الهی
کلمه نعمت از نظر ادبى به یاء متکلم اضافه شده و به این حقیقت اشعار مىدهد که نعمت فقط آفریده خداست و دهنده و عطا کننده آن به انسان هم فقط خداست و احدى در ساخت و پرداخت آن سهم و نصیب مستقلى ندارد.
یاد نعمت اگر یادى با دقت عقلى و یادى همراه با انصاف باشد، بىتردید انسان را به یاد منعم و احسان و لطف و محبت او مىاندازد، و یاد منعم آدمى را به فضاى یا عظمت سپاسگزارى سوق مىدهد و در این صورت است که انسان چون در همه لحظات غرق انواع نعمتهاست با همه وجود یاد منعم است و از طریق قدرت این یاد به سپاسگزارى که در حقیقت هزینه کردن نعمتها در عبادت رب و خدمت به خلق است اشتغال مىیابد نعمت در این آیه شریفه شامل نعمتهاى مادى حق از قبیل من و سلوى و نعمتهاى معنوى حق از قبیل نبوت موسى، نزول تورات و آزادى از فراعنه و ستمهاى جانکاه آنان است.
نعمتهائى که سبب وحدت و عزت و کرامت و فضیلت این قوم شد، و یاد این نعمتها و آثارش براى این است که این لجبازان و ستمکاران وضع فعلى خود را که وضعى ذلتبار و ناامن، و فضاى بدبینى و کینهجهانیان به آنان است با روزگار ایمان و عزت و وحدت و کرامتشان مقایسه کنند و با این مقایسه علل آن عزت و خوشبختى و این نکبت و ذلت را در یابند.
چهار حقیقت بسیار مهم
قرآن مجید از نظر کلى نعمتهاى حق را در چهار بخش اصولى بیان مىکند:
1- کمال نعمت و جامعیت آن
أَ لَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَکُمْ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ أَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَةً «1»
آیا ندانستهاند که خدا آنچه را در آسمانها و آنچه را در زمین مسخر و رام شما کرده است و نعمتهاى ظاهرى و مادى و معنوىاش را کامل و جامع به شما ارزانى داشته است؟
آرى سفره نعمت مادى و معنوى حق بر همگان جامع و کامل است و راه هزینه کردن هر نعمتى را هم اسلام به انسان راهنمائى نموده، که اگر همه نعمتها در همان جائى که باید هزینه شود هزینه گردد فضاى زندگى دنیاى مردم هم چون فضاى بهشت آمیخته با امنیت و رفاه و آسایش خواهد شد.
کامل بودن نعمتهاى مادى و معنوى حق به شکلى اتمام حجت خدا بر بندگان است تا در قیامت نسبت به نواقص و کاستىهاى اعتقادى و عملى و اخلاقى خود عذر و بهانهاى نداشته باشند.
نعمتهاى آشکار و مادى در جهت رشد و تربیت جسم و آسایش و رفاه حیات مادى و نعمتهاى معنوى حق چون عقل و قرآن و نبوت و ولایت و فطرت و وجدان در جهت رشد و تربیت روحى و انسانى به انسان عنایت شده است، این خود انسان است که باید با کمک گرفتن از هدایت الهى هر دو نوع نعمت را در جهت کمال جسمى و روحى خود بکار گیرد.
2- تعداد نعمت
راستى کیست که کدام قدرت و کدام ماشین حساب است که بتواند نعمتهاى حضرت حق را که در حیات و زندگى کاربرد دارد بشمارد.
تعداد قطرات باران، برف، تگرگ، تعداد برگهاى سبز درختان و نباتات و فعالیتهاى آنها در تأمین حیات، تعداد دانهها و حبهها و حصهها، تعداد گندم و جو و سایر حبوبات، قطرات آبىکه دریاها، رودها، چشمهها را تشکیل مىدهند، تعداد ذرات خاکى که در به وجود آمدن گیاهان کاربرد دارند، تعداد حیوانات برى و بحرى و هوائى که براى بپا بودن خیمه حیات در کارند، تعداد اتمها و ذراتى که پیکر همه موجودات و عوامل دست اندرکار زندگى و هستى را تشکیل مىدهند، تعداد سلولهائى که بدن انسان به وسیله آنها سرپاست و .... شمارش این نعمتها از عهده که برآید، و چه کسى از شکر و سپاس این همه نعمتها بدرآید؟!
