ابو جعفر محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب، امام پنجم از ائمه اثنا عشر و یکی از چهارده معصوم (علیهم السلام) است.
راویان و محدّثان شیعه غالباً با کنیه ابو جعفر از آن حضرت یاد کرده اند، لکن برای تمایز احادیث منقول از امام باقر و امام جواد (علیهما السلام) که او نیز کنیه ابو جعفر داشته است، لفظ «ثانی» را به کنیه امام جواد (ع) افزوده اند.(1)
نسب امام باقر علیه السلام
حضرت باقر (ع) از طرف پدر، نوه امام حسین (ع) و از طرف مادر، نوه امام حسن (ع) است. از این رو در حق او گفته اند: علوی ای بود که از دو طرف علوی بود و فاطمی ای بود که از دو طرف فاطمی بود.(2)
فاطمه، بنت الحسن، که به امّ عبدالله (یا ام عبد، یا ام حسن) نیز شهرت داشت، بانویی جلیل القدر بود و از حضرت صادق (ع) درباره او نقل شده است که «او صدیقه بود و در آل حسن زنی چون او نبوده است.»(3)
برخی از متأخّران چون سبط ابن جوزی و ابن خلکان، مادر امام پنجم را دختر حسن مثنی و نوه امام مجتبی (ع) دانسته اند. این قول صحیح نیست، زیرا مورّخان قرن سوم و از جمله یعقوبی و نیز علوی عمری، نسب شناس قرن پنجم، تصریح کرده اند که او دختر امام مجتبی (ع) بوده است.
نیز به نقل از حافظ عبدالعزیز جنابذی، وی مادر امّ عبدالله را امّ فَروه دختر قاسم بن محمد ابی بکر دانسته، که اشتباه است، زیرا به تصریح علما، از جمله شیخ مفید، ام فروه همسر امام باقر (ع) بوده است.
تولد و وفات
همه منابع، محل تولد آن حضرت را مدینه نوشته اند، ولی در سال ولادتش اختلاف دارند. بیشتر منابع شیعی و برخی از مورّخان سنّی، تولد آن حضرت را در سال 57 هجری دانسته اند،(4) اما عده ای سال 56 را ذکر کرده اند. در روز تولد ایشان نیز اختلاف است. شیخ طوسی، فضل بن حسن طبرسی و دیگران، روز ولادت آن حضرت را جمعه اول ماه رجب و بعضی دیگر، تولد ایشان را در سوم صفر می دانند. از معاصران نیز، سیدمحسن امین و حاج شیخ عباس قمی، ولادت آن حضرت را سوم صفر یا اول رجب، و ابن خلکان، سوم صفر ضبط کرده اند.
تاریخ رحلت امام باقر (ع) را با اختلاف پنج سال، از 113 تا 118 هجری ذکر کرده اند. ابن سعد، نخست با نقل خبری از استاد خود، واقدی، تاریخ رحلت آن حضرت را سال 117 و مدت عمرشان را 73 سال ذکر می کند و سپس می گوید: رحلت ایشان را در 118 و 114 هجری هم دانسته اند. ابن اثیر نیز عمر حضرت باقر (ع) را 73 سال ثبت کرده و 58 سال را نیز نسبت داده است. اما بیشتر مورّخان شیعی و سنّی، وفات آن حضرت را در سال 114 هجری و اکثر سیره نویسان شیعه، عمر وی را 57 سال دانسته اند.(5)
در ماه و روز رحلت آن حضرت نیز اختلاف است و آن را در ربیع الاول و هفتم ذی الحجه و ربیع الاخر گفته اند.(6) برخی از مورّخان، از جمله ابن خلکان و صفدی، محل وفات او را دهکده ای به نام حمیمه واقع در منطقه «شراه» بین راه مدینه به دمشق دانسته اند.(7) درباره محل دفن آن حضرت، گورستان بقیع در مدینه، اختلافی دیده نمی شود.
در روایت ابو بصیر از امام صادق (ع) که مرحوم کلینی و به نقل از او، علامه مجلسی آورده است، آن حضرت می فرماید: پدرم به سال 114 وفات یافت و پس از پدر نوزده سال و دو ماه زنده بود، چون بیشتر مورّخان، رحلت امام سجاد (ع) را در محرم نوشته اند، ظاهراً رحلت امام باقر (ع) در ربیع الاول بوده است. ولی از ظاهر تعبیر بیشتر مورّخان و صریح عبارت شهید اول و شیخ عباس قمی بر می آید که هفتم ذی الحجه را برگزیده اند.
بنابر قول مشهور، تولد امام باقر (ع) در سال 57 و وفات آن حضرت در سال 114 هجری بوده و مدت عمر او 57 سال و مدت امامتش 19 یا 20 سال (محرم 94 تا ربیع الاول یا ذی الحجه 114) بوده است. چهار سال از حیات جد خود امام حسین (ع) و 37 سال از زندگی پدر خود حضرت علی بن الحسین (ع) را درک کرد و دوران زندگی اش با حکومت ده تن از خلفای اموی (از معاویة بن ابی سفیان تا هشام بن عبدالملک) و ایام امامتش با حکومت پنج تن از ایشان مقارن بود.
