دور ماندن از حوزه نبوت و رهبرى معنوى صحیح که فرهنگ پاکش جلوه علم و حکمت خداست و بر دلایل و براهین محکم و استوار تکیه دارد، و چیزى مخالف فطرت و عقل سلیم و طبیعت هستى در آن وجود ندارد، و رشد کردن در محیط شرک و فضائى که فرعونیت و شیطنت و حکومت صد در صد مادى بر آن حاکم است، و آزادى به معناى واقعى در آن وجود ندارد، و توجه صرف به گذراندن امور زندگى ظاهرى، و فقط گرداندن شکم و شهوت، و دست و پا زدن در لذتهاى بدنى، و تنها تحصیل دانشى که کمک براى سوق دادن زندگى به ناحیه ظاهر آن است، بناچار انسان را دچار دو بیمارى خطرناک و ریشهدار مىکند:
فرو رفتن در مادیات محض، و دلباختگى شدید به لذائذ و امور حسى.
بنىاسرائیل که سالیان طولانى و طى چند نسل در مصر که فضائى آلوده به شرک و اوهام و گاو پرستى و مادىگرى داشت زندگى کردند به تدریج از درون رنگ محیط را به خود گرفتند و آثار نکبتبار و ظلمانى آن محیط و مردمش ریشه در نفوسشان دوانید، و اختناق حاکم بر آنان و سلب آزادى از آن قوم، و شکنجههائى که از طرف فرعونیان بر آنان تحمیل شد از طرفى عقل و اراده و قدرت تفکر و اندیشه را در آنان بسیار ضعیف کرد، و از طرف دیگر اکثر آنان را به مردمى فرو رفته در مادیات و کالاى دنیا و دلباخته لذائذ و امور حسى نمود.
کثرت معجزات موسى (ع) براى رام کردن بنىاسرائیل که عقل و اندیشهى آنان به شدت ضعیف شده بود، و از تفکر صحیح و تعقل درست بىبهره بودند و برهان و دلیل و استدلال و حکمت در قلب و روان تیره و بیمار آنان راه نداشت امرى ضرورى بود.
آنان چنان که باید و شاید در برابر حقایق ماوراء طبیعت، و واقعیات ملکوتى، و اصول غیبى با این که همراه با دلیل و برهان استوار بود فروتنى نکردند و به تعقل و تفکر صحیح براى دریافت آن حقایق تن ندادند، و تسلیم تعالیم آسمانى موسى نگشتند و به مرحله یقین قدم ننهادند، و همه وجود و حالات و روحیات خود را در سیطرهى حکومت حس و مادّه نگاه داشتند، و هر آنچه را که موافق حس و لذائذ و شهوات و مادیات بود به راحتى پذیرفتند، و از تسلیم شدن در برابر دعوت موسى و صالحان و دانشمندانى که جز خیر دنیا و آخرتشان را نمىخواستند امتناع ورزیدند!!
آنچه در درگیرى با فرعون پس از سالها شکنجه دیدن به سود آنان تمام شد فقط و فقط از برکت فریادها و فعالیتها و معجزات موسى بود، آنان براى مبارزه با دشمنان و در هم شکستن فرعونیان و رفع و دفع خطر آنان هیچ اقدامى نکردند، و آئین حق را و توحید ناب را با تعقل و تفکر به دست نیاوردند و با پاى خود از محیط ذلتبار مصر و آن سرزمین آلوده به شرک و اوهام بیرون نیامدند و از میان امواج رود نیل با تکیه بر ایمان و اعتماد به خدا نگذاشتند، بلکه معجزات موسى و قدرت معنوى او بود که این اسیران ذلیل و فرو رفتگان در چاه استضعاف و غرق شدگان در مادیات و دلباختگان به لذائذ حسى و دور ماندگان از تعقل صحیح و اندیشه درست را از محیط مصر خارج کرد و از میان امواج سهمگین دریا بیرون برد و در منطقهاى امن که خیال آنان را از هر خطر و شکنجهاى راحت مىداشت قرار داد.
اینان پس از بیرون آمدن از دریا چنان که قرآن مجید مىفرماید بر قومى عبور کردند که همواره با پرستش بتها و اصنام ملازمت داشتند، از باب ضعف در عقل و اندیشه، و غرق بودن در امور مادى و حسى با کمال بىشرمى به موسى گفتند:
اجْعَلْ لَنا إِلهاً کَما لَهُمْ آلِهَةٌ قالَ إِنَّکُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ
إِنَّ هؤُلاءِ مُتَبَّرٌ ما هُمْ فِیهِ وَ باطِلٌ ما کانُوا یَعْمَلُونَ.
