مردمیکه در سایه اجراى برنامههاى مثبت داراى نیروى خودنگهدارى میشوند، سعى دارند، در برابر هجوم حوادث ضد انسانى به حفظ سرمایههاى سعادتآفرین برخیزند، و بدشمن اجازه دستبر ندهند، و در حقیقت کمترین اثر نیروى خودنگهدارى، برجا ماندن ریشه هاى سعادت و فضیلت در دو قلمرو فرد و اجتماع است، دشمنان درونى و بیرونى هیچگاه بسنگر استراحت نخواهند رفت، آنان بطور دائم در انتظار فرصتاند، که انسان را از مسیر الهى جدا کرده و بپرتگاه سقوط بکشانند، این انسانا ست که باید در برابر دشمنان مجهز بوده و همیشه در مقام دفاع از کیان خویش باشد، و باید همه مردان و زنان این نکته را بدانند که بهر ندازه توان و نیروى آدمى بوسیله حرارت ایمان و عشق بالله و اجراى فرامین آسمانى زیاد گردد نیروى دشمنان و دستیارانشان براى آفریدن خطر کم میشود و اتفاقا قرآن مجید باین معنا اشارت کرده، آنجا که از قول یکى از خطرناکترین دشمنان انسان ابلیس نقل میکند: فبعزّتک لاغوینّهم اجمعین الّا عبادک منهم المحلصین. ترجمه: بار خداوندا به عزتت سوگند تمام مرد و زن را بگمراهى میبرم مگر آنانکه نیروى ایمان و توان عملشان از هر آلودگى پاک است، آنان گروهى هستند که من با تمام قدرتم در دستبرد بآنان سخت عاجز و ناتوانم: شما میتوانید این معنى را در خود تجربه کنید، فرض کنید به گناهى عادت دارید، و مقاومت شما در برابر آن گناه و عوامل تحریککنندهاش صفر است، شیطان یا هواى نفس بآسانى بشما مسلط است، و شما همیشه مغلوب آن گناه هستید، تصمیم میگیرید خود را از آن گناه پاک کنید، وقت تصمیم ابتداى مبارزه است، هم اکنون باید در برابر دشمن مجهز شوید تا آنجا که دشمن از پا درآید، تجهیزات عبارت است، از یاد خدا، توجه بزبان گناه، و توجه بعکسالعملهاى خطرناک گناه در دنیا و آخرت، عزم راسخ براى ترک گناه، و امور دیگریکه شما را در این راه کمک میدهد، با جمع کردن تجهیزاته علیه دشمن، براى اولین بار که در برابر گناه قرار میگیرید با زحمت زیاد از هجوم پلیدى خود را حفظ میکنید، بار دوم فرار از گناه براى شما آسانتر میشود، دفعات دیگر سادهتر، تا جائیکه مقاومت شما بآنجا میرسد که اگر عوامل گناه بزیباترین قیافه در برابر شما جلوه کنند، چنان حالت انزجارى بشما دست میدهد که اتگار با مالک دوزخ روبرو شدهاید، اینجاست که حس میکنید توان شما براى خویشتندارى فوقالعاده شده و نیروى دشمن بصفر رسیده!!
بنابراین شما با دشمن در مسئله مقاومت عکس یکدیگر هستید هرچه نیروى شما بیشتر شود نیروى دشمن کمتر میگردد، و هرچه نیروى شما کمتر توان دشمن فوقالعادهتر میشود.
میگویند: شخصى ابلیس را در خواب دید، در اطاقى قرار دارد که از سقف آن اطاق از نازکترین نخ تا زنجیرهاى دانه درشت سخت و محکم آویخته، گفت: این چه بساطى است، ابلیس پاسخ داد: این نخها و زنجیرها وسیله صید کردن است، بسیارى از مردم بخاطر نداشتن ایمان و عمل، یا بعلت سستى عقیده و کمبود فعالیتهاى مثبت با نخى نازک که بر گردن آنان همچون کمند میاندازم در دام من قرار میگیرند، و این زنجیرهاى گران و سخت براى بدام افکندن مردم مؤمن و مخلص است، اما مخلصین از افتادن بدام من درا مانند، من دوبار با این زنجیر گران خواستم مرجع بزرگ شیخ مرتضى انصارى را از خدا جدا کرده و در هلاکت قرار دهم، اما در هر دو بار این زنجیر سخت را هم چون خمیر نرم از هم گسست و خویش را از خطر نگاهداشت!!
