چگونگی تفسیر قرآن کریم از منظر امام علی علیه السلام
علی علیه السلام درباره ی اهمیت قرآن و تأکید بر خواندن و اندیشیدن و شنیدن گلبانگ نغمه های آسمانی کتاب خدا، سخنان نغز و آموزنده ای دارد. اما کلمات ارزشمند آن حضرت علیه السلام درباره ی کتاب خدا تنها محدود در زیبایی های ظاهری قرآن نمی شود؛ بلکه این پیشوای بزرگ تفسیر، درباره ی فهم قرآن و تفسیر کتاب الهی سخنان و نظریات بلندی دارد. در شرایطی که حاکمان روزگار از فهم و تفسیر قرآن منع می کردند و از تفسیرهای آگاهانه ای که با سلطه ی حاکمان مسلط در تضاد بود، جلوگیری می نمودند، امام علی علیه السلام بر روی آوردن به قرآن و فهم و تفسیر کتاب خدا تأکید می کرد و در جهت نمایاندن معارف بلند قرآن و تفسیر راستین آیات الهی، تلاش می نمود.
علیه علیه السلام در بیانی دقیق به شناسایی و شناساندن محتوای قرآن می پردازد و انواع معارف آن را می نمایاند و با بیان چگونگی پیوند قرآن و سنت، گویا غیرمستقیم می فهماند که فهم استوار قرآن در گرو آگاهی به این معارف و اطلاع از این دانش هاست.(1) این مطلب در آخرین بخش خطبه ی اول نهج البلاغه که از عمیق ترین خطبه های علوی است، به چشم می خورد:
کتاب ربّکم: مبیِّناً حلالَه و حرامَه و فرائضَه و ناسخه و منسوخَه و رُخَصَه و عزائمَه و خاصَّه و عامَّه و عِبَرَه و أمثالَه و مُرسلَه و مَحدودَه و محکمَه و متشابَهه، مُفسِّراً جُمَلَه و مبیّناً غوامضَه، بینَ مأخوذٍ میثاقُ علمِه و موسّعٍ علی العبادِ فی جَهلِه و بینَ مُثبَثٍ فی الکتابِ فَرضُه و مَعلومٍ فی السنّةِ نَسخُه و واجبٍ فی السنّةِ أخذُه، و مُرخَّصٍ فی الکتابِ تَرکُه و بینَ واجبٍ بوَقتِه و زائلٍ فی مُستَقبَلِهِ و مباینٍ بینَ محارمِه: من کبیرٍ أَوعدَ علیه نیرانَه، أو صغیرٍ أرصَدَ له غفرانَه و بینَ مقبولٍ فی أدناه و مُوسّعٍ فی أقصاه؛
کتاب پروردگار در دسترس شماست. حلال و حرام آن پیداست؛ واجب و مستحب آن هویداست. ناسخ و منسوخش روشن، رُخصت و عزیمت آن معین، خاص و عامش معلوم، پند و مثل هایش مفهوم، مطلق و مقیدش پدیدار، محکم و متشابهش آشکار، مجمل آن تفسیر شده و نامفهومش تعبیر شده، از حکمی که بدانند انجام دادنی است و آنچه ندانند و واگذاردنی است، حکمی است وجوب آن در قرآن معین و نسخ آن در سنّت مبرهن و حکمی که سنّت گوید باید و کتاب رخصت دهد که ترک آن شاید و حکمی که در وقتی خاص بر مکلّف نوشته است و چون وقتش سپری شد تکلیف هشته است و حرام هایی ناهمسان، با کیفرهایی سخت و یا آسان، گناهی بزرگ که کیفرش آتش آن جهان است و گناهی خُرد که برای توبه کننده، امید غفران است یا آنچه مقبول، میان دشوار و آسان است.(2)
قرآن کریم هدایت و مجموعه ای از تعالیم الهی در جهت راهبری و هدایت انسان است. قرآن، آیین نامه ی زندگی اجتماعی، سیاسی و فکری مسلمانان است. انسان ها برای یافتن راه هدایت و فهم برنامه های هدایتی قرآن، نیاز به مفسّرانی آگاه و هوشیار دارند. اینان کسانی هستند که بر معارف و دانش های قرآنی احاطه ی کامل دارند و افزون بر آن در کوران های اجتماعی و سیاسی و فرهنگی درگیرند و بر این جریان ها نیز آگاه می باشند.
