محبت، از میل طبیعی انسان به یک چیز و یا لذت بردن از آن به وجود می آید؛ به عبارت دیگر، محبت، حالتی است که در دل یک موجود ذی شعور، نسبت به چیزی ایجاد می گردد که با وجود او، ملایمت و با تمایلات و خواسته هایش تناسب دارد.(1)
انسان تا چیزی را خوب نشناسد و به عمقش پی نبرد، به آن دل نمی بندد، آن را دوست ندارد و محبت و دوستی اش در دل شخص جای نمی گیرد. از امام جعفر صادق (ع) نقل شده است که فرمود: «الحبُّ فرع المعرفة».(2) بر این اساس باید ریشه محبت را در معرفت جست و جو کرد.(3)
بر اساس تعریف ارائه شده، می توان گفت: محبت، یک جاذبه ادراکی است همانند جاذبه های غیر ادراکی؛ یعنی همان طور که در موجودات مادیِ فاقد شعور (مثل آهن و آهن ربا) نیروی جذب و انجذاب وجود دارد، در بین موجودات ذی شعور هم یک جذب و انجذاب آگاهانه و یک نیروی کششِ شعوریِ روشن وجود دارد که به آن محبت می گویند.
دل، پایگاه محبت و مهم ترین و فاخرترین عنصر وجود آدمی به شمار می آید. امام صادق (ع) می فرماید: «دل حرم خداست، پس جز خدا را در آن جای مده.»
گاه برخی حُسن ها و جمال ها به اندازه ای دل انگیز است که حسن و جمال ظاهری هرگز به پای آن نمی رسد. عشق به انسان های بزرگی همچون علی (ع) و دیگر اولیای خدا و پیامبران، نمونه ای از آن است. مردی از بادیه نشینان نزد رسول خدا (ص) آمد و از او درباره روز قیامت پرسید، آن حضرت فرمود: برای آن روز چه آماده کرده ای؟ عرض کرد: یا رسول الله! چیز زیادی از نماز و روزه آماده نساخته ام جز آن که خدا و رسولش را دوست دارم. پیامبر (ص) فرمود: «انسان [در آن روز] با کسی است که او را دوست دارد».(4) انس بن مالک می گوید: مسلمانان از شنیدن این مطلب بسیار شادمان شدند به اندازه ای که هیچ چیز پس از اسلام آوردن، این قدر آنان را خوش حال نکرده بود.
محبتی که قرآن دستور می دهد، آن نیست که با هر کسی مطابق میل و خوش آیند او عمل کنیم تا لزوماً به سوی ما کشیده شود و یا این که هر کسی را در تمایلاتش آزاد بگذاریم و یا آن را امضا کنیم؛ این محبت نیست، بلکه نفاق و دورویی است. محبت آن است که با حقیقت توأم باشد. محبت، خیر رساندن است، اما گاهی خیر رساندن ها به شکلی است که علاقه و محبت افراد را جلب نمی کند؛ یعنی بعضی افراد به دلیل این که محبت را با تمایلات خویش مخالف می بینند به جای قدردانی، دشمنی می کنند.(5)
در عشق های حیوانی، تمام عنایت و اهتمام عاشق به تناسب اعضا و رنگ و زیبایی پوست معشوق است و آن غرایز است که انسان را می کشد و مجذوب می سازد؛ لکن پس از اشباع غرایز، آن آتش ها به سردی می گراید.
اما عشق انسانی - هم چنان که گفتیم - حیات است و زندگی، اطاعت آور است و پیرو ساز. و این عشق است که عاشق را هم شکل با معشوق قرار می دهد و می کوشد تا جلوه ای از او باشد. خواجه نصیر الدین طوسی می گوید: عشق نفسانی آن است که مبدأش هم رنگی ذاتیِ عاشق و معشوق باشد. بیشتر اهتمام عاشق، به روش های معشوق و آثاری است که از نفس وی صادر می گردد. این عشق است که نفس را نرم و پر شوق قرار می دهد، رقّتی ایجاد می کند که عاشق را از آلودگی های دنیایی بیزار می گرداند.(6)
یکی از ویژگی های برجسته انسان، عاطفه و احساس است. اگر چه عشق و محبت از حالات عاطفی انسان است و ماهیتی درونی و روان شناختی دارد، اما زمانی واقعی و اصیل به نظر می رسد که رفتارهای ظاهری انسان تأثیرگذار باشد و آثار و شواهد آن در اعمال آدمی مشاهده گردد. لکن اگر این عاطفه و دوست داشتن بر مبنای عقل و خردورزی نباشد می تواند باعث ایجاد نتایج منفی باشد، چرا که از نظر تربیتی هر نوع عشق و محبتی، مثبت و سازنده نیست و می تواند بار منفی زیادی داشته باشد و آن بستگی به میزان مطلوبیت حقیقیِ هدف مورد نظر دارد. چه بسا افرادی که در پستوهای تو در توی عشق مجازی گم گشته و از حقیقت دور افتاده اند و در مقابل افرادی هستند که یک شبه ره صد ساله را پیموده اند و به لقای محبوب حقیقی شرف حضور یافته اند.
