عبادت پیامبراکرم(ص) فصلی و مخصوص به دوران خاصی نبود بلکه در طول عمرش لحظه ای از عبادت و بندگی خسته نشد و آنی از آن دست برنداشت. ام سلمه می گوید: رسول اکرم(ص) در نیمه شب ها همیشه این چهار دعا را می خواند و ناله می کرد: «اللّهم لاتنزع صالح ما اعطیتنی ابداً،اللّهم لاتشمت بی عدوّاً ولاحاسداً ابداً، اللّهم لاتردّنی فی سوءٍ استنقذتنی اللّهم لاتکلنی الی نفسی طرفة عین ابداً؛(40) خدایا! آنچه از امور صالحه به من داده ای، باز پس نگیر! بار خدایا! هیچ گاه دشمن را و آنهایی را که نسبت به من حسد می ورزند، شاد نکن! خدایا! از آن بدی که نجاتم داده ای، دوباره به آن برم نگردان! خدایا! یک چشم به هم زدن مرا به خودم وامگذار.»
گاه برخی از همسران پیامبر به آن حضرت اعتراض می کردند، که چرا این همه ناله و عبادت و شب زنده داری می کنی در حالی که قرآن درباره شما فرموده است: «لیغفر لک اللّه ما تقدّم من ذنبک و ما تأخّر؛(41) تا خداوند گناهان گذشته و آینده ات را (که به تو نسبت می دادند) ببخشد.»
یعنی این که شما عذاب و عقاب نداری، حضرت می فرمود: مگر همه عبادتها و شب زنده داریها برای نجات از عذاب است، «افلا اکون عبداً شکوراً؛(42) آیا نباید من یک بنده شکرگزار باشم.»
آن حضرت نه تنها در دورانهای عادی و آرام، اهل مناجات و نماز شب و عبادت بود، بلکه در سخت ترین لحظه و درگیریها نیز مناجات و عبادت شبانه را ترک نمی کرد.
از علی بن ابی طالب(ع) نقل شده است که فرمود: «شبی که فردای آن، واقعه بدر رخ داد، باران بارید و ما در زیر درخت و سپرهای خود پناه گرفتیم و رسول خدا(ص) شب را بیتوته کرد و نماز می خواند و مردم را بر قتال دعوت می کرد و در میان ما تنها مقداد اسب سوار بود. در آن شب به هرکس نگاه کردم، خفته بود، مگر رسول خدا(ص) که در زیر درخت نماز می گزارد و گریه می کرد تا این که صبح شد.»
ابن کثیر می گوید: «شب جنگ بدر، شب جمعه و شب هفدهم ماه مبارک رمضان سال دوم هجرت بود و رسول خدا(ص) آن شب را در کنار درختی نماز می گزارد و در سجده و ذکر «یا حیّ یا قیّوم» را می گفت و تکرار می کرد.»(43)
و قرآن کریم نیز مقام عبودیت و بندگی او را امضاء کرد لذا خداوند در موارد متعددی او را به جای «رسول اللّه» و «خاتم النبیین» بنده خویش خوانده است از جمله فرمود:
1ـ «و ان کنتم فی ریبٍ ممّا نزّلنا علی عبدنا فأتوا بسورةٍ من مثله؛(44) و اگر در آنچه که به بنده خودمان نازل کرده ایم شک دارید، یک سوره همانند آن را بیاورید.»
2ـ «تبارک الّذی نزّل الفرقان علی عبده لیکون للعالمین نذیراً؛(45) بزرگوار و پر برکت است آن خداوند که قرآن را بر بنده(خاص) خود نازل کرد تا بیم دهنده جهانیان باشد.»
3ـ «فاوحی الی عبده ما اوحی؛(46) آنچه را که وحی کردنی بود (در شب معراج) به بنده اش وحی نمود.»
بر پیروان آن پیامبرعظیم الشأن است که در حد قدرت و توان خویش به او اقتدا نمایند و عبادت و شب زنده داری را در درون زندگی خویش جا داده، و آن را با نور عبادت روشن و با نشاط نمایند، حضرت امام صادق(ع) به شیعیان این چنین سفارش فرمود: «علیکم بصلاة اللّیل فانّها سنّة نبیّکم؛(47) بر شما باد به نماز شب، زیرا نماز شب سنّت پیامبر شماست.»
