بنیان اعتقادی و مبانی فکری وهّابیت برگرفته از آموزه های تند و رادیکالیسمی است که ابن تیمیه ( متوفّای 728 هـ ق. ) آن را در قرن هفتم هجری پایه نهاد و چهار قرن پس از وی با پیمانی تاریخی که میان محمّد بن عبدالوهّاب ( متوفّای 1205 هـ ق. ) و حاکمان وقت آل سعود بسته شد روند افراطی گری تشدید گردید و نهایتاً در سال 1344 هـ ق. با صدور فتوایی که توسط ابن « بُلَیهِد » یکی از علمای وهّابی حجاز و حمایت پانزده تن از علمای دیگر شهر مدینه صورت گرفت و در آن، فرمان به تخریب آثار و شعائر اسلامی سرزمین وحی داده شد زمینه صدور فتاوای بعدی مفتیان افراطی وهّابی در تکفیر و کشتار شیعیان فراهم گردید که این داستان تا امروز ادامه دارد. (1)
همان زمان بود که وهّابیان پس از اشغال شهر مکه، به مدینه منوّره روی آورده و پس از محاصره و جنگ با مدافعان شهر، آن را اشغال و قبور ائمه بقیع و دیگر قبور، همچون قبر ابراهیم فرزند پیامبر و همسران آن حضرت، قبر ام البنین مادر حضرت عباس، قُبّه عبدالله پدر پیامبر، اسماعیل فرزند امام جعفر صادق ( علیه السلام ) و قُبّه همه صحابه و تابعین را بدون استثنا خراب کردند. (2)
1. فتوای هیئت عالی افتاء عربستان در عدم جواز اهداء ثواب به پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم )
شأن، مقام و جایگاه رسول خدا نزد بزرگان وهّابیت تا بدان جاست که هیئت دائمی إفتاء در عربستان سعودی که متشکل از چند تن از بزرگ ترین علما و مفتیان اعظم آن سرزمین است در فتوایی چنین حکم نموده اند:
اهداء ثواب و ختم قرآن برای رسول گرامی جایز نمی باشد، چون اصحاب پیامبر و دیگران چنین کاری نکرده اند. (3)
2. فتوای هیئت عالی افتاء عربستان در عدم جواز صلوات بر پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) قبل و بعد اذان !
هیئت دائم إفتای سعودی در پاسخ به سؤالی پیرامون درود و تحیّت بر پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) فتوا می دهد:
درود و صلوات بر پیامبر، چه قبل و چه بعد از اذان، از بدعت هایی است که در دین ایجاد شده است. (4)
3. فتوای بن باز در عدم جواز جشن میلاد رسول اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم )
بن باز مفتی اعظم سابق سعودی می نویسد:
مراسم میلاد پیامبر اکرم جایز نیست؛ چون این عمل به سبب عدم انجام آن از سوی آن حضرت، خلفای راشدین، صحابه و دیگر تابعین، بدعت در دین به شمار می رود. (5)
4. محمد بن عبدالوهاب و کشتن مؤذن به جرم صلوات بر پیامبر در اذان!
زینی دحلان مفتی مکّه مکرّمه می نویسد:
وهّابی ها از درود فرستادن به پیامبر گرامی ( صلی الله علیه و آله و سلم ) بر روی منابر و پس از اذان، ممانعت می کردند. مرد صالح نابینایی را که اذان می گفت و پس از اذان به رسول اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) صلوات می فرستاد نزد محمد بن بعد الوهّاب آوردند. وی دستور داد مؤذن نابینا را به جرم درود بر حضرت، بکشند. اگر بنا باشد این قبیل کارهای زشت وهّابی ها را بنویسم، کاغذها سیاه و دفترها پُر خواهد شد. (6)
5. فتوا در عدم جواز زیارت قبر پیامبر، سلام و دعا نزد قبر شریف!