مناقب و فضایل امام باقر علیه السلام
1 - علم و دانش: در کشف الغمّه از حافظ عبدالعزیز بن اخضر در کتابش موسوم به «معالم العترة الطاهرة» از حکم بن عتبیه نقل شده است که در مورد آیه «ان فی ذلک لآیات للمؤمنین»(8) گفت: «به خدا سوگند، محمد بن علی (ع) در ردیف هوش مندان است». و ابوذرعه گفته است: به جان خودم، ابو جعفر از بزرگ ترین دانشمندان است.
ابو نعیم در حلیة الاولیاء نوشته است: مردی از ابن عمر درباره مسئله ای پرسش کرد. ابن عمر نتوانست او را پاسخ گوید. پس به سوی امام باقر (ع) اشاره کرد و به پرسش کننده گفت: نزد این کودک برو و این مسئله را از او بپرس و جواب او را هم به من بازگوی. آن مرد به سوی امام (ع) رفت و مشکل خود را مطرح کرد. امام نیز پاسخ او را گفت: مرد به نزد ابن عمر بازگشت و وی را از جواب امام باقر (ع) آگاه کرد. آن گاه ابن عمر گفت: اینان اهل بیتی هستند که از همه علوم آگاهی دارند.
2 - حلم: در کتاب مناقب آمده است: مردی از اهل کتاب به آن حضرت گفت: تو بقر (گاو) هستی؟ امام گفت: خیر، من باقر هستم. گفت: تو فرزند آن زن آشپز هستی. امام گفت: آشپزی حرفه او بوده است. مرد گفت: تو فرزند زن سیاه چرده زنگی و بد کاره هستی. امام پاسخ داد: اگر چنین است که تو می گویی، خداوند او را بیامرزد و اگر تو دروغ می گویی خداوند تو را بیامرزد.
3 - تسلیم امر خدا بودن: ابو نعیم در کتاب حلیة الاولیاء نقل کرده است: «محمد بن علی (امام باقر) می گفت: از خداوند آن چه را که دوست داریم درخواست می کنیم، پس هنگامی که چیزی حادث می شود که نمی پسندیم، با خداوند - عزّ و جلّ - در آن چه که او دوست داشته است مخالفت نمی کنیم.»
4 - جود و بخشش: شیخ مفید در ارشاد می نویسد: آن حضرت با وجود ویژگی های علمی و بزرگی و ریاست و اقامت که توصیف کردیم، به جود و کرم در میان خاصه و عامّه مشهور بود و با وجود کثرت عیال و وضعیت متوسط مالی، در بزرگواری و احسان به همگان معروف بود.
شیخ مفید می گوید: ابو نعیم نخعی روایت کرده است که: امام باقر (ع) پانصد تا ششصد و تا هزار درهم به ما می داد و هیچ گاه از دادن صله به برادران و امیدواران و کسانی که به نزدش می آمدند، خسته نمی شد.
ایشان در پاسخ کسانی که در مورد بخشش فراوان آن حضرت به او تذکر می دادند، می فرمود: دنیا جز به دیدار برادران و بخشش به آنها و انجام خوبی ها، نیکو و خوش آیند نیست.
5 - کثرت صدقات: شیخ صدوق در کتاب ثواب الاعمال از امام صادق (ع) روایت کرده است: پدرم از دیگر افراد خانواده اش مالش کمتر بود و در مقابل، مخارج بیشتری داشت و هر جمعه یک دینار صدقه می داد و می گفت: صدقه در روز جمعه دو چندان می شود؛ همان گونه که روز جمعه بر روزهای دیگر فضیلت بیشتری دارد.
6 - شکوه و هیبت در دل ها: در مناقب از ابو حمزه ثمالی نقل شده است: «چون سالی که امام (ع) در آن حج کرد، فرا رسید. هشام بن عبدالملک او را دید که مردم به سویش می شتافتند. عکرمه پرسید: آن مرد کیست که بر چهره اش نشان درخشان علم و دانش نقش بسته است؟ باید او را امتحان کنم. اما وقتی رو به روی امام قرار گرفت از ترس به لرزه افتاد و از عمل خود پشیمان شد و گفت: ای فرزند رسول خدا (ص)! من در مجالس بسیاری رویاروی کسانی مانند ابن عباس و غیر او نشسته ام، اما هیچ گاه حالتی که اکنون مرا فرا گرفته است، در نیافته بودم. امام (ع) به او فرمود: وای بر تو ای بنده شامیان! تو پیشاروی خانه هایی هستی که خداوند اجازه داده در آنها نام پاکش بلندی گیرد و یاد شود.
