استناد به آیات الهی در سخنان امام علی علیه السلام
پیشوای متقیان افزون بر آمیخته نمودن کلمات خود با آیاتی نورانی قرآن، در شرایط و موقعیت های مختلف برای روشن نمودن یک امر و اِسکات مخاطب، به آیات قرآن استناد می نمود. این قرآن ناطق در برخورد با مسائل و رویدادهای مختلف زندگی، حتی ساده ترین موضوعات، به آیات قرآن استشهاد می کرد. او همواره با قرآن بود و قرآن نیز همیشه با او بود و جدایی میان این دو وجود نداشت. او در تمام شئون زندگی از قرآن کمک می گرفت و کتاب خدا را شاهد اعمال و اقوال خود قرار می داد. امام علیه السلام در اثبات حق و محاجّه با طرف مقابل، بهترین راه را استناد به آیات قرآن می دانست. به روایتی در این باره توجه نمایید:
هنگامی که امام علیه السلام به قصد شرکت در جنگ نهروان حرکت کردند، شخصی به ایشان رو کرد و گفت: اماما این ساعت، وقت خوبی نیست، اگر در این ساعت حرکت کنی تو و یارانت سختی فراوان خواهید دید. ولی اگر در سه ساعت از روز رفته حرکت کنید، پیروزی در انتظار شماست و به خیر و صواب دست خواهید یافت. حضرت علیه السلام در پاسخ به او فرمود: پیامبر صلی الله علیه و آله نیز چنین چیزی که تو ادعا می کنی، نفرموده است. کسی که تو را در این گفتار تصدیق نماید، قرآن را تکذیب کرده است؛ زیرا خداوند در قرآن می فرماید: ( إِنَّ اللهَ عِندَهُ عِلمُ السّاعَةِ وَ یُنَزِّلُ الغَیثَ وَ یَعلَمُ ما فِی الأَرحامِ)؛ )(47)؛ همانا علم ساعت ( قیامت) نزد خداست و او باران را فرو بارد و آنچه را که در رَحِم هاست می داند.(48)
امام علیه السلام حتی در بستر بیماری، کتاب خدا را فراموش نمی کند و با یادآوری و قرائت آیات قرآن، اطرافیان را آگاه می سازد. در روایات آمده است:
روزی امام علیه السلام بیمار شدند، گروهی از مردم به عیادت ایشان رفتند و جویای حال مولای خود شدند و گفتند: کیفَ نَجِدُک یا أمیرمؤمنان؟ امام علیه السلام در پاسخ فرمودند: شر و بدی به من رسیده است. حاضرین بسیار تعجب کردند و گفتند: سبحان الله، این سخن از شخصیتی چون شما بسیار بعید است. امام علیه السلام بلافاصله با قرائت آیه ای از قرآن، پاسخ آن ها را داد. ایشان به آیه ی مبارک ( وَ نَبلُوکُم بِالشَّرِّ وَ الخَیرِ فِتنَةً وَ إِلَینا تَرجَعُونَ)(49) استناد نمودند و در تفسیر این کلام الهی فرمودند: منظور از خیر در آیه، صحت و سلامت و توانگری و مراد از شر، مریضی و تنگ دستی است. بنابراین، بیماری که گریبان گیر من شده است، مصداق شری می باشد که خداوند به منظور آزمایش بندگان فرو می فرستد.(50)
بدین ترتیب، امام علیه السلام در برخورد با مسائل مختلف زندگی مانند نماز،(51) دعا و استغفار و شکر، (52) در جنگ ها، بیماری ها و سایر امور به آیات قرآن استناد می نمود و در تصدیق گفتار خود از آیات الهی بهره می جست. حتی روایت شده است که امیرالمؤمنین علیه السلام در بازار حرکت می کرد، گمراهان و ضعیفان را راهنمایی و یاری می نمود. نزد بقالان و فروشندگان می رفت، قرآن را بر آن ها می گشود و این آیه را تلاوت می کرد:
(تِلکَ الدّارُ الآخِرَةُ نَجعَلُها لِلَّذینَ لا یُرِیدُونَ عُلُوّاً فِی الأَرضِ وَ لا فَساداً وَ العاقِبَةُ لِلمُتَّقیِنَ)(53) و می فرمود: این آیه درباره ی والیان و حاکمان عادل و متواضع نازل شده است.(54)
اینک نمونه ی روشن دیگری را بنگرید که حضرت با استناد صریح به آیه ی قرآن، در میدان جنگ به روشن گری می پردازد و مخاطب را مجاب می نماید:
مردی در روز جمل خدمت امیرالمؤمنین علیه السلام رسید و عرضه داشت: یا علی علیه السلام، چه شده است که با اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله و کسانی که بر یگانگی خدا و رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله گواهی داده اند، می جنگید؟ اینان با ما الله اکبر و لا اله الا الله می گویند و با ما نماز می گزارند، پس چرا با آنها بجنگیم؟ علی علیه السلام فرمود: « علی ما أَنزَلَ الله عزّوجّل فی کتابِه»، بر اساس آنچه خداوند در کتابش نازل فرموده است. مرد گفت: یا امیرالمؤمنین من بر تمام آیات قرآن که خداوند در کتاب خود نازل فرموده آگاهی ندارم، مرا از این آیه آگاه ساز. علی علیه السلام فرمود: آیه ای که در سوره ی بقره می باشد. گفت: یا امیرالمؤمنین من بر تمام آیات این سوره آگاهی ندارم، مرا از آن آیه آگاه ساز. در این جا علی علیه السلام فرمود: آیه ای در قرآن است که قتال با این گروه را مباح نموده است و به تلاوت این آیه پرداخت.
(تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ مِنْهُمْ مَنْ کَلَّمَ اللَّهُ وَ رَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجَاتٍ وَ آتَیْنَا عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ الْبَیِّنَاتِ وَ أَیَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ وَ لَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلَ الَّذِینَ مِنْ بَعْدِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَیِّنَاتُ وَ ...)(55)
این پیامبران را برخی بر بعضی برتری و فضیلت دادیم، بعضی با خدا سخن گفته و برخی رفعت مقام یافته و عیسی پسر مریم را معجزات آشکار دادیم و او را به روح القدس نیرو بخشیدیم و اگر خدا می خواست، پس از فرستادن پیامبران و معجزات آشکار، مردم با دیگر خصومت و قتال نمی کردند...(56)
و بدین سان، امام علیه السلام به ما می آموزد که راه یافتن به حق و قرار گرفتن در صراط مستقیم و دوری از کجی و انحراف، تمسک به قرآن و سنجش قول و فعل آدمی با کتاب خداست. اگر کلام و رفتار آدمی در تمام جوانب زندگی از آیات و مقاصد قرآنی به دور باشد، ارزشی ندارد و اگر موافق و همسو با قرآن مجید باشد، ارزشی والا پیدا می کند. افزون بر آن، امام علیه السلام به ما می آموزد که راه نجات و سعادت آدمی، ارتباط همیشگی با کلام خداوند و به یاد داشتن معارف بلند این کتاب آسمانی است و این امر تنها محدود در مشکلات و مبهمات امور زندگی نیست، بلکه باید در سرتاسر زندگی آدمی مصداق داشته باشد. سیره ی آن پیشوای بزرگ چنین بوده است که خود، نه تنها در برخورد با مشکلات یا سؤال های مهم و بزرگ، بلکه در تمامی امور مربوط به دین و دنیا به قرآن مراجعه می نمودند و به آیات نورانی آن استشهاد می کردند. امام علیه السلام با توجه به احاطه ی کاملی که بر مفاهیم و تفاسیر آیات قرآن داشتند، در برخورد با مسائل مختلف با قرائت و تبیین آیات، راه حق و استوار را از راه ضلالت باز می شناساندند. حضرت علیه السلام منتظر این نمی ماند که مسئله ای دشوار یا معضلی بزرگ روی دهد و به قرآن مراجعه کند، بلکه این قرآن ناطق در تمام مسائلی که پاسخ آن ها به نوعی در کتاب خدا وجود داشت، از قرآن مدد می جست و به آیات نورانی آن استشهاد می نمود و این سودمندترین درس است که می توان از سیره ی علوی به چنگ آورد.
گفتنی است موارد استشهاد و استناد آن حضرت علیه السلام به قرآن، تنها در نهج البلاغه 121 مورد می باشد.(57)
قضاوت های امام علی علیه السلام بر اساس آیات قرآن
امام علیه السلام در امر قضاوت و داوری از کتاب خدا کمک می گرفت و به آیات الهی استشهاد می نمود. وصی رسول صلی الله علیه و آله به برکت دعای پیامبر صلی الله علیه و آله در امر قضاوت و داوری فردی توانا و آگاه بود و با داوری های به موقع خود، حیرت و شگفتی همگان را موجب می شد. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله جانشین خود را آگاه ترین فرد در امر قضاوت معرفی کرده و به او وعده ی موفقیت در این کار را داده است. امام علیه السلام خود در این باره چنین می فرماید:
بَعثَنی رسولُ الله إلی الیمنِ، فقلت: یا رسولَ الله إنّک تَبعثُنی إلی قومٍ هم أسنُّ منّی لأقضی بینهم، قال صلی الله علیه و آله: اذهب فإنّ الله تعالی سیُثَبّتُ لسانَک و یَهدی قلبَک؛(58)
پیامبر صلی الله علیه و آله مرا برای امر قضاوت به سوی یمن فرستاد، عرض کردم: ای رسول خدا مرا به سوی قومی می فرستی که از نظر سن از من بزرگ ترند. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: برو که خداوند زبانت را استوار و قلبت را هدایت خواهد کرد.