در این زمنیه به جایگاه دو سه نعمت و کاربرد آنها در زندگى و حیات توجه کنید:
ماشین مغز از نظر علم حیرتانگیزترین ماشینهاست و وظایفى را انجام مىدهد که پرقدرتترین ماشینهاى ساخته بشرى از انجام دادن آنها ناتوان است.
یکى از وظائف مغز ثبت و ضبط وقایع گوناگون است که نیروى حافظه را تشکیل مىدهد، حافظه انسانى فقط به قسمت کوچکى از مغز ارتباط دارد براى قدرت حافظه مثالى آوردهاند:
فرض کنیم مردى پنجاه سال از عمرش گذشته باشد بخواهد خاطرات خود را بدون کم و زیاد بنویسد براى درج این خاطرات معادل صدوشصت میلیون نسخه روزنامه به قطع بزرگ که در بیست صفحه و سراسر با حروف ریز چاپ شده باشد نیاز خواهد بود!
مکانیسم به یادآوردن خاطرات گذشته از بسیارى جهات مانند نوارهاى ضبط صوت است، فرقى که دارد آن که نوارهاى مغز به قدرى ظریف و حساس است که با نوارهاى معمولى نمىتوان تطبیق کرد، نیروى برق نوارهاى مغز از اعصاب بدن تأمین مىشود و هیچگونه احتیاج به چرخیدن ندارد.
مطابق حساب دقیق اگر بخواهند ماشینى بسازند که کم و بیش کار یک مغز انسانى را انجام دهد، مىبایستى دستگاهى دو برابر بزرگترین ساختمانهاى جهان تهیه کنند و براى تهیه نیروى برق آن تمام برق حاصله از بزرگترین آبشار جهان را به آن اختصاص دهند و چون ناگزیر لامپهاى الکترونى و سیمهاى این ماشین گرم مىشود باید تمام آب آن آبشار براى خنک کردن آن گرداگرد ماشین بگردد و با این همه کار ماشین اختراعى نخواهد توانست تمام وظایف مغز یک انسان معمولى را از نظر تفکر انجام دهد.
دانش و قدرت و حکمت او بزرگترین کارخانه جهان و دقیقترین کارخانه جهان را در این حجم کوچک «که داراى 14 میلیارد سلول است» قرار داده است!
آیا این کار بزرگترین شاهکار آفرینش نیست؟
آیا این نشانه دانش بىانتها و قدرت نامحدود او نیست؟! «2» غذائى که خوردهمىشود داراى موادى گوناگون و اجزائى مختلف است، اعضاى پیکر ما نیز گوناگون و مختلف هستند و هر عضوى از آنها غذائى مخصوص به خود لازم دارد و غذاى این عضو به درد آن عضو نمىخورد.
غذائى که داخل پیکر انسان مىشود تجزیه مىگردد، به رنگهاى گوناگون در مىآید، غذاى هر عضوى درست مىشود و خدمت آن عضو تقدیم مىگردد تا ایشان میل فرموده نقیصهاى را که بر اثر حرارت غریزى براى ایشان پیدا شده جبران کنند.
در این پیکر کوچک چند کارخانه شیمیائى و مکانیکى و چند آزمایشگاه موجود است؟ مهندسان و کارگران این دستگاهها کیانند و چند تن هستند، متخصصین این دستگاهها در کدام دانشگاه تحصیل کردهاند که هرگز اشتباه نمىکنند و هیچ یک از تجزیههاى آنها خطا نمىشود و همه مواد را مىشناسند.