علی بن ابی طالب علیه السلام قرآن را در کشاکش صحنه ی سیاست و فرهنگ تفسیر کرده و ابعاد آن را برای مردم آشکار نموده است و با تکیه بر آیات وحی، صف های گوناگون را بازشناسانده است. او با تفسیرهای روشن گرانه ی خود، در حقیقت به تطبیق دقیق مفاهیم قرآنی بر جریان های زمان و به دیگر سخن « تأویل » راستین قرآن کریم، پرداخته است.
شیوه آن حضرت در تفسیر، این گونه نبود که بدون توجه به جریان های زمان و رویدادهای حاکم، به تفسیر آیات توحید و معاد بپردازد و با کناره گیری از رخدادهای اجتماعی و فرهنگی، قرآن را تفسیر نماید.
علی علیه السلام در جایگاه مفسّری راستین و رهبری بیدار که باید لحظه به لحظه، امت را راهبری کند و از این که گرفتار حزب شیطان شوند، هشدار دهد، به چهره نمایی از منافقان می پردازد و در قالب جمله های بس گویا و روشن، خُلق و خو و سلوک فردی و اجتماعی آنها را می نمایاند و در آخر، این آیت الهی را تلاوت می کند: (3)
( أُولئِکَ حِزْبُ الشَّیْطَانِ أَلاَ إِنَّ حِزْبَ الشَّیْطَانِ هُمُ الْخَاسِرُونَ )(4)؛آنان حزب شیطانند، بدانید که حزب شیطان زیانکارند.
دانش های مورد نیاز در تفسیر قرآن
مفسر برای تفسیر قرآن به دانش های زیادی نیازمند است که در بحث های مربوط به مقدمات تفسیر بدان ها پرداخته می شود. علی علیه السلام به عنوان پیشوای مفسران در این زمینه سرآمد همگان بود و بر این دانش ها احاطه ی کامل داشت. اینک به اختصار درباره ی این مطلب سخن می گوییم.
آشنایی با لغت
شناخت معانی دقیق واژه های قرآن و دریافت مفهوم واژه های دشوار و تشخیص معنایی واژه ها، تنها با آشنایی دقیق به لغت امکان پذیر است. از مجاهد نقل کرده اند:
لا یَحِلّ لأحدٍ یُؤمِنُ باللهِ و الیومِ الآخرِ أن یَتکَّلم فی کتابِ اللهِ إذا لم یَکن عالماً بلغاتِ العربِ (5)؛
شایسته نیست کسی که به خدا و آخرت ایمان دارد درباره ی قرآن سخن گوید در حالی که به لغات عرب آگاهی ندارد.
قرآن کریم که به تعبیر خود « مبین » ( شعراء، آیه 195 ) است و « غیر ذی عوج » ( زمر، آیه 28 ) قطعاً سره ترین و ناب ترین کلمات را به کار برده است. از این رو، برای دست یابی به فهم و تفسیر قرآن، شناخت نسبت به لغات و واژه های قرآن و معانی آن ها، آگاهی کامل داشته است و با تکیه بر این دانش به تفسیر و تبیین آیات قرآن می پردازد.
