پیامبر(ص) از دو بعد مادی و معنوی برخوردار است. از نظر بعد مادی فرقی با سایر انسان ها ندارد بلکه با آن ها در حیات مادی و مسایل مربوط به آن شریک است. ولی از لحاظ بُعْدِ معنوی فاصله بسیار زیادی با دیگر انسان ها دارد و همه اهمیت و امتیاز آن حضرت در همین مسأله نهفته است. آنچه موجب شد که تا او واسطه بین خالق و مخلوق، اسوه و الگوی انسان ها باشد برجستگی بعد معنوی آن حضرت است. در این مقاله درصدد آن هستیم که گوشه ای از ابعاد معنوی پیامبر(ص) که در قرآن ذکر شده را به اجمال بررسی کنیم.
بندگی خدا، عالی ترین مقام انسان است. بندگی نه تنها با شأن و کرامت انسان منافات ندارد بلکه در جهت رشد و تکامل او می باشد زیرا در برابر وجودی که کمال مطلق است به پرستش و بندگی می پردازد و همه هستی در قبضه قدرت اوست. آن که بندگی خدا می کند با قرار دادن خود در برابر تابش نور الهی به تدریج به سمت کانون بی انتهای کمال مطلق به حرکت درمی آید و بهره ای از کمال مطلق را در خود تجلّی می بخشد.
عبادت به معنای اظهار تذلّل و خشوع و فروتنی در برابر معبود است. بطور کلی ما می توانیم دو نوع عبادت داشته باشیم:
1ـ عبادت تکوینی که فراگیر و گسترده است و همه مخلوقات هستی را در برمی گیرد، همه موجودات طبق این معنی خدا را عبادت می کنند زیرا همه ذلیل و تابع قوانین اویند.
2ـ عبادت اختیاری و آن اینکه عبادت کننده به اختیار خود سر تسلیم در برابر معبود فرود آورد و هیچ عامل بیرون از اراده او تأثیر گذار نباشد و این نوع عبادت مراتبی دارد که بالاترین مرتبه اش آن است که ناشی از شناخت و شعور باشد و از اعتقاد به ربوبیت الهی نشأت گرفته باشد. همان طور که از امام صادق(ع) نقل شده است: «اَلعُبُودِیَّةُ جَوهَرٌ کُنهُهَا الرُّبُوبِیَّة؛ عبادت کردن جوهری است که ذات آن ربوبیّت است.»
آیات زیادی از قرآن اشاره به مقام عبودیّت و بندگی پیامبر(ص) دارد. مقامی که زمینه ساز دستیابی به سایر مقام ها از قبیل نبوّت، رسالت، رفتن به معراج و ... بوده است، به عنوان نمونه: 1ـ «سُبحان الَّذی اَسری بِعَبدِهِ لَیلاً مِنَ المَسجِدِ الحَرامِ اِلَی المَسجِدِ الاَقصَا الَّذی بارَکنا حَولَهُ لِنُرِیَهُ مِن ءایـتِنا اِنَّهُ هُوَ السَّمیعُ البَصیر؛ پاک و منزّه است خدایی که بنده اش را در یک شب از مسجد الحرام به مسجد الاقصی - که گرداگردش را پربرکت ساخته ایم - برد تا برخی از آیات خود را به او نشان دهیم، چرا که او شنواو بیناست.»
ذکر «عبد» برای پیامبر(ص) می تواند اشاره به تأثیر عبودیّت در رفتن به معراج باشد و مسلّما مراد از عبد، عبد تکوینی نیست زیرا همه در این معنا شریکند آنچه دراین مسأله تأثیر داشته، عبودیّت اختیاری است. 2ـ «واِن کُنتُم فی رَیبٍ مِمّا نَزَّلنا عَلی عَبدِنا فَأتوا بِسورَةٍ مِن مِثلِهِ وَادعوا شُهَداءَکُم مِن دونِ اللّهِ اِن کُنتُم صادِقین؛ اگر درباره آنچه بر بنده خود [پیامبر(ص)[ نازل کردیم شک دارید (دست کم) یک سوره همانند آن بیاورید و گواهان خود را از غیر خدا (برای این کار) فراخوانید، اگر راست می گویید.»
عبودیّت خدا او را شایسته نزول وحی کرد و با اینکه امّی و درس نخوانده بود کتابی آورد که هیچ کس نتوانست و نمی تواند حتّی سوره ای مانند آن بیاورد. در مواردی از قرآن، پیامبر(ص) به عنوان عبد (بنده) معرفی شده است که پیامبر(ص) در همه این موارد به عنوان عبد خدا مطرح است. چه در موردی که با دشمنان خدا در میدان جنگ نبرد می کند، و چه در آغاز رسالت، و چه به هنگام اِسراء و رفتن به معراج و چه آن گاه که برای موجود نامرئی به نام جنّ قرآن می خواند، و چه به هنگام نزول قرآن، و ... در همه این موارد او یک بنده خداست و همه مسئولیت ها و مقامات معنوی از عبودیّت ناشی شده است. بنابراین پیروان آن حضرت باید به این مسأله توجه داشته باشند، مبادا درباره اش غلوّ کنند و از مقام بندگی خدا او را بیرون ببرند چنان که مسیحیان مرتکب این اشتباه شدند در حالی که مسیح(ع) از این که خود را بنده خدا بداند، استنکاف نمی کرد.
از مقامات معنوی پیامبر(ص)، مقام دریافت وحی خاص الهی است که این دریافت وحی، حاکی از امتیاز و برتری دریافت کننده از دیگر همنوعانش می باشد.
در آیاتی از قرآن، پیامبر(ص) را همانند دیگر انسان ها دانسته و دریافت وحی از سوی آن حضرت را از جمله امتیاز او بر دیگر انسان ها می داند: 1ـ «قُل اِنَّما اَنا بَشَرٌ مِثلُکُم یوحی اِلَیَّ اَنَّما اِلـهُکُم اِلـهٌ واحِدٌ...؛ بگو من فقط بشری هستم مثل شما (امتیازم این است که) به من وحی می شود که تنها معبودتان معبود یگانه (خدا) است.» 2ـ «قُل اِنَّما اَنا بَشَرٌ مِثلُکُم یوحی اِلَیَّ اَنَّما اِلـهُکُم اِلـهٌ واحِدٌ فَاستَقیموا اِلَیهِ واستَغفِروهُ وویلٌ لِلمُشرِکین؛ بگو: من فقط انسانی مثل شما هستم، این حقیقت بر من وحی می شود که معبود شما معبود یگانه است، سپس تمام توجه خویش را به سوی او کنید و از وی آمرزش طلبید و وای بر مشرکان.»
مقام شفاعت بی تردید از عالی ترین مقامات معنوی یک انسان است زیرا قبول شفاعت کسی دلیل بر اعتبار ویژه شفاعت کننده نزد شفاعت پذیر می باشد.
آیاتی از قرآن کریم به طور مستقیم یا غیر مستقیم بر مقام شفاعتگری پیامبر(ص) دلالت دارد که به آنها پرداخته می شود: 1ـ «ومِنَ اللیلِ فَتَهَجَّد بِهِ نافِلَةً لَکَ عَسی اَن یَبعَثَکَ رَبُّکَ مَقامـًا مَحمودا؛ و پاسی از شب را (از خواب برخیز و) قرآن (و نماز) بخوان. این یک وظیفه اضافی برای توست، امید است که پروردگارت تو را به مقامی درخور شایسته برانگیزد.»
مقام در خور ستایش که خداوند، پیامبر(ص) را نسبت به آن امیدوار ساخته به نظر مفسّرین همان مقام شفاعت است. پیامبر(ص) فرموده است: «مقام محمود همان مقامی است که من در آن مقام امتم را شفاعت می کنم.»
