دانائى از دانایان به نام بکربن عبدالله مزنى مىگوید: باربرى را دیدم بار گرانى بر پشت دارد و به سوى مقصدى که باید بار را به آن برساند در حرکت است، در طور راه مىگفت: «الحمدلله، استغفرالله» به او گفتم: اى باربر تو چیز دیگرى جز این دو کلمه را نمیدانى؟ گفت: مىدانم و حتى همه قرآن را نیز مىدانم، گفتم چرا جز این دو کلمه را نمىگوئى؟ گفت: براى این که از دو حال خالى نیستم: به طور پیوسته نعمتى از سوى خدا به من مىرسد، و گناهى از سوى به عالم ملکوت بالا مىرود، سپاس آن نعمت را با حمد به جاى مىآورم، و جبران آن گناه را با استغفار به میان مىآورم تا شاید خداى متعال مرا از رحمتش بهرهمند سازد، گفتم: سبحان الله این حمال از بکربن عبدالله داناتر است! «1»
هنر توجه به منعم
در تفسیر ابوالفتوح رازى آمده: یکى از بزرگان در موسم حج کیسهاى زر به غلام خود داد و گفت: برو قافله را بنگر، چون مردى را بینى از قافله برکناره مىرود این کیسه زر را به او بده، غلام رفت و نظر کرد، مردى را دید به تنهائى بر طرفى گذر مىکرد، غلام آن کیسه زر به او داد، آن مرد کیسه را گرفت و سر به سوى آسمان برداشت و گفت:
«اللهم انک لاتنسى بحیراً فاجعل بحیراً لا ینساک:»
خدایا تو، بحیر را از یاد نمىبرى، چنان کن که بحیر هم تو را از یاد نبرد غلام بازگشت، خواجه به او گفت چه کردى؟ گفت مردى را یافتم چنانکه گفته بودى و زر به او دادم، پرسید او چه گفت؟ غلام گفت: چنین گفت، خواجه گفت: بسیار نکو گفت.
«ولى النعمة مولاها:»
نعمت را به منعم که از حضرتش به او رسیده بود نسبت داد و به درستى و حقیقت نسبت داد. «2» در هر صورت چون جهانها و جهانیان معلول اراده و قدرت و حکمت و ربوبیت حضرت حقاند، و جناب او علت پدید آمدن آنها و تداوم حیاتشان مىباشد، و هر زیبائى و کمال و سودى که جهانها و جهانیان دارند شعاعى از وجود مبارک اوست، پس همه محسنات و زیبائىها جامع و کاملش ویژه اوست، و از آنجا که حمد و ستایش در حقیقت به این معناست که معلول و موجود به وسیله وجود خویش کمالات و زیبائىهاى علت خود را به زبان و عمل و به اخلاق و حال بیان کند، و پر واضح است که چون اصل و ریشه و منبع همه محسنات و کمالات و زیبائىها وجود مبارک الله است، پس همه ثناها و ستایشها از هر کسى صادر شود به حضرت الله باز مىگردد. «3» بىتردید کسى که مورد ثنا و مدح تعظیم قرار مىگیرد به سبب یکى از چهار حقیقت است: یا براى این است که در ذات و صفاتش کامل و از همه نواقص و آفات سالم و پاک است، یا براى این است که نسبت به ثنا کننده احسان نموده و او را از نعمتهایش بهرهمند ساخته است، یا به خاطر این است که ثناکننده و مداح، لطف و احسان ممدوح را در آینده زمان امید مىبرد، یا به سبب این است که از قدرت و قهر و سطوت ثنا شده مىترسد، این جهات چهارگانه موجب ثنا و مدح و تعظیم و اجلال است، گویا خداى بزرگ در ابتداى فاتحة الکتاب به بندهاش مىگوید: اگر مىخواهید کمال ذاتم را تعظیم کنید، پس به ثنا و حمدم برخیزید که بىتردید من معبود جهانها و جهانیام و مرا از الحمدلله همین معناست که ثناى کمال ذات است، و اگر مىخواهید به بزرگداشت احسان و نیکى انجام گرفته اقدام نمائید بدانید که پرورش دهنده جهانها و جهانیان با انواع نعمتهایم منم: رَبِّ الْعالَمِینَ و اگر به احسانم در آینده امید دارید من رحمان و رحیم، و اگر به خاطر بیم و ترس تعظیم مىکنید من مالک یوم الدین هستم، پس باید از قهر و سطوت من در آن روز در بیم و هراس باشید. «4» یقیناً اگر کسى بخواهد جلوههاى تربیت و پرورش حق را فقط نسبت به انسان که یکى از مخلوقات است محاسبه کند، به خاک عجز مىنشیند، زیرا در این زمینه به حقایقى برخورد مىکند که بىنهایت و بىحد و مرز است، چه رسد به این که بخواهد جلوههاى تربیت و پرورش او را نسبت به همه جهانها و جهانیان محاسبه کند!!
