سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مسلمان، برادرِ مسلمان است، به او خیانت نمی کند، او را وا نمی گذارد، بر او خرده نمی گیرد، او رامحروم نمی سازد و غیبتش را نمی کند . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
بشنو این نی چون حکایت می کند
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» تاریخچه زندگانی و صد سخن از کلمات پیامبر اکرم (ص)

 

 

 تاریخچه رسول اکرم

تاریخچه رسول اکرم تاریخچه عجیبی است.پدر بزرگوارشان عبد الله بن عبد المطلب است.او پسر بسیار رشید و برازنده ای است که حالا داستان آن مساله نذر ذبحش و این حرفها بماند.عبد الله جوان،جوانی بود که در همه مکه می درخشید.جوانی بود بسیار زیبا،بسیار رشید،بسیار مؤدب،بسیار معقول که دختران مکه آرزوی همسری او را داشتند. او با مخدره آمنه دختر وهب که از فامیل نزدیک آنها به شمار می آید،ازدواج می کند.در حدود چهل روز بیشتر از زفافش نمی گذرد که به عزم مسافرت به شام و سوریه از مکه خارج می شود و ظاهرا سفر،سفر بازرگانی بوده است.در برگشتن به مدینه می آید که خویشاوندان مادر او در آنجا بودند،و در مدینه وفات می کند.عبد الله در وقتی وفات می کند که پیغمبر اکرم هنوز در رحم مادر است.محمد صلی الله علیه و آله یتیم به دنیا می آید یعنی پدر از سرش رفته است.به رسم آن وقت عرب،برای تربیت کودک لازم می دانستند که بچه را به مرضعه بدهند تا به بادیه ببرد و در آنجا به او شیر بدهد.حلیمه سعدیه(حلیمه،زنی از قبیله بنی سعد)از بادیه به مدینه می آید که آن هم داستان مفصلی دارد.این طفل نصیب او می شود که خود حلیمه و شوهرش داستانها نقل می کنند که از روزی که این کودک پا به خانه ما گذاشت،گویی برکت از زمین و آسمان بر خانه ما می بارید.این کودک تا سن چهار سالگی دور از مادر و دور از جد و خویشاوندان و دور از شهر مکه،در بادیه در میان بادیه نشینان،پیش دایه زندگی می کند.در سن چهار سالگی!194 او را از دایه می گیرند.مادر مهربان،این بچه را در دامن خود می گیرد.حال شما آمنه را در نظر بگیرید:زنی که شوهری محبوب و به اصطلاح شوهر ایده آلی داشته است به نام عبد الله که آن شبی که با او ازدواج می کند به همه دختران مکه افتخار می کند که این افتخار بزرگ نصیب من شده است،هنوز بچه در رحمش است که این شوهر را از دست می دهد.برای زنی که علاقه وافر به شوهر خود دارد،بدیهی است که بچه برای او یک یادگار بسیار بزرگ از شوهر عزیز و محبوبش است،خصوصا اگر این بچه پسر باشد.آمنه تمام آرزوهای خود در عبد الله را[در]این کودک خردسال می بیند.او هم که دیگر شوهر نمی کند.

جناب عبد المطلب پدر بزرگ رسول خدا،علاوه بر آمنه،متکفل این کودک کوچک هم هست.قوم و خویشهای آمنه در مدینه بودند.آمنه از عبد المطلب اجازه می گیرد که سفری برای دیدار خویشاوندانش به مدینه برود و این کودک را هم با خودش ببرد.همراه کنیزی که داشت به نام ام ایمن با قافله حرکت می کند.به مدینه می رود و دیدار دوستان را انجام می دهد.(سفری که پیغمبر اکرم در کودکی کرده،همین سفر است که در سن پنج سالگی از مکه به مدینه رفته است.) محمد صلی الله علیه و آله با مادر و کنیز مادر برمی گردد.در بین راه مکه و مدینه،در منزلی به نام «ابواء»که الآن هم هست، مادر او مریض می شود،به تدریج ناتوان می گردد و قدرت حرکت را از دست می دهد.در همان جا وفات می کند.این کودک خردسال مرگ مادر را در خلال مسافرت،به چشم می بیند.مادر را در همان جا دفن می کنند و همراه ام ایمن،این کنیز بسیار بسیار باوفا-که بعدها زن آزاد شده ای بود و تا آخر عمر خدمت رسول خدا و علی و فاطمه و حسن و حسین را از دست نداد،و آن روایت معروف را حضرت زینب از همین ام ایمن روایت می کند،و در خانه اهل بیت پیامبر پیر زن مجلله ای بود-به مکه بر می گردد.تقریبا پنجاه سال بعد از این قضیه،حدود سال سوم هجرت بود که پیغمبر اکرم در یکی از سفرها آمد از همین منزل ابواء عبور کند،پایین آمد.اصحاب دیدند پیغمبر بدون اینکه با کسی حرف بزند،به طرفی روانه شد. بعضی در خدمتش رفتند تا ببینند کجا می رود.دیدند رفت و رفت،در نقطه ای نشست و شروع کرد به خواندن دعا و حمد و قل هو الله و...ولی دیدند در تامل عمیقی فرو رفت و به همان نقطه زمین توجه خاصی دارد و در حالی که با خودش می خواند،کم کم اشکهای نازنینش از گوشه چشمانش جاری شد.پرسیدند:یا رسول الله!چرا می گریید؟فرمود:اینجا قبر مادر من است،پنجاه سال پیش من مادرم را در اینجا دفن کردم.

