10. رتبه بندی و تقسیم بندی علوم از منظر غایت گرایی
در باب تقسیم بندی علوم در طول تاریخ، لااقل از زمان ارسطو به بعد، اختلاف نظر زیادی میان دانشمندان وجود دارد. دانشمندان با توجه به تعاریف و روشها و اهداف مختلف، تقسیم بندیهای گوناگونی از علوم ارائه کرده اند که در اینجا درصدد اشاره و نقد آنها نیستیم.
می دانیم که اسلام تمام افعال مکلفین را با توجه به ضرورت یا ضرر آن ها، در قالب پنج دستهی واجب، مستحب، مباح، مکروه و حرام طبقه بندی میکند. از آنجا که امر تعلیم و تربیت هم به معنای عام آن، از این قاعده مستثنا نیست، نتیجه میگیریم که در تقسیم بندی اصلی علوم، در مرحلهی نخست باید به بُعد ارزشی علوم توجه کنیم؛ چنان که استاد مطهری میگوید:
«هر علمی که به منظوری از منظورهای فردی یا اجتماعی اسلام کمک میدهد و ندانستن آن سبب زمین خوردن آن منظور میگردد، آن علم را اسلام توصیه میکند[ واجب و مستحب] و هر علمی که در منظورهای اسلامی تأثیر ندارد، اسلام دربارهی آن علم نظر خاصی ندارد[مباح] و هر علم که تأثیر سوء دارد با آن مخالف است[مکروه و حرام]» (مطهری، 1370: 259-260).
با توجه به دعای مأثور که «اللهمّ اِنّی اعوذُ بکَ من علمٍ لا ینفَعُ» (قمی، 1373: 23) میتوان چنین نتیجه گرفت که علم خنثی نداریم، زیرا اگر علمی نافع و سودمند نبود، باید از شر آن به خداوند پناه برد و البته نافع و سودمند بودن، مفهومی نسبی است و در شرایط و زمانهای مختلف تغییر خواهد کرد و مصادیق متفاوتی خواهد داشت.
لذا به نظر میرسد علم مباح نداریم و انواع تعلیم و تعلم به عنوان وظایف مکلفها بر چهار قسم خواهد بود. در باب ابعاد و شاخههای تقسیم فوق سخن فراوان است، اما بحث خود را بر انواع تعلیم و تعلم واجب متمرکز میکنیم که میتواند دو شاخهی اصلی داشته باشد: واجب عینی (مانند کلیات اصول دین، فقه مبتلابه و. . . ) و واجب کفایی.
علوم واجب التعلیم به وجوب کفایی را از جمله میتوان به دو شاخهی علوم مربوط به دین و امور معنوی و علوم مربوط به دنیا و امور مادی تقسیم کرد که تقسیم علوم به انسانی و غیر علوم انسانی در همین قسم قرار میگیرد.
در باب تقسیم بندی سادهی فوق و برای فهم بهتر آن، توجه به چند نکته مفید است:
1. در تعلیم و تعلمِ واجب عینی، مکلف، تک تک افراد است و هدف، اخروی (حداقل لازم برای جلوگیری از سوءعاقبت و نجات از جهنم) است.
2. در تعلیم و تعلمهای واجب کفایی، مکلف، جامعهی اسلامی است و هدف، دنیوی (حداقل لازم برای حفظ جامعهی اسلامی و توانمندی در برابر بیگانگان) است.
3. تأکید مجدد این نکته مفید است که در تمام تعلیم و تعلمهای واجب کفایی، چه آنها که مربوط به دین و امور معنوی هستند و چه آنها که مربوط به دنیا و امور مادی هستند، تنها معیار وجوب، سودمندی و اولویت بندی تحصیل علوم، نیازهای جامعهی اسلامی است.
تعلیم و تعلمهای مربوط به دنیا و امور مادی را به شیوههای مختلف میتوان تقسیم نمود. تقسیم پیشنهادی به علوم انسانی و غیر علوم انسانی، از آن جهت است که عرصهی علوم انسانی و رشتههای آن (مانند علم سیاست، اقتصاد و. . . )اگرچه مربوط به دنیا و امور مادی میشود، اما اسلام حداقل در آن عرصه سخن برای گفتن دارد. نتیجهی نکتهی فوق این است که برای علوم انسانی، شناخت اسلام و آرای آن، به ویژه در عرصهی رشتهی موردنظر، ضروری است.