مأموران ایصال غذا به هر عضو چگونه اشتباه نمىکنند که غذاى این عضو را به عضوى دیگر بدهند؟ این اعضا چگونه غذاى خود را مىشناسند که غذائى دیگر را نمىخورند، اینها پرسشهائى است که همه کس از پاسخ آنها ناتوان است، پاسخ قطعى آن است که سازندهاى دانا و گردانندهاى بسیار توانا همه این کارها را انجام مىدهد کارهائى که عقل و علم بشر در برابر انجام دهندهاش سر تعظیم فرود مىآورد. «3»
انسان وقتى که به مجموعهاى از کابلهاى پیچیده و تو در توى مراکز تلفن بر مىخورد غرق در شگفتى مىشود که چگونه هزاران تلفن در یک دم همه با هم سخنمىگویند بدون این که یکى با دیگرى اشتباه شود لذا انسان به مهندسان عالى مقامى که چنین دستگاه عظیم و دقیقى را ساختهاند آفرین مىگوید.
ولى دستگاه اعصاب پیکر انسان به مراتب پیچیدهتر و تودرتوتر از یک مرکز تلفن شهرهاى بزرگ است.
این دستگاه عظیم و دقیق عصبى، روز و شب میلیونها پیام از میلیاردها سلول مىگذراند و حرکات قلب و دست و پا و تنفس را تنظیم مىکند.
اگر این ارتباطات منظم در پیکر انسان برقرار نبود بدن انسان از تودههاى درهم و برهم و سلولهاى آشفته تشکیل مىشد.
آیا مىدانید که زبان داراى سههزار جوانه چشائى است که هر کدام آنها به وسیله عصبى با مغز مربوط است؟
آیا مىدانید که گوشها داراى یک میلیون سلول شنوائى هستند؟ انتهاى سلولهاى عصبى در گوش داخلى فرکانسهاى صوتى را گرفته و به ارتعاش در مىآیند آیا مىدانید که هر چشمى داراى 130 میلیون گیرنده نورانى است که احساسهاى نورانى گرفته شده را به مغز مىرسانند بنابراین دو چشم داراى 260 میلیون گیرنده نورانى است.
پوست داراى یک شبکه وسیع گیرنده است، اگر جسمى گرم را به پوست نزدیک کنند یکى از سى هزار گیرنده حرارتى آن زنگ اعلام خطر را به صدا در مىآورد. به علاوه پوست داراى 250 هزار سلول حساس سرما و پانصد هزار سلول لمسى است.
جریان عصبى در هر ساعت بیش از سه هزار کیلومتر طى طریق مىکند. آیا دستگاه به این عظمت و به این دقت که هرگز اشتباه نمىکند نشانه سازندهاى عظیم در دانش، عظیم در قدرت، عظیم در حکمت عظیم در رحمت نیست؟ «4» ریهها در یک دوره زندگى معتدل در حدود پانصدمیلیون بار عملیات قبض و بسط را انجام مىدهند.
در جهاز تنفس، صدها هزار غده وجود داردکه از آن مایعى چسبندهترشح مىشود که ذرات زیان دارى که در گرد و خاک وجود دارد و همراه نفس داخل بدن مىشوند جذب مىکند، اگر این مایع نبود ذرات مزبور در ظرف چند لحظه لولههاى تنفس را مىبستند و منجر به مرگ مىشد.
در لولههاى تنفس موهاى بسیار باریکى وجود دارد که آنجا را پیوسته تمیز و پاکیزه مىکنند، این موها در ظرف یک ثانیه دوازده بار تمام لولهها را جاروب مىکنند و ذرات زیان بخش را به جهاز هاضمهمىرسانند در آنجا تأثیر خود را از دست مىدهند.
لولههاى تنفس هوا را به 750 میلیون کیسه ریوى مىرسانند که در آن کربن و اکسید خون به اکسیژن حیات بخش تبدیل مىشود.
حکیم و توانا و دانائى که موجودى مىآفریند از هر ناحیهاى خطر مرگ را از وى دفع مىکند هر چند خود آن موجود خطرها را تشخیص ندهد. «5»
اکنون پس از توجه به گوشهاى از نعمتهاى حق که در ساختمان برخى از آنها عدد میلیونى به کار رفته به این آیه شریفه که شمردن نعمتها را غیر ممکن مىداند عنایت کنید.
وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لا تُحْصُوها إِنَّ الْإِنْسانَ لَظَلُومٌ کَفَّارٌ: «6»
اگر به شماره کردن نعمتهاى خدا اقدام کنید نمىتوانید آنها را به شماره آورید، بىتردید انسان در برابر این نعمتهاى بىشمار و خداى نعمت دهنده بسیار ستمکار و فوقالعاده ناسپاس است.
3- تبدیل نعمت
وجود مقدس نعمت دهنده، هدف از اعطاى نعمت را هزینه کردن آن در عبادت و بندگى رب و خدمت به خلق قرار داده است، که اگر نعمت بدینگونه هزینه شود سعادت دنیا و آخرت انسان تضمین مىگردد و حیات فرد و خانواده و جامعه قرین امنیت و آسایش و راحت مىشود. ولى با کمال تأسف این نعمتهاى بىشمار و عظیم به دست بسیارى از مردم نادان و غافل و مغرور و متکبر از هدف پاک و عالىاش منحرف و تبدیل به ناسپاسى و کفر و گناه و معصیت و فساد و جنایت مىشود قرآن در این زمینه مىفرماید:
أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ کُفْراً وَ أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دارَ الْبَوارِ جَهَنَّمَ یَصْلَوْنَها وَ بِئْسَ الْقَرارُ: «7»
آیا کسانى که نعمت خدا را به کفران و ناسپاسى تبدیل کردند و قوم خود را به سراى نابودى و هلاکت در آوردند ندیدى؛ سراى هلاکت و نابودى همان دوزخى است که در آن وارد مىشوند و بد قرار گاهى است.
اى کاش جامعه انسانى همچون انبیاء الهى و امامان و اولیاء حق به تبدیل نعمتها به امور مثبت و باارزش بر مىخاستند.
آنان نعمت را در کارگاه وجودشان قرار مىدادند و انرژى گرفته شده از نعمت را تبدیل به تعقل و اندیشه و عبادت رب و خدمت به خلق و اولاد صالح و شایسته مىنمودند.
انرژى گرفته شده از نعمت به وسیله امیرالمؤمنین (ع) تبدیل به عبادتهاى خالصانه بىنظیر و تهجد و مناجات شبانه و دعاى کمیل و صباح و نهجالبلاغه و در بخش دیگر از چکیده آن نعمتها فرزندانى چون حضرت حسن و حسین و زینب و قمر بنىهاشم به وجود آمد.
نوح در حدود نهصد و پنجاه سال زیست و ذرهاى از نعمت خدا در کارگاه وجودش هدر نرفت، او در تمام عمر پربرکتش جز عبادت و خدمت و مهرورزى به مردم و هدایت آنان کارى انجام نداد.
4- یادآورى نعمت
البته درباره یادآورى نعمتها و توجه به آنها و آثار این یادآورى و توجه به خواست خدا در آیاتى که مسئله یادآورى در آن مطرح است و در آینده مورد شرح و توضیح قرار خواهد گرفت مسائل مهمى خواهد آمد.
فَاذْکُرُوا آلاءَ اللَّهِ وَ لا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ: «8»
پس نعمتهاى خدا را یاد کنید و در زمین تبهکارانه فتنه و آشوب برپا مکنید.
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ ... «9»
اى اهل ایمان نعمتهاى خدا را بر خود یاد کنید.
وفاى به عهد
در آیه شریفه مورد بحث خداى مهربان به بنىاسرائیل مىفرماید:
وَ أَوْفُوا بِعَهْدِی أُوفِ بِعَهْدِکُمْ
و به عهدم وفا کنید تا به عهدتان وفا کنم.
عهد خدا در میان بندگان مصداق اتم و اعظمش نبوت پیامبران و کتاب آسمانى است، وفاى به این عهد عبارت از ایمان به انبیا و کتاب الهى و اقتداى خالصانه به پیامبران و اجرا کردن آیات کتاب خداست، و عهد بندگان نسبت به خدا اجابت دعاى آنان و قرار دادنشان در قیامت در نعمت ابد بهشت و دار کرامت است.