نوشتهاند: ابن سیرین جوانى بود زیباروى، در بازار شام بشغل بزازى اشتغال داشت، زنى جوان و زیبا چهره بدو مراجعه کرد، و از او خواست پارچههاى گوناگونى را بخانه وى بیاورد، تا در آنجا با داشتن فرصت کافى آنچه میخواهد انتخاب کند.
ابن سیرین بهنگامیکه وارد خانه شد تمام درها را بسته دید، تازه برایش روشن شد که بدام افتاده، بزن گفت از خدا بترس، شرم و آزرم کجا رفته، مگر نمیدانى قرآن و سنت از گناه زنا بشدت نهى کردهاند، زن گفت آنچه میگوئى واگذار، تا کامم برنیاورى از این خانه راه خروج ندارى، ابن سیرین با او مهربانى کرد و در عین لطف و محبت از او خواست اجازه دهد براى رفع حاجت بدستشوئى برود، چون بمحل قضاى حاجت رسید سراپایش را آلوده کرد و با آن کیفیت با آن زن روبرو شد، زن از این قیافه و وضع او بشدت متنفر گشت و از او خواست هرچه زودتر خانه را ترک کند، ابن سیرین با خوشحالى هرچه تمامتر از خانه خارج شد، و بمزد مقاومتى که در برابر هواى نفس و وسوسه ابلیس بخرج داد آراسته بدانش تعبیر خواب شد. «1»
جهاد اکبر
على علیه السلام میفرماید: پیامبر اکرم صلى اللّه علیه و آله گرهى از مسلمانان را بجگ فرستاد، زمانیکه بازگشتند فرمود:
مرحبا بقوم قضوا الجهاد الاصغر و بقى علیهم الجهاد الاکبر، قیل یا رسول اللّه و ما الجهاد الاکبر قال جهاد النفس ثمّ افضل الجهاد من جاهد نفسه الّتى بین جنبیه. «2»
ترجمه: آفرین بر مردمیکه جنگ کوچک را بپایان بردند، ولى جنگ بزرگ بر عهده آنان باقى مانده، پرسیدند جنگ بزرگ کدام است، فرمود مبارزه با نفس، سپس ادامه داد: پربهرهترین جنگ مبارزه با نفس است که بین دو پهلو قرار دارد.
از دشمنان بسیار خطرناک، و زیانآوریکه بشر در تمام دوره حیات و در هر شرطى از شرایط با آن روبرو بوده، چهرهایست که قرآن مجید از آن تعبیر بهواى نفس کرده است. «3»
هوا عبارت است از طغیان نفس و عدم قناعتش در برابر آنچه بطور قانونى برایش فراهم شده.
انسان در عین اینکه روزى و بهره مادیش از جانب حق مقرر شده ولى دستور دارد بهرهاش را از خوان طبیعت در سایه کار و کوشش و فعالیت و زحمت بدست آورد، سپس باندازه نیاز از دسترنج خویش استفاده کند و مازادش را در راه الهى اتفاق کرده و خلاءهائیکه براى خانوادههاى مسلمان و اجتماع اسلامى هست پر کند، اما اکثر مردم باین شکل قانونى نیستند، بهنگام قدم گذاشتن در حوزه حیات و روبرو شدن با عوامل مادى، و بقول قرآن زینت حیات و مظاهر فریبنده، و صورتهاى بىسیرت در صفحه نفسش بسیارى از خواستههاى نامشروع و غیرقانونى و آمال و آرزوهاى عجیب و غریب نقش مىبندد و او را براى بچنگ آوردن برنامههاى بیشتر اگر چه بنابودى حق حیات و مال و منال و آبروى دیگران تمام شود تحریک مینماید، آنگاه در مرز ستم بهمنوعان قرار گرفته و تبدیل بمنبع شر خواهد شد، این نکته ناگفته نماند که نفس در میدان وجود انسان داراى ارتش مجهزیست که میتوان گفت همه وجود انسان ارتش نفس است، ارتشى منتظر فرمان، چنانچه نفس داراى تربیت و پاکى باشد، ارتشش در راه حق و حقیقت بدو کمک میکند و اگر داراى هوا، نیرویش در راه گمراهى و رذیلت بیاریش برمیخیزد.