5. در علوم مربوط به دنیا، پس از تقسیم به علوم انسانی و غیرانسانی، استفاده از تعاریف موضوعی رشتههای علمی و تقسیم بندیهای متداول اشکال ندارد. اگرچه خود تقسیم بندی هم بهتر است ناظر به معضلات و نیازهای مختلف جامعه باشد؛ مثلاً معضل تهاجم فرهنگی، معضل جمعیت و بیکاری، معضل آلودگی هوا و. . .
6. اگر نه در مدارس، لااقل در دانشگاه ها، این راهکار قابل اجراست و میتوان آن را شاخص مهم یک دانشگاه اسلامی دانست که سایهی تکلیف مداری و عمل به یک واجب کفایی بر تمام فعالیتهای آموزشی و پژوهشی استادان و دانشجویان گسترده است و از سوی دیگر، توجه به نیازهای جامعه در آموزش و بهره گرفتن از علوم مختلف، برای غلبه بر معضل موردنظر، مایهی امیدواری فراوان در ارتباط وثیق دانشگاه و جامعه خواهد بود.
7. همان گونه که از تعلیم و تربیت واجب سخن به میان آوردیم، میتوانیم از تعلیم و تعلم مستحب نیز سخن بگوییم. اگر به لحاظ فردی و با معیار «حداقل لازم برای نجات از جهنم» میتوانیم از واجب عینی سخن بگوییم، با همین ملاحظهی فردی و با معیار «حداکثر ممکن برای رسیدن به اوج سعادت اخروی» میتوانیم از مستحب عینی صحبت کنیم و اگر میتوانیم به لحاظ اجتماعی و با معیار «حداقل لازم برای حفظ مادی و معنوی جامعهی اسلامی» از واجب کفایی صحبت کنیم، با همین ملاحظهی اجتماعی و با معیار «حداکثر ممکن برای پیشبرد و رشد مادی و معنوی جامعهی اسلامی» میتوانیم مستحب کفایی را مطرح کنیم.
11. نظام آموزش و پژوهش مطلوب از منظر غایت گرایی
گفتیم که نافع بودن علم را میتوان در دو بُعد پاسخ به سؤال های (عمدتاً) فردی و پاسخ به مسئله های (عمدتاً) اجتماعی دنبال کرد.
اکنون بر آن مبنا میتوانیم این نکتهی مهم را اضافه کنیم که نظام آموزش موفق، نظامی است که سؤالهای مخاطب را شناسایی کرده یا سؤال هایی هدفمند ایجاد نموده و به خوبی پاسخ دهد و نظام پژوهش موفق، نظامی است که مسئلههای جامعه را شناسایی نموده و به خوبی پاسخ دهد.
البته در اینجا یک سؤال یا مسئله قابل طرح است و آن اینکه نظام آموزشی موفق و نظام پژوهشی موفق چه خصوصیاتی دارند و برای ایجاد آنها چه باید کرد؟
در این مقاله، مجال تفصیل این مطلب و پاسخ به این سؤالها وجود ندارد، اما نکتهی مرتبط دیگری را اضافه میکنیم و آن اینکه اگر علوم اسلامی علومی هستند که در خدمت جامعهی اسلامی هستند (علوم بومی) و اگر علوم بومی برخاسته از سؤالها و مسئلههای بومی هستند، پس برای تولید علم و تولید علم دینی باید به سراغ سؤالها و مسئلههای بومی در جامعهی اسلامی رفت.
در باب سؤالها و مسئلهها در نکتهی مذکور، چندین محور قابل تأمل است، مانند کشف، بازخوانی، تقویت، تقریر فنی، عرضه به صاحب نظران و مراکز علمی و. . .
با این بیان، میتوان ادعا کرد که مطابق با تقریر غایت گرایانه، قلب علم دینی، در مدیریت سؤالها و مسئلهها میتپد.
12. فواید غایت گرایی
اگرچه استاد مطهری به فواید غایت گرایی اشاره نکرده، اما با توجه به آثار خود ایشان میتوان موارد زیر را برشمرد:
1-12. ترویج فرهنگ رفع نیاز جامعهی اسلامی در میان مسلمانان:
یعنی به علت اینکه تمام علم متناسب با اهداف و احتیاجات جامعهی اسلامی دنبال میشود، معلم و متعلم در جریان امر تعلیم، خود را در حال اهتمام به امور مسلمانان حس میکنند و این فرهنگ برای جامعهی اسلامی برکات فراوانی به همراه خواهد داشت و حتی عاملی برای تقویت گرایش دینی تلقی میشود.
