? زکات در لغت و اصطلاح
زکات در لغت به معنای رشد, نماء و زیادتی است, هر چند به معنای طهارت, تزکیه و صلاح نیز می باشد. زکات در اصطلاح شرعی به حصه و میزان مقدّر و معلومی از مال اطلاق می شود که جهت مستحقان آن فرض شده باشد. اطلاق زکات با ملاحظة معنای لغوی آن بر این اصطلاح شرعی, شاید از آن جهت باشد که اخراج یک حصّةمقدّر از مال زکوی, موجب تطهیر و تزکیة مال از اوساخ و دنائس می شود, و از سوی دیگر مال طیّب و طاهر مالی است که با برکت و پربار شده و گویی نوعی زیادتی و وفور نعمت در آن ایجاد شده است یا احیاناً از آفات و عوارض مصون و ایمن می ماند یا شاید به این اعتبار باشد که شایسته است از اصل مال, به اعتبار تحقق رشدو نماء و زیادتی حاصل شده, خواه به دلیل زراعت یا تجارت و خواه به هر دلیل دیگر, یک حصّة مقدّری به عنوان زکات-به ازای زیادتی حاصله-اخراج و به افراد یا اصناف مستحق زکات پرداخت شود.
البته گاهی از زکات شرعی, در قرآن کریم به لفظ صدقه نیز تعبیر شده است. مثل آیة من اموالهم صدقه تطهرهم و تزکیهم بها...» (توبه, 103) که در این آیه و امثال آن, صدقه و زکات از نقطه نظر تفسیری متفق المعنی هستند, لیکن صرفاً به لحاظ لفظ و اسم با یکدیگر متفاوت می باشند. البته, این اتحاد در معنا بین دو لفظ صدقه و زکات در عهدنزول قرآن وجود داشت, اما امروز مقصود از صدقه مفهومی است که همواره قرن تبرّع و تطوّع می باشد, و زکات به عنوان یک واجب دینی مفهومی کاملاً جداگانه به خود گرفته است. واژة صدقة مأخوذ از صدق و صداقت است که شاید وجه تسمیة آن, همانا مساوات بین فعل و عمل باقول و اعتقاد باشد.
مطابق برخی آرا, مفهوم صدقه همانی است که در عهد رسول الله (ص) در مقابل اصطلاح خمس قرار داشت و اخذ آن (صدقه) بر ذوی القربای رسول اکرم(ص) به منزلة اوساخ و چرکها تلقی می شد. حال آنکه اصطلاح زکات در تاریخ نزول قرآن, عبارت از مطلق ضرایب و مالیاتها بود که هم اینک در مقابل واژة خمس قرار گرفته است.
? زکات در قرآن کریم
واژة زکات در قرآن لفظاً و معناً متجاوز از یکصد مرتبه تکرار شده است. در این میان واژة زکات به صورت معرفه:«الزکوة», 30 بار آمده است که 27 بار آن مقارن با کلمة «صلاة» و حتی در یک آیه آورده شده است. از همین رو, زکات به عنوان رکن دین مبین اسلام شناخته شده است, و اساساً سنت قرآن است که این دو را مقارن همدیگر عنوان نماید. بر همین مبنا, ابوبکر گفت: «لا افرق بین شیئین جمعها الله» (بین آن دو چیزی که خداوند آنها (نماز و زکات) را با یکدیگر مقارن کرده است, فاصله نمی اندازم). حال به نمونه هایی دیگر از این آیات اشاره می شود.
1.« تلک آیات القرآن و کتاب مبین هدی و بشری للمؤمنین الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزکوة» (نمل, 3-1) در اینجا زکات به عنوان شرط ایمان و قرین و عدل نماز مطرح شده است.
2.«و اقیموا الصلوة و آتو الزکوة و اقرضوا الله قرضاً حسناً». (مزمل,20)
3.«فان تابوا و اقاموا الصلوة و آتوا الزکوة فاخوانکم فی الدین »(توبه,11) در این آیه توبه, نماز و زکات, شروط ورود به دین اسلام معرفی شده اند.
