صلى الله علیه و آله گفت: اى عبّاس و اى عموى پیامبر! نفسى را که تو زنده مى‏دارى بهتر از امارتى است که آن را حتّى نمى‏توانى بخورى، در واقع امارت یعنى ندامت و پشیمانى در روز رستاخیز و اگر بتوانى امیر نباشى امیر مباش هارون دوباره سخت گریست و گفت: باز بگو خدا تو را رحمت کند.

فضیل گفت: اى امیر! پروردگار در روز قیامت، درباره همه این مردم از تو بازخواست خواهد کرد، اگر مى‏توانى روى خود را از آتش دوزخ حفظ کنى دریغ مکن. هشیار باش که هیچ وقت در دلت نسبت به رعایا فریب نباشد که پیامبر صلى الله علیه و آله گفته است: آن که بامداد با نیّت فریب نسبت به مردم برخیزد بوى خوش باغ بهشت به او نرسد. هارون گریان شد و سپس گفت: آیا تو به کسى بدهکارى؟ پاسخ داد: آرى، دَیْن من نزد پروردگار است که هنوز به حساب درنیامده است، واى بر من اگر او حساب کند، واى بر من اگر نتوانم پاسخ گویم. باز گفت: دَیْن خود را در عبادت مى‏دانم. باز گفت: راستى که پروردگار چنین امرى به من نکرده است؛ بلکه، بل امر کرده که وعده‏هاى او را باور کنم و از اراده او اطاعت.

و پروردگار گفته است: من جن و انس را خلق نکرده‏ام مگر آن که از من اطاعت کنند و من از آن‏ها قوّت و خوراک نمى‏خواهم. به راستى خداوند است که روزى مى‏دهد و صاحب نیرو و قدرت است.

هارون به او گفت: این هزار دینار را صرف عیال و اولاد کن و با خیالى آسوده به عبادت پروردگار مشغول باش. فضیل گفت: من راه رستگارى به تو نمایاندم، تو این‏ها را به من مى‏دهى؟!

آن‏گاه خاموش شد و دیگر سخنى نگفت. از نزد او بیرون آمدیم، هارون به من گفت: از این پس اگر تو کسى را به من مى‏نمایى، مردى همانند این باشد.

حکایت کنند: زنى از زنان فضیل نزد وى رفت و گفت: مى‏بینى که ما چه تنگدستیم، اگر این پول را مى‏گرفتى مى‏توانستیم کار خود را سروسامان دهیم!

فضیل در پاسخ گفت: من و شما همانند مردمى هستیم که شترى داشتند و از کار او نان به دست مى‏آوردند، هنگامى که شتر پیر شد او را کشتند و گوشتش را خوردند، اى عیال! از گرسنگى بمیر اما فضیل را نکش.

همین که این خبر به هارون رسید، گفت: نزد او برویم شاید پول‏ها را بپذیرد. فضل بن ربیع مى‏گوید: ما رفتیم، همین که فضیل ما را شناخت، بیرون آمد و به روى خاک نشست.

هارون نیز نزد او نشست و لب به سخن گشود؛ اما وى پاسخ نمى‏داد، ما در این حالت بودیم که کنیزکى زنگى بیرون آمد و فریاد زد: از دیشب شیخ را آزار مى‏دهید، برخیزید و بروید، ما برخاستیم و رفتیم‏ .



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( یکشنبه 93/12/17 :: ساعت 12:13 عصر )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

مرنجان و مرنج
عزاداری از سنت های پیامبر اکرم (ص) است
سعادت ابدی در گرو اشک و عزاداری بر سیدالشهدا علیه السلام
سبک زندگی قرآنی امام حسین (علیه السلام)
یاران امام حسین (ع) الگوی یاران امام مهدی (عج)
آیا شیطان به دست حضرت مهدی علیه السلام کشته خواهد شد؟
ارزش اشک و عزا بر مصائب اهل بیت علیهم السلام
پیوستگان و رهاکنندگان امام حسین علیه السلام
امام حسین علیه السلام در آیینه زیارت
پیروان مسیح بر قوم یهود تا روز قیامت برترند!
نگاهی به شخصیت جهانی امام حسین «علیه السلام»
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 360
>> بازدید دیروز: 185
>> مجموع بازدیدها: 1364152
» درباره من

