شفاعت عبارت است از همان مغفرت که هر گاه به خدا نسبت داده شود، مغفرت و هر گاه به اسباب مباشر، نسبت داده شود، شفاعت گفته می شود. و شفیع کسانی اند که می توانند سبب مغفرت الهی شوند، و بر اساس آیات قرآن و روایات ، پیامبر اکرم(ص)، ائمه اهل البیت علیهم السلام، علماء، شهداء و جمعی از بندگان مقرب الهی، اسباب مغفرت الهی شده و می توانند در آخرت، واسطه مغفرت شده و شفیع باشند.
لفظ شفاعت از ماده شفع به معنی جفت، در مقابل وتر به معنی طاق، گرفته شده است، علت این که به وساطت شخص برای نجات گناهکار، شفاعت گفته میشود، این است که مقام و موقعیّت شفاعت کننده و نیروی تأثیر او، با عوامل نجاتی که در وجود شفاعت شونده هست (هر چند کم و اندک باشد) ضمیمه (و جفت میشوند)، هر دو به کمک هم، موجب خلاص شخص گناهکار از عذاب میگردند.
شفاعت اولیای خدا برای گناهکاران در ظاهر این است که شفاعت کننده گان، روی قرب و موقعیّتی که در پیشگاه خداوند دارند، (البته به اذن خدا و تحت ضوابط خاصی که جنبه کلی دارد نه فردی) میتوانند برای گناهکاران وساطت کنند، و از طریق دعاء و نیایش از خداوند بزرگ بخواهند که از تقصیر و گناه آنان درگذرد، البته شفاعت کردن و پذیرفته شدن شفاعت آنان در گرو یک رشته شرائطی است که برخی مربوط به شخص گناهکار، و برخی مربوط به مورد شفاعت و گناه میباشد.
به عبارت دیگر، شفاعت همان کمک کردن اولیاء خدا است با اذن خدا، به افرادی که در عین گناهکار بودن، پیوند معنوی خود را با خدا، و پیوند روحی خویش را با اولیاء خدا، قطع نکردهاند؛ و این ضابطه پیوسته باید محفوظ باشد.
و به یک معنی، شفاعت این است: یک موجود مادون که استعداد جهش و پیشرفت دارد، از موجود بالا، به صورت یک امر قانونی، استمداد و مدد میطلبد، البته مدد خواه از نظر کمال روحی باید به حدی سقوط نکند که نیروی جهش و تکامل را از دست بدهد، و امکان تبدیل او به یک انسان پاک، از میان برود.
علیّ بن إبراهیم از سماعه نقل کرده که گفت از امام صادق علیه السّلام از شفاعت رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله، در روز قیامت پرسیدم، فرمودند[i]:
مردم در روز قیامت با عرق مهار میشوند و با هم میگویند: پیش آدم برویم تا از ما ( نزد پروردگارش ) شفاعت کند و چون نزد آدم میآیند، می گویند شفاعت ما را نزد پروردگارت بکن، او جواب میدهد که من خود دارای گناه و خطیئه هستم، پس بر شما باد که نزد نوح بروید، پس نزد نوح می روند و نوح نیز آنان را به پیغمبر بعد از خودش ارجاع میدهد، و همینطور هر نبی ای به نبی بعد از خودش ارجاع می دهد تا به عیسی میرسد و آن جناب میگوید: بر شما باد که نزد محمد رسول خدا (ص) و آنها خدمت خاتم الانبیاء(ص) میرسند و از آن حضرت مسألت مینمایند، وحضرت می فرمایند آزاد شوید و خود آن جناب آنان را به درب بهشت میکشاند و خود باب الرحمن را استقبال میکند و به سجده میافتد و طول میدهد تا آن که خداوند میفرماید: سرت را بلند کن و شفاعت کن که قبول است و هر چه میخواهی مسألت کن که اعطا میشوی و همین استقول خداوند متعال:« امید است پروردگارت تو را به مقامی در خور ستایش بر انگیزد[ii]».
ملاحظه میکنید که آن حضرت در مقام شفاعت به آستانه و عتبه باب الرّحمن، التجاء میآورد و مقام محمود، طبق این روایت، همین مقام است که از عطایای ویژه رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و آله است.