بهنگام طغیان هواست که انسان دچار گناهان گوناگون و بیشمارى میشود.
تیز کردن دندان براى حمله بمظلوم، تأمین نیرو براى بیغما بردن سهم دیگران، ارضاء غریزه جنسى از طرق نامشروع، گرفتار آمدن بدام ریا براى ازدیاد مال و قرار از کار، کشتن بىگناه، آلوده شدن بانواع پلیدیها براى حفظ مقام و موقعیت پوشالى، غرق گشتن در مسائل مادى و ... همه و همه محصول هواى نفس و فرمانبردن از آنست.
در برخورد و روبرو شدن با هواى نفس جهت زندگى معلوم گشته و مسیر آدمى مشخص میگردد، چنانچه در این میدان آدمى محکوم و مغلوب هواى نفس شود، تبدیل به پستترین و شریرترین موجود زنده گشته و در جهان بعد هیزم جهنم خواهد شد، و اگر مالک هوا گردد حیاتى بر اساس پایههاى فضیلت برپا خواهد کرد و در عالم بعد از زیباترین چهرههاى اهل بهشت خواهد بود.
قرآن هم همین معنا را بازگو میکند، آنجا که میفرماید: وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِیَ الْمَأْوى: آنکس که بخاطر ترس از مقام ربوبیت، نفس را از تجاوز و طغیان باز دارد جایگاهش بهشت است.
میدانید که براى جنگ با دشمنان بیرون، انسان توان و نیرو لازم دارد، و آن نیرو عبارتست از انواع اسلحههاى مادى و آگاهى از تاکتیکهاى نظامى، ولى براى مبارزه با هواى نفس که جدا در رأس تمام دشمنان بشر قرار دارد، از هیچیک از نیروهاى مادى نمیتوان کمک گرفت، در این میدان نیروئى مافوق تمام نیروهاى لازم است چون این دشمن خطرناکترین و پرزورترین دشمنان است و آن نیروى مافوق بنا به عقیده قرآن چیزى جز تقوا و بعبارت فارسى خودنگهدارى نیست.
البته بدست آوردن نیروى خودنگهدارى محصول برنامههاى متعددیست که انسان باید از سنین کودکى براى خویش فراهم آورد.
در اینجا ممکن است بپرسید کودک چگونه براى تحصیل این نیرو برخیزد؟ باید گفت پدران و مادران، آموزگاران و دبیران، دانشمندان و نویسندگان و خلاصه همه مربیان براى ایجاد این نیرو در کودکان که نسل آینده را در زمانى تشکیل میدهند. خطیرترین مسئولیت را بعهده دارند، و اگر در جنب این نونهالان معصوم و نسل بیگناه مربیان بیتفاوت باشند و یا تنها بامور ظاهر اطفال توجه داشته باشند ملت و مملکت غرق در فساد خواهد شد و بىتردید گناه بزرگ بهدر رفتن نیروهاى انسانى بگردن مربیان است.
این نکته را نیز نباید از نظر دور داشت که خود انسان اساسىترین نقش را در فراهم آوردن نیروى خودنگهدارى بعهده دارد، و باید بیدار باشد که اصول انسانىاش در معرض نابودى قرار نگیرد. چنانچه خداى ناخواسته پدر و مادر، معلم و دبیر، و سایر مربیان انسانى در این زمینه کوتاهى کنند، بهنگامیکه انسان بعقل آید و داراى نیروى تشخیص شود، باید خود بجستجو برخیزد، و دامن یک مربى الهى را بچنگ آرد و خویش را از مرز هلاکت برهاند.