قالَ أَ غَیْرَ اللَّهِ أَبْغِیکُمْ إِلهاً وَ هُوَ فَضَّلَکُمْ عَلَى الْعالَمِینَ.
وَ إِذْ أَنْجَیْناکُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ یَسُومُونَکُمْ سُوءَ الْعَذابِ یُقَتِّلُونَ أَبْناءَکُمْ وَ یَسْتَحْیُونَ نِساءَکُمْ وَ فِی ذلِکُمْ بَلاءٌ مِنْ رَبِّکُمْ عَظِیمٌ. وَ واعَدْنا مُوسى ثَلاثِینَ لَیْلَةً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ ......: «1»
اى موسى همان گونه که براى آنان معبودانى است تو هم براى ما معبودى قرار ده!!
راستى اخلاق مادى و حسگرائى و تکیه نکردن بر دلیل و برهان و منطق و عقل چه مىکند، و انسان را به چه ورطههائى از خطر و سقوط و هلاکت مىاندازد!
موسى گفت: بدون تردید شما گروهى هستید که جهالت و نادانى میورزید و از عقل و منطق دور هستید و به خاطر بىبصیرتى و کوردلى به امور محسوس محض روى دارید.
قطعاً آنچه اینان در آن قرار دارند و آن عقاید شرکآلود و آئین بت پرستى است نابود شده و فاسد است و آنچه همواره انجام مىدهند باطل و برباد است.
و سپس با یک دنیا تعجب و شگفتى به بنىاسرائیل گفت: آیا غیر خدا را که هیچ گونه شایستگى براى پرستش ندارد به عنوان معبود برایتان طلب کنم، در حالى فقط خداست که شما را بر جهانیان روزگارتان برترى داد؟!
اى بنىاسرائیل یاد کنید هنگامى که شما را از چنگال ظالمانه فرعونیان نجات دادیم، آنان که شما را به سختترین صورت شکنجه مىکردند و به شکلى گسترده پسرانتان را مىکشتند و زنانتان را براى کنیزى و بیگارى کشیدن و نشستن در مرگ فرزندان زندهمىگذاشتند و در این امور براى شما از سوى پروردگارتان آزمایشى بزرگ بود.
و ما موسى را سىشب به میعادگاه خواندیم و آن سىشب را به ده شب دیگر تمام و کامل نمودیم.
موسى پس از وعده خدا براى این که آن ملت را در سایه نظامى متین و استوار و رشد دهنده، و تضمین کننده خیر دنیا و آخرت قرار دهد به میعادگاه رفت، که پس از پایان آن ضیافت ویژه به دریافت کتاب آسمانى تورات که حاوى همه حقایق مربوط به هدایت است نایل آید و به میان جامعه خود باز گردد و آنان را با تعلیم دادن تورات و وادار کردن به عمل به آن به سعادت دنیا و آخرت برساند.
مردى هوا پرست و گمراه کننده و تجسمى از شیطان که کوتاه بینى بنىاسرائیل را در تقاضاى از موسى براى قرار دادن بتى براى آنها جهت پرستیدن دیده بود، و ضعف عقلى و فکرى و ارادى آنان براى او ثابت بود، و غرق بودن آن قوم در مادیات و دلباختگى آن بىخبران به امور حسى و لذائذ ظاهرى برایش ثابت بود در غیبت موسى با ساختن مجسمه گوسالهاى از زیور آلات و طلاجات که وقتى در جهت باد قرار مىگرفت صداى گاو از آن بر مىخاست در معرض دید و تماشاى آنان گذاشت و گفت:
هذا إِلهُکُمْ وَ إِلهُ مُوسى!! «2»
این است معبود شما و معبود موسى!!
آن کم خردان پست، و سفیهان زشت باطن، و بىارادههاى جاهل، و غرق شدگان در مادیت، و دلباختههاى به امور حسى و لذائذ ظاهرى که در حقیقت گوساله طلائى ساخت سامرى از باطن گوساله خوى و طلا جوى آنان بیرون آمده بود به گوساله به عنوان معبود روى آورده و به پرستیدن آن مشغول شدند و به ستمى عظیم و ظلمى بزرگ نسبت به توحید خالص و نسبت به خود و خیر و سعادتشان تن دادند و مصداق حقیقى أَنْتُمْ ظالِمُونَ شدند.
