شکی نیست که محبت اهل بیت (ع) همچون جریان خون در بدن، جزیی از حیات ما شده است. نکته مهم این است که بدانیم آیا این محبت، امری تقلیدی یا تلقینی یا چیزی است که طبق آداب و رسوم پدران مسلمان و شیعه ما به طور عادی در جان ما رسوخ کرده و یا در اثر تحقیق و مطالعه، حاصل شده است. متأسفانه شاید به ندرت کسی را پیدا کنیم که بگوید: من گذشته از مسلمان بودن پدرانم و گذشته از این که مذهبم شیعه است، با مطالعه و تحقیق، اهل بیت (ع) را شناخته ام و به آنان دل بسته ام و حال آن که این روش برای دل بستن به پیشوایان معصوم به مراتب از محبتی که بدون تحقیق صحیح وجود دارد، بهتر و تأثیرگذارتر است.
اگر مسابقه ای از فلان کتاب مذهبی درباره اهل بیت (ع) برگزار نماییم و برگه های پرسش آن را در سطح جامعه پخش کنیم و مثلاً برای دویست نفر جوایز نفیسی را در نظر بگیریم، خواهیم دید که سیل پاسخ های ارسالی در مدت تعیین شده به هزاران عدد خواهد رسید، اما اگر همین کتاب را هر چند گران قیمت باشد، تهیه کنیم و به طور رایگان به تک تک افراد جامعه هدیه بدهیم، آن قدر در گوشه طاقچه ها می ماند تا گرد و خاک روی آن را بپوشاند.
جا دارد از اندیشمندان و ارگان های متصدی امر تبلیغ بپرسیم برای شناساندن درست اهل بیت به اقشار جامعه چه کرده اند و برای سیراب کردن انسان های شیفته ای که با ایمان خود و با تمام وجودشان در راه اهل بیت در تلاشند، چه اندیشیده اند .
آیا سرودن چند قطعه شعر یا اجرای برنامه های کوتاه و سطحی که گاهی اوقات شتاب زده تهیه می شود و از رسانه ها پخش می گردد و یا ستایش ها و تجلیل های تکراری - با توجه به حساسیت ها و موقعیت کنونی کشور و انقلاب - تناسبی با فرهنگ اهل بیت دارد؟!
پاک ترین، سالم ترین و پربارترین زندگی ها، همان زندگی چهارده معصوم است. اگر در تمام جهان و زوایای تاریخ گذشتگان و معاصران به کنکاش بپردازیم، سالم تر و سازنده تر از زندگی جذاب و روح بخش معصومان نخواهیم یافت. بنابر این باید به شناخت زندگی آنان روی آوریم. به اعتقاد شیعه، آن کس که امام علی (ع) را نشناسد، پیامبر اکرم و مکتب ناب او را نخواهد شناخت، چرا که امام علی (ع) باب علم نبوت است و کسی که می خواهد وارد شهر شود، باید از در آن وارد گردد. امامان، اوصیای دوازده گانه پیامبر اسلام و آیینه تمام نمای سیمای معنوی آن حضرت و اسلام می باشند و مطابق حدیث ثقلین، آنان در کنار قرآن، دو یادگار گران بهای نبی اکرم به شمار می روند.
از طرفی، بر اساس مبانی شیعه اگر زندگی ما در جهت شیوه زندگی و سیره امامان نباشد، پوچ و بیهوده خواهد بود و این نکته از روایات فراوانی به دست می آید که ما به دو نمونه اشاره می کنیم:
امام صادق (ع): آن که ما را شناخت، مؤمن است و آن که ما را انکار کرد، کافر است و آن که ما را نشناخت ولی انکار نکرد، گمراه است.(33)
امام باقر (ع): «هر دین داری که خود را در عبادت خدا به زحمت اندازد ولی اعتقادی به امامت امامانی که خدا تعیین کرده است نداشته باشد، زحمت او در راه انجام عبادت قبول نمی شود و گمراه و سرگردان است و خداوند با اعمال او مخالف است.»(34)
رهنمودهای قاطع و صریح امامان برای شیعیان هر عصر، راه و روش روشنی ترسیم کرد تا در امروز و فردای جامعه اسلامی، هرگز صف شیعیان از صفوف اکثر جامعه جدا نشود و آنان به طور فعال، پر نشاط و پر شتاب برای پیشبرد اصل اسلام و مصالح مسلمانان کوشا باشند. از این رو شیعیان درهر دوره، همواره در صحنه های مختلف و در نبردهای آزادی بخش بر ضد نظام های طاغوتی عصر خویش شرکت کردند و در این راه از بذل جان و مال دریغ ننمودند. آن چه مسلّم است این که شیعه چیزی غیر از اصول و مبانی و تعالیم اسلام ندارد، بلکه در شکل واقعی و راستینش، پاسدار اصول اسلامی و خواستار حکومت حق و اجرای عدالت است.