وفاى خدا به عهد بندگان که اجابت دعا و وارد کردنشان به بهشت عنبر سرشت است حتماً مشروط به وفاى بندگان به عهد خداست و در این مرحله یک طرفه بودن هیچ جایگاهى ندارد، اگر بندگان به عهد خدا که در معناى گستردهاش کتاب الهى و نبوت و امامت و ولایت است وفا نکنند بر خدا نیست که به عهد بندگان که اجابت دعا و بردنشان در بهشت است وفا کند، وفاى خدا به وفاى بندگان گره خورده و راه دیگرى وجود ندارد.
چه خوش بىمهربانى هر دو سر بى
که یک سر مهربانى درد سر بى اگر مجنون دل شوریدهاى داشت جدل لیلى از او شوریدهتر بى ج باباطاهر در این زمینه به روایات بسیار پرقیمتى که در معتبرترین کتابها آمده توجه کنید.
صدوق به اسنادش از ابنعباس روایت مىکند که پیامبر اسلام فرمود: خدا أَوْفُوا بِعَهْدِی أُوفِ بِعَهْدِکُمْ را نازل فرمود: به خدا سوگند آدم از دنیا رفت در حالى که از قومش وفاء به فرزندش شیث را تعهد گرفت و قوم او نسبت به شیث وفا نکردند، و نوح از دنیا رفت در حالى که از قومش نسبت به سام وصىاش پیمان گرفت ولى امتش به عهدش وفا نکردند، و ابراهیم از دنیا رفت در حالى که از قومش نسبت به اسماعیل تعهد گرفت ولى امتش به اسماعیل وفا نکردند و موسى از دنیا رفت در حالى که از امتش نسبت به وصىاش یوشع بننون پیمان گرفت ولى امتش به آن پیمان وفا نکردند و عیسى به آسمان بالا برده شد و از قومش براى شمعون بنحمونالصفا تعهد گرفت ولى امتش به عهد گرفته شده وفا نکردند، و من به همین نزدیکىها از شما مفارقت مىکنم و از میان شما مىروم و استوار و محکم نسبت به ولایت على به شما سفارش مىکنم، ولى برایم روشن است که شما هم در پیمان شکنى به همان راهى مىروید که امتهاى گذشته رفتند، شما به مخالفت و سرپیچى از وصى من برمىخیزید و به این عهدى که با شما مىکنم وفا نخواهید کرد!!
آگاه باشید من عهدم را نسبت به ولایت على با شما تجدید مىکنم هر کس این عهد را بشکند به زیان خود شکسته است و هر کس به عهدى که خدا بر آن تعهد گرفته وفا کند یقیناً پاداش عظیمى به او مىدهند.
اى مردم على رهبر و امام و خلیفه بر شما پس از من است او وصى و وزیر و برادر و همسر دخترم و پدر فرزندانم و صاحب شفاعت و حوض من است، هر کس از على سرپیچى کند یقیناً از من سرپیچى کرده و هر کس نسبت به من عصیان ورزد خدا را معصیت نموده است.
و هر کس از على پیروى کند از من پیروى کرده و هر که از من پیروى کند از خدا اطاعت کرده است.
اى مردم هر کس در سخنى یا عملى على را رد کند تحقیقاً مرا رد کرده است و هر کس مرا رد کند خدا را بر فراز عرش رد کرده است.
اى مردم هر کس به جاى على رهبر و پیشوائى انتخاب کند پیامبرى را به جاى من انتخاب کرده و هر کس به جاى من پیامبرى انتخاب کند پروردگارى را به جاى خدا انتخاب کرده است. اى مردم على سید اوصیاء و پیشواى آبرومندان و مولاى مؤمنان است دوستدار او دوستدار من و دوستدار من دوستدار خدا است، و دشمن على دشمن من و دشمن من دشمن خداست.