اما برنامههائیکه باید در فراهم ساختن نیروى خودنگهدارى مورد توجه مربیان و خود انسان قرار گیرد عبارتست از:
1- فراگیرى مقررات و قوانین سازنده و رشددهنده برنامههاى انسانى.
2- اندیشه در عمل و عاقبت آن.
3- توجه بپروردگار و صفات او.
4- شکوفا کردن خصائل انسانى و اخلاقى از قبیل کرامت نفس، شرف، غیرت، حمیّت، حیا، و ...
5- تمرین برنامههاى پسندیده و مثبت.
6- همنشینى با عاشقان حق و اولیاء خدا.
7- دورى جستن از عوامل تحریککنندهاى که آدمى را بگناه و امیدارد و مخصوصا رفیق ناباب.
مربیان در فراهم آوردن این مقدمات براى پرورش کودکان سخت مسئولند، و آنان که از حوزه تربیت مربیان دور بودهاند پس از آگاهى باین قواعد نسبت بخویش فوقالعاده مسئولند.
گروهى عقیده دارند فساد در نسلهاى گذشته کمتر بود، اگر اینطور باشد باید گفت مسلمانان گذشته علاقه بیشترى بآئین حق داشتند و اینهمه عوامل فساد در اختیار آنان نبود، و نیکان ایشان بیش از بدان بودند، و بهمین خاطر نیروى خودنگهدارى در آنان قویتر و پرتوانتر بود، آنان همیشه سعى داشتند، با مقدمات سازنده تقوا در ارتباط باشند، از اینجهت مردمى بودند قانع بحق خود پرهیزگار و پاکدامن، درستگو و درستکردار، ولى امروز کمتر کسى را مىبینیم که آلوده به گناه یا گناهانى نباشد، نیروى خودنگهدارى در نسل امروز ضعیف است، اکثر مردم در برابر عوامل تحریک و ترغیب بگناه محکومند و ضعف و محکومیت اینان، حوزه زندگى را دچار مشکلات فراوانى کرده است.
خوشبختانه مردم مسلمان و مخصوصا شیعه در سایه رهبرى قائد عظیم الشأن اسلام، و مرجع بىنظیر تاریخ، و متفکر قرن، و روح دین، و رعد خدائى علیه بیداد و ستم، و انقلابىترین چهره انسانى و دینى علیه بىدینى حضرت امام خمینى بعلل و عوامل مشکلات زندگى پى برده، و از فرهنگ وارداتى غرب و استعمارى روى گردانده و بتدریج آمادگى خود را براى بازگشت باصول اسلام نشان میدهد، و هم اکنون طلیعه فراهم آوردن نیروهاى مادى و معنوى براى بیرون راندن دشمنان بیرونى، و درونى از میدان حیات آشکار است و مرد و زن مخصوصا، نسل جوان در سایه مربیان دلسوز درصدد فراهم آوردن مقدمات ایجاد تقوا و نیروى خودنگهداریند، و امید میرود که در سایه این توبه واقعى و بازگشت بحق، و تکاپوى مثبت به نتایج درخشانى برسند. «4»
راستى آنانکه در مبارزه با هوا پیروزند، وجودشان براى خود و دیگران منبع خیر و برکت است و البته این مبارزه و جنگ از اهمیت بسزائى برخوردار است، چنانچه نتائجش نیز داراى ارزش فوقالعاده است و بهمین خاطر پیامبر بزرگ از این مبارزه تعبیر به جهادا کبر کرده است.
نشانههاى خودنگهداران
امیر المؤمنین علیه السلام در خطبه 184 نهج البلاغه براى یکى از عاشقانش بنام همام نشانههاى مردم با تقوا و خودنگهدار را بیان میکند.
در این جا به گوشهاى از فرمایشات امام اشاره کرده و دوستان را براى توجه به تمام نشانههاى خودنگهداران بمطالعه خطبه متقین در نهج البلاغه دعوت میکنم.
