سفارش تبلیغ
صبا ویژن
گرامی ترین عزّت، دانش است، زیرا با آنشناخت معاد و معاش به دست آید و خوارترین خواری، نادانی [امام علی علیه السلام]
بشنو این نی چون حکایت می کند
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» قاریان باصلابت و شجاع‏

تعدادى از نمایندگان قبائل اطراف مدینه براى تضعیف و کم کردن نیروى اسلام و انتقام گرفتن از مسلمانان به حیله و خدعه وارد شهر شده به محضر پیامبر اسلام مشرف گشته و گفتند: اى پیامبر حق دلهاى ما مجذوب اسلام شده و محیط ما براى قبول اسلام مهیاست، ضرورت دارد عده‏اى از اصحاب خود را همراه ما بفرستید که در میان قبائل تبلیغ دین کنند، قرآن به ما بیاموزند و ما را با حلال و حرام خدا آشنا سازند.

پیامبر از نظر ظاهر مسئولیت داشت به دعوت این گروه که نمایندگان قبائل بزرگ بودند پاسخ دهد به این خاطر دسته‏اى را به فرماندهى (مرئد) همراه نمایندگان قبائل به آن نقاط مورد نظر فرستاد.

این گروه تبلیغى همراه نمایندگان قبائل از مدینه بیرون رفتند و به تدریج از قلمرو قدرت و حکومت مسلمانان دور شدند تا به نقطه‏اى معروف به رجیع رسیدند در آنجا نمایندگان قبائل نیات پلید خود را آشکار نموده و به کمک قبیله هذیل تصمیم گرفتند که افراد اعزامى را دستگیر و سپس نابود کنند!

گروه تبلیغى در آن نقطه در حالى که دسته‏هاى مسلح خائن آنان را محاصره کرده بودند، پناهگاهى جز قبضه‏هاى شمشیر خود نداشتند، از این جهت دست به قبضه هاى شمشیر برده آماده دفاع شدند ولى دشمنان سوگند یاد کردند که ما قصدى جز دستگیرى شما نداریم و منظور ما این است که شما را زنده به مقامات قریش تحویل دهیم و در برابر آن مبلغى پول از آنان بگیریم.

مبلغان به یکدیگر نگریستند و بیشتر آنان تصمیم گرفتند که با دشمن به جنگ برخیزند و به آنان اعلام داشتند: ما از مشرک و بت‏پرست پیمان نمى‏پذیریم، سپس دست به اسلحه بردند و مردانه در راه دفاع از اسلام و تبلیغ فرهنگ حق نبرد کردند و جان خود را در راه خداوند فدا کردند.

تنها سه نفر به نام‏هاى زیدبن‏دثنه، خبیب عدّى و طارق شمشیرها را غلاف و تسلیم شدند، طارق در نیمه راه از تسلیم شدنش پشیمان شد، دست از بند رها کرد و به سوى دشمن حمله برد، دشمنان عقب نشستند و با پرتاب سنگ او را از پا در آورده همانجا به خاک سپردند.

ولى دو اسیر دیگر به مقامات رسمى کفار مکه سپرده شدند تا در برابر آنان دو اسیرى که از قبیله اسیر کنندگان بودند آزاد شوند.

صفوان‏بن‏امیه که پدرش در جنگ بدر به قتل رسیده بود زیدبن‏دثنه را خریدارى کرد تا انتقام پدر را با کشتن یک مبلغ اسلامى بگیرد، قرار بر این شد که در یک اجتماع با عظمت زید را به دار بیاویزند، چوبه‏دار، در تنعیم محل مقدس که براى عمره مفرده احرام مى‏بندند نصب شد، قریش و هم پیمانان آنان آمدند و در آن نقطه جمع شدند، محکوم کنار چوبه‏دار ایستاده و دقایقى بیشتر از عمرش باقى نمانده بود، ابوسفیان فرعون مکه که دست پلیدش پشت پرده همه حوادث کار مى‏کرد رو به زید نمود و گفت: تو را به خدائى که به او ایمان دارى سوگند مى‏دهم آیا مى‏خواهى محمد به جاى تو کشته شود و تو آزاد شده به خانه و کاشانه نزد اهل و عیالت برگردى؟

زید با کمال شجاعت و صلابت گفت: من هرگز راضى نمى‏شوم خارى به پاى پیامبر فرو رود گرچه به بهاى آزادى من تمام شود.