2ـ «ولَسَوفَ یُعطیکَ رَبُّکَ فَتَرضی؛ و به زودی پروردگارت (آن قدر) به تو عطا خواهد کرد که خشنود شوی.»
اینکه چه نعمت و چه امتیازی خداوند به پیامبر(ص) عطا می کند تا رضایتش جلب شود و خرسندی آن حضرت را فراهم سازد، مفسّرین آن را مقام شفاعت دانسته اند. فخر رازی از علی(ع) و ابن عباس نقل می کند که این نعمت همان مقام شفاعت پیامبر(ص) در امت خود است. روایت شده که وقتی این آیه نازل شد، پیامبر(ص) فرمود: در این هنگام راضی نخواهم شد در حالی که حتی یک نفر از امت من در جهنم باشد و سپس فخر رازی از امام صادق(ع) نقل می کند که رضایت جدّ من در این است که هیچ انسان خداپرست و موحّدی داخل جهنم نشود.
3ـ «وما اَرسَلنا مِن رَسولٍ اِلاّ لِیُطاعَ بِاِذنِ اللّهِ ولَو اَنَّهُم اِذ ظَـلَموا اَنفُسَهُم جاءوکَ فَاستَغفَروا اللّهَ واستَغفَرَ لَهُمُ الرَّسولُ لَوَجَدوا اللّهَ تَوّابـًا رَحیمـا؛ ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر برای آن که به فرمان خدا، از وی اطاعت شود و اگر (این مخالفان) هنگامی که بر خود ستم کردند (و فرمان های خدا را زیر پا می گذاردند) به نزد تو می آمدند و از خدا طلب آمرزش می کردند و پیامبر هم برای آنها استغفار می کرد، خدا را توبه پذیر و مهربان می یافتند.»
این آیه مقام شفاعت را برای پیامبر(ص) در دنیا ثابت می کند. در شأن نزول آیه آمده است که دوازده نفر از منافقان برای آسیب رساندن به پیامبر(ص) توطئه کرده بودند، جبرئیل نازل شد و پیامبر(ص) را از توطئه باخبر ساخت. پیامبر(ص) در میان جمع فرمود: گروهی وارد شدند و انجام کاری را در سر می پرورانند ولی موفق نخواهند شد از جای برخیزند و از خداوند طلب بخشش نمایند و اعتراف به گناه خود کنند تا من هم شفاعت آنان را نزد خدا بنمایم. هیچ کس از جای بلند نشد. پیامبر(ص) چندین بار سخنانش را تکرار کرد ولی کسی برنخاست پیامبر(ص) به ناچار اسامی آنان را بر زبان آورد و فرمود: فلانی بلند شود، فلانی بلند شود و... تا دوازده نفر را برشمرد پس همه از جای برخاستند و اظهار کردند که ما هم می خواستیم بلند شویم و به خواسته ات عمل کنیم و به درگاه خداوند توبه کنیم پس برای ما شفاعت نما. پیامبر(ص) فرمود: حالا! بروید بیرون، در آغاز کار، من بهتر می توانستم برای شما شفاعت کنم و خداوند در آن وقت زودتر اجابت می کرد.
این آیه با این تفسیر برای پیامبر(ص) مقام شفاعت در دنیا را ثابت می کند. بنابراین پیامبر(ص) دارای مقام شفاعت در دنیا و آخرت است.
یکی از مقامات معنوی پیامبر(ص) که در قرآن به آن اشاره شده این است که به برکت وجود آن حضرت عذاب از امت و قومش برطرف می شود. مسلما این از مقامات معنوی مهمی است که به خاطر وجود کسی عذاب از قوم و امّتی برداشته
شود: «واِذ قالوا اللّهُمَّ اِن کانَ هـذَا هُوَ الحَقّ مِن عِندِکَ فَاَمطِر عَلَینا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ اَوِ ائتِنا بِعَذابٍ اَلیم * وما کانَ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُم واَنتَ فِیهِم وما کانَ اللّهُ مُعَذِّبَهُم وهُم یَستَغفِرون؛ و (به خاطر بیاور) زمانی را که گفتند: پروردگارا! اگر این حق است واز جانب توست، بارانی از سنگ از آسمان بر ما فرود آر، یا عذاب دردناکی برای ما بفرست! ولی (ای پیامبر) تا تو در میان آنها هستی، خداوند آنها را مجازات نخواهد کرد و (نیز) تا استغفار می کنند، خدا عذابشان نمی کند.»