خاستگاه شیعه، دفاع از اسلام و ولایت و عدل است. در تمام برخوردها و درگیری های شیعیان با حکّام جبّار، هدف های والایی چون: مبارزه با ظلم، ذلت، بردگی، حق کشی و دفاع از حکومت حق و ولایت اهل بیت تجلّی می کند. امام صادق (ع) شیعیان خویش را به ارائه الگوهای رفتاری برای جذب مخالفان توصیه می کرد تا همواره تربیت یافتگان مکتب جعفری، باعث افتخار و سربلندی باشند. آن حضرت به دوستان و پیروان خود می فرمود: «با قبیله های خود رفت و آمد داشته باشید، بر مرده آنان نماز بخوانید، مریضان آنها را عیادت کنید و حقوقشان را ادا نمایید. همانا فردی از شما هنگامی که صاحب تقوا و ورع در دین و صادق در گفتار و رفتار خویش باشد، ادای امانت کند و صاحب حُسن خلق با مردم باشد، گفته می شود: این، جعفری است، پس این سخن، مرا مسرور و شادمان می کند.»(35)
ویژگی های والای شیعیان، حقانیت آنان و حساسیت دشمنانشان موجب گردیده بود که از آغاز تمایز تفکر شیعی، پیشوایان بصیر و معصوم (علیهم السلام) لحظه ای از سامان دهی، پرورش روحی و معنوی، حفظ بنیان های ارزشی و تقویت جاذبه های اجتماعی شیعیان غافل نشوند و همواره در رشد و شکوفایی آنان تلاش نمایند.
پیشوایان شیعه با اقتدا به رسول اکرم (ص) توانستند شیرینی شناخت و دل نشینی معرفت ناب شیعی را در ذائقه جان های پاکان سرازیر ساخته و بر غنای ارزش های الهی آنان بیفزایند. امیر مؤمنان علی (ع) در توصیف شیعیان می فرمایند: «شیعیان ما عارفان به خدا، عاملان به اوامر الهی، اهل فضایل و صفات نیک، گویندگان سخنان صواب و صحیح، دارای غذایی اندک و لباس هایی متوسط هستند. کسانی که شیوه آنان تواضع است و دارای حلم و بردباری، تهجّد و عبادت در شب ها، اشک ریزان از خوف خدا و عفت باطن هستند؛ اینان پاک ترین پیروان من و برادران عزیز و گرامی من هستند. چقدر دوست دارم آنان را ببینم.»(36)
قرآن و احادیث همواره بهترین الگوها را معرفی می کنند و هیچ شکی نیست که پیامبر اکرم (ص) و ائمه اطهار (ع) مصداق اتمّ و اکمل آن می باشند. و این بدان دلیل است که آن بزرگواران به مقامی رسیده اند که عصمت دارند؛ یعنی هیچ گونه خطا و گناهی در اعمال و گفتارشان وجود ندارد. قرآن درباره آنها می فرماید: «انّما یرید اللّه لیذهب عنکم الرّجس اهل البیت و یطهّرکم تطهیراً؛ خداوند می خواهد هر پلیدی را از شما دور کند و شما را از هر عیبی پاک و منزّه گرداند.»
قرآن و احادیث معصومان بهترین و مطمئن ترین منبع تربیتی ما هستند. امام علی (ع) در نهج البلاغه این الگوها را به ما معرفی نموده اند: «و لقد کان فی رسول الله (ص) کافٍ لک فی الاسوة؛(37) و همانا رسول خدا (ص) الگوی خوبی برای شماست». باز در همان خطبه می فرماید: «شما باید پیامبر اسلام را که پاک و مطهّر است، الگوی خود قرار دهید، زیرا آن حضرت، الگوی کسانی است که در جست و جوی آن بوده و می خواهند به تکیه گاهی اعتماد داشته باشند. محبوب ترین بندگان نزد خداوند، کسانی هستند که پیامبر (ص) را الگوی خود قرار دهند.»
اهل بیت و ائمه (علیهم السلام) محبوب دل ها و معشوق انسان ها هستند. سؤالی که در این جا مطرح می شود این است که چرا این بزرگواران همه دل ها را شیفته خود کرده اند و چرا اصلاً آنها را مرده احساس نمی کنیم؟
بهترین جوابی که می توانیم به این سؤال ها بدهیم این است که ملاک دوستی آنها، جسم شان نیست، زیرا جسم آنها اکنون در بین ما نیست، بلکه فداکاری ها و از خود گذشتگی ها، تواضع و ادب، مهربانی و ضعیف پروری، عدالت و آزادگی و آزادی خواهی، احترام به انسان ها و مروّت و مردانگی آنهاست که ایشان را برای انسان ها محبوب قرار داده است.
