ابوحمزه مىگوید: خدمت حضرت علىبنالحسین (ع) بودم که مردى به محضر آن حضرت آمد و گفت: اى ابامحمد من گرفتار زنانم، یک روز زنا مىکنم و دیگر روز به روزه گرفتن پناه مىبرم، آیا روزه دارى من کفاره زناى من است؟! امام به او فرمود: چیزى نزد خداى عزوجل محبوبتر از این نیست که در فرمانهایش اطاعت شود، و در منهیاتش از او سرپیچى نکنند، بنابراین نه زنا کن و نه روزه بگیر، سپس حضرت سجاد (ع) او را به نزدیک خود خواند و دستش را گرفت و به او فرمود: کار اهل دوزخ را انجام مىدهى، و امید ورود به بهشت را دارى!! «1»
اصل و نسب حقیقى به ارزشهاست
حضرت باقر (ع) مىفرماید: گروهى از اصحاب پیامبر خدا نشسته بودند و از حسب و نسب خود سخن مىگفتند و به یکدیگر فخر فروشى مىکردند، از جمله کسانى که در آن گروه قرار داشت سلمان بود، ولى لب به سخن باز نداشت، عمر به او گفت: سلمان نسب تو چیست؟ و اصل و ریشهات بر چه پایهاى است؟ سلمان گفت من سلمان فرزند بنده خدایم، گمراه بودم خدا مرا به وسیله محمد (علیهما السلام) هدایت کرد، تهیدست و فقیر بودم خدا به سبب محمد مرا ثروتمند کرد، برده بودم خدا به وسیلهى محمد مرا آزاد نمود، این است حسب و نسب من اى عمر، سپس پیامبر خدا از جایگاهش بیرون آمد، سلمان پرسش عمر و پاسخ خود را به او براى آن حضرت بیان داشت، پیامبر فرمود: اى گروه قریش شرافت مرد دین او، و جوانمردىاش اخلاق با ارزش او، و ریشهاش عقل اوست خداى متعال فرمود: اى مردم ما شما را از مرد و زن آفریدیم و دسته دسته و قبیله قبیله قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید، بىتردید بزرگوارترین شما نزد خدا پرهیزکارترین شماست، سپس رو به سلمان کرد و فرمود: هیچ یک از اینان بر تو جز به تقواى الهى برترى ندارند، اگر تو از اینان پرهیزکارترى از آنان برترى. «2»
میزان قیامت ملاک عاقبت انسان است
امام صادق (ع) مىفرماید میان سلمان و مردى گفتگو شد، مرد به سلمان گفت: کیستى و چیستى؟ سلمان پاسخ داد اول من و تو نطفهاى ناپاک و آلوده بود، و پایان من و تو مردارى بد بو است، چون قیامت شود و ترازوها را نصب کنند، کسى که وزن اعمالش سبک باشد قطعاً پست و خوار است، و کسى که وزن اعمالش سنگین باشد بىتردید گرانمایه و بزرگوار است. «3»
سرانجام نیک ویژه اهل تقوا است.
از مردى از یاران على (ع) روایت شده که گفت: یکى از دوستان خدا با فردى از دشمنان خدا کنار هم قرار گرفتند، دوست خدا گفت: خداى را سپاس و سرانجام نیک ویژه پرهیزکاران است، آن دیگر گفت: خداى را سپاس سرانجام نیک مخصوص ثروتمندان است، [و در روایت دیگر آمده سرانجام نیک براى پادشاهان است] دوست خدا گفت: به قضاوت اول کسى که از وادى درآمد تن بده، پس ابلیس در نیکوترین شکل درآمد، دوست خدا گفت: خداى را سپاس و سرانجام نیک از پرهیزکاران است، و آن دیگر گفت: خداى را سپاس و سرانجام نیک ویژه پادشاهان است، ابلیس سخن دشمن خدا را تصدیق کرد و گفت: همین است که مىگوئى. «4»
تقوا یعنى حفظ خویش از آفات و فتنهها
از دانشمندى پرسیدند تقوا چیست، گفت در بیابان پر از خار و خاشاک رفتهاید؟ گفتند: آرى، گفت: چگونه در آن خارستان راه را طى مىکنید؟ گفتند: دامن لباس برگیریم، و بدن از آن باز داریم تا خارى دامن ما را نگیرد، و در بدن ما فرو نرود، گفت: تقوا جز این نیست، بیائید در حال سلوک در راه خدا از همه گناهان و معاصى به صورتى اجتناب و دورى کنید که در خارستان دامن لباس و بدن حفظ مىکنید. «5»
تقوا پرهیزکارى دقیق از هر امر نارواست.
عارفى پیراهنش را در صحرا شست، دوستش به او گفت پیراهن شسته را بر دیوار باغى که داراى درختان انبوه است بیاویزیم، عارف گفت: به دیوار مردم میخ زنیم، گفت روى درخت باغ بیندازیم، و گفت سنگینى لباس شسته شاخهاى را مىشکند، گفت بر زمین پهن کنیم، گفت محل علف چهار پایان است، صحیح نیست علف را از دید آنان پنهان کنیم، پس پیراهن را بر پشت خود گرفت تا حرارت آفتاب خشکش کند. «6»
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- کافى ج 5 ص 542.
(2)- امالى طوسى ج 1 ص 146.
(3)- معانى الخبار 207.
(4)- بحار ج 67، ص 294.
(5)- منهجالصادقین ج 1، ص 132.
(6)- روح البیان ج 1، ص 57.