پیشنهاد امام علیه السلام به عبدالملک درباره ضرب سکه
بد نیست بدانیم که کاغذها نخست از رومیان بود و اکثر ساکنان مصر، نصرانی و برکیش پادشاه روم بودند و نقش و نگار حواشی کاغذها و سکه ها به رومی انجام می گرفت و نقش آن، «اب» و «ابن» و «روح القدس» بود. عبدالملک که مردی زیرک بود به این موضوع توجه کرد و دستور داد جلوی نوشته های رومیِ روی پارچه و سکه ها که در آن زمان اصولاً شرک تلقی می شد، گرفته شود و در عوض سوره «توحید» و آیه «شهد الله انه لا اله الا هو» را بر آنها بنویسند و سپس نامه ای به کلیه نمایندگان خود در تمام بلاد نوشت که نقوش رومی باطل گردد.
وقتی کاغذها با نقش و نگار نو که حاکی از توحید بود، زینت یافته و به شهرهای روم برده شد، پادشاه روم ناراحت شد و این عمل را ناپسند دانست و در طی سه مرحله سه نامه به عبدالملک نوشت و از او خواست تا دست از این کار بکشد و همان نقوش قبلی رواج دهد، ولی عبدالملک نپذیرفت و پادشاه روم به مسیح (ع) قسم خورد که اگر عبدالملک خواسته او را عملی نسازد، کلماتی حاکی از ناسزا و بی حرمتی نسبت به پیامبر (ص) بر روی سکه های رومی منقوش سازد.
هنگامی که عبدالملک اوضاع را چنین دید سخت ناراحت شد و مسلمانان را به رایزنی فرا خواند، اما پیشنهادهای آنان هیچ کدام مورد قبول وی قرار نگرفت. در این میان، «روح بن زنباع» به عبدالملک گفت: بهترین راه تو آن است که از امام باقر (ع) کمک بگیری. عبدالملک امام (ع) را با احترام نزد خود خواند و فرستاده پادشاه روم را نیز نزد خود نگه داشت. امام (ع) به عبدالملک فرمود: تهدید پادشاه روم بر تو گران نیاید و تو را نگران نسازد، زیرا اولاً: خداوند اجازه نخواهد داد تهدید پادشاه روم درباره پیامبر (ص) عملی گردد و ثانیاً: این کار چاره دارد. از صنعت گران بخواه پیش روی تو سکه هایی از درهم و دینار بسازند و یک طرف آن را سوره «توحید» و طرف دیگر را نام «رسول الله» نقش زنند. در گراگرد سکه ها نیز نام شهری را بنگارند که در آن جا سکه ها ضرب شده است. آن گاه سکه ها را از نظر وزن به سه نوع تقسیم کن و وزن آنها را سی درهم انتخاب کن. ده عدد از آنها را به وزن ده مثقال و ده عدد دیگر را شش مثقال و ده عدد آخر را پنج مثقال قرار داده؛ چنان که وزن همه آنها بر روی هم به بیست و یک مثقال برسد، به طوری که اگر آنها را از یک دیگر جدا کنند، وزن هر دسته برابر با هفت مثقال باشد. و سنگ هایی از شیشه بر آنها قرار ده که افزایش و کاهش در آنها راه نداشته باشد. سپس درهم ها را به وزن ده و دینارها را به وزن هفت مثقال ضرب کن.
عبدالملک، پیشنهاد امام باقر (ع) را به کار بست. امام (ع) به او فرمود: این سکه ها را در تمام بلاد اسلامی رایج ساز تا مردم معاملات خود را به وسیله آنها انجام دهند و کسانی را که در معاملات خود از پول های دیگر استفاده کنند، تهدید کن. و سکه های سابق را به محلی بازگردان که در آن ساخته می شد تا آن را به سبک سکه های اسلامی تغییر دهند.(9)
شخصیت علمی امام باقر علیه السلام
در علم و فضیلت، کسی قدرت برابری با امام باقر (ع) را نداشت، چون آن حضرت در مکتب اسلام و خاندان وحی و رسالت بزرگ شده بود. چه بسیار مدعیانی که می خواستند که با او مباحثه علمی داشته باشند، اما در مکتب آن حضرت زانوی ادب می زدند و در برابر علم و فضیلت او سر تسلیم فرود می آوردند.
در دوره حکومت معاویه که حدود بیست سال به طور انجامید، به دلیل دشمنی با آل محمد (ص) ابرهای جهالت بر روی قرآن و احکام پیامبر سایه افکنده بود و فاصله زیادی بین مردم و قرآن و احکام ایجاد شده بود. حتی کسانی که مروّج و ناشر تعالیم قرآن و احکام اسلامی بودند، بر اثر اختناق دوران جاهلیت حکومت وقت، در فراموشی بسر می بردند و کسی نمی توانست سخنی از مکتب پیامبر و اخلاق و رفتار آن حضرت بیان کند.
