پیش از آن که حضرت موسى (ع) که مقام با عظمت کلیم الهى ویژه آن بزرگوار بود و سومین پیامبر اولوالعزم حضرت حق است مبعوث به رسالت شود و سفره هدایت الهى را براى نجات همگان و بخصوص بنىاسرائیل و قوم یهود بگستراند و راه سعادت و خوشبختى را به مردم نشان دهد یهود سختترین روزهاى خود را زیر شکنجههاى طاقتفرسا و فشارهاى گوناگون فرعونیان مىگزارندند!
زمانى که موسى (ع) مبعوث به رسالت شد و پرچم توحید و خدا پرستى و کرامت و فضیلت را برافراشت و چراغ پرفروغ هدایت را فرا راه یهود قرار داد ارواح پژمرده آنان را جوان ساخت و به جانهاى در بند شده و اسیر گشته آزادى بخشید، و آنان را از زیر بار شکنجهها و عذابهاى فرعون و قومش نجات داد.
ولى دقت کنید که این پیامبر بزرگ و این منجى خیرخواه و این دلسوز امت یهود در برابر خدمات معنوى و مادىاش از یهود چه دید و چه پاداشى گرفت؟
به یکى از پاداشهائى که این قوم عنود به آن پیامبر با کرامت دادند چنان که تفاسیر و تواریخ و روایات نقل مىکنند به عنوان مثال اشاره مىشود.
هنگامى که موسى و بنىاسرائیل به فرمان حضرت حق مصر را مخفیانه ترک کردند و به کنار رود نیل رسیدند، موسى با اشاره عصاى خود آبها را روى هم ریخته در لابلاى رود خروشان راهى نمایان شد. موسى (ع) فرمان داد تا همگى آن راه را در پیش گرفته و از نیل عبور کنند ولى آنان یک صدا گفتند: ما دوازده قبیلهایم و هر قبیلهاى عادات و رسوم مخصوصى دارد بنابراین باید راه دوازده بخش شود تا فرمانت را اجرا کنیم.
موسى به اذن حق به دریا گفت: دوازده راه باز کن و دریا دوازده راه باز کرد.
ولى آنان یک قدم پیش نرفتند و بهانه و عذرشان این بود: ممکن است که در میان راه ما را به یکدیگر نیازى افتد پس دریا را بگو تا چون پنجرهها سوراخهائى در میان دیوارهاى آب باز کند، تا هر قبیلهاى بتواند قبیلههاى دیگر را ببیند و با آنان گفتگو کند، و چنین شد.
ولى باز هم برجاى خود ایستاده و فریاد زدند: پاهاى ما برهنه است و زمین رود نیل رطوبت دارد و تا فرمان ندهى زمین خشک شود ما از آن عبور نمىکنیم.
خداوند فرمان داد زمین خشک شد ولى باز هم برجاى خود ایستادند و این بار بىادبى و وقاحت را به منتها درجه رسانیده و با یکدیگر چنین گفتند:
موسى ما را از شهر آواره کرد و اینکمىخواهد در دریا غرقمان کند تا مال و ثروتهایمان را نصیب خود نماید و به تصرف خویش درآورد!!
موسى با یک دنیا دِهشت در حالى که لبخند تلخى بر لبانش نقش بسته بود پاى بر رود نیل نهاد و پیشاپیش آنها به راه افتاد.
این نخستین تجربه و آزمایش تلخى بود که یهود به موسى نشان دادند.
باز در همان مدارک آمده: چون یهود از رود نیل خارج شدند و خیالشان با نابودى فرعونیان از برکت موسى راحت شد و به صحراى سینا رسیدند به موسى گفتند: ما را از آشیانه خود بیرون آورده در صحرائى شنزار سکونت دادى، این چه رفتارى است که با ما دارى مگر ما سنگ هستیم و نیاز به خوراکى و آشامیدنى نداریم؟!
خداى مهربان فرمان داد تا از آسمان براى آنان طعام بیاید و ابرى بر آنان سایه اندازد، و سنگى به آنان آب دهد.