یک کسی عالم است و از راه علم به جامعه خدمت میکند و در حقیقت از کانال علم از فردیت خود خارج میشود و به جامعه میپیوندد. شخصیت فردیاش از مجرای علم با شخصیت اجتماع متحد میگردد؛ ان چنان که قطره با دریا متحد میگردد. عالم در حقیقت جزئی از شخصیت خود را، یعنی فکر و اندیشهی خود را، با این پیوستن به اجتماع جاوید میکند. (مطهری، ج24: 463)
اساساً دین برای گذشت و فداکاری است. منطق دین ایثار است: «وَ یُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ» (حشر: 9) «وَ یُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْکِیناً وَ یَتِیماً وَ أَسِیراً» (دهر: 8) «من اصبحَ و لمْ یهْتمَّ بامورالمُسلمینَ فلیسَ بِمُسلم» (مطهری، ج17: 447)
2-12. تشخیص علومی که موردنیاز نیست:
توجه به تعریف غایی علم دینی، این پیام را دارد که موضوعات علوم اسلامی مطلوبیت بالذات ندارند و همان طور که استاد مطهری اشاره میکند، ممکن است علمی در شرایط و زمان خاص، از اوجب واجبات باشد و در شرایط و زمان دیگر، این طور نباشد. (مطهری، 1370: 265)
3-12. تشخیص موضوعاتی از یک علم که موردنیاز یا مفید نیست:
ممکن است کلیات یک علم مفید و مورد احتیاج باشد، اما بخش یا بخش هایی از آن این طور نباشد. مثلاً استاد مطهری از سلسله کتابهای آشنایی با علوم اسلامی، قبل از همه، به علم منطق میپردازد؛ اما در عین حال، با برخورد گزینشی و به خاطر عدم مفید بودن، صریحاً از مباحثی همچون حدود و تعریفات (حد تام و. . . ) صرف نظر میکند. (مطهری، ج5: 60-64)
4-12. اولویت بندی:
پس از کنار گذاشتن علوم یا بخش هایی از علوم که مفید و مورد احتیاج نیست، باید علوم مفید متناسب با نیازهای جامعه اولویت بندی شوند و تقدم و تأخر رتبی آنها تعیین گردد.
5-12. تدریس و تحصیل ناظر به نیازها:
توجه به تعریف غایی از علوم اسلامی و ترویج فرهنگ توجه به نیازهای جامعه سبب میشود که پس از گزینش و اولویت بندی فرآیند تعلیم جامعه و نیازهای آن را فراموش نکند، بلکه همواره تنها هدف آن پاسخ به احتیاجهای جامعه خواهد بود. استاد مطهری این نکته را حتی دربارهی آموزش اسلام به نسل جدید و مشتاق، مطرح میکند و میگوید:
«دانشکدهها و احیاناً وجود یک دانشگاه که در آن اسلام به سبک کلاسیک تدریس شود، لازم است. دانشگاهی که در آن علوم و معارف اسلامی تدریس بشود و علوم دیگر هم تا آنجا که مربوط به علوم و معارف اسلامی میشود، مثل مسائل روانشناسی، جامعه شناسی، مکاتب فلسفی و یا به خصوص فلسفهی مادی، در آن آخرین حد و آخرین نظریهاش تدریس شود و اسلام باید به صورت فنی و علمی و کلاسیک رسماً تدریس شود.» (مطهری، ج24: 310)
6-12. ارزش گذاری براساس انگیزهی عالمان و نه موضوع علم:
در فضای فکری موجود، ارزش گذاری براساس موضوع علوم است که مثلاً از نظر دینی، علومی مانند فقه و تفسیر و حدیث و. . . باارزش و علومی مانند پزشکی و فیزیک و شیمی کم ارزش و علوم یا فنونی مثل سینما و موسیقی و. . . . بی ازرش و چه بسا ضدارزش تلقی میشوند. اما نظام ارزش گذاری برخاسته از نگاه غایت گرایی چیز دیگری است.
به چه مناسبت ما اشعار عشقی امروالقیس و اشعار خمری ابونواس را به عنوان تحصیل علوم دینی یاد میگیریم؟ البته برای اینکه ما را در فهم زبان قرآن کمک میکند.