بعد از معاویه دوران حکومت جابرانه یزید شروع شد، اما قیام امام حسین (ع) مردم را متوجه خاندان عترت و طهارت کرد و آنان فهمیدند که غیر از خاندان بنی امیه که با نیرنگ و حیله خود را مفسّران اسلام نامیده بودند، افراد آگاه و دانای دیگری هستند که می توانند برای اسلام مؤثر باشند و آنها کسانی نبودند جز خاندان پیامبر اکرم (ص).
بعد از شهادت امام حسین (ع) و گذشت دوران پر مخاطره مبارزات دینی و اسلامی، دوران شکوفایی اسلام شروع شد و کم کم ارزش های اصیل اسلامی و احکام فراموش شده الهی جای گزین اسلام دروغین اموی شد و خیانت ها و جنایت های آنان بر ملا گردید، به طوری که زمینه ساز ایجاد بزرگ ترین دانشگاه اسلامی در مدینه شد.
روزی جابر بن عبد الله انصاری که در اواخر عمرش نابینا هم شده بود، به منزل حضرت سجاد (ع) شرف یاب شد. کودک خردسالی را دید و پرسید: کیستی؟ فرمود: محمد بن علی بن الحسین. جابر گفت: نزدیک بیا، دست او را گرفت و بوسید. سپس عرض کرد: روزی خدمت جدّت رسول خدا (ص) بودم، فرمود: ای جابر! تو باقی می مانی تا محمد بن علی بن الحسین را که یکی از اولاد من است، ملاقات کنی، سلام مرا به او برسان و بگو: خدا به تو نور رحمت دهد، علم و دین را نشر بده. امام پنجم (ع) هم به امر جدّش قیام کرد و به نشر علم و دین پرداخت.(10)
محمد بن ابی عمر روایت می کند: ندیدم کسی را که مانند محمد بن علی بن الحسین (ع) در علم و فضیلت دستی قوی داشته باشد و شاگردانش چنان طالب علم و ساکت برای یادگیری احکام باشند.(11)
بدیهی است در زمان امام علی (ع) مقام علم و دانش چندان روشن نبود، ولی در زمان امام پنجم (ع) چون مردم لذت علم علوی را درک کرده بودند و فترتی رخ داده بود، تشنه علوم اسلامی بودند.
در دوران حکومت امام علی (ع) امویان طوری سم پاشی و جو سازی کرده بودند که اطراف امام را خالی کردند و به جز چند نفر از افراد خاص، بقیه دنبال پول و مال دنیا بودند و با فریب افراد معاویه، به دنبال آنها رفتند. در زمان امام حسن و حسین (علیهما السلام) هم جنگ و درگیری بود، اما طلایی ترین دوران، دوران امام چهارم و امام پنجم و امام ششم (علیهم السلام) بود که اسلام و ارزش های الهی حیاتی دوباره یافتند.
علامه مجلسی می نویسد: محمد بن مسلم گفت: 30000 هزار حدیث از حضرت امام باقر (ع) سؤال کردم و جواب شنیدم.(12)
فعالیت های علمی امام باقر علیه السلام
به طور کلی اهمّ فعالیت های علمی امام باقر (ع) را می توان در چند مورد خلاصه نمود:
1 - تبیین مسائل کلامی و معارف دینی: از جمله تلاش های ارزنده علمی امام باقر (ع)، تبیین مسائل کلامی و معارف دینی بود، زیرا در زمان آن حضرت، بحث های کلامی خوارج، رواج یافته بود و امام (ع) با شرح بسیاری از خطبه های حضرت علی (ع) در زمینه های توحید و صفات الهی، به بسط معارف اسلامی می پرداخت.(13)
علاوه بر آن، ایشان با جمع آوری احادیث ثقه، به دنبال آن بودند که روش فهم احادیث را در متن، به صحابه و دیگر دانشمندان عصر بیاموزند؛(14) بدین معنا که ایشان خود را در بستر و متن تحولات زمانه خویش قرار می دادند و تلاش فراوانی مبذول می کردند تا حقیقت را به دیگران بیاموزند.
2 - تأسیس فرهنگ مکتوب: مهم ترین حرکت امام باقر (ع) در این عصر، تأسیس فرهنگ مکتوبی است که جلوه های آن در دانشگاه امام صادق (ع) و آثار علمی متعدّد قرن های بعد، نمودار شد. این تعبیر که رسانه ای شدن مفاهیم منجر به مهاجرت آن می شود، می تواند در توضیح حرکت امام باقر (ع) و تلاش ایشان برای ایجاد فرهنگ مکتوب و استفاده از کتاب که امروزه به عنوان یک رسانه نیز تلقی می شود، کارساز افتد.