چندى به آن منوال گذشت تا آن که روزى به موسى گفتند ما طعامهاى آسمانى نمىخواهیم به خدایت بگو «دقت کنید گفتند به خدایت بگو «1» نه به پروردگارمان» همان پیاز و سبزى و خیار و عدس و سیر «2» را براى ما قرار دهد زیرا ما به آنها عادت کردهایم و براى ما خوشمزهتر از طعامى است که خدا از آسمان نازل مىکند!!
موسى گفت: پس داخل یکى از این قریهها شوید و آنچه مىخواهید خود بکارید، دیگر خداوند براى شما طعامى نخواهد فرستاد.
نافرمانى و لجاجت یهود آنقدر زیاد شد، و آزارشان به عبد صالح خدا حضرت موسى چنان اوج گرفت که خدا عقوبتى سخت متوجه آنان کرد، و آن این بود که مدت چهل سال در صحراها و بیابانها سرگردان بودند و آنان که با موسى بیرون آمدند آرزوى ورود به شهر را به گور بردند و نوهها و نوادههایشان با یوشعبننون هزار و پانصد سال پیش از میلاد وارد شهر کنعان شدند.
پس از آن هم این قوم بدکردار و لجوج در نسلهاى بعد به خاطر جنایتشان و خیانت به دین خدا و ظلم و ستمشان به مردم دچار عقوبتهاى فراوان شدند ولى باز هم به علت سنگدلى عبرت نگرفتند.
حکومت و دولت آنان سالها پس از سلیمان که زمینه دیندارى و آرامش را براى آنان فراهم کرده بود به دو بخش تقسیم شد: یکى در شمال که پایتختش نابلس بود و دیگرى در جنوب که پایتختش در اورشلیم قرار داشت.
این دو دولت مدت دویست سال با هم جنگیدند تا آن که سرجون امپراطور آشورىها بر آنان چیره گشت و فرمان داد تا همه یهود را از آن منطقه خارج سازند و به دربدرى و ذلت گرفتار شوند.
پس از آن که نینوا به دست کلدانیها سقوط کرد یهود براى به هم زدن میان آنان و مصرىها که بر کنعان حکومت داشتند سخت مشغول فتنهگرى شدند که از پى آن جنگ دامنهدارى میان آنان واقع شد بالاخره (نبوخذ نصر) پادشاه بابل در سال 562 پیش از میلاد پیروز شد و براى انتقام از فتنهگرىها و جنایات یهود اورشلیم را خراب کرد و هیکلشان را نابود ساخت و همه را دست بسته با ذلت و خوارى به بابل سوق داد.
مدت زیادى را در اسیرى گذراندند تا کورش پادشاه ایران که مادرش یهودى بود آنان را از اسیرى که به اسیرى بابل مشهور شده بود نجات داد و دوباره هیکل را بنا کرد.
در ایام هیلین یهود عنود و خرابکار و فتنهگر مورد تهاجمهاى بسیارى واقع شدند که آخرین آنها وقتى بود که رهبر معروف رومانى قیطس اورشلیم را خراب کرده، هر چه یهودى بود اسیر کرد و به رُم فرستاد، این حادثه در سال 70 میلادى واقع شد و در سال 125 میلادى ادریانوس امپراطور رومانى برآنان تاخت و اورشلیم را خراب کرد و تعداد پانصد هزار یهودى را نابود و پنجاه هزار نفرشان را اسیر نمود.
در عهد تراجان تعداد زیادى از یهود مخفیانه وارد اورشلیم شده و بناى خرابکارى را گذاردند و هنگامى که ادریانوس پادشاه روم شد اورشلیم را به تصرف آورد و انجام مراسم بر یهود سخت گرفت، یهود به رهبرى بارکوخیا شورش کردند ولى پیروز نشدند در این واقعه بیش از 580 هزار یهودى فتنهگر و خرابکار قتل عام شدند و آنان که جان سالم بدر بردند از شهر بیرون رفتند و پس از این تاریخ یهود خرابکارىهاى زیادى کردند و در اثر آن چندین بار قتل عام شدند که مسبب این واقعهها خود آنان بودند. «3» گوستاولوبون فرانسوى مىگوید: اگر ما بخواهیم صفات و خصوصیات یهود را در چند کلمه خلاصه کنیم باید بگوئیم، یهود چوى آدمیانى هستند که تازه از جنگل داخل شهر شدهاند و همیشه از صفات انسانى بىبهره بودند و چون پستترین مردم روى زمین زندگى مىکنند.