بشنو این نی چون حکایت می کند

» فهرست موضوعی یادداشت ها
دینی و مذهبی[871] . عشق[360] . آشنایی با عرفا[116] . جدایی از فرهنگ[114] . موسیقی[66] . داستانک[2] . موعود . واژگان کلیدی: بیت المال . صحابی . عدالت . جزیه . جنایات جنگ . حقوق بشردوستانه . حکومت . خراج . علی علیه‏السلام . لبنان . مالیات . مصرف . مقاله . منّ و فداء . ادیان . اسرای جنگی . اعلان جنگ . انصاری . ایران . تقریب مذاهب . جابر .
» آرشیو مطالب
نوشته های شهریور85
نوشته های مهر 85
نوشته زمستان85
نوشته های بهار 86
نوشته های تابستان 86
نوشته های پاییز 86
نوشته های زمستان 86
نوشته های بهار87
نوشته های تابستان 87
نوشته های پاییز 87
نوشته های زمستان87
نوشته های بهار88
نوشته های پاییز88
متفرقه
نوشته های بهار89
نوشته های تابستان 89
مرداد 1389
نوشته های شهریور 89
نوشته های مهر 89
آبان 89
آذر 89
نوشته های دی 89
نوشته های بهمن 89
نوشته های اسفند 89
نوشته های اردیبهشت 90
نوشته های خرداد90
نوشته های تیر 90
نوشته های مرداد90
نوشته های شهریور90
نوشته های مهر 90
نوشته های تیر 90
نوشته های مرداد 90
نوشته های مهر 90
نوشته های آبان 90
نوشته های آذر 90
نوشته های دی 90
نوشته های بهمن 90
نوشته های اسفند90
نوشته های فروردین 91
نوشته های اردیبهشت91
نوشته های خرداد91
نوشته های تیرماه 91
نوشته های مرداد ماه 91
نوشته های شهریور ماه91
نوشته های مهر91
نوشته های آبان 91
نوشته های آذرماه91
نوشته های دی ماه 91
نوشته های بهمن ماه91
نوشته های بهار92
نوشته های تیر92
نوشته های مرداد92
نوشته های شهریور92
نوشته های مهر92
نوشته های آبان92
نوشته های آذر92
نوشته های دی ماه92
نوشته های بهمن ماه92
نوشته های فروردین ماه 93
نوشته های اردیبهشت ماه 93
نوشته های خردادماه 93
نوشته های تیر ماه 93
نوشته های مرداد ماه 93
نوشته های شهریورماه93
نوشته های مهرماه 93
نوشته های آبان ماه 93
نوشته های آذرماه 93
نوشته های دیماه 93
نوشته های بهمن ماه 93
نوشته های اسفند ماه 93
نوشته های فروردین ماه 94
نوشته های اردیبهشت ماه94
نوشته های خرداد ماه 94
نوشته های تیرماه 94
نوشته های مرداد ماه 94
نوشته های شهریورماه94
نوشته های مهرماه94
نوشته های آبان ماه94