پس هر علمی که به حال اسلام و مسلمین نافع است و برای آنها لازم است، آن را باید از علوم دینی شمرد و اگر کسی خلوص نیت داشته باشد و برای خدمت به اسلام و مسلمین آن علم را تحصیل کند، مشمول اجر و ثواب هایی که در تحصیل علم گفته شده هست؛ مشمول این حدیث است که: «إنّ الملائکهَ لتَضَعُ اجنَحتها لِطالبٍ» (کلینی، 1365: 34) فرشتگان زیر پای طالبان علم پر مینهند. اما اگر خلوص نیت در کار نباشد، تحصیل هیچ علمی، ولو یاد گرفتن آیات قرآن باشد، اجر و ثوابی ندارد. (مطهری، 1368: 171-173)
13. جمع بندی و ارائهی پیشنهاد
گفتیم که دینی بودن علم از دو منظر قابل پیگیری است: اول اینکه علم باید با مبانی تفکر اسلامی و مخصوصاً اندیشهی توحید و شاخص «از اویی» سازگار باشد و عدم سازگاری حاکی از نادرستی آن، جهل مرکب است که این دیدگاه را مبناگرایی نامیدیم و در این مقاله به اشاره از آن گذشتیم. اما دیدگاه دوم غایت گرایی است که طبق آن، علم تولیدشده، مستقل از سازگاری تا عدم سازگاری آن با مبانی اسلامی و توحیدی، باید علمی نافع باشد و در راستای اهداف اسلام و جامعهی اسلامی به کار گرفته شود.
استاد مطهری به هر دو دیدگاه مذکور عنایت داشته و دو شاخص «از اویی» و «به سوی اویی» را معیار سنجش توحید و شرک در این دو عرصه معرفی کرده است. در این مقاله، با عنایت به شاخص دوم، به اولویت بندی سلسله ارزشها در تفکر اسلامی پرداختیم و عبادت و عدالت را دو ارزش اصیل و تمام ارزشهای دیگر، از جمله علم را ارزشهای ثانوی و دارای ارزش ابزاری دانستیم.
نتیجهی دیدگاه مذکور این است که علم طریقیت داشته باشد و نه مطلوبیت و نه عبارت دیگر، علم را به عنوان ابزاری مفید برای رسیدن به ارزشهای اصیل اولی و ثانوی دنبال کنیم و نه علم را برای علم. اما معیار مفید و نافع بودن علم را پاسخگویی آن به سؤالهای (عمدتاً) فردی و ارائهی راه حل برای مسئلههای (عمدتاً) اجتماعی دانستیم و به تبع از استاد مطهری، تصریح کردیم که طبق این دیدگاه، تقسیم متعارف علوم به دینی و غیردینی نادرست خواهد بود، زیرا عامل مؤثر در دینی بودن علم، انگیزه، هدف و نیت عالِم است و نه موضوع علم.
اما نکتهی مهمی که در پایان مقاله باید به آن اشاره کنیم این سؤال است که آیا ما، یعنی نویسندهی این سطور و شما خواننده و دیگران از اهل علم، واقعاً به غایت گرایی در علم دینی باور داریم؟ آیا ما شاخص «به سوی اویی» را به عنوان معیار توحید و شرک میپذیریم؟ آیا ما ارزش علم را فقط براساس میزان نفع و فایدهی الهی آن ارزیابی میکنیم؟ آیا ما دعای «اللهمَ إنّی اعوذُ بک من علمٍ لا ینفع» را که از جمله در تعقیب نماز عصر میخوانیم اصلاً مفاد آن دعا را قبول داریم؟ آیا هرگز احساس خطر کرده و از علم غیرمفید به خدا پناه برده ایم؟ آیا خطر علم برای علم یا سرگرم شدن به علوم لاینفع را به عنوان تهدیدی برای خود و جامعهی خود باور داریم؟ آیا اهمیت این امر چندان برای ما احراز شده است که اگر کسی در نظر یا عمل به این امر ملتزم نباشد، او را «مشرک» و به تعبیر استاد مطهری، «بیمار»بدانیم؟
استاد مطهری در مقدمهی کتاب داستان راستان، با اشاره به اینکه عدهای ایشان را به علت ساده بودن محتوای کتاب داستان راستان، از تألیف آن برحذر میداشتند، از این روحیه با عنوان یک بیماری اجتماعی یاد میکند و مینویسد:
در مدتی که مشغول نگارش یا چاپ این داستانها بودم، بعضی از دوستان، ضمن تحسین و اعتراف به سودمندی این کتاب، از اینکه من کارهای به عقیدهی آنها مهم تر و لازمتر خود را موقتاً کنار گذاشته و به این کار پرداخته ام، اظهار تأسف میکردند و ملامتم مینمودند که چرا چندین تألیف علمی مهم را در رشتههای مختلف به یک سو گذاشته ام و به چنین کار سادهای پرداختهام. حتی بعضی پیشنهاد کردند که حالا که زحمت این کار را کشیده ای، پس لااقل به نام خودت منتشر نکن! من گفتم چرا؟ مگر چه عیبی دارد؟ گفتند: اثری که به نام تو منتشر میشود، لااقل باید در ردیف همان اصول فلسفه باشد، این کار برای تو کوچک است. گفتم مقیاس کوچکی و بزرگی چیست؟ معلوم شد مقیاس بزرگی و کوچکی کار در نظر این آقایان مشکلی و سادگی آن است و کاری به اهمیت و بزرگی و کوچکی نتیجهی کار ندارند. هر کاری که مشکل است، بزرگ است؛ و هر کاری که ساده است، کوچک.