در این مرحله به نمونههائى گرچه اندک و بدون شرح و توضیح توجه نمائید.
هنگامى که نطفه از صلب پدر در رحم مادر قرار مىگیرد با دقت عقلى و اندیشه دقیق بنگر که چگونه علقه وسپس مضغه مى شود، آنگاه اسکلت رخ مى نماید، و سپس بر استخوانها گوشت مىروید، و کمکم شکل لازم در حالى که رگها و ریشهها، و اعصاب و غضروفها و اتصالات رخ نشان مىدهد ظهور مىکند، سپس انواع قواها چون قدرت دیدن در چشم و شنیدن در گوش، و فهمیدن در قلب، و دریافت معلومات در عقل، و گویائى درزبان و لمس در پوست و بویائى در بینى و ..... پدید مىآید، نمونه دیگر دانه نباتى است که چون در دل خاک قرار مىگیرد، پوست مىاندازد سپس از بالا و پائین مىشکافد، از شکاف پائین ریشه در زمین مىدواند و در آب و املاح قرار مىگیرد و با قدرت هر چه تمامتر مواد لازم را براى رساندن به همه جهات گیاه فراهم مىآورد و گیاه را تغذیه مىکند!! و از شکاف بالا، به خلاف جاذبه زمین ساقه به سوى آسمان سر مىکشد، و بر ساقه و تنه شاخههاى متعدد مىروید و بر شاخهها برگهاى فراوانى سبز رنگ به وجود مىآید، و در میان برگها شکوفهها با رنگهاى متنوع چون عروس طناز مىنشیند، و از شکوفهها میوههاى سودمند به بار مىآید تا بخشى از خوردنى و آشامیدنى و داروى انسان تأمین شود!
نمونه دیگر افلاک و سیارات و ثوابت و کواکب است، که وسایلى مفید در جهت مصالح زندگى انسان است، با نظام دقیقى که میان خورشید و زمین حاکم است، پدیده شب براى استراحت و آرامش بشر و خواب راحت او رخ نشان مىدهد:
هُوَ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ اللَّیْلَ لِتَسْکُنُوا فِیهِ. «5»
و روز براى تأمین رزق و روزى و معاش به وجود مىآید:
وَ جَعَلْنَا النَّهارَ مَعاشاً: «6»
و اگر مطالعه و دقت در شگفتىهاى معادن و عجایب عالم نبات و حیوان و آثار رحمتش را در خشکىها و دریاها و دلدرهها و اعماق زمین که همه و همه در خدمت به انساناند به نمونههائى که ذکر شد اضافه کنید، خواهید یافت که جلوههاى تربیت و پرورش او بىنهایت و بدون حد و مرز است و در این هنگام است که به دورنمائى از اسرار و رموزى که در آیه شریفه الحمدلله رَبِّ الْعالَمِینَ است آگاه مىشوید.
او در حصار پرورش و تربیتش تو را از جهت مادى و معنوى به گونهاى قرار مىدهد که از آفات و بلاهاى روز، و امور ترس آور و خطرزاى شب در امان بمانى، و از هجوم وسوسههاى شیاطین و فرهنگهاى مخرب و ضد حق محفوظ باشى، تا جسم و جانت در سلامت و آرامش باشد و به توانى به وظائف و مسئولیتهاى خود نسبت به او و نسبت به بندگانش با همت و عشق اقدام نمائى، آرى جلوه ربوبیت رب از تو بنائى احسن تقویمى ساخته که حفظ و نگهدارى این بنا با بهرهگیرى از تربیت تکوینى و تشریعى او بر تو از اعظم واجبات است.
پیامبر اسلام در حدیثى بسیار مهم فرموده است:
«الآدمى «الانسان» بنیان الرب ملعون من هدم بنیان الرب:» «7»
آدمى ساختمان بنا شده رب است، ملعون است کسى که ساختمان بنا شده رب را ویران کند.
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- روح الجنان ج 1، ص 39.
(2)- ابوالفتوح رازى ج 1، ص 39.
(3)- المیزان ج 1، ص 27، با توضیح بیشتر.
(4)- تفسیر کبیر، ج 1، ص. 23.
(5)- یونس، 67.
(6)- نبأ- 11. (7)- تفسیر کبیر ج 1، ص 332.