پاسخ زید حال ابوسفیان را منقلب ساخت و از کثرت عشق یاران پیامبر به آن انسان والا شگفت زده شد و گفت در همه عمرم یاران کسى را مانند محمد نیافتم که تا این اندازه فداکار و عاشق باشند.

چیزى نگذشت که زید بالاى دار رفت و مرغ روحش به سوى حریم قرب دوست به پرواز آمد و در راه دفاع از کیان اسلام به خاطر و مشت زدن به دهن دشمن و مبارزه با شرک و بت‏پرستى به شرف شهادت رسید.

نفر دوم خبیب مدت‏ها در بازداشتگاه اسیر بود، شوراى مکه تصمیم گرفت که او را نیز در تنعیم به دار بزند، مراسم به دار آویختن آماده شد، خبیب در کنار چوبه دار از قاتلان مهلت خواست که دو رکعت نماز بخواند، دو رکعت را در کمال اختصار به جاى آورد، سپس رو به سران مکه کرد و گفت: اگر نبود که گمان کنید من از مرگ بیم و هراس دارم بیش از این نماز مى‏خواندم و رکوع و سجده نمازم را طولانى مى‏کردم، آنگاه رو به جانب حق کرد و گفت: خدایا ما به مأموریتى که از سوى پیامبر داشتیم عمل کردیم، فرمان به دار کشیدنش صادر شد چون بر سر دار قرار گرفت گفت: خدایا شاهدى که یک دوست در اطراف من نیست که سلامم را به پیامبر برساند، خدایا تو سلام مرا به او برسان، حالات این انسان ملکوتى و فداکار ابوعقبه را که از سران شرک بود خشمگین ساخت تا جائى که از جاى برخاست و ضربتى به پیکر خبیب زد و او را شهید کرد. «1»

 

اظهار حق در برابر ستمکار کم‏نظیر

 

حره دختر حلیمه سعدیه فانى در ولایت امیرمؤمنان است که با زبان الهى و ملکوتى خود که وصل به دریائى که ایمان به خدا بود در برابر ستمگرى کم‏نظیر و خون‏ریزى خائن و سفاکى بى‏باک به جهاد و اظهار حق و پاسدارى از ولایت برخاست. هنگامى که بر حجاج وارد شد، حجاج پرسید: تو حره دختر حلیمه سعدیه هستى، حره گفت: فراست و تیز هوشى از غیر مؤمن؟!

حجاج گفت: خدا تو را به اینجا آورد، مى‏گویند: تو على را از ابوبکر و عمر و عثمان بالاتر و برتر مى‏دانى گفت آنان که این مطلب را از قول من نقل مى‏کنند دروغ مى‏گویند، من على را فقط از اینان برتر نمیدانم، حجاج گفت: دیگر از چه کسانى او را برتر میدانى؟

گفت: از آدم، نوح، لوط، ابراهیم، موسى، داود، سلیمان، و عیسى بن‏مریم (ع).

حجاج گفت: واى بر تو! او را از صحابه و هشت پیامبر بزرگ برتر میدانى؟ اگر اقامه دلیل ننمائى سرت را از تنت جدا مى‏کنم. حره گفت: خدا در قرآن او را بر این پیامبران مقدم داشته، من از پیش خود نگفتم، خدا درباره آدم مى‏فرماید:

وَ عَصى‏ آدَمُ رَبَّهُ فَغَوى‏: «2»

آدم از خواسته خدا که نزدیک نشدن به درخت بود روى برگرداند در نتیجه ناکام شد.

و در حق على مى‏فرماید:

وَ کانَ سَعْیُکُمْ مَشْکُوراً: «3»

و کوشش و تلاشتان مقبول درگاه خدا قرارگرفته است.