در دنیای امروز بسیاری از انسان ها دل به اشیا و موجوداتی می بندند که زوال پذیرند و قادر نیستند نیازهای اساسی آنها را تأمین کنند. عالم هستی سراسر اتصال، ارتباط و هم گرایی است و با نگرش تیزبینانه و عارفانه می توان رایحه عطوفت و مهربانی را از آن استشمام نمود. در حکمت متعالیه نیز این نظریه به اثبات رسیده است که عشق و حیات، دو یار جدا نشدنی از موجودات هستند که در یکایک آنها شریان دارند.(7)
این دل بستگی و محبت که در ذات اشیا نهاده شده، هم به دیگر مخلوقات وجود دارد و هم به خالق یکتا و باعث ایجاد عشق و علاقه در وجود انسان می گردد. خداوند متعال در حدیث قدسی، این دوستی و محبت را اساس و مبنای پیدایش هستی دانسته و علت غایی آن را نمایاندن خود بر موجودات و معرفت آنان به خالق خویش بر شمرده است: «من گنج نهان بودم و دوست می داشتم شناخته شوم، پس مخلوقات را آفریدم.»(8)
محبت اهل بیت (علیهم السلام) یک حقیقت اساسی و انکارناپذیر است که کمتر بدان توجه شده است. در حوزه معرفت دین و مذهب شناسی، به این اصل اساسی و ارزنده تا حدی اهمیت داده شده که در بسیاری از آیات و روایات به صورت آشکار و نهان نمایان است. آیة الله جوادی آملی می فرماید: «غایت حرکت حبّی خداوند، همانا پیدایش انسان کاملی است که حبیب اوست و رسالت حبیب خدا، ترسیم هندسه محبت است.»(9)
مفسّران قرآن کریم با استناد به آیات و روایات از جمله آیات 35 تا 38 سوره نور، نور را به مفهوم قرآن مجید، ایمان و عشق، هدایت الهی، آیین اسلام، شخص پیامبر اکرم (ص)، پیشوایان معصوم (علیهم السلام) و علم و دانش، دانسته اند. جالب آن که از بطن این آیات استفاده می شود که هر چیز به هر اندازه با خدا ارتباط داشته باشد به همان اندازه نورانیت و روشنایی کسب خواهد کرد.
قرآن، نور است، چون کلام خداست؛ اسلام نور است، چون آیین اوست؛ پیامبران نورند، چون فرستادگان اویند؛ ایمان و عشق، نور است، چون رمز پیوند با اوست؛ معصومان نورند، چون حافظان آیین او بعد از پیامبرند؛ علم، نور است، چون سبب آشنایی با اوست و تمام آنها تحت الشعاع نام خدایند.
قرآن در آیه 38 سوره نور می فرماید: خدا تمامی اعمال آنان را بر معیار و مقیاس بهترین اعمال پاداش می دهد. پس با این حساب، ارتباط عاطفی و عشق و محبت به اهل بیت، اولاً: طریقه صحیح زندگی کردن را به ما خواهد آموخت و ثانیاً: ما را به نور الهی و روشنایی حق نزدیک تر نموده و از آسیب های ظلمت و تاریکی نجات خواهد داد.
در قرآن دو آیه وجود دارد که پیامبر به دستور خداوند در برابر رسالت خود اجر و پاداش طلبیده است. یکی از آن دو آیه این است: «قُلْ ما اسألُکُمْ عَلَیهِ مِن اَجرٍ اِلاّ مَنْ شاءَ اَن یَتَّخِذَ اِلی رَبِّهِ سَبیلاً؛(10) بگو من بر رسالت خود مزد و پاداش نمی خواهم، مگر کسی را که به سوی پروردگار خود راهی پیدا کند». مقصود از جمله «ان یتخد الی ربه سبیلا» هر کار نیکی است که انسان را به سوی خدا رهبری کند؛ یعنی مزد و پاداش من این است که شما راه خدا را پیش گیرید و از او اطاعت و پیروی کنید؛ به عبارت دیگر، اسلام و ایمانِ شما بزرگ ترین آرزو و اجر و مزد من است. چنین پاداشی پیش از آن که به نفع پیامبر باشد صد در صد به نفع پیروان اوست. از این رو فرمود: «پاداشی که طلبیده ام، به سود شماست.»(11)
مقصود از لفظ «سبیلا» هر نوع عمل نیکی است که راهی به سوی خدا شمرده شود. بنابراین ایمان و اعتقاد، عمل صالح و کردار نیک، محبت به اولیای خدا و پیامبران و دوستی با خاندان رسالت، همگی از مصادیق اتخاذ سبیلی است که در این آیه ذکر شده است و از دو نظر به نفع ماست: اولاً، انس و الفت و ارتباط با خاندان علم و دانش سبب می گردد بسیاری از عقده های دینی ما گشوده شود و آن چه را نمی دانیم یاد بگیریم. طبعاً کسانی که از این خاندان دورند و پیوندی با آنان ندارند، از چنین فیضی محروم بوده، در بسیاری از مشکلات دینی باید به افرادی مراجعه کنند که به هیچ وجه قول و نظر آنان حجت و سند نیست. ثانیاً، عشق و علاقه به خاندان عصمت، خود به خود انسان را از گناه و نافرمانی باز می دارد، زیرا معنا ندارد کسی انسانی را از صمیم دل و تا سرحد عشق دوست بدارد، اما عملاً با او به مخالفت برخاسته و اموری را انجام دهد که محبوبش از آنها متنفر است.