تشریع زکات در دین مبین اسلام در اولین آیات الهام شده به مهبط وحی آمده است. مثل آیة فوق الذکر از سوره مزمّل و نیز آیة 7 از سوره فصّلت که می گوید:«و ویلّ للمشرکین الذین لا یؤتون الزکوة و هم بالآخرة هم کافرون», که در واقع ندادن زکات را شرط شرک و کفر دانسته است. هر چند در اجرای این دستور گرانبهای اسلامی تا سال هشتم یا نهم مماطله شد یا حتی پس از نزول آیة شریفه: «خذ من اموالهم صدقة» که دستور صریح قرآن در اخذ زکات می باشد, رسول اکرم(ص) تا یکسال در امر جبایه و جمع آوری زکات امهال کردند. «حتی حال علیهم الحول» و در پایان سال عاملان زکات را برای جمع آوری و اخذ زکات اعزام داشتند. البته قول مشهور آن است که زکات در مدینه تشریع شده است و آیات مکی مشعر به زکات را از نوع زکات نفس تفسیر و تأویل کرده اند. برخی اقترانزکات به ایتا را بر زکات مال تفسیر کرده اند, چون ایتا به معنای اعطا می باشد, لذا دلالت بر مال می کند. اما گفته اند که زکات در آیات مکی به صورت مطلق و مستقل از حدود, قیود, نصاب و مقادیر, و نیز جبایه و جمع آوری می باشد, و زکات با تعیین نصاب برنامة جمع آوری و اخذ آن, در سال دوّم هجری قمری و در مدینه واجب شده است, زیرا در مدینه بود که جماعت مسلمانان توانستند کیان مستقل و حکومت داشته باشند. لذا, تکالیف و احکام اسلامی و از جمله زکات صورت جدیدی به خود گرفت, و از حالت مطلق و عمومیت خود خارج شد, و در شکل قوانین الزامی و اجرایی و عینی تبیین شد. در تأیید این قول, گاه اظهار می شود که آیات مکی به صورت وصفی یا اخباری است, همچون:«الذین یؤتون الزکوة...» یا «ایتاء الزکوةو...»,اما در آیات مدنی به صورت امر و دستور صریح امده است مثل: «اقیموا الصلوة و آتوا الزکوة».
? اجباری بودن زکات
فریضه زکات آنچنان اهمیتی دارد که تنها به صدور حکم آن اکتفا نشده است, بلکه رسول الله مأمور بودند آن را از مالکین اموال زکوی اخذ نمایند, ولو آنکه به قتال, محاربه و لشکرکشی هم منجر شود. در آیاتی از قرآن کریم, پیامبر(ص) به جهاد با کسانی دعوت می شود که حاضر به پرداخت زکات نیستند. همچنین, در قصص و روایات متعدد پیامبر(ص) پس از امتناع قوم یا قبیله ای از ایتای زکات, دستور آماده شدن لشکر و تجهیز قوا برای جنگ را صادر فرمودند. ذیلاً, پاره ای از این موارد آورده می شود که در کتابهای معتبر تاریخ و سیرة رسول الله(ص), نمونه هایی مشابه آنها قابل پیگیری است:
2.نامه رسول الله(ص) به اهل عمان
«من محمد رسول الله الی اهل عمان, اما بعد فاقروا بشهادة ان لااله الاالله والنبی رسول ا... و اتوا الزکوة و احضروا المساجد و الا غزوتکم» (هیربد, 1352,ص85), که در این نامه هم آمده است که اگر زکات ندهید, با شما خواهیم جنگید.
3.داستان ولید بن عتبه
اخذ زکات از قبیلة بنی المصطلق یکی دیگر از شواهد تاریخی این مدعاست که در سیرة رسول الله است. در اثر اشتباه کاری ولید که گفته بود مسلمانان از پرداخت زکات خودداری کرده اند, رسول الله تصمیم به جنگ و کارزار علیه آن قبیله را گرفتند. اما نزول آیة مبارکة:«وان جائکم فاسق بنبأ...» (هیربد, 1352, ص86) مانع وقوع جنگ شد.
اساساً زکات از همان ابتدا توسط مأموران پیامبر(ص) و خلفای صدر اسلام جمع آوری می شده است, جز در زمان عثمان که به نقل از سیوطی در الاوائل آمده است: «اول من فوض الی الناس اخراج زکوتهم عثمان بن عفّان» (هیربد,1352) ترجمه: اولین کسی که اخراج زکات را به خود صاحبان اموال زکوی تفویض و واگذار نمود-و به صورت اجباری و با ارسال مأمور, زکات را جمع آوری نکرد-عثمان بن عفان بود. علامه حلی در کتاب منتهی المطلب می گوید:«قال الشیخ و یجب علی الامام ان یبعث ساعیاً فی کل عام لجبابة الصدقات لان النبی(ص) کان یبعثهم فی کل عام و متا بعته واجبه». وی همچنین می گوید:«و ما ذکره الشیخ جید» (علامه حلی, ذیل مبحث زکات)
احادیث بسیاری تأکید دارند بر عدم اعطای زکات بر غیر شیعه و سلاطین جور مثل بنی امیه و عباس, که فرار از اعطای زکات شاید ریشه در همین اجتنابها داشته باشد, وگرنه روایات صریحی داریم که اجباری بودن اخذ زکات را از زبان ائمهu نشان میدهد, مثل روایتی از حضرت علی (ع) که می فرماید: «یجبر الامام"الناس"علی اخذ الزکوة مناموالهم لان الله یقول:خذ من اموالهم صدقه.» (علامه مجلسی, ج96, ص86) بنابراین همانطور که از تاریخ, سیره و روایات بر می آید, ایتای زکات اساساً فرض اجباری است که می توان نسبت به افرادی که از پرداخت آن امتناع می ورزند, متوسل به زور و قانون و حتی قتال شد.