باور نکردن سخن صادقان، و گوش ندادن به موعظه و پند ناصحان، و فرار از علم و حکمت پیامبران، و بىتوجهى به دلیل و برهان، و غرق بودن در مادیات و دلباختگى به حس و لذائذ قطعاً انسان را از خدا جدا و به گوساله پرستى در صورتهاى گوناگونش مىکشاند!
«پیروى و متابعت از حسّ و ماده [که دو امر روبنائى و ظاهرى و محدود و از دست رفتنى هستند] و تسلیم شدن در برابر آن دو انسانها را در یک تناقض ویژه از جهت قول و عمل و گرفتار مىکند، زیرا از طرفى پیروى از حس موجب مىشود که مطلبى را جز آنچه حسّ بر آن دلالت دارد نپذیرند گرچه حق باشد، از طرف دیگر تسلیم در برابر ماده ایجاب مىکند که عملًا آنچه را شخصیتهاى بزرگ مادى مىخواهند یا مىپسندند بپذیرند!
آنان هر گونه تقلیدى را در موضوعاتى که دور از حس آنان است اگر چه خوب باشد به نام این که تقلید است مذمت مىکنند ولى همانها هر گونه تقلیدى را که موافق هوسهاى مادى است به نام بهرهبردارى از زندگى ستایش مىنمایند اگر چه عمل بدى باشد براى همین جهات است که به سختى در برابر اوامر پیامبران و درستکاران و علماى ربانى که آنان را به خیر و صلاح دین و دنیایشان دعوت مىکنند تسلیم مىشوند، و در برابر دعوت افراد مغرض و سرکش را خیلى زود مىپذیرند!» «3»
متأسفانه محاکم تفتیش عقاید در قرون وسطى که به وسیله کشیشان مسیحى برپا شد و علم و دین کلیسائى را در برابر با یکدیگر به جنگ و مبارزه سختى کشید و در این میدان خصمانه و ظالمانه میلیونها نفر عاشق علم و عالم را به فرمان کشیشان محکوم به اعدام و نابودى کرد و به تدریج جامعه اروپائى را به تسلیم شدن در براى حس و ماده وادار کرد و دانشمندان علوم مادى با قدرت تمام باعث شدند که دین کلیسائى به درون کلیسا رانده شود و قلب همگان به سوى حس و ماده جهتگیرى نماید و تمدن غرب بر این دو پایه بنا گذارى شود و در قرن هیجدهم به بعد این تمدن جداى از مسائل معنوى و اخلاقى با کمک به اصطلاح دانشمندانى چون داروین و فروید و درکایم که هر یک انسان را از یک بعد خاص آن هم به صورت افراط و تفریط نگریستند به اوج خود برسد و انسان در فضاى این تمدن با همه وجودش حسگرا و مادهپرست گردد و دلایل و براهین مربوط به ماوراء حس را هر چند استوار و محکم و منطقى و عقلى باشد نپذیرد و از طرف دیگر هیچ برهان و دلیلى در موضوعاتى که متضمن لذائذ مادى حسى است مطالبه ننماید و این موضوع خط بطلان بر غرائز انسانیت و احکام آن و امور فطرى و یقینى کشید و معارف عالیه و اخلاق فاضله را از میان برداشت و انسانیت انسان را از او گرفت و جامعهها و ملتها را در معرض شدیدترین مفاسد اخلاقى و خانوادگى و اجتماعى و سیاسى قرار داد!!
