در سیمای تابناک امام حسن علیه السلام می توان نظاره گر ابعاد مختلف از جمله شخصیّت علمی و قرآنی حضرت بود؛ هرچند لحظات زندگی امام حسن علیه السلام آمیخته و متبرک با قرآن کریم بود و امام به مقتضای امامت (پاسداری از اندیشه ها و مرزهای قرآنی) آگاه ترین، مأنوس ترین و عامل ترین فرد به کتاب الهی بود، اما به دلیل رویکرد محققان به موضوعاتی خاص (به ویژه صلح با معاویه) چنین فرازهای درخشانی از سیمای حضرت کمتر مورد عنایت قرار گرفته است. بدین جهت شایسته است گوشه هایی از زندگی قرآنی امام حسن مجتبی علیه السلام را به تماشا بنشینیم.1
مدینه محل نزول وحی الهی بود و حسن و حسین علیهماالسلام نوادگان رسول، شاهدان آن. از این رو حسن علیه السلام از همان خردسالی با زلال وحی آشنا شد، شهدشیرین کلام الهی را چشید و شیفته آن شد و از کودکی به حفظ، قرائت، تفسیر و معارف قرآنی دل بست. نمونه هایی از عشق حضرت و علاقه وی به وحی الهی را در فضای معطّر عصر نبوی مرور می کنیم.
شیخ ابوالفتوح نقل کرده که حسن بن علی علیهماالسلام در هفت سالگی، در مجلس رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم حاضر می شد. وحی را می شنید و آن را حفظ می کرد. آن گاه به خانه بر می گشت و برای مادرش باز می گفت. از این روی هر وقت علی علیه السلام به خانه بر می گشت متوجه می شد که همسرش فاطمه صلی الله علیه و آله وسلم هم از آنچه نازل شده، مطلع است. یک روز که در این باره پرسید: فاطمه علیهاالسلام فرمود: از فرزندت حسن شنیدم. بعد از آن، روزی علی علیه السلام در خانه پنهان شد و حسن علیه السلام طبق معمول به خانه آمد و خواست آنچه را شنیده بود، بازگوید، اما زبانش بند آمد. حضرت فاطمه شگفت زده شد و حسن گفت: مادرجان! تعجب نکن؛ زیرا بزرگواری سخن مرا می شنود و شنیدن او مرا (از سخن گفتن) باز داشته است.2
امام حسن علیه السلام فرمود از جدم رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم شنیدم که فرمود: درختی در بهشت هست که به آن «درخت بلاها» می گویند. در روز قیامت بلادیدگان را می آورند. نه محکمه ای برایشان برپا می شود و نه میزانی نصب می گردد. آنان را از پاداش ها سرشار می کنند. آن گاه این آیه را خواند: «انّما یُوَفّی الصابرون اجرهم بغیر حساب»؛3 شکیبایان بی حساب و کامل پاداش خود را در خواهند یافت.4
امام حسن علیه السلام بعد از سازش با معاویه، از دوران کودکی خود و ماجرای مباهله و نزول آیه تطهیر یاد کرد و فرمود: پیامبر خدا از «انفس» پدرم را (برای مباهله) آورد و از «ابنا» من و برادرم و از «نساء» مادرم را. ما خاندان او و برای او هستیم. و او از ما و ما از او هستیم. و چون آیه تطهیر نازل شد، رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم ما را در کسای خیبری ام سلمه گردآورد و فرمود: خدایا! اینان خاندان و دودمان من هستند. پلیدی (ناپاکی) را از ایشان بزدای و پاک و پاکیزه شان گردان... .5
امام حسن علیه السلام می فرمود: وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم از منبر به زیر آمد، عرض کردم: ای رسول خدا! تو حجّت بر همه آفریده هایی. فرمود: حسن جان! خداوند می فرماید: «انّما انت منذر و لکل قوم هاد؛6تو فقط بیم دهنده ای و هر قومی هدایتگری دارد.»