و در خبر حمران بن اعین از امام باقر علیه السّلام بعد از بیان شفاعت فرشتگان و مؤمنین برای عاصیان از اهل توحید، آمده:
« یَقُولُ اللَّهُ أَنَا أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ اخْرُجُوا بِرَحْمَتِی فَیَخْرُجُونَ کَمَا یَخْرُجُ الْفَرَاشُ قَالَ ثُمَّ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع ثُمَّ مُدَّتِ الْعُمُدُ وَ أُوصِدَتْ عَلَیْهِمْ وَ کَانَ وَ اللَّهِ الْخُلُودُ»[iii]
خداوند تبارک و تعالی میفرماید: من ارحم الرّاحمینم، به رحمت واسعه من خارج شوید، پس تمام گناهکاران از اهل توحید مانند پروانه از جهنّم خارج میگردند و سپس درب های جهنّم بر اهلش بسته شده و خلود واقع میشود.
از زمان پیامبر گرامی(صلّی اللّه علیه و آله) تا زمان های بعد، روش مسلمانان درخواست شفاعت از شافعان راستین بوده، و پیوسته از آنان در حال حیات و ممات، درخواست شفاعت میکردند و چنین درخواستی را هیچ یک از دانشمندان اسلامی، با هیچ یک از مبانی و اصول اسلامی مخالف نمیدانستند.
تا این که در قرن هفتم اسلامی ابن تیمیه دیده به جهان گشود و با طرز تفکّر خاصی با این مسأله و بسیاری از سنن و روش های مستمر میان مسلمانان مخالفت کرد، و سه قرن پس از وی محمد بن عبد الوهاب نجدی مجدداً پرچم مخالفت را بر افراشت و مکتب ابن تیمیه را به گونهای شدید از نو زنده کرد.
یکی از نقاط اختلاف وهابی ها با دیگر فرقههای اسلامی این است که آنان با این که بسان دیگر مسلمانان شفاعت را به عنوان یک اصل اسلامی پذیرفتهاند، ولی میگویند که روز قیامت شافعان در باره گناهکاران امت شفاعت خواهند کرد، و پیامبر گرامی(ص) در این قسمت سهم بزرگ تری را دارد، اما هرگز حق نداریم در این جهان از آنان طلب شفاعت کنیم. و در این موضوع به اندازهای تند رفتهاند که نقل متن سخنان آنان مایه ناراحتی روحی است، خلاصه گفتار آنان این است که:
پیامبر اسلام و دیگر پیامبران و فرشتگان و اولیاء در روز رستاخیز، حق شفاعت دارند؛ ولی باید شفاعت را از مالک شفاعت و اذن دهنده آن که خدا باشد، خواست و گفت:
«اللّهمّ شفّع نبیّنا محمّداً فینا یوم القیامة او اللّهمّ شفّع فینا عبادک الصّالحین او ملائکتک او نحو ذلک ممّا یطلب من اللّه لا منهم فلا یقال یا رسول اللّه او یا ولیّ اللّه اسألک الشّفاعة او غیرها ممّا لا یقدر علیه الا اللّه فاذا طلبت ذلک فی ایّام البرزخ کان من اقسام الشّرک»[iv]
پروردگارا پیامبر و دیگر بندگان صالح خود و ملائکه خود و مانند آن را شفیعان ما در روز قیامت قرار بده یعنی طلب از خداوند است نه از آنان ولی ما حق نداریم بگوئیم: ای پیامبر خدا! یا ای ولی خدا! از تو میخواهم در حق من شفاعت بنما، زیرا شفاعت چیزی است که جز خدا کسی بر آن قادر نیست، هر گاه چنین چیزی را از پیامبر(ص) که در برزخ بسر میبرد بخواهی شرک خواهد بود.
وهّابی ها، با یک رشته پندارهایی، درخواست شفاعت از شافعان راستین را تحریم کرده و درخواست کننده را مشرک و عمل او را شرک مینامند.
ما پیش از آن که دلائل آنان را رسیدگی کنیم خود مسأله را از نظر کتاب و سنّت و سیره مسلمین مورد بررسی قرار میدهیم آن گاه به دلائل آنان رسیدگی مینماییم.
دلائل ما بر استواری درخواست شفاعت:
دلیل ما بر جواز طلب شفاعت مرکّب از دو مطلب است و آن دو مطلب عبارتند از:
1) درخواست شفاعت، همان درخواست دعاء است.