با وجود تمام این ویژگی ها، اگر آنها رنگ الهی نمی داشتند، مسلّماً مردم این چنین عاشقانه آنها را دوست نمی داشتند. دل های ما به طور ناخودآگاه در اعماق خویش با حق پیوستگی دارد و چون اهل بیت را آیت بزرگ حق و مظهر صفات او می یابند، به آنها عشق می ورزند.
ائمه معصومین (علیهم السلام) اجرای سیره پیامبر (ص) را برای امت آن حضرت لازم می دانستند. در مقابل، وظیفه حکومت اسلامی را نیز رعایت احکام آسمانی اسلام و حفظ و اجرای کامل آن بر می شمردند، ولی حکومت های وقت که پس از پیامبر روی کار آمدند، پای بند رعایت کامل احکام اسلام و متابعت از سیره پیامبر (ص) نبودند بلکه بر اساس خواسته های سیاسی و نفسانی خود، احکام و قوانین الهی را تفسیر می کردند. این رفتار حاکمان موجب شد تا افرادی سودجود در دین الهی رسوخ نمایند و با دین های خود ساخته، زمینه حُب و بغض هایی را فراهم نمایند و طرف دارانی را نیز دور خود جمع کنند. و بدین ترتیب ریشه اختلافات و فرقه گرایی بعد از پیامبر اکرم (ص) آغاز شد. امیر مؤمنان علی (ع) درباره آنها می فرماید: «این دین اسیر دست اشرار و وسیله هوس رانی و دنیاطلبی گروهی بوده است.»(38)
بر همین اساس، عصر به عصر و نسل به نسل این اختلافات که ریشه در پیروی از نفس داشت، تقویت و فزونی یافت تا هم اینک که در جمعیت یک میلیارد نفری مسلمانان فرقه های مختلفی از شیعه و سنی وجود دارد که هر یک به استناد حدیث و روایتی، فرقه خود را حق و دیگر فِرق را شایسته پیروی و طریق هدایت نمی دانند.
یکی از مشکلاتی که ما امروز در جهان اسلام داریم ناشی از همین گروه گرایی و عدم وحدت رویه در پیروی از شریعت نبوی است که باعث شده استکبار و شیاطین بر ذخایر مادی و معنوی مسلمانان دست یازیده و به اساس حکومت و کیان و استقلال و شریعت آنان حمله کنند.
در حقیقت انشعاب مسلمانان به این دلیل بود که آنان اکثراً ظاهربین بودند. عده ای از بزرگان صحابه و پیرمردهای سابقه دار اسلام راهی را رفتند که نباید می رفتند، اما عده کمی نیز بودند که وصیت پیامبر را پذیرفتند و پروانه وار دور علی (ع) را گرفتند و شخصیت ها را رها کردند؛ مانند سلمان فارسی، ابوذر غفاری، مقداد، عمار، بلال و... اینان مردمی بودند اصولی و دین دار که این درک و فهم را داشتند تا عقل و اندیشه خویش را به دست دیگران نسپارند و هیچ گاه تردید و دو دلی به خود راه ندهند.
یکی از صحابه در جنگ جمل، سخت در تردید قرار گرفته بود. از یک طرف شخصیت های بزرگ اسلام و مردان خوش سابقه را می دید که در رکاب علی (ع) وی را یاری می کردند و از طرف دیگر عایشه، همسر پیغمبر، را می دید که در مقابل حضرت علی (ع) جبهه گرفته؛ کسی که مشمول فرموده قرآن است که می فرماید: همسران پیامبر مادران امت هستند. برای این مرد بسیار تعجب آور بود که آنها رو در روی علی (ع) ایستاده اند! برایش باور کردنی نبود که طلحه و زبیر با آن حضرت بجنگند. ولی بعد از گذشت مدتی، ماهیت علی و عمار و اویس قرنی و از طرف دیگر، طلحه و زبیر و عایشه مشخص شد. آن گاه امیر المؤمنین در پاسخ آن مرد فرمود: «سرت کلاه رفته و حقیقت بر تو اشتباه شده است. حق و باطل را با میزان قدر و شخصیت افراد نمی توان شناخت.»(39)
در میان ویژگی ها و برجستگی های امامان (ع)، مقام علم و عصمت آنان از جای گاه برتری برخوردار است. قرآن از آنان با اوصاف «اهل الذّکر»، «الرّاسخون فی العلم»، «من عنده علم الکتاب»، «الّذین یعلمون»، «اوتوا العلم» و... یاد کرده است. در روایات، دعاها و زیارات نیز از آنان با وصف «معدن العلم»، «خزّان العلم»، «حملة کتاب الله» و... یاد شده است.(40)
عنوان «مدینة العلم» مخصوص پیامبر بوده و باب آن فقط علی (ع) و فرزندان آن حضرت هستند. پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «انا مدینة العلم و علیّ بابها، فمن اراد المدینة فلیأت الباب؛ من شهر علمم و علی دروازه آن است، هر کس بخواهد به آن شهر در آید باید از دروازه آن وارد شود.»(41)