امام باقر علیه السلام نیز در بیان دانش علی علیه السلام در امر قضاوت می فرماید: « کسی نیست که قضاوت و داوری کند و در آن حق را آشکار نماید، جز این که کلید این داوری اش، قضاوت های علی علیه السلام است. »(59)
نمونه های فراوانی از قضاوت های علی علیه السلام در کتاب های حدیث و تاریخ جمع آوری شده است و نویسندگان مختلف ابوابی از آثار خود را به این موضوع اختصاص داده اند.(60) این قضاوت ها در امور مختلف، مانند علوم جغرافی، طبیعی، کلیات فقه، احکام سیاست و ... می باشد. نکته ی مهم این است که امام علیه السلام در داوری های خود، مانند سایر مسائل به قرآن روی می آوردند و برای حل معضلات و مشکلات دینی و اجتماعی مردم روزگار خود، به آیات الهی استشهاد می نمودند. مطالعه ی آرا و فتاوی حضرت علیه السلام که در پاسخ به سؤال های مراجعان و رفع ابهام های آن ها مطرح شده، بسیار جالب و خواندنی و بیانگر وسعت علم و دانش علی علیه السلام و احاطه ی او بر معارف قرآن و دین است.
علاّمه مجلسی در بحارالانوار قبل از آن که نمونه هایی از قضاوت های آن حضرت را بیان کند، می نویسد:
این ها نمونه هایی از قضاوت ها و داوری های شگفت آن حضرت است که هیچ کس قبل از او چنین داوری هایی نکرده است و عامه و خاصه جز از علی علیه السلام از کس دیگر، آن ها را سراغ ندارد.
اینک نمونه هایی را برمی شماریم که امام علیه السلام در آن ها با استفاده از آیات قرآن و استشهاد بر معانی و معارف کتاب خدا به داوری پرداخته اند:
1.روایت شده است فردی را به نام « قدامة بن مظعون » که شراب خورده بود، نزد عمر آوردند تا عمر حد را درباره ی او اجرا نماید. در این حال قدامه گفت: هیچ حدی بر من جاری نیست؛ زیرا من از کسانی هستم که آیه ای از قرآن شامل حال آن ها می گردد و این آیه ی شریفه را تلاوت نمود: ( لَیْسَ عَلَى الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جُنَاحٌ فِیمَا طَعِمُوا إِذَا مَا اتَّقَوْا وَ آمَنُوا )(61)عمر پس از شنیدن سخنان او منصرف شد و حد را درباره ی او جاری نکرد. خبر به علی علیه السلام رسید: نزد عمر آمد و بدو فرمود: چرا حد را درباره ی قدامه اجرا نکردی؟ عمر پاسخ داد: قدامه آیه ای از قرآن برایم تلاوت نمود که شامل حال او می شود، من نیز از کار خود منصرف گردیدم.(62) این جاست که علی علیه السلام با هوشیاری تمام به روشن گری می پردازد و دیگران را از سوء استفاده از آیات به نفع خود باز می دارد.
او می فرماید: « قدامه هرگز از کسانی نیست که آیه ی قرآن شامل حال او گردد. بلکه آن گروه که مصداق این آیه شریفه هستند، جز آنچه خداوند برایشان حلال گردانیده است، نمی خورند و نمی آشامند. کسانی که ایمان آورده اند و اعمال صالح انجام می دهند، هیچ حرام الهی را حلال نمی کنند. کسی که آنچه خدا حرام کرده است، بنوشد هشتاد ضربه شلاق بر او جاری می شود. قدامه نیز اگر از گفته ی خود توبه کند، باید که حد بر او جاری شود و اگر توبه نکند باید کشته شود، چون او از دین خارج شده است» در این جا عمر به خود آمد و دانست که بدون آگاهی بر معنا و مصداق آیه به داوری پرداخته و علی علیه السلام با احاطه بر مفهوم و مصداق آیه، به قضاوتی نیکو انجام داده است.(63)