عبد المطلب دیگر بعد از مرگ این مادر،تمام زندگی اش رسول اکرم شده بود،و بعد از مرگ عبد الله و عروسش آمنه،این کودک را فوق العاده عزیز می داشت و به فرزندانش می گفت که او با دیگران خیلی فرق دارد،او از طرف خدا آینده ای دارد و شما نمی دانید.وقتی که می خواست از دنیا برود،ابو طالب-که پسر ارشد و بزرگتر و شریفتر از همه فرزندان باقیمانده اش بود-دید پدرش یک حالت اضطرابی دارد.عبد المطلب خطاب به ابو طالب گفت:من هیچ نگرانی از مردن ندارم جز یک چیز و آن سرنوشت این کودک است.این کودک را به چه کسی بسپارم؟آیا تو می پذیری؟از ناحیه من تعهد می کنی که کفالت او را به عهده بگیری؟عرض کرد:بله پدر!من قول می دهم،و کرد.بعد از آن،جناب ابو طالب،پدر بزرگوار امیر المؤمنین علی علیه السلام متکفل بزرگ کردن پیغمبر اکرم بود.

مسافرتها

رسول اکرم به خارج عربستان فقط دو مسافرت کرده است که هر دو قبل از دوره رسالت و به سوریه بوده است.یک سفر در دوازده سالگی همراه عمویش ابو طالب،و سفر دیگر در بیست و پنج سالگی به عنوان عامل تجارت برای زنی بیوه به نام خدیجه که از خودش پانزده سال بزرگتر بود و بعدها با او ازدواج کرد.البته بعد از رسالت،در داخل عربستان مسافرتهایی کرده اند.مثلا به طائف رفته اند،به خیبر که شصت فرسخ تا مکه فاصله دارد و در شمال مکه است رفته اند،به تبوک که تقریبا مرز سوریه است و صد فرسخ تا مدینه فاصله دارد رفته اند،ولی در ایام رسالت از جزیرة العرب هیچ خارج نشده اند.

شغلها

پیغمبر اکرم چه شغلهایی داشته است؟جز شبانی و بازرگانی،شغل و کار دیگری را ما از ایشان سراغ نداریم.بسیاری از پیغمبران در دوران قبل از رسالتشان شبانی می کرده اند(حالا این چه راز الهی ای دارد،ما درست نمی دانیم)همچنانکه موسی شبانی کرده است.پیغمبر اکرم هم قدر مسلم این است که شبانی می کرده است.گوسفندانی را با خودش به صحرا می برده است،رعایت می کرده و می چرانیده و بر می گشته است.بازرگانی هم که کرده است.با اینکه یک سفر،سفر اولی بود که خودش به بازرگانی می رفت(فقط یک سفر در دوازده سالگی همراه عمویش رفته بود)آن سفر را با چنان مهارتی انجام داد که موجب تعجب همگان شد.

سوابق

سوابق قبل از رسالت پیغمبر اکرم چه بوده است؟در میان همه پیغمبران جهان،پیغمبر اکرم یگانه پیغمبری است که تاریخ کاملا مشخصی دارد.یکی از سوابق بسیار مشخص پیغمبر اکرم این است که امی بود،یعنی مکتب نرفته و درس نخوانده بود که در قرآن هم از این نکته یاد شده است.اکثر مردم آن منطقه در آن زمان امی بودند.یکی دیگر این است که در همه آن چهل سال قبل از بعثت،در آن محیط که فقط و فقط محیط بت پرستی بود،او هرگز بتی را سجده نکرد.البته عده قلیلی-معروف به «حنفاء»-که آنها هم از سجده کردن بتها احتراز داشته اند ولی نه از اول تا آخر عمرشان،بلکه بعدا این فکر برایشان پیدا شد که این کار،کار غلطی است و از سجده کردن بتها اعراض کردند و بعضی از آنها مسیحی شدند.اما پیغمبر اکرم در همه عمرش،از اول کودکی تا آخر،هرگز اعتنایی به بت و سجده بت نکرد.این،یکی از مشخصات ایشان است.و اگر یک بار کوچکترین تواضعی در مقابل بتی کرده بود،در دوره ای که با بتها مبارزه می کرد به او می گفتند:تو خودت بودی که یک روز در آمدی اینجا مقابل لات و هبل تواضع کردی.نه تنها بتی را سجده نکرد،بلکه در تمام دوران کودکی و جوانی،در مکه که شهر لهو و لعب بود،به این امور آلوده نشد.مکه دو خصوصیت داشت:یکی اینکه مرکز بت پرستی عربستان بود و دیگر اینکه مرکز تجارت و بازرگانی بود و سرمایه داران عرب در مکه خفته بودند و برده داران عرب در مکه بودند.اینها برده ها و کنیزها را خرید و فروش می کردند.در نتیجه مرکز عیش و نوش اعیان و اشراف هم همین شهر بود.انواع لهو و لعب ها،شرابخواریها،نواختنها و رقاصیها[دایر بود]به طوری که می رفتند کنیزهای سپید و زیبا را از روم(همین شام و سوریه)می خریدند و می آمدند در مکه به اصطلاح عشرتکده درست می کردند و از این عشرتکده ها استفاده مالی می کردند که یکی از چیزهایی که قرآن به خاطر آن سخت به اینها می تازد همین است،می فرماید:

و لا تکرهوا فتیاتکم علی البغاء ان اردن تحصنا . (2)

آن بیچاره های بدبخت(کنیزها)می خواستند عفاف خودشان را حفظ کنند،ولی اینها به اجبار این بیچاره ها را وادار به زنا می کردند و در مقابل پولی می گرفتند.خانه های مکه در دو قسمت بود،در بالا و پایین شهر.بالاها را اعیان و اشراف می نشستند و پایینها را غیر اعیان و اشراف.در خانه های اعیان و اشراف همیشه صدای تار و تنبور و بزن و بکوب و بنوش بلند بود.پیغمبر اکرم در تمام عمرش هرگز در هیچ مجلسی از این مجالس دایر مکه شرکت نکرد.