حجاج گفت: آفرین به چه دلیل او را بر نوح و لوط ترجیح مى‏دهى؟ گفت: خدا درباره آن دو پیامبر گفته است:

ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِینَ کَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَ امْرَأَتَ لُوطٍ کانَتا تَحْتَ عَبْدَیْنِ مِنْ عِبادِنا صالِحَیْنِ فَخانَتاهُما فَلَمْ یُغْنِیا عَنْهُما مِنَ اللَّهِ شَیْئاً وَ قِیلَ ادْخُلَا النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِینَ: «4»

خدا براى کافران زن نوح و زن لوط را مثل زده که تحق سرپرستى و زوجیت دو بنده شایسته از بندگان ما بودند ولى در امر دین و دیندارى به آن دو بنده ما خیانت ورزیدند و آن دو پیامبر چیزى از عذاب خدا را از آن دو زن برطرف نکردند.

و هنگام مرگ به آن دو گفته شد: وارد شوندگان به آتش وارد آتش شوید.

ولى همسر على فاطمه است که خدا با خوشنودى او خوشنود مى‏گردد و از خشم او به خشم مى‏آید.

حجاج گفت: آفرین، به چه دلیل او را از ابراهیم برتر میدانى؟

گفت: خدا درباره ابراهیم گفته:

وَ إِذْ قالَ إِبْراهِیمُ رَبِّ أَرِنِی کَیْفَ تُحْیِ الْمَوْتى‏ قالَ أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قالَ بَلى‏ وَ لکِنْ لِیَطْمَئِنَّ قَلْبِی: «5»

و یاد کن هنگامى که ابراهیم گفت: پرودگار را به من بنمایان که چگونه مردگان را زنده مى‏کنى؟ خدا فرمود: آیا به قدرتم نسبت به زنده کردن مردگان ایمان نیاورده‏اى، گفت چرا ولى مشاهده این حقیقت را با دو چشم خواستم تا قلبم آرامش یابد.

ولى مولایم امیرمؤمنان فرمود:

«لو کشف الغطاء ما ازدرت یقیناً:»

اگر پرده‏ها از چهره همه حقایق هستى کنار رود بر یقینم نمى‏افزاید و این سخن را نه کسى قبل از او گفت و نه پس از او.

حجاج گفت: آفرین چرا او را بر موسى مقدم دارى؟

گفت خداوند در حق موسى فرموده:

فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً یَتَرَقَّبُ: «6»

پس موسى ترسان و نگران در حالى که حوادث تلخى را انتظار مى‏کشید از شهر بیرون رفت.

اما فرزند ابوطالب شب هجرت پیامبر که معروف به لیله المبیت است، در بستر پیامبر آرمید و هیچ هراسى به او راه نیافت و خدا درباره‏اش فرمود:

مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ: «7»

و از مردم کسى است که جانش را براى خوشنودى خدا مى‏فروشد و خدا به بندگان مهربان است.

حجاج گفت: آفرین بر تو، چرا على را بر داود و سلیمان ترجیح مى‏دهى، گفت: خدا او را برتر دانسته، در کتابش مى‏گوید:

إِنَّا جَعَلْناکَ خَلِیفَةً فِی الْأَرْضِ فَاحْکُمْ بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَ لا تَتَّبِعِ الْهَوى‏ فَیُضِلَّکَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِینَ یَضِلُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ: «8»

اى داود و همانا تو را در زمین جانشین و نماینده خود قرار دادیم پس میان مردم به حق داورى کن و از هواى نفس پیروى منما که تو را از راه خدا منحرف مى‏کند.

حجاج پرسید: این آیه اشاره به کدام قضاوت داود دارد؟

گفت: مردى مالک باغ انگورى بود و دیگرى گوسپند داشت، گوسپندان به باغ انگور رفته و آنجا چریدند، این دو مرد نزد داود شکایت برند داود چنین قضاوت کرد که: گوسپند را بفروشند و پول آن را در بهبود سازى باغ هزینه کنند تا به صورت اول باز گردد، سلیمان فرزند داود گفت: پدر از شیر گوسپندان به صاحب باغ دهند تا باغ را آباد کند خدا فرموده:

فَفَهَّمْناها سُلَیْمانَ: «9»

ما آن را به سیلمان تفهیم کردیم.

اما امیرمؤمنان فرموده: از من بپرسید از مطالب فوق عرش، از من بپرسید درباره زیر عرش، از من بپرسید پیش از آن که مرا از دست بدهید و از دیدارم محروم شوید.

و نیز روز فتح خیبر به محضر پیامبر شرفیاب شد، رسول خدا به حاضرین فرمود: برترین شما، داناترین شما و بهترین قضاوت کننده شما على است.

