یکی از مباحث مهم درعرفان عملی و مقامات العارفین توبه است. توبه گرچه در نظر مفسران، علمای علم اخلاق، متکلمان و محدثان از جایگاهی بلند و ارزشی والا برخوردار است اما عارفان و صوفیان توجه ای خاص و عنایتی ویژه به آن مبذول داشته اند. سیری اجمالی در آثار مشایخ بزرگ به وضوح نشانگر این معنی است. از آثار ارزشمند آنان چنین بدست می آید که تقریبا همه اینها توبه را از مهمترین مقامهای سالک راه حق می دانسته اند. بعنوان نمونه در آثار مختلف پیر هرات از کشف الاسرار گرفته، منازل السائرین و صد میدان و... این مطلب با اهمیت خاصی طرح شده است. (1) محیی الدین عربی، چهره برجسته عرفان اسلامی باب مفصلی را در دایرة المعارف بزرگ خود(الفتوحات المکیه) (2) به این امر اختصاص داده است.
نجم الدین رازی در «مرصادالعباد» (3) دو مبحث بسیار مهم در این مورد دارد. مولوی افزون بر طرح مسئله توبه در «مثنوی معنوی » به مناسبتهای مختلفی، توبه نصوح را بطور جالب، جامع و مشروح بیان فرموده است. (4) بلبل گلستان شعر و عرفان، حافظ شیرازی در حد قابل توجهی مسئله را مدنظر داشته و در سی و دو بیت از دیوان خود به بیان توبه پرداخته است، (5) ابن فارض شبستری، و نسفی هر کدام بنوبه خود بر اهمیت این موضوع اصرار ورزیده اند. ما بعنوان نمونه سخنی از خواجه عبدالله انصاری را در ارزش والای توبه نقل می کنیم: «...توبه نشان راه است، و سالار بار، و کلید گنج، و شفیع وصال، و میانجی بزرگ و شرط قبول و سر همه شادی.» (6)
از نشانه های اهمیت توبه، تاریخ دیرینه آن است; زندگی آدم ابوالبشر (7) در این ناسوت خاکی با آن آغاز می شود، پیام آوران بزرگی همانند ابراهیم، اسماعیل، (8) یونس، (9) موسی (10) و پیامبر بزرگ اسلام - صلی الله علیه وآله - هموار در حال توبه و در طلب توبه الهی بوده اند. (11) امیرالمومنین علی ابن ابی طالب - علیه السلام - که همه صوفیان و عارفان بوجودش افتخار می کنند و وی را مرشد مرشدان و... می دانند - و فرزندان معصومش - بویژه امام زین العابدین - علیه السلام - رهنمودهایشان و خصوصا نیایشهایشان مملو از توبه و استغفار است و سلوک معنوی بسیاری از ستاره های درخشان آسمان عشق و عرفان مانند رابعه عدویه، (12) ابراهیم بن ادهم (13) و فضیل عیاض(14) و... با توبه آغاز می گردد و بسیاری از عارفان بزرگ آن را نخستین گام سالک در راه سازندگی می دانند.