یهود همیشه مردمى وحشى، سفاک و بىغیرت بوده و حتى در زمانهائى که خود آنان بر کشورهاى محل اقامت خود حکومت میکردند باز هم از سفاکى خود دست برنداشتهاند، بىپروا داخل جنگ شده و چون از پاى در آیند به یک مشت خیالات ناانسانى و بىاساس پناه میبرند، خلاصه آن که هیچ فرقى میان یهود و حیوانات یهود نمىتوان گذاشت. «4»
ویژگىهاى یهود در همه دورها
خالق هستى و پدید آورنده موجودات که به ظاهر و باطن هر چیزى آگاه است و پنهان و آشکار ذرهاى از او پنهان نیست این قوم خطرناک و این گروه فتنهانگیز و آتش بیار هر معرکه را در قرآن مجید در ضمن بیان کردن برجستهترین اوصافشان به جهانیان معرفى مىکند تا هرگونه رابطه را با آنان قطع کرده و از هرگونه کمکى به آنان که در راه تقویتشان بکار برده مىشود حذر کنند و از دوستى با آنان بپرهیزند باشد که تسلیم حق شوند و به جنایاتشان خاتمه داده شود.
سنگدلى و قساوت قلب که عامل هر کار بىرحمانهاى است.
ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ فَهِیَ کَالْحِجارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً وَ إِنَّ مِنَ الْحِجارَةِ لَما یَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهارُ وَ إِنَّ مِنْها لَما یَشَّقَّقُ فَیَخْرُجُ مِنْهُ الْماءُ وَ إِنَّ مِنْها لَما یَهْبِطُ مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ: «5»
سپس دلهاى شما پس از آن همه معجزات و حقایق و دلایل محکم و استوار سخت شد مانند سنگ یا سختتر، زیرا پارهاى از سنگهاست که از آنها نهرها مىجوشد، و پارهاى از آنها مىشکافد و آب از آن بیرون مىآید و پارهاى از آنها از ترس خدا سقوط مىکند و خدا از آنچه شما یهود عنود مرتکب مىشوید بىخبر نیست.
سنگدلى و قساوت قلب آنان از عذابهاى دنیائى حق است که به جرم و جنایاتشان مستحق آن شدند چنان که در قرآن مجید آمده است:
فَبِما نَقْضِهِمْ مِیثاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَ جَعَلْنا قُلُوبَهُمْ قاسِیَةً یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ وَ نَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُکِّرُوا بِهِ وَ لا تَزالُ تَطَّلِعُ عَلى خائِنَةٍ مِنْهُمْ إِلَّا قَلِیلًا مِنْهُمْ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اصْفَحْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ: «6»
پس آنان را به سبب پیمان شکستنشان لعنت کردیم و از رحمت خود دور داشتیم و دلهایشان را بسیار سخت نمودیم، از سنگدلى آنان است که کلمات خدا را از جایگاه اصلىاش و معانى واقعىاش تغییر مىدهند و بخشى از آنچه را از معارف تورات نازل شده که به وسیله آن پند داده شدند از یاد بردند و نادیده گرفتند و همواره از اعمال خائنانه آنان جز اندکى از ایشان آگاه مىشوى پس تا نزول حکم جهاد و به ذلت نشستنشان از آنان گذشت کن و از مجازاتشان بگذر زیرا خدا نیکوکاران را دوست دارد.
قساوت و سنگدلى این ملت وحشى و بىرحم را تاریخ در همه انحصار و قرون مبرهن کرده است.