در دوران قبل از رسالت،به صداقت و امانت و عقل و فطانت معروف و مشهور بود.او را به نام «محمد امین »می خواندند.به صداقت و امانتش اعتماد فراوان داشتند.در بسیاری از کارها به عقل او اتکا می کردند.عقل و صداقت و امانت از صفاتی بود که پیغمبر اکرم سخت به آنها مشهور بود،به طوری که در زمان رسالت وقتی که فرمود:آیا شما تاکنون از من سخن خلافی شنیده اید،همه گفتند:ابدا،ما تو را به صدق و امانت می شناسیم.

یکی از جریانهایی که نشان دهنده عقل و فطانت ایشان است این است که وقتی خانه خدا را خراب کردند(دیوارهای آن را برداشتند)تا دو مرتبه بسازند،حجر الاسود را نیز برداشتند.هنگامی که می خواستند دوباره آن را نصب کنند،این قبیله می گفت من باید نصب کنم،آن قبیله می گفت من باید نصب کنم،و عن قریب بود که زد و خورد شدیدی روی دهد.پیغمبر اکرم آمد قضیه را به شکل خیلی ساده ای حل کرد.قضیه،معروف است،دیگر نمی خواهم وقت شما را بگیرم.

مساله دیگری که باز در دوران قبل از رسالت ایشان هست،مساله احساس تاییدات الهی است.پیغمبر اکرم بعدها در دوره رسالت،از کودکی خودش فرمود.از جمله فرمود:من در کارهای اینها شرکت نمی کردم...گاهی هم احساس می کردم که گویی یک نیروی غیبی مرا تایید می کند.می گوید:من هفت سالم بیشتر نبود.عبد الله بن جدعان که یکی از اشراف مکه بود،عمارتی می ساخت.بچه های مکه به عنوان کار ذوقی و کمک دادن به او می رفتند از نقطه ای به نقطه دیگر سنگ حمل می کردند.

من هم می رفتم همین کار را می کردم.آنها سنگها را در دامنشان می ریختند،دامنشان را بالا می زدند و چون شلوار نداشتند کشف عورت می شد.من یک دفعه تا رفتم سنگ را در دامنم گذاشتم،مثل اینکه احساس کردم که دستی آمد و زد دامن را از دستم انداخت.حس کردم که من نباید این کار را کنم،با اینکه کودکی هفت ساله بودم.امام باقر علیه السلام در روایاتی،و نیز امیر المؤمنین در نهج البلاغه این مطلب را کاملا تایید می کنند:

«و لقد قرن الله به من لدن ان کان فطیما اعظم ملک من ملائکته،یسلک به طریق المکارم و محاسن اخلاق العالم.» (3)

امام باقر علیه السلام می فرماید:بودند فرشتگانی الهی که از کودکی او را همراهی می کردند.پیامبر می فرمود:من گاهی سلام می شنیدم،یک کسی به من می گفت السلام علیک یا محمد!نگاه می کردم،کسی را نمی دیدم.گاهی با خودم فکر می کردم شاید این سنگ یا درخت است که دارد به من سلام می دهد،بعد فهمیدم فرشته الهی بوده که به من سلام می داده است.

از جمله قضایای قبل از رسالت ایشان،به اصطلاح متکلمین «ارهاصات »است که همین داستان ملک هم جزء ارهاصات به شمار می آید.رؤیاهای فوق العاده عجیبی بوده که پیغمبر اکرم مخصوصا در ایام نزدیک به رسالتش می دیده است.می گوید: من خوابهایی می دیدم که «یاتی مثل فلق الصبح »مثل فجر،مثل صبح صادق،صادق و مطابق بود،اینچنین خوابهای روشن می دیدم.بعضی از رؤیاها از همان نوع وحی و الهام است،نه هر رؤیایی،نه رؤیایی که از معده انسان بر می خیزد،نه رؤیایی که محصول عقده ها،خیالات و توهمات پیشین است.جزء اولین مراحلی که پیغمبر اکرم برای الهام و وحی الهی در دوران قبل از رسالت طی می کرد،دیدن رؤیاهایی بود که به تعبیر خودشان مانند صبح صادق ظهور می کرد.گاهی خود خواب برای انسان روشن نیست،پراکنده است،و گاهی خواب روشن است ولی تعبیرش صادق نیست.اما گاه خواب در نهایت روشنی است،هیچ ابهام و تاریکی و به اصطلاح آشفتگی ندارد،و بعد هم تعبیرش در نهایت وضوح و روشنایی است.

از سوابق دیگر قبل از رسالت رسول اکرم یعنی در فاصله ولادت تا بعثت،این است که-عرض کردیم-تا سن بیست و نج سالگی دوبار به خارج عربستان مسافرت کرد.