از دیدگاه قرآن هم که بی گمان از مهمترین منابع عرفان است، دهها آیه به این امر خطیر اختصاص داده شده است، واژه «توبه » و مشتقاتش نود و دو بار و «استغفار» و مشتقاتش چهل و پنج مرتبه در کتاب خدای عزوجل استعمال شده است. افزون بر اینکه در آیات متعدد و مختلف دیگر هم بدون ذکری از این واژه ها این مسئله مطرح شده است. مفسران کتاب خدا نیز با عنایتی خاص به شرح و بسط و تفصیل معنای این واژه کوتاه اما پر محتوا پرداخته اند; تاملی اندک در تفاسیر شیعه و سنی بویژه تفاسیر عرفانی به روشنی این واقعیت را نشان می دهد بعنوان نمونه پیر هرات در تفسیر ارزشمند خود ذیل اکثر آیات توبه و استغفار، در ابعاد گوناگون توبه سخن رانده است و آهنگ کلام وی نشانگر این است که گاه آنقدر تحت تاثیر نورانیت قرآن قرار گرفته که عنان اختیار از کف داده و مطالب والا و گرانقدری که سرشار از سوز، شیفتگی و عشق است، برای ما بیادگار گذاشته است. علامه طباطبایی نیز افزون بر تفسیر این آیات بحث مفصلی در ذیل آیات 17 و 18 سوره توبه طرح فرموده است. (15)
اخبار و روایات بسیار زیادی نیز در این باره وارد شده است که بی گمان مورد استفاده و استشهاد عرفا در این مبحث بوده است; مرحوم مجلسی مجموعه ای از این روایت را در «بحارالانوار» گرد آورده است. (16)
خواجه نصیر طوسی - رضوان الله تعالی علیه - در تجرید نیز بابی را بعنوان توبه گشوده است و شارحان کتاب وی هم مطلب را مورد شرح و تفصیل قرار داده اند (17) از مجموع اینهانتیجه می گیریم که:
توبه در عرفان، اخلاق، (18) قرآن، حدیث و کلام از جایگاه والا و ارزش گرانقدری برخوردار است.
به هرحال،توبه یکی از مقامات العارفین است، قبل از شروع بحث، به توضیح معنای مقام و سلوک می پردازیم.
هدف عارف وصول به حق و رسیدن به محبوب است واین مهم جز از راه سلوک و طی مقامات بس دشواری میسرنمی گردد، و توبه یکی از این منازل و مقامها است. از اینرو از باب مقدمه اشاره ای به معنای سلوک و مقام نموده و در این مورد به نقل کلام تنی چند از عارفان بزرگ بسنده می نماییم.
شیخ محمود شبستری در توضیح معنای سلوک و مقام چنین می فرماید: «سلوک سالک سفری معنوی است و در این سفر مراحلی قطع می کند و از منازلی می گذرد در هر مرحله مقامی است که سالک به آن در می آید و پس از اینکه در یک مقام به کمال رسید به مقام برتر می رود، مقام مرتبه ای از مراتب سلوک است که به سعی و کوشش و اراده و اختیار سالک بدست می آید. روانباشد از مقام خود اندر گذرد بی آنکه حق آن مقام بگذارد. در جریان آمدن به این مقامات وگذار از آنها آیینه دل سالک صفا می پذیرد و از جهان معنوی به او فیضها می رسد... سالک در قدم اول به توبه متصف می گردد.» (19)
و عزالدین کاشانی در«مصباح الهدایة » می فرماید:«مقامات در اصطلاح صوفیان اقامت بنده است در عبادت از آغاز سلوک به درجه ای که به آن توسل کرده است و شرط سالک آنست که از مقامی به مقام دیگر ترقی کند. و در تعریف آن آورده اند مراد از مقام مرتبه ای است از مراتب سلوک که در تحت قدم سالک آید و محل استقامت او گردد و زوال نپذیرد.» (20)
در تعداد منازل و مقامات و ترتیب و نظم آنها عبارات عارفان مختلف است. بعنوان مثال: ابونصر سراج (متوفی 378) مراحل سلوک را هفت مقام می داند که به ترتیب عبارتند از: توبه و... ابومحمد الکلاباذی (م 380) در کتاب «التعرف لمذهب اهل التصوف » از باب 35 تا 61 تالیف خود به ذکر پاره ای (21) از مقامات پرداخته و از توبه آغاز و به توحید ختم کرده است. (22)
عزالدین کاشانی (م 735) در مصباح الهدایه مقامات را ده مرحله دانسته است و از مقام توبه آغاز و به رضا ختم کرده است. به روایت هجویری در کشف المحجوب اول کسی که اندر ترتیب مقامات و بسط احوال خوض کرد «ابوالحسن سری بن المفلس السقطی » استاد و دایی جنید بغدادی (23) بود می گوید هر کدام از انبیا مقامی دارند پس مقام آدم توبه بود. (24) و حاصل سخن آنکه: سخن بزرگان عرفان و تصوف در تعداد منازل و مقامات مختلف است ، برخی تعداد آنها را هفت، و برخی ده و برخی چهل، روزبهان اصفهانی هزارویک ، پیرهرات (خواجه عبدالله انصاری) صد و... دانسته اند.
در چینش و نظم و ترتیب آنها نیز بهمان اندازه سخن عارفان مختلف است. در هرحال بسیاری از شخصیتهای برجسته عرفان، توبه رامقام اول و نخستین منزل سیر صعودی و سفر روحانی سالک دانسته اند.
بی گمان، سالک راه حق برای وصول به سرمنزل مقصود باید منازل و مقاماتی را طی کند و توبه اولین مقام و منزل سالکان راه حق است. کسی که می خواهد به سوی او سیر کند باید روی از دنیا، خود و هرچه غیراوست، برتابد و باتمام وجود متوجه حق شود و این جز با انقلابی بزرگ از درون که دیو منیت و هواهاو شهوتهارا از تحت سیطره وسلطنت دل برافکند، ممکن نیست و این است که زمینه ساز اجابت دعوت خدا و استفاضه از فیض او و نخستین پله نردبانی است که آنسویش دریای بی کران وجودالهی است. و به بیانی دیگر: برای اینکه عارف واصل شود، باید مقامات و منازل بس دشواری رابپیماید و این پیمودن مراحل و مراتب منظمی دارد که نخستین آنها توبه است; چرا که این حرکتی است که با فضل خدا آغاز شده، برای او وبسوی او و توام با عشق او است و برای اینکه راه این سیر صعودی هموار گردد،باید سالک طریق حق، آتش، در دل افکند و آن آتش شعله برکشد و شعله ها فروزان شود تا ریشه های گناه و آثار و تبعات غفلتها، ترک اولی ها و... سوخته شود ودل شیفته شیدا را آماده حرکت بسوی او کند و این همان توبه است که البته پس از یقظه (25) و بیداری حاصل می شود. بنابراین، سائرالی الله قبل از هر چیز به توبه ای حقیقی بپردازد و تمام توان و تلاش خود را به منظور کمال آن مبذول دارد که توبه ای کامل و نصوح وار، زمینه ساز مقام بعدی. و به قول پیرهرات: «میدان دوم، میدان مروت است، از میدان توبه، میدان مروت زاید.» (26) و عارفان بزرگ و عالیقدر به این واقعیت تصریح فرموده اند که نمونه هایی از آن به شرح زیر است:
«میدان اول مقام توبه است و توبه بازگشتن است به خدای... توبه نشان راهست و سالار بار و کلید گنج، و شفیع وصال، و میانجی بزرگ، وشرط قبول و سرهمه شادی.» (27)
عزالدین کاشانی می گوید:«اساس جمله مقامات و مفتاح جمیع خیرات واصل همه منازل و معاملات قلبی و قالبی، توبه است.» (28)
هجویری در کشف المحجوب می گوید: اول مقام سالکان طریق حق، توبه است. (29) دکتر سید محمد دامادی در کتاب «شرحی برمقامات العارفین » می گوید:
توبه را باب الابواب گویند، زیرا اول چیزی است که طالب سالک به سبب و وسیله آن چیز به مقام قرب حضرت خداوند وصول می یابد، توبه است.» (30)
از موارد متعددی از کتاب مشارق الدر استفاده می شود که توبه مقام اول عارفان است. (31)
در مرصادالعباد می فرماید: «چون مرید به خدمت شیخ پیوست و... باید به بیست صفت موصوف باشد تا داد صحبت شیخ بتواند و سلوک این را ه بکمال او را دست دهد. اول مقام توبه است باید که توبتی نصوح کند که بنای جمله اعمال بر این اصل خواهد بود و اگر این اساس بخلل باشد در نهایت کار خلل آن ظاهر شود و جمله باطل گردد وآنهمه رنجها حبط شود.» (32)
شبستری در گلشن راز می فرماید:
به توبه متصف گردد درآندم
شود در اصطفاء ز اولاد آدم
و لاهیجی می فرماید: «بدانکه در طریق سیر الی الله و سیر رجوعی، اول مقامی که سالک سائر برآن عبور می نماید، مقام توبه است.. . اشاره براین معنی است که: در هنگام توجه به جانب علیین ابرار و شروع در سلوک طریقت به توبه.... متصف گردد و توبه صفت وی شود. (33)
مرحوم میرزا جواد ملکی تبریزی در رساله لقاءالله پس از بیانات سودمند و جامعی در اثبات لقاءالله یعنی امکان رسیدن به مقام بلند عرفانی و معنوی از طریق مجاهده، می فرماید: «آری بعد از اینک مقصود معین شد آن وقت دامن همت به کمر بزند و بگوید:
دست از طلب ندارم تاکام من برآید
یاجان رسد به جانان یاجان زتن برآید
توبه صحیحی از گذشته ها بکند...» (34) در مصباح الشریعة می فرماید: «التوبه حبل الله و مدد عنایته ولابد للعبد من مداومة التوبه علی کل حال.» (35)
در میدان عمل نیز بسیاری از مشایخ بزرگ عرفان و تصوف از توبه آغاز کرده اند که بذکر نمونه هایی از آنان می پردازیم.
شاید عطار نیشابوری اولین کسی باشد که قسمتهای اول شرح زندگی رابعه عدویه را نوشته است، علی رغم مسلک شعری و عرفانی عطار وتلاش گسترده ایشان در جهت بزرگ نشان دادن چهره عارفان، عطار داستان توبه رابعه را بسیار مجمل و کوتاه و با شتابی تمام نقل کرده است. و احتمال دیگری را درباره وی تقویت نموده است، عبارت وی دراین باره چنین است... «و گروهی گویند در مطربی افتاد آنگاه بردست حسن توبه کرد و در ویرانه ساکن گشت...» (36)
عبدالرحمن بدوی پس از تاملی عمیق در عبارت عطار و بیان علت شتابزدگی وی در توبه «رابعة » ضمن تحلیل نسبتا مفصلی همین روایت عطار را صحیح دانسته و اولین منزل رابعة را توبة می داند. (37)
اولین منزل ابراهیم ابن ادهم، عارف بزرگ جهان اسلام توبه است. (38) حرکت عرفانی فضیل عیاض نیز با انقلابی کامل و جامع از درون (توبه) آغاز می شود. (39) معنویت و عرفان «بشرحافی » نیز از توبه آغاز می گردد. (40)
البته همانگونه که اشاره کردیم همه عرفا در این مورد اتفاق نظر ندارند و برخی از آنان مقام اول را توبه نمی دانند، بعبارت دیگر در مورد اینکه نخستین منزل سالک چیست؟ اختلاف است و در اینجا این مبحث رابه کلام محی الدین ابن عربی در مورد اختلاف ختم می کنیم:
«میان اصحاب ،در مورد اولین مقام عارف و سالک اختلاف است; برخی از آنان فرموده اند: اولین مقام «یقظة است و برخی فرموده اند: اولین منزل «انتباه » است و برخی فرموده اند: نخستین گام «توبه » است.» (41)
توبه در لغت: توبه از ماده «توب » به معنای «رجع » (بازگشت) است. ابن فارس متوفای 395. ه در «معجم مقاییس اللغة » می گوید: «توب » التاء والباء والواو کلمة واحدة تدل علی الرجوع یقال تاب من ذنبه ای رجع عنه، یتوب الی الله توبة ومتابا...» (42)
ابن منظورلغوی معروف می گوید: «التوبة الرجوع من الذنب... و تاب الی الله یتوب توبا و توبة و متابا اناب و رجع عن المعصیة الی الطاعة... و تاب الله علیه وفقه لها والله تواب یتوب علی عبده.» (43)
راغب اصفهانی می گوید:«توبه ترک گناه به بهترین وجه است و آن رساترین شکل پوزشخواهی است زیرا اعتذار سه قسم است و قسم چهارمی ندارد:
1- اینکه پوزش خواه بگوید این کار را انجام نداده ام. (کار را از اساس منکر شود.)