اسلام و پیامبر اکرم(ص) اوّلین تأثیری که بر مردم گذاشت، تأثیر دو اندیشه و تفکرات بود به این معنی که ارزشها را بالا، پایین آورد، ارزشهایی که در حد صفر بود، مانند تقوا در درجه اَعلی قرار داد و بهای فوق العاده سنگینی برای آنها تعیین کرد و ارزشهای خیلی بالا را از قبیل قوم و قبیله و نژاد و زبان و ثروتمندی و غیر آن را پایین آورد و تا سر حد صفر تنزّل داد.
عدالت یکی از مسائلی است که به وسیله اسلام و تعلیمات پیامبر اکرم(ص)حیات و زندگی را از سر گرفت و ارزش و عظمت فوق العاده یافت، خوب است این مطلب را از زبان بزرگترین شاگرد مکتب وحیانی پیامبر اکرم(ص) و تربیت شده در دامن او، یعنی امیرمؤمنان علی(ع) بشنویم. شخصی باهوش و نکته سنج از آن حضرت پرسید: «العدل افضل ام الجود؛آیا عدالت برتر است یا جود و بخشندگی» اگر انسان با معیارهای اخلاقی و فردی قضیّه را بسنجد به راحتی می تواند پاسخ دهد که جود و بخشندگی بالاتر است، زیرا عدالت رعایت حقوق دیگران است و جود نثار حقوق مسلّم خویش به دیگران، جود بیش از عدالت معرّف و نشانه کمال نفس و ترقی و رشد روح است. امّا شاگرد مکتب پیامبر اکرم(ص) بر عکس فرمود: به دو دلیل عدل از جود بهتر است:
1ـ «العدل یضع الامور مواضعها و الجود یخرجها من جهتها؛ عدل جریانها را در مجرای طبیعی خود قرار می دهد، ولی جود جریانها را از مجرای طبیعی خارج می سازد»
2ـ «العدل سائس عامٌ و الجود عارضٌ خاصٌ؛ عدالت یک تدبیر (و قانون) عمومی است (که همه اجتماع را زیر بال می گیرد)امّا بخشش (یک حالت استثنائی و غیر کلّی است که) گروه خاصی را شامل می شود» بعد از این دو دلیل نتیجه می گیرد که «فالعدل اشرفها و افضلها؛(48)پس عدالت شریف تر و برتر آن دو می باشد.»
و در جای دیگر فرمود: «فانّ فی العدل سعةٌ و من ضاق علیه العدل فالجور علیه اضیق؛(49) پس راستی در عدالت (گنجایشی خاص است که) فراگیری و عمومیت دارد، و آن کس که عدالت بر او گران آید، تحمّل ستم برای او سخت تر است.»
پیامبر اکرم(ص) برای ایجاد چنان بینش و اندیشه و اجرای عدالت از طریق قرآن کریم و کلمات خود که برگرفته از وحی بود چند امر را تبیین فرمود:
چنان که قرآن کریم می فرماید: «لقد ارسلنا رسلنا بالبیّنات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم النّاس بالقسط؛(50) ما فرستادگان خود را با دلایل روشن فرستادیم و با آنان کتاب (آسمانی) و میزان نازل کردیم تا مردم به عدالت قیام کنند.»
نکته قابل ذکر در آیه این است که هرچند همه پیامبران برای برپایی عدالت آمده اند، ولی اجرای آن با اجبار و زور امکان ندارد، بلکه باید اندیشه و تفکر مردم را عوض کرد تا خود برای قسط و عدالت قیام کنند و زمینه را برای عدالت فراگیر و عمومی فراهم نمایند.
علاوه بر این که رسالت عمومی پیامبران اندیشه سازی برای ایجاد عدالت بود، پیامبر خاتم، مأموریت ویژه داشت که عدالت را عملاً بین مردم اجرا نماید، لذا قرآن از زبان آن حضرت چنین می فرماید: «و امرت لاعدل بینکم؛(51) من برای اجرای عدالت در میان شما (به مأموریت ویژه ای) مأمور شده ام».
