دانش و بصیرت زینب(س) هم برای همه مشهود است چرا که با بصیرت او و خطبه ها و پیامهای او بود که انقلاب کربلا تا درون کاخ یزید در شام پیشرفت و یزید و ابن زیاد رابه زانو در آورد.
و تدبیر او بود که کاروان اسرا را با سربلندی به مدینه رساند، و در طول اسارت عزّت و سربلندی را، عبادت و عرفان را، حیا و عفّت و پاکدامنی و نجابت را به نمایش گذاشت و... حقاً که زینب، زینت پدرش امیرمؤمنان (علیه السلام) میباشد با این همه فضیلت:
دو عالم بر علی نازد، علی بر همسرش نازد *** علی و همسرش زهرا(س) به زینب دخترش نازد
در این مقال برآنیم گوشه هایی از حیا، عفت و پاکدامنی زینب را به تصویر کشیم و ره توشه گرانبهایی برای بانوانی که میخواهند زینب گونه زندگی کنند و به افتخار و سربلندی ابدی برسند، مهیا سازیم.
ضرورت بحث حیا امروزه در سرتاسر جهان، مخصوصاً کشورهای اسلامی و علی الخصوص جامعه تشیّع، تلاش استعمارگران و مهاجمان فرهنگی برآن است که حیا و عفّت بانوان را نشانه روند و جامعه را از این راه به بیبند و باری و بی دینی سوق دهند و در نتیجه آن به مطامع شیطانی خود برسند، چرا که آنها به خوبی یافته اند اگر دین و مذهب تشیّع را بخواهند نابود کنند. باید حیا، عفت و پاکدامنی را از بین ببرند. هرگاه از جامعه حیا رخت بر بست و عفت در آن لگدکوب شد، دین هم بساط خویش را جمع خواهد کرد. علی (علیهالسلام) به زیبایی میفرماید: «اَحسَنُ مَلابِس الدِّینِ اَلحَیاءُ ؛ نیکوترین لباس دین حیا است.»(1) ؛ امام صادق (ع) فرمود: «لاایمانَ لِمَن لاحَیاءَ لَهُ ؛ایمانی نیست برای آن کسی که حیا ندارد.»(2) و امام باقر (ع) فرمود: «اَلحَیاءُ وَ الاِیمان مَقرُونانِ فی قَرنٍ فَاِذا ذَهَبَ اَحَدَهُما تَبَعهُ صاحِبهُ ؛حیا و ایمان با هم بر یک شاخه قرار گرفته اند، پس هرگاه یکی از آن دو برود، دیگری نیز از او تبعیت میکند.»(3) و زیباتر از همه، امام حسین (ع) ـ آن کسی که زینب (س)، حیا را از مکتب او آموخت ـ فرمود: «لا حَیاءَ لِمَن لادِینَ لَهُ ؛ آن که دین ندارد، حیاء هم ندارد.»(4) از روایات فوق به خوبی استفاده می شود که بین ماندگاری دین در جامعه و وجود حیا، رابطه تنگاتنگی وجود دارد. مهاجمان فرهنگی، بخوبی این رابطه و ملازمه را دریافته اند از این رو صهیونیست معروف «نتانیاهو» این گونه القاء میکند که «برنامه های ماهوارهای به مثابه یک نیروی شورشی بسیار مؤثر عمل میکنند، بچّه های ایرانی مسلماً لباس های زیبایی را خواهند خواست که در شوهای تلویزیونی می بینند آنها استخرهای شنا و شیوه زندگی فانتزی خواهند خواست.»(5)
به گفته یک مقام آگاه در حال حاضر 97 ماهواره متعلق به 15 کشور جهان برای مردم ایران برنامه های تلویزیونی پخش میکنند که برخی از این ماهواره ها بیش از 200 کانال تلویزیونی را به طریق دیجیتال پخش میکنند. این منبع آگاه افزود «از این تعداد 600 شبکه تلویزیونی در سازمان صدا و سیما و برخی نهادهای نظامی، فرهنگی و اطلاعاتی مونیتور میشود، بنابر این گزارش از این تعداد شبکه 11 شبکه به زبان فارسی است و اکثر آنها علیه نظام جمهوری اسلامی و ناهنجارهای فرهنگی و اجتماعی برنامه پخش میکنند.»(6)
از طرف دیگر هواداران استکبار جهانی در داخل کشور با قلم های زهرآگین و رفتارهای زننده، لباس ها و فیلم های مبتذل، در نابودی حیا و عفت، استعمار را یاری میرسانند. و با کمال بی حیایی دم از اختلاط پسر و دختر، و طرح دوستی و رفاقت آنها میزنند، اینها همان ها هستند که در «کنفرانس برلین» آلمان، با عریان رقصیدن اوج بی حیایی را به نمایش جهانی گذاشتند، و عدّه ای از مدعیان دین و دیانت! نیز به تماشا نشستند.