2- بگوید آنرا بدین دلیل انجام داده ام. (عذری برای کارش بتراشد.)
3- این کار را انجام داده ام وگناه کرده ام و از بن و بیخ آن را ترک می کنم.
توبه در اصطلاح: آنچه در عرفان مهم است حقیقت توبه است اما بد نیست بعنوان مقدمه به ذکر پاره ای از تعاریف توبه که در گوشه و کنار کتب عرفانی آمده است بپردازیم.
الف: جرجانی می گوید:«...و در اصطلاح شرع پشیمانی از گناهان است و صوفیان می گویند: توبه رجوع به خدای تعالی است برای گشودن گره امتناع از قلب وبرخاستن به تمام حقوق پروردگار.» (44)
ب: عبدالرزاق کاشانی در شرح منازل السائرین پیر هرات می گوید: «توبه بازگشت از مخالفت حکم حق است به موافقت او پس تا زمانی که مکلف حقیقت گناه را نشناسد و نداند که فعلی که از او صادر می شود مخالف حکم خدا است برای آن مکلف رجوع از گناه صحیح نیست »(45)
ذوالنون مصری: «توبه عوام، از گناه است وتوبه خواص،از غفلت.» گفت: «بر هر عنصری، توبه ای است توبه دل،نیت کردن است بر ترک شهوات حرام و توبه چشم،از محارم بر هم نهادن، و توبه دست، ترک گرفتن دست ازمناهی و توبه پای،نارفتن به مناهی.» (46)
سهل بن عبدالله: «اول توبه،اجابت است. پس انابت است، پس توبه است، پس استغفار. اجابت به فعل بود و انابت به دل و توبه به نیت و استغفار از تقصیر... (47) اول چیزی که مبتدی را لازم آید توبه است و آن ندامت است و شهوات را از دل برکندن و از حرکات مذمومه به حرکات محموده نقل کردن و دست ندهد بنده را توبه تا خاموشی را لازم خود نگرداند و...» (48)
جنید بغدادی:«توبه را سه معنی است: اول ندامت، دوم عزم بر ترک معاودت. سوم خود را پاک کردن از مظالم و خصومت.» (49)
خواجه نصیرطوسی (ره):«معنای توبه رجوع از گناه باشد و اول باید دانست گناه چه باشد.» (50)
دکتر قاسم غنی:«صوفیه توبه را به این شکل تعریف کرده اند که بیداری روح است از غفلت و بی خبری به طوری که گناهکار از راههای ناصوابی که می پیماید، خبردار شود و از گذشته بد خود منزجر گردد ولی فقط تذکر و تنبه کافی نیست که تائب شمرده شود مگر آنکه توبه کار بکلی آن معصیت یا معاصی را که مرتکب بوده و متذکر شده رها نماید و مصمم شود که بار دیگر به آن معاصی برنگردد تا به قول شیخ عطار در منطق الطیر:
تو یقین می دان که صد عالم گناه
از تف یک توبه برخیزد ز راه (51)
لاهیجی:...بتوبه - که بازگشتن بجانب حق است و ترک ماسوی الله - متصف گردد. (52)
غزالی در احیاءالعلوم، نراقی در جامع السعادات و فیض در محجة البیضاء در تعریف توبه می فرمایند: «توبه عبارتست از سه امری که مترتب بر یکدیگرند و هر کدام علت دیگری است و آن سه عبارتند از: 1- علم به مضرات گناه و اینکه سبب دوری از حق تعالی می گردد. 2- ندم و پشیمانی. 3- تصمیم و اراده به عمل. کیفیت ترتب این سه امر به این صورت است که آگاهی از زبان گناه لت حالت ندامت و پشیمانی از آن می گردد و هنگامی که بخوبی این ندامت بر انسان مستولی گردد تصمیم می گیرد گناهان گذشته راجبران کند و در زمان حال گناه نکند و تصمیم می گیرد در آینده نیز مرتکب گناه نگردد. (53)
ادامه دارد
پی نوشتها:
1- نمونه هایی از گفتار خواجه عبدالله انصاری در تفسیر ارزشمند «کشف الاسرار» به مناسبتهای مختلف ذکر می کنیم.
