نظر ابن تیمیه در باره جنگهای امیر المؤمنین علیه السلام :
وی در منهاج السنة مینویسد :
ثم یقال لهؤلاء الرافضة لو قالت لکم النواصب علی قد استحل دماء المسلمین وقاتلهم بغیر أمر الله ورسوله على ریاسته وقد قال النبی صلى الله علیه وسلم سباب المسلم فسوق وقتاله کفر وقال ولا ترجعوا بعدی کفارا یضرب بعضکم رقاب بعض فیکون علی کافرا لذلک لم تکن حجتکم أقوى من حجتهم لأن الأحادیث التی احتجوا بها صحیحة .
وأیضا فیقولون قتل النفوس فساد فمن قتل النفوس على طاعته کان مریدا للعلو فی الأرض والفساد وهذا حال فرعون والله تعالى یقول تلک الدار الاخرة نجعلها للذین لا یریدون علوا فی الأرض ولا فسادا والعاقبة للمتقین فمن أراد العلو فی الأرض والفساد لم یکن من أهل السعادة فی الاخرة ولیس هذا کقتال الصدیق للمرتدین ولمانعی الزکاة فإن الصدیق إنما قاتلهم على طاعة الله ورسوله لا على کاعته فإن الزکاة فرض علیهم فقاتلهم عللا الإقرار بها وعلى أدائها بخلاف من قاتل لیطاع هو .
منهاج السنة ، ج 4 ، ص 499_ 500 .
سپس به این روافض گفته می شود که اگر ناصبی ها به شما بگویند که علی خون مسلمانان را حلال دانست و با ایشان بدون دستور خدا و رسول او برای ریاست خودش جنگید - و حال آنکه رسول خدا فرموده اند : فحش دادن به مسلمان سبب فسق است و جنگ با او کفر ، و فرموده است : که بعد از من دوباره در حالیکه کافر شده اید باز نگردید ، چون عده ای از شما گردن دیگری را می زند - پس علی بدین سبب کافر است ، دلیل شما ( رافضه) در جواب دلیل ایشان ( نواصب) قوی تر نخواهد بود ؛ زیرا روایاتی که ایشان بدان استدلال کرده اند ، صحیح است .
و نیز پس ( ناصبی ها) می گویند : کشتن مردمان فساد است ؛ پس هرکس که مردمان را برای تحت اطاعت در آوردن ایشان بکشد ، قصد سرکشی در زمین و فساد را دارد ؛ و این حالت فرعون است و خداوند می گوید » آن خانه آخرت است ؛ آن را برای کسانی قرار می دهیم که سرکشی در زمین و فساد را نمی خواهند . و عاقبت برای پرهیزکاران است ؛ پس هرکس که در زمین سرکشی و فساد کند از اهل سعادت در آخرت نخواهد بود ؛ و این مانند جنگ صدیق( ابو بکر) با مرتدین و کسانی که زکات ندادند نیست ( تا بگویید او هم در زمین فساد کرده است ) ؛ پس بدرستیکه صدیق با ایشان تنها به خاطر اطاعت خدا و رسول او جنگید ؛ نه به خاطر اطاعت خودش ؛ پس بدرستیکه زکات واجب بود بر ایشان ؛ پس با ایشان به خاطر اقرار به وجوب زکات و پرداخت آن جنگید ؛ به خلاف کسی که می جنگد تا از او اطاعت کنند .
و باز در جای دیگر مینویسد :
وعلی یقاتل لیطاع ویتصرف فی النفوس والأموال فکیف یجعل هذا قتالا على الدین وأبو بکر یقاتل من ارتد عن الإسلام ومن ترک ما فرض الله لیطیع الله ورسوله فقط ولا یکون هذا قتالا على الدین .
منهاج السنّة ، ج 8 ، ص 330 .
و علی جنگید تا از او اطاعت کنند و بتواند در جان و مال مردم تصرف کند ؛ پس چگونه این را جنگ برای دین قرار می دهید ؟ و ابوبکر با کسانی جنگید که از اسلام مرتد شده بودند و نیز با کسانیکه آن چه را خدا واجب کرده بود ترک کرده بودند ؛ تا فقط خدا و رسولش اطاعت شوند ؛ و این جنگ (جنگهای امام علی ) برای دین نیست .
در حالی که پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم با علمی که خداوند به او عطا کرده بود ، وقوع تمامی این جنگها را پیش بینی و امیر المؤمنین علیه السلام را دستور داد تا با ناکثین ، قاسطین و مارقین جنگ نماید . و حتی کسانی همچون عایشه ، زبیر و ... را از شرکت در این جنگها بر حذر داشته است ؛ چنانچه بسیاری از علمای اهل سنت حدیث « کلاب حوأب » را نقل کردهاند . ابن حجر عسقلانی در کتاب معتبر فتح الباری مینویسد :
عن عکرمة عن ابن عباس ان رسول الله صلى الله علیه وسلم قال لنسائه أیتکن صاحبة الجمل الأدبب ـ بهمزة مفتوحة ودال ساکنة ثم موحدتین الأولى مفتوحة ـ تخرج حتى تنبحها کلاب الحوأب یقتل عن یمینها وعن شمالها قتلى کثیرة وتنجو من بعد ما کادت .
عکرمه از ابن عباس نقل کرده که پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم خطاب به همسرانش فرمود : کدامیک از شما بر شتر پر مو مىنشیند و خروج مىکند و سگان حوأب بر او پارس مىکنند و مردم بسیارى از جانب راست و چپ او کشته مىشوند و او سرانجام رهