سفارش تبلیغ
صبا ویژن
محبوب ترینِ خلق، راستگوترینشان است . [امام علی علیه السلام]
بشنو این نی چون حکایت می کند
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» پیامبر دوباره اهل بیت

 

 

مروری بر زندگی حضرت علی اکبر(ع)

علی پسر بزرگ حسین(ع)هر چند سرور جوانان دوره خودش بود، هر چند بهترین داشته های عقبی و دنیای حسین(ع)بود، هر چند تاریخ زندگانی علی اکبر در نور پرفروغ خورشید زندگانی حضرت امیرالمؤمنین(ع)، امام حسن(ع)و امام حسین(ع)کمی ناپیداست اما آنچه که پیداست اینکه همین ها که از تاریخ مانده، نظر به بزرگی و بزرگواری و جوانمردی جوان حسین(ع)دارد.چه او به شهادت پدرش شبیه ترین بود به پیامبر(ع)در آفرینش و منش و گویش و شاید اگر غوری کنید در زندگی او، قبول کنید روز خوبی است روز ولادت حضرت علی اکبر برای روز جوان.
اولین پسر حسین، به دنیا آمد؛ یازدهم ماه شعبان ؛ ماه پیامبر(ص).شاید به همین خاطر این قدر شبیه پیامبر(ص)بود.بچه را گذاشتند توی دامان پدربزرگش، علی(ع).پرسید اسمش را چه گذاشتید؟ حسین(ع)سرش را انداخت پایین و گفت اگر هزار پسر داشته باشم، اسم همه را علی می گذارم.
پیامبر(ص)که رفت پیش خدا همه ناراحت شدند.اما بی تابی حسین(ع)که کودکی بیشتر نبود، چیز دیگری بود.بغض و گریه هایش آتش می زد به زمین و آسمان.شاید به همین خاطر خدا پیامبری کوچک تر به او داد، علی اکبر تا زخم دوری پیامبر(ص)را دوا کند.
حسین(ع)که می خواست نماز بخواند، علی(ع)بلند می شد و اذان می گفت.حسین(ع)پسر کوچکش را بغل می زد و می بوسید، از فرط شیرینی و زیبایی.می بویید و می بوسید، گاه پیشانی و گاه حنجره اش را.
علی از پدرش انگور خواست.کجا؟ تاکستان؟ نه مسجد!کی؟ تابستان؟ نه!
حسین(ع)از ستون سمجد انگور گرفت و داد به علی(ع)که اصلاً تاب بی تابی اش را نداشت.مگر حسین(ع)چه کم دارد ازصالح(ص)که از کوه شتر بیرون می آورد.
مسیحی ای دوان دوان آمد به مسجد النبی.گفتند از مسجد بیرون برو،اینجا جای مسلمانان است.گفت:«دیشب خواب دیدم پیامبر(ص)شما را و مسیح را.مسیح گفت مسلمان شو، شدم.حالا آمده ام خدمت نزدیک ترین شما به پیامبرتان تا مسلمان شوم.
همه حسین(ع)را نشان دادند.مرد خوابش را برای حسین(ع)گفت.حسین(ع)علی را صدا زد.مرد علی را که دید گفت:«خودش است.پیامبر(ص)است».خودش را انداخت روی پای علی و گفت :«خوش آمدی یا رسول الله!».
بین عرب ها رسم بود که اگر مهمان دوست بودند،شب ها بالای خانه یا بلندی آتش درست می کردند که هرمهمان یا در راه مانده ای بفهمد اگر به آنجا برود پذیرایی خواهد شد.شب ها هر کس به مدینه نزدیک می شد،آتشی را از دور می دید؛ آتشی بزرگ.علی اکبر هیزم آتش مهمان نوازی اش را زیاد می کرد که هر مهمان و فقیر و درمانده ای آن را ببیند.
چرا نکند این کار را اگر شبیه ترین انسان ها به پیامبر(ص)باشد.
مسافری در مدینه پرسید کاروانسرا دارد اینجا.راهنمایی اش کردند.رفت تا رسید به درباز خانه ای.جوانی سراسیمه و پابرهنه آمد استقبال، از همان قاب در.بعداً فهمید کاروانسرا خانه علی پسر حسین(ع)است و مهمان نواز پابرهنه همان علی.
حسین(ع)حج را نیمه گذاشت و گذشت؛ از مکه که کمی دور شد به سمت کربلا، توی راه، روی اسب، حسین(ع)یک لحظه خوابش برد و بیدار شد.
-انا لله و انا الیه راجعون و الحمدلله رب العالمین.
علی اکبر نزدیک شد و پرسید:«پدر جان چیزی شده؟»
حسین(ع)گفت:«درخواب سواری را دیدم که گفت این گروه را می سپارند و مرگ در پی آنها دوان است.فهمیدم که خبرمرگ می دهد» .
علی اکبر گفت:«خدا بد نیاورد.ما برحق نیستیم؟»
حسین(ع)سربلند کرد و گفت:«به خدا برحقیم».
علی اکبر بی درنگ جواب داد:«پس چه ترس؟ برحق می میریم و پای حق جان می دهیم».
سحرگاهان روز عاشورا.
-الله اکبر ...الله اکبر.
صدای پیامبر(ص)پخش شد توی سپاه حسین(ع).
-اشهدان محمد رسول الله.
صدای پیامبر(ص)که به رسالتش گواهی می داد، می رسید به سپاه عمر سعد.خیلی از اینها صدای او را شنیده بودند و حالامی گفتند محمد(ص)به کربلا آمده.هیچ زمینی بی پیامبر نبوده و انگار پیامبر کربلای حسین(ع)، اکبر است.
روز عاشورا حسین(ع)رفت و خطابه ای خواند.این بار زن ها و بچه ها که صدایش را می شنیدند به گریه افتادند و بی تاب شدند.
حسین(ع)به عباس و علی اکبر گفت:«آنها را آرام کنید.گریه زیاد در پیش دارند».
حسین(ع)می دانست چه کسی را برای آرام کردن زن ها و بچه ها بفرستد.می دانست قلب آنها توی دست های کیست؟
علی با همه وداع کرد.همه زن ها و بچه های فامیل نگرانش بودند.چشم چراغشان داشت می رفت میدانی که هرکه رفته بود،برنگشته بود.می گفتند:«به غربت ما رحم کن، ما تحمل دوری تو را نداریم».
علی اما وظیفه اش دفاع از امام زمانش بود، نه زن ها و بچه های خانواده وفامیل.
یاران حسین(ع)که یکی یکی پیشانی برخاک گذاشتند و پا بر افلاک،نوبت بنی هاشم شد و علی،پسر بزرگ حسین(ع)جلو آمد.حسین(ع)گفت:«علی جلویم راه برو.می خواهم تماشایت کنم».
علی راه می رفت و حسین(ع)بغض کرده بود.حسین(ع)آتش فشانی شده بود که بیرون نمی ریخت.علی را بغل زد.حسین(ع)بی قرار بود؛ خیلی زیاد.علی زودتر قصد رفتن کرد.شاید ترسید بابایش حسین(ع)جان بدهد.
علی اکبر که رفت سمت میدان، حسین(ع)نگاه نا امیدانه ای به او کرد و کمی دنبالش رفت.دست بلند کرد به آسمان و گفت:«خدایا شاهد باش شبیه ترین انسان در صورت و سیرت و سخن به پیامبرت رابه میدان می فرستم.ما هر وقت دلتنگ پیامبر(ص)می شدیم،او را نگاه می کردیم.خدایا برکات آسمان و زمین را از آنها بگیر.تفرقه شان بینداز.خدایا...».
حسین(ع)می مرد شاید، اگر زینب سراغش نمی آمد و او را نمی برد.
علی که پا می گذارد وسط میدان، همه دشمن در بهت فرو می رود.آنهایی که پیامبر(ص)را دیده اند شک می کنند به جنگ با او.عمر سعد فریاد می زند او محمد(ص)نیست، او علی پسر حسین(ع)است.
شاید یادش رفت ادامه اش را بگوید.او علی پسر حسین(ع)پسر فاطمه دختر محمد است.
یک نفر جلوتر آمد و فریاد زد:«ای علی!تو با امیرالمؤمنین یزید فامیلی.ما بستگان او را مراعات می کنیم.اگر می خواهی امان نامه می دهیم».
علی می دانست این قوم اهل مراعات هیچ حقی نیستند که گفت:«اگر اهل مراعات هستید، حق خویشاوندی رسول خدا بالاتر است».
علی مبارز طلبید.کوفی ها هیبت پیامبر گونه او را که دیدند و نسبتش به حضرت علی(ع)را فهمیدند، ترسیدند.هیچ کس جلو نرفت.
عمر سعد، طارق ابن کثیر را صدا زد و گفت:«سر این جوان را بیاور و هر چه می خواهی بگیر».
طارق گفت:«تو می خواهی حکومت ری را بگیری، آن وقت من با او بجنگم.نمی دانی جوان کیست؟ ...حالا اگر حکومت موصل را ضمانت کنی شاید بروم».
عمر سعد ضمانت کرد و انگشترش را به نشان تعهد داد به طارق.
نه حکومت موصل را دید و نه توانست از انگشتر استفاده کند.فقط ضربت شمشیر جوانی هاشمی را چشید.
اولین نفر طارق پسر کثیر با وعده حکومت موصل آمد به میدان و بی سر برگشت.برادرش آمد انتقام بگیرد، نصفش برگشت.پسرش آمد، اسبش برگشت.هر کس آمد، برنگشت.علی آن قدر دشمن بر زمین زد که دیگر کسی برای جنگ تن به تن جرات میدان آمدن نداشت.
علی ایستاده بود و کسی از دشمن نمی آمد.ناچار شد به حمله.به چپ سپاه دشمن می زد، همه فرار می کردند به راست.به راست سپاه می زد، فرار می کردند به چپ.به قله سپاه می زد، پراکنده می شدند توی صحرا.
مثل گله گوسفندی که شیری بینشان افتاده باشد.آن قدر دشمن از دم تیغ گذراند که عطش امانش را برید.افسار اسب را گرداند و برگشت سمت خیمه ها.
بار دوم که برمی گشت میدان جنگ،حسین(ع)فریاد زد:«به زودی به دست پدربزرگم پیامبر(ص)سیراب می شوی».رفت و جنگید.از کشته پشته ساخت.آن قدر جنگید تا تیری گلویش راپاره کرد و نیزه ای به قلبش فرو شد و چیزی به سرش کوفته شد.فریاد زد:«پدر جان حالا پیامبر(ص)با کاسه ای آب سیرابم کرد».
و علی سیراب از دنیا رفت.
حسین(ع)دوان دوان آمده بود بالای سر علی اکبر اما زنده بودنش را ندیده بود.فقط دیده بود علی پا به زمین می کشد.گفت:«الان کمرم شکست».بعد گفت:«علی اکبر!بعد از تو خاک بر سر دنیا!».آفتاب کج شده بود انگار.ریگ های دشت فوران کرده بودند.دنیا خاک بر سر شده بود بعد از علی.
توی مجلس، یزید رو کرد به امام سجاد(ع)و گفت:«اسم تو چیست؟».گفت:«علی!».یزید تعجب کرد و گفت:«شنیدم علی پسر حسین(ع)را خدا در کربلا کشت».
امام(ره)گفت:«او برادرم علی اکبر بود به دست مردم نادان به شهادت رسید».
یزید باز هم تعجب کرد:«دوعلی در یک خانواده؟».
و جواب شنید:«سه علی که دوتایش را شما شهید کردید.پدرم اگر باز هم پسر می داشت نامش را علی می گذاشت به کوری چشم دشمنان علی(ع)».
او از همه به پیامبر(ص)شبیه تربود واز همه به پدرش نزدیک تر.شاید به خاطر همین در کربلا زیر پای پدر دفن شد.آن چنان که ضریحش با ضریح امام حسین(ع)ممزوج شد.شنیده اید که ضریح حسین(ع)شش گوشه دارد.
با نگاهی به :
لهوف /سید ابن طاووس، ترجمه عباس عزیزی، صلات، 1384.
یاران شیدای حسین بن علی(ع)/آقا تهرانی، مرتضی، میم، 1384.
حضرت علی اکبر شبیه پیامبر،شهید ولایت/گلی زواره، غلامرضا، قیام، 1374.
علی اکبر علیه السلام /موسوی مقرم، عبدالرزاق، ترجمه امیر حسین لولاور، صیام، 1380.