پیامبر عدالت را در محور انسانیّت و بشریت مطرح کرد نه در محدوده قومیّت و نژاد و زبان، روزی یکی از اصحاب عرب حضرت، سلمان فارسی را بخاطر غیر عرب بودن تحقیر کرد حضرت در سخنان حکیمانه و عدالت ساز خود فرمود:
«انّ النّاس من عهد آدم الی یومنا هذا مثل اسنان المشط لافضل للعربی علی العجمی و لا للاحمر علی الاسود الّا بالتّقوی؛(52) مردم از زمان حضرت آدم تا به امروز همانند دانه های شانه( مساوی و برابر) هستند عرب بر عجم و سرخ بر سیاه برتری ندارد مگر به تقوا.»
در جای دیگر فرمود: «ای مردم! بدانید که خدای شما یکی است و پدرتان یکی است، نه عرب بر عجم برتری دارد و نه عجم بر عرب، نه سیاه پوست بر گندم گون و نه گندم گون بر سیاه پوست مگر به تقوا (آنگاه فرمود) آیا من دستور الهی را ابلاغ کردم؟ همه گفتند: آری. فرمود: حاضران این سخن را به غایبان برسانند.»(53)
پیامبراکرم(ص) مأمور به اجرای عدالت بود، هرگز در زندگی خویش در تقسیم غنائم و یا آزادی اسرا خلاف عدالت و قانون الهی رفتار نکرد اگر افرادی چنان تقاضایی می کردند سخت حضرت آزرده خاطر می شد. چنان که نقل شده برخی از همسران آن حضرت بعد از جنگ احزاب (خندق) در مورد تقسیم غنائم جنگی از آن بزرگوار درخواست سهم بیشتر نمودند، حضرت نه تنها زیر بار این درخواست ناعادلانه نرفت که به شدت ناراحت شد و 29 روز از تمامی آنان فاصله گرفت،(54) خداوند آیاتی را در این زمینه نازل فرموده از جمله فرمود: «یا ایّها النّبی قل لازواجک ان کنتنّ تردن الحیوة الدّنیا و زینتها فتعالین امتّعکنّ و اسرّحکنّ سراحاً جمیلاً؛(55) ای پیامبر! به همسرانت بگو: اگر شما زندگی دنیا و زرق و برق آن را می خواهید بیایید(به هدیه ای) شما را بهره مند سازم و شما را بطرز نیکویی رها سازم.»
یکی از کارهای رسول اکرم(ص) در حیطه اندیشه سازی عدالت این بود که مفهوم آن را در تمام زوایای زندگی انسان نفوذ داد و گستره آن را به گفتار و رفتار و روابط انسانها، معاملات، خانواده، دوستان و فرزندان کشاند، لذا قرآن کریم می فرماید: «و اذا قلتم فاعدلوا؛(56) و هنگامی که سخنی می گویید، عدالت را رعایت نمایید.» و خود آن حضرت فرمود: «کسی که با مردم معامله کند و ظلم نورزد، و با آنها سخن بگوید پس دروغ نگوید، و آنها را وعده دهد، وعده خلافی نکند، این فرد کسی است که مروتش کامل شده، و عدالتش ظاهر و آشکار گشته است...»(57)
پیامبر اکرم(ص) آنچنان به مسئله عدالت اهمیت می داد که حتی در نگاه کردن به دیگران عدالت را رعایت می کرد، امام صادق(ع) فرمود: «کان رسول اللّه یقسّم لحظاته بین اصحابه فینظر الی ذا و ینظر الی ذا بالسّویّة؛(58) رسول خدا نگاه خود را در میان اصحاب بطور مساوی تقسیم می کرد، گاهی به این و گاهی به آن دیگری به طور مساوی نگاه می کرد.»
این گونه برخوردها بود که دلهای همه را مجذوب او کرد، بر پیروان آن حضرت مخصوصاً مسئولان و بزرگان و رهبران جامعه است که چنین روشی را پیشه خود سازند، و چنین عدالتی را در حق مردم روا دارند تا مردم صادقانه به دور آنان حلقه زنند، و امر همه اصلاح شود.
پی نوشت ها:ـــــــــــــــــــــــ
59ـ سوره احزاب، آیه 21.
60ـ سوره قلم، آیه 4.
61ـ بحارالانوار، ج 16، ص 231.
62ـ طبقات، ج 1، ص 365.