3 - ارائه بنیانی منسجم برای بسترسازی پژوهش های علمی آینده: در همین زمینه می توان به حرکت پرشور قرن های دوم و سوم اسلامی اشاره کرد که به قول شهید مطهری تا قرن هفتم ادامه داشت. این دوران شکوه مند اسلامی که به «نهضت ترجمه» مشهور شد، چیزی نبود جز گردآوری دانشمندان مختلف از اقصی نقاط جهان با فرهنگ و اعتقادات مختلف در کنار هم.(15) به دنبال قلمرو زدایی و تقویت بنیه های علمی، پایه های رشد نهضت ترجمه نیز فراهم شد. به نحوی که دانشمندان از همه نقاط جهان اسلام، اعم از: علمای صابئی، نصرانی، یهودی، مسلمان و زرتشتی گرد هم آمدند و بعدها نظامیه بغداد را با هزاران جلد کتاب، مرکز دانش اندوزی خود قرار دادند.(16)
4 - قلمروزدایی از رشد علم و دانش: تا قبل از امام باقر (ع) حوزه علم، در نظام خلفای بنی امیه، تا اندازه زیادی وابسته به دربار بود. نباید فراموش کرد که خلفای بنی امیه سعی داشتند نهضت علم گرایی را در قالب علوم حکومتی بدون پرداختن به مسائل مردم، عمده کرده و نخبگان عصر را در آن چارچوب هدایت کنند.(17) اما شیوه علمی امام باقر (ع) که بر خلاف این جریان ره می سپرد، عبارت بود از: «تقویت بنیه های علمیِ تمام امت اسلامی».
5 - شکوفایی فرهنگ اسلامی: با این که آغاز امامت آن حضرت با خلافت ولید بن عبدالملک همراه بود و در شرایط نامساعد اجتماعی قرار داشت، اما توانست نهضتی علمی را پایه گذاری کند که تا آن زمان در اسلام بی سابقه بود. در آن دورانی که معارف پر ارج اسلام به دلیل ممنوعیت نشر احادیث می رفت که کم کم به دست فراموشی سپرده شود،(18) امام باقر (ع) با دوراندیشی و تحمل مشکلات بسیار و با جنبش علمی دامنه داری که پدید آورد، توانست مقدمات تأسیس یک دانشگاه بزرگ اسلامی را پی ریزی نماید و معارف والای اسلام را به سراسر جامعه اسلامی برساند.
امام با این اقدامات، یک نوع خیزش علمی و فرهنگی را در جهان اسلام شروع کرد که بستر یک نهضت فرهنگی بنیادین شد و ثمرات شکوه مندش در دوره های بعدی به خوبی رخ عیان کرد. از این رو، دوران امام باقر و امام صادق (علیهما السلام) را دوران طلایی شکوفایی فرهنگ اسلامی گفته اند.
6 - محضری پر فیض: در عصر امام باقر (ع)، عظمت والای علم و شکوه بی کران دانش وی، شهرتی عالم گیر یافته بود. آن حضرت که در تمام صفات والای انسانی سرآمد روزگار خود بود توانست شیفتگان علم و فضیلت را از سراسر جامعه آن روز به دور خود جمع کند، و به اندازه ای روایات، احادیث و آثار علمی در زمینه مسائل احکام، تفسیر و تاریخ اسلام و انواع علوم از ایشان به یادگار مانده که از هیچ یک از ائمه (علیهم السلام) به جز فرزند بزرگوارش دیده نشده است.
رجال و شخصیت های بزرگ علمی آن روز و نیز عده ای از یاران پیامبر (ص) که هنوز در قید حیات بودند، از محضر آن حضرت استفاده می کردند. شیخ طوسی در رجال خود نام 468 نفر از آنان را ذکر کرده است. افرادی چون «جابر بن یزد جعفی»، «ابن مبارک»، «زهری»، «ابو حنیفه»، «مالک» و «شافعی» از آثار علمی امام بهره مند شده و سخنان آن حضرت را بی واسطه و گاه با چند واسطه نقل نموده اند.(19)
ابعاد زندگانی امام باقر علیه السلام
سیره اجتماعی امام
امام باقر (ع) در کنار تمام فعالیت های علمی و سیاسی، در مسائل اجتماعی نیز الگوی شیعیان خود بودند. با غلامان خود مشغول به کار و زراعت می شدند و در هوای گرم عرق می ریختند. میرزا محمد امامی در «جنات الخلود» می نویسد: «اکثر اوقات از خوف الهی می گریست و صدا به گریه بلند می نمود. متواضع ترین خلایق بود. مزارع، املاک، مرعی و غلامان بسیار داشت، ولی خود بر سر املاک و مزارعش کار می کرد. روزهای گرم، غلامان، زیر بغل ایشان را گرفته و به منزل می رساندند. سخی ترین مردم بود. حضرت باقر (ع) به علم و زهد و دانش و فضیلت و تقوا معروف بود و پیوسته مرجع حلّ مشکلات علمی مسلمانان به شمار می رفت. در گفتار، راست گوترین و در دیدار، گشاده روترین و در بذل جان در راه خدا، بخشنده ترین و در اخلاق، متواضع ترین مردمان بود.
سیره عبادی امام
ائمه (علیهم السلام) در مقام عبادت و ذکر و راز و نیاز با پروردگار بی نیاز، چراغ هدایت پیروان مکتب خویش می باشند. یکی از خدمت کاران امام باقر (ع) نقل می کند: به همراه آن حضرت برای انجام حج به مسجد الحرام وارد شدیم. امام با مشاهده کعبه از خود بی خود شد و با صدای بلند شروع به گریه نمود. عرض کردم: مردم به شما نگاه می کنند، اگر ممکن است قدری آهسته تر گریه کنید! امام فرمودند: صدایم را به گریه بلند می کنم، شاید مورد رحمت الهی قرار گیرم و فردای قیامت رستگار شوم. سپس امام (ع) طواف نمودند و پشت مقام، به نماز ایستادند.چون نماز ایشان به پایان رسید، جای گاه سجده اش از اشک دیدگانش، تر شده بود.(20)
شیخ کلینی از حضرت صادق (ع) روایت کرده که می فرمود: پدرم کثیر الذّکر بود و به حدّی ذکر می گفت که گاهی که با او راه می رفتیم، می دیدم که ذکر خدا می گوید و با او طعام می خوردیم و او ذکر خدا می گفت و با مردم حدیث می کرد و ذکر می گفت و پیوسته می دیدم زبان مبارکش را که به کام شریفش چسبیده و می گفت: لا اله الاّ الله. و ما را نزد خود جمع می کرد و می فرمود: ذکر بگوییم تا طلوع آفتاب.(21)
روایت شده که آن حضرت در هر جمعه یک دینار تصدّق می کرد و می فرمود: «صدقه در روز جمعه، مضاعف می شود.»(22)
سیره اقتصادی امام
امام باقر (ع) در روزهای گرم، برای رسیدگی به مزارع و نخلستان ها بیرون می رفت و همراه با کارگران و کشاورزان بیل می زد و زمین را برای کشت آماده می ساخت. خود، مانند غلامانش، در مزرعه کار می کرد. آن چه که از محصول کشاورزی با عرق جبین به دست می آورد، قسمت عمده آن را در راه خدا انفاق می فرمود.
شیخ مفید از امام صادق (ع) روایت می کند که محمد بن منکدر می گفت: گمان نمی کردم که کسی همانند علی بن حسین (علیهما السلام) خلفی چون خود به یادگار گذارد. آن هنگام که محمد بن علی (ع) را ملاقات کردم می خواستم وی را پندی دهم که ایشان مرا موعظتی فرمودند: اصحابش گفتند: به چه تو را پند داد؟ محمد بن منکدر گفت: روزی به سمت یکی از نواحی مدینه در حرکت بودم، هوا به شدت گرم بود. در میان راه محمد بن علی (علیهما السلام) را دیدم. ایشان بر دوش غلامان خود تکیه کرده بود و خرامان خرامان پیش می رفت. با خود گفتم: بزرگی از شیوخ قریش، در این ساعت و با این حالت، در طلب دنیا بیرون شده است؟! باید او را نصیحت کنم. به حضرت سلام کردم و ایشان نفس زنان در حالی که عرق بر سر و رویشان جاری بود، سلام مرا پاسخ گفتند: گفتم: چرا باید بزرگی چون شما با چنین حالت در طلب دنیا باشد؟ اگر مرگ به سراغتان بیاید و شما در این حال باشید، چه می کنید؟ ایشان دست از دوش غلامان برداشتند و فرمودند: به خدا سوگند، اگر مرگ در این حال به سراغم آید، من در حال انجام طاعتی از طاعات الهی بوده ام، چرا که خود را از احتیاج به تو و مردم بی نیاز کرده ام. زمانی از مرگ هراسناکم که در حال انجام معصیتی از معاصی الهی باشم. گفتم: «یرحمک اللّه»، خواستم شما را موعظه کنم، شما مرا پند و اندرز دادید.(23)
سیره اخلاقی امام
امام پنجم (ع) بسیار گشاده رو و با مؤمنان و دوستان، خوش برخورد بود. با همه اصحاب مصافحه می کرد و دیگران را نیز بدین کار تشویق می کرد و در ضمن سخنانش می فرمود: «مصافحه کردن، کدورت های درونی را از بین می برد و گناهان دو طرف را همچون برگ درختان در فصل خزان، می ریزد.»
امام باقر (ع) در صدقات و بخشش و آداب اسلامی، مانند دست گیری از نیازمندان و تشییع جنازه مؤمنان و عیادت از بیماران و رعایت ادب و آداب و سنن دینی، کمال مواظبت را داشت. می خواست سنّت های جدش رسول الله (ص) را عملاً در بین مردم زنده کند و مکارم اخلاقی را به آنان تعلیم نماید.