در شرح این آیه آمده است که طبق روایات، نضر بن حارث به پیامبر(ص) عرض کرد: این چیزهایی که تو می گویی چیزی جز افسانه های پیشینیان نیست! پیامبر(ص) فرمود: وای بر تو این کلام خداست. او و ابوجهل گفتند: خدایا اگر این سخنان حق است و از جانب توست پس بارانی از سنگ بر سر ما از آسمان فرود آر، همچنان که بر قوم لوط فرود آوردی و یا ما را مبتلا به عذاب دردناکی کن. خداوند در ردّ این گفته ها، خطاب به پیامبر(ص) فرمود: تا وقتی که تو در میان آنان هستی خداوند آن ها را عذاب نخواهد کرد. این از شأن خدا به دور است که با وجود تو در میان آنان، عذاب بر آنها بفرستد زیرا تو «رحمةٌ للعالمین» هستی و همچنین، تا وقتی که آنان به درگاه خدا استغفار می کنند خداوند آنها را به عذاب مبتلا نمی کند.
یکی از برجسته ترین مقامات معنوی پیامبر(ص) عروج آن حضرت به مقام بلند مراتب انسانی و دستیابی به عالی ترین درجه تقرب به خداوند یعنی معراج یا سفر آسمانی آن حضرت است. پیامبر(ص) در این سفر معنوی و آسمانی آیات الهی فراوانی را از نزدیک مشاهده کرد و به درجه ای از کمال و تقرّب رسید که جبرئیل، فرشته همراه و راهنما در مرحله ای از همراهی بازماند و پیامبر(ص) به سیر خود ادامه داد. رسول اللّه (ص) برای سفر آسمانی ابتدا از مکّه به بیت المقدس برده شد و از آنجا به آسمان ها عروج نمود: 1ـ «سُبحـانَ الَّذی اَسری بِعَبدِهِ لَیلاً مِنَ المَسجِدِ الحَرامِ اِلَی المَسجِدِ الاَقصَا الَّذی بـارَکنا حَولَهُ لِنُرِیَهُ مِن ءایاتِنا اِنَّهُ هُوَ السَّمیعُ البَصیر؛ پاک و منزه است آن خدایی که بنده خود را در شبی از مسجد الحرام به مسجد الاقصی که در سرزمین مبارک و مقدس واقع شده بُرد تا آیات و نشانه های عظمت ما را ببیند، او شنوا و بیناست.» 2ـ «ولَقَد رَءاهُ نَزلَةً اُخری * عِندَ سِدرَةِ المُنتَهی * عِندَها جَنَّةُ المَأوی * اِذیَغشَی السِّدرَةَ ما یَغشی * ما زاغَ البَصَرُ وما طَغی * لَقَد رَأی مِن ءایـاتِ رَبِّهِ الکُبری؛ بار دیگر او را مشاهده کرد نزد «سدرة المنتهی» که جنت المأوی در آنجاست. در آن هنگام که چیزی [نور خیره کننده ای [سدرة المتهی را پوشانده بود چشم او هرگز منحرف نشد و طغیان نکرد (آنچه دید، واقعیت بود) او پاره ای از آیات و نشانه های بزرگ پروردگارش را دید.»
آیات ششگانه سوره نجم دلالت دارد بر این که پیامبر دو بار جبرئیل را به صورت اصلی اش دیده است: یک بار در آغازین روزهای نزول وحی، و بار دیگر درمعراج نزد درختی به نام «سدرة المنتهی» در بهشت جاویدان.