پیغمبر فقیر بود،از خودش نداشت یعنی به اصطلاح یک سرمایه دار نبود.هم یتیم بود،هم فقیر و هم تنها.یتیم بود،خوب معلوم است،بلکه به قول نصاب لطیم هم بود یعنی پدر و مادر هر دو از سرش رفته بودند.فقیر بود،برای اینکه یک شخص سرمایه داری نبود،خودش شخصا کار می کرد و زندگی می نمود.و تنها بود.وقتی انسان روحی پیدا می کند و به مرحله ای از فکر و افق فکری و احساسات روحی و معنویات می رسد که خواه ناخواه دیگر با مردم زمانش تجانس ندارد،تنها می ماند. تنهایی روحی از تنهایی جسمی صد درجه بدتر است.اگر چه این مثال خیلی رسا نیست،ولی مطلب را روشن می کند:شما یک عالم بسیار عالم و بسیار با ایمانی را در میان مردمی جاهل و بی ایمان قرار بدهید.و لو آن افراد پدر و مادر و برادران و اقوام نزدیکش باشند،او تنهاست،یعنی پیوند جسمانی نمی تواند او را با اینها پیوند بدهد.او از نظر روحی در یک افق زندگی می کند و اینها در افق دیگری.گفت:«چندان که نادان را از دانا وحشت است،دانا را صد چندان از نادان نفرت است ». پیغمبر اکرم در میان قوم خودش تنها بود،همفکر نداشت.بعد از سی سالگی در حالی که خودش با خدیجه زندگی و عائله تشکیل داده است،کودکی را در دو سالگی از پدرش می گیرد و به خانه خودش می آورد.کودک،علی بن ابیطالب است.تا وقتی که به رسالت مبعوث می شود و تنهایی اش با مصاحبت وحی الهی تقریبا از بین می رود(یعنی تا حدود دوازده سالگی این کودک)مصاحب و همراهش فقط این کودک است،یعنی در میان همه مردم مکه کسی که لیاقت همفکری و همروحی و هم افقی او را داشته باشد،غیر از این کودک نیست.خود علی علیه السلام نقل می کند که من بچه بودم،پیغمبر وقتی به صحرا می رفت مرا روی دوش خود سوار می کرد و می برد.

در بیست و پنج سالگی،معنا خدیجه از او خواستگاری می کند.البته مرد باید خواستگاری کند ولی این زن شیفته خلق و خوی و معنویت و زیبایی و همه چیز حضرت رسول است،خودش افرادی را تحریک می کند که این جوان را وادار کنید! 200 که بیاید از من خواستگاری کند.می آیند،می فرماید:آخر من چیزی ندارم.خلاصه به او می گویند تو غصه این چیزها را نخور و به او می فهمانند که خدیجه ای که تو می گویی اشراف و اعیان و رجال و شخصیتها از او خواستگاری کرده اند و حاضر نشده است،خودش می خواهد.تا بالاخره داستان خواستگاری و ازدواج رخ می دهد.عجیب این است:حالا که همسر یک زن بازرگان و ثروتمند شده است،دیگر دنبال کار بازرگانی نمی رود.تازه دوره وحدت یعنی دوره انزوا،دوره خلوت،دوره تحنف و دوره عبادتش شروع می شود.آن حالت تنهایی یعنی آن فاصله روحی ای که او با قوم خودش پیدا کرده است،روز به روز زیادتر می شود.دیگر این مکه و اجتماع مکه،گویی روحش را می خورد.حرکت می کند تنها در کوههای اطراف مکه (4) راه می رود،تفکر و تدبر می کند.خدا می داند که چه عالمی دارد،ما که نمی توانیم بفهمیم.در همین وقت است که غیر از آن کودک یعنی علی علیه السلام کس دیگر همراه و مصاحب او نیست.

ماه رمضان که می شود،در یکی از همین کوههای اطراف مکه-که در شمال شرقی این شهر است و از سلسله کوههای مکه مجزا و مخروطی شکل است-به نام کوه «حرا»که بعد از آن دوره آن را جبل النور(کوه نور)نامیدند،خلوت می گزیند.

شاید خیلی از شما که به حج مشرف شده اید این توفیق را پیدا کرده اید که به کوه حرا و غار حرا بروید،و من دوبار این توفیق نصیبم شده است و جزء آرزوهایم این است که مکرر در مکرر این توفیق نصیبم بشود.برای یک آدم متوسط حد اقل یک ساعت طول می کشد که از پایین دامنه این کوه به قله آن برسد،و حدود سه ربع هم طول می کشد تا پایین بیاید.

ماه رمضان که می شود اصلا بکلی مکه را رها می کند و حتی از خدیجه هم دوری می گزیند.یک توشه خیلی مختصر،آبی، نانی با خودش بر می دارد و به کوه حرا می رود و ظاهرا خدیجه هر چند روز یک مرتبه کسی را می فرستاد تا مقداری آب و نان برایش ببرد.تمام این ماه را به تنهایی در خلوت می گذارند.البته گاهی فقط علی علیه السلام در آنجا حضور داشته و شاید همیشه علی علیه السلام بوده است.این را من الآن نمی دانم.قدر مسلم این است که گاهی علی علیه السلام بوده است،چون می فرماید:

و لقد جاورت رسول الله علیه السلام بحراء حین نزول الوحی.

آن ساعتی که وحی نزول پیدا کرد من آنجا بودم.

از آن کوه پایین نمی آمد و در آنجا خدای خودش را عبادت می کرد.اینکه چگونه تفکر می کرد،چگونه به خدای خودش عشق می ورزید و چه عوالمی را در آنجا طی می کرد،برای ما قابل تصور نیست.علی علیه السلام در این وقت بچه ای ست حد اکثر دوازده ساله.در آن ساعتی که بر پیغمبر اکرم وحی نازل می شود،او آنجا حاضر است.پیغمبر یک عالم دیگری را دارد طی می کند.هزارها مثل ما اگر در آنجا می بودند،چیزی را در اطراف خود احساس نمی کردند ولی علی علیه السلام یک دگرگونیهایی را احساس می کند.قسمتهای زیادی از عوالم پیغمبر را درک می کرده است،چون می گوید:

و لقد سمعت رنة الشیطان حین نزول الوحی.

من صدای ناله شیطان را در هنگام نزول وحی شنیدم.