حجاج گفت آفرین چرا او را از سلیمان برترى دانى؟

گفت: سلیمان از خدا خواست:

رَبِّ اغْفِرْ لِی وَ هَبْ لِی مُلْکاً لا یَنْبَغِی لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِی: «10»

پروردگارا حکومتى به من بخش که پس از من سزاوار هیچ کس نباشد ولى على (ع) فرمود: اى دنیا من تو را سه طلاقه کرده‏ام و نیازى به تو ندارم، آنگاه این آیه درباره‏اش نازل شد:

تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِینَ لا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ: «11»

آن سراى پر ارزش آخرت را براى کسانى قرار مى‏دهیم که در زمین هیچ برترى و تسلطى و هیچ فسادى را نمى‏خواهند و فرجام نیک براى پرهیزکاران است.

حجاج به او آفرین گفت و از او پرسید چرا او را از عیسى برتر میدانى؟

گفت: خدا درباره عیسى گفته:

إِذْ قالَ اللَّهُ یا عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ أَ أَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِی وَ أُمِّی إِلهَیْنِ مِنْ دُونِ اللَّهِ قالَ سُبْحانَکَ ما یَکُونُ لِی أَنْ أَقُولَ ما لَیْسَ لِی بِحَقٍّ إِنْ کُنْتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ تَعْلَمُ ما فِی نَفْسِی وَ لا أَعْلَمُ ما فِی نَفْسِکَ إِنَّکَ أَنْتَ عَلَّامُ الْغُیُوبِ ما قُلْتُ لَهُمْ إِلَّا ما أَمَرْتَنِی بِهِ: «12»

و عرصه هول‏انگیز قیامت را یاد کنید هنگامى که خدا به عیسى‏بن‏مریم مى‏فرماید: آیا تو به مردم گفتى که مرا و مادرم را به عنوان دو معبود به جاى خدا انتخاب کنید؟ مى‏گوید منزه و پاکى مرا چنین قدرتى نمى‏باشد که آنچه را حق من نیست بگویم، اگر آن را گفته باشم یقیناً تو آن را میدانى، تو از آنچه در جان و روح و باطن من‏ است آگاهى و من از آنچه در ذات توست بى‏خبرم زیرا تو بر نهان‏ها بسیار دانائى، جز آنچه را تو به من فرمان دادى به مردم نگفتم.

عیسى قضاوت درباره کسانى که او و مادرش را خدا دانستند به قیامت واگذاشت ولى على (ع) کسانى را که درباره او غلو کردند محاکمه نمود و به کیفر رسانید.

اینها فضائل و مناقب على است و دیگران را با او جاى قیاس نیست.

حجاج او را تحسین نمود و گفت: سئوالات مرا خوب پاسخ گفتى وگرنه تو را مجازات مى‏کردم. «13»

 

بیان حقایق در برابر امویان‏

سلیمان عبدالملک در حالى که عازم مکه بود به مدینه وارد شد و چند روزى را در آن شهر اقامت گزید. پرسید در مدینه کسى هست که یکى از اصحاب پیامبر را درک کرده باشد؟ به او گفتند: ابو حازم.

دنبال او فرستاد تا وارد بر سلیمان شد، سلیمان بن عبد الملک به او گفت: اى ابو حازم این چه ستمى است که روا داشتى؟!

ابو حازم گفت: چه جفا و ستمى از من دیدهاى؟ گفت: اى ابو حازم همه چهرههاى معروف مدینه به دین من آمدند جز تو گفت: اى امیر به خدا پناه میبرم که سخنى بگوئى که حقیقت ندارد، پیش از امروز مرا نمیشناختى و من هم تو را ندیده بودم بنابراین چه دلیلى براى دیدار تو داشتم.

سلیمان روى به محمد بن شهاب زهرى کرد و گفت: پیرمرد درست میگوید و تو در این که میگوئى بدون عذر به دیدنت نیامده خطا کردى.

سلیمان بن عبد الملک گفت: اى ابو حازم ما را چه میشود که از مردن کراهت داریم و مرگ براى ما ناخوشایند است؟

ابو حازم گفت: براى این که شما با فساد و گناه و عصیانتان آخرت را خراب کردید، و دنیایتان را به خیال خود آباد نمودید، روى این حساب انتقال از آبادى را به ویرانه کراهت دارید.

گفت: باو حازم درست گفتى، اکنون بگو: فردا چگونه وارد بر خدا مى‏شویم؟ گفت: اما نیکوکار مانند غائبى است که به اهل و عیالش وارد مى‏شود و اما بدکار غلامى فرارى است که به مولایش مى‏رسد.

سلیمان گریه کرد و گفت: اى کاش مى‏دانستم وضع ما در پیشگاه خدا چیست؟

ابوحازم گفت: اعمال خود را بر کتاب خدا عرضه کن، گفت به کجاى کتاب خدا؟ گفت: به این آیات:

إِنَّ الْأَبْرارَ لَفِی نَعِیمٍ وَ إِنَّ الْفُجَّارَ لَفِی جَحِیمٍ: «14»

بى‏تردید نیکان در نعمت دائم‏اند و مسلماً فاجران در دوزخ‏اند سلیمان گفت: اى ابوحازم پس رحمت خدا کجاست؟ ابوحازم گفت:

إِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِ قَرِیبٌ مِنَ الْمُحْسِنِینَ: «15»

بى‏تردید رحمت خدا به نیکوکاران نزدیک است.

سلیمان گفت: ابوحازم کدام بندگان نزد خدا گرامى‏ترند؟ گفت: صاحبان مروت و خرد.

پرسید در میان اعمال چه عملى برتر است؟ گفت انجام واجبات به شرط ترک محرمات، سئوال کرد کدام دعا مستجاب‏تر است؟ گفت دعاى کسى که در حق او نیکى شده نسبت به نیکى کننده، گفت کدام صدقه افضل است؟ گفت: پرداخت به فقیر بدحال گرفتار و عیال‏وار سنگین خرج که در آن منت و آزار نباشد.

سلیمان گفت کدام گفتار عادلانه‏تر است؟ ابوحازم گفت: سخن حق در برابر کسى که از او میترسى یا به او امید دارى.

گفت: کدام یک از مؤمنان زیرک‏تر است؟ پاسخ داد: مؤمنى که بر اساس طاعت خدا عمل کند و مردم را نیز به طاعت حق راهنمائى نماید، پرسید کدام یک از مومنان احمق‏تر است؟ گفت: کسى که در خواسته‏هاى نامشروع دیگرى افتد، بى‏تردید او ستم‏کارى است که آخرتش را به قیمت به دست آوردن دنیا فروخته است.

سلیمان گفت: نسبت به آنچه که ما در آن قرار داریم چه نظرى دارى؟ پاسخ داد امیر مرا معذور بدار، سلیمان گفت: کلام تو نصیحتى است که ما آن را دریافت مى‏کنیم. گفت: امیر پدرانت بر این مردم با قدرت اسلحه چیره شدند و این حکومت را به زور به چنگ آوردند، در این زمینه با مسلمانان مشورت نکردند، و رضاى آنان را به دست نیاوردند، مردم را تا توانستند بدون عذر شرعى کشتند و کشتارشان عظیم بود و نهایتاً از دنیا بیرون رفته به کام مرگ افتادند، اگر مى‏فهمیدى چه گفتند و درباره آنان چه مى‏گویند فکرى غیر این مى‏کردى!

یکى از بارگاه نشینان سلیمان گفت: چه بد گفتى اى ابوحازم. ابوحازم گفت: اى دروغگو ساکت باش، به یقین خدا از دانشمندان نسبت به بیدار کردن مردم و دورى از کتمان حق پیمان گرفته است.

سلیمان گفت: چگونه خود را اصلاح کنیم؟ ابوحازم گفت: خودستائى را واگذارید به مروت و جوانمردى آراسته شوید و بیت‏المال را عادلانه میان مردم‏ تقسیم کنید. سلیمان گفت: از کجا به دست آوریم؟ پاسخ داد از طریق حلال به دست آورید و در جاى مناسبش هزینه کنید.

سلیمان گفت: ابوحازم دوست دارى از اصحاب دربار ما شوى، وُسعى از بیت‏المال عاید تو گردد؟ پاسخ داد: به خدا پناه مى‏برم گفت: چرا؟ جواب داد مى‏ترسم اندک میلى به شما پیدا کنم، در نتیجه خدا در دنیا و در آخرت مرا دو چندان عذاب کند، گفت: ابوحازم حاجاتت را از من بخواه، گفت: مرا از عذاب دوزخ نجات ده و در بهشت درآور، سلیمان گفت: اینگونه برنامه‏ها بر عهده من نیست، ابوحازم گفت من هم جز اینها حاجتى ندارم.

