محیط اسلامى و مردم مسلمان، همیشه همآغوش نیک بختى و سعادتند و دور افتادگان از اسلام، همیشه دچار انحرافات روحى، اخلاقى و قرین بدبختى و مفاسدند.
با این حساب، اگر خوانندگان عزیز با دقت به دنیاى کنونى نظرى بیندازند، وضع موجود را، از نظر روحى، اخلاقى، اقتصادى، حکومتى، تربیتى، نظامى و مفاسدى مانند حکومت، تربیت، خونریزى، دورى از حقایق اصیل معنوى، اوضاع تأسف بار ناموسى و آلودگى به گناه و فساد، کمتر از روزگار قبل از بعثت نمىیابند.
توجه به تمدن ماشینى، و غفلت از تربیت الهى و انسانى، مایه نجات و سعادت نیست. انسانى که فاقد دین و تربیت صحیح دینى است، همیشه سازنده دنیایى مشابه دنیاى جاهلیت است، جاهلیتى که تمام حقوق بشر را پایمال و اساس انسانیت را ویران مىنمود.
در اینجا باید گفت: براى نجات از این برگشت به جاهلیت، که در قرون اخیر در تمام برنامههاى زندگى سایه انداخته و گسترش روزافزون دارد، باید به اجراى فرامین اسلام روى آورد، و به وسیله نورانیت آن به زندگى بشریت نور بخشید.
ممکن است عدهاى با انگیزه تقلید از برخى مغروران جهان بگویند: جهان امروز، جهان علم و دانش است و دیگر دوران دین سپرى شده و نمىتوان به وسیله آیین الهى به شاهراه ترقى و تعالى رسید، و چون راه دین راهى است جداى از علم؛ چگونه مىتوان در جهان دانش و علم، زیر سایه دین قرار گرفت؟!.
در جواب اینان که خوشبختانه قضاوتشان محصول بىخبرى و معلول نفهمى و یا کج فهمى است، باید گفت: چند قرن است علم با پیشرفت حیرتانگیزش بر سر ملتها سایه انداخته و فرهنگ جدید و موجود جهان وسایل دانشاندوزى مردمان را، از هر طریق، آماده کرده است؛ حال پرسش ما این است که: علم امروز با تمام گستردگى و پیشرفتى که دارد، در راه تربیت و درمان دردهاى لاعلاج روحى انسانها، کدام موفقیّت را کسب کرده است؟ آیا چند قرن بس نبود که علم مردم را تربیت کرده و به سوى خوشبختى رهنمون نماید؟
پس چرا خوشبخت نکرده و روز به روز بر بدبختى و اضطراب، ناامنى و فساد در جهان افزوده مىگردد؟
دیگر این که تمام بزرگان و دانشمندان غرب و شرق به نقص علمى خود معترفند و همه یک صدا مىگویند: مجهولات ما در برابر شگفتىهاى عالم و دانش کلى، مانند عدد بىنهایتى است در مقابل صفر؛ یعنى پدیدههاى علمى، معلومات بشرى و دانستنىهاى انسانى را، از روزگار پیدایش بشر تا به امروز معادل صفر؛ یعنى هیچ مىدانند، و مجهولات و دست نایافتههاى خود را عدد بىنهایت؛ پس چگونه با کمى اطلاعات و معلومات و وجود این همه مجهولات، مىتوان ادعا کرد که راز و رمز سعادت در دنیا، به طور کامل علم است و احتیاج به دین نیست، آن هم دینى که از هر جهت کامل و در هر عصرى از اعصار و قرون، جوابگوى تمام احتیاجات بشرى، در تمام زمینههاى مادى و معنوى است، چنانچه در سطور قبل ملاحظه کردید.
باید به این بىخبران گفت: این گفتار شما، حاصلى است از محصولاتِ مبارزاتِ پىگیر کلیسا با علم و دانش، در قرون وسطى تا اوایل قرن هفدهم، که ضررش دامنگیر آیین اسلام نیز شده است.