کاسیوس در کتاب 78 خود در فصل 32 در حوادث سال 117 میلادى مىنویسد، برابر این تاریخ یهود در کناره دریاى طرابلس غرب به رهبرى اندریا براى کشتن رومىها و یونانیها خروج کردند و همه را از دم تیغ گذراندند سپس خونهایشان را آشامیده و گوشتهایشان را خوردند، سرها و استخوانهاى آنان را هم قطعه قطعه کرده و به سگها دادند!!
بسیارى را هم مجبور کردند که یکدیگر را چون حیوانات بکشند تعداد کسانى که در این معرکه بدون گناه به قتل رسیدند به دویستوبیست هزار رسید!!
و همانند همین کشتار را نیز در مصر و قبرس به رهبرى آرت میون تکرار کردند و در آن بیش از دویستوچهل هزار نفر را به قتل رساندند!!
در سافیل واقع در منطقه اسپانیا یکصدوسىهشت مسیحى را به یکى از مقابر دور از شهر برده و آنان را به گلوله مجروح کردند سپس همه را زنده به خاک سپردند در حالى که دستهایشان به روى زمین ظاهر بود!!
این سنگدلى و قساوت براى این طایفه خبیث تازه و کهنه و پیش از اسلام و بعد از اسلام ندارد، در جنگى که در همین عصر که این نویسنده اخبارش را از دستگاههاى تبلیغاتى مىشنید و در روزنامهها مىخواند هنگامى که ضربات سختى بر مصر و اردن و سوریه و لبنان وارد کردند و بر بخشى قابل توجه از بیتالمقدس چیره شدند به یکى از قریههاى نزدیک به شهر هجوم برده در حالى که همه مردم بىگناه قریه از زن و مرد و کوچک و بزرگ از ترس به مسجدى پناه بردند از طریق هوا دهها تن مواد منفجره در مسجد ریختند و مسجد را با تمام پناهندگانش در آتش سوزاندند!!
2- کشتن پیامبران
در کتاب خدا که محکمترین و استوارترین سند حقایق است آمده:
وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسَى الْکِتابَ وَ قَفَّیْنا مِنْ بَعْدِهِ بِالرُّسُلِ وَ آتَیْنا عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ الْبَیِّناتِ وَ أَیَّدْناهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ أَ فَکُلَّما جاءَکُمْ رَسُولٌ بِما لا تَهْوى أَنْفُسُکُمُ اسْتَکْبَرْتُمْ فَفَرِیقاً کَذَّبْتُمْ وَ فَرِیقاً تَقْتُلُونَ «7»
مسلماً ما به موسى کتاب عطا کردیم، و پس از او پیامبرانى به دنبال هم فرستادیم و به عیسى بن مریم دلایل روشن دادیم، و او را به وسیله روحالقدس توانائى بخشیدیم، اى یهود پس چرا هرگاه پیامبرى آئین و احکامى که مطابق هوا و هوستان نبود براى شما آورد تکبر و سرکشى نمودید پس نبوت گروهى را انکار کرده و گروهى را مىکشتید!
وَ إِذا قِیلَ لَهُمْ آمِنُوا بِما أَنْزَلَ اللَّهُ قالُوا نُؤْمِنُ بِما أُنْزِلَ عَلَیْنا وَ یَکْفُرُونَ بِما وَراءَهُ وَ هُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقاً لِما مَعَهُمْ قُلْ فَلِمَ تَقْتُلُونَ أَنْبِیاءَ اللَّهِ مِنْ قَبْلُ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ: «8»
هنگامى که به آنان گویند به آنچه خدا بر پیامبر اسلام نازل کرده ایمان آورید گویند: به توراتى که بر خود ما یهود نازل شده ایمان مىآوریم و به غیر آن در حالى که حق است و تصدیق کننده توراتى است که با آنان است کفر مىورزند بگو: اگر شما از روى راستى و درستى به تورات مؤمن بودید پس چرا پیش از این پیامبران خدا را مىکشتید؟
شگفتا کشتن پیامبران آنقدر در میان آنان عادى و آسان شده بود که صورت طبیعى به خود گرفته بود چنان که در روایات است که: یهود میان طلوع فجر تا طلوع آفتاب هفتاد پیامبر را سر مىبریدند و سپس مغازههاى خود را باز مىکردند و گویا هیچ حادثهاى اتفاق نیفتاده است!!