سلیمان گفت: ابوحازم مرا دعا کن، ابوحازم گفت: پروردگارا اگر سلیمان دوست توست خیر دنیا و آخرت را برایش فراهم آر، و اگر دشمن توست وجودش را به آنچه که دوست دارى و مى‏خواهى بگیر.

سلیمان گفت مرا موعظه کن، ابوحازم گفت مختصر و فراوان گفتم اگر اهل شنیدن باشى و اگر اهلش نباشى سزاوار نیست با کمانى که زه ندارد تیراندازى کنم.

گفت سفارشى به من بنما، گفت تو را مختصر سفارشى مى‏کنم، خدایت را بزرگ بشمار و مواظب باش که تو را در کارى که از آن نهیت کرده ببیند، یا تو را در عملى که به آن فرمانت داده نیابد. «16»

 

پی نوشت ها:

 

______________________________

(1)- مغازى واقدى، ج 1، ص 359.

(2)- طه، آیه 121.

(3)- انسان، آیه 22.

(4)- تحریم، آیه 10

(5)- بقره، آیه 260(6)- قصص، آیه 21.

(7)- بقره، آیه 207.

(8)- ص، 26.

(9)- انبیاء 72.

(10)- ص، آیه 35.

(11)- قصص، آیه 83.

(12)- مائده، آیه 116.

(13)- زنان قهرمان، ج‏

(14)- انفطار، آیات 13- 14.

(15)- اعراف، آیه 56.

(16)- روح‏البیان، ج 1، ص 158.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( دوشنبه 94/5/19 :: ساعت 11:19 صبح )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

مرنجان و مرنج
عزاداری از سنت های پیامبر اکرم (ص) است
سعادت ابدی در گرو اشک و عزاداری بر سیدالشهدا علیه السلام
سبک زندگی قرآنی امام حسین (علیه السلام)
یاران امام حسین (ع) الگوی یاران امام مهدی (عج)
آیا شیطان به دست حضرت مهدی علیه السلام کشته خواهد شد؟
ارزش اشک و عزا بر مصائب اهل بیت علیهم السلام
پیوستگان و رهاکنندگان امام حسین علیه السلام
امام حسین علیه السلام در آیینه زیارت
پیروان مسیح بر قوم یهود تا روز قیامت برترند!
نگاهی به شخصیت جهانی امام حسین «علیه السلام»
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 210
>> بازدید دیروز: 984
>> مجموع بازدیدها: 1357750
» درباره من