بعد علمی و آگاهی گسترده امامان (ع) در همه زمینه ها، از پایه های اساسی امانت و معیار تشخیص امام برگزیده از مدّعیان دروغینِ امامت در جامعه اسلامی شناخته شده بود. حضرت علی (ع) می فرماید: «آل محمد (ص) زنده کننده علم و دانایی و از بین برنده جهل و نادانی هستند.»(42)
با توجه به اوصاف سیاسی، فرهنگی و اجتماعی دوران زندگی ائمه معصومین (ع)، بعد علمی بعضی امامان در زمینه های گوناگون بیشتر آشکار شده است و بعضی به علت محدودیت های ایجاد شده و جو حاکم بر جامعه چندان فرصت فعالیت های علمی نداشته اند. امامان (ع) به تمام نیازمندی های بشر آگاه بودند و به تمام سؤالات پاسخ می گفتند که به چند نمونه اشاره می گردد:
«در عصر خلافت ابوبکر و عمر و عثمان گروه های مختلفی از جمله مسیحیان و یهودیان نزد آنها می آمدند و پرسش هایی مطرح می نمودند که از جواب آنها درمانده می شدند و از حضرت علی (ع) استمداد می کردند. آن حضرت برای حفظ آبروی اسلام، به پرسش ها پاسخ می داد. هم چنین در امور قضا مواردی رخ می داد که همه در داوری آن درمانده می شدند و با داوری علی (ع) مسئله حل می گشت. ابوبکر می گوید: «خدا مرا برای مشکلی نگه ندارد که ابوالحسن مرا در نیابد و به دادم نرسد». عمر نیز می گوید: «اگر علی نبود، همانا عمر هلاک شده بود.»(43)
شاگردان زیادی با نژادهای گوناگون و از طوایف و مذاهب مختلف در کلاس درس امام صادق (ع) شرکت می کردند و بهره می بردند که در آن درس هایی مانند: فقه، حدیث، اصول، کلام، تفسیر، علوم طبیعی و... تدریس می شد. از میان آنها افراد برجسته ای تربیت شدند که گروهی از آنها در رشته های مختلف اسلامی تخصّص داشتند و اهل نظر بودند. یکی از شاگردان امام (ع)، هشام بن حکم بود که علامه عصر خود بود و کتاب های ارزش مندی تألیف کرد که تعداد آنها را 26 تا 31 جلد دانسته اند. جابر بن حیّان، پدر علم شیمی، یکی دیگر از شاگردان امام صادق (ع) بود که کتابی در هزار صفحه بزرگ شامل پانصد رساله در علوم مختلف تألیف نمود.»(44)
حضرت علی (ع) می فرماید: «ای مردم! از من بپرسید پیش از آن که مرا نیابید که من به راه های آسمان داناترم از راه های زمین، پیش از آن که فتنه و فساد (بنی امیه) پا بردارد و (مانند شتر سرکش از دست مالک رمیده) بر مهار خود گام نهد و خردهای اهلش را از بین ببرد.»(45)
در جایی دیگر می فرماید: «... به خدا قسم، اگر از هر چیز که واقع می شود تا روز قیامت بپرسید، من به شما خبر خواهم داد. از کتاب خدا بپرسید که به خدا سوگند، من بیش از همه می دانم که شب نازل شده یا روز، در دشت بوده یا در کوه.»(46)
علی بن ابراهیم از هشام روایت می کند که می گفت: بریه، از دانشمندان بزرگ نصارا بود و هفتاد سال سن داشت به طوری که همه مسیحیان به وجود او افتخار می کردند. وی مدتی عقیده اش به دین مسیحیت سست شده بود و در جست و جوی دین حق بود. به همین منظور با بسیاری از مسلمانان مباحثه کرده ولی چیزی به دست نیاورده بود. او زنی خدمت گزار داشت که مطالبش را با او در میان می گذاشت. روزی او را به حضور هشام بن حکم که از یاران خوب امام صادق (ع) بود، معرفی کردند. بریه با جمعی از نصارا به نزد هشام رفت و مشاهده نمود عده ای نزد او مشغول تلاوت قرآن می باشند. بریه به هشام گفت: «من با همه متکلّمین اسلام مباحثه کردم، ولی چیزی دست گیرم نشد. اینک نزد تو آمده ام تا با تو مناظره کنم. هشام خندید و گفت: «اگر معجزات مسیح را می خواهی، من ندارم. سپس بریه سؤالاتی را درباره دین اسلام از وی پرسید و جواب کافی شنید. آن گاه هشام از وی درباره دین مسیحیت سؤالاتی نمود، ولی نتوانست پاسخ دهد. بریه شرم سار شد و اطرافیانش از آمدن با او پشیمان شدند و هر یک به سویی متفرق گشتند.