مثل شاگرد معنوی که حالات روحی خودش را به استادش عرضه می دارد،به پیغمبر عرض کرد:یا رسول الله!آن ساعتی که وحی داشت بر شما نازل می شد،من صدای ناله این ملعون را شنیدم.فرمود:بلی علی جان!:«انک تسمع ما اسمع و تری ما اری الا انک لست بنبی » (5) شاگرد من!تو آنها که من می شنوم می شنوی و آنها که من می بینم می بینی ولی تو پیغمبر نیستی.

این،مختصری بود از قضایای مربوط به قبل از رسالت پیغمبر اکرم که لازم می دیدم برای شما عرض کنم.

سیری در سخنان رسول اکرم

چند سخن از سخنان این شخصیت بزرگوار را برای شما نقل می کنم که خود سخنان پیغمبر معجزه است-قرآن که سخن خداست به جای خود-مخصوصا با توجه به سوابقی که عرض کردم.کودکی که سرنوشت،او را یتیم قرار داد در وقتی که در رحم مادر بود،و لطیم قرار داد در سن پنج سالگی،دوران شیرخوارگی اش در بادیه گذشته است و در مکه سرزمین امیت و بی سوادی بزرگ شده و زیر دست هیچ معلم و مربی ای کار نکرده است،مسافرتهایش محدود بوده به دو سفر کوچک،آنهم سفر بازرگانی به خارج جزیرة العرب،و با هیچ فیلسوفی،حکیمی،دانشمندی برخورد نداشته است،معذلک قرآن به زبان او جاری می شود و بر قلب مقدس او نازل می گردد،و بعد هم سخنانی خود او می گوید،و این سخنان آنچنان حکیمانه است که با سخنان تمام حکمای عالم نه تنها برابری می کند بلکه بر آنها برتری دارد.حالا اینکه ما مسلمانها اینقدرها عرضه این کارها را نداریم که سخنان او را جمع کنیم و درست پخش و تشریح نماییم،مساله دیگری است.

کلمات پیغمبر را در جاهای مختلف نقل کرده اند.من مخصوصا از قدیمترین منابع،قسمتی را نقل می کنم.از قدیمترین منابعی که در دست است یا لا اقل من در دست داشته ام کتاب البیان و التبیین جاحظ است.جاحظ در نیمه دوم قرن سوم می زیسته است،یعنی این سخنان تقریبا در نیمه اول قرن سوم نوشته شده است.این کتاب حتی از نظر فرنگیها و مستشرقین جزء کتابهای بسیار معتبر است.اینها سخنانی نیست که بگویید بعدها نقل کرده اند،نه،در قرن سوم به صورت یک کتاب در آمده است که البته قبل از قرن سوم هم بوده است چون جاحظ اینها را با سند نقل می کند.

مثلا شما ببینید در زمینه مسؤولیتهای اجتماعی،این شخصیت بزرگ چگونه سخن می گوید،می فرماید:مردمی سوار کشتی شدند و دریایی پهناور را طی می کردند.یک نفر را دیدند که دارد جای خودش را نقر می کند یعنی سوراخ می کند. یک نفر از اینها نرفت دست او را بگیرد.چون دستش را نگرفتند،آب وارد کشتی شد و همه آنها غرق شدند،و این چنین است فساد.

توضیح اینکه:یک نفر در جامعه مشغول فساد می شود،مرتکب منکرات می شود.یکی نگاه می کند می گوید به من چه، دیگری می گوید من و او را که در یک قبر دفن نمی کنند.فکر نمی کنند که مثل جامعه،مثل کشتی است.اگر در یک کشتی آب وارد بشود،و لو از جایگاه یک فرد وارد بشود،تنها آن فرد را غرق نمی کند بلکه همه مسافرین را یکجا غرق می کند.!203 آیا در باره مساوات افراد بنی آدم،سخنی از این بالاتر می توان گفت:«الناس سواء کاسنان المشط » (6).(حال من نمی دانم شانه ای را هم در آورد یا نه).شانه را نگاه کنید،دندانه های آن را ببینید ببینید آیا یکی از دندانه های آن از دندانه دیگر بلندتر هست؟نه.انسانها مانند دندانه های شانه برابر یکدیگرند.ببینید در آن محیط و در آن زمان،انسانی اینچنین درباره مساوات انسانها سخن می گوید که بعد از هزار و چهار صد سال هنوز کسی به این خوبی سخن نگفته است!

در حجة الوداع فریاد می زند:

«ایها الناس!ان ربکم واحد و ان اباکم واحد،کلکم لآدم و آدم من تراب،لا فضل لعربی علی عجمی الا بالتقوی.» (7)

ایها الناس!پروردگار همه مردم یکی است،پدر همه مردم یکی است،همه تان فرزند آدم هستید،آدم هم از خاک آفریده شده است.جایی باقی نمی ماند که کسی به نژاد خودش،به نسب خودش،به قومیت خودش و به این جور حرفها افتخار کند. همه از خاک هستیم،خاک که افتخار ندارد.پس افتخار به فضیلتهای روحی و معنوی است،به تقواست.ملاک فضیلت فقط تقواست و غیر از این دیگر چیز دیگری نیست.

این حدیث را که از رسول اکرم است،از کافی نقل می کنم:

ثلاث لا یغل علیهن قلب امری ء مسلم:اخلاص العمل لله و النصیحة لائمة المسلمین و اللزوم لجماعتهم (8).