2- محیی الدین عربی، الفتوحات المکیه، (بیروت، داراحیاءالتراث العربی،بی تا)، ج 2،ص 139-144.
3- نجم الدین رازی، مرصادالعباد،(تهران،انتشارات علمی و فرهنگی،1365) چاپ دوم،ص 255 و355.
4- مولانا جلال الدین رومی، کلیات مثنوی، (انتشارات کتابفروشی اسلامیه، بی تا) دفتر پنجم 483 قصه قوم یونس و دفتر چهارم 425بیان حدیث انی لاستغفرالله... و دفتر پنجم 499 توبه نصوح.
5- مجله علوم انسانی و اجتماعی، دانشگاه شیراز، شماره 1 و 2، سال 69 -70، توبه در اشعار حافظ.
6- عبدالله انصاری، منازل السائرین، مترجم: روان فرهادی، (تهران،انتشارات مولی، 1361) ص 252 نقل از صد میدان
7- «فتلقی آدم من ربه کلمات فتاب علیه انه هوالتواب الرحیم » بقره: 37
8- ...«وارنا مناسکنا وتب علینا انک انت التواب الرحیم » بقره:128
9- ...«وذالنون اذ ذهب مغاضبا فظن ان لن نقدر علیه فنادی فی الظلمات الااله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین »
10- فلما افاق قال سبحانک تبت الیک و انا اول المؤمنین،اعراف: 143
11- واستغفره انه کان توابا،نصر:3 و حدود ده روایت به این مضمون وارد شده است «وانی استغفرالله فی کل یوم ماة مرة » مستدرک الوسایل 1/387
12،13،14- رجوع به بحث توبه اولین مقام در همین مقاله.
15- محمد حسین طباطبایی،المیزان، (قم، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان،1394 ه . ق) چاپ سوم،ص 244 «کلام فی التوبه »
16- محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج 6، (تهران، دارالکتب الاسلامیه،1363) چاپ سوم، باب التوبه انواعها و شرایطها، ص 11الی 42
17- خواجه نصیرطوسی،تجرید الاعتقاد،9 - 331 (قم،انتشارات ایران، بی تا) و علامه ابوالحسن شعرانی، ترجمه و شرح تجرید، (تهران، کتابفروشی اسلامیة،1398 ه ) چاپ دوم، 585 - 592.
18- دراخلاق نیز مسئله توبه بسیار مورد توجه بوده است بعنوان مثال: فیض کاشانی در محجة البیضاء بحث مفصلی دراین باره دارد. غزالی دراحیاءالعلوم بحث جامع و جالبی را آورده است. و نراقی در جامع السعادات نیزدر ابعاد مختلف توبه بحث کرده است.