بریه به خانه آمد و داستان را برای خدمت گزارش نقل کرد. او گفت: «اگر طالب حقّی هر کجا آن را دیدی بپذیر و سرسختی را کنار بگذار. بریه سخن او را پذیرفت و روز بعد نزد هشام آمد و گفت: آیا تو پیشوا و رهبری هم داری؟ هشام پاسخ داد: آری. بریه شرح حال او را خواست و هشام اندکی درباره نسب، عصمت، سخاوت و شجاعت امام صادق (ع) توضیح داد. سپس گفت: ای بریه! خداوند هر حجتی را که بر مردم دوران اول نصب فرموده، برای مردم دوران وسط و اخیر نیز اقامه کرده است و هیچ گاه حجت خدا و دین و سنت او از میان نمی رود.
سپس هشام به همراه بریه و خدمت گزارش برای تشرّف به خدمت امام صادق (ع) عازم مدینه شدند. آنها پس از طی مسافتی، در بین راه به حضرت موسی بن جعفر (ع) برخوردند. امام به بریه گفت: «ای بریه! علم تو به کتاب دینی ات چه مقدار است؟» عرض کرد: آن را می دانم. امام فرمودند: «تا چه حد اطمینان داری که معنای آن را بدانی؟» گفت: آن را خوب می دانم و بسیار اطمینان دارم.
سپس امام شروع به خواندن انجیل نمودند. بریه گفت: من پنجاه سال است که تو را و یا مانند تو را می جستم تا به او ایمان بیاورم. سپس بریه به همراه آن زن خدمت گزار خدمت امام رسیده و هر دو ایمان آوردند.
هشام گوشه ای از گفت و گوی میان امام صادق (ع) و بریه را چنین نقل می نماید: امام این را آیه را تلاوت فرمود: «ذریّة بعضها من بعضٍ و اللّه سمیع علیم؛(47) فرزندانی بودند، برخی از نسل برخی دیگر پدیده آمده و خدا به احوال شما شنوا و داناست». منظور دودمانِ نژاد ابراهیم و عمران است که بعضی از آنها از بعضی دیگر است.
بریه خدمت امام عرض کرد: تورات، انجیل و کتاب های پیغمبران به شما رسیده است؟ حضرت فرمودند: «اینها از خودشان به ما رسیده است؛ چنان که آنها می خواندند، ما هم می خوانیم و چنان که آنها بیان می کردند، ما هم بیان می کنیم. خداوند حجتی در زمین نمی گذارد که چیزی از او بپرسند و او بگوید: نمی دانم.»(48)
اهل بیت مقام ویژه ای در میان امت اسلامی دارند و از آن جا که علوم و معارف آنها از یک منبع فوق بشری سرچشمه می گیرد، نمی توان آنها را با دیگران و دیگران را با آنها مقایسه کرد.
امام علی (ع) در خطبه دوم نهج البلاغه درباره معنویت فوق العاده اهل بیت چنین می گوید: «[آنان ] جای گاه راز خدا، پناه گاه دین او، صندوق علم او، مرجع حکم او، گنجینه های کتاب های او و کوه های دین او می باشند. به وسیله آنها پشت دین را راست کرد و تزلزلش را مرتفع ساخت. احدی از امت با آل محمد قابل قیاس نیست. هرگز نمی توان کسانی را که از نعمت آنها برخوردارند با خود آنها در یک رتبه قرار داد. آنان رکن دین و پایه یقینند. تند رُوان باید به آنان (که میانه رو اند) برگردند و کند رُوان باید سعی کنند به آنان برسند. شرایط ولایت امور مسلمانان در آنها جمع است و پیغمبر درباره آنها تصریح کرده است و آنان کمالات نبوی را به ارث برده اند. این هنگام است زمانی که حق به اهلش بازگشته و به جای اهل خود منتقل گشته است.
با توجه به فرمایش امام علی (ع) می توان گفت که: اهل بیت پایه های اسلام هستند و به وسیله آنها حق به جای خود بر می گردد. آن بزرگان دین را از روی فهم و برای عمل فرا گرفته اند و حلم و بردباری شان از میزان علمشان حکایت می کند.(49) زمین هیچ گاه از حجت های الهی خالی نیست. آنان از نظر عدد کم هستند، اما از نظر منزلت در نزد خدا از همه بزرگ ترند.