البته از اینها و اربابانشان گله ای نیست چرا که آنها خود همان گونه اند «از کوزه همان برون تراود که در اوست» و منافع دنیوی آنها چنان اقتضا میکند امّا آنچه جای تأسف دارد، و دردمندانه باید اظهار داشت رفتارهای بعضی از بی خبران و دوستان نا آگاه است، آن هایی که دم از دین و دیانت میزنند، چرا فرهنگ ابتذال را با طرح برنامه هایی چون «شرکت بانوان در ورزشگاه ها به صورت مختلط»، «اختلاط در دانشگاه» و... ترویج میکنند و بدینسان اساسی ترین مسئله دینی را نشانه گرفته اند. و یا دوستانی که در صدا و مخصوصاً سیما هستند با پخش برنامه ها و فیلم ها و... فرهنگ ابتذال و حرمت شکنی را تبلیغ میکنند و بانوان را با آرایش های آنچنانی و برخورد کذائی در فیلم ها به نمایش میگذارند تا حیا و نجابت را تحقیر و لکّه دار کنند.
راستی نشان دادن آن فیلم ها و مصاحبه کردن مردان با زنان و بالعکس چه ضرورتی دارد، مگر امام صادق (ع) نفرمود: «زن با غیر شوهر و محارمش بیش از پنج کلمه آن هم در حال ضرورت سخن نگوید»(7) آیا اینگونه حرکات ترویج ابتذال نیست؟! راستی چه شده است ما را که فرهنگ اصیل اسلامی را پاس نمیداریم آیا فقط «فارسی را باید پاس داشت» و یا لازم است مرزها و حدود شرعی را نیز پاس داریم؟! اگر بدنبال زیبایی هستیم از حیا و نجابت است، علی (ع) فرمود: «الحیاء سبب الی کلّ جمیلٍ ؛حیا راهی است به تمام زیبایی ها»(8) و راز و کلید همه خیرها و خوبی در حیا است: «اَلحَیاءُ مِفتاحُ کُلّ الخَیر ؛ حیا کلید تمام نیکی است»(9) و پیامبر اکرم(ص) فرمود: «اَلحَیاءُ خَیرٌ کُلُّه ؛ حیا تمامش نیکی است»(10)، راستی کجا رفته حیای فاطمی و نجابت و حیای زینبی، چرا مسئولان به گونه ای برنامه ریزی نمیکنند که فیلم ها، لباس های عرضه شده در بازار، خیابانها، پارکها و... حیا بر و عفّتشکن نباشند؟ مگر فریاد مرزبان حیاء علی (ع) را نمیشنوند که فرمود: «اَما تَستَحیُونَ وَ لاتَغارُونَ نِسائَکُم یَخرُجنَ اِلَی الاَسواقِ وَ یُزاحِمنَ العلُوج ؛ آیا شما (غیرت) و حیا ندارید که زنانتان را به بازارها سرازیر کردید و با بیبند و بارها اختلاط پیدا میکنید.»(11)
زن را به خاطر عصمتی که دارد و میراث دار پاکی مریم و زهرا(س) و زینب نباید گذاشت بازیچه هوس، و آلوده به "ویروس" گناه گردد، گوهر عفاف و حیا و پاکی کم ارزشتر از طلا و پول و محصول و باغ و وسایل خانه نیست، دزدان ایمان و غارتگران حیا نیز فراوانند.
