بشر اگر به راستی خواهان سعادت دنیوی و اخروی است، باید از امام پیروی کند؛ چرا که امام به دریای علم خدا متصل است، سرشار از نور خدا و نور خدا، خاموش نمیشود.
تنها راهی که به سلامت، به مقصد میرساند
در ابتدای عالم، خاک خاموش بود و تاریک و خفته ... کسی می باید که در کوچه ها بیداری را فریاد کند، چراغی بیافروزد؛ از جنس بشر باشد و همچون همه مردم ... بخورد و بیاشامد و خانوادهای داشته باشد، مباد که مردم بگویند: «ما را با او چه کار؟» ...؛ از میان مردم برخاسته باشد و هم زبان با آن ها، که هم باورش کنند و هم زبانش را بفهمند ... از بهترین مردم، تا در دل هایشان بنشیند و بر یقینشان بیفزاید ... آری، کسی باید بیداری را فریاد کند؛ چراغی بیافروزد؛ با منبع نور در ارتباط باشد، که نورش به خاموشی نگراید؛ با نشانهای روشن و قانع کننده ... آگاه، بیدار و لبریز از نور که خدا او را برگزیده باشد و این، صدای رسول وحی بود که در کوچه های تاریک شهر پیچید: «خداست نور آسمان ها و زمین» (1) ... و از منبع جوشان و بی پایان حیات، پنجرهای رو به عالم فنا گشوده شد تا موجی از هستی در آن جریان گیرد و جویبارهای زندگی به راه افتد؛ پنجرهای در کمال که دستش به اوج برسد و به یگانه منبع موّاج هستی راه یابد؛ پنجرهای از متن عالم خاک، که گودال های عدم را هم بنوشاند و پر کند ...
اکنون سال ها که نه، قرن ها گذشته است ... اما زمان همچنان بی وقفه در حرکت و تکاپوست و من و تو نیز به همراه زمان و پا به پای آن، در رفتن و حرکت و تکاپو؛ آنگونه که نه لحظهای می مانیم و نه قدمی به سوی عقب باز می گردیم ... می رویم و می رویم و می رویم تا آخرین دقیقهای که مهلتمان دادهاند، اما آیا فکر کردهایم که به کدام سو؟ ...
جهان پیرامون من و تو پر از خطر است، پر از بیراهه هایی که من و تو را به تباهی می کشانند.
برای در امان ماندن از این بیراهه ها و آسیب ها و آزارهایش، برای پیمودن راه درست، بی حزن و اندوه و آسوده خاطر، باید به ریسمانی چنگ زد که خدا برایمان قرار داده است، از چراغ های روشن باید مدد گرفت.
خدایی که چند راهه ها و زمان گذرنده را بر من و تو مقدر کرده، پس به یقین راهنمایانی آشنای راه و دلسوز هم برایمان قرار داده که راه را از بیراهه بشناسیم و به واسطه آن ها به مقصد برسیم.
این مقام، آخرین مرحله سیر تکاملی انسان و به تعبیر قرآن «عهد» خداست که به «جعل» و یقین الهی است ـ نه به رأی و شورا و انتخاب مردم ـ حتی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نیز مستقیماً نمی تواند امام را معرّفی کند؛ بلکه این امر به دست خالق جهان است
کسانی که از همه خلقت باخبرند ... اینکه در این جهان چیزی آفریده نشده که علم آن در قرآن نباشد و در قرآن ـ کتاب خدا ـ چیزی نیست که امام معصوم (علیه السلام) از آن بی خبر باشد، وجودمان را لبریز آرامش می کند ...
آری، باید به امام معصوم (علیه السلام) اقتدا کرد؛ او که راه ها و بیراهه ها را می شناسد؛ از اسرار خبر دارد؛ آسیب ها، خطرها و راه چاره ها را می داند؛ باید و نبایدها را می شناسد و از رمز حکمتشان آگاه است... «وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَکَانُوا بِآیاتِنَا یوقِنُونَ»(2)...
واژه امام در قرآن واژه «امام» و جمع آن «ائمّه» مجموعاً دوازده بار در قرآن به کار رفته است که هفت بار به صورت مفرد و پنج بار به شکل جمع است.
لوح محفوظ: «وَ کُلَّ شَیءٍ أَحْصَیناهُ فِی إِمامٍ مُبِینٍ«؛ «و هر چیزی را در کارنامهای روشن برشمردیم».(3)
جاده و راه: «وَ إِنَّهُما لَبِإِمامٍ مُبِینٍ»؛ «و آن دو (شهر، اکنون) بر سر راهی آشکار است».(4)
تورات یا کتاب و پیشوا: «وَ مِنْ قَبْلِهِ کِتابُ مُوسی إِماماً وَ رَحْمَةً»؛ «پیش از وی (نیز) کتاب موسی راهبر و مایه رحمت بوده است».(5)
پیشوایان الهی و صالح: «قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً»؛ «فرمود: من تو را پیشوای مردم قراردادم».(6) «وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یهْدُونَ بِأَمْرِنا»؛ «و آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما هدایت میکردند».(7)
پیشوایان کفر و ضلالت: «فَقاتِلُوا أَئِمَّةَ الْکُفْرِ»؛ «پس با پیشوایان کفر بجنگید».(8)
مفهوم جامعی که پیشوایان هدایت و ضلالت را هر دو شامل میشود: «یَوْمَ نَدْعُو کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ»؛ «یاد کن روزی را که هر گروهی را با پیشوایان فرا میخوانیم».(9)
امام و امامتی که در قرآن مطرح است ـ امام به معنای پیشوای بر حق و عادل ره یافته ـ مقامی بس والا و عالی است که فقط برخی از پیامبران به این منصب الهی دست می یابند؛ از این رو در آیه 24 سوره سجده تعبیر به «منهم» شده است؛ یعنی بعضی از آن ها: «وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یهْدُونَ» چنان که حضرت ابراهیم (علیه السلام) با وجود دارا بودن مقام نبوت، پس از امتحانات و آزمایش هایی که از آن ها سربلند بیرون آمد، به این مقام رسید: «إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً».