از جمله پیامبرانى که به دست آنان به قتل رسیدند ذکریا و یحیى بودند که فقط بخاطر این که آن مفسدان را از فحشا و منکرات منع مىکردند مستحق کشتن شدند، آنان مىخواستند هارون را به قتل برسانند، و براى مسیح چوبههاى دار نصب کردند ولى موفق نشدند. از همه زشتتر آن که سبب کشته شدن پیامبر اسلام شدند چنان که در کتابها و روایات آمده: پس از فتح خیبر دختر حارثبنسلام بنمشکم؟؟ که به ظاهر به اسلام گرائیده بود طعامى از گوشت ذراع گوسپند آلوده به زهر آماده کرد و خدمت رسول اسلام فرستاد، پیامبر که هیچگاه عادت نداشت غذا را تنها میل کند بشربنبراء را دعوت به خوردن غذا کرد، بشر هم دست برده قطعهاى از آن گوشت را خورد، ولى همین که پیامبر مقدارى گوشت را در دهان خود گذاشت و اندکى جوید ناگهان لقمه را از دهان بیرون انداخت و فریاد زد به خدا سوگند این گوشت به من خبر مىدهد که مسموم است، آن زهر به اندازهاى قوى بود که بشر را در همانجا به قتل رسانید و پیامبر را پس از سه سال که از آثار آن رنج میبرد در بیستوهشتم صفر مسافر دار بقا کرد.
پیامبر اسلام به مادر بشر زمانى که در بیمارى منجر به شهادت پیامبر از آن حضرت عیادت کرد فرمود:
این بیمارى از آثار غذاى مسمومى است که آن زن یهودى پس از فتح خیبر براى من آورد که اکنون رگ زندگى مرا قطع کرده است. «9»
3- دروغ، افتراء، تحریف
در کتاب خدا قرآن مجید درباره این طایفه مفسد و قلب و زبان خطا کارشان آمده است:
وَدَّتْ طائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ لَوْ یُضِلُّونَکُمْ وَ ما یُضِلُّونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَ ما یَشْعُرُونَ: «10»
گروهى از اهل کتاب آرزو دارنداى کاش شما مؤمنان را از راه خدا و صراط مستقیم الهى گمراه کنند (و ابزارشان در این زمینه دروغ و افترا و تحریف است) در حالى که جز خودشان را به ضلالت و گمراهى نمىبرند و این واقعیت را درک نمىکنند.
یا أَهْلَ الْکِتابِ لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْباطِلِ وَ تَکْتُمُونَ الْحَقَّ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ: «11»
اى یهود و نصارى چرا در حالى که به حقایق و واقعیات که قرآن و رسالت پیامبر و معجزات اوست آگاهید حق را به باطل مشتبه مىسازید و نیز حق را پنهان مىدارید تا مردم در گمراهى و ضلالت بمانند!