دانش های بلاغی
شامل علم معانی، بیان و بدیع می باشد. معانی، دانشی است که با آن ویژگی های ترکیب کلام از جهت افاده ی معنا شناخته می شود. بیان، علمی است که خصوصیات کلام را از جهت وجود اختلاف بین آن نشان می دهد و به وسیله ی علم بدیع، وجوه زیباسازی کلام شناخته می شود. این سه، از دانش های اساسی است که مفسر در تفسیر قرآن بدان ها نیاز دارد، زیرا مفسر باید آنچه را با جنبه های اعجاز قرآن هماهنگی دارد، رعایت نماید و این امر جز با شناخت این سه علم عملی نمی باشد.(6)
قرآن کتابی است که در اوج اعجاز بیانی و در نهایت فصاحت و بلاغت نازل شده است و یک مفسّر قرآن برای درک جنبه های بلاغی آن، باید آگاهی بر دانش های بلاغی داشته باشد و کلام فصیح را از غیرفصیح باز شناسد. علی علیه السلام به عنوان پیشوای فصیحان و بلیغان، در اوج فصاحت و بلاغت سخن می گوید و از بلاغتی بی نظیر در کلام بهره مند می باشد. ابن ابی الحدید در آغاز شرح نهج البلاغه، به این مطلب اشاره نموده است و علی بن ابی طالب علیه السلام را در فصاحت و کلام، برجسته ترین افراد، امام الفصحا و سید البلغا معرفی می کند. اعتراف دانش پژوهان و سخن سرایان تاریخ به فصاحت و بلاغت کلمات، خطبه ها و سخنان نغز آن حضرت علیه السلام بیش از آن است که در این مقال بگنجد.
آگاهی بر شأن نزول ها
قرآن طی 23 سال بر پیامبر صلی الله علیه و آله نازل گشته است و نزول بسیاری از آیات بر اساس واقعه ها و حادثه های مختلف بوده است. بی گمان شناخت شأن نزول آیات، فهم معانی قرآن را آسان تر می سازد. علاوه بر آن، یک مفسر برای تبیین و تفسیر قرآن نیاز به شناخت سبب نزول آیات دارد.
بی گمان علی علیه السلام آگاه ترین فرد در زمینه ی اسباب نزول آیات بوده و خود، شاهد بسیاری از ماجراها و رویدادهای مربوط به نزول آیات قرآن بوده است.
آگاهی از تاریخ محیط نزول قرآن
در نگاه ابتدایی شاید چنین به نظر می رسد که این عنوان با آنچه ذیل عنوان قبلی ( شأن نزول ) آوردیم یکی باشد. اما اندکی تأمل نشان خواهد داد که چنین نیست. قرآن نازل شده است تا از یک سو بنیادها و پایه های غلط را فرو ریزد و از سوی دیگر، طرحی نو در اندازد و بنایی استوار بر آن ویرانه ها بنا کند. بدین سان، برای یافتن اهمیت بنای جدید و ارزیابی منش خود و اجتماع، شناخت تاریخ محیط نزول و آگاهی بر فضای فرهنگی و اجتماعی نزول قرآن بسیار اهمیت دارد. بسیاری از آیات قرآن به گونه ای گذرا حقایقی را بیان نموده اند که در ارتباط با موضوعی است که در آن دیار می گذشته است و جز با توجه دقیق بدان ها نمی توان ابعاد ماجرا را دریافت و به تفسیر آن پرداخت.
از نکته های قابل توجه در تفسیر های علی علیه السلام این است که حضرت با تکیه بر فضای فرهنگی و اجتماعی نزول قرآن کریم و با اشاره بر معیارها و ارزش های حاکم بر زندگانی جاهلیان، به تفسیر آیات الهی می پردازد و نشان می دهد که قرآن کریم واقع نگرانه، بنیادهای جهل آلود ناشایسته با شخصیت انسان را در هم کوبیده و بر ویرانه های آن، بنای رفیع ارزش های والای الهی را بنیان نهاده است. و اینک به یک نمونه اشاره می شود.(7)
قرآن کریم در جهت نمایاندن بخشی از خُلق و خوی جاهلیان و نشان دادن معیارها و ارزش های حاکم بر آن ها، با تعبیری کوتاه ولی کوبنده و تنبه آفرین، خطاب بدان ها می فرماید:
(أَلْهَاکُمُ التَّکَاثُرُ * حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ * کَلاَّ سَوْفَ تَعْلَمُونَ ...)(8)
مفسران در تفسیر آیه دو گونه سخن آورده اند:
1.فزون خواهی در مال و تمتعات دنیوی شما را از خدا دور گردانید و این دلبستگی با شما بود، تا مرگ فرا رسید و به زیارت گورها رفتید.