2) درخواست دعاء از افراد شایسته یک امر مستحب است.
شفاعتهای پیامبر گرامی و دیگر شافعان راستین جز دعاء و نیایش به درگاه الهی چیز دیگری نیست، و در سایه قرب و مقامی که آنان در پیشگاه خداوند دارند، بر اثر دعایی که در باره گناهکاران انجام میدهند، خداوند مهربان لطف و مهر گسترده خود را شامل حال افراد گناهکار نموده و آنان را میبخشد، و درخواست دعا از برادر مؤمن تا چه رسد به نبیّ گرامی امری است نیکو و هیچ کس از علمای اسلام اعم از وهّابی و غیره در صحت آن تردیدی نکرده است.
البته نمیتوان گفت که حقیقت شفاعت در تمام مواقف محشر، همان دعاء به درگاه الهی است اما میتوان گفت که یکی از معانی روشن آن، همان دعا است و کسانی که میگویند:
یَا وَجِیهاً عِنْدَ اللَّهِ اشْفَعْ لَنَا عِنْدَ اللَّه.،ای کسی که در پیشگاه خدا جاه و مقامی داری در نزد خدا در باره ما شفاعت کن. همین معنی را قصد میکنند.
نظام الدین نیشابوری در تفسیر آیه«مَنْ یَشْفَعْ شَفاعَةً سَیِّئَةً یَکُنْ لَهُ کِفْلٌ مِنْها»[v] از مقاتل نقل میکند که: "الشفاعة إلی اللّه انّما هی الدّعوة لمسلم" حقیقت شفاعت همان دعاء کردن برای مسلمانان است.
ابن تیمیه، از جمله افرادی است که درخواست دعاء از شخص زنده را صحیح میداند. بنا بر این درخواست شفاعت اختصاص به پیامبر و اولیاء ندارد بلکه میتوان از هر مؤمنی که در پیشگاه خدا ارج و ارزشی داشته باشد چنین درخواستی را نمود.
فخر رازی از جمله کسانی است که شفاعت را به دعا و نیایش به درگاه الهی تفسیر کرده و در تفسیر آیه«وَ یَسْتَغْفِرونَ لِلَّذینَ آمنوا رَبَّنا وَسِعْتَ کُلّ شَیْءٍ رَحْمَةً»[vi]حاملان عرش در باره افراد با ایمان طلب آمرزش میکنند و میگویند، پروردگارا رحمت تو همه چیز را فرا گرفته است، میگوید: این آیه گواهی میدهد که شفاعت حاملان عرش تنها در باره گناهکاران است. زیرا در آخر آیه دارد:«وَ قِهِمْ عَذابَ الْجَحیم»[vii]آنان را از عذاب جهنم باز دار. هم چنان که شفاعت پیامبر(ص) و پیامبران دیگر نیز در باره همین گروه این است، زیرا خداوند چنین دستور میدهد:
«وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنْبِکَ وَ لِلْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ»[viii]نسبت به گناهان خود و افراد با ایمان طلب آمرزش بنما.
و حضرت نوح در باره خود و والدینش و کسانی که به او ایمان آورده و همه افراد با ایمانی که تا دامنه قیامت میآیند طلب آمرزش کرده و از این طریق رسالت شفاعت خود را انجام داده است«رَبِّ اغْفِرْ لی وَ لِوالِدَیّ وَ لِمَنْ دَخَلَ بِیْتِیَ مُؤْمِنا وَ لِلْمُؤمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ»[ix].
این بیان از فخر رازی، گواه بر آن است که وی شفاعت را همان دعای شفیع در حق گناهکار تلقی کرده و درخواست شفاعت را همان درخواست دعا دانسته است.
در احادیث اسلامی اشارات فراوان بر این است که دعای مسلمان در حق مسلمان شفاعت است.
ابن عباس از پیامبر نقل میکند:
مَا مِنْ مُسْلِمٍ یَمُوتُ فَیَقُومُ عَلَی جِنَازَتِهِ أَرْبَعُونَ رَجُلًا لَا یُشْرِکُونَ بِاللَّهِ شَیْئاً إِلَّا شَفَّعَهُمُ اللَّهُ فِیهِ[x]
هرگاه مسلمانی بمیرد و بر جنازه او چهل مرد که شرک نمیورزند، نماز بگزارند؛ خداوند شفاعت (دعاء) آنها را در باره وی میپذیرد.
