در زندگی جمعی و حکومتی امیرالمؤمنین ، نقطه ی بارزتر از همه چیز « عدالت » است. همچنان که در عمل فردی امیرالمؤمنین نقطه ی بارز تقواست ، در عمل حکومتی و سیاسی و شأن خلافت امیرالمؤمنین ، بارزترین نقطه ، عدالت است. این برای ما که خود را پیرو امیرالمؤمنین می دانیم ، نقطه ی بسیار با اهمیت است. ملاحظه ی عدالت ، اجر نهادن به عدالت و عمل کردن به آنچه مقتضای عدالت است ، وظیفه ی ماست و باید شاخصه ی نظام اسلامی به حساب بیاید. همه چیز تحت الشعاع عدالت قرار می گیرد ؛ این منطق امیرالمؤمنین ( علیه الصلاه و السلام ) است. اگر به زندگی امیرالمؤمنین و حوادث دوران تقریباً پنج ساله ی حکومت آن حضرت نگاه کنیم ، می بینیم عمده ی آنچه برای آن بزرگوار در این مدت به عنوان مشکل پیش آمد ، ناشی از عدالت خواهی ایشان بود ؛ این نشان می دهد که مسأله ی عدالت چه قدر سخت است .
عدالت خواهی و دنبال عدالت رفتن، به زبان آسان است؛ اما در عمل آن قدر با موانع گوناگون مواجه می شود که دشوارترین کار هر حکومت و نظامی این است که عدالت اقتصادی نیست؛ عدالت در همه ی امور و شؤون زندگی بسیار دشوار است؛ این همان چیزی است که امیرالمؤمنین با آن قدرت ملکوتی و شأن الهی، آن را وجهه ی همت خود قرار داد و دنبال کرد.لذا امیرالمؤمنین در این عبارت معروف فرموده است:
« والله لان ابیت علی حسک السّعدان مسهدا و اجرّ فی الاغلال مصفّدا احبّ الیّ من أن القی الله و رسوله یوم القیامه ظالما لبعض العباد و تارکا لشییء من الحطام »؛ یعنی از خلافت کنار آمدن که هیچ؛ اگر من را به غل و زنجیربکشند و روی خارهای مغیلان هم با تن عریان بکشانند، حاضر نیستم حتی به یک نفر از بندگان خدا ظلم کنم به خاطر همین منطق، امیرالمؤمنین همه ی مشکلات دوران خلافت خود را لمس کرد و با آنها مواجه شد؛ چون عدالت او بود که آن دشمنها و دشمنی ها را علیه او به وجود می آورد. امیرالمؤمنین ایستادگی کرد و به خاطر مواجهه ی با مشکلات و حل آنها حاضر نشد از عدالت دست بردارد؛ این شد درس.
پنج سال حکومت امیرالمؤمنین دوران بسیارکوتاهی در تاریخ اسلام است؛ اما آنچه به این دوران کوتاه اهمیت می دهد، این است که امیرالمؤمنین عملاٌ عدالت را نشان داد؛ مثل سرمشقی که بالای صفحه می نویسند و متعلم باید مثل آن را در صفحه تکرار کند. امیرالمؤمنین این سرمشق را نوشت که اگر به خاطر عدالت خواهی، این همه مشکل برای حاکم اسلامی به وجود بیاید ـ که در طول نزدیک به پنج سال نگذاشتند امیرالمؤمنین بدون دغدغه به اداره ی کشور و مسائل آن بیندیشد؛ سه جنگ را با مشکلات و دنباله های گوناگون بر او تحمیل کردند ـ باید تسلیم نشد. تسلیم نشد، یعنی چه؟ یعنی از راه عدالت عقب نشینی نکرد؛ این شد درس.
امروز ما مدعی پیروی از امیرالمؤمنین ایم. البته علی بن ابی طالب مخصوص شیعه نیست؛ دنیای اسلام برای علی شأن و عظمت قائل است و او را امام خود می داند.تفاوتی که وجود دارد، این است که در مقام تطبیق با گفتار و کردار دیگران، ما هر فعل و ترک آن بزرگوار را به خاطر عصمتش برای خود حجت می دانیم؛ این خصوصیت شیعه است. بنابراین ما به عنوان شیعه باید این درس را به یاد داشته باشیم که عدالت قابل اغماض و قابل معامله نیست و هیچ یک از مصالح گوناگون ـ نه مصالح فردی و نه مصالح حکومت و کشور اسلامی ـ نمی تواند با عدالت معامله شود. امیرالمؤمنین به خاطر عدالت این مشکلات را تحمل کرد و عقب نشینی نکرد.