پیامبران الهى با شوق و رغبتى بسیار براى اداى مسئولیت بسیار سنگین خود، که همانا نجات مردم از کفر و شرک، و آراستن آنان به ایمان و عمل صالح بود، تا نثار جان خود قدم پیش نهادند و از تبلیغ دین الهى در هیچ زمینهاى فرو گذار نکردند.
پاداش زحمات آنان، آن هم زحماتى طاقتفرسا در بیدار نمودن و هدایت کردن مردم، که هر ساعت و هر روز با رنجها و مشقتهاى فراوان همراه بود، به خاطر ارزش و عظمتى که داشت، از عهده ملتهائى که در میانشان مبعوث به رسالت مىشدند برنمىآمد، مگر نه این است که امیرالمؤمنین (ع) فرمود:
«ان رسول الله قال لى یوم الخیبر: لان یهدى الله بک رجلا واحدا خیر لک مما طلعت علیه الشمس:» «1»
پیامبر خدا روز خیبر به من گفت: این که خدا یک نفر را به وسیله تو هدایت کند، براى تو بهتر است از آنچه آفتاب بر او طلوع مىکند!
پیامبران ملتها و امتهاى زمان خود، و بسیارى را پس از خود با امواج نورانى تعلیماتشان که عددشان بر کسى روشن نیست هدایت کردند، چه کسى جز مالک خزائن آسمانها و زمین که هزینه کردنش از خزائنش نمىکاهد مىتواند از عهده پاداش زحمات پیامبران برآید.
آرى او که مالک آسمانها و زمین، و ملک ملکوت و غیب و شهود و همه هستى و اجزاء آن است، و همواره ایجاد و اختراع و گستردن آفرینش در دست قدرت اوست، و پهناى بهشت عنبر سرشتش پهناى آسمانها و زمین است و آنچه نعمت در اوست ابدى و کم شدنى نیست پاداش پیامبران را بهتر و بیش از زحمات آنان به آنان عنایت مىکند.
پیامبران به صراحت به ملتها اعلام کردند که ما هیچ اجر و پاداشى از شما نمىخواهیم زیرا شما را قدرت پاداش دادن به ما نیست، ارزش کار ما که تبلیغ دین و هدایت شماست از نظر عظمت و کیفیت در قلهاى قرار دارد که جز خدا کسى قدرت پاداش دادن به آن را ندارد، پس چشم ما به پاداش مالک و مربى جهانها و جهانیان است.
نوح و هود و صالح و لوط و شعیب چنان که در سوره شعراء آیات 109- 127- 145- 164- 180 مطرح است به ملتهاى خود گفتند:
وَ ما أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِیَ إِلَّا عَلى رَبِّ الْعالَمِینَ:*
من از شما «در برابر زحماتى که براى ابلاغ رسالتم متحمل شدم» هیچ پاداشى درخواست نمىکنم، پاداش من فقط برعهده مالک و مربى جهانها و جهانیان است.
جادوگران زمان موسى با اژدها شدن عصا آگاه به ربوبیت شدند.
فرعون که براى شکست دادن موسى به جادوگران پر قدرت خود دلگرم بود به آنان گفت:
حیله و نیرنگتان را گرد آورید، آنگاه صف کشیده بیائید که مسلماً امروز کسى کامیاب و پیروز است که برترى بر موسى و هارون داشته باشد.
ساحران وقتى به میدان معهود قدم گذاشتند گفتند: اى موسى یا تو عصایت را مىافکنى، یا ما نخستین کسى باشیم که ابزار و وسایل خود را مىافکند؟
موسى گفت: بلکه شما بیفکنید، پس وقتى افکندند ناگهان ریسمانها و چوبدستىهایشان بر اثر جادویشان در خیال چنان وانمود شد که با سرعت به راه افتادند.
موسى در دلش ترسى احساس کرد، به او گفتیم مترس که بىتردید تو در همه امورت برترى.
آنچه را در دست دارى بیفکن تا همه ساختههایشان را ببلعد، یقیناً آنچه را ساخته اند واقعیت ندارد فقط نیرنگ جادوگراست، و جادوگر هر جا درآید پیروز نمىشود.
چون عصایش را انداخت و ساختههاى جادوگران را بلعید، جادوگران از عظمتکار دریافتند که این کار امرى است که فقط به اراده مالک و خالق و مدبر هستى صورت گرفته، و از عهده هیچ بشرى برنمىآید، و ربطى به سحر و جادو هم ندارد، و اگر موسى در ارتباط با مالک و مربى آفرینش نبود، این واقعه یقیناً صورت نمىگرفت، بر اساس این دریافت صحیح نسبت به ربوبیت حضرت حق بود که سجده کنان به رو در افتادند و گفتند:
ما به ربهارون و موسى از روى صدق و یقین ایمان آوردیم. «2»
دشمن هم به ربوبیت حضرت او آگاه است.
خداى مهربان نسبت به خطرهائى که متوجه فکر و اندیشه، و اعمال و اخلاق و به ویژه قلب انسان است به انسان در بسیارى از آیات قرآن هشدار مىدهد، و کانون همه آن خطرات را شیطان دانسته و او را به عنوان دشمن آشتیناپذیر او معرفى مىکند.
إِنَّ الشَّیْطانَ کانَ لِلْإِنْسانِ عَدُوًّا مُبِیناً: «3»
بىتردید شیطان همواره براى انسان دشمنى آشکار است.
او پس از این که در ارتباط با امتناع از سجده بر آدم از مقام معنوىاش سقوط کرد، و از پیشگاه حضرت حق طرد شد. و به لعنت ابدى گرفتار گشت با توجه به یقینى که به ربوبیت حضرت حق داشت و مىدانست که تنها مالک هستى و مدبّر شئون موجودات، و متصرف در زمان و مکان و چیره بر همه امور وجود مقدس اوست با توسل به ربوبیت و مالکیت آن ذات اقدس، درخواست مهلت زنده ماندن تا روز قیامت را از درگاه رب العزّه نمود.
قالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِی إِلى یَوْمِ یُبْعَثُونَ قالَ فَإِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرِینَ إِلى یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ: «4»
شیطان گفت اى مالک و سرور من، مرا تا روزى که همگان برانگیخته مىشوند مهلت ده، خدا گفت: تو از مهلت یافتگانى تا روز آن زمان معین.
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- شرح نهجالبلاغه ابن ابى الحدید ج 4، 13.
(2)- ترجمه و توضیح آیات 64 تا 70 سوره طه.
(3)- اسراء، 53.
(4)- حجر، 36- 38.