شیخ صالح فوزان عضو هیئت افتای سعودی فتوا داده است:
رفت و آمد زیاد به کنار قبر رسول اکرم، نشستن در آنجا، سلام دادن به حضرت و همچنین دعا کردن به این نیّت که شاید در آنجا به اجابت برسد، از بدعت ها به شمار می آید. (7)
اشاره ای به معنای بدعت در پاسخ به فتاوای مفتیان وهّابی
معانی بدعت و ارکان آن
1- برداشت غلط از معنای « بدعت »
خوش بینانه ترین نگاه درباره این گونه فتاوا از سوی مفتیان وهّابی آن است که بگوییم: وهّابیت درک صحیحی از معنا و واژه « بدعت » نداشته و به همین جهت دچار توهّم گردیده و آنچه را مخالف تفکّرات خود دیده اند، بدعت شمارده و با این برچسب دیگران را محکوم نموده اند.
از این رو لازم است نخست معنای بدعت را از دیدگاه لغت و اصطلاح تبیین نموده و آن گاه بدعت را از منظر کتاب و سنّت بررسی نماییم.
2- معنای لغوی « بدعت »
لغت شناسان، بدعت را وجود و اختراع چیزی می دانند که قبلاً وجود نداشته و از آن اثری نبوده است.
جوهری می نویسد:
بدعت به معنای پدید آوردن چیز بی سابقه و عمل نو و جدیدی است که نمونه نداشته باشد. (8)
قطعاً بدعت به این معنا در آیات و روایات منع نگردیده، زیرا نه تنها اسلام مخالف نوآوری و نوپردازی در زندگی بشر نیست، بلکه آن را موافق با فطرت بشری دانسته که همواره او را به نوآوری در زندگی فردی و اجتماعی سوق می دهد.
از همین رو، آنچه مخترعان و مبتکران در نوآوری های خویش به وجود می آورند شامل این تعریف می شود که نه تنها مذموم نیست، بلکه پسندیده و قابل ستایش است.
3- معنای اصطلاحی « بدعت » نزد علمای شیعه و سنی
امّا از نظر شرع و در اصطلاح علما، بدعت معنای دیگری دارد که متفاوت با معنای لغوی آن است، زیرا بدعت نسبت دادن و داخل نمودن مسائلی در دین است که شارع و آورنده دین آن را إبداع و ایجاد نکرده و رضایت به آن نداشته باشد.
معنای بدعت که در دین مورد بحث قرار می گیرد، عبارت از هرگونه افزودن و یا کاستن در دین به نام دین می باشد و این غیر از معنایی است که در معنای لغوی آن گذشت.
راغب اصفهانی در کتاب مفردات خود می گوید:
بدعت دردین، گفتار و کرداری است که به صاحب شریعت مستند نباشد و از موارد مشابه و اصول محکم شریعت استفاده نشده باشد. (9)
ابن حجر عسقلانی می گوید:
هر چیز جدیدی که ریشه شرعی نداشته باشد، در عرف شرع، بدعت نامیده می شود و هر چه ریشه و دلیل شرعی داشته باشد بدعت نیست. (10)
همین تعریف را عینی در شرح خود بر صحیح بخاری، (11) مبارکفوری در شرح خود بر صحیح ترمذی، (12) عظیم آبادی در شرح خود بر سنن ابوداود (13) و ابن رجب حنبلی در جامع العلوم (14) آورده اند.
سیّد مرتضی از متکلّمان و فقهای نامدار شیعه در تعریف بدعت می گوید:
بدعت افزودن چیزی به دین و یا کاستن از آن با انتساب به دین می باشد. (15)
طریحی می گوید:
بدعت، کار تازه ای در دین است که ریشه در قرآن و شریعت ندارد و به خاطر این بدعت نامیده شده، چون همان شخص خودش آن را پدید آورده است. (16)
بنابراین، بدعت با توجّه به معنای لغوی آن اعمّ از معنای شرعی خواهد بود.
4- ارکان بدعت
با توجه به مطالب یاد شده بدعت دارای دو رکن اساسی است:
الف. تصرّف در دین
هرگونه تصرّفی که دین را نشانه گیرد و چیزی بر آن بیافزاید و یا بکاهد به شرطی که عامل این تصرف، عمل خود را به خدا و پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) نسبت دهد. به خلاف نوآوری هایی که در پاسخ به روح تنوّع خواهی و نوآوری بشر می باشد. مثلاً بازی های همچون فوتبال، بسکتبال، والیبال و امثال آنها که نمی توان آنها را بدعت شمارد.