امام حسن علیه السلام در پاسخ شخصی که به صلح اعتراض داشت، خاطره خود از رویای پیامبر را این گونه نقل فرمود:«... رسول خدا در رویا بنی امیه را دید که یکی پس از دیگری بر منبرش سخن می گویند. این موضوع حضرت را ناراحت کرد. پس این آیه «انّا اعطیناک الکوثر) و این آیه «انّا انزلناه فی لیلة القدر و ما ادراک مالیلة القدر، لیلة القدر خیر من الف شهر...»؛ «شب قدر بهتر از هزار ماه است» که در آن بنی امیه سلطنت کنند، نازل شد.7
علامه مجلسی می نویسد: مولای ما حسن علیه السلام فرمود: خداوند عزیز و با جلال، پیامبرش را به بهترین ادبها تربیت کرد و فرمود: «خذاالعفو وأمر بالعرف و اعرض عن الجاهلین»8؛ گذشت پیشه کن و به نیکی فرمان بده و از نادانان روی برگردان».
وقتی فرمان او را دریافت، فرمود: «و ما آتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا»؛9 و آنچه را پیامبر به شما داد بگیرید و از آنچه بازداشت، باز ایستید.» و به جبرئیل فرمود: عفو چیست؟ گفت: با هرکه از تو برید و بپیوندی و به هرکه تو را محروم کرد، بدهی و از هرکه به تو ستم کرد، بگذری. وقتی پیامبر آن را انجام داد، خدا وحی کرد «وانّک لعلی خُلُقٍ عظیم»10 و حقّاً تو خلق بزرگی داری».11
امام حسن علیه السلام فرمود: خدا به وسیله پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم عرب را عزّت بخشید و هرکه را از ایشان خواست، بزرگی داد و فرمود: «و انّه لذکرلک و لقومک»12؛ و آن (عزّت دادن) یادآوری تو و امت تو است.13
امام حسن علیه السلام فرمود: وقتی پیامبر دعوتش را در مکه آشکار کرد... مشرکان او را به خروج از مکه به سوی مدینه ناچار کردند. حضرت رو به سوی مکه کرد و فرمود: خدا می داند که تو را دوست دارم و اگر مردم تو مرا بیرون نمی کردند، هیچ شهری را ترجیح نمی دادم و من از غمگین هستم. خدا به او پیام فرستاد که ای محمد! خدای علیّ اعلی سلام می رساند و می گوید: به زودی تو را پیروزمند و سودمند و سالم و توانمند و غالب به این شهر بر می گردانیم و این همان فرموده خداست. «انّ الذی فرض علیک القرآن، لرادّک الی مَعاد»14؛ در حقیقت همان کسی که این قرآن را به تو فرض کرد، تو را یقیناً به سوی وعده گاه بر می گرداند.»15
امام حسن علیه السلام بعد از رحلت پیامبراکرم صلی الله علیه و آله وسلم در محضر مادر بزرگوار و پدر گرامی اش نیز از معارف قرآنی بهره ها برد. در مجموعه سخنان حضرت می توان نمونه هایی از این دوره را دید. امام حسن علیه السلام گاهی آنچه را از امیرمؤمنان شنیده بود نقل می فرمود و گاه به توضیح و بیان آیاتی که پیرامون حضرت بود، می پرداخت. نمونه هایی از این دو بخش را می خوانیم:
امام حسن علیه السلام ضمن بازگویی سخنان کعب الاحبار و امام علی علیه السلام ، به پرسش کعب از «وکان عرشه علی الماء لیبلوکم ایّکم احسن عملاً»؛16 عرش خدا بر آب ود تا شما را امتحان کند که کدام یک نیکوتر عمل می کنید. فرمود: امام علی پاسخ داد: آری! عرش خدا بر آب بود؛ وقتی که نه زمینی گسترده بود و نه آسمانی افراشته و نه صدایی شنیده می شد و نه چشمه ای می جوشید و نه فرشته مقربی و نه پیامبر مرسلی و نه ستاره ای که شبانه ره پوید و نه ماهی که راهی آسمان شود و نه آفتابی که بدرخشد. و عرش او بر آب بود؛ در حالی که با هیچ یک از آفریده خود انس نداشت و خود را تمجید و ستایش می کرد. چنان که می خواست باشد، بود. پس خواست مخلوقات را بافریند و به امواج دریاها زد و از آن همچون دودی که از بزرگ ترین آفریده خدا باشد، برخاست و با آن آسمان بسته را بنا کرد. سپس میان آن را بشکافت و زمین را از جایگاه کعبه ـ که وسط زمین است ـ گستراند و...»17
امام حسن علیه السلام در یک سخنرانی در حضور امام علی علیه السلام فرمود: هان ای مردم! از پروردگارتان یاد بگیرید: «انّ اللّه اصطفی آدم و نوحاً و آل ابراهیم و آل عمران و علی العالمین، ذرّیة بعضها من بعض واللّه سمیع علیم»18؛ ما فرزندانی از آدم، دودمانی از نوح، برگزیده ای از ابراهیم، نسلی از اسماعیل و خاندانی از محمد هستیم. ما در میان شما مثل آسمان افراشته، زمین گسترده و آفتاب تابانیم و نیز مانند آن درخت زیتونیم که نه شرقی است و نه غربی و روغن آن خجسته است. پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم اصل آن است و علی شاخه اش، به خدا سوگند ما میوه آن درخت هستیم. پس هرکه به شاخه ای از آن درخت آویزد، نجات یابد و هرکس بازماند، در آتش باشد.19
امام حسن علیه السلام بعد از خواندن نامه امام علی علیه السلام به مردم کوفه فرمود: ... شما از پیمان شکنی طلحه و زبیر و همراه ساختن عایشه، آگاهید، کار عایشه از ناتوانی زنان و سستی رأی آنان است که خدا فرمود: «الرّجال قوّامون علی النّساء»؛20 مردان سرپرست زنان هستند.21
27 رمضان ام کلثوم نزد پدر رفت. علی علیه السلام از او خواست پشت در برود. امام حسن علیه السلام فرمود: من بر درخانه نشسته بودم که شنیدم منادی و هاتفی گفت: «أفمن یلقی فی النّار خیر ام من یأتی آمنا یوم القیامة»22؛ آیا کسی که در آتش افکنده می شود، بهتر است یا کسی که در روز قیامت آسوده خاطر می آید.23
علاوه بر این که امام حسن علیه السلام در عصر پدر، با معارفی قرآنی از زبان وی آشنا شد، خودش نیز به تبیین و تفسیر و تطبیق آیاتی مربوط به حضرت امیرمؤمنان علیه السلام می پرداخت که برخی عبارتند از:
امام حسن علیه السلام در مجلس معاویه ضمن پاسخ به ناسزاهای اهل مجلس فرمود:... و شما را به خدا سوگند می دهم، آیا می دانید که علی علیه السلام بود که خواسته های نفسانی را بر خود حرام کرد و خدا فرمود: «یا ایهاالذین آمنوا لاتحرموا طیبات ما احل اللّه لکم»24؛ ای مؤمنان چیزهای پاکی را که خدا بر شما حلال کرده است حرام نشمارید.25