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( شنبه 94/3/9 :: ساعت 2:48 عصر )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

مرنجان و مرنج
عزاداری از سنت های پیامبر اکرم (ص) است
سعادت ابدی در گرو اشک و عزاداری بر سیدالشهدا علیه السلام
سبک زندگی قرآنی امام حسین (علیه السلام)
یاران امام حسین (ع) الگوی یاران امام مهدی (عج)
آیا شیطان به دست حضرت مهدی علیه السلام کشته خواهد شد؟
ارزش اشک و عزا بر مصائب اهل بیت علیهم السلام
پیوستگان و رهاکنندگان امام حسین علیه السلام
امام حسین علیه السلام در آیینه زیارت
پیروان مسیح بر قوم یهود تا روز قیامت برترند!
نگاهی به شخصیت جهانی امام حسین «علیه السلام»
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 33
>> بازدید دیروز: 724
>> مجموع بازدیدها: 1363199
» درباره من

بشنو این نی چون حکایت می کند

» فهرست موضوعی یادداشت ها
دینی و مذهبی[871] . عشق[360] . آشنایی با عرفا[116] . جدایی از فرهنگ[114] . موسیقی[66] . داستانک[2] . موعود . واژگان کلیدی: بیت المال . صحابی . عدالت . جزیه . جنایات جنگ . حقوق بشردوستانه . حکومت . خراج . علی علیه‏السلام . لبنان . مالیات . مصرف . مقاله . منّ و فداء . ادیان . اسرای جنگی . اعلان جنگ . انصاری . ایران . تقریب مذاهب . جابر .
» آرشیو مطالب
نوشته های شهریور85
نوشته های مهر 85
نوشته زمستان85
نوشته های بهار 86
نوشته های تابستان 86
نوشته های پاییز 86
نوشته های زمستان 86
نوشته های بهار87
نوشته های تابستان 87
نوشته های پاییز 87
نوشته های زمستان87
نوشته های بهار88
نوشته های پاییز88
متفرقه
نوشته های بهار89
نوشته های تابستان 89
مرداد 1389
نوشته های شهریور 89
نوشته های مهر 89
آبان 89
آذر 89
نوشته های دی 89
نوشته های بهمن 89
نوشته های اسفند 89
نوشته های اردیبهشت 90
نوشته های خرداد90
نوشته های تیر 90
نوشته های مرداد90
نوشته های شهریور90
نوشته های مهر 90
نوشته های تیر 90
نوشته های مرداد 90
نوشته های مهر 90
نوشته های آبان 90
نوشته های آذر 90
نوشته های دی 90
نوشته های بهمن 90
نوشته های اسفند90
نوشته های فروردین 91
نوشته های اردیبهشت91
نوشته های خرداد91
نوشته های تیرماه 91
نوشته های مرداد ماه 91
نوشته های شهریور ماه91
نوشته های مهر91
نوشته های آبان 91
نوشته های آذرماه91
نوشته های دی ماه 91
نوشته های بهمن ماه91
نوشته های بهار92
نوشته های تیر92
نوشته های مرداد92
نوشته های شهریور92
نوشته های مهر92
نوشته های آبان92
نوشته های آذر92
نوشته های دی ماه92
نوشته های بهمن ماه92
نوشته های فروردین ماه 93
نوشته های اردیبهشت ماه 93
نوشته های خردادماه 93
نوشته های تیر ماه 93
نوشته های مرداد ماه 93
نوشته های شهریورماه93
نوشته های مهرماه 93
نوشته های آبان ماه 93
نوشته های آذرماه 93
نوشته های دیماه 93
نوشته های بهمن ماه 93
نوشته های اسفند ماه 93
نوشته های فروردین ماه 94
نوشته های اردیبهشت ماه94
نوشته های خرداد ماه 94
نوشته های تیرماه 94
نوشته های مرداد ماه 94
نوشته های شهریورماه94
نوشته های مهرماه94
نوشته های آبان ماه94

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
کنج دل🩶
همراه با چهارده معصوم (علیهم السلام )ویاران-پارسی بلاگ
پیام شهید -وبگاه شهید سید علی سعادت میرقدیم
دانشجو
(( همیشه با تو ))
بر بلندای کوه بیل
گل رازقی
نقاشخونه
قعله
hamidsportcars
ir-software
آشفته حال
بوستــــــان ادب و عرفــان قـــــــرآن
سرباز ولایت
مهندس محی الدین اله دادی
گل باغ آشنایی
...عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
وبلاگ عقل وعاقل شمارادعوت میکند(بخوانیدوبحث کنیدانگاه قبول کنید)
بهارانه
*تنهایی من*
بلوچستان
تیشرت و شلوارک لاغری
اقلیم شناسی دربرنامه ریزی محیطی
کشکول
قدم بر چشم
سه ثانیه سکوت
نگارستان خیال
گنجدونی
بهارانه
جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی
نگاهی نو به مشاوره
طب سنتی@
سرچشمـــه فضیـلـــت ها ؛ امـــام مهــدی علیــه السلام
اکبر پایندان
Mystery
ermia............
پلاک آسمانی،دل نوشته شهدا،اهل بیت ،و ...
اسیرعشق
چشمـــه ســـار رحمــت
||*^ــــ^*|| diafeh ||*^ــــ^ *||
کلّنا عبّاسُکِ یا زَینب
جلال حاتمی - حسابداری و حسابرسی
بهانه
صراط مستقیم
تــپــش ِ یکــ رویا
ماییم ونوای بینوایی.....بسم الله اگرحریف مایی
سلحشوران
گیاه پزشکی 92
مقبلی جیرفتی
تنهایی افتاب
طراوت باران
تنهایی......!!!!!!
تنهای93
سارا احمدی
فروشگاه جهیزیه و لوازم آشپزخانه فدک1
.: شهر عشق :.
تا شقایق هست زندگی اجبار است .
ماتاآخرایستاده ایم
هدهد
گیسو کمند
.-~·*’?¨¯`·¸ دوازده امام طزرجان¸·`¯¨?’*·~-.
صحبت دل ودیده
دانلود فایل های فارسی
محقق دانشگاه
ارمغان تنهایی
* مالک *
******ali pishtaz******
فرشته پاک دل
شهیدباکری میاندوآب
محمدمبین احسانی نیا
کوثر ولایت
سرزمین رویا
دل نوشته
فرمانده آسمانی من
ایران
یاس دانلود
من.تو.خدا
محمدرضا جعفربگلو
سه قدم مانده به....
راز نوشته بی نشانه
یامهدی
#*ReZa GhOcCh AnN eJhAd*#(گوچـی جـــون )
امام خمینی(ره)وجوان امروز
فیلم و مردم
پیکو پیکس | منبع عکس
پلاک صفر
قـــ❤ــلـــــب هـــــای آبـــــی انــ❤ـــاری
اسیرعشق
دل پرخاطره
* عاشقانه ای برای تو *
farajbabaii
ارواحنا فداک یا زینب
مشکات نور الله
دار funny....
mystery
انجام پروژه های دانشجویی برای دانشجویان کنترل
گل یا پوچ؟2
پسران علوی - دختران فاطمی
تلخی روزگار....
اصلاحات
گل خشک
نت سرای الماس
دنیا
دل پر خاطره
عمو همه چی دان
هرکس منتظر است...
سلام محب برمحبان حسین (ع)
ادامس خسته من elahe
دهکده کوچک ما
love
تقدیم به کسی که باور نکرد دوستش دارم
گروه اینترنتی جرقه داتکو
مدوزیبایی
من،منم.من مثل هیچکس نیستم
Tarranome Ziba
پاتوق دختر و پسرای ایرونی
اسرا
راه زنده،راه عشق
وبلاگ رسمی محسن نصیری(هامون)(شاعر و نویسنده)
وب سایت شخصی یاسین گمرکی
حسام الدین شفیعیان
عکسهای سریال افسانه دونگ یی
ܓ✿ دنـیــــاﮮ مـــــــن
Hunter
حسام الدین شفیعیان
دهکده علم و فناوری
اسیرعشق
دختر باحال
*دلم برای چمران تنگ شده.*
♥تاریکی♡
به یادتم
باز باران با محرم
تنهایی ..............
دوستانه
هرچه می خواهد دل تنگم میذارم
زندگی
نیلوفر مرداب
فقط طنزوخنده
تینا!!!!
شیاطین سرخ
my love#me
سرزمین خنگا
احکام تقلید
•.ღ♥ فرشتــ ـــ ـه تنهــ ــ ــایی ♥ღ.•
فوتسال بخش جنت (جنت شهر )
حقیقت صراط
...دیگه حسی نمونده
زیر اسمان غربت
شهید علی محسنی وطن
سکوت(فریاد)
عاشقانه ها
خودمو خدا تنها
دانستنی های جالب
ermia............
حجاب ایرانی
عرفان وادب
دل خسته
عاشقانه های من ومحمد
هر چه میخواهد دله تنگت بگو . . .
sharareh atashin
mehrabani
khoshbakhti
______>>>>_____همیشگی هااا____»»»»»_____>>>>
دخترونه
قلبی خسته ازتپیدن
عشـ۩ـق یـ۩ـعنی یـ۩ـه پــ۩ـلاک......
تینا
مذهب عشق
مناجات با عشق
داستان زندگی من
دهاتی
دکتر علی حاجی ستوده
عاشق فوتبال
کشکول
حاج آقا مسئلةٌ
صدا آشنا
کد بانوی ایرانی
اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار
« یا مهدی ادرکنی »
وبلاگ تخصصی کامپیوتر - شبکه - نرم افزار
::::: نـو ر و ز :::::
توکای شهر خاموش

.: اخـبـار فـنـاوری .:
Biology Home
شــــــــــــــهــــدای هــــــــــــــســـتــه ایـــــــــــــ
مثبت گرا
تک آندروید
امروز
دانستنی / سرگرمی / دانلود
°°FoReVEr••
مطلع الفجر
سنگر بندگی
تعصبی ام به نام علی .ع.
تنهایی.......
دلـــــــشــــــــکســـــته
عاشقانه
nilo
هر چی هر چی
vida
دلمه پیچ, دستگاه دلمه پیچ Dolmer
هسته گیر آلبالو
آرایشگری و زیبایی و بهداشت پوست
عکس های جالب و متحرک
مرکز استثنایی متوسطه حرفه ای تلاشگران بیرجند
دیجی بازار
نمونه سوالات متوسطه و پیش دانشگاهی و کارشناسی ارشد
bakhtiyari20
زنگ تفریح
گلچین اینترنتی
روستای اصفهانکلاته
پایه عکاسی مونوپاد و ریموت شاتر بلوتوث
سرور
عاطفانه
سلام
بخور زار
اشک شور
منتظران

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان





































































































» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» طراح قالب