اصل تبعیت از عالِم، یک اصل فطری است که در تمام امور صدق می کند و این حقیقت در خصوص زمام داری اجتماع چهره بارزتری به خود می گیرد؛ بدین معنا که زمام هدایت اجتماع باید به دست فردی سپرده شود که آگاه ترین فرد اهل زمان خود باشد.
ناخدای کشتی امت باید از قدرت تشخیص و تمیز حق از باطل، درست از نادرست و خیر از شر در حد کمال برخوردار باشد، زیرا که او راهنمای انسان ها در همه جهات و شئون زندگی آنهاست و ادای چنین وظیفه خطیری بدون بهره مندی از علم و دانش وسیع، امکان پذیر نیست. اصولاً قوام امامت و پیشوایی در مکتب وحی، به علم و دانش است، زیرا بینش توحیدی درباره رهبری جامعه اسلامی اقتضا دارد فردی که زمام امور انسان ها را به دست می گیرد به تمام مصالح و مفاسد خلق آگاه باشد تا بتواند آنها را به سوی کمال نهایی و سعادت حقیقی رهنمون گردد، پس امام باید اعلم و افضل امت باشد.
امام صادق (ع) فرمود: خداوند به واسطه ائمه دینش را روشن می کند، به وسیله آنان چشمه های دانش خودش را ظاهر می نماید. هر کس حق واجب امام را بشناسد، طعم گوارای ایمان را می چشد و فضل و زیبایی اسلام را درک می کند، زیرا خدا امام را پرچم هدایت و حجت اهل زمین قرار داد، تاج وقار و عظمت را بر سرش نهاد، نور جبار وجودش را فرا گرفته است و به وسیله سبب آسمانی تأیید می شود، مواد علومش تمام نمی شود، به چیزهایی که نزد خداست جز به وسیله اسباب نمی توان نایل شد، خداوند معرفت بندگان را قبول نمی کند، مگر به معرفت امام. امام به مشکلات وحی و معضلات سنن و مشتبهات فتنه، عالِم است. خدا همواره آنان را از نسل حسین (ع) برای مردم انتخاب می کند.(50)
امام حسن مجتبی (ع) فرمودند: ائمه از ما خواهند بود و خلافت برای غیر ما سزاوار نیست، خدا ما را در کتاب و سنت، اهل خلافت قرار داد. علم در بین ماست و اهل علم ماییم، تمام علوم نزد ما جمع است. چیزی تا قیامت حادث نمی شود حتی دیه یک خدشه، مگر این که علمش پیش ماست به املای رسول خدا (ص) و خط علی ابن ابی طالب (ع).(51)
از روایاتی که نقل شد و روایات بسیار دیگری که در این باب آمده است می توان فهمید که ائمه اطهار بسیاری از مسائل و معارف دینی را از قرآن کریم استنباط می نمودند و یکی از منابع و مدارک علمی آنان، همان کتاب آسمانی بود.
رسول خدا نیز ائمه اطهار را در کلام خود یک مرجع علمی به مسلمانان معرفی کرد و حجت بودن اقوال و اعمالشان را تأکید نمود و بارها فرمود: اگر به اهل بیت رجوع کنید و احتیاجات دینی و علمی خود را از طریق آنان کسب کنید، در ضلالت و گمراهی واقع نخواهید شد.
پیامبر اکرم (ص) در حدیث معروفِ «ثقلین» اهل بیت و قرآن را در کنار هم قرار داده است. ایشان فرمود: «این دو از هم جدا نمی شوند». مسلمانان زمانی از راه درست منحرف گردیدند که میان این دو تفکیک قائل شدند. بنابراین برای تفسیر و فهم قرآن و تشریح اهداف و معارف و مقررات آن، باید به مراجع دینی اسلام مراجعه کنیم. علی (ع) می فرماید: «زود است که بعد از من بر شما روزگاری بیاید که چیزی در آن پنهان تر از حق و درستی نبوده و آشکارتر از باطل و نادرستی نباشد... حاملان قرآن آن را واگذاشته و حافظان قرآن آن را فراموش می کنند. پس در آن روز قرآن و پیروانش از جمع مردمان رانده و مهجور می گردند و هر دو با هم در یک راه روانند و پناه گاهی میان مردم ندارند. پس قرآن و اهلش در این زمان در بین مردم هستند و در عین حال در میانشان نبوده و با آنها نمی باشند.»(52)
برترین منبع تفسیر قرآن برای شیعه، روایات تفسیری و احادیثی است که به طریق معتبر از پیامبر اکرم (ص) یا ائمه اطهار رسیده است.(53)
روایات و احادیث موجود تردیدی باقی نمی گذارد که در فهم و تفسیر قرآن، پس از تدبّر در خود قرآن، باید به سنّت معصومان (ع) مراجعه کرد و با نگریستن در قول و عمل آنان، راه حق را دریافت، زیرا از یک سو وسعت دانش آدمی در حدّی نیست که بتواند به تنهایی مفاهیم و معانی دین و کتاب خدا را دریابد و پاسخ همه سؤالات خود را به دست آورد؛ از دیگر سو گستردگی دانش و معرفت پیامبر (ص) و ائمه اطهار (ع) و ارتباط مستقیم آنان با منبع وحی، گویای این مطلب است که در تبیین و تفسیر معارف قرآن و دین، مطمئن ترین و استوارترین مرجع به شمار می روند.