در قرآن هیچ ذکری از جزئیات معراج و ره آوردهای آن و زمان وقوعش نشده است. اگرچه در روایات شیعه و سنی پاره ای از اخبار آن به دست می آمد همچنین اگر چه در جسمانی یا روحانی بودن معراج اختلافاتی وجود دارد ولی اصل آن به عنوان یکی از مقامات معنوی پیامبر قطعی و مورد تأکید قرآن است.
یکی از مقامات معنوی پیامبر(ص) مقام عصمت است. عصمت یعنی مصونیت از گناه و اشتباه یعنی آن حضرت نه گناه می کرد و نه اشتباه. این اعتقاد ما شیعیان، در مورد همه پیامبران علیهم السلام و ائمه اطهار علیهم السلام است. پشتوانه این اعتقاد مسأله حجیّت است. یعنی اگر بنا باشد آن بزرگواران مرتکب گناه و اشتباه شوند دیگر گفتار و رفتارشان قابل استناد نخواهد بود زیرا درستی رفتار و گفتارشان زیر سؤال و اعتماد به آنها از بین می رود.
بحث از عصمت پیامبر(ص) از دیدگاه قرآن را می توان در سه محور ارائه داد: 1- عصمت در دریافت وحی. 2- عصمت در رساندن آیات یا مقام ابلاغ. 3- عصمت در عمل.
آیاتی از قرآن مجید بر این دلالت دارند که پیامبر(ص) قرآن را از خداوند به صورت مستقیم یا به واسطه جبرئیل دریافت می کند خودش هیچ گونه دخل و تصرّفی نمی کند. 1ـ «واِنَّکَ لَتُلَقَّی القُرءانَ مِن لَدُن حَکیمٍ عَلیم؛ و به یقین این قرآن از سوی حکیم و دانایی بر تو القاء می شود.» 2ـ «وما هُوَ بِقَولِ شَیطانٍ رَجیم؛ این (قرآن) گفته شیطان رانده شده نیست.»
پیامبر(ص) آن چه را که از سوی خدا دریافت می کرد بدون هیچ کم و کاستی به مردم ابلاغ می کرد تا حجت بر آنها تمام شود. آن حضرت نه از اداء آنچه بر او وحی شده خودداری می ورزید و نه گفته هایی از خود بر آن می افزود. 1ـ «وما هُوَ عَلَی الغَیبِ بِضَنین؛ و او نسبت به آنچه از طریق وحی دریافت داشته بخل ندارد.»
آنچه را که آن حضرت از ناحیه خداوند به او وحی می شد در اختیار مردم قرار می داد چنین نبود که از ابلاغ آن خودداری ورزد: 2ـ «ولَو تَقَوَّلَ عَلَینا بَعضَ الاَقاویل * لاََخَذنا مِنهُ بِالیَمین * ثُمَّ لَقَطَعنا مِنهُ الوَتین؛ و اگر او سخنی به دروغ بر ما می بست ما او را با قدرت می گرفتیم و سپس رگ قلبش را قطع می کردیم.» 3ـ «وما یَنطِقُ عَنِ الهَوی * اِن هُوَ اِلاّ وحیٌ یوحی؛ و هرگز از روی هوای نفس سخن نمی گوید، آنچه می گوید چیزی نیست جز وحی ای که بر او نازل شده است.»
این دسته آیات دلالت دارند که پیامبر(ص) آنچه را که به مردم ابلاغ می کند وحی الهی است و خود در آن هیچ دخل وتصرّفی نمی کند، به خدا افترا نمی بندد، به پیشنهاد مخاطبان هم چیزی را از آن کم و یا زیاد نمی کند و یا از ابلاغ آنچه به او وحی شده بخل نمی ورزد ولی گروه اول بر این دلالت داشت که دریافت های قرآنی پیامبر(ص)منشأ الهی و رحمانی دارد نه شیطانی و نفسانی و این یعنی عصمت در تلقی وحی، همانطور که قبلی به معنای عصمت در مقام ابلاغ می باشد.