از این بیان استفاده می شود که اگر در آیه دیگر مهر و مودّت به خاندان عصمت، اجر و مزد رسالت قرار داده شده، از آن گونه پاداش هایی است که قرآن مجید درباره آن چنین فرموده است: «قل ما سألتکم من اجرٍ فهو لکم؛(12) پاداشی که از شما خواستم، همگی به نفع شماست.»
دوستی با خاندان عصمت راهی است به سوی خدا و موجب می شود انسان حلال را از حرام، واجب را از غیر واجب و صحیح را از باطل تشخیص داده و پیوسته در صراط مستقیم باشد. از این رو قرآن دوستی با خاندان عصمت را به صورت ظاهری پاداش و اجر رسالت حساب کرده و می فرماید: «قل لا اسألکم علیه اجراً الا المودّة فی القربی ؛(13) بگو من برای تبلیغ رسالت اجر و پاداش نمی خواهم، جز بذل محبت درباره اقربا و خویشاوندانم.»
ابن اثیر نقل می کند که پیغمبر (ص) به علی (ع) فرمود: ای علی! خداوند تو را به چیزهایی زینت داد که نزد بندگانش زینتی از آنها محبوب تر نیست؛ آن چنان قرارت داد که نه تو از دنیا چیزی بهره مند شوی و نه آن از تو. به تو دوستی مسکینان را بخشید که دوستت بدارند و به امانتت خشنود باشند و تو نیز به پیروی آنان شاد باشی. خوشا به حال کسی که تو را دوست بدارد و در دوستی ات راستین باشد و وای بر کسی که با تو دشمنی کند و علیه تو دروغ بگوید.
سیوطی روایت می کند که پیغمبر (ص) فرمودند: «دوستی علی، ایمان است و دشمنی وی، نفاق.»(14)
ابو نعیم نیز می گوید: پیغمبر به انصار فرمود: آیا شما را به چیزی راهنمایی کنم که اگر به آن چنگ زنید بعد از من هرگز گمراه نشوید؟ گفتند: آری یا رسول الله. فرمود: این علی است، دوستش بدارید به دوستی من و احترامش کنید به احترام من که خداوند به وسیله جبرئیل فرمانم داد تا این را برای شما بازگو کنم.(15)
روایاتی وجود دارد که در آنها نگاه به چهره علی (ع) عبادت شمرده شده است. محب طبری از عایشه روایت می کند که: «پدرم را دیدم که به صورت علی بسیار نگاه می کرد، گفتم: پدر جان! تو را می بینم که به صورت علی بسیار می نگری. گفت: دخترک! از پیغمبر خدا شنیدم که گفت: نگاه به چهره علی، عبادت است.»(16)
ابن حجر از عایشه روایت می کند که: «بهترین برادران من، علی است و بهترین عموهای من، حمزه است. یاد علی و سخن گفتن از او عبادت است.»(17)
در مکتب اسلام، دوستی و محبت اولیای خدا امری بسیار مهم، بلکه واجب است و ایمان بدون ولایت و حبّ اهل بیت (علیهم السلام) پوچ و مردود می باشد.
در قرآن کریم بارها رضایت مندی پروردگار از اهل بیت (علیهم السلام) و شأن و منزلت این بزرگواران در پیش گاه خداوند با تعابیر گوناگون بیان شده(18) و حق تعالی در موارد متعددی دوستی خود را با ایشان ابراز کرده است. هم چنین آثار و برکات فراوانی که برای صلوات بر محمد و آل محمد ذکر شده و لزوم بیان آن حتی در نمازهای یومیه، به نوعی مبیّن آن است که این خاندان در نزد خداوند متعال بسیار عزیز و گرامی هستند.