سادگی و خامی است که زنان را در معرض دید و تماشای نگاه های مسموم و چشمهای ناپاک قرار داد، آنگاه خیال شود که بیمار دلان و راهزنان عفاف و حیا به وسوسه نیفتند، و از زهر نگاه ها و نیش پشه های شهوت در امان بمانند. بعضی از «نگاه»ها ویروس «گناه» منتشر میکند و حیا را آلوده میسازد. و بعضی از چهره ها حشره مزاحمت تولید میکند و عفت و نجابت را لکّه دار میسازد. بیاییم همه دیوارها را خراب نکنیم و همه پرده ها را کنار نزنیم و همه پنجره ها را باز نکنیم، بیاییم دیوار آسیب دیده حیا را ترمیم کنیم،(12) چرا که بی حیایی و کم حیایی نشانه تیره اندیشی است نه روشنفکری، علامت جهالت است نه تمدن، علی (ع) فرمود: «اَعقَلُ النّاسِ، اَحیاهُم ؛ عاقلترین مردم باحیاترین آنها است.»(13)
نگاهی به جایگاه حیا در فرهنگ
الف: حیای دختران شعیب در قرآن:
قرآن کریم با این که غالباً مسائل را به صورت کلّی بیان میدارد، ولی گاهی بجهت حیاتی بودن مسأله، جزئیات و نمونه هایی بیان میدارد از این دست است ماجرای حضرت موسی و برخورد او با دختران حضرت شعیب(ع)، در اینباره میفرماید: «و هنگامی که (موسی) به (چاه) آب مَدیَن رسید، گروهی از مردم را در آنجا دید که چهارپایان خود را سیراب میکنند؛ در کنار آنان دو زن را دید که مراقب گوسفندان خویشند و به چاه با بودن مردان نزدیک نمیشوند. موسی از آنان پرسید: کار شما چیست؟ گفتند: آنها را آب نمی دهیم تا چوپانان همگی خارج شوند... موسی برای (گوسفندان) آن دو آب کشید و...» در ادامه این داستان درباره نحوه آمدن یکی از دختران شعیب و گفتگوی او با حضرت موسی (ع) میفرماید: «فَجاءَتهُ اِحدا هُما تَمشی عَلَی اِستِحیاء قالَت اِنَّ اَبی یَدعُوک لِیَجزِیَکَ اَجرَما سَقَیتَ لَنا ؛ ناگهان یکی از آن دو (زن) به سراغ او آمد، در حالی که با نهایت حیا گام بر میداشت. گفت: پدرم از تو دعوت میکند تا مزد آب دادن (به گوسفندان) را که برای ما انجام دادی به تو بپردازد.»(14) از این آیه میتوان حیا را به زیبایی دریافت چرا که:
1ـ تا زمانی که مردان کنار چاه بودند دختران شعیب نزدیک چاه نمیرفتند.
2ـ آنگاه اقدام به آب دادن گوسفند کردند که تمام مردان پراکنده شدند.
3ـ سراپا حیا نزد موسی (ع) آمدند.
4ـ نگفت: مزد تو را میپردازیم بلکه گفت: پدرم از تو دعوت میکند تا مزد تو را بپردازد.