نمونه ای از درس های اخلاق عملی امام، مخالفت ایشان با زهدگرایی غیر معقول و ترک دنیا بود. آن حضرت در مقام علم، با نظر آن دسته که گمان می کردند ترک کامل نعمت های دنیوی، ورع اسلامی و زهد است، مقابله می کرد.
حکم بن عییبه می گوید: «روزی خدمت ابوجعفر (ع) مشرّف شدم و او را در خانه ای تزیین شده و آراسته یافتم، در حالی که آن حضرت پیراهن مرطوبی بر تن داشت و روی آن، ملافه رنگارنگی انداخته بودند در حال تماشای خانه و طرز تزیین آن بودم که آن حضرت مرا خطاب قرار داده و فرمودند: راجع به وضع اتاق چه فکر می کنی؟ گفتم: حالا که شما در این وضعیت قرار گرفته اید، من چه می توانم بگویم، اما بین ما، این کار برای نوجوانان است. فرمودند: ای حکم! «زینت هایی را که خدا برای مردم اجازه داده و روزی های حلال او را چه کسی حرام کرده است»؟ این که می بینی، از همان قسمی است که خدا برای مردم حلال فرموده است. و اما این اتاق را که می بینی اتاق همسر جدیدم است که تازه با او ازدواج کرده ام؛ اتاق من همانی است که می شناسی.(24)
وصف دلبران در حدیث دیگران
ابن حجر از علمای اهل تسنّن درباره امام (ع) می گوید: او را از این حیث باقر گفتند که هم چنان که زمین را می شکافند تا گنج و معادن و منابع و جواهر ارزش مند آن را کشف و استخراج کنند، او نیز زمین علم را شکافت و دقایق و حقایق احکام را آشکار ساخت، لذا او را باقر علم و جامع و ناشر علم و بلند گرداننده آن گفتند، و این نکته ای است واضح که جز بر کور دلان مخفی نماند.(25)
محمد بن طلحه شافعی درباره امام (ع) می گوید: محمد بن علی، ابو جعفر، باقرالعلوم، شکافنده دانش و جامع و ناشر علم بود. قلبش پاکیزه، علمش بالنده، نفسش طاهر و اخلاقش شریف بود. عمرش را در اطاعت خداوند سپری کرد و به عالی ترین درجات تقوا راه یافت.(26)
ذهبی می گوید: محمد بن علی از کسانی بود که بین علم و عمل، آقایی و شرف و نیز بین وثاقت و وزانت، جمع کرد و صلاحیت برای خلافت داشت.(27)
پاک سازی اسلام از غبار تحریفات و احیای فقه
پس از آن که امام محمد باقر (ع) امر امامت را عهده دار شدند، زمانی بود که نارضایتی مردم باعث قیام هایی در گوشه و کنار کشور پهناور اسلامی شده بود و این موقعیت برای احیای سنّت فراموش شده نبوی فرصت مناسبی بود. حضرت از این مجال بیشترین و بهترین استفاده را بردند و پاک سازی اسلام از غبار تحریفات بنی امیّه و هم چنین خرافات یهود و اسرائیلیات را در صدر فعالیت های خویش قرار دادند.
سال های (94 تا 114) زمان پیدایش مشرب های فقهی و اوج گیری نقل حدیث درباره تفسیر بود. از علمای اهل سنّت کسانی مانند ابن شهاب زهری، مکحول، قتاده، هشام بن عروه و... در زمینه نقل حدیث و ارائه فتوا فعالیت می کردند. وابستگی عالمانی مانند زهری، ابراهیم نخعی، ابوالزناد، رجاء بن حیاة که همگی کم و بیش به دستگاه حاکمیت اموی وابستگی داشتند، ضرورت احیای سنّت واقعی پیامبر (ص) را به دور از شائبه های تحریف عمده خلفا و علمای وابسته به آنان مطرح می کرد. از این رو امام احساس نمود که می بایست با ابراز و اشاعه نظریه های فقهی اهل بیت در برابر انحرافاتی که به دلایل مختلفی در احادیث رسوخ کرده بود، موضع گیری نماید. نظریه های فقه شیعه گرچه تا آن زمان به طور محدود و در حدّ اذان و تقیّه، نماز میت و... روشن شده بود، اما با ظهور امام باقر (ع) قدم مهمی در این راستا برداشته شد و یک جنبش فرهنگی تحسین برانگیزی در میان شیعه به وجود آمد. در این عصر بود که شیعه تدوین فرهنگ خود را که شامل فقه و تفسیر و اخلاق می شد، آغاز کرد.
پیش از این در جامعه اسلامی، فقه و احادیث فقهی در حدّ گسترده و به طور کامل مورد بی اعتنایی قرار گرفته بود. درگیری های سیاسی و اندیشه های مادی گرایانه شدیدی که دامن گیر دستگاه حکومت شده بود، باعث غفلت از اصل دین و به خصوص فقه در میان مردم گشته بود. جلوگیری از تدوین حدیث که به دستور خلفا انجام گرفت، از عوامل عمده انزوای فقه بود؛ فقهی که حداقل هشتاد درصد آن متکی به احادیث روایت شده از پیامبر (ص) بود.