پیامبر (ص) فرمود: «مَثَل اهل بیت من در میان شما، مَثَل باب حطه بنی اسرائیل است که هر که در آن داخل شد، آمرزیده گشت.»(54) و باز فرمود: «مَثَل اهل بیت من، مَثَل کشتی نوح است در قومش؛ هر که در آن سوار شد، نجات یافت و هر که از آن تخلف کرد، غرق شد.»(55)
امام باقر (ع) فرموده است: جز پیامبر (ص) و اوصیای او کسی را سزا نیست که ادعا کند ظاهر و باطن تمام قرآن نزد اوست. از جمله علومی که به ما داده شده، علم تفسیر و احکام قرآن و حوادث زمان است که اگر رازْ نگه دارنده ای را می یافتیم حتماً لب به سخن می گشودیم.(56)
ائمه اهل بیت (ع) سینه هاشان آکنده از علم و دانش فراوان است و آیه شریفه «بل هو آیات بینات فی صدور الذین اوتوا العلم»(57) در شأن و مقامشان نازل شده است. آنان کسانی اند که کتاب الهی را در دست دارند، به نیکی تلاوت می کنند و بدان ایمان دارند: «الذین اتیناهم الکتاب یتلونه حقّ تلاوته اولئک یؤمنون به.»(58)
1 - الگوپذیری از اهل بیت: همه مردم خصوصاً جوانان الگوپذیر بوده و رفتار و گفتار دیگران را سرمشق خود قرار می دهند. بعضی از الگوهای کاذب استفاده می کنند، اما برخی که از درک و فهم بالاتری برخوردارند و نور الهی در دل و قلب آنها تابیده، از قرآن و کلام ائمه (ع) الگوپذیری دارند. اگر جوانان جای گاه رفیع و آموزه ها و روش های امامان را در زندگی بشناسند، مجذوب آنها خواهند شد. در تعالیم دینی سفارش شده که مردم ائمه اطهار (ع) را الگو قرار دهند. در قرآن، پیامبر اسلام (ص) الگوی حسنه معرفی شده و حضرت نیز همگان را به الگوگیری از اهل بیت (ع) فراخوانده و فرموده اند: اهل بیت من میان حق و باطل جدا می کنند و پیشوایانی هستند که باید به آنها اقتدا کرد.
اگر مراکز تربیتی و فرهنگی به طور دقیق و صحیح درباره زندگانی ائمه اطلاع رسانی کنند و فضای آنها از عطر و بوی کلام و سخنان ائمه (ع) پر شود، جذابیت ویژه ای پیدا می کند. هر انسان عاقلی که در پی رسیدن به آن منابع الهی و نورانی است با کمی سعی و کوشش و همتی بلند و با توسل جستن به آن منابع نورانی راه خود را پیدا کرده و با چنگ زدن به حبل الله المتین، دنیا و آخرت خود را آباد می سازد.
2 - مداومت در زیارت و توسل به ائمه اطهار (ع): انسان برای موفقیت در هر کاری وظیفه دارد تلاش و کوشش داشته باشد. تا جدیّت در درس نباشد قبولی آخر سال عاید انسان نمی شود. اگر آدمی در کار و زندگی سختی به خود ندهد و تحمل شداید را نداشته باشد، موفق نمی شود. در زیارت و توسل به آن بزرگواران نیز تا انسان اصرار نورزد، در به رویش باز نمی شود. مگر نه این است که خداوند تعالی فرمودند: «ادعونی استجب لکم» و یا فرمودند: «من نیاز بندگان مؤمن خود را برآورده نمی سازم، چون صدای مناجات و خواهش آنها را دوست دارم». پس ائمه اطهار (ع) واسطه فیض الهی هستند و باید از آنها بخواهیم و اصرار داشته باشیم. اعتقاد ما شیعیان به آن ائمه (ع) کمتر از افراد غیر شیعه نبوده و نیست، زیرا آنها با هر مشکلی مواجه می شوند به سراغ ائمه ما می آیند، پس چرا ما غافلیم!
