از پیامبر بزرگ اسلام روایاتى در رابطه با نماز نقل شده است از جمله:
«لیکن اکثر همک الصلاة فانها رأس الاسلام بعد الاقرار بالدین:» «1»
باید بیشترین همت و قصدت نماز باشد، زیرا نماز پس از اقرار به دین رأس اسلام است.
«الصلاة عمود الدین من ترکها فقد هدم الدین:» «2»
نماز ستون دین است، کسى که آن را ترک کند و از خواندنش امتناع ورزد مسلماً ساختمان دین را ویران کرده است.
«العهد الذى بیننا و بینهم الصلاة فمن ترکها فقد کفر:» «3»
پیمان دیندارى میان من و امتم نماز است، پس کسى که نماز را ترک کند تحقیقاً در گردونه کفر و ناسپاسى افتاده است.
«اذا قام العبد الى الصلاة فکان هواه و قلبه الى الله تعالى انصرف کیوم ولدته امه:» «4»
هنگامى که عبد به اقامه نماز برخاست، پس میل و رغبتش و دلش در نماز متوجه خداى تعالى بود، نماز را به پایان مىبرد در حالى که از پاکى و طهارت و آمرزش گناه مانند روزى است که مادر او را به دنیا آورده است.
«الشیطان یرعب من بنى آدم ما حافظ على الصلوات الخمس فاذا ضیعهن تجرأ علیه و اوقعه فى العظائم:» «5»
شیطان از فرزندان آدم تا زمانى که بر نمازهاى پنجگانه محافظت دارند مىترسد، زمانى که نمازها را ضایع کنند و از خواندن آنها امتناع ورزند بر آنان جرأت پیدا مىکند، و آنان را در بلاها و گناهان بزرگ مىاندازد.
حضرت باقر (ع) مىفرماید:
«ان اول ما یحاسب به العبد الصلاة فان قبلت قبل ما سواها:» «6»
بىتردید اولین چیزى که عبد را به آن محاسبه مىکنند نماز است، در نهایت اگر پذیرفته شود دیگر اعمال هم پذیرفته خواهد شد.
در حدیث قدسى آمده:
«هذه الصلوات الخمس من صلاهن لوقتهن و حافظ علیهن لقینى یوم القیامة و له عندى عهد ادخله به الجنة و من لم یصلهن لوقتهن و لم یحافظ علیهن فذلک الى ان شئت عذبته و ان شئت غفرت له:» «7»
این است نمازهاى پنجگانه، کسى که آنها را در وقت معینش به جاى آورد و بر شرایط ظاهر و باطنش محافظت کند به لقاء من در قیامت نایل مىشود در آن روز نزد من براى او پیمانى است که وى را به سبب آن پیمان وارد بهشت مىکنم، و کسى که آنها را در وقت لازم و معینش به جاى نیاورد، و توجهى به شرایط ظاهر و باطنش ننماید، اختیار با من است، اگر بخواهم کیفرش مىدهم، و اگر بخواهم او را مىآمرزم.
حضرت باقر (ع) در رابطه با عاشقان نماز و مشتاقان بندگى و عبادت که شرایط ظاهرى و باطنى نماز را رعایت مىکردند، مىفرماید:
امیرالمؤمنین در عراق نماز صبح را با مردم به جماعت به جاى آوردند، سپس رو به آنان کردند و به موعظه آنان برخاسته و گریستند و مردم را نیز از خوف خدا به گریه انداختند.
سپس فرمودند: به خدا سوگند اقوامى را در زمان دوستم رسول خدا مىشناختم که شب را به روز مىآوردند و روز را به شب در حالى که ژولیده موى، و غبار آلود و شکم خالى بودند، [شکمى خالى از حرام یا به سبب روزه، یا به علت کمخورى تا بتوانند با نشاط و قدرت به بندگى برخیزند] میان پیشانى آنان چون زانوى ورم کرده بز از کثرت سجده پینه داشت، شب را براى پروردگارشان به سجده و قیام بودند، با خداى خود مناجات داشتند و از معبودشان نجات خویش را از عذاب درخواست مىکردند، به خدا سوگند آنان را در این حال دیدم در حالى از این که عباداتشان پذیرفته نشود مىترسیدند، و از کیفر و عذاب خدا در حالت بیم به سر مىبردند!! «8» صاحب کشف الاسرار مىگوید: در قرآن مجید هزار جاى از نماز سخن به میان آمده است، این هزار مرحله به صورت فرمان به نماز، و خبر از نماز و بیان پاداش آن، و توضیح کیفر ترک آن است، چه به صورت تصریح و چه بر وجه تعریض.
بدانکه هیچ عبادت مانند نماز نیست، و هر که آن را رها کند و به جاى نیاورد دلیل بر این است که وى را اندر دل نیاز نیست و اندر جان با آفریدگار راز نیست. «9»
آیا نماز را نیکو به جاى مىآورى؟
حاتم زاهد بر عاصم بن یوسف وارد شد، عاصم به او گفت: اى حاتم آیا نماز را نیکو به جاى آوردهاى؟ حاتم گفت آرى، عاصم گفت: چگونه نماز به جاى مىآورى؟ گفت: هنگامى که وقت نماز نزدیک مىشود وضوى جامع و کامل مىگیرم، سپس در مکانى که باید نماز بگزارم راست و مستقیم مىایستم، تا همه اعضایم آرام بگیرد، کعبه را میان دو دیده مشاهده مىکنم، و مقام را روبروى سینهام، و خدا را بر فراز خود مىبینم، خدائى که آنچه در قلب من است مىداند، قدمم بر صراط؟، و بهشت در طرف راست و دوزخ در طرف چپم و ملک الموت پشت سرم!