ب. ریشه نداشتن در کتاب و سنّت
با توجّه به تعرف اصطلاحی بدعت، مشخص شد امری بدعت است که دلیلی برای آن در منابع اسلامی به صورت خاص و یا عام وجود نداشته باشد، امّا امری که مشروعیّتش در کتاب و سنّت به نحو خاص و یا عام قابل استنباط است و یا مطابق با فطرت سلیم بشری است را نمی توان بدعت نامید.
5- ریشه انحراف وهابیت در معنای « بدعت »
با توجه به آنچه از معنای لغوی و اصطلاحی بدعت و ارکان آن گذشت، مشخص گردید که انتساب بدعت به شخص و یا گروهی به این سادگی نیست که وهابیت می پندارد، بلکه تابع شرایط و ویژگی های خاصی است که تا محقق نشود نمی توان به آن بدعت گفت.
اما آنچه باعث گردیده برخی در این مورد مرتکب اشتباه گردیده و به آسانی دیگران را متهم به بدعت نمایند این است که در حدیثی از رسول خدا ( صلی الله علیه و آله و سلم ) آمده: « هر بدعتی گمراهی است ». (17)
امّا آیا براساس این روایت می توان هر پدیده ای نو که در جامعه موقعیت و جایگاه ویژه ای پیدا کرد، را از مصادیق بدعت دانست و معتقدان به آن را خارج از دین شمارد؟
پاسخ سؤال منفی است، زیرا همان گونه که قبلاً متذکّر شدیم وظیفه شارع، بیان حکم است نه تعیین مصداق، چه بسا از منظر شخص و یا گروه فکر خاص، یک پدیده در جامعه ای خاص، از مصادیق بدعت شمارده شود، ولی از نظر پیروان مکتب فکری دیگر از شعائر دین و از سنّت های حسنه محسوب شود.
6- وجود دلیل شرعی برای خروج از عنوان بدعت
از مطالب قبل مشخص گردید حقیقت بدعت آن است که کسی به قصد افتراء به خدا و دین، چیزی را به دین اضافه و یا بکاهد.
حال که ملاک تشخیص بدعت مشخص گردید، پس در مواردی که دلیلی شرعی برای عملی وجود داشت از تحت عنوان بدعت خارج می گردد و این می تواند به دو قسم باشد:
1. دلیل خاص قرآنی و یا سنت نبوی در خصوص آن وجود داشته باشد، مانند: جشن برای عید فطر، قربان، اجتماع در عرفه و منی که در راستای امتثال امر الاهی صورت می پذیرد.
2. دلیل عام قرآنی و یا سنت نبوی برای آن وجود داشته باشد، البته مشروط بر آن که مورد جدید و حادث با آنچه در عهد رسالت وجود داشته از حیث حقیقت و ماهیت اتحاد داشته باشد، ولی آن که از نظر شکل و صورت واجد اختلاف و تفاوت باشد، ولی دلیل عام با عمومش شامل هر دو مصداق و مورد گردیده و حجت شرعی در آن محسوب گردد.
به عنوان مثال خداوند سبحان در قرآن کریم می فرماید:
هر نیرویی در قدرت دارید، برای مقابله با آنها [ دشمنان ]، آماده سازید! و ( همچنین ) اسب های ورزیده ( برای میدان نبرد ) تا به وسیله آن، دشمن خدا و دشمن خویش را بترسانید! (18)
از امور واجب برای مسلمانان استعداد و آمادگی کامل در برابر هجوم است.
در آیه فوق دو دلیل فوق موجود است:
دلیل خاص که لازم است براساس آن حکومت اسلامی برای امتثال امر الاهی خود را به تهیه نیروهای اسب سوار که اختصاص به زمان های صدر اسلام بوده مجهز کند.
و اما با دلیل عام، لازم است خود را به توپ و تانک و موشک و دیگر تجهیزات هوایی و زمینی و دریایی پیشرفته روز مجهز کنند تا بتوانند آنچه را که در آیه شریفه به آن دستور داده شده و در عصر پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) وجود نداشته را نیز فراهم سازند.
پس در چنین مواردی نمی توان با این توجیه که دلیل خاص برای آن وجود ندارد از آن چشم پوشی کرد.