سلیم بن قیس می گوید: امام حسن علیه السلام فرمود: «والسابقون الأولون من المهاجرین والانصار و الذین ابتعوهم باحسان»؛26 و پیشگامان نخستین از مهاجران و انصار و کسانی که با نیکوکاری از آنان پیروی کردند، همان گونه که پیشگامان بر دیگران برتری دارند، پدرم علی بن ابی طالب نیز، چون پیشتاز پیشگامان است، بر آنان برتری دارد. و فرمود: «أجهلتم سقایة الحاج و عمارة المسجد الحرام کمن آمن باللّه و الیوم الآخر و جاهد فی سبیل اللّه»؛ آیا سیراب ساختن حاجیان و آباد کردن مسجدالحرام را مانند کسی پنداشته اید که به خدا و روز بازپسین ایمان آورده و در راه خدا جهاد کرده است؟ و (علی علیه السلام ) از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم پذیرفت و با جان خود او را یاری رساند... .27
علامه مجلسی می نویسد: حسن بن علی علیهماالسلام به ولید فرمود: چگونه علی را ناسزا می گویی با این که خدا در ده جای قرآن او را مؤمن نامیده است و تو را فاسق؟28
ابن شهرآشوب می نویسد: شیرازی در کتابش با سند خود نقل کرده است: حسن بن علی بن ابی طالب در باره آیه شریفه «فی ایّ صورةٍ شاءَ رکّبک»؛ به هر صورتی که خواست، تو را ترکیب کرد، فرمود: خدای سبحان علی بن ابی طالب را در صُلب ابوطالب به صورت محمد صلی الله علیه و آله وسلم آفرید، ازاین رو شبیه ترین مردم به رسول خدا علی بود و حسین بن علی شبیه ترین مردم به فاطمه است و من شبیه ترین مردم به خدیجه کبری هستم.29
علامه حلّی در تفسیر «فاستوی علی سوقه»؛ بر ساقه های خود استوار شد؛ از امام حسن علیه السلام نقل می کند که اسلام با شمشیر علی استوار شد.30
امام حسن علیه السلام که خود از اهل بیت علیهم السلام است و در شمار پاکان از رجس قرار دارد، رفتاری برگرفته از آموزه های قرآنی داشت که نمونه ای از آن پیرامون صفت عفو و گذشت را می خوانیم: یکی از کارگران امام حسن علیه السلام گناهی کرد که کیفر داشت. وقتی به دستور امام خواستند او را کیفر دهند، گفت: مولای من! «والعافین عن النّاس»31 فرمود: تو را بخشیدم. گفت: «واللّه یحبّ المحسنین»32؛ فرمود: در راه خدا آزادی و دو برابر آنچه به تو بخشیدم، نزد من داری.33
موعظه های امام حسن علیه السلام هم رنگ و بوی قرآنی داشت. از جمله می فرمود: ای فرزند آدم! از حرام های خدا خود را بازدار تا عابد باشی و به آنچه خدا قسمت تو کرده است راضی باش تا بی نیاز شوی و همسایگی همسایه خود را نیکودار تا مسلمان باشی و... ای فرزند آدم! از روزی که زاده شدی پیوسته در تباه عمر خود بوده ای. اینک باقی مانده اش را برای آخرت خود دریاب که مؤمن توشه بر می دارد و کافر سرگرم بهره کنونی اش است. امام بعد از این انذار، این آیه را تلاوت فرمود: «و تزوّدوا فانّ خیرالزاد التّقوی»34؛ برای خود توشه بردارید که به راستی بهترین توشه پرهیزکاری است.35
شخصی برای بچه دار شدن از امام تقاضای مطلبی کرد. امام فرمود: برتوباد به استغفار کردن. او مشغول انجام این توصیه شد تا جایی که گاه روزی تا هفتصد مرتبه استغفار می کرد. وی به زودی صاحب ده فرزند شد. وقتی از امام دلیل این توصیه را پرسید: فرمود: آیا سخن خدای سبحان را در قصه هود نشنیده ای؟«ویزدکم قُوَّةً الی قُوّتکم»36؛ و نیرویی بر نیروی شما بیفزاید و در قصه نوح نشنیده ای«و یمددکم باموال و بنین»؛37 و شما را به اموال و پسران یارای کند.38