از گروهی از آیات استفاده می شود که پیامبر(ص) در موضع گیریهایش مورد تأیید الهی است مواردی پیش می آمد که دشمنان در صدد فریب دادن پیامبر(ص) و تأثیر در اراده اش بر می آمدند ولی خدا با دخالتش نقشه های دشمنان را خنثی می کرد و رسولش را از خطا مصون می داشت. بطوری که اگر دخالت خدا نبود ممکن بود به مقتضای طبع بشری مقداری از توطئه های دشمن متأثر شود: 1ـ «واِن کادوا لَیَفتِنونَکَ عَنِ الَّذی اَوحَینا اِلَیکَ لِتَفتَرِیَ عَلَینا غَیرَهُ واِذًا لاَتَّخَذوکَ خَلیلا * ولَولا اَن ثَبَّتنـاکَ لَقَد کِدتَّ تَرکَنُ اِلَیهِم شیئاً قَلیلا * اِذًا لاَذَقنـاکَ ضِعفَ الحَیوةِ وضِعفَ المَماتِ ثُمَّ لا تَجِدُ لَکَ عَلَینا نَصیرا؛ نزدیک بود آنها تو را (با وسوسه های خود) از آنچه بر تو وحی کرده ایم بفریبند تا غیر آن را به ما نسبت دهی و در آن صورت تو را به دوستی خود برمی گزینند و ما اگر تو را ثابت قدم نمی ساختیم نزدیک بود اندکی به آنان تمایل کنی، اگر چنین می کردی ما دو برابر مجازات (مشرکان) در زندگی دنیا و دو برابر (مجازات آنها) را بعد از مرگ به تو می چشاندیم سپس در برابر ما یاوری برای خود نمی یافتی.»
در شأن نزول آیه آمده است که: گروهی از طائفه ثقیف نزد حضرت آمدند پیشنهاد کردند که یک سال به آنها مهلت داده شود تا هدایایی که برای بت هایشان آورده می شود وصول کنند بعد از آن اسلام خواهند آورد و بت ها را خواهند شکست. پیامبر(ص) قصد کرد که چنین مهلتی به آنها بدهد آیه نازل شد و او را از این کار منع نمود.
از آیه استفاده می شود که اگر دخالت الهی نبود ممکن بود که پیامبر(ص) در بعضی از موضع گیری هایش دچار لغزش گردد بدون آنکه خود، خواهان آن باشد زیرا شرایط و شواهد بر درستی موضع گیریش حکم می کرد.
مفسران، آیات 113 نساء، 76 اسراء، 52-54 انعام و 28 کهف از جمله دیگر آیات دال بر عصمت پیامبر در مقام عمل دانستند.
یکی از مقامات معنوی پیامبر(ص) خاتمیّت است بدین معنا که بعد از آن حضرت، پیامبری دیگر از سوی خداوند فرستاده نخواهد شد، او آخرین پیامبر است و طبیعتا دینی که آورده آخرین دین خواهد بود و تا پایان عمر بشر بر روی زمین، دین آن حضرت(ص) تداوم خواهد داشت. آیه ای از قرآن صراحتا بر این معنی دلالت می کند: «ما کانَ مُحَمَّدٌ اَبا اَحَدٍ مِن رِجالِکُم ولـکِن رَسولَ اللّهِ وخاتَمَ النَّبیّینَ وکانَ اللّهُ بِکُلِّ شَی ءٍ عَلیمـا؛ محمد(ص) پدر هیچ یک از مردان شما نبوده و نیست ولی رسول خدا و ختم کننده و آخرین پیامبران است و خداوند به همه چیز آگاه است.» در این آیه شریفه خداوند، پیامبر(ص) را فرستاده خود و پایان بخش همه پیامبران معرفی می کند. بعد از او پیامبری نخواهد بود، او آخرین حلقه سلسله پیامبران است که از آدم(ع) آغاز شده در طول زمان تداوم یافته است.