به عبارت دیگر و به عنوان مثال در آیه شریفه زیر خداوند می فرماید:
و چون قرآن خوانده شود بدان گوش دهید و ساکت باشید تا مورد رحمت قرار گیرید. (19)
این آیه مسلمانان را به استماع قرآن به هنگام قرائت فرا می خواند؛ ولی مصداق وجود در زمان رسول خدا ( صلی الله علیه و آله و سلم ) استماع قرآن به صورت مستقیم از دهان قاری قرآن بود، ولی در زمان حاضر و با پیشرفت تکنولوژی مصداق دیگری برای آن پیدا شده که در آن زمان وجود نداشت، مانند: قرائت قرآن از طریق رادیو و تلویزیون و فرستنده های دیگر.
7- اصل در اشیاء اباحه است
از مطالب دیگری که در بحث بدعت لازم است به آن دقت گردد « اصاله الاباحه » است. یعنی مادامی که از سوی شارع مقدس نهی و منعی در خصوص موردی خاص وارد نشده، اصل در مباح بودن و جواز انجام آن است.
آیا مراسم بزرگداشت بزرگان دین بدعت است؟
در اول این فصل گذشت که وهّابیت، هرگونه مراسم میلاد و یا سوگواری برای پبامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) را بدعت می شمارند.
از بن باز مفتی اعظم سابق سعودی نقل کردیم که گفته است: مراسم میلاد پیامبر گرامی جایز نیست.
با توجه به نکته یاد شده به خوبی روشن می باشد که نسبت به مراسم بزرگداشت پیامبر گرامی و اهل بیت عصمت و طهارت ( علیهم السلام ) عمومات و اطلاقاتی در کتاب و سنّت وجود دارد که مشروعیّت آنها را ثابت می کند. در این مختصر به مواردی اشاره می نماییم:
الف - از مصادیق تکریم پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم )
خداوند متعال می فرماید:
آنان که به پیامبر ایمان آورده، به تکریم او پرداخته و او را یاری می نمایند و از نوری که همراه وی فرو فرستاده شده پیروی کنند، آنان همان رستگارانند. (20)
از جمله « وَعَزَّرُوهُ » جواز تکریم و تعظیم به صورت کلّی استفاده می شود و مراسم جشن و سرور به مناسبت ولادت رسول اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) از مصادیق این تکریم به شمار می آید.
ب - پاداش رسالت
خداوند متعال می فرماید:
ای پیامبر بگو: « من هیچ پاداشی از شما بر رسالتم درخواست نمی کنم جز دوست داشتن نزدیکانم [ اهل بیتم ] (21).
خداوند، در این آیه شریفه، محبّت و مودّت به اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را پاداش رسالت قرار داده است، از این رو هر نوع تکریم از آن بزرگواران در راستای لبیک به ندای حق و ادای پاداش رسالت خواهد بود.
ج - همطراز جشن نزول مائده
نکته جالب توجه داستان مراسم عید سالیانه بنی اسرائیل به مناسبت نزول مائده آسمانی است، که خداوند می فرماید:
عیسی بن مریم عرض کرد: « خداوندا! پروردگارا! از آسمان مائده ای بر ما بفرست! تا برای اول و آخر ما، عیدی باشد، و نشانه ای از تو و به ما روزی ده! تو بهترین روزی دهندگانی! (22)
وقتی نزول مائده و نعمت زودگذر، شایسته عید و جشن سالیانه باشد چرا روز ولادت و بعثت پیامبر گرامی ( صلی الله علیه و آله و سلم ) که حیات جاودانه به بشریّت اهداء نمود، استحقاق جشن و سرور و شادی نباشد؟
د - پاسخ نقضی در برگزاری اعیاد ملی در عربستان
جای بس شگفتنی است که همان هیئت در رابطه با مراسم جشن های دولتی می نویسد:
اگر مقصود از مراسم برگزاری عید به خاطر مصلحت ملّت و تعظیم امور کشور صورت پذیرد، همانند هفته پلیس، آغاز سال تحصیلی، گردهمایی کارمندان دولتی و امثال آنها که قصد تقرّب و عبادت در آن نیست، مانعی ندارد و شامل نهی پیامبر نمی شود. (23)
بدیهی است که چنین تفکری، نهایت تحجّر گرایی و انجماد فکری است؛ زیرا گذشته از این که مخالفت با برپایی جشن تولد، مخالفت با امری فطری است، بلکه هیچ تفاوتی میان جشن ولایت با جشن های دیگر مانند مراسم دولتی وجود ندارد، چون کسانی که برای فرزندان خود مراسم جشن تولّد می گیرند، هیچ گونه قصد تقرّب و یا عبادت ندارند.