انسان در فضاى تاریکى که بر اروپا حاکم شد از مستقل بودن نوعش، و ریشه اصیلش که از حضرت آدم و حوا که داراى مقام خلافت اللهى بودند و هر دو به دست قدرت حق و اراده حکیمانه حضرت رب بىسابقه نر و مادهاى از گوهر پرارزش خاک آفریده شدند و به عنوان نوعى مستقل در میان انواع جانداران ظهور کردند جدا شد و سر از ریشهاى به نام میمون که سمبل بازى و بازىگرى و دلقکى براى سرگرمى مردم است درآورد و در کنار او علمى به نام علم الانواع قرار داده شد و به دانشگاهها راه یافت و با استادى دانشمندان صهیونیست مسلک به باور دانشجویان و در نهایت به باور اکثر مردم داده شد که ریشه شما میمون و باطن و درون و روانتان که ارث از اصل و ریشه وجودتان میمون مىبرید میمون صفت است و مسئله انسانیت و اخلاق و فضیلت و شرافت و کرامت و اصول انسانى امورى اعتبارى است و تکیه بر آنها غیر منطقى و محدود شدن به آنها موجب محرومیت از لذائذ و به کارگیرى غرائز به صورت آزاد است و سبب بىبهره شدن از شهوات مطلق و خواستههاى بىقید و شرط است و پس از آن دورکایم به این موج کمک کرد و انسان را در همه جهات و امور معلول اقتصاد دانست، و دانش او همچو هم پالکى سابقش به دانشگاهها و مراکز علمى راه یافت و اقتصاد و امور مادى محور و بنیان زندگى گشت و (لا اله الا الدلار) جاى لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ* نشست و بشر را در سقوط عجیبى فرو برد و او را در لجنزار مادیت و پول و ابزار بدون ایمان و اخلاق به اسارت نشاند، و بدتر از هر دوى آنان هممسلک خطرناکشان فروید بود که چون هر دوى آنان از آئین تحریف شده یهودیت که آئینى مادى و پولى بود پیروى مىکرد به عنوان روانکاو و روانشناس میدان دار تمدن غرب شد و با نوشتن کتاب و به تحریر کشیدن مطالبى که هیچ دلیل عقلى و منطقى ندارد راه انسانیت و فضایل و اخلاق و حقیقت را مسدود نمود و افکارش با هزینههاى سنگین صهیونیستها به همه مراکز علمى حتى مجامع دانشگاهى کشورهاى اسلامى راه یافت و تا حدى توانست مسیر ایمانى و عقلانى بسیارى از انسانها و شاید اکثریت آنان را در غرب و شرق عالم به سوى اسافل اعضا برگرداند و با چهرهاى که کاشف از کمال آرامش درونى است! همه عظمتها و ارزشها به نحوى از انحاء به نام خردگرائى و حسگرائى تا حد پستترین مرحله حیوانیت پائین بیاورد!!
البته قرنها پیش از فروید، جلال الدین بلخى آن حکیم عارف تباه شدن موجودیت آدمى را و ساقط شدن همه ارزشها را با این پدیده حیوانى یعنى برگشتن از اوج صعود انسانى به پستترین نقطه نزول حیوانى که محور قرار دادن اسافل اعضا در زندگى است گوشزد نموده مىگوید:
جز ذکرنى دین اونى ذکر او سوى اسفل برد او را فکر او «4»
نگاهى به وضع جوامع امروز بیندازید و در حالات و اعمال و رفتار اکثر آنان به خصوص جوامع غربى و مقلدین کورشان دقت کنید مىبینید شهوترانى بىقید و شرط، تجاوز به نوامیس به عنف و غیر عنف، روابط نامشروع زنان با زنان، مردان با مردان و زنان و مردان با یکدیگر، موج گسترده عشقهاى مجازى، نیمه عریانى و عریانى زنان و مردان، فیلمهاى محرک سینمائى و تلویزیونى و ماهوارهاى، قتل و غارتگرى، تجاوز به حقوق، رشوه، فساد فکرى، فساد باطنى چون حسد و بخل و طمع و غرور و نفاق و ریا، زورگوئى، به استعمار کشیدن ملتها به وسیلهى زورمندان، آدم ربائى، آدم فروشى، جاسوسى، خیانت، جنایت، بلوغ زودرس بر اثر تحریک شهوات، متلاشى شدن نظام خانواده، فرار فرزندان از خانهها، اعتیاد به انواع مواد مخدر که هر ساعت نوعى از آن براى به دام انداختن نسل به بازار مىآید و ....... ظاهر و باطن زندگى را گرفته و دریا و صحرا و جوّ را به فساد و تباهى کشیده و امنیت روانى مردم را در شرق و غرب به هم زده و فضائى از شدیدترین نگرانىها را به وجود آورده و کوس رسوائى غرق بودن در مادیات و دلباختگى به حس و لذائذ آن را در هر کوى و برزن و بلکه در هر خانه و کاشانه به صدا در آورده است!! و نزدیک است این تمدن ماشینى که بر دو پایه ماده و حس بنیانگذارى شده و به شدت از درون پوسیده بر سر
صاحبانش و مقلدان آنان خراب شود و همه زیر آوار سنگین آن به دیار نیستى و نابودى رانده شوند و زمین براى زندگى صالحان و شایستگان که در میان این حیوانات انساننما و متمدنان وحشى و میمون صفتان و غرق شدگان در مادیات و دلباختگان به لذائذ حسى به شدت در غربت و تنهائىاند بدون مزاحم باقى بماند، و چنین زمانى به زودى فرا مىرسد و دور از دسترس نیست و حقیقتى است که قرآن مجید قاطعانه از آن خبر مىدهد:
أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُونَ: «5»
یقیناً همه روى زمین را بندگان شایسته ام به میراث مىبرند.