هر انسان موحّدِ پاک اندیش و بی غرض، از مجموع آیات و شواهد در می یابد که برترین مصداق «حبّ فی الله» همان دوستی با خاندان پاک رسالت و تبعیت از اهل بیت عصمت و طهارت است. خدای سبحان می فرماید: «قل ان کنتم تحبّون اللّه فاتّبعونی یحببکم اللّه و یغفر لکم ذنوبکم...؛(19) بگو [ای پیغمبر] اگر خدا را دوست دارید مرا تبعیت کنید که خدا شما را دوست دارد و گناهانتان را بیامرزد.»
هم چنین قرآن فرموده است: «و اعتصموا بحبل اللّه جمیعاً و لا تفرّقوا؛(20) همگی به ریسمان خداوند چنگ زنید و پراکنده نشوید». امام صادق (ع) فرمود: ما اهل بیت ریسمان خداوند هستیم.(21)
در بین فرق اسلامی، در فضیلت و ارزش و حتی وجوب دوستی با اهل بیت (علیهم السلام) اختلافی دیده نمی شود، لیکن در جامعه شیعی به موازات فراوانی شعائرِ دوستی با اهل بیت (ع)، لازم است بر شعور ولایتی آنان به ویژه نسل جوان تأکید بیشتری صورت گیرد و با استفاده از روش های نوی آموزش و اتخاذ شیوه های جالب و جذاب تبلیغی، شناختی صحیح از شخصیت انسانی - الهی هر یک از ائمه به آنان داده شود. البته محبت و دوستی با اهل بیت (ع) مراتب و درجات مختلفی دارد که تمام آنها منوط به اطاعت و فرمان برداری از آن بزرگواران نیست، مگر آن مرتبه از محبت که از شناخت مقام آنها در نزد خدا نشأت یابد و به دور از انگیزه های نفسانی و امور مادی و صرفاً برای رضای خدا وجود پیدا کند.
نکته ای که نباید از آن غفلت نمود این است که پیشوایان الهی در سخنان خود همه افراد اعم از مسلِم و کافر، مؤمن و فاسق، صالح و طالع را به ورود در مدار محبت آل محمد (ص) فرا خوانده اند و آن را در انحصار پاکان و نیکان ندانسته اند. با این که مبارزه با کفر و الحاد و هرگونه انحراف از مسیر توحید و تقوا، هدف پیشوایان دینی است و آنها همواره می کوشند با گفتار و کردارشان منحرفان را به کانون یکتاپرستی و پروا پیشگی جذب کنند، لکن اگر فرد یا جمعی دست از انحراف خود برنداشت و هم چنان در راه باطل پافشاری نمود، نخست او را به توبه و بازگشت به سوی خدا دعوت می کند و اگر پاسخ موافق نشنید، از نجات و رستگاری اش قطع امید نکرده، وی را به محبت آل محمد (ص) فرا می خواند و این عمل نه به معنای چشم پوشی از توحید و تقوا یا مصالحه بر سر آن بمال المصالحه دوستی با اهل بیت (ع) باشد، بلکه با زشت شمردن راه کفر و مقصّر دانستن او در ادامه راه باطل، باز وی را به دوستی با اهل بیت توصیه می نماید؛ بسان انسانی که تمام درب ها و منافذ ورود هوای سالم را به روی خود بسته و نزدیک به اختناق گردیده است و از رویِ خیرخواهی دری به روی او می گشایند.
آدمی دوست دارد که دیگران به او ابراز علاقه و محبت کنند. در جذب افراد، اظهار علاقه، بسیار مؤثّر است. به خصوص اگر آن فردی که انسان به او علاقه مند است، شخصیتی مهم و معتبر باشد، این رغبت بیشتر است، تا چه رسد به این که فرد محبوب، خدا، رسول و ائمه (علیهم السلام) باشند. باید چنین القا کرد که رشته محبت با اهل بیت، موجب می شود انسان محبوب خدا و رسول او گردد. طرح این مسئله که ائمه، دوست دارانشان را دوست دارند، باعث ایجاد محبت می شود.
باید فضیلت، آثار و برکات محبت اهل بیت را به صورت پیوسته طرح کرد و کانال تبلیغ محبت آنان را فعال نمود. این شیوه، محبت اهل بیت (علیهم السلام) را افزون می کند، زیرا گفتن و مطرح کردن، بسیار مؤثّر است.
انسان معمولاً مجذوب کسی یا جایی می شود که گرهی از کار او بگشاید و به وی بهره برساند. از آن جا که ما غالب اوقات در معرض مشکلات و گرفتاری ها قرار داریم و به کمک نیاز پیدا می کنیم؛ مانند: هنگام مرگ، در برزخ، روز رستاخیز، هنگام عبور از صراط و...، به مدد محبت اهل بیت (علیهم السلام) می توانیم از این گرفتاری ها نجات یابیم.