پی نوشت ها :
1. ر. ک: به کتاب « شاخ شیطان »، در ردّ فرقه ضالّه وهّابیت از همین نویسنده، فصل چهارم، مروری بر عقاید و مبانی فکری وهّابیت.
2. ر. ک: به کتاب « شاخ شیطان »، در ردّ فرقه ضالّه وهّابیت از همین نویسنده، فصل سوم، آشنایی با فرقه وهّابیت.
3. لایجوز إهداء الثوابِ للرسول صلی الله علیه و سلّم، لا ختمُ القرآنِ و لا غیرِه، لأنّ السلفَ الصالحَ من الصحابة رضی الله عنهم، وَ مَن بعدُهم، لم یفعلوا ذلک.
فتاوی اللجنة الدائمة للبحوث العلمیّة والإفتاء، ج 3، ص 481، فتوای شماره 4994.
http://forum.hawahome.com/t313401.html
فتاوی اللجنة الدائمة للبحوث العلمیة و الإفتاء، المجلد التاسع ( 71 من 114 ) ثواب القراءة للمیت، السؤال الثالث من الفتوی رقم 2232، اللجنة الدائمة للبحوث العلمیة و الإفتاء، عضو/ عبدالله بن غدیان، نائب الرئیس/ عبدالرزاق عفیفی، رئیس اللجنة/ عبدالعزیز بن عبدالله بن باز، السؤال الثالث من الفتوی رقم ( 2634 )
http://www.al-eman.com/Feqh/viewchp.asp?BID-262 $CID=71
4. ذکرُ الصلاةِ و السلام علی الرسولِ صلی الله علیه و سلّم قبل الأذان، و هکذا الجهرُ بها بعد الأذان، مع الأذان، من البدعِ المحدثة فی الدین.
فتاوی اللجنة الدائمة للبحوث العلمیّة و الإفتاء، ج 2، ص 501، فتوای شماره 9696.
5. لایجوز الأحتفال بمولد الرسول صلی الله علیه و سلّم و لاغیره؛ لأنّ ذلک من البدعِ المحدثة فی الدین، لأنّ الرسولَ لم یفعله و لا خلفاؤُه الراشدون و لا غیرُهم من الصحابةَ و لا التابعونَ لهم بإحسان فی القرونِ المُفَضَّلةِ.
مجموع فتاوی و مقالات متنوعة، ج 1، ص 183، فتاوی اللجنة الدائمة للبحوث العلمیّة و الإفتاء، ج 3، ص 18.
6. « وَ یَمنَعُونَ مِنَ الصَّلاةَ عَلَیهِ صَلِّی اللهُ عَلَیهِ وَ سَلَّمَ عَلَی المَنَابِرِ، بَعدَ الأَذانَ؛ حَتَّی أنَّ رَجُلاً صَالِحاً کَانَ أعمَی، وَکَانَ مُؤَذِّنَاً وَ صَلِّی عَلّی النَّبیِّ صَلِّی اللهُ عَلَیه وَ سَلَّمَ بَعدَ الأَذان، بَعدَ أن کَانَ المَنعُ مِنهُم، فَأتَوا بِهِ إلَی إبنٍ عَبدِ الوَهَّابِ فَأَمَرَ بِهِ أن یُقتَلَ فَقُتِلً، وَلَو تَتَبَّعتُ لَکَ مَا کانُوا یَفعَلُونَهُ مِن أمثالِ ذَلِکَ، لَمُلِأَتِ اَلدَّفَاتِرُ وَ الأَورَاقِ. »
فتنه الوهابیه، احمد زینی دحلان، ص 20.