ب: حیا تمام دین است:
علی (ع) میفرماید: «اَلحَیاءُ هُوَ الدِّین کُلُّه ؛ حیا تمام دین است.»(15)
پ: حیا بازدارنده از زشتیها:
امام علی (ع) میفرماید: «اَلحَیاءُ یَصُدُّ عَن فِعلِ القَبِیح ؛ حیا (انسان را) از کار زشت باز میدارد؟»(16) بیحیا به هر کرای دست میزند، در روایات عدیده ای این مضمون آمده که آخرین سفارش پیامبران، سفارش به حیاء بود. امام هفتم (ع) میفرماید: «ما بَقیَ مِن اَمثالِ الاَنبیاءِ (ع) اِلّا کَلِمَةً، اِذا لَم تَستَحی فَاعمَل ماشِئتَ...؛ از مثالهای (کلمات قصار) انبیاء باقی نمانده است مگر یک کلمه (و آن این است که) هرگاه حیا نداشتی، هرکاری میخواهی انجام بده...»(17)
ت: عاقبت بی حیایی:
علی (ع) فرمود: «... مَن قَلَّ حَیاؤُهُ؛ قَلَّ وَرعُهُ وَ مَن قَلَّ وَرَعُهُ ماتَ قَلبُهُ وَ مَن ماتَ قَلبُهُ فَادخَل النّارَ...؛ کسی که حیا و شرمش اندک شد، پرهیزکاری او نیز اندک خواهد بود، و کسی که ورعش کمتر باشد، قلبش میمیرد و آن که دلش مرده باشد، در آتش جهنم داخل خواهد شد.»(18)
ث: سرپوش عیبها:
علی (ع) فرمود: «من کساه الحیاء ثوبه؛لم یر النّاس عیبه؛ آن کس که با لباس حیاء خود را بپوشاند کسی عیب او را نبیند.»(19)
ج: سرچشمه خوبیها:
و آن حضرت فرمود: «مَن لاحَیاءَ لَهُ لاخَیر فِیهِ کسی که حیا ندارد، خیری در او نخواهد بود.»(20)
پیامبر اکرم(ص) فرمود:«الحَیاءَ عَشرَةُ اَجزاءٍ فَتِسعَة فِی النِّساءِ وَ واحِدٌ فی الرِّجالِ؛ حیاء ده جزء دارد، نه سهم آن در زنها است، و یک سهم آن در مردان.»(21)
و بانوی حیا زینب کبری(س) تمامی آن را در کنار پرورش پدر و مادر دارا میباشد.
نمونه هایی از حیای زینب(س)
1. فرزند بیت حیا و عفّت:
تأثیر وراثت و خانواده در رفتار و کردار انسان تردید پذیر نیست. امروزه به روشنی ثابت شده است که بخشی از صفات، خوب و بد، از راه وراثت، از نسلی به نسلی منتقل میشوند و به همین جهت خانواده هایی که پیامبران در آن متولّد شدند، عموماً پاک و اصیل بودند به همین جهت در منابع اسلامی نیز از ازدواج با زنان زیبایی که در خانواده های ناپاک و عاری از حیا به بار آمده اند نهی شده است. در کنار وراثت، تربیت مطرح است، زیرا بخشی از فضایل و کمالات با تربیت صحیح به فرزندان منتقل میشود.
در زندگی زینب(س) این دو عامل (وراثت و تربیت) در بالاترین حد خویش وجود داشت، زینب از پستان حیا شیر نوشید و در دامان حیا و پاکی تربیت یافته، چنان که در زیارت نامه آن بانوی گرانسنگ میخوانیم:«السَّلامُ عَلی مَن رَضَعت بِلُبانِ الاِیمان ؛ سلام بر کسی که از پستان ایمان شیر نوشید. و ایمان و حیا همراه و ملازم همدیگرند. «الحیاء و الایمان مقرونان»(22)
آن که پا تا به سر ایمان و حیاست *** خونش آمیخته با خون خداست
عشق را همسفر کرببلاست *** مظهر عصمت و پاکی، تقواست
به یقین زینب کبری باشد *** زاده حیدر و زهرا باشد
آری! زینب کبری(س) در خانه وحی و ولایت، از پدر و مادر معصوم به دنیا آمد و در آغوش نبوت، مهد امامت و ولایت و مرکز نزول وحی الهی نشو و نما نمود و از پستان یگانه مادر معصوم جهان هستی «فاطمه زهرا(س)» شیر خورد و از ابتدای شیرخوارگی در آغوش پرمهر مادر، عفت، حیا، شهامت و عطوفت را فرا گرفت و هم زمان با دوران شیرخوارگی در محضر بزرگترین استادان جهان انسانیت یعنی رسول اللّه (ص) و امیرالمؤمنین(علیه السلام) و دو برادر بزرگوارش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) تربیت یافت. در نتیجه، گمان نمیرود که تا به حال هیچ دختری به آن تربیت بلند که زینب (س) در آن خانواده بزرگ به آن نایل گردید، رسیده باشد زینب کبری اکثر اوقات در کنار جد مهربانش رسول خدا بود، انس زینب (س) به رسول خدا(ص) و نیز محبّت حضرت به این دختر در وصف و بیان نمیگنجد.