رسول خدا (ص) می فرمایند: «محبت من و خاندانم در هفت جا که هول و هراس آنها عظیم است، سود می بخشد: هنگام مرگ، در قبر، هنگام رستاخیز، هنگام گرفتن نامه اعمال، وقت حساب، کنار میزان و سنجش اعمال و هنگام عبور از صراط.»
وقتی کاری از طرف ارزش گذاران جامعه و مسئولان، مورد تقدیر و تشویق قرار می گیرد و «الگو» مطرح می شود، در دیگران هم جذبه و کشش ایجاد می کند. اگر کسی برای شعر گفتن یا قصه نوشتن درباره ائمه (علیهم السلام) تشویق شود، هم به آن بزرگواران محبت پیدا می کند و هم از این پیوند، احساس عزت و سربلندی می نماید. از این رو باید شرایطی فراهم آورد که اگر فردی درباره اهل بیت شعر گفت، شعر حفظ کرد، حدیث حفظ کرد، کتاب خواند، قصه نوشت، فیلم ساخت، تابلوی هنری کشید، یا حتی هم نام ائمه بود یا نام آنها را روی فرزند خود گذاشت، احساس افتخار و سربلندی کند.
جوانان به دلیل ویژگی الگوپذیری از مربیان، حتی از حالات و رفتار آنها هم سرمشق و نکته می گیرند. به همین دلیل نحوه برخورد مربیان با اهل بیت (علیهم السلام) در حضور فرزندان، شاگردان و جوانان بسیار مهم است. نام ائمه را با تکریم و احترام یاد کردن، همران اسمشان سلام و صلوات فرستادن، به احترام نام امام زمان (عج) برخاستن و دست بر سر نهادن، روز میلاد ائمه را جشن گرفتن و در روز وفاتشان محزون بودن، موجب می شود که جوانان نیز این گونه رفتارها را از بزرگان و مر بیان خود بیاموزند.
انسان ها به حکم فطرت، آرمان گرا و دوست دار قهرمانان هستند. بنابراین اگر شخصیت و فضیلت و فرهنگ اهل بیت را بشناسند، به آنان علاقه پیدا می کنند و این علاقه موجب تبعیت از آنها می گردد.
در زندگی روزمره باید به نحوی عمل کنیم که همواره پیوند با اهل بیت مطرح شود. برگزاری جشن، شیرینی و عیدی دادن، جشن تکلیف گرفتن، اعطای مدال و اهدای جوایز، تشویق ها و... اگر در روز تولد امامان معصوم باشد، خواه ناخواه بر دیگران تأثیر غیر مستقیم می گذارد. شب های تولد یا روزهای میلاد ائمه، در خانه ها و مدرسه هایمان باید یک حادثه خوب یا خاطره ای خوش به وجود آوریم؛ مثلاً با یک جعبه شیرینی به خانه برویم. این رفتار موجب می شود تا نام ائمه از یادها نرود.
این روش، نوعی کار فرهنگی است. با شناختن و شناساندن کتاب های خوب، جذاب و سازنده درباره اهل بیت، از علاقه بچه ها به مطالعه استفاده کنیم. کتابی که به مسابقه می گذاریم یا برای خلاصه نویسی پیشنهاد می کنیم، یا موضوعی که برای مقاله نویسی، شعر و قصه، عکس و نقاشی، روزنامه دیواری و خاطره نویسی معرفی می نماییم، اگر سوژه های آن اهل بیت باشند، بسیار مفید ست.
برنامه های خود جوش نوجوانان، مثل فعالیت هایی که در مناسبت های مذهبی انجام می دهند؛ از قبیل: برگزاری جشن، تشکیل هیئت های عزاداری، آراستن مساجد، حسینیه ها و تکایا، بر پا کردن ایستگاه های صلواتی، اطعام، احسان و...، همه گره زننده قلب نوجوانان با اهل بیت است. اساساً نوجوانان و جوانان زمینه های روحی مناسبی دارند، اینها را باید به کار گرفت، در محله های مختلف از خود آنان «هیئت» درست کرد و مسئولیت آن را به خودشان واگذار نمود تا فعال شوند. ایام محرّم یکی از مناسب ترین فرصت ها برای ایجاد این گونه تشکل ها به خصوص در مقطع راهنمایی و اوایل دبیرستان است.
اصولاً راه تحصیل محبت و افزودن آن در دل، تمرکز اندیشه و توجه دل به سوی محبوب است. محبوبی که بهره های فراوانی از کمالات انسانی دارد هر قدر بیشتر مورد توجه انسان واقع شود، محبت او در دل شکوفاتر می گردد. میزان توجه انسان نیز زمانی افزایش می یابد و تأثیر عمیق در انجذاب قلبی او به محبوب دارد که معرفت و شناخت وی درباره محبوب کامل تر شود.