سه چیز است که هرگز دل مؤمن نسبت به آنها جز اخلاص،چیز دیگری نمی ورزد(یعنی در آن سه چیز محال است خیانت کند):یکی اخلاص عمل برای خدا.(یک مؤمن در عملش ریا نمی ورزد.)دیگر،خیرخواهی برای پیشوایان واقعی مسلمین(یعنی خیرخواهی در جهت خیر مسلمین،ارشاد و هدایت پیشوایان در جهت خیر مسلمین).سوم مساله وحدت و اتفاق مسلمین(یعنی نفاق نورزیدن،شق عصای مسلمین نکردن،جماعت مسلمین را متفرق نکردن).

این جمله ها را مکرر شنیده اید:

«کلکم راع و کلکم مسؤول عن رعیته.» (9)

«المسلم من سلم المسلمون من لسانه و یده.» (10) لن تقدس امة حتی یؤخذ للضعیف فیها حقه من القوی غیر متتعتع.(11)

هیچ ملتی به مقام قداست نمی رسد مگر آنگاه که افراد ضعیفش بتوانند حقوقشان را از اقویا بدون لکنت زبان مطالبه کنند.

ببینید سیرت چیست و چه می کند؟!اصحابش نقل کرده اند که در دوره رسالت،در سفری خدمتشان بودیم.در منزلی پایین آمده بودیم و قرار بود که در آنجا غذایی تهیه شود.گوسفندی آماده شده بود تا جماعت آن را ذبح کنند و از گوشت آن مثلا آبگوشتی بسازند و تغذیه کنند.یکی از اصحاب به دیگران می گوید سر بریدن گوسفند با من،دیگری می گوید پوست کندن آن با من،سومی مثلا می گوید پخت آن با من و...پیغمبر اکرم می فرماید جمع کردن هیزم از صحرا با من. اصحاب عرض کردند:یا رسول الله!ما خودمان افتخار این خدمت را داریم،شما سر جای خودتان بنشینید،ما خودمان همه کارها را انجام می دهیم.فرمود:بله،می دانم،من نگفتم که شما انجام نمی دهید ولی مطلب چیز دیگری است.بعد جمله ای گفت،فرمود:

ان الله یکره من عبده ان یراه متمیزا بین اصحابه (12).

خدا دوست نمی دارد که بنده ای را در میان بندگان دیگر ببیند که برای خود امتیاز قائل شده است.

من اگر اینجا بنشینم و فقط شما بروید کار کنید،پس برای خودم نسبت به شما امتیاز قائل شده ام.خدا دوست ندارد که بنده ای خودش را به چنین وضعی در بیاورد (13).ببینید چقدر عمیق است!

این مساله به اصطلاح امروز«اعتماد به نفس »در مقابل اعتماد به انسانهای دیگر،حرف درستی است،البته نه در مقابل اعتماد به خدا.اعتماد به نفس سخن بسیار درستی است،یعنی اتکال به انسان دیگر نداشتن،کار خود را تا جایی که ممکن است خود انجام دادن و از احدی تقاضا نکردن.

ببینید این تربیتها چقدر عالی است!این «بعثت لاتمم مکارم الاخلاق »معنی اش چیست؟باز اصحابش نقل کرده اند(14) که در یکی از مسافرتها در منزلی فرود آمدیم.همه متفرق شدند برای اینکه تجدید وضویی کنند و آماده نماز بشوند.دیدیم که پیغمبر اکرم بعد از آنکه از مرکب پایین آمد،طرفی را گرفت و رفت.مقداری که دور شد،ناگهان برگشت.اصحاب با خود فکر می کنند که پیغمبر اکرم برای ما چه بازگشت؟آیا از تصمیم اینکه امروز اینجا بمانیم منصرف شده است؟همه منتظرند ببینند آیا فرمان می دهند که حرکت کنید برویم.ولی می بینند پیامبر چیزی نمی گوید.تا به مرکبش می رسد. بعد،از آن خورجین یا توبره روی آن،زانو بند شتر را در می آورد،زانوی شترش را می بندد و دوباره به همان طرف راه می افتد.اصحاب با تعجب گفتند:پیامبر برای چنین کاری آمدی؟!این که کار کوچکی بود!اگر از آنجا صدا می زد:آی فلان کس!برو زانوی شتر مرا ببند،همه با سر می دویدند.گفتند:یا رسول الله!می خواستید به ما امر بفرمایید.به هر کدام ما امر می فرمودید،با کمال افتخار این کار را انجام می داد.ببینید سخن،در چه موقع و در چه محل و چقدر عالی است!فرمود:«لا یستعن احدکم من غیره و لو بقضمة من سواک »تا می توانید در کارها از دیگران کمک نگیرید و لو برای خواستن یک مسواک.آن کاری را که خودت می توانی انجام بدهی،خودت انجام بده.نمی گوید کمک نگیر و از دیگران استمداد نکن و لو در کاری که نمی توانی انجام بدهی،نه،آنجا جای استمداد است.

اگر کسی این توفیق را پیدا کند که سخنان رسول اکرم را از متون کتب معتبر جمع آوری کند،و هم توفیق پیدا کند که سیره پیغمبر اکرم را به سبک سیره تحلیلی از روی مدارک معتبر جمع و تجزیه و تحلیل کند،آن وقت معلوم می شود که در همه جهان شخصیتی مانند این شخص بزرگوار ظهور نکرده است.تمام وجود پیغمبر اعجاز است،نه فقط قرآنش اعجاز است بلکه تمام وجودش اعجاز است.عرایض خودم را با چند کلمه دعا خاتمه می دهم:

باسمک العظیم الاعظم الاعز الاجل الاکرم یا الله...