قرآن در آیاتی، پیامبر(ص) را بر راه مستقیم هدایت می داند. اینگونه آیات از سویی به آن حضرت آرامش و اطمینان می بخشد و از سوی دیگر به مؤمنان و غیر آنان این پیام را می دهد که در حقانیت پیامبر(ص) و راهی که بر آن است و به سوی آن دعوت می کند تردید نداشته باشند. این مسأله برای پیامبر(ص) مقام مهمی است زیرا کاملاً مورد تأیید خداوند قرار گرفته است. به عنوان نمونه: 1ـ «یس * والقُرءانِ الحَکیم * اِنَّکَ لَمِنَ المُرسَلین * عَلی صِراطٍ مُستَقیم؛ (ای سید رسولان) سوگند به قرآن حکیم که تو قطعا از رسولان خدا هستی و بر راه راست قرار داری.» خداوند با تأکید و قسم اعلام می کند که تو پیامبری و بر راه مستقیم هدایت قرار داری. کاربرد تأکید درمحاورات، گاه برای از بین بردن شک و تردید است که در مخاطب وجود دارد و گاه برای از بین بردن شک از دیگران است و گاهی هم برای ازاله غم و اندوه از مخاطب است که نوعی تسلیت و دلداری به حساب می آید.» 2ـ «فَاستَمسِک بِالَّذی اوحِیَ اِلَیکَ اِنَّکَ عَلی صِراطٍ مُستَقیم؛ پس آنچه را بر تو وحی شده (قرآن) محکم بگیر که تو بر راه مستقیم هستی.» این آیات و آیات دیگری که در این مورد وارد شده، بر یکی از ابعاد شخصیت پیامبر(ص) دلالت دارند و آن مقام هدایت یافتگی و هدایت گری آن حضرت است.
یکی از مقامات متعالی و معنوی پیامبر(ص) پیمان خدا از او (چون دیگر پیامبران(علیهم السلام)) بر ادای رسالت است. اگر چه همه پیامبران در این پیمان شریکند - که نشان دهنده مقام معنوی آنان نزد خداوند است - ولی به هر میزان که موضوع و محتوای پیمان مهم باشد، شخص طرف پیمان از اهمیت بیشتری برخوردار خواهد بود. از آن جا که دین اسلام کاملترو جاودانه خواهد بود، پیمان بر ادای آن از اهمیت ویژه ای برخوردار خواهد بود بنابراین پیامبر اسلام (ص) از اهمیت ویژه ای درمیان همه کسانی که خداوند با آنها پیمان بسته، برخوردار است: «واِذ اَخَذنا مِنَ النَّبیّینَ مِیثاقَهُم ومِنکَ ومِن نُوحٍ واِبرهیمَ وموسی وعیسَی بنِ مَریَمَ واَخَذنا مِنهُم میثـاقـاً غَلیظـا؛ و به خاطر آور هنگامی را که از پیامبران پیمان گرفتیم و (همچنین) از تو و از نوح، ابراهیم و موسی و عیسی پسر مریم و ما از همه آنان پیمان محکمی گرفتیم (که در ادای مسئولیت تبلیغ و رسالت کوتاهی نکنند).» آیه می فرماید خداوند از همه پیامبران پیمان گرفته اما این که موادّ مورد پیمان چه بوده اشاره ندارد. بعضی از مفسران گفته اند: خداوند از همه پیامبران و از جمله پیامبر اسلام(ص) پیمان گرفته که: 1ـ خدا را بپرستند. 2ـ به پرستش خدا دعوت کنند. 3ـ همدیگر را تصدیق و تأیید نمایند. 4ـ خیرخواه قومشان باشند. 5ـ پیمان شدید گرفته که بر سختی های رسالت و تبلیغ شریعت، بردبار و شکیبا باشند.
با توجه به آن چه در قرآن کریم از مقام معنوی پیامبر اعظم(ص) گذشت وظیفه ماست که با شناخت این مقام زمینه انس خود را با شخصیت و رهنمودهای آن پیامبر بزرگ فراهم سازیم.