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
پیام شهید -وبگاه شهید سید علی سعادت میرقدیم
کنج دل🩶
همراه با چهارده معصوم (علیهم السلام )ویاران-پارسی بلاگ
دانشجو
(( همیشه با تو ))
بر بلندای کوه بیل
گل رازقی
نقاشخونه
قعله
hamidsportcars
ir-software
آشفته حال
بوستــــــان ادب و عرفــان قـــــــرآن
سرباز ولایت
مهندس محی الدین اله دادی
گل باغ آشنایی
...عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
وبلاگ عقل وعاقل شمارادعوت میکند(بخوانیدوبحث کنیدانگاه قبول کنید)
بهارانه
*تنهایی من*
بلوچستان
تیشرت و شلوارک لاغری
اقلیم شناسی دربرنامه ریزی محیطی
کشکول
قدم بر چشم
سه ثانیه سکوت
نگارستان خیال
گنجدونی
بهارانه
جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی
نگاهی نو به مشاوره
طب سنتی@
سرچشمـــه فضیـلـــت ها ؛ امـــام مهــدی علیــه السلام
اکبر پایندان
Mystery
ermia............
پلاک آسمانی،دل نوشته شهدا،اهل بیت ،و ...
اسیرعشق
چشمـــه ســـار رحمــت
||*^ــــ^*|| diafeh ||*^ــــ^ *||
کلّنا عبّاسُکِ یا زَینب
جلال حاتمی - حسابداری و حسابرسی
بهانه
صراط مستقیم
تــپــش ِ یکــ رویا
ماییم ونوای بینوایی.....بسم الله اگرحریف مایی
سلحشوران
گیاه پزشکی 92
مقبلی جیرفتی
تنهایی افتاب
طراوت باران
تنهایی......!!!!!!
تنهای93
سارا احمدی
فروشگاه جهیزیه و لوازم آشپزخانه فدک1
.: شهر عشق :.
تا شقایق هست زندگی اجبار است .
ماتاآخرایستاده ایم
هدهد
گیسو کمند
.-~·*’?¨¯`·¸ دوازده امام طزرجان¸·`¯¨?’*·~-.
صحبت دل ودیده
دانلود فایل های فارسی
محقق دانشگاه
ارمغان تنهایی
* مالک *
******ali pishtaz******
فرشته پاک دل
شهیدباکری میاندوآب
محمدمبین احسانی نیا
کوثر ولایت
سرزمین رویا
دل نوشته
فرمانده آسمانی من
ایران
یاس دانلود
من.تو.خدا
محمدرضا جعفربگلو
سه قدم مانده به....
راز نوشته بی نشانه
یامهدی
#*ReZa GhOcCh AnN eJhAd*#(گوچـی جـــون )
امام خمینی(ره)وجوان امروز
فیلم و مردم
پیکو پیکس | منبع عکس
پلاک صفر
قـــ❤ــلـــــب هـــــای آبـــــی انــ❤ـــاری
اسیرعشق
دل پرخاطره
* عاشقانه ای برای تو *
farajbabaii
ارواحنا فداک یا زینب
مشکات نور الله
دار funny....
mystery
انجام پروژه های دانشجویی برای دانشجویان کنترل
گل یا پوچ؟2
پسران علوی - دختران فاطمی
تلخی روزگار....
اصلاحات
گل خشک
نت سرای الماس
دنیا
دل پر خاطره
عمو همه چی دان
هرکس منتظر است...
سلام محب برمحبان حسین (ع)
ادامس خسته من elahe
دهکده کوچک ما
love
تقدیم به کسی که باور نکرد دوستش دارم
گروه اینترنتی جرقه داتکو
مدوزیبایی
من،منم.من مثل هیچکس نیستم
Tarranome Ziba
پاتوق دختر و پسرای ایرونی
اسرا
راه زنده،راه عشق
وبلاگ رسمی محسن نصیری(هامون)(شاعر و نویسنده)
وب سایت شخصی یاسین گمرکی
حسام الدین شفیعیان
عکسهای سریال افسانه دونگ یی
ܓ✿ دنـیــــاﮮ مـــــــن
Hunter
حسام الدین شفیعیان
دهکده علم و فناوری
اسیرعشق
دختر باحال
*دلم برای چمران تنگ شده.*
♥تاریکی♡
به یادتم
باز باران با محرم
تنهایی ..............
دوستانه
هرچه می خواهد دل تنگم میذارم
زندگی
نیلوفر مرداب
فقط طنزوخنده
تینا!!!!
شیاطین سرخ
my love#me
سرزمین خنگا
احکام تقلید
•.ღ♥ فرشتــ ـــ ـه تنهــ ــ ــایی ♥ღ.•
فوتسال بخش جنت (جنت شهر )
حقیقت صراط
...دیگه حسی نمونده
زیر اسمان غربت
شهید علی محسنی وطن
سکوت(فریاد)
عاشقانه ها
خودمو خدا تنها
دانستنی های جالب
ermia............
حجاب ایرانی
عرفان وادب
دل خسته
عاشقانه های من ومحمد
هر چه میخواهد دله تنگت بگو . . .
sharareh atashin
mehrabani
khoshbakhti
______>>>>_____همیشگی هااا____»»»»»_____>>>>
دخترونه
قلبی خسته ازتپیدن
عشـ۩ـق یـ۩ـعنی یـ۩ـه پــ۩ـلاک......
تینا
مذهب عشق
مناجات با عشق
داستان زندگی من
دهاتی
دکتر علی حاجی ستوده
عاشق فوتبال
کشکول
حاج آقا مسئلةٌ
صدا آشنا
کد بانوی ایرانی
اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار
« یا مهدی ادرکنی »
وبلاگ تخصصی کامپیوتر - شبکه - نرم افزار
::::: نـو ر و ز :::::
توکای شهر خاموش

.: اخـبـار فـنـاوری .:
Biology Home
شــــــــــــــهــــدای هــــــــــــــســـتــه ایـــــــــــــ
مثبت گرا
تک آندروید
امروز
دانستنی / سرگرمی / دانلود
°°FoReVEr••
مطلع الفجر
سنگر بندگی
تعصبی ام به نام علی .ع.
تنهایی.......
دلـــــــشــــــــکســـــته
عاشقانه
nilo
هر چی هر چی
vida
دلمه پیچ, دستگاه دلمه پیچ Dolmer
هسته گیر آلبالو
آرایشگری و زیبایی و بهداشت پوست
عکس های جالب و متحرک
مرکز استثنایی متوسطه حرفه ای تلاشگران بیرجند
دیجی بازار
نمونه سوالات متوسطه و پیش دانشگاهی و کارشناسی ارشد
bakhtiyari20
زنگ تفریح
گلچین اینترنتی
روستای اصفهانکلاته
پایه عکاسی مونوپاد و ریموت شاتر بلوتوث
سرور
عاطفانه
سلام
بخور زار
اشک شور
منتظران

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان





































































































» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» طراح قالب