حضرت فاطمه زهرا(سلام اللّه علیها) در آن مدّت کوتاه نه تنها دخترش زینب(س) را از نظر رشد فکری، اخلاقی، فرهنگی و معنوی تربیت کرد بلکه او را از بسیاری از علوم قرآنی و پیش آمده ای آینده آگاه نمود. و حیا و عفت را عملاً به او آموخت تا آنجا که نابینایی بر فاطمه وارد میشود پشت پرده میرود، این درسهای حیا را زینب (س) بخوبی فرا گرفت.
زینب تربیت شده پدری است که در اوج شجاعت و قهرمانی، از بالاترین حد حیا برخوردار است. و اوج حیایی آن مادر پاکدامن و این پدر دلاور را هنگام خواستگاری علی (ع) از زهرا(س) می بینیم که جز سکوت محض هیچ نمیگویند.(23)
از این دو دریای حیا و پاکی شیر زنی چون زینب (س) که مجسمه حیا است به وجود می آید. و این والدین معصوم سخت از مرز حیا و عفت او پاسداری میکردند.
«یحیی مازنی» که از علمای بزرگ و راویان حدیث است، چنین نقل میکند: مدتها در مدینه، در همسایگی علی (ع) در یک محلّه زندگی میکردم. منزل من در کنار منزلی بود که «زینب» دختر علی (ع) در آنجا سکونت داشت، حتی یکبار هم، کسی حضرت زینب را ندید و صدای او را نشنید. او هرگاه میخواست به زیارت جدّ بزرگوارش برود، در دل شب میرفت، و در حالی که پدرش علی(ع) در پیش و برادرانش حسن و حسین (علیهما السلام) در اطراف او بودند. وقتی هم به نزدیک قبر شریف رسول خدا (صلی اللّه علیه و آله و سلّم) میرسیدند، امیرالمؤمنین(ع) شمع های اطراف قبر را خاموش میکرد. یک روز امام حسن(ع) علّت این کار را سؤال کرد، حضرت فرمود: «اَخشی اَن یَنظُر اَحَد اِلی شَخصِ اُختِکَ زَینَبَ؛ از آن میترسم که کسی (در روشنی) خواهرت زینب را ببیند.(24)» راستی کجا رفته این مرزبانیهای حیا؟! و چرا در جامعه شیعه علوی میبینیم که مردان با همسران آرایش کرده و دختران بیبهره از حجاب در پارکها و خیابانها و... ظاهر میشوند؟! و به قول «شیخ جعفر نقدی» زینب (سلام اللّه علیها) تربیت شده پنج تن آل عباء است: «فَالخَمسَةُ اَصحاب العَباءِ هُمُ الَّذِین قامُوا بِتَربیَتِها وَ تَهذِیبِها وَ کَفاکَ بِهِم مُؤَدَّبینَ و مُعَلِّمین ؛ پنج تن آل عباء به تربیت و فرهنگی سازی و تهذیب زینب همّت گماردند و همین بس که آنها اَدب کننده و آموزگار باشند.»(25)
2. حیا در آغاز جوانی
دکتر «عائشة بنت الشاطی»، بانوی نویسنده و اهل تحقیق اهل سنّت، چنین میگوید: «زینب در آغاز جوانی چگونه بوده است؟ مراجع تاریخی از وصف رخساره زینب در این اوقات خودداری میکنند، زیرا که او در خانه و رو بسته زندگی میکرد. ما نمیتوانیم مگر از پشت پرده روی وی را بنگریم، ولی پس از گذشتن ده ها سال از این تاریخ، زینب از خانه بیرون می آید و مصیبت جانگداز کربلا او را به ما نشان میدهد. و کسی که او را به چشم دیده برای ما وصفش میکند و چنین میگوید: چنان که طبری نقل کرده است: گویا میبینم زنی را که مانند خورشید میدرخشید و با شتاب از