وَ مِنَ الَّذِینَ هادُوا سَمَّاعُونَ لِلْکَذِبِ سَمَّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرِینَ لَمْ یَأْتُوکَ یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ مِنْ بَعْدِ مَواضِعِهِ یَقُولُونَ إِنْ أُوتِیتُمْ هذا فَخُذُوهُ وَ إِنْ لَمْ تُؤْتَوْهُ فَاحْذَرُوا وَ مَنْ یُرِدِ اللَّهُ فِتْنَتَهُ فَلَنْ تَمْلِکَ لَهُ مِنَ اللَّهِ شَیْئاً أُولئِکَ الَّذِینَ لَمْ یُرِدِ اللَّهُ أَنْ یُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ لَهُمْ فِی الدُّنْیا خِزْیٌ وَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ عَذابٌ عَظِیمٌ «21»
و از کسانى که یهودىاند به شدت شنونده دروغاند (با آن که مىدانند دروغ است) و به شدت گوش به فرمان گروهى دیگرند که از روى حسد و کبر نزد تو نیامدهاند همانان که آیات خدا را در تورات پس از استوارى در جایگاههایش تحریف مىکنند و معناى حقیقىاش را تغییر مىدهند و به مقلدان و مطیعان بىسواد خود مىگویند: اگر جانب پیامبر اسلام احکام و فرمانهائى مطابق میل ما را به شما ابلاغ کردند بپذیرید و اگر آن را مطابق خواسته ما ندیدید از قبول آن بپرهیزید و کسانى را که خدا عذاب و رسوائى و ذلتشان را بخواهد تو هرگز نمىتوانى چیزى از عذاب خدا را از آنان برطرف کنى اینانند کسانى که خدا به خاطر کثرت دروغ و افترا و ستمشان نخواسته دلهایشان را از آلودگى پاک کند، براى آنان در دنیا خوارى و رسوائى و در آخرت عذابى بزرگ است.
4- مکر و خدعه
این دو صفت دو عصاى ضخیمى است که همیشه یهود در کارهاى خود بر آن تکیه مىکنند، مکر و خدعه سرشتى است که در طبیعت هر یهودى دیده مىشود، در هر کجا که هست و در هر کارى که انجام مىدهد، قرآن در این زمینه مىفرماید:
آنان منافقانه و مکارانه به مسیح ایمان آوردند در حالى که عیسى از آنان احساس کفر کرد. «31» آنان با ایمان منافقانه با خدا هم مکر و حیله کردند بىخبر از این که مکر و حیله مکاران با خدا به جائى نمىرسد.
وَ مَکَرُوا وَ مَکَرَ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَیْرُ الْماکِرِینَ: «14»
کافران از یهود درباره مسیح و آئینش نیرنگ زدند و خدا هم کیفر نیرنگشان را داد و خدا بهترین پاداش دهنده نیرنگ زنندگان است.
5- مالاندوزى و ثروت پرستى
از هنگامى که موسى براى آوردن الواح به کوه طور رفت و سامرى گوسالهاى از طلا و نقره به عنوان الهه براى آنان ساخت تا به امروز مال و ثروت اولین و آخرین و بزرگترین معبود یهود است.
هر یهودى در این اندیشه است که ثروت جهان را در اختیار خود بگیرد و از این راه اختیاردار مردم باشد.
وَ تَرى کَثِیراً مِنْهُمْ یُسارِعُونَ فِی الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ أَکْلِهِمُ السُّحْتَ لَبِئْسَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ «15»
و بسیارى از آنان را مىبینى که در گناه و معصیت و تجاوز از حدود خدا و حرام خوارى از هر راهى که باشد مىشتابند، هر آینه بد است کارهائى که همواره انجام مىدادند.
6- پیمانشکنى و خیانت به عهد
فکر نمىکنم این مسئله نیاز به توضیح داشته باشد تاریخ این گروه مفسد و این جانیان بىنظیر تمام لحظاتش از پیمانشکنى و نقض عهد موج مىزند.
اگر امکان داشت پیمانشکنى را مجسم دید باید بنا گذاشته شود که به این طایفه خبیث نگاه کرد، چه پیمانها و عهدهائى را که زیر پا نهادند و به همه هویت شرافت و کرامت و انسانیت لگد زدند.
7- فساد اخلاق
فاسد بودن به هر صورت و در هر کجا و در هر موقعیت و افساد کردن یکى از وسائل شرافتمندانه پیشرفت یهود است و به قول یکى از سران اروپا هر دملى را که انسان بشکافد خواهد دید که میلیونها یهودى در آن مشغول افساد هستند، قرآن مجید مىفرماید:
لُعِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ بَنِی إِسْرائِیلَ عَلى لِسانِ داوُدَ وَ عِیسَى ابْنِ مَرْیَمَ ذلِکَ بِما عَصَوْا وَ کانُوا یَعْتَدُونَ کانُوا لا یَتَناهَوْنَ عَنْ مُنکَرٍ فَعَلُوهُ لَبِئْسَ ما کانُوا یَفْعَلُونَ «16»
ناسپاسان و کافران از یهود به زبان داود و عیسىبنمریم لعنت شدند، لعنت شدنشان بخاطر این بود که نسبت به فرمانهاى خدا و پیامبران سرپیچى و عصیان داشتند و همواده از حدود الهى تجاوز مىکردند.