گمان مىکنم که این آخرین نماز من است، سپس به نیکى تکبیر مىگویم و با فکر و اندیشه و تأمل و دقت به قرائت حمد و سوره مىپردازم، و با فروتنى و تواضع رکوع مىکنم، و با تضرع و خاکسارى سجده به جاى مىآورم آنگاه مىنشینم و بر پایه امید به حق تشهد مىخوانم، سپس بر اساس سنت پیامبر سلام مىگویم آنگاه میان خوف و رجا از جاى بر مىخیزم و بر صبر و استقامت در بندگى توجه مىکنم و در حفظ آن مىکوشم. عاصم گفت: این است نماز تو گفت: آرى سى سال است اینگونه به نماز قیام دارم، عاصم گریست و گفت: من تا کنون به این صورت نماز نخواندهام! «10» وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ: [اگر منظور زکات باشد ج 5 میزان از ص 2182 دیده شود]
مما مرکب از حرف من و حرف ما مىباشد، حرف من در این آیه شریفه به نظر گروهى از مفسران بزرگ به معناى بعضیت است «11»، به این خاطر در اصطلاح اهل ادب از آن تعبیر به من تبعیضیه شده است، و حرف ما در این ترکیب ماى موصوله است.
رزق به معناى دارائىها و امکانات مادى و معنوى است که حضرت حق از باب لطف و احسان به انسان عطا مىکند.
یُنْفِقُونَ: جمع مذکر از باب افعال است که ثلاثى مجردش نفق است، نفق به معناى شکاف و خلأ است، چون این کلمه به باب افعال برده شود و به صورت انفاق در آید به معناى پر کردن خلأ و ترمیم شکاف است.
با توجه به مفاهیم لغوى آیه و با استفاده از عمومیت ماى موصوله در مما رزقناهم ترجمه آیه شریفه به طور تقریب به این صورت است.
اهل تقوا کسانى هستند که بخشى از مجموع امکانات مادى و معنوى خدا داده خود را براى از میان برداشتن خلأهاى مادى و معنوى مردم هزینه مىکنند.
از ضمیر جمع نا در جمله رزقناهم استفاده مىشود که مالک حقیقى و اصلى مجموع امکاناتى که در اختیار انسان است خداست، و انسان جز جانشینى موقت از سوى خدا براى تصرف در آن امکانات نیست، چنان که در سوره مبارکه حدید به این حقیقت تصریح شده است:
وَ أَنْفِقُوا مِمَّا جَعَلَکُمْ مُسْتَخْلَفِینَ فِیهِ: «12»
و از بخشى از امکاناتى که شما را به عنوان جانشین خود در تصرف در آن قرار دادهام براى پر کردن خلأهاى مادى و معنوى مردم هزینه کنید.
قرآن مجموعه هستى و همه امکانات آفرینش و آنچه را در آسمانها و زمین است که بخش بسیار اندکى از امکانات زمین در اختیار انسان است در سیطره مالکیت خدا مىداند، و اهل امکانات را مورد عتاب قرار مىدهد که چرا در راه خدا از امکاناتى که در دسترس آنان است انفاق نمىکنند:
وَ ما لَکُمْ أَلَّا تُنْفِقُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ لِلَّهِ مِیراثُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ: «13»
و شما را چیست که در مقام انفاق و هزینه کردن اموال و امکانات در راه خدا اقدام نمىکنید؟ در حالى که همه میراث آسمانها و زمین فقط در سیطره مالکیت خداست.
انفاق در راه خدا براى از میان بردن خلأ مادى و معنوى مردم که پس از ایمان به غیبت و اقامه نماز ذکر شده از عبادات بسیار بزرگ اسلامى، و از دافعههاى پرقدرت بخل، یا در صورتى که بخیل وارد گردونه آن گردد بهترین داروى علاج بخش بخل است، و این که حضرت حق انفاق را به بخشى و برخى از امکانات تکلیف فرموده براى این است که از اسراف و تبذیر اهل جود و سخاوت و اهلبندگى و عبادت که روشى مذموم و ناپسند است پیشگیرى کند.
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- بحار 77 ص 127.
(2)- کشف الاسرار ج 1 ص 47.
(3)- کشف الاسرار ج 1 ص 47.
(4)- بحار 84 ص 261.
(5)- بحار ج 82 ص 202.
(6)- بحار ج 83 ص 25.
(7)- کلمة الله 263 به نقل از فروع کافى.
(8)- کافى ج 2 ص 236.
(9)- کشف الاسرار میبدى ج 1 ص 47.
(10)- روح البیان ج 1 ص 60.
(11)- فخر رازى ج 1 ص 31- روح البیان ج 1 ص 64- تفسیر محى الدین ج 1 ص 18.
(12)- حدید 7.
(13)- حدید 10.