ذهبی از خلیفه اول نقل می کند که گفت: «فلا تحدّثوا عن رسول اللّه (ص) شیئاً، فمن سألکم فقولوا: بیننا و بینکم کتاب اللّه فاستحلوا حلاله و حرّموا حرامه؛ از رسول خدا (ص) چیزی نقل نکنید و در جواب کسانی که از شما درباره حکم مسئله ای پرس و جو می کنند بگویید: کتاب خدا (قرآن) میان ما و شماست، حلالش را حلال و حرامش را حرام بشمارید.»(28)
در این زمینه از خلیفه دوم نیز چنین نقل شده است: «أقلّوا الرّوایة عن رسول اللّه و أنا شریککم؛ از رسول الله (ص) کمتر حدیث نقل کنید که در این کار من هم شما را همراهی می کنم.»(29)
اوضاع فرهنگی جامعه در زمان امام باقر علیه السلام
در زمانی که امویان زلال احکام و قوانین الهی را از سرچشمه، گل آلود کرده و خورشید حقیقت دین و دین داری را در پس ابرهای تیره و تارِ زر و زور و تزویر پنهان کرده و جماعت مردم را با ظاهر سازی های منافقانه مشغول نموده و بر اریکه قدرت تکیه زده بودند، مردان الهی و حجّت های او بر مردم علی رغم همه توانایی ها و دانایی ها از صحنه حاکمیت جامعه کنار گذاشته شده بودند. البته آنها نیز بیکار ننشسته بودند و هر کدام طبق شرایط زمانه وظایف الهی خود را انجام می دادند، اما روش این بزرگواران در پاسداری از دین خدا هر کدام به گونه ای بود که برای امیرالمؤمنین علی (ع) زمینه ایجاد حکومتی عادل فراهم شد. برای امام حسن (ع) بر اثر خیانت فرماندهانش، هیچ گونه زمینه ای برای حکومت فراهم نبود و مجبور شد سکوت اختیار کند و با غاصبان حکومت و خلافت صلح نماید. در زمان امام حسین (ع) که تنها بیست و اندی سال از حکومت امویان گذشته بود و طی این مدت اسلام را کاملاً وارونه جلوه داده و در صدد حذف دین بودند، امام چنین صلاح دیدند که خود و خاندان و اصحاب پاکش را فدا کند تا از نابودی دین جلوگیری نماید و با نثار خون خود و عزیزانش به جامعه بیداری ببخشد. امام سجاد (ع) در خفقانی ترین شرایط عَلَم امامت را بر دوش گرفتند و انواع نامردی ها و قتل و غارت ها را با چشم خود دیدند، لکن با سوز دعا و مناجات هایشان از حق و حقیقت دفاع می کردند.
این دوران ها گذشت تا رسید به امام باقر (ع) که در زمان ایشان تقریباً دین از تدبیر و سیاست جامعه کنار گذاشته شده بود و حکّام اموی موفق شده بودند حکومت خود را بدون تنش سیاسی اداره کنند، چون بعد از واقعه اسفبار عاشورا کسی توانایی رویارویی را با آنان نداشت. از طرفی، دانشمندان و عالمان و آگاهان جامعه که از صحنه سیاسی به دور مانده بودند، به دنبال مرجع و محلی بودند که چالش ها و درگیری های عقیدتی و فقهی خود را که طی این سال ها برایشان پدید آمده بود حل و فصل نمایند. سال ها بود که عقاید و افکار انحرافی توسط عمّال بنی امیّه در سطح جامعه منتشر شده بود و تشخیص اسلام ناب از آن چه که این نامردمان به کار بسته و اظهار می داشتند کار مشکلی شده بود. انحطاط فرهنگی و گسترش رسوم جاهلی و درگیری های فقهی بین فرق و مذاهب مختلف اوضاع جامعه را از لحاظ فرهنگی نابسامان کرده بود و نشر عقاید مرجئه و غُلات و اسرائیلیات، تشخیص حق و باطل را مشکل کرده بود و می طلبید که امامی آگاه، وارث علم رسالت و حجّت خدا در زمین، آستین همت بالا بزند و گوهرهای مخفی دین را از زیر گرد و غبار عقاید انحرافی اینان بیرون کشیده و معرفی نماید. در این اوضاع و احوال بود که امام باقر (ع) با استفاده از علم امامت و درایت و توانایی خود توانست بهترین کار ممکن را در آن شرایط انجام دهد و دست به یک نهضت علمی عمیق و حساب شده بزند و با انجام مناظره و گفت و گو و تأسیس حوزه علمیه و تربیت شاگردانی فرهیخته و متشرّع و دین مدار، به تبلیغ و تبیین دین جدّش رسول الله (ص) بپردازد.