اگر این منطق و این طرز تفکر مربوط به یک نفر یا چند نفر میبود، من در اینجا از آن نام نمی بردم، متأسفانه این طرز تفکر- که جز یک بیماری اجتماعی و یک انحراف بزرگ از تعلیمات عالیهی اسلامی چیز دیگری نیست- در اجتماع ما زیاد شیوع پیدا کرده. چه زبانها را که این منطق نبسته و چه قلمها را که نشکسته و به گوشهای نیفکنده است؟
به همین دلیل است که ما امروز از لحاظ کتب مفید و مخصوصاً کتب دینی و مذهبی سودمند، بیش از اندازه فقیریم. هر مدعی فضلی حاضر است ده سال یا بیشتر صرف وقت کند و یک رطب و یابسی به هم ببافد و به عنوان یک اثر علمی، کتابی تألیف کند و با کمال افتخار نام خود را پشت آن کتاب بنویسد، بدون آنکه یک ذره به حال اجتماع مفید فایده باشد. اما از تألیف یک کتاب مفید، فقط به جرم اینکه ساده است و کسر شأن است، خودداری میکند! نتیجه همین است که آنچه بایسته و لازم است نوشته نمی شود و چیزهایی که زائد و بی مصرف است، پشت سر یکدیگر چاپ و تألیف میگردد. چه خوب گفته خواجه نصیرالدین طوسی: «افسوس که آنچه برده ام باختنی است/ بشناخته ها، تمام نشناختنی است/ برداشته ام هر آنچه باید بگذاشت/ بگذاشته ام هر آنچه برداشتنی است».
عاقبه الامر در جواب آن آقایان گفتم: این پیشنهاد شما مرا متذکر یک بیماری اجتماعی کرده و نه تنها از تصمیم خود صرف نظر نمی کنم، بلکه در مقدمهی کتاب، از این پیشنهاد شما به عنوان یک بیماری اجتماعی نام خواهم برد. (مطهری، ج18: 190-191)
راه حل دینی کردن علم براساس دیدگاه غایت گرایی روشن است. برای نیل به علم دینی، باید به علم نافع پرداخت که درواقع علم بومی است؛ علمی پاسخگو به سؤالها و مسئلههای جامعه، علمی که از یک سو سؤالها و مسئلههای بومی به آن و به نهادهای مربوط مانند حوزههای علمیه، دانشگاه ها، پژوهشگاهها و. . . عرضه میشود و سازوکاری برای این کار وجود دارد و از سوی دیگر، دستاوردهای علمی این نهادها فاصلهی هرچه کمتری با اجرا در جامعه دارند.
در ارزیابی میزان دینی بودن سه شاخهی اصلی علوم در کشور، با تخمینی نسبی و غیرمستند، میتوان علوم پزشکی را مفیدترین و لذا دینی ترین شاخهی علوم دانست که رابطهی روشن و مستقیمی با سلامت مردم جامعه دارد. علوم فنی و مهندسی در رتبهی بعدی قرار دارد که فواید خود را در صنعت و ابزارسازی جامعه نشان میدهد و در این عرصه شاهد تشکیل انجمن پیشبرد ارتباط صنعت و دانشگاه بوده ایم. آخرین رتبه اما از آن علوم انسانی است که شاید برای عدهای معلوم نباشد فایده و اثربخشی آن کجا آشکار میشود!