آنان یکدیگر را از کارهاى زشتى که مرتکب مىشدند باز نمىداشتند مسلماً بد بود آنچه را همواره انجام مىدادند.
8- ظلم، پیشگیرى از ورود مردم به صراط مستقیم، رباخوارى، مال مردم خوردن از روى ستم
قرآن مجید همه این مفاسد و جنایات را در دو آیه بیان مىکند:
فَبِظُلْمٍ مِنَ الَّذِینَ هادُوا حَرَّمْنا عَلَیْهِمْ طَیِّباتٍ أُحِلَّتْ لَهُمْ وَ بِصَدِّهِمْ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ کَثِیراً وَ أَخْذِهِمُ الرِّبَوا وَ قَدْ نُهُوا عَنْهُ وَ أَکْلِهِمْ أَمْوالَ النَّاسِ بِالْباطِلِ وَ أَعْتَدْنا لِلْکافِرِینَ مِنْهُمْ عَذاباً أَلِیماً «17»
پس به کیفر ستمى که یهود به آیات خدا و خود و دیگران روا داشتند و به سزاى آن که بسیارى از مردم را از راه خدا باز داشتند، چیزهاى پاکیزهاى را که بر آنان حلال شده بود (مانند صید ماهى و چربى و شیر و گوشت حیوانات) حرام کردیم.
و نیز این حرام شدن به سبب ربا گرفتنشان بود که از آن نهى شده بودند و خوردن اموال مردم به باطل و نامشروع و ما براى کافران عذابى دردناک آماده کردهایم.
از صفات آنان و برخورد خداوند با این ملت معلوم است که اینان مردمى پست، و رذل و بىشرافتى هستند که انسانیت از دست آنان زخمهاى زیادى بر پیکر دارد، و آنچه بر سرشان آمد و میآید قطعاً کمترین کیفر آنان نخواهد بود. «18»
یهود در زمان ظهور اسلام
احبار و علماى یهود پیش از ظهور پیامبر اسلام به وسیله آیات تورات و انجیل از اوصاف پیامبر اسلام و بعثت و قرآن نازل شونده بر او خبر داشتند و به مریدان و تابعان خود هم این حقایق را خبر داده بودند.
الذى یجدونه مکتوباً عندهم فى التورات و الانجیل: «19»
محمد کسى است که یهود و نصارى او را نزد خود با همه اوصاف و نشانههایش در تورات و انجیل حقیقتى ثبت شده مىیابند.
ولى با ظهور اسلام و طلوع خورشید نبوت و نزول قرآن مجید اکثر علما و بزرگان آنان از حق روى تافتند و گفتند و به باور دیگر یهود دادند که این شخص آن کسى نیست که در تورات و انجیل صفاتش بیان شده است.
این نابکاران که بخشى از منافع مادى خود را که از طریق مردم یهود تامین میشد در خطر دیدند، و مقام و مناصب دینائى خود را با گسترش اسلام بر باد رفته احساس کردند ا زتسیلم مردم خود با مکر و حیله و سفسطه و مفاسطه و مشتبه کردن حق به باطل به اسلام مانع شدند و فضائى به وجود آوردند که عوام یهود در خرابکارى و همدستى با منافقان مدینه و از پشت خنجر زدن به اسلام و آزار مسلمانان و رنج دادن به پیامبر با آنان همدست باشند.