در این حدیث، دعا کننده به عنوان شافع معرفی شده است.
حالا اگر کسی در حال حیات خود از چهل دوست با وفایش بخواهد که پس از مرگش برای گزاردن نماز بر جنازه وی حاضر گردند و در حق وی دعا نمایند، در واقع از آنها طلب شفاعت کرده و مقدّمات شفاعت بندگان خدا را فراهم کرده است.
در صحیح بخاری بابی دارد تحت عنوان«اذا استشفعوا إلی الامام لیستسقی لهم لم یردّهم»
هنگامی که مردم از امام خود درخواست شفاعت کردند، که برای آنان باران بطلبد، درخواست آنان را رد نمیکند.
و نیز بابی دارد تحت عنوان«اذا استشفع المشرکون بالمسلمین عند القحط»
هنگامی که مشرکین در مورد قحطی طلب شفاعت نمایند.
روایت این دو باب گواهی میدهند که درخواست شفاعت همان درخواست دعا است و نباید آن را به صورت دیگر تفسیر کرد.
تا این جا، یک پایه استدلال روشن گشت و آن این که حقیقت (شفاعت طلبی) جز (دعا خواهی) چیز دیگری نیست.
اکنون باید به تشریح پایه دوم استدلال بپردازیم و آن این که درخواست از برادر مؤمن تا چه رسد به اولیاء الهی،کاملاً امر مطلوب و مستحب است، اینک بیان این قسمت.
2 - درخواست دعاء از افراد شایسته:
الف- آیات قرآن گواهی میدهند که طلب آمرزش پیامبر در حق افراد کاملاً مؤثّر و مفید میباشد مانند آیههای زیر:
1 - «وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنْبِکَ وَ لِلْمُؤْمِنینَ»[xi]برای گناه خود و افراد با ایمان طلب آمرزش بنما.
2 - «وَ صَلِّ عَلَیْهِمْ اِنَّ صَلاتَکَ سَکَنٌ لَهُمْ»[xii]در حق آنان دعا کن، دعای تو مایه آرامش آنها است.
هرگاه دعای پیامبر چنین نفعی به حال انسانی دارد، چه مانعی دارد که از او خواسته شود که در حق انسانی چنین دعائی بکند و از طرف دیگر درخواست دعا جز درخواست شفاعت، چیز دیگری نیست.
3 - «وَ لَوْ انَّهُمْ اذْ ظَلَمُوا انْفُسَهُمْ جاؤُکَ فَاسْتَغْفِرُوا اللّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللّهَ تَوَّابا رَحیما»[xiii]
هر گاه آنان هنگامی که بر خویش ستم کردند پیش تو میآمدند و از خداوند طلب آمرزش میکردند و پیامبر نیز برای آنان طلب آمرزش میکرد، خدا را توبه پذیر و رحیم مییافتند.
این که میگوید «جاؤک» به سوی تو میآمدند، مقصود این است که میآمدند و درخواست دعاء و طلب آمرزش از پیامبر میکردند، و اگر هدف این نبود آمدن آنان لغو بود، و شرفیابی حضور پیامبر(ص) و درخواست دعاء خود گواه بر انقلاب روحی آنان که برای استجابت دعا زمینه را آماده میسازد میباشد.
4 - قرآن مجید از فرزندان یعقوب نقل میکند که آنها از پدر خواستند که در حق آنان طلب آمرزش کند، یعقوب نیز درخواست آنها را پذیرفت و به وعده خود عمل نمود.
«قالُوا یا ابانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا انَّا کُنَّا خاطِئینَ قالَ سَوْفَ اسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبّی»[xiv]گفتند پدر جان در حق ما طلب آمرزش کن ما خطا کار بودیم، او نیز گفت به همین زودی برای شما طلب آمرزش مینمایم.
همه این آیات حاکی است که طلب دعا از پیامبر و دیگر صالحان که همان طلب شفاعت است از نظر موازین اسلامی کوچکترین ایرادی ندارد.