2.فزون خواهی و بزرگ نمایی نیاکان و تبار برای نشان دادن قدرت و اعتبار، شما را به شمارش واداشت و این شمارش قبیله و تیره تا بدان جا بود که به دیدار گورها رفتید و برای اثبات افزونی قبایل خود، گورهای نیاکان خود را نیز شمردید.
اما افزون بر این مطلب، آنچه را که می توان دقیق تر یافت، این است که این آیه نشان تفاخر در اجتماع آن روز است. قدرت و پول، معیار برتری و ارزش قبیله ها شمرده می شد و موجب تفاخر بر یک دیگر می گردید. آیه ی شریفه نیز به این معنا اشاره دارد که این تفاخرها به حدی می رسید که آن ها به شمارش قبرها نیز دست می یازیدند و یا در به دست آوردن اموال، به حدی فزون خواهی می کردند تا این که به گورها رسیدند و مردند. علی علیه السلام گویا آیات آغازین این سوره را اشاره به این واقعیت می داند و محتوای آیات را در ارتباط با این بخش از فرهنگ جاهلی می انگارد. او در خطبه ای شگرف پس از قرائت این دو آیه می فرماید:
یا لَه مراماً ما أَبعَده، و زوراً ما أَغفلَه، و خَطَراً ما أَفظعَه لقد استَخلَوا منهم أیَّ مُدَّکِرِ، و تَناوشُوهم من مکانٍ بعیدٍ، أفبمَصارعِ آبائِهم یَفخرون؟ أم بعدیدِ الهَلکی یَتکاثَرون؟ یَرتَجِعُون منهم أجساداً خَوَت، و حرکاتٍ سَکنَت. و لأن یکونوا عِبراً أحقُّ من أن یکونوا مُفتَخَراً، و لأن یَهبِطوا بهم جنابَ ذِلّهٍ أَحجی من أن یَقوموا بهم مقامَ عِزَّةٍ، لقد نَظَروا إلیهم بأبصارِ العِشوةِ، و ضَربوا منهم فی غمزةِ جهالةٍ. و لو اِستَنطَقوا عنهم عرصاتِ تلک الدیّارِ الخاویةِ و الرّبوعِ الخالیةِ لقالت: ذَهَبوا فی الأرضِ ضُلاّلاً، و ذَهبتُم فی أعقابِهم جُهّالاً. تَطأون فی هامِهم، و تَستَثبِتُونَ فی أجسادِهم، و تَرتَعُونَ فیما لَفَظوا، و تَسکُنون فیما خَرَّبوا، و إنّما الأیّام بینکم و بینَهم بواکٍ و نوائحُ علیکم...،
وه که چه مقصد بسیار دور و چه زیارت کنندگان بی خبر- و در خواب غرور - و چه کاری دشوار و مرگبار. پنداشتند که جای مردگان تهی است، حالی که سخت مایه ی عبرتند. از دور جای دست به مردگان یازیدند - و به آنان نازیدند - آیا بدان جا می نازند که پدرانشان خفته اند، یا به کسان بسیاری که در کام مرگ فرو رفته اند؟ خواهند کالبدهای خفته بیدار شود و جنبش های آسوده در کار. حال که مایه ی پند باشند بهتر است تا وسیله ی بزرگواری و در آستانه ی خواری شان فرود آرند خردمندانه تر، تا نشاندن در سریر بزرگواری با دیده ی تار بدان ها نگریستند و نابخردانه نگریستند که چیستند و اگر از فراخنای خانه های ویران و سرزمین های تهی از باشندگان می پرسیدند، می گفتند: آنان به زمین در شدند گمراه و شما که به جای آنانید، مردمی هستید ناآگاه سرهاشان را به پا می سپرید و بر روی پیکرهایشان می کارید و در آنچه به در افکنده اند می چرید و در خانه ها که ویران کردند درید و روزگاری که میان آنان و شماست، بر شما در گریه و عزاست و ...(9)