بشنو این نی چون حکایت می کند

» فهرست موضوعی یادداشت ها
دینی و مذهبی[871] . عشق[360] . آشنایی با عرفا[116] . جدایی از فرهنگ[114] . موسیقی[66] . داستانک[2] . موعود . واژگان کلیدی: بیت المال . صحابی . عدالت . جزیه . جنایات جنگ . حقوق بشردوستانه . حکومت . خراج . علی علیه‏السلام . لبنان . مالیات . مصرف . مقاله . منّ و فداء . ادیان . اسرای جنگی . اعلان جنگ . انصاری . ایران . تقریب مذاهب . جابر .
» آرشیو مطالب
نوشته های شهریور85
نوشته های مهر 85
نوشته زمستان85
نوشته های بهار 86
نوشته های تابستان 86
نوشته های پاییز 86
نوشته های زمستان 86
نوشته های بهار87
نوشته های تابستان 87
نوشته های پاییز 87
نوشته های زمستان87
نوشته های بهار88
نوشته های پاییز88
متفرقه
نوشته های بهار89
نوشته های تابستان 89
مرداد 1389
نوشته های شهریور 89
نوشته های مهر 89
آبان 89
آذر 89
نوشته های دی 89
نوشته های بهمن 89
نوشته های اسفند 89
نوشته های اردیبهشت 90
نوشته های خرداد90
نوشته های تیر 90
نوشته های مرداد90
نوشته های شهریور90
نوشته های مهر 90
نوشته های تیر 90
نوشته های مرداد 90
نوشته های مهر 90
نوشته های آبان 90
نوشته های آذر 90
نوشته های دی 90
نوشته های بهمن 90
نوشته های اسفند90
نوشته های فروردین 91
نوشته های اردیبهشت91
نوشته های خرداد91
نوشته های تیرماه 91
نوشته های مرداد ماه 91
نوشته های شهریور ماه91
نوشته های مهر91
نوشته های آبان 91
نوشته های آذرماه91
نوشته های دی ماه 91
نوشته های بهمن ماه91
نوشته های بهار92
نوشته های تیر92
نوشته های مرداد92
نوشته های شهریور92
نوشته های مهر92
نوشته های آبان92
نوشته های آذر92
نوشته های دی ماه92
نوشته های بهمن ماه92
نوشته های فروردین ماه 93
نوشته های اردیبهشت ماه 93
نوشته های خردادماه 93
نوشته های تیر ماه 93
نوشته های مرداد ماه 93
نوشته های شهریورماه93
نوشته های مهرماه 93
نوشته های آبان ماه 93
نوشته های آذرماه 93
نوشته های دیماه 93
نوشته های بهمن ماه 93
نوشته های اسفند ماه 93
نوشته های فروردین ماه 94
نوشته های اردیبهشت ماه94
نوشته های خرداد ماه 94
نوشته های تیرماه 94
نوشته های مرداد ماه 94
نوشته های شهریورماه94
نوشته های مهرماه94
نوشته های آبان ماه94