1) برگرفته از: اخلاق در قرآن، ج 1، ص 358 و 359.
2) ترجمه مصباح الشریعه، باب اول، ص 14.
3) اخلاق در قرآن، ج 1، ص 358.
4) بحارالانوار، ج 17، ص 13.
5) مرتضی مطهری، جاذبه و دافعه علی (ع)، ص 24.
6) شرح اشارات بوعلی، ج 3، ص 383 (طبع جدید).
7) صدر المتألهین، شواهد الربوبیه، ص 147.
8) به نقل از: صدر المتألهین، مفاتیح الغیب، ص 293.
9) تحریر تمهید القواعد، ص 2.
10) فرقان (25) آیه 57.
11) سبأ (34) آیه 47.
12) همان.
13) شوری (42) آیه 23.
14) اسد الغابة، ج 4، ص 23.
15) حلیة الاولیاء، ج 1، ص 63.
16) الریاض النضرة، ج 2، ص 219.
17) الصواعق المحرقة.
18) مانند آیه 33 سوره احزاب (آیه تطهیر) که طبق روایات صحیح و متقن، در شأن علی، زهرا و حسنین (علیهم السلام) نازل شده است. هم چنین بر اساس تفاسیر قرآن، مراد از نعمت در آیه 28 سوره ابراهیم (گناهان کبیره، ج 2، ص 354) و مراد از نعیم در آیه 8 سوره تکاثر (زندگانی فاطمه زهرا و زینب کبری، نوشته شهید دستغیب، ص 129) حبّ اهل بیت (علیهم السلام) می باشد.
19) آل عمران (3) آیه 31.
20) همان، آیه 103.
21) آیة الله موسوی اصفهانی، مکیال المکارم، ج 1، ص 639.
22) برگرفته از: حسین مظاهری، جهاد با نفس، ج 4 - 3، ص 45.
23) مرتضی مطهری، جاذبه و دافعه علی (ع)، ص 49.
24) برگرفته از: محمد داوودی، نقش معلم در تربیت دینی.
25) فخر رازی، التفسیر الکبیر، ج 27، ص 166.
26) شبلنجی، نورالابصار، ص 104.
27) فخر رازی، التفسیر الکبیر، ج 27، ص 166؛ زمخشری، الکشاف، ج 4، ذیل آیه 23 از سوره شوری.
28) سلسلة الذهب.
29) داوود الهامی، امامان اهل بیت (ع) در گفتار اهل سنّت، ص 30 - 29.
30) محمدجواد باهنر، سخنی چند درباره خداشناسی، ص 23 - 22.
31) محمد دشتی، ترجمه نهج البلاغه، ص 248- 240.
32) میزان الحکمه، ح 15248.
33) اصول کافی، ج 1، ص 187.
34) همان، ص 183.
35) بحارالانوار، ج 7، ص 179.
36) همان، ج 78، ص 29.
37) احزاب (33) آیه 33.
38) نهج البلاغه فیض الاسلام، نامه 53، ص 1010.
39) روضة الواعظین، ص 31؛ به نقل از: مرتضی مطهری، جاذبه و دافعه علی (ع).
40) علی رفیعی، زندگانی امام رضا (ع)، ص 61.
41) میزان الحکمه، ج 1، ص 209.
42) نهج البلاغه، خطبه 239.
43) محمد محمدی اشتهاردی، سیره چهارده معصوم، ص 144 - 139؛ سیدمحمد تیجانی سماوی، آنگاه هدایت شدم، ص 241.
44) محمد محمدی اشتهاردی، سیره چهارده معصوم، ص 566 - 565.
45) سیدمحمد تیجانی سماوی، آنگاه هدایت شدم، ص 241.
46) نهج البلاغه، خطبه 231.
47) آل عمران (3) آیه 34.
48) اصول کافی، ج 1، ص 329 و 330.
49) نهج البلاغه، خطبه 227.
50) ینابیع المودة، ص 426 و 57؛ اصول کافی، ج 1، ص 202.
51) طبرسی، احتجاج، ج 2، ص 6.
52) نهج البلاغه، خطبه 147.
53) مهسا فاضلی، جایگاه امام علی (ع) در تفسیر و علوم قرآنی.
54) مجمع الزوائد هیثمی، ج 9، ص 168.
55) مستدرک حاکم، ج 3، ص 151.
56) اصول کافی، ج 1، ترجمه حاج سید جواد مصطفوی.
57) عنکبوت (29) آیه 49.
58) بقره (2) آیه 121