خطبه ای بس شکننده و کوبنده است و تصویر و تفسیر علی علیه السلام از فرهنگ حاکم بر جاهلیت، در اوج بلاغت و فصاحت و بسیار تنبه آفرین است. ابن ابی الحدید در شرح این خطبه می گوید:
سوگند یاد می کنم که از پنجاه سال قبل تاکنون بیش از هزار بار این خطبه را خوانده ام و هرگاه خواندم، قلبم تپید، اعضای بدنم لرزید و ترس و لرزش وجودم را فراگرفت و از آن پند گرفتم. هرگاه در آن تأمل کردم، مردگان از خویشان ونزدیکان و دوستانم را به یادآوردم و یقین کردم آن کس را که حضرت علیه السلام وصف می کند، من هستم. واعظان و فصیحان، از این گونه سخنان بسیار گفته اند و من بر این سخنان، فراوان دست یافته ام، اما هرگز تأثیر کلام امام علیه السلام را بر دل من نداشته اند.(10)
مصادر تفسیر علی بن ابی طالب علیه السلام
1.قرآن کریم
با دقت در روایات تفسیری منقول از حضرت علی علیه السلام به خوبی روشن می شود که امام علیه السلام در تفسیر آیات الهی، قبل از هر چیز با مراجعه به خود قرآن و قرار دادن آیات در کنار یک دیگر به توضیح و تبیین آن ها می پردازد و بدین ترتیب، شیوه ای استوار به نام تفسیر قرآن به قرآن را در پیش می گیرد.
قرآن مشتمل بر ایجاز و اطناب، مجمل و مبین، مطلق و مقید و عام و خاص است و اولین مرحله برای تفسیر و تبیین قرآن، ارجاع متشابه به محکم، مجمل به مبیّن، عام به خاص و مطلق به مقید می باشد. تفسیر قرآن به قرآن نخستین روش تفسیری است که ظهور یافته؛ زیرا خداوند قبل از هر کس دیگر، آیات قرآن را به وسیله ی دیگر آیات تبیین نموده است. اگر آیه ای در یک جای قرآن به صورت موجز و مختصر بیان گردیده، خداوند در جای دیگر به تفسیر و توضیح آن پرداخته است. اگر آیه ای به صورت مطلق آمده است، در جای دیگر مقید شده و همین طور است عام و خاص قرآن.(11)
از آنچه از مطالعه در حالات پیامبر صلی الله علیه و آله و ائمه اهل بیت علیهم السلام استفاده می شود، این است که روش آن بزرگواران همواره چنین بوده است که در تفسیر و تعلیم آیات، به خود قرآن استشهاد می کردند. پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله فرمودند:
هنگامی که فتنه ها مانند پاره های شب ظلمانی از هر طرف شما را احاطه می کند، دست به دامن قرآن بزنید؛ زیرا قرآن شفاعت کننده ای است که شفاعتش پذیرفته می شود و شکایت کننده ای است که شکایتش مورد قبول قرار می گیرد. کسی که آن را راهنمای خود قرار دهد، او را به بهشت رهنمون می شود و کسی که آن را پشت سر اندازد او را به دوزخ می راند. قرآن تبیان و تفصیل برای خود و همه چیز است.(12)
همان طور که پیشتر اشاره شد، روش گردآوری آیات مربوط به یک موضوع و تفسیر آن ها به وسیله ی دیگر آیات - که بعدها نام تفسیر قرآن به قرآن بر آن نهادند. در عصر نزول قرآن رایج بوده است و پیامبر صلی الله علیه و آله از این روش در تفسیر قرآن استفاده می کرده اند و هنگامی که سؤالاتی درباره ی قرآن از ایشان می شده است، با تکیه به این روش، به تفسیر می پرداخته اند.