63ـ همان.
64ـ طبقات، همان، ص 372؛ و منتخب میزان الحکمه، همان، ص 497 روایت 6053.
65ـ همان، ص 170، حدیث 1948 ؛ مکارم الاخلاق، ص 8 فتح الباری، ج 6، ص 419.
66ـ سوره آل عمران، آیه 159.
67ـ سوره توبه، آیه 128.
68ـ سوره کهف، آیه 6.
69ـ منتخب میزان الحکمه، همان، ص 499، حدیث 6074.
70ـ کنزالعمّال، حدیث 32147 و منتخب میزان الحکمه، ص 497.
71ـ سیره ابن هشام، ج 1، ص 199.
72ـ منتخب میزان الحکمه، ص 499؛ مکارم الاخلاق، ج 1، ص 64، حدیث 65.
73ـ بحارالانوار، ج 16، ص 219 و قرب الاسناد، ص 91، حدیث 304.
74ـ مکارم الاخلاق، ج 1، ص 79 و 124.
75ـ المناقب ابن شهرآشوب، ج 1، ص 145 ـ 146.
76ـ کنزالعمّال، حدیث 17817.
77ـ الطبقات الکبری، ج 1، ص 370 به نقل از منتخب میزان الحکمه، ص 498.
78ـ امالی شیخ صدوق، ص 68، حدیث 2.
79ـ سنن ابن ماجه، حدیث 3312.
80ـ الطبقات الکبری، ج 1، ص 370.
81ـ الکافی، ج 8، ص 130، حدیث 100 و منتخب میزان الحکمه، ص 498.
82ـ کنزالعمّال، حدیث 35347.
83ـ صحیح مسلم، حدیث 2307 به نقل از منتخب میزان الحکمه، همان، ص 498.
84ـ مکارم الاخلاق، ج 1، ص 55، حدیث 34.
85ـ همان، ص 499 و کنزالعمّال روایت: 16678، کشف الغمّه، ج 2، ص537.
86ـ منتخب میزان الحکمه، ص 499.
87ـ همان، و الطبقات الکبری، ج 1، ص 378.
88ـ مرتضی مطهری، مقدمّه ای بر جهان بینی اسلامی، وحی و نبوت، ج 3، ص 137.
89ـ سوره آل عمران، آیه 146.
90ـ سوره احقاف، آیه 35.
91ـ نهج البلاغه، محمد دشتی، خطبه 190، ص 372.
92ـ جامع السعادات، ج 3، ص 234.
93ـ سوره ذاریات، آیه 56.
94ـ نهج البلاغه، خطبه 147.
95ـ سوره مزمل، آیه 1 ـ 4.
96ـ سوره مزمل، آیه 5 ـ 8.
97ـ سوره اسراء، آیه 79.
98ـ تفسیر سوره نجم، دستغیب شیرازی، ص 100.
99ـ سوره فتح، آیه 2.
100ـ کحل البصر، ص 78.
101ـ البدایة و النهایه، ابن کثیر، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ج 3، ص 326.
102ـ سوره بقره، آیه 23.
103ـ سوره فرقان، آیه 1.
104ـ سوره النجم، آیه 10.
105ـ من لایحضره الفقیه، ج 1، ص 472.
106ـ نهج البلاغه، محمد دشتی، ص 734، حکمت 437 و سیری در نهج البلاغه، ص 110 ـ 112.
107ـ همان، ص 58، خطبه 15 و سیری در نهج البلاغه، ص 114.
108ـ سوره حدید، آیه 25.
109ـ سوره شوری، آیه 15.
110ـ میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج 12، ص 89.
111ـ تفسیر قرطبی، ج 9، ص 61 ـ 62 به نقل از تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی، ج 22، ص 201.
112ـ تفسیر الصافی، فیض کاشانی،مؤسسه الاعلمی، ج 4، ص 185.
113ـ سوره احزاب، آیه 28.
114ـ سوره انعام، آیه 152.
115ـ منتخب میزان الحکمه، محمدی ری شهری، ص 330، روایت 4020و خصال صدوق، ص 308، روایت 28.
116ـ بحارالانوار، ج 16، ص 260، الکافی، ج 8، ص 268 و منتخب میزان الحکمه، همان، ص 497.