5 – و همچینن از مفهوم آیه قرآن کریم استفاده می شود که پیامبر(ص) همچنان زنده است«وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فی سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ»[xv]« هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند مردگانند ، بلکه آنان زنده اند و نزد پروردگارشان روزی داده می شوند .» حال با توجه به اینکه مقام پیامبر (ص) از شهداء بالاتر است پس بطریق اولی پیامبر (ص) زنده می باشند ، و بر اساس نظر خود وهابی ها طلب شفاعت از پیامبر اکرم (ص) که زنده است نباید اشکالی داشته باشد .
ب- احادیث اسلامی و سیره صحابه:
1- محدث معروف (ترمذی) نویسنده یکی از صحاح اهل تسنن از انس نقل میکند:
سَالْتُ النَّبِی َّاَنْ یَشْفَعَ لِی یَوْمَ اْلقِیامَةِ فَقَالَ اَنَا فَاعِلٌ قُلْتُ فَاَیْنَ اَطْلُبُکَ فَقَالَ عَلَی اْلصِّرَاطِ...[xvi]
(انس میگوید)، از پیامبر درخواست کردم که در روز قیامت در حق من شفاعت کند؛ وی پذیرفت و گفت شفاعت خواهم کرد،گفتم کجا تو را پیدا کنم؟ فرمود: کنار صراط.
انس با ظرافت طبع از پیامبر گرامی درخواست شفاعت میکند، وی نیز میپذیرد و نوید عمل به او میدهد.
2- (سواد قارب)، از یاران پیامبر است؛ ضمن اشعاری از پیامبر درخواست شفاعت میکند و میفرماید:
فَکُنْ لِی شَفِیعَاً یَوْمَ لاَ ذُوْ شَفَاعَةٍ بِمُغْنٍ فَتِیْلاً عَنْ سَوَادِ بْنِ قَارَبٍ[xvii]
ای پیامبر گرامی روز رستاخیز شفیع من باش روزی که شفاعت دیگران به حال سواد قارب مفید و سودمند نخواهد بود.
3- مردی به نام (تبع) از قبیله (حمیر) پیش از تولّد پیامبر شنیده بود که به همین زودی پیامبری از سرزمین عربستان از جانب خدا برانگیخته خواهد شد وی پیش از مرگ نامهای تنظیم کرد و از نزدیکان خود درخواست نمود که اگر روزی چنین پیامبری مبعوث به رسالت شد، نامه مرا به او برسانید. و در آن نامه چنین نوشته بود:
«وَ اِنْ لَمْ اَدْرِکََکَ فَاءشْفَعْ لِی یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ لاَ تَنْسِنِیْ»اگر عمرم وفا نکرد و پیش از درک تو درگذشتم، در آخرت در باره من شفاعت بنما و مرا فراموش مکن.
وقتی نامه به دست پیامبر رسید سه مرتبه فرمود:
مَرْحَباً بتَبَعٍ اَلاءَخُ اْلصَّالِحٍ[xviii]آفرین بر (تبع)، برادر صالح من.
اگر درخواست شفاعت شرک بود، هرگز پیامبر او را برادر خود نمیخواند و سه مرتبه بر او آفرین نمیگفت.
طلب شفاعت در حال ممات:
این بخش از احادیث حاکی است که طلب شفاعت از شفیع راستین در حال حیات و زندگانی او کاملاً بی اشکال است.
و همچنین از یک رشته روایات و احادیث استفاده میشود که صحابه پیامبر پس از وفات وی از روح پاک او طلب شفاعت میکردند. از باب نمونه:
ابن عباس میگوید: هنگامی که امیر مؤمنان از غسل و کفن پیامبر فارغ گردید روی او را باز کرد و گفت:
بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی طِبْتَ حَیّاً وَ طِبْتَ مَیِّتاً ... اذْکُرْنَا عِنْدَ رَبِّکَ...[xix]پدر و مادرم فدای تو، در حال حیات و ممات پاک و پاکیزه هستی، از ما پیش پروردگار خود یادی بفرما.
روایت مذکور میرساند که در طلب شفاعت میان حال حیات و ممات شفیع تفاوتی نیست. پس با توجه به این آیات و روایات، و سنت جاری در میان مسلمانان در تمام اعصار، موضوع درخواست شفاعت به صورت یک مسأله بدیهی در میآید که هرگز نباید در باره آن کوچکترین شک و تردیدی به خود راه داد. گذشته از این، صحابه پیامبر(ص) پس از درگذشت او، از او طلب دعا میکردند، و اگر درخواست دعاء پس از وفات وی صحیح باشد، طلب شفاعت نیز که یک نوع درخواست دعاء است صحیح خواهد بود.