تفصیل بیشتر در این گونه جنایات وهابیت را در کتاب شاخ شیطان در ردّ فرقه ضالّه وهابیّت از همین نویسنده جویا شوید.
7. من البِدَعِ التی تقع عند قُبَّةِ الرسول صلی الله علیه و سلّم کثرةُ التردّد علیه، کلّما دخل المسجدَ ذهنب یُسلِّم علیه، و کذلک الجلوسُ عنده، و من البدعِ کذلک، الدعاءُ عند قبر الرسول صلی الله علیه و سلّم أو غیرِه من القبورِ، مظنّةً أنّ الدعاءَ عنده یستجاب.
مجلّه الدعوة، شماره 1612، ص 37.
8. البدعه: إنشاء الشیء لا علی مثال سابق، و اختراعه و ابتکاره بعد أن لم یکن.
صحاح اللغه، جوهری، ج 3، ص 113.
9. و البدعه فی المذهب، إیراد قول لم یستنَّ قائلها و فاعلها فیه بصاحب الشریعه و أماثلها المتقدّمه و أصولها المتقنه.
مفردات ألفاظ القرآن، راغب أصفهانی، ص 39.
10. و المُحدَثات بفتح الدال جمع مُحدَثَه، و المراد بها: ما أحدث و لیس له أصل فی الشرع و یسمّی فی عرف الشرع بدعه، و ما کان له أصل یدلّ علیه الشرع فلیس ببدعه.
فتح الباری، ج 13، ص 212.
11. عمده القاری، ج 25، ص 27.
12. تحفه الأحوذی، ج 7، ص 366.
13. عون المعبود، ج 12، ص 235.
14. جامع العلوم و الحکم، ص 160، چاپ هند.
15. البدعه زیاده فی الدین أو نقصانه منه، من إسناد إلی الدین.
رسائل شریف مرتضی، ج 2، ص 264، نشر دار القرآن الکریم - قم.
16. البدعه: الحدث فی الدین، و ما لیس له أصل فی کتابٍ و لا سنّه، و إنّما سُمّیَت بدعه؛ لأنّ قائلَها ابتدعها هو نفسه
مجمع البحرین، ج 1، ص 163، مادّه « بدع »
17. کلّ بدعه ضلاله.
صحیح مسلم، ج 3، ص 11 - مسند أحمد، ج 3، ص 310.
18. ( وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ وَ مِن رِّبَاطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدْوَّ اللّهِ وَعَدُوَّکُمْ )
( سوره انفال، آیه 60 )
19. ( وَ إِذَا قُرِىءَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُواْ لَهُ وَ أَنصِتُواْ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ ) ( سوره اعراف، آیه 204 ).
20. ( فَالَّذِینَ آمَنُواْ بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُواْ النُّورَ الَّذِیَ أُنزِلَ مَعَهُ أُوْلَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ) ( سوره اعراف، آیه 157 ).
21. ( لَّا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَى ) ( سوره شوری، آیه 23 ).
22. ( اللَّهُمَّ رَبَّنَا أَنزِلْ عَلَیْنَا مَآئِدَةً مِّنَ السَّمَاء تَکُونُ لَنَا عِیداً لِّأَوَّلِنَا وَ آخِرِنَا وَ آیَةً مِّنکَ وَارْزُقْنَا وَأَنتَ خَیْرُ الرَّازِقِینَ ) ( سوره مائده، آیه 114 ).
23. و ما کان المقصودُ منه ( العید ) تنظیمَ الأعمالِ مثلاً لمصلحةِ الأُمَة و ضبط أمورها؛ کأسبُوع المُرُور، و تنظیمِ مواعیدِ الدراسیَّة، و الاجتماعِ بالمُوَظَّفیِن للَعَمَلِ وَنحوِ ذلکَ، ممّا لا یُفضی به إلی التقرّبِ و العِبادَة والتَعظیمِ بالأصالَة، فهو من البِدَعِ العادِیَّة التی لا یَشمُلُها قوله صلی الله علیه و سلّم من أحدث فی أمرنا ما لیس منه فهو ردّ، فلا حَرَجَ فیه؛ بل یکون مشروعا.
فتاوی اللجنة الدائمة للبحوث العلمیّة و الإفتاء: ج 3، ص 88، فتوای شماره 9403.