یهود زمان ظهور اسلام البته مستکبران و معاندان و لجبازانشان به سرپرستى احباروها خامها و سران نظامى خود بر ضد پیامبر و قرآن و مؤمنان آتش جنگهائى چون بنیالنظیر، بنى قریضه و خیبر را بر افروختند، و در پنهان هم در جنگهاى مردم کله و سایر قبایل با پیامبر یار و مددگار شرک و کفر شدند و از این طریق موانع سختى در راه گسترش اسلام و زندگى اهل ایمان ایجاد نمودند.
در این زمینه آیات فراوانى در قرآن مجید وضع یهود و گاهى نصارى را که با همه وجود با اسلام و پیامبر به دشمنى برخاستند شرح مىدهد که به خواست خدا در تفاسیر آن آیات به جنایات و ستمهاى آنان نسبت به فرهنگ الهى و مؤمنان اشاره خواهم کرد.
اگر بخواهید بدانید رنج و آزادى که پیامبر اسلام و مؤمنان از دو طایفه یهود و نصارى به ویژه یهود کشیدند در چه حد بود به روایت بسیار بسیار مهمى که شیخ طوسى در کتاب گرانقدر امالى و شیخ حر عاملى در کتاب پرارزش و کمنظیر وسایلالشیعه ذکر کردهاند عمیقاً توجه کنید، من متن روایت را همراه با سلسله سندش نقل مىکنم تا به اعتبار روایت هم عنایت کنید:
شیخ طوسى که از اعظم فقها و بزرگان جهان اسلام است و فریقین به درایت، دانش، بصیرت و خدمات ارزندهاش به دین و دیانت و دانش اسلامى اقرار دارند مىفرماید:
«اخبرنا ابنحمّویهقال: حدثنا ابوالحسنقال: حدثنا ابوخلیفه قال: حدثنا مکى قال: حدثنا محمد بنیسار قال: حدثنا وهب بنحزم قال: حدثنا ابىقال: سعمت یحیىبنایوب یحدث عن یزیدبن ابىحبیب عنابىسلمه بنعبدالرحمن عن امسلمه ان رسول الله اوصى عند وفاته: ان تخرج الیهود و النصارى من جزیره العرب و قال الله الله فى القبط فانکم ستظهرون علیهم و یکونون لکم عدّه و اعوانا فى سبیل الله:»
راویان روایت را نهایتاً به ام سلمه همسر با کرامت پیامبر اسلام مىرسانند که این بانوى مؤمنه عفیفه بزرگوار مىگوید:
رسول خدا هنگام وفاتش سفارش کرد که یهود و نصارى را از منطقه جزیرهالعرب بیرون کنید و دنبال گفتارش فرمود خدا را خدا را به توجه به مصریان که به زودى بر آنان پیروز مىشوید و آنان اسلام را مىپذیرند و براى شما در راه خدا نیرو و پشتیبان خواهند بود.
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- بقره، آیه 61.
(2)- بقره، آیه 61.
(3)- براى آگاهى بیشتر از جنایات و فتنهگرىهاى این قوم عنود به کتابهاى فلسطین و الضمیر الانسانى، مجله العربى شماره 109، تاریخ الاسرائیلیین، تاریخ القدس، خطر الیهودیه العالمیه، الیهود فى تاریخ الحضارات الاولى و دنیا بازیچه یهود مراجعه کنید.
(4)- دنیا بازیچه یهود، 11.
(5)- بقره، آیه 74.
(6)- مائده، آیه 13.
(7)- بقره، آیه 87.
(8)- بقره، آیه 91.
(9)- بحار، ج 21، ص 6- سیره ابن هشام- مکتب اسلام سال نهم شماره 3 ص 162- تاریخ یعقوبى، ج 1، ص 416 ..
(10)- آلعمران، آیه 61.
(11)- آلعمران، آیه 71.
(21)- مائده، آیه 41.
(13)- آلعمران، آیه 52.
(14)- آلعمران، آیه 54.
(15)- مائده، آیه 62.
(16)- مائده، آیات 78- 79.
(17)- نساء، آیات 160- 161.
(18)- مطالب این بخش با اندکى تصرف و اضافه از مقدمه طولانى کتاب دنیا بازیچه یهود استفاده شد.
(19)- اعراف، آیه 157.