19- شیخ محمود شبستری،مجموعه آثار (تهران، کتابخانه طهوری، 1365) ص 24،25
20- عزالدین کاشانی، مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه،(تهران، مؤسسه نشر هما،1367) چاپ سوم، ص 125
21- همان، ص 13،بنقل از اللمع، ص 83 و 66
22- عزالدین کاشانی، پیشین، ص 366 تا 400
23- سید محمد دامادی، همان
24- کشف المحجوب، هجویری، (بی م، بی تا، بی نا) ص 137 و 484
25- معمولا «یقظة » قبل از توبه مطرح شده است و تاملی کوتاه در مسئله بیانگر صحت آن است - از جمله رجوع کنید به: خواجه عبدالله در منازل و صد میدان
26 و 27- خواجه عبدالله انصاری، پیشین، ص 253 و252
28- عزالدین کاشانی، پیشین،ص 367
29 و30- سید محمد دامادی،پیشین، ص 29،به نقل از هجویری،پیشین،ص 378
31- از جمله رجوع کنید به: صفحه های 148 و 150، مشارق الدرر، شرح قصیده تائیه ابن فارض، سعید فرغانی، (انتشارات فلسفه و عرفان اسلامی، 1398 ه )
32- نجم الدین رازی، پیشین، ص 257
33- شرح گلشن راز، محمود لاهیجی، (انتشارات محمودی، بی تا)8 -257
34- لقاءالله، میرزا جواد ملکی تبریزی، با تعلیق سید احمد فهری، نهضت زنان مسلمان، تهران، 1360
35- ترجمه: «توبه ریسمان خداست و مدد عنایت او است و بنده باید در هر حال به توبه اش ادامه دهد.» از جمله اول و سوم می توان استفاده کرد که توبه به مقام اول، سلوک به سوی خدا است. مصباح الشریعه،ترجمه و شرح حسن مصطفوی، (تهران، انجمن حکمت و فلسفه،بی تا) ص 351.
36- فریدالدین عطار نیشابوری، تذکرة الاولیاء، (تهران،انتشارات مرکزی،1336) چاپ پنجم، ص 66
37- شهید عشق الهی، رابعه عدویه، عبدالرحمن بدوی،مترجم: محمد تحریرچی (تهران،انتشارات مولی، 1366) ص 18 - 24، به نظر می رسد تحلیل عبدالرحمن بدوی از سخن عطارنیشابوری عمیق و شایسته تامل است.
38 و 39- عطار نیشابوری، پیشین، ص 88 - 89 و 79 - 78
40- ابن عربی، پیشین، ج 2، ص 143
41- عطار نیشابوری، پیشین، ص 106
42- احمدبن فارس، مقاییس اللغة، (قم انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، 1404، ه ق) ج 1، ص 357
43- ابن منظور، لسان العرب، (بیروت، داراحیاء التراث العربی، بی تا) ج 2، ص 61
همانطورکه درمتن ملاحظه شده است توبه رادوجور معنی کرده اند. 1- (برگشتن و رجوع) 2- برگشتن و رجوع مقید به «از گناه » دراقرب الموارد، قاموس و صحاح اللغة معنای دوم را اختیار کرده است در مجمع البیان هم درذیل آیه 37 بقره، توبه را رجوع از عمل گذشته دانسته است ولی نظر صحیح آنست که توبه به معنای مطلق رجوع باشد - همانطورکه علامه طباطبایی درسراسرالمیزان این معنی راپذیرفته است و دلیل آن این است که این معنی - برخلاف معنای اول - شامل توبه خدا نیز می گردد.
44- سید محمد دامادی، پیشین، ص 29، بنقل از جرجانی.
45- عبدالرزاق کاشانی، شرح منازل السائرین، (تهران، انتشارات کتابخانه علمیه حامدی، 1354)ص 21.
46 و 47 و 48 و 49 - سید محمد دامادی، پیشین، ص 30، به نقل از عطار نیشابوری، پیشین، ص 152
50- محمدبن الحسن الطواسی، اوصاف الاشراف، (مشهد،انتشارات کتابفروشی زوار، 1357) ص 23
51- قاسم غنی، تاریخ تصوف، بی م، ج 2، ص 221
52- محمود شبستری، پیشین، ص 285
53- غزالی، پیشین، ج 4، ص 3