تفکر و اندیشه در باب عظمت مقام اهل بیت عصمت و طهارت و ائمه اطهار و شخصیت والا و فداکاری ها و از خودگذشتگی هایی که در راه اعتلای کلمه توحید از خود نشان داده اند و نیز مطالعه تاریخ پرحادثه زندگانی هر یک از آنها می تواند مقدمه توجه و ایجاد محبت بدان ها باشد. چنین توجه و تفکری اگر در روزهای خاصی باشد که به نام مقدس آن پیشوایان بزرگ منسوب است، آثار و نتایج کامل تری خواهد داشت، زیرا این ایام ظاهراً و باطناً با یک سلسله معنویات و وقایع مقدس مقارن شده است که با سایر زمان ها تفاوت بسیاردارند و لذا شرایط معنوی موجود در این ایام موجب تسهیل توجه و تأمّل درباره آن مقامات عظیم معنوی گردیده و دل مؤمن را مستعد ادراکات عالی تری می نماید و فرصت مناسبی است که در چنین ایام پر برکتی با مطالعه و تفکر پیرامون زندگانی و شخصیت امامان معصوم و نیز با توسل و دعا، زمینه توجهات قلبی و کشش روحی را به آن بزرگواران فراهم نماییم و بر معنویات خود بیفزاییم.
طرح معصوم شناسی که سال ها قبل در مدارس اجرا می شد، در این زمینه بسیار کار آمد بود و بچه ها اطلاعات خوبی را به دست می آوردند که متأسفانه مدتی است طرح های پرورشی مدارس معطل مانده است.
حضور در این گونه مکان ها و قبور منوّره ائمه اطهار (ع) نیز از عوامل مهم تحصیل محبت شمرده می شود. هر چند زیارت ارواح مقدسه حضرات معصومان از هر فاصله ای و در هر مکانی امکان پذیر است، ولی حضور در بارگاه ملکوتی آنان یعنی در مکانی که توجهات عالیه معنوی ایشان و نیز توجهات حضرت احدیت بدان مکان نسبت به هر جای دیگر بیشتر است، آثار فراوانی به دنبال خواهد داشت.
منظور اصلی از زیارت مشاهد متبرکه همانا حصول ارتباط قلبی و ایجاد رشته پیوند و محبت معنوی با زیارت شونده است. تفکر و تأمل و شناخت ظاهری پیرامون شخصیت ائمه اطهار می تواند با زیارت قبور منوّره آنان، به درک روحی و پیوند عمیق قلبی با آنها منتهی گردد، اما نباید پنداشت که حضور در این گونه مکان ها با هر شرایطی و هرگونه احوالی منجر به نتایج عالیه معنوی می شود، بلکه استفاده از فیوضات آن امکنه خاص زمانی مقدور است که زائر، با صفا و طهارت قلبی و دلی مشتاق به آن زیارت موفق گردد وگرنه دلی که آکنده از آلودگی ها و معاصی است، هرگز روزنه ای به عالم انوار ملکوتی نخواهد یافت.
به دست آوردن محبت اهل بیت دو راه دارد: یکی، راه عملی و دیگری، راه علمی. راه عملی بدین معناست که انسان از راهِ کار و عمل به محبت برسد و راه علمی این است که اهل بیت را چنان بشناسد که او را به محبت برساند. البته راه عملی از راه علمی بهتر و مهم تر است و کاربردش هم بیشتر می باشد.(22) دوستی و محبت، انسان را به سوی محبوب و معشوق سوق می دهد و باعث می شود که عاشق به صورت معشوق و محبوب در آید. اگر دوستی و محبت از نوع عالی آن یعنی عشق به خدا، پیامبر و ائمه اطهار (علیهم السلام) باشد، مقدس و پاک است و انسان را از خودبینی و خودپرستی بیرون می برد و به سوی خدا و پیامبر سوق می دهد و به جایی می رساند که انسانِ دوست دار و عاشق، غیر از دوستی آنها چیز دیگری نمی بیند.
«خودپرستی به مفهومی که باید از بین برود، یک امر وجودی نیست؛ به عبارت دیگر منظور این نیست که انسان علاقه وجودی به خود را از بین ببرد تا از خودپرستی برهد. معنا ندارد آدمی بکوشد تا خود را دوست نداشته باشد. علاقه به خود که از آن به حب ذات تعبیر می شود تا جایی نکوست که محبت خدا و اهل بیت فدای آن نشود. اصلاح انسان در کاستن از او نیست، در تکمیل و اضافه کردن به اوست. وظیفه ای که خلقت بر عهده انسان قرار داده، در جهت مسیر خلقت است؛ یعنی در تکامل و افزایش است، نه در کاستی و کاهش. مبارزه با خودپرستی، مبارزه با محدودیت خود است. این خود و شخصیت باید توسعه یابد تا انسان های دیگر را و بلکه همه جهان خلقت را در بر گیرد. پس مبارزه با خودپرستی، یعنی مبارزه با محدودیت خود.»(23)
مبارزه با خودپرستی، از بین رفتن گناهان، پیدا کردن راهی به سوی خدا و کامل شدن در این جهت، تقرب به خدا، ساخته شدن ابعاد وجودی انسان، سازندگی و تهذیب نفس، از جمله آثار و فواید محبت اهل بیت (ع) است.