بنابراین، می توان گفت پیشوایان دین، خود معلم و آموزنده ی شیوه تفسیر قرآن به قرآن بوده اند و از این روش در تفسیر قرآن بهره می جستند. امام علی بن ابی طالب علیه السلام نیز همان گونه که ذکر شد، در تفسیر و تبیین آیات، از دیگر آیات قرآن کمک می گرفتند و در پاسخ به سؤال ها و ابهام های مراجعان درباره ی یک موضوع، آیات را کنار هم قرار می دادند تا حکم درست را ارائه نمایند.
علی علیه السلام در یکی از خطبه های نهج البلاغه، قرآن را این گونه توصیف می کند:
کتابُ الله تُبصِرون به، و تَنطِقون به، و تَسمعون به، و یَنطق بعضُه ببعضٍ، و یَشهد بعضٌ علی بعضٍ، و لا یَختلفُ فی اللهِ و لا یخالفُ بصاحبِه عن الله؛
کتاب خدا که بدان راه حق را می بینید و بدان از حق سخن می گویید و بدان حق را می شنوید. بعضی از آن، برخی دیگر را تفسیر کند و پاره ای بر پاره دیگر گواهی دهد. همه ی آیه هایش، خدا را یکسان شناساند و آن را که همراهش شد، از خدا برنگرداند.(13)
علی علیه السلام با این بیان ارزشمند، چگونگی تفسیرپذیری قرآن کریم را می نمایاند و راه بهره گیری از آیات الهی را می آموزد. از نگاه آن بزرگوار، قرآن یکسر چونان کلامی واحد و سخنی همگون است که برای دریافت محتوای یک آیه، باید به آیات دیگر مراجعه کرد و در فضای معنایی حاکم بر آیات همگون، به مفاهیم آن ها دست یافت. بدین سان، علیه علیه السلام، شیوه ی تفسیری ارزشمند قرآن به قرآن را می نمایاند و چونان مشعلی فروزان برای بهره گیری از انوار کتاب الهی، در مقابل دیده ها قرار می دهد.(14)
2.سنت پیامبر صلی الله علیه و آله
دومین منبع مهم تفسیر علی بن ابی طالب علیه السلام، سنت پیامبر می باشد. مراد از سنت، همان گفتار ( قول ) و کردار ( فعل ) و تقریر ( تأیید ) معصوم است. علی علیه السلام در تفسیر و تبیین قرآن، پاسخ به سؤال ها و رفع ابهام ها و حل معضلات مراجعین، از تعلیمات پیامبر صلی الله علیه و آله بهره ی زیادی می جست و به قول و فعل پیامبر استناد می نمود. در کتب حدیث و تفسیر، نام علی علیه السلام به عنوان صحابی ای که روایات زیادی از پیامبر نقل کرده است، به چشم می خورد.