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
کنج دل🩶
همراه با چهارده معصوم (علیهم السلام )ویاران-پارسی بلاگ
پیام شهید -وبگاه شهید سید علی سعادت میرقدیم
دانشجو
(( همیشه با تو ))
بر بلندای کوه بیل
گل رازقی
نقاشخونه
قعله
hamidsportcars
ir-software
آشفته حال
بوستــــــان ادب و عرفــان قـــــــرآن
سرباز ولایت
مهندس محی الدین اله دادی
گل باغ آشنایی
...عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
وبلاگ عقل وعاقل شمارادعوت میکند(بخوانیدوبحث کنیدانگاه قبول کنید)
بهارانه
*تنهایی من*
بلوچستان
تیشرت و شلوارک لاغری
اقلیم شناسی دربرنامه ریزی محیطی
کشکول
قدم بر چشم
سه ثانیه سکوت
نگارستان خیال
گنجدونی
بهارانه
جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی
نگاهی نو به مشاوره
طب سنتی@
سرچشمـــه فضیـلـــت ها ؛ امـــام مهــدی علیــه السلام
اکبر پایندان
Mystery
ermia............
پلاک آسمانی،دل نوشته شهدا،اهل بیت ،و ...
اسیرعشق
چشمـــه ســـار رحمــت
||*^ــــ^*|| diafeh ||*^ــــ^ *||
کلّنا عبّاسُکِ یا زَینب
جلال حاتمی - حسابداری و حسابرسی
بهانه
صراط مستقیم
تــپــش ِ یکــ رویا
ماییم ونوای بینوایی.....بسم الله اگرحریف مایی
سلحشوران
گیاه پزشکی 92
مقبلی جیرفتی
تنهایی افتاب
طراوت باران
تنهایی......!!!!!!
تنهای93
سارا احمدی
فروشگاه جهیزیه و لوازم آشپزخانه فدک1
.: شهر عشق :.
تا شقایق هست زندگی اجبار است .
ماتاآخرایستاده ایم
هدهد
گیسو کمند
.-~·*’?¨¯`·¸ دوازده امام طزرجان¸·`¯¨?’*·~-.
صحبت دل ودیده
دانلود فایل های فارسی
محقق دانشگاه
ارمغان تنهایی
* مالک *
******ali pishtaz******
فرشته پاک دل
شهیدباکری میاندوآب
محمدمبین احسانی نیا
کوثر ولایت
سرزمین رویا
دل نوشته
فرمانده آسمانی من
ایران
یاس دانلود
من.تو.خدا
محمدرضا جعفربگلو
سه قدم مانده به....
راز نوشته بی نشانه
یامهدی
#*ReZa GhOcCh AnN eJhAd*#(گوچـی جـــون )
امام خمینی(ره)وجوان امروز
فیلم و مردم
پیکو پیکس | منبع عکس
پلاک صفر
قـــ❤ــلـــــب هـــــای آبـــــی انــ❤ـــاری
اسیرعشق
دل پرخاطره
* عاشقانه ای برای تو *
farajbabaii
ارواحنا فداک یا زینب
مشکات نور الله
دار funny....
mystery
انجام پروژه های دانشجویی برای دانشجویان کنترل
گل یا پوچ؟2
پسران علوی - دختران فاطمی
تلخی روزگار....
اصلاحات
گل خشک
نت سرای الماس
دنیا
دل پر خاطره
عمو همه چی دان
هرکس منتظر است...
سلام محب برمحبان حسین (ع)
ادامس خسته من elahe
دهکده کوچک ما
love
تقدیم به کسی که باور نکرد دوستش دارم
گروه اینترنتی جرقه داتکو
مدوزیبایی
من،منم.من مثل هیچکس نیستم
Tarranome Ziba
پاتوق دختر و پسرای ایرونی
اسرا
راه زنده،راه عشق
وبلاگ رسمی محسن نصیری(هامون)(شاعر و نویسنده)
وب سایت شخصی یاسین گمرکی
حسام الدین شفیعیان
عکسهای سریال افسانه دونگ یی
ܓ✿ دنـیــــاﮮ مـــــــن
Hunter
حسام الدین شفیعیان
دهکده علم و فناوری
اسیرعشق
دختر باحال
*دلم برای چمران تنگ شده.*
♥تاریکی♡
به یادتم
باز باران با محرم
تنهایی ..............
دوستانه
هرچه می خواهد دل تنگم میذارم
زندگی
نیلوفر مرداب
فقط طنزوخنده
تینا!!!!
شیاطین سرخ
my love#me
سرزمین خنگا
احکام تقلید
•.ღ♥ فرشتــ ـــ ـه تنهــ ــ ــایی ♥ღ.•
فوتسال بخش جنت (جنت شهر )
حقیقت صراط
...دیگه حسی نمونده
زیر اسمان غربت
شهید علی محسنی وطن
سکوت(فریاد)
عاشقانه ها
خودمو خدا تنها
دانستنی های جالب
ermia............
حجاب ایرانی
عرفان وادب
دل خسته
عاشقانه های من ومحمد
هر چه میخواهد دله تنگت بگو . . .
sharareh atashin
mehrabani
khoshbakhti
______>>>>_____همیشگی هااا____»»»»»_____>>>>
دخترونه
قلبی خسته ازتپیدن
عشـ۩ـق یـ۩ـعنی یـ۩ـه پــ۩ـلاک......
تینا
مذهب عشق
مناجات با عشق
داستان زندگی من
دهاتی
دکتر علی حاجی ستوده
عاشق فوتبال
کشکول
حاج آقا مسئلةٌ
صدا آشنا
کد بانوی ایرانی
اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار
« یا مهدی ادرکنی »
وبلاگ تخصصی کامپیوتر - شبکه - نرم افزار
::::: نـو ر و ز :::::
توکای شهر خاموش

.: اخـبـار فـنـاوری .:
Biology Home
شــــــــــــــهــــدای هــــــــــــــســـتــه ایـــــــــــــ
مثبت گرا
تک آندروید
امروز
دانستنی / سرگرمی / دانلود
°°FoReVEr••
مطلع الفجر
سنگر بندگی
تعصبی ام به نام علی .ع.
تنهایی.......
دلـــــــشــــــــکســـــته
عاشقانه
nilo
هر چی هر چی
vida
دلمه پیچ, دستگاه دلمه پیچ Dolmer
هسته گیر آلبالو
آرایشگری و زیبایی و بهداشت پوست
عکس های جالب و متحرک
مرکز استثنایی متوسطه حرفه ای تلاشگران بیرجند
دیجی بازار
نمونه سوالات متوسطه و پیش دانشگاهی و کارشناسی ارشد
bakhtiyari20
زنگ تفریح
گلچین اینترنتی
روستای اصفهانکلاته
پایه عکاسی مونوپاد و ریموت شاتر بلوتوث
سرور
عاطفانه
سلام
بخور زار
اشک شور
منتظران

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان





































































































» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» طراح قالب