در این راستا، مهمترین پیشنهاد آن است که برای هر رشته از شاخههای علوم و مخصوصاً علوم انسانی، شاخص بهره وری تعریف شود. این شاخص، که میزان مفید و نافع بودن هر رشته برای جامعه را میشناساند. درواقع میزان دینی بودن آن رشته یا شاخه از علم را نیز مطابق با دیدگاه غایت گرایی تعیین میکند. بدین منظور، باید به طراحی حوزه ها، محورهای ذیل هر حوزه و شاخصهای ذیل هر محور، در سنجش میزان دینی بودن هریک از علوم پرداخت که نویسندهی این مقاله پیش نویسی در این زمینه آماده کرده و در نظر داشت در این همایش ارائه کند که این توفیق از او سلب شد و امید است در مجالی دیگر، این پیشنهاد ارائه گردد.
پینوشتها:
1. استادیار دانشگاه امام صادق (علیه السلام).
کتابنامه :
1. قرآن کریم، با ترجمهی آیت الله مکارم شیرازی.
2. نهج البلاغه، (1417ه. ق)، نسخهی المعجم المفهرس، قم، مؤسسهی النشر الاسلامیه.
3. ابن ماجه قزوینی، محمد بن یزید، سنن، ج1، به تحقیق محمد فؤاد عبدالباقی، بی جا، دارالفکر للطباعه و النشر و التوزیع، بی تا.
4. خمینی، امام، سید روح الله الموسوی، 1357، ولایت فقیه، حکومت اسلامی، تهران، انتشارات امیرکبیر.
5. خمینی، امام، سیدروح الله الموسوی، 1378، صحیفهی امام، تهران، مؤسسهی تنظیم و نشر آثار امام خمینی (رحمة الله علیه).
6. قمی، شیخ عباس، 1373، کلیات مفاتیح الجنان، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
7. کلینی، محمد بن یعقوب، 1365، الکافی، ج1، تهران، انتشارات دارالکتب الاسلامیه.
8. مجلسی، علامه محمدتقی، 1362، بحارالانوار، ج1، تهران، دارالکتب الاسلامیه.
9. مطهری، مرتضی، 1364، امامت و رهبری، تهران، صدرا، چاپ دوم.
10. مطهری، مرتضی، 1370، بیست گفتار، تهران، صدرا، چاپ هفتم.
11. مطهری، مرتضی، 1368، ده گفتار، تهران، صدرا، چاپ پنجم.
12. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد مطهری، ج1: عدل الهی، انسان و سرنوشت، علل گرایش به مادیگری، نسخهی الکترونیکی.
13. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد مطهری، ج2: مقدمهای بر جهان بینی اسلامی (انسان و ایمان، جهان بینی توحیدی، وحی و نبوت، انسان در قرآن، جامعه و تاریخ)، نسخهی الکترونیکی.
14. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد مطهری، ج3: جهان بینی الهی و جهان بینی مادی، کلام، ختم نبوت، پیامبر امی، ولاءها و ولایت ها، مدیریت و رهبری در اسلام، امدادهای غیبی در زندگی بشر، درسی که از فصل بهار باید آموخت، خورشید دین هرگز غروب نمی کند، نبرد حق و باطل، فطرت، نسخهی الکترونیکی.
15. مطهری، مرتضی، مجموعهی آثار استاد مطهری، ج5: سیر فلسفه در اسلام، کلیات علوم اسلامی (منطق، فلسفه)، شرح منظومه، نسخهی الکترونیکی.
16. مطهری، مرتضی، مجموعهی آثار استاد مطهری، ج17: حماسهی حسینی، نسخهی الکترونیکی.
17. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد مطهری، ج18: سیرهی ائمهی اطهار (علیه السلام)، داستان راستان، نسخهی الکترونیکی.
18. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد مطهری، ج21: اسلام و نیازهای زمان (1و 2)، اسلام و نیازهای جهان امروز، قوانین اسلام در مقایسه با توسعه و تحول دنیای جدید، نسخهی الکترونیکی.
19. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد مطهری، ج22: حکمت عملی، حکمتها و اندرزها، فلسفهی اخلاق، تعلیم و تربیت در اسلام، نسخهی الکترونیکی.
20. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد مطهری، ج24: عرفان، انسان کامل، عرفان حافظ، آزادی معنوی، تقوا، احترام حقوق و تحقیر دنیا، شداید و گرفتاری ها، فواید و آثار ایمان، عقل و دل، دعا، نسخهی الکترونیکی.
21. مولانا، جلال الدین محمد بلخی، (1375)، مثنوی معنوی، به تصحیح عبدالکریم سروش، تهران، شرکت انتشارات علمی فرهنگی