اى مردم به عهد و پیمان خدا نسبت به على که ولایت و امامت او بر شماست وفا کنید تا خدا در قیامت نسبت به وارد نمودنتان به بهشت وفا کند. «10» محمدبنابىعمیر از جمیل دراج روایت مىکند که مردى به حضرت صادق (ع) گفت:
«جعلت فداک ان الله یقول: «ادعونى استجب لکم» و انا ندعو فلایستجاب لناء؟ قال لانکم لاتفون بعهده وان الله یقول اوفوا بعهدى اوف بعهدکم والله لووفیتم الله لو فى الله لکم:» «11»
فدایت گردم خدا مىفرماید: مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم و ما خدا را مىخوانیم ولى دعایمان مستجاب نمىشود فرمود: براى اینکه شما به عهد خدا وفا نمىکنید در حالى که خدا فرموده: به عهدم وفا کنید تا به عهدتان وفا کنم، به خدا سوگند اگر شما نسبت به خدا وفادار بودید، حتماً خدا هم نسبت به شما وفادار بود.
از حضرت صادق (ع) روایت شده:
«القرآن عهدالله الى خلقه:» «12»
قرآن عهد خدا به سوى بندگان است.
از صریح این روایات که در کتابهاى با ارزش و معتبرى چون معانى الاخبار، کافى، تفسیر علىبنابراهیم، و تفسیر نورالثقلین نقل شده به روشنى استفاده مىشود که عهد خدا در میان مردم نبوت، ولایت، کتابهاى آسمانى و عهد مردم نسبت به حق اجابت دعا و ورودشان به شرط وفاى به عهد خدا به بهشت قیامت و دار کرامت است.
ترس از خدا
در آیه شریفه مورد بحث آمده:
وَ إِیَّایَ فَارْهَبُونِ
فقط از من بترسید.
رهبت از نظر لغت ترسى است که انسان را از دچار شدن به عقوبت فرارى مىدهد. «13» به کار گرفتنش در این آیه به این معناست که از عقوبت و کیفر من نسبت به نقض پیمان و شکستن عهد بترسید آنگونه بترسى که شما را از دچار شدن به عذاب دوزخ فرارى دهد.
ترس از حضرت حق از بهترین زمینههاى وفا به عهد حق است، کسى که محروم از این حالت با ارزش نفسانى است یقیناً به هیچ عهدى از عهود خدا وفا نخواهد کرد و نهایتاً دچار عذاب ابد خواهد شد.
آیه شریفه خطاب به یهود زمان پیامبر و پس از پیامبر است و روى این حساب باید گفت: عهد مطرح در آیه شریفه «عهدى» بر پایه روایاتى که به عنوان توضیح آیات قرآن در معتبرترین کتابها نقل شده و بخشى از آن در سطور گذشته ذکر شده عبارت از نبوت پیامبر و قرآن مجید و ولایت على (ع) است که نقص و شکستن عهد خدا بىتردید سبب عذاب ابد قیامت و کیفر شدید خداست.
در آیه بیست و هفتم سوره مبارکه بقره آمده نقض و شکستن عهد خدا موجب بر باد رفتن همه سرمایههاى وجودى انسان است اولئک هم الخاسرون و در سوره مبارکه رعد درباره عهد شکنان آمده است:
أُولئِکَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ
اینانند که براى آنان لعنت و فرجام بد ودشوارتر سراى آخرت است.
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- لقان، آیه 20.
(2)- نشانههائى از او، 144.
(3)- نشانههائى از او، 58.
(4)- نشانههائى از او، 130.
(5)- نشانههائى از او، 197.
(6)- ابراهیم، آیه 34.
(7)- ابراهیم آیات 29- 28.
(8)- اعراف، آیه 74.
(9)- احزاب، آیه 9.
(10)- نورالثقلین، ج 1، ص 60، حدیث 159- معانى الاخیار ص،
(11)- على ابن ابراهیم، ج 1، ص 46- نورالثقلین، ج 1، ص 61، حدیث 162.
(12)- کافى ج 2، ص 609، حدیث 1.
(13)- فروغ الغات 119.