2.قضاوت دیگر حضرت علیه السلام درباره ی مردی است که هنگام مرگ، سهمی از مال خود را ( برای صدقه ) وصیت نمود ولی مقدار آن را تعیین نکرد. پس از مرگ او در بین ورثه اش در مقدار آن اختلاف پیش آمد. امام علیه السلام به داوری پرداخت و مقدار مال را یک هشتم تعیین نمود. حضرت علیه السلام این داوری بر اساس آیه ی : ( إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ وَ الْمَسَاکِینِ وَ الْعَامِلِینَ عَلَیْهَا وَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَ فِی الرِّقَابِ وَ الْغَارِمِینَ وَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ )(64) انجام داد. او پس از تلاوت این آیه فرمود: « این ها هشت گروهند که به هر گروه، سهمی از صدقات تعلق می گیرد. »(65)
3.ماجرای دیگر، ماجرای معروفی است که در اغلب کتاب های تفسیر و حدیث به چشم می خورد، محدثان و مورخان آورده اند:
زنی پس از شش ماه حمل، فرزندی به دنیا آورد، چون خبر به عمر بن خطاّب رسید، آهنگ رجم نمود.( به پندار این که چون زن پس از شش ماه ارتباط با همسر باردار شده است، پیشتر باردار بوده و لذا زنا کرده است ). علی علیه السلام از تصمیم عمر آگاه شد و او را از رجم بازداشت و با توجه به آیات شریفه ی قرآن به داوری پرداخت و موجبات تعجب و حیرت خلیفه ی وقت را فراهم نمود. حضرت با تلاوت آیه ی: ( وَ الْوَالِدَاتُ یُرْضِعْنَ أَوْلاَدَهُنَّ حَوْلَیْنِ کَامِلَیْنِ ...)(66) و آیه ی : (وَ حَمْلُهُ وَ فِصَالُهُ ثَلاَثُونَ شَهْراً ...)(67) توضیح داد که مدت حمل، شش ماه و مدت شیردهی 24 ماه است و بدین سان زن را از مجازات رهانید.(68)
پینوشتها:
1.طریحی، تفسیر غریب القرآن، مقدمه
2.قیسی، المشکل من غریب القرآن، ص 51
3.المفردات فی غریب القرآن، ص 6
4.الاتقان، ج2، ص 1209
5.المشکل من غریب القرآن، ص 52-55
6.همان، ص 56
7.یوسف، آیه ی 49
8.نبأ، آیه ی 14
9.بحارالانوار، ج89، ص 61
10.توبه، آیه ی 77
11.تفسیر نور الثقلین، ج2، ص 246
12.حاقه، آیه ی 20
13.کهف، آیه ی 110
14.نورالثقلین، ج3، ص 315 و ج4، ص 242
15.همان، ج2، ص 535 و ج4، ص 392
16.نحل، آیه 97
17.نهج البلاغه، حکمت 229
18.همان
19.جامع البیان، ج14، ص 172
20.نور الثقلین، ج2، ص 208
21.حج، آیه ی 25
22.نهج البلاغه، حکمت 231
23.کهف، آیه ی 103
24.نورالثقلین، ج3، ص 312
25.همان، ج1، ص 138
26.ابراهیم، آیه ی 28
27.همان، ج3، ص 312
28.حجر، آیات 75-76
29.همان، ص 23
30.مجمع البیان، ج1، ص 112
31.نورالثقلین، ج1، ص 11
32.بقره، آیات 1 و 2
33.همان، ص 27 و 28
34.سید جواد مصطفوی، رابطه نهج البلاغه با قرآن، ص 34
35.همان، ص 47-71
36.این کلام امام آمیخته با الفاظ هفدهمین آیه از سوره بقره است.
37.نورالثقلین، ج5، ص 27
38.نهج البلاغه، خطبه ی 86
39.همان، خطبه 223
40.همان، نامه ی 28
41.نور، آیه ی 37
42.همان، خطبه ی 199
43.همان، خطبه ی 62
44.نساء، آیه ی 86
45.همان، نامه ی 53
46.یوسف، آیه ی 53
47.لقمان، آیه ی 34
48.نورالثقلین، ج4، ص 219 و نهج البلاغه، خطبه ی 79
49.انبیاء، آیه ی 35
50.تستری، همان، ص 203
51.نورالثقلین، ج4، ص 192
52.شریف رضی، خصائص الائمه علیهم اسلام، ( خصائص امیرالمؤمنین علیه السلام)، ص 103
53.قصص، آیه ی 83
54.نورالثقلین، ج4، ص 144
55.بقره، آیه ی 253
56.نور الثقلین، ج1، ص 254
57.رابطه ی نهج البلاغه با قرآن، ص 210
58.مسند احمد بن حنبل، ج1، ص 141 و کنز العمال، ج13، ص 125
59.قضاء امیرالمؤمنین علیه السلام ، ص 1
60.ر.ک: بحارالانوار، ج40؛ وسائل الشیعه، ج17؛ مسند محمد بن قیس بجلی؛ فی قضایا امیرالمؤمنین، عجایب احکام و قضایا علی علیه السلام؛ قضاء امیرالمؤمنین، خصایص الامة و ...
61.مائده، آیه ی 93
62.بحارالانوار، ج40، ص 266
63.همان
64.توبه ، آیه ی 60
65.بحارالانوار، ج4، ص 265
66.بقره، آیه ی 233
67.احقاف، آیه ی 15
68.بحارالانوار، ج40، ص 252