? موارد مشمول زکات در قرآن
قرآن کریم هیچ گونه تصریحی در تعیین اموال زکوی ندارد, همان طور که شروط, نصابها و مقادیر زکات بر اموال را هم مطرح نکرده و بیان آن را به سنت واگذار ساخته است, البته،
می تون انواع و اصناف کلی اموال زکوی را مطابق تصریحات قرآنی و تفاسیر مربوط بدست آورد که عبارتند از:
1.طلا و نقره: « الذین یکنزون الذهب و الفضة ولاینفقونها فی سبیل الله فبشرهم بعذاب الیم». (توبه, 34) در این آیه تعیین عذاب الیم در صورت عدم انفاق ذهب و فضه. قطعاً دلالت بر وجوب اتفاق دارد که در این خصوص دلالت تفسیری انفاق بر زکات نیز, از جمله آرای اتفاقی و اجماعی می باشد. اگر مراد از ذهب و فضه را همان نقدین رایج در صدر اسلام و از جنسیت طلا و نقره بدانیم, خود یک برداشت ناقص است که به هیچگونه قادر به پاسخگویی به سؤالات ناشی از نارسایی این تطبیق و تشخیص مصداق ذهب و فضه بر نقدین مزبور نخواهد بود. شرح و تفصیل این مسئله بطور جداگانه خواهد آمد تا معلوم شود آیا منظور و مراد جدی و غایی از ذهب و فضه منحصر به نقدین رایج در عهد نزول قرآن بوده است, یا ذهب و فضه یک عنوان عام وکلی است؟ و آیا مصداق آن به اعتبار منزلت و نقش آن قابل تعیین است و شامل اسکناس, چک و اوراق و اسناد بهادار عصر حاضر؛ یعنی مطلق پول و نقدینگی, در هر شکل و محتوا می شود؟
2.زرع و میوه: «کلوا من ثمرة اذا اثمر و آتوا یوم حصاده». (انعام, 141)
مطابق فحوای این آیه, ایتا و اعطای حق دیگران از باب اینکه حق دیگران است؛ یعنی به صورت صوری و ظاهری, درملک صاحب اول آن قرار گرفته است, اساساً در ملک او تعین پیدا نمی کند. لذا, شایسته است به مالک واقعی آن که حق او است واگذار گردد. و از این رو که حق دیگران است, هیچ تناسبی با اباحه یا استحباب ایتای حق نخواهد داشت, بلکه وجوبی است, چون حق دیگران است و حق با استحباب یا اباحه ناسازگار است و این همان زکات مفروضه است.
4.اموال بصورت مطلق و عام:«خذ من اموالهم صدقة» و «فی اموالهم حق معلوم للسائل و المحروم». (معارج, 25) مال در لغت عام و مطلق اشیایی است که انسان راغب است آن را تملک کند. برخی از تفاسیر مثل المیزان در ذیل آیة مزبور بیان می دارند که در این آیه و آیات مشابه از لفظ اموالهم- به صورت جمع-استفاده شده است, نه از لفظ مفرد مال, مثلاً گفته می شود:«خذ من مالهم», و این اشاره دارد به اینکه زکات می بایست از اصناف مختلف اموال اخذ گردد.
بنابراین, قرآن بطور عام انواعی از موارد مشمول زکات را بر شمرده و هیچ گونه مصداقی از موارد آن را معرفی نکرده است؛ همانطور که در خصوص اعداد قوا و تجهیز لشکر اسلام به ابزارهای جنگی علیه کفار نیز اشاره ای به مصادیقی همچون شمشیر, نیزه, خنجر, توپ, تانک, هواپیماو... نداشته و ان را مطلق و عام مطرح کرده, یا به تفسیر رسول اکرم(ص) یا ائمه معصومینu یا اساساً به زمان و مقتضیات آن ارجاع داده است تا در اعصار و امصار مختلف, به مقتضای خود ودر اختیاز حاکم اسلامی رقم خورد و موارد آن تعیین شود, که تفصیل این مدعا در مباحث آتی نیز خواهد آمد.