خیمهگاه بیرون آمد.»(26) پرسیدم او کیست؟ گفتند: زینب دختر علی (ع) است. و از دیگری نقل شده، که: به خدا که من صورتی مانند آن ندیدم گویا پارهای از ماه بود، در صورتی که این بانوی بزرگ در آن وقت در پنجاه و پنجمین سال زندگی خود بود، غریب بود، خسته و کوفته بود، مصیبت زده و داغ دیده بود، پس جمال زینب در آغاز جوانی پیش از آن که سالمندی، و مصایب جانگداز خوردش کند و جام داغ دیدگی را تا پایان بَدُو بنوشاند چگونه بود.(27) تاریخ او را ندیده، چرا که حیای او مانع از آن شده است. مادرش فاطمه (سلام اللّه علیها) توصیه کرده است که: «خَیرٌ لِلنِّساءِ اَن لایَرَینَ الرِّجالَ وَ لا یَراهُنَّ الرِّجالُ؛(28)برای زنان بهتر است که آنان مردان را نبینند، و مردان نیز) آنها را نبینند.» با این حال از مسائل اجتماعی به دور نبودند بلکه دارای مجلس علمی ارجمندی بود، زنانی که میخواستند احکام دین را بیاموزند، در آن مجلس حاضر میشدند و کسب دانش میکرده اند.»(29)
و اگر دستور الهی و آسمانی نبود که: «انَّ اللّهَ شاء اَن یَراهُنّ سَبایا؛براستی خدا خواسته که آنها را اسیر ببیند»، حسین (ع) هرگز به خود اجازه نمیداد خواهر را در سفر کربلا به همراه ببرد.
بردن اهل حرم دستور بود و سِرّ غیب *** ورنه این بیحرمتی را کی روا دارد حسین(ع)
حجةالاسلام سید جواد حسینی
_____________________________
1. محمدی ریشهری، میزان الحکمه (بیروت دارالحدیث)، چاپ دوم، 1419، ج 2، ص 716 ، روایت 4544.
2. همان، ص 717، روایت 4570.
3. همان، روایت، 4565؛ بحارالانوار، ج 78، ص 309.
4. همان، ج78، ص 111، حدیث 6، میزان الحکمه، ج 2، ص 717، روایت 4569.
5. روزنامه جمهوری اسلامی، 23/6/1381.
6. هفتهنامه بصیرت، سال نهم، شماره 26، 10/2/82، ص 4.
7. وسائل الشیعه،ج 14، ص 143.
8. میزان الحکمه، ص 716، روایت 4542.
9. همان، ص 716، روایت 4546
10. همان، روایت 4547.
11. فروغکافی، محمدبن یعقوب کلینی(دارالکتب الاسلامیه)، ج5، ص 537 و ر ـ ک حر عاملی،وسائل الشیعه (داراحیاء التراث العربی)، ج14، ص 174، حدیث 2، و روضة المتقین، ج 8، ص 383.
12. اقتباس از «گل عفاف» جواد محدثی.
13. همان، ج 2، ص 716.
14. سوره قصص، آیه 23 ـ 25.
15. میزان الحکمه، ج2، ص 717، روایت 4567.
16. همان، ص 717 ؛ روایت 4556، امالی طوسی، ص 301.
17. میزان الحکمه، ص 718، خصال صدوق، ص 20.
18. نهج البلاغه، محمد دشتی، ص 712، حکمت 349.
19. همان، ص 676، حکمت 223.
20. عبدالواحد آمدی، غررالحکم، ترجمه علی انصاری، ص 646.
21. میزان الحکمه، همان، ص 730، روایت 4603.
22. میزان الحکمه، ج2، ص 717، روایت 4565.
23. بحارالانوار، ج43، ص 130 ـ 132.
24. شیخ جعفر نقدی، کتاب زینب کبری، ص 22، و ریاحین، ج3،ص 60.
25. کتاب زینب کبری، ص 20.
26. جریر طبری، تاریخ طبری، (بیروت مؤسسة الاعلمی، چاپ چهارم، 1403) ج 4، ص 340 ـ 341.
27. عائشة بنت الشاطی، بانوی کربلا، ترجمه سید رضا صدر(قم انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ سوم، 1378) ص 59 ـ 58.
28. وسائل الشیعه، ج 14، ص 43، حدیث 7.
29. بانوی کربلا، ص 60.