در حقیقت، امام کسی است که دارای روحیه صبر بلند و یقین و کشف و شهودات است و عالم ملکوت را مشاهده می کند، باران و رحمت و نعمت های الهی به واسطة او نازل می شود، حجت زمین و زمان است.
این مقام، آخرین مرحله سیر تکاملی انسان و به تعبیر قرآن «عهد» خداست که به «جعل» و یقین الهی است ـ نه به رأی و شورا و انتخاب مردم ـ حتی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نیز مستقیماً نمی تواند امام را معرّفی کند؛ بلکه این امر به دست خالق جهان است.
نیاز جامعه به امام و رهبر جامعه انسانی برای جلوگیری از اختلال و پراکندگی در زندگی اجتماعی، به ناچار باید از قوانینی کامل و جامع که تمام نیازهای انسانی در آن رعایت شده باشد، پیروی کند تا از سقوط در دره های هلاکت و نیستی در امان بماند. اما بشر با علم ناقص و محدود خود نمی تواند چنین قوانینی بیافریند و در نتیجه به قوانین خدایی نیازمند است.
به بیانی دیگر بشر در زندگی اجتماعیاش به رهبری نیاز دارد که او را به سوی خوبی ها و کمال هدایت کند؛ نیازمند الگویی کامل و جامع که از هر نقص و عیبی به دور، و بتواند راهنمای خوبی برای او در همه زمینه ها باشد.
خدای تعالی به این نیاز بشر پاسخی نیکو داده و رهبر جامعه را فردی معصوم و عاری از گناه و هرگونه لغزش و خطا قرار داده است تا با فکری عمیق و پهناور و سینهای گشاده به نور الهی، حق هر کسی را به او برساند و جلوی تجاوز کاری های همگان را بگیرد. (10)
پرچم امام معصوم (علیه السلام)، پرچم هدایت است و پیرویاش، راه سعادت. بشر اگر به راستی خواهان سعادت دنیوی و اخروی است، باید از امام پیروی کند
امامت، اساس تعالیم اسلام با هدف تربیت و پرورش انسان، تمامی امکانات و اسباب لازم را به کار گرفته و از این رو، اساسی ترین پایهای که سنگینی مکتب خود را بر دوش آن نهاده، امامت است.
در سخنی از امام رضا (علیه السلام) آمده است: «امام، ریشه و اساس اسلام و شاخه سربلند آن است».(11) هر موردی در اسلام مدنظر قرار بگیرد، الگو و معیار آن امام است. آیین و دستورات اسلام با وجود امام به مرحله ظهور می رسد و تمام دستورات الهی، در سیمای زندگی امام آشکار می گردد؛ زیرا حد و مرز قوانین الهی به وسیله امام مشخص می شود.(12)
به همین دلیل است که اگر کسی در پناه اسلام قرار بگیرد ولی امام زمانش را نشناسد، در حقیقت از اسلام بی خبر است؛ چنانکه رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: «هر کس بدون شناخت امام معصوم بمیرد، مردنش مثل مردگان دوران جاهلیت است».(13)
پرچم امام معصوم (علیه السلام)، پرچم هدایت است و پیرویاش، راه سعادت. بشر اگر به راستی خواهان سعادت دنیوی و اخروی است، باید از امام پیروی کند؛ چرا که امام به دریای علم خدا متصل است، سرشار از نور خدا و نور خدا، خاموش نمی شود: «یُرِیدُونَ أَن یُطْفِوُواْ نُورَ اللّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَیَأْبَى اللّهُ إِلاَّ أَن یُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ» (14)
بنابراین امامت تنها رهبری ظاهری دینی و دنیوی نیست؛ بلکه جهان آفرینش و تکوین را زیر نظر دارد. مقام امامت در واقع تحقّق بخشیدن به برنامه الهی، اعم از حکومت و اجرای احکام الهی و تربیت و پرورش نفوس انسانی، در ظاهر و باطن است.
پینوشت:
1. ر.ک: کهف: 110، رعد: 38، انبیاء: 3، ص: 48، نور: 35، آل عمران: 33.
2. علی نمازی شاهرودی، اثبات ولایت، ج6، ص 291؛ سجده: 24.
3. یس: 12.
4. حجر: 79.
5. احقاف: 12؛ هود: 17.
6. بقره : 124.
7. انبیاء: 73؛ فرقان: 74؛ قصص: 50؛ سجده: 24.
8. توبه: 12؛ قصص: 41.
9. اسراء: 71.
10. سید حمید فتاحی، نقش امامت در زندگی انسانها، ص 180.
11. کافی، ج1، ص 286.
12. نقش امامت در زندگی انسانها، ص 81.
13. کافی، ج2، ص 131.
14. توبه: 32.