امام میفرماید: خودنگهداران و پرهیزکاران گفتارشان همراه با مصلحتخواهى براى افرادا نسان است و جز براى جلب خوشنودى حق سخن نمیگویند، اینان اگر مدار صحیحى براى گفتار خویش نیابند کلمات خود را رها نمیکنند زبانى که بسته به نیروى تقواست چگونه به برنامههاى ضد حق آلوده گردد؟.
آرى اگر زبان وابسته به نیروى پرهیز از گناه نباشد آلوده به غیبت، تهمت، استهزاء، سخن چینى، لغوگوئى، فحش، فریفتن مردم، باطلگوئى، عیبجوئى، کفرگوئى، زخم زبان، دروغ و ...
میگردد و همانند اتم شکافته شدهاى که الکترونهایش با گریز از مدار خرابى بببار میآورند، رسوائى بپا خواهد کرد و آسایش جامعهاى را بر باد خواهد داد.
همام خودنگهداران در برنامه پوشاک نه در جانب افراطند نه در مسیر تفریط.
کردارشان سراسر تواضع و فروتنى است، از آنچه خداوند بر آنان نپسندیده چشم میپوشند، گوش خود را وقف شنیدن سخن حق و کلام پرمنفعت کرده، و از باطل شنیدن سخت درگریزند در تحمل شدائد و سختىها که نسبت بانسان جنبه آزمایش و پرورش روح دارد چنانند که دیگران در خوشى و آسایش.
تن بقضاء و حکم حق داده و رنج مقدر شده را براى خود راحت مىبینند شادى و غم براى آنان یکسان است، اگر اندازه بودنشان در دنیا محکوم امضاى حق نبود، از شوق رسیدن بلقاى حق، و ترس از دوزخ باندازه یک چشمب هم زدن مرغ روحشان در قفس تن نمیماند، آنچه در نظر آنان بزرگ است فقط خداست و غیر حق در برابر اینان کوچک است و بىاعتبار، یقین آنان نسبت ببهشت همانند کسى است که بهشت را دیده و در آن بسر میبرد، و در اعتقاد بجنهم نیز بدان گونهاند.
دل آنان از قفس تنگ دنیاى مادى و قشرهائیکه جداى از حق در آن زیست میکنند پر غم و اندوه است، بندگى خود را نسبت بحق ارج نمىنهند، و محصول مثبت عمر را هرچند زیاد باشد اندک میدانند تمام جهانیان از آزارشان در امانند زیرا همه اینان مجمع تقوا و عدلند، کمترین ظلمى از ایشان دیده نمیشود.
بدنشان بخاطر روزه، کمخوراکى، و قناعت لاغر است و خواستههاى نفس آنان فوقالعاده اندک، سر و کارشان با پاکدامنى و پاکیزگى است و چند روزه عمر را بشکیبائى بسر میبرند تا از پى آن آسایش و نعمت همیشگى را دریابند و این تجارت پرسود نعمتى است که از جانب حق آنان عنایت شده، دنیا و مظاهر فریبنده و کالاى پر زرق و برقش بدینان رو کند ولى ایشان از آن بگریزند و به تعبیر روشنتر عوامل مادى نمىتوانند آنان را به گناه آلوده کنند.
انواع سختىها را تحمل کنند تا از خطرات مادیگرى جان بسلامت برند، کوشش آنان بر اینست که از دل سختى راحت ابد فراهم کنند.
این آثار و فوائد گوشهاى از غنائم فراوانى است که از راه مبارزه با هواى نفس نصیب انسان میگردد.
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- سفینة البحار ج 1 ص 678
(2)- سفینة البحار ج 1 ص 197
(3)- نازعات 40
(4)- در سوق دادن مردم ایران به انواع گناهان سلسله پهلوى مؤثرترین عامل بود و این سلسله با رهبرى قاطعانه حضرت امام خمینى و نیروى عالى ملت ایران با تمام شئونش سرنگون شد و ملت و جامعه ما درا ین روزها با کوششى خستگىناپذیر براى آبادى دنیا و آخرت خود در فعالیّت است، این پیروزى در ماه بهمن 1357 شمسى بارادة الله نصیب مردم ایران شد.