پس از بررسی دلائل، اکنون وقت آن رسیده است که با دلائل مخالفان هم آشنا گردیم. گروه مخالف با یک رشته پندارهائی درخواست شفاعت از اولیاء الهی را منع کردهاند که به گونهای فشرده مورد بررسی قرار میگیرد.
وهابی ها می گویند: درخواست شفاعت شرک است مقصود این گروه از شرک، شرک در عبادت است. و چنین وانمود می کنند که درخواست شفاعت، پرستش شفیع است.
جواب: هر نوع سؤال از شخص و یا درخواست شفاعت در صورتی عبادت شمرده میشود که طرف را (اله) و (خدا) و یا (رب) و (کارگردان) جهان آفرینش و یا مبدأ و صاحب کارهای خدایی بدانیم در غیر این صورت هرگز هر نوع سؤال و درخواست، (هر نوع تعظیم و خضوع)، عبادت شمرده نخواهد شد.
درخواست کننده شفاعت از شفیعان واقعی درگاه الهی (که خدا به آنان اذن شفاعت داده است) آنان را بندگان مقرّب و برگزیدگان درگاهش میداند، که هرگز نه (خدا) هستند و نه کارهای خدایی مانند مغفرت و شفاعت به آنان تفویض شده که به طور خود سرانه و بدون اذن الهی در باره هر کس بخواهند میتوانند شفاعت کنند و یا از گناه او درگذرند.
این گروه در چارچوب (اذن الهی) میتوانند در باره افراد خاصی که روابط معنوی آنان با خدا بر قرار بوده، و پیوند روحی آنها با شفیعان الهی نگسسته باشد، درخواست آمرزش گناه، و طلب مغفرت بنمایند، و یک چنین درخواست از یک فرد، که در نظر درخواست کننده، بنده مقربی بیش نیست، هرگز عبادت او شمرده نخواهد شد.
البته یادآور میشویم، که اگر چنین درخواست در حال ممات، پرستش شفیع شمرده شود باید چنین درخواست در حال حیات نیز، طبعا عبادت شمرده شود. قرآن و سنّت دستور میدهد که مسلمانان حضور پیامبر(ص) برسند، و از او درخواست کنند که در حق آنها استغفار کند، و یک چنین درخواست، جز طلب شفاعت در حال حیات، چیز دیگری نیست. و هرگز ممکن نیست یک عمل در ظرفی شرک و در ظرف دیگری عین توحید باشد.
و به عبارت گستردهتر، آنان میگویند: شفاعت فعل خدا است و یا به تعبیر صحیحتر: حق او است و درخواست فعل وی از غیر او عبادت او میباشد هم چنان که آنان عین این سخن را درباره درخواست شفاء بیمار از اولیاء، و مشابه آن تکرار میکنند و میگویند: این نوع درخواست ها، درخواست فعل خدا از غیر او است، و طبعاً چنین درخواستی عبادت و پرستش طرف خواهد بود.
پاسخ این استدلال با توجه به بحث های گذشته کاملاً روشن است و آن این که: در این قانون کلی و ضابطه عمومی احدی از مسلمین اختلاف ندارد و همگان میگویند درخواست فعل خدا، از غیر او عبادت طرف است، و با اعتقاد به الوهیّت و ربوبیّت او ملازم میباشد، ولی جان سخن این جا است که مقصود از فعل خدا چیست؟ هنوز نویسندگان وهّابی در طول این سه قرن ضابطهای برای فعل خدا بیان نکردهاند، در صورتی که بدون یک چنین ضابطهای استدلال عقیم خواهد بود.
در آیات فراوانی افعال مختص خدا، به غیر او نیز نسبت داده شده است مثلاً اماته و میراندن که فعل مختص او است، چنان که میفرماید:
«وَ هُوَ الَّذی یُحْیی وَ یُمیتُ»[xx]اوست که زنده میکند و میمیراند. به غیر او نیز نسبت داده شده است
چنان که میفرماید:«حَتَّی إذَا جاءَ احَدَکُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنا»[xxi]آن گاه که مرگ یکی فرا رسید، فرستادگان ما جان آنان را میگیرند.