علاوه برآنچه گفتیم، امام حسن علیه السلام با آیات الهی زندگی می کرد و در هر موقعیتی آیات مختلف قرآن کریم را تلاوت می فرمود. گاه در نماز جمعه39، گاه در برخوردهای شخصی، گاه در اجتماعات،40 گاه در میدان جنگ41 و... نمونه ای را می خوانیم. شیخ طوسی می نویسد: امام حسن علیه السلام پس از وفات علی علیه السلام با مردم سخن گفت: ... هرکس مرا شناخت، شناخت. هرکسی نمی شناسد، من حسن، فرزند محمد، پیامبر خدا هستم. «واتبعت ملّة آبائی ابراهیم و اسحاق و یعقوب»؛42 و از آیین پدرانم ابراهیم و اسحاق و یعقوب پیروی کردم. من فرزند آن مژده دهنده و بیم دهنده و دعوت کننده به سوی خدایم. من آن چراغ تابانم. من فرزند آن پیامبر رحمت برای جهانیانم. من از آن خاندانم که خدا پلیدی را از ایشان زدود و پاکشان کرد. من از آن خاندانم که جبرئیل بر آنان نازل می شد و از خانه ایشان عروج میکرد. من از آن خاندانم که خدا محبّت و ولایت آنان را واجب کرد و در آیه ای که بر محمد نازل کرد فرمود: «قل لا اسئلکم علیه اجراً الاّ المودة فی القربی و من یقترف حسنةً»43؛ بگو به ازای آن(رسالت) پاداشی از شما نمی خواهم مگر محبّت در باره خویشان و...؛ و به دست آوردن نیکی محبّت ماست.44
پی نوشت ها:
1. منبع اصلی ارجاعات پاورقی (موسوعة کلمات امام حسن(ع)) و ترجمه آن می باشد که هر دو توسط پژوهشکده باقرالعلوم(ع) تدوین و به زیور طبع آراسته شده است.
2. بحارالانوار، ج 43، ص 338؛ انوارالبهیه، ص 76؛ المناقب، ج 4، ص 7.
3. زمر / 10.
4. المعجم الکبیر، ج 3، ص 92، ح 2760؛ مجمع الزوائد، ج 2، ص 305.
5. امالی طوسی، ص 559.
6. نور / 1؛ قدر /1ـ3؛بحارالانوار،ج18،ص127.
7 و 8 / اعراف / 199.
9. قلم / 4.
10. بحارالانوار، ج 78، ص 114.
11. زخرف / 44.
12. بحارالانوار، ج 23، ص 173.
13. قصص / 85.
14. بحارالانوار، ج 21، ص 121 و نمونه های دیگر.
15. ر.ک. به: مقاتل الطالبین، ص 55، مقتل الحسین(ع)، ج 1، ص 114.
16. هود / 7.
17. تفسیر فرات کوفی، ص 183، ح 235.
18. آل عمران / 33.
19. بحارالانوار، ج 43، ص 358.
20. نساء / 34.
21. امالی طوسی، ص 718، ح 1518.
22. فصلت / 40.
23. الفتوح، ج 3 و 4، ص 282.
24. مائده / 87.
25. مقتل الحسین(ع)، ج 1، ص 114.
26. توبه / 100.
27. توبه / 19.
28. تفسیر فرات کوفی، ص 169، ح 217.
29. بحارالانوار، ج 35، ص 339.
30. انفطار / 8.
31. بحارالانوار، ج 24، ص 316؛ تفسیر نورالثقلین، ج 5، ص 522.
32. فتح / 29.
33. کشف الیقین، ص 368.
34 و 35. آل عمران/ 134.
36. بحارالانوار، ج 43، ص 352.
37. بقره / 197.
38. کشف الغمّه، ج 1، ص 572.
39 و 40. هود / 52.
41. مکارم الاخلاق، ص 327.
42. بحارالانوار، ج 32، ص 228؛ امالی صدوق، ص 82.
43. همان، ج 44، ص 33.
44. همان، ج 2، ص 82؛ امالی طوسی، ص 561؛ بحارالانوار، ج 10، ص 138.
45. یوسف / 38.
46. شوری / 23.
47. امالی طوسی، ص 269