اسماء
دراین که اسماء چیست و چه بوده و منطبق برچه حقایقى است میان مفسران و سالکان راه معرفت، و اهل حقیقت مسائلى مطرح است که به برخى از آنها اشاره میشود:
برخى از نکته سنجان و آگاهان به معارف براین عقیدهاند که مراد از اسماء الفاظ و کلمات نیستند، زیرا دانستن الفاظ و کلمات نمى تواند سبب برترى آدم بر فرشتگان باشد، چون فرشتگان و غیرفرشتگان هم قدرت یادگیرى همه کلمات و الفاظ را دارند، بلکه منظور از اسماء، مسمیات و حقایقى است که به دلیل آیات بعد در غیب آسمانها و زمین اند، و در نظام خلقت و هستى کاربُرد محورى دارند و ضمیر «هم» در آیه 31 در جمله عَرَضَهُمْ و هؤلاء در جمله أَنْبِئُونِی بِأَسْماءِ هؤُلاءِ و چهار ضمیر «هم» در آیه 33 بر این که مقصود از اسماء مسمیات زنده و کامل و مؤثر در عرصه هستى است دلالت روشن دارد.
المیزان میگوید: آنانى را که خدا برفرشتگان عرضه داشت حقایق عالى و ناپیدائى هستند که نزد خداوند قرار دارند، و خداوند هر اسمى را در این جهان به برکت آنان ایجاد نمود و آنچه در زمین و آسمان هاست از پرتو نور آنان میباشد «1».
امیرالمؤمنان (ع) در تعقیب نماز خود متوسل به دعائى بسیارمهم بودند که بر واقعیات کشف شده برآدم و این که منطبق بر حقایق موجود در غیب آسمانها و زمین است دلالت دارد، حقایقى که از ملائکه پنهان بود، و قدرت احاطه علمى برآن را نداشتند.
«واسالک باسمک الذى خلقت به عرشک الذى لایعلم ماهو الا انت واسالک یا الله باسمک الذى تضعضع به سکان سماواتک واستقر عرشک و اسالک باسمک الذى اقمت به عرشک وکرسیک فى الهواء واسالک باسمک الذى دعاک به حملة الاسم یا الله الذى لایعمله ملک مقرب ولاحامل عرشک و لاکرسیک الامن علمة ذلک:» «2»
از تو درخواست دارم به حقّ اسمت که به وسیله آن عرش خود را که کسى جز تو نمى داند ماهیت و حقیقتش چیست آفریدى، و اى خدا از تو درخواست دارم به حق اسمت که به خاطر آن ساکنان آسمان هایت ترسان و هراسان اند، و تخت فرمان روائى است بر هستى مستقر است، و از تو درخواست دارم به حق اسمت که به وسیله آن عرشت و تخت فرمان روائى ات را بدون تکیه برچیزى برپا داشتى، و از تو اى خدا درخواست دارم به حق اسمت که تو را حاملان اسم، به وسیله آن میخوانند اسمى که نه آن را فرشته مقرب میداند و نه حاملان عرشت و نه حاملان کرسى ات مگر کسى که خودت آن اسم را به او تعلیم دهى.
در دیگر دعاهائى که از اهل بیت عصمت و طهارت نقل شده به این معنا اشاره شده است:
«وبالاسم الذى خلقت به العرش، وبالاسم الذى خلقت به الکرسى، وبالاسم الذى خلقت به الارواح ...» «3»
و به حق اسمى که به وسیله آن عرش را آفریدى، و به حق اسمى که به وسیله آن کرسى را به وجود آوردى، به حق اسمى که ارواح را خلق نمودى ...
با توجه به اینگونه دعاها و روایات بسیارمهمى که مشابه این دعاهاست میتوان احتمال داد که مراد از همه اسماء در این آیه شریفه اسماء حسنى است که فقط موجودى چون انسان میتواند در محدوده سعه وجودیاش مظهر و مطلع الفجر آن اسماء که حقایق نوریه و ملکوتیه و مؤثر در ایجاد هستند باشد، و مظهر اتم و اکملش پیامبراسلام و امام معصوماند که مسمیات مظهرى و مُظهرى آن اسماء اند، چنان که در روایات معتبر از آن بزرگواران نقل شده که فرموده اند:
«نحن والله الاسماء الحسنى»
به خدا سوگند ما اسماء حسنى هستیم.
و بنا به پارهاى از روایات علاوه بر تعلیم اصل اسماء حسنى به آدم، مظاهر آن اسماء را که پیامبر و اهل بیتاند به تعلیم کشفى به آدم تعلیم داد چنان که صدوق در کتاب کمال الدین و تمام النعمة و نورالثقلین از حضرت صادق امام به حق ناطق نقل میکند که آن حضرت فرمود:
«ان الله تبارک وتعالى علم آدم (ع) اسماء حجج الله کلّها ثم عرضهم .. و هم ارواح ... على الملائکة ....» «4»
بى تردید خداى تبارک و تعالى اسماء همه حجت هاى خود را به آدم درحالى که به صورت ارواح بودند تعلیم داد، سپس آنان را به فرشتگان ارائه داد ...
بسیارى از مفسران میگویند: مراد از اسماء نام همه موجودات و روش صنایع، و آبادى زمین، و نام طعامها و دواجات، و راه استخراج معادن و کاشتن اشجار، و منافع آنها و هر آن چه که به مصلحت دین و دنیاى انسان است میباشد. «5» ولى باید گفت یادگیرى این نامها و روشها که ربطى هم به غیب آسمانها و زمین ندارد بر فرشتگان دشوار نبود، و امتیازى براى انسان که دانستن اسماء به معناى اول مدخلیت در خلافت او داشت به حساب نمى آید، چون همه این نامها که در ارتباط با طبیعت عالم و ظاهر جهان هستى است و بیرون از غیب آسمانها و زمین است امورى اعتبارى است که با وضع الفاظ براى اشیاء و عناصر پدید آمده، و در بسیارى از آنها دست بشر در کار بوده است.
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- المیزان، ج 1، ص 151.
(2)- کلام نور، ج 4، ص 213؛ آثار الصادقین، ج 19، ص 34.
(3)- صافى، ج 1، ص 113.
(4)- نورالثقلین، ج 1، ص 46، حدیث 87.
(5)- منهج الصادقین، ج 1، ص 225.