یکی از جهات کثرت نقل صحابی، طول مصاحبت با پیغمبر صلی الله علیه و آله است که قهراً مستلزم استماع احادیث بیشتری از آن جناب می باشد. دیگر، کثرت ارتباط و آمیزش با پیامبر صلی الله علیه و آله است که این دو در علی بن ابی طالب علیه السلام بیش از همه ی صحابه بوده است؛ زیرا وی « اول من آمن » یعنی اولین کسی است که اسلام آورده و به واسطه ی انتساب و مواصلت با پیامبر خدا صلی الله علیه و آله، بیش از بقیه، محضر شریفش را درک نموده است.(15)
حضرت علی علیه السلام به دلیل همین ارتباط ها و همنشینی های فراوان با رسول خدا صلی الله علیه و آله، بیشترین بهره های معنوی را برده و روایات فراوانی از آن حضرت صلی الله علیه و آله شنیده و نقل کرده است. لذا وی در فهم و تبیین آیات قرآن، جایگاه منحصر به فردی پیدا کرده است. اینک به منظور نمایاندن پیوستگی امام علیه السلام با مراد و مربّی خود و تأثیرات آن حضرت بر روی شخصیت علی علیه السلام و دانش و فهم قرآنی او، به ابعاد این مسئله می پردازیم:
علی علیه السلام در آغوش پیامبر صلی الله علیه و آله
مولود کعبه، در دوره ی حساس شکل گیری شخصیت خود، در خانه ی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و تحت تعلیم و تربیت حضرتش به سر می برد. مورّخان اسلامی می نویسند: در سال قحطی بزرگ مکه، پیامبر صلی الله علیه و آله برای کم شدن فشار مالی بر ابوطالب، علی علیه السلام را به خانه ی خود برد و تا زمان بعثت پیامبر صلی الله علیه و آله، او در محضر فرستاده ی خدا و در خانه ی او زندگی می کرد و تحت نظارت و تربیت مستقیم پیامبر صلی الله علیه و آله به سر می برد. علی علیه السلام در توصیف این مرحله از زندگی خود، این گونه سخن می راند:
و قد عَلِمتُم مَوضعی من رسولِ الله صلی الله علیه و آله بالقرابةِ القریبةِ و المنزلةِ الخصیصةِ. وَضَعنی فی حِجره، و أنا ولدٌ یَضمُّنی إلی صدرِه، و یَکنِفُنی فی فراشِه و یَمَسّنی جسدُه، و یَشمّنی عرفُه. و کان یمضغ الشیء ثمّ یلقمنیه. و ما وَجد لی کذبة فی قول و لا خَطلةً فی فعل. و لقد قرن الله به - صلّی الله علیه و آله - من لدن أن کان فطیماً أعظم مَلکٍ من ملائکتِه یسلک به طریق المکارم و محاسن أخلاق العالم لیله و نهاره. و لقد کنت أتبِعُه اتّباعَ الفصیلِ أثرَ أمّه، یَرفعُ لی فی کلِّ یومٍ من أخلاقِه عِلماً و یَأمرنی بالاقتداء به؛
شما می دانید مرا نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله چه رتبت است و خویشاوندیم با او در چه نسبت است. آن گاه که کودک بودم مرا در کنار خود می نهاد و بر سینه ی خویشم جای می داد و مرا در بستر خود می خوابانید. چنان که تنم را به تن خویش می سود و بوی خوش خود را به من می بویانید و گاه بود که چیزی را می جَوید، سپس آن را به من می خورانید. از من دروغی در گفتار ندید و خطایی در کردار نشنید. هنگامی که از شیر گرفته شد، خدا بزرگ ترین فرشته از فرشتگان را شب و روز همنشین او فرمود تا راه های بزرگواری را پیمود و خوی های نیکوی جهان را فراهم نمود و من در پی او بودم - در سفر و حضر - چنان که شتر بچه در پی مادر. هر روز برای من از اخلاق خود نشانه ای برپا می داشت مرا به پیروی آن می گماشت.(16)
هم او در جای دیگر می فرماید:
من هر روز یک نوبت و هر شب نیز یک نوبت نزد پیامبر صلی الله علیه و آله می رفتم. ایشان با من خلوت می کرد و در هر موضعی با او بودم. اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله می دانند که حضرتش با هیچ کس جز من چنین رفتار نمی کرد. بسیاری از مواقع در خانه ی خود بودم که پیامبر صلی الله علیه و آله نزدم می آمد و این همنشینی بیشتر در خانه من انجام می شد. در برخی از مجالس هنگامی که من بر آن حضرت صل الله علیه و آله وارد می شدم، زنان خود را بیرون می کرد و با من تنهایی به بحث می نشست و هنگامی که به منزل من می آمد تا به تنهایی با من سخن گوید، فاطمه و هیچ یک از پسرانم را بیرون نمی کرد.(17)
آری ، به گواهی تاریخ، پیامبر صلی الله علیه و آله علی علیه السلام را بسیار دوست می داشت و از اوان کودکی مهد او را نزدیک فراش خود می نهاد، در وقت خواب آن را می جنباند و شیر و شربت در حلقش می ریخت. او را نوارش می فرمود و بر سینه و دوش خود می نشاند و در کوچه ها و کوه های مکه و وادی های آن می گرداند.(18)
علی علیه السلام نزدیک ترین فرد به پیامبر صلی الله علیه و آله بود و پیامبر صلی الله علیه و آله با او نجواها و گفت و شنودهای طولانی داشت.(19) حضرت در خلوت های خود با علی علیه السلام رازها و سخنانی داشت که کسی از آن ها آگاه نبود. امام علیه السلام همواره در خانه و مسجد با پیامبر صلی الله علیه و آله بود و به عنوان کاتب وحی، آیات الهی را به خط خود می نگاشت. آن گاه که در شبانگاهان، فرشته وحی بر پیامبر صلی الله علیه و آله نازل می شد و آیات الهی را فرو می فرستاد، رسول خدا صلی الله علیه و آله پیش از دمیدن صبح، علی علیه السلام را از آن آگاه می نمود و اگر در روز بر او وحی فرمود می آمد، قبل از رسیدن شب، پسر عم خود را از آیات الهی با خبر می ساخت.(20)
آری، علی علیه السلام از دوران کودکی در آغوش پیامبر صلی الله علیه و آله و در خانه ی او، در سفر و حضر و در همه جا و مصاحب پیامبر صلی الله علیه و آله بود و حتی بر بالین بیماری پیامبر صلی الله علیه و آله و در لحظه ی مرگ در کنار آن حضرت علیه السلام بود و بدین سان علی علیه السلام از اوانِ زندگی، جان و دل را با تعالیم و کلمات پیامبر صلی الله علیه و آله شست و شو می داد.
علی علیه السلام در غار حرا
پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله قبل از رسالت، سالی یک ماه در غار حرا به عبادت و راز و نیاز با خداوند می پرداخت. پیامبر صلی الله علیه و آله با عنایت شدیدی که به علی علیه السلام داشت، او را همراه خود به غار حرا می برد. آن گاه که فرشته ی وحی برای نخستین بار در حرا بر پیامبر صلی الله علیه و آله نازل شد و او را به مقام نبوت مبعوث گردانید، علی علیه السلام در کنار آن حضرت صلی الله علیه و آله بود. امام علیه السلام در خطبه ی قاصعه، در این باره این گونه می فرماید:
هر سال پیامبر صلی الله علیه و آل در حرا خلوت می گزید، من او را می دیدم و جز من کسی وی را نمی دید. آن هنگام جز خانه ای که رسول خدا صلی الله علیه و آله و خدیجه در آن بود، در هیچ خانه ای مسلمانی راه نیافته بود، من سومین آنان بودم. روشنایی وحی و پیامبری را می دیدم و بوی نبوت را می شنودم. من هنگامی که وحی بر آن حضرت صلی الله علیه و آله فرود آمد، آوای شیطان را شنیدم. گفتم: ای فرستاده ی خدا این آوا چیست؟ گفت: این شیطان است که از آن که او را نپرستند، نومید و نگران است. همانا تو می شنوی آنچه را من می شنوم و می بینی آنچه را من می بینم. جز این که تو پیامبر نیستی و وزیری و بر راه خیر می روی و مؤمنان را امیری.(21)
در روایت دیگری نیز آمده است که این پیشوای راستین، در هنگام نزول آیات الهی، نور وحی را می دید و صدای فرشته ی وحی را می شنید.(22)