من با فروتنى و تواضع از شما مسلمانان و به ویژه پیروان مکتب اهل بیت مىخواهم که از افتادن در دام تمدن غربى و فرهنگهاى شیطانى آن حذر کنید و گول زرق و برق زندگى ظاهر آنان را که مالامال از فساد و تباهى است نخورید و دست از قرآن مجید که راهنماى انسان به هر خیرى است بر ندارید، و از اقتداى به اهل بیت پیامبر که مصباح هدایت و کشتى نجات هستند غفلت ننمائید و دامن حیات پرقیمت خود را از آلوده شدن به مادیات صرف، و درون خود را از اسیر شدن به مکتب حسگرائى حفظ نمائید که خیر دین و دنیا آخرت شما در تمسک به قرآن و اهل بیت است و بدانید که این تمدن بدون معنویت و بریده از خدا و جداى از فرهنگ حق و خالى از حقایق و تهى از تعالیم انبیاء و امامان به زودى نابود مىشود و دلبستگان به خود را هم نابود مىسازد و نهایتاً به عذاب استیصال در دنیا و عذاب ابد در آخرت گرفتار مىشود و جز روسیاهى و افتضاح براى آن و پیروانش نخواهد ماند.
آرى براى محاربان با خدا و پیامبر و آنان که در زمین در همه امور زندگى به فساد و تباهى مىکوشند جز رسوائى و خوارى در دنیا و عذاب بزرگ در آخرت نیست:
ذلِکَ لَهُمْ خِزْیٌ فِی الدُّنْیا وَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ عَذابٌ عَظِیمٌ: «6»
براى آنان به خاطر محاربه با خدا و پیامبر و کوششان براى گستردن فساد در زمین رسوائى و خوارى در دنیا و عذاب بزرگ در آخرت است.
غرق شدگان در مادیت، و دلباختگان به لذائذ حسى، و مریدان مکتب حسگرائى که از زندگى و حیات جز خانه و کارگاهى براى تأمین اقتصاد و معیشت نمىبینند، و پر کردن شکم و شهوترانى و کام جوئى را اصیلترین لذتها مىشمارند، و چشمى براى تماشاى این همه نقش عجب بر در و دیوار وجود ندارند، و گوشى براى شنیدن صداى حق و برهان و دلیل و حکمت براى خود باقى نگذاشتهاند، و وجودشان نیروى دفعى براى حقایق و واقعیات و امور ملکوتى و عرشى و اصول ماوراء طبیعت و حوزه جذبى براى انواع مفاسد و شهوات و خیالات و اوهام گشته و براى مسخره کردن انبیا و اولیاء و محتویات کتابهاى آسمانى و علماى ربانى و احکام الهى و عبادات دهانى به پهناى فلک باز کرده و به خاطر اوج بىخردى و دچار بودن به بیمارى غفلت و بىخبرى، خود را میزان حق و باطل هر چیزى قرار داده و یجوز و لایجوز خود را در همه امور ملاک و اصل مىدانند، بدون شک و تردید گرفتار دو بیمارى بسیار مهلک و بر باد دهنده دنیا و آخرت و مخرب همه ارزشها شدهاند و به خاطر جهل مرکبشان نسبت به این دو بیمارى هم در غفلت کامل به سر مىبرند از این جهت به علاج و درمان خود اقدام نمىکنند، بلکه خود و کوشش و کارکردشان را سالم و صحیح و خوب مىدانند، و توجه ندارند که همه ارزیابىهاى آنان نسبت به همه امور بىپایه و پوچ و غلط و باطل است آن دو بیمارى یکى خود فراموشى و دیگر خودپرستى است.