متأسفانه آیین مقدس اسلام نیز، از مفاسد ننگین آن مبارزات، مانند سایر ادیان، در امان نماند.
انسانِ عجول، قضاوت خود را درباره دین به طور فراگیر و وسیع پیاده کرد، تا جایى که اصولًا به انکار دین برخاست و راه آن را با علم جدا دانست؛ ولى پس از چند قرن، به اشتباه عظیم خود پى برد، در شرق، کتابهاى زیادى در رفع این تهمت از دامن اسلام نوشته شد، در غرب اعترافات و اقرارهاى عجیبى در حق اسلام کردند،ولى دیر شده بود و از این توبه و برگشت کمتر توانستند نتیجه بگیرند؛ زیرا مردم جهان به سوى بىدینى و لامذهبى گرائیده و اصولًا دین را مخالف زندگى و مانع ترقى و خوشبختى خود مىدانستند؛ به طورى که گویى اراده برگشت به حق را براى ابد ندارند!!
آرى! آنان که مىگویند: دین مانع ترقى است، گفتارشان محصول مبارزات کلیسا علیه علم و دانش در قرون وسطى است.
این عقیده نسبت به ادیان تحریف شدهاى چون «یهودیت» و «مسیحیت» کاملًا به جا و صحیح است؛ اما چه ربطى به آیین اسلام، که ترقى دهنده بشر به روى تمام کمالات است، دارد.