پروردگارا دلهای ما را به نور ایمان منور بگردان.انوار معرفت و محبت خودت را بر دلهای ما بتابان.ما را شناسای ذات مقدس خودت قرار بده.ما را شناسای پیغمبر بزرگوارت قرار بده.انوار محبت پیغمبر اکرمت را در دلهای همه ما قرار بده. انوار محبت و معرفت اهل بیت پیغمبر را در دلهای همه ما قرار بده.ما را آشنا با سیرت پیغمبر خودت و ائمه اطهار قرار بده.ما را قدردان اسلام و قرآن و این وجودات مقدسه بفرما.اموات ما را مشمول عنایات و رحمت خودت بفرما.

و عجل فی فرج مولانا صاحب الزمان

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( یکشنبه 94/5/4 :: ساعت 1:15 عصر )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

مرنجان و مرنج
عزاداری از سنت های پیامبر اکرم (ص) است
سعادت ابدی در گرو اشک و عزاداری بر سیدالشهدا علیه السلام
سبک زندگی قرآنی امام حسین (علیه السلام)
یاران امام حسین (ع) الگوی یاران امام مهدی (عج)
آیا شیطان به دست حضرت مهدی علیه السلام کشته خواهد شد؟
ارزش اشک و عزا بر مصائب اهل بیت علیهم السلام
پیوستگان و رهاکنندگان امام حسین علیه السلام
امام حسین علیه السلام در آیینه زیارت
پیروان مسیح بر قوم یهود تا روز قیامت برترند!
نگاهی به شخصیت جهانی امام حسین «علیه السلام»
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 752
>> بازدید دیروز: 309
>> مجموع بازدیدها: 1355761
» درباره من

بشنو این نی چون حکایت می کند

» فهرست موضوعی یادداشت ها
دینی و مذهبی[871] . عشق[360] . آشنایی با عرفا[116] . جدایی از فرهنگ[114] . موسیقی[66] . داستانک[2] . موعود . واژگان کلیدی: بیت المال . صحابی . عدالت . جزیه . جنایات جنگ . حقوق بشردوستانه . حکومت . خراج . علی علیه‏السلام . لبنان . مالیات . مصرف . مقاله . منّ و فداء . ادیان . اسرای جنگی . اعلان جنگ . انصاری . ایران . تقریب مذاهب . جابر .
» آرشیو مطالب
نوشته های شهریور85
نوشته های مهر 85
نوشته زمستان85
نوشته های بهار 86
نوشته های تابستان 86
نوشته های پاییز 86
نوشته های زمستان 86
نوشته های بهار87
نوشته های تابستان 87
نوشته های پاییز 87
نوشته های زمستان87
نوشته های بهار88
نوشته های پاییز88
متفرقه
نوشته های بهار89
نوشته های تابستان 89
مرداد 1389
نوشته های شهریور 89
نوشته های مهر 89
آبان 89
آذر 89
نوشته های دی 89
نوشته های بهمن 89
نوشته های اسفند 89
نوشته های اردیبهشت 90
نوشته های خرداد90
نوشته های تیر 90
نوشته های مرداد90
نوشته های شهریور90
نوشته های مهر 90
نوشته های تیر 90
نوشته های مرداد 90
نوشته های مهر 90
نوشته های آبان 90
نوشته های آذر 90
نوشته های دی 90
نوشته های بهمن 90
نوشته های اسفند90
نوشته های فروردین 91
نوشته های اردیبهشت91
نوشته های خرداد91
نوشته های تیرماه 91
نوشته های مرداد ماه 91
نوشته های شهریور ماه91
نوشته های مهر91
نوشته های آبان 91
نوشته های آذرماه91
نوشته های دی ماه 91
نوشته های بهمن ماه91
نوشته های بهار92
نوشته های تیر92
نوشته های مرداد92
نوشته های شهریور92
نوشته های مهر92
نوشته های آبان92
نوشته های آذر92
نوشته های دی ماه92
نوشته های بهمن ماه92
نوشته های فروردین ماه 93
نوشته های اردیبهشت ماه 93
نوشته های خردادماه 93
نوشته های تیر ماه 93
نوشته های مرداد ماه 93
نوشته های شهریورماه93
نوشته های مهرماه 93
نوشته های آبان ماه 93
نوشته های آذرماه 93
نوشته های دیماه 93
نوشته های بهمن ماه 93
نوشته های اسفند ماه 93
نوشته های فروردین ماه 94
نوشته های اردیبهشت ماه94
نوشته های خرداد ماه 94
نوشته های تیرماه 94
نوشته های مرداد ماه 94
نوشته های شهریورماه94
نوشته های مهرماه94
نوشته های آبان ماه94