این تنها (میرانیدن) نیست که فعل مخصوص او است و به غیر او نسبت داده شده، بلکه قسمتی از افعال خدا و چیزهایی که فقط در او باید طلب کرد، اجازه داده شده است که از غیر او نیز طلب کنیم، از باب نمونه:
قرآن به مسلمانان دستور میدهد که هر شبانه روز بگویند:«وَ ایَّاکَ نَسْتَعینُ»[xxii]فقط و فقط از تو استعانت میجوییم
ولی در عین حال، در آیات دیگر دستور میدهد که از غیر او مانند: نماز و صبر نیز استعانت جوییم چنان که میفرماید:«وَ اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلوةِ وَ انَّها لَکَبیرةٌ الا عَلَی الْخاشِعینَ»[xxiii]از بردباری و نماز کمک بگیرید و نماز کار دشواری است مگر برای صاحبان خشوع.
[i]- بحارالانوار، ج8، ص35." تفسیر القمی،أَبِی عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ زُرْعَةَ عَنْ سَمَاعَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ شَفَاعَةِ النَّبِیِّ یَوْمَ الْقِیَامَةِ قَالَ یُلْجِمُ النَّاسَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ الْعَرَقُ فَیَقُولُونَ انْطَلِقُوا بِنَا إِلَی آدَمَ یَشْفَعُ لَنَا [عِنْدَ رَبِّهِ] فَیَأْتُونَ آدَمَ فَیَقُولُونَ اشْفَعْ لَنَا عِنْدَ رَبِّکَ فَیَقُولُ إِنَّ لِی ذَنْباً وَ خَطِیئَةً فَعَلَیْکُمْ بِنُوحٍ فَیَأْتُونَ نُوحاً فَیَرُدُّهُمْ إِلَی مَنْ یَلِیهِ وَ یَرُدُّهُمْ کُلُّ نَبِیٍّ إِلَی مَنْ یَلِیهِ حَتَّی یَنْتَهُونَ إِلَی عِیسَی فَیَقُولُ عَلَیْکُمْ بِمُحَمَّدٍ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ عَلَی جَمِیعِ الْأَنْبِیَاءِ فَیَعْرِضُونَ أَنْفُسَهُمْ عَلَیْهِ وَ یَسْأَلُونَهُ فَیَقُولُ انْطَلِقُوا فَیَنْطَلِقُ بِهِمْ إِلَی بَابِ الْجَنَّةِ وَ یَسْتَقْبِلُ بَابَ الرَّحْمَنِ وَ یَخِرُّ سَاجِداً فَیَمْکُثُ مَا شَاءَ اللَّهُ فَیَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ارْفَعْ رَأْسَکَ وَ اشْفَعْ تُشَفَّعْ وَ سَلْ تُعْطَ وَ ذَلِکَ قَوْلُهُ«عَسی أَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقامًا مَحْمُودًا».
[ii] - سوره الاسراء، آیه 79
[iii]- بحارالانوار، ج8، ص279
[iv] - الهدیة السنیة - رساله دوم، ص 42
[v]- سوره نساء، آیه 85.
[vi] - سوره غافر، 7
[vii] - سوره غافر، آیه 7
[viii]- سوره محمد، آیه 19.
[ix] - سوره نوح، آیه 28
[x] - مستدرک الوسائل، ج2، ص471
[xi]- سوره محمد، آیه 19.
[xii]- سوره توبه، آیه 103.
[xiii] - سوره نساء، آیه 64
[xiv]- سوره یوسف، آیات 97 – 98.
[xv]سوره آل عمران، آیه169.
[xvi]- سنن ترمذی، ج4، ص42، باب ما جاء فی شأن صراط.
[xvii]- قاموس الرجال، ذیل ماده سواد.
[xviii]- مناقب ابن شهرآشوب، ج1، ص12.
[xix]- بحارالانوار، ج 22ص527.
[xx]- سوره مؤمنون، آیه 85.
[xxi]- سوره انعام، آیه 61.
[xxii] - سوره فاتحه، آیه 5
[xxiii]- سوره بقره، آیه 45.