خانواده، نقشی بی بدیل در تربیت به طور کلی و در تربیت دینی به طور خاص دارد. در روایتی از حضرت علی (ع) آمده است: «اخلاق نیک نشانه سرشت نیک خانوادگی است». هم چنین در روایت دیگری پیامبر (ص) اصحاب خود را از ازدواج با «خضراء دمن» باز می دارد. وقتی اصحاب از او می پرسند که «خضراء دمن» کیست؟ می فرماید: زیبارویانی که در خانواده های ناصالح رشد کرده اند. این گفتار، خود بیان گر تأثیر سرنوشت ساز خانواده در تربیت دینی فرزندان است.
پیامبر (ص) فرمود: فرزندانتان را بر سه ویژگی تربیت کنید: محبت پیامبر، محبت اهل بیت او و خواندن قرآن که حاملان این کتاب آسمانی در روزی که هیچ سایه ای جز سایه خدا نیست همراه با پیامبران و برگزیدگان، در سایه خدا هستند.
تأثیر خانواده ها در تربیت ممکن است مثبت باشد یا منفی. بسیاری از کودکان که دچار نابهنجاری های رفتاری هستند، به خانواده های ناسالم تعلق دارند. از سوی دیگر اگر خانواده ای سالم باشد و والدین نقش های خود را به خوبی ایفا کنند، فرزندانی سالم و مفید به جامعه تقدیم خواهند کرد.(24)
به طور کلی خانواده ها برای ایجاد محبت در فرزندان می توانند از راه های زیر بهره بگیرند:
1 - نوع عکس ها و پوسترهایی که بر دیوار خانه نصب می شود، در تربیت کودک و ایجاد دوستی و محبت به اهل بیت مؤثر است. هم چنین برنامه های صوتی و تصویری و نیز کتاب ها و مجلاتی که وارد خانه می شود و والدین و دیگر اعضای خانواده از آن استفاده می کنند، به صورت مستقیم یا غیر مستقیم بر این تربیت تأثیر می گذارد.
2 - سخنان و گفت و گوهایی که در خانواده میان والدین و دیگر اعضا مطرح می شود، لحن سخن گفتن و استفاده از الفاظ احترام آمیز، بر تربیت دینی کودک تأثیر می گذارد. در خانواده ای که کودک پیوسته نام خدا و اهل بیت را می شنود و شاهد آن است که والدین هر کاری را با نام او شروع می کنند و پس از انجام هر کاری او را شکر می گویند، این رفتار خود به خود در وجود کودک نگرشی مثبت به دین و خدا و اهل بیت به وجود می آورد.
3 - از آن جا که فرزندان به ویژه در سنین خردسالی به شدت از رفتارهای والدین خود تقلید می کنند، نوع رفتار والدین در شکل گیری شخصیت دینی، اخلاقی و اجتماعی کودک بسیار مؤثر است.
والدینی که اهل نماز، روزه، دعا و توسل به اهل بیت (ع) باشند، فرزندان آنها نیز خود به خود این رفتارها را از آنان فرا می گیرند و محبّ اهل بیت می شوند.
ولای محبت، خاص شیعه نیست و سایر فرقه های اسلامی نیز به آن اهمیت می دهند. امام شافعی که از ائمه چهارگانه اهل سنت است، در اشعار معروف خود می گوید: «ان کان رفضاً حبُّ آل محمدٍ فلیشهد الثقلان اَنی رافضی؛(25) اگر حبّ آل محمد رفض (به معنای طرد و ترک چیزی است و شیعیان را به عللی رافضی می خوانند) شمرده می شود، پس جن و انس گواهی دهند که من رافضی هستم». و هم او می گوید: ای اهل بیت رسول! دوستی شما فریضه ای است که از جانب خداوند در قرآن آمده است. از افتخارات شما این بس که درود بر شما جزء نماز است و هر کس بر شما درود نفرستد نمازش باطل است.(26)
زمخشری و فخر رازی که در بحث خلافت به جنگ شیعه می آیند، خود راوی روایتی در موضوع ولای محبت هستند. فخر رازی از زمخشری نقل می کند که پیغمبر فرمود: «من مات علی حب آل محمد مات شهیداً... و من مات علی حب آل محمد مات مؤمناً مستکمل الایمان؛(27) کسی که با حبّ آل محمد از دنیا برود، شهید از دنیا رفته... و کسی که با حبّ آل محمد بمیرد، با ایمان کامل از دنیا رفته است.»
ابن فارض، عارف و شاعر و غزل سرای معروف مصری می گوید: خدایا! اگر من به وصال تو نایل نشوم عمرم ضایع و باطل گذشته است. اکنون جز یک چیز، چیز دیگری ندارم و آن، همان پیوندی است که به ولای عترت پیمبری بسته ام که از اولاد قصّی [چهارمین جدّ پیغبر اکرم (ص) ]مبعوث شده است.(28)
بنابراین در مسئله ولای محبت، شیعه و سنی با یک دیگر اختلاف نظر ندارند، مگر ناصبی ها که از اهل بیت خشم و کینه به دل دارند.
البته در معنای محبت و دایره آن، دیدگاه ها مختلف است. ابن عربی، محبت اهل بیت را با محبت پیامبر برابر دانسته و تصریح می کند که دشمنی و خیانت به ایشان در واقع دشمنی و خیانت به آن حضرت است. در فتوحات نوشته است: کسانی که اهل بیت رسول خدا (ص) را دشمن می دارند و به آنان خیانت می ورزند، گویا با خود رسول خدا دشمنی کرده و به وی خیانت ورزیده اند... در بزرگی و سیادت، احدی را با اهل بیت برابر مدان که آنان شایسته سیادت و بزرگی هستند. خصومت و دشمنی با آنان زیان و خسران است و دوستی شان عبادت.(29)
باید اعتراف کرد که مسئله محبت به اهل بیت و زیارت و احترام به قبور ائمه و پیشوایان دینی در بین شیعیان، گاهی جنبه افراط پیدا می کند؛ مثلاً بعضی به زیارت قبور ائمه بیش از حج بیت الله اهمیت می دهند یا به گریه و توسل بیش از عبادت خدا اهتمام می ورزند یا به محافل جشن و عزا بیش از جماعت روی می آورند و یا برای تزیین قبور امامان بیش از مساجد و تبلیغ دین و هدف امامان خرج می کنند.
روشن است که موضوع احترام کردن، غیر از پرستش است. ما دستور داریم که به پدر و مادر یا معلم خود احترام کنیم. همین طور است احترام به بزرگان و پیشوایان دینی، به دلیل پاکی و صلاح و خدمات آنان به دین و جامعه. قرآن درباره فضیلت مجاهدان، دانشمندان و افراد با ایمان و نیز درباره کرامت و تقوا بسیار سخن گفته است. اصولاً این ظلم است که ما هر کس و ناکس را در یک سطح و یک ارزش بدانیم و اجر زحمات و فداکاری ها و فضایل معنوی و انسانی دیگران را نادیده انگاریم. بدین دلیل ما به پیشوایان دینی خود احترام می کنیم، یا قبور آنان را پاکیزه و با شکوه نگاه می داریم. زیارت هم جز دیدار احترام آمیز چیز دیگری نیست و ما از این آمد و شدها و زیارت رفتن ها باید با هدف امامان و فضایل و محاسن اخلاقی آنان آشنا شویم و از ایشان پیروی کنیم و خود را به فضایل معنوی بیاراییم.
دعا در حرم امامان، درخواست از خداست و ما فقط او را مؤثّر می دانیم. اگر گاهی از پیشوایان دینی درخواستی می کنیم، نه بدان معناست که آنان به اراده و اختیار خود مثلاً شفا یا روزی دهند و یا گره گشایی کنند، بلکه آنها در هر مقامی که باشند، باز هم بنده خدا هستند و هیچ گونه قدرت و اراده ای خارج از فرمان و اجازه پروردگار ندارند.
پس ما همیشه در برابر خدا سجده می کنیم و زبان به ستایش مطلق او می گشاییم و از او کمک و نیرو می طلبیم و امامان را بندگان پاک و شایسته خدا می شناسیم و به همین دلیل به ایشان احترام می کنیم.(30)
افراط و تفریط در معرفی اهل بیت (ع) و اظهار محبت به آنان، از آسیب های جدی است که باید با آن مبارزه کرد. بهترین شیوه اظهار محبت به اهل بیت و معرفی آنان، رعایت اعتدال است. امام علی (ع) فرمود: «به زودی دو گروه به دلیل رفتاری که به من دارند، هلاک می گردند: دوستی که افراط کند و به غیر حق کشانده شود و دشمنی که در کینه توزی با من زیاده روی کرده و به راه باطل در آید.»(31)
پیامبر (ص) به علی (ع) فرمود: «امت من درباره تو سه گروه خواهد شد؛ گروهی شیعیان و پیروان تو خواهند بود، اینان مؤمنان واقعی اند؛ گروهی دشمن تو خواهند بود و گروهی درباره تو غلوّ خواهند کرد. ای علی! شیعیان تو در بهشت خواهند بود و دشمنان و غلوّ کنندگانت در آتش.»(32)