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
کنج دل🩶
همراه با چهارده معصوم (علیهم السلام )ویاران-پارسی بلاگ
پیام شهید -وبگاه شهید سید علی سعادت میرقدیم
دانشجو
(( همیشه با تو ))
بر بلندای کوه بیل
گل رازقی
نقاشخونه
قعله
hamidsportcars
ir-software
آشفته حال
بوستــــــان ادب و عرفــان قـــــــرآن
سرباز ولایت
مهندس محی الدین اله دادی
گل باغ آشنایی
...عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
وبلاگ عقل وعاقل شمارادعوت میکند(بخوانیدوبحث کنیدانگاه قبول کنید)
بهارانه
*تنهایی من*
بلوچستان
تیشرت و شلوارک لاغری
اقلیم شناسی دربرنامه ریزی محیطی
کشکول
قدم بر چشم
سه ثانیه سکوت
نگارستان خیال
گنجدونی
بهارانه
جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی
نگاهی نو به مشاوره
طب سنتی@
سرچشمـــه فضیـلـــت ها ؛ امـــام مهــدی علیــه السلام
اکبر پایندان
Mystery
ermia............
پلاک آسمانی،دل نوشته شهدا،اهل بیت ،و ...
اسیرعشق
چشمـــه ســـار رحمــت
||*^ــــ^*|| diafeh ||*^ــــ^ *||
کلّنا عبّاسُکِ یا زَینب
جلال حاتمی - حسابداری و حسابرسی
بهانه
صراط مستقیم
تــپــش ِ یکــ رویا
ماییم ونوای بینوایی.....بسم الله اگرحریف مایی
سلحشوران
گیاه پزشکی 92
مقبلی جیرفتی
تنهایی افتاب
طراوت باران
تنهایی......!!!!!!
تنهای93
سارا احمدی
فروشگاه جهیزیه و لوازم آشپزخانه فدک1
.: شهر عشق :.
تا شقایق هست زندگی اجبار است .
ماتاآخرایستاده ایم
هدهد
گیسو کمند
.-~·*’?¨¯`·¸ دوازده امام طزرجان¸·`¯¨?’*·~-.
صحبت دل ودیده
دانلود فایل های فارسی
محقق دانشگاه
ارمغان تنهایی
* مالک *
******ali pishtaz******
فرشته پاک دل
شهیدباکری میاندوآب
محمدمبین احسانی نیا
کوثر ولایت
سرزمین رویا
دل نوشته
فرمانده آسمانی من
ایران
یاس دانلود
من.تو.خدا
محمدرضا جعفربگلو
سه قدم مانده به....
راز نوشته بی نشانه
یامهدی
#*ReZa GhOcCh AnN eJhAd*#(گوچـی جـــون )
امام خمینی(ره)وجوان امروز
فیلم و مردم
پیکو پیکس | منبع عکس
پلاک صفر
قـــ❤ــلـــــب هـــــای آبـــــی انــ❤ـــاری
اسیرعشق
دل پرخاطره
* عاشقانه ای برای تو *
farajbabaii
ارواحنا فداک یا زینب
مشکات نور الله
دار funny....
mystery
انجام پروژه های دانشجویی برای دانشجویان کنترل
گل یا پوچ؟2
پسران علوی - دختران فاطمی
تلخی روزگار....
اصلاحات
گل خشک
نت سرای الماس
دنیا
دل پر خاطره
عمو همه چی دان
هرکس منتظر است...
سلام محب برمحبان حسین (ع)
ادامس خسته من elahe
دهکده کوچک ما
love
تقدیم به کسی که باور نکرد دوستش دارم
گروه اینترنتی جرقه داتکو
مدوزیبایی
من،منم.من مثل هیچکس نیستم
Tarranome Ziba
پاتوق دختر و پسرای ایرونی
اسرا
راه زنده،راه عشق
وبلاگ رسمی محسن نصیری(هامون)(شاعر و نویسنده)
وب سایت شخصی یاسین گمرکی
حسام الدین شفیعیان
عکسهای سریال افسانه دونگ یی
ܓ✿ دنـیــــاﮮ مـــــــن
Hunter
حسام الدین شفیعیان
دهکده علم و فناوری
اسیرعشق
دختر باحال
*دلم برای چمران تنگ شده.*
♥تاریکی♡
به یادتم
باز باران با محرم
تنهایی ..............
دوستانه
هرچه می خواهد دل تنگم میذارم
زندگی
نیلوفر مرداب
فقط طنزوخنده
تینا!!!!
شیاطین سرخ
my love#me
سرزمین خنگا
احکام تقلید
•.ღ♥ فرشتــ ـــ ـه تنهــ ــ ــایی ♥ღ.•
فوتسال بخش جنت (جنت شهر )
حقیقت صراط
...دیگه حسی نمونده
زیر اسمان غربت
شهید علی محسنی وطن
سکوت(فریاد)
عاشقانه ها
خودمو خدا تنها
دانستنی های جالب
ermia............
حجاب ایرانی
عرفان وادب
دل خسته
عاشقانه های من ومحمد
هر چه میخواهد دله تنگت بگو . . .
sharareh atashin
mehrabani
khoshbakhti
______>>>>_____همیشگی هااا____»»»»»_____>>>>
دخترونه
قلبی خسته ازتپیدن
عشـ۩ـق یـ۩ـعنی یـ۩ـه پــ۩ـلاک......
تینا
مذهب عشق
مناجات با عشق
داستان زندگی من
دهاتی
دکتر علی حاجی ستوده
عاشق فوتبال
کشکول
حاج آقا مسئلةٌ
صدا آشنا
کد بانوی ایرانی
اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار
« یا مهدی ادرکنی »
وبلاگ تخصصی کامپیوتر - شبکه - نرم افزار
::::: نـو ر و ز :::::
توکای شهر خاموش

.: اخـبـار فـنـاوری .:
Biology Home
شــــــــــــــهــــدای هــــــــــــــســـتــه ایـــــــــــــ
مثبت گرا
تک آندروید
امروز
دانستنی / سرگرمی / دانلود
°°FoReVEr••
مطلع الفجر
سنگر بندگی
تعصبی ام به نام علی .ع.
تنهایی.......
دلـــــــشــــــــکســـــته
عاشقانه
nilo
هر چی هر چی
vida
دلمه پیچ, دستگاه دلمه پیچ Dolmer
هسته گیر آلبالو
آرایشگری و زیبایی و بهداشت پوست
عکس های جالب و متحرک
مرکز استثنایی متوسطه حرفه ای تلاشگران بیرجند
دیجی بازار
نمونه سوالات متوسطه و پیش دانشگاهی و کارشناسی ارشد
bakhtiyari20
زنگ تفریح
گلچین اینترنتی
روستای اصفهانکلاته
پایه عکاسی مونوپاد و ریموت شاتر بلوتوث
سرور
عاطفانه
سلام
بخور زار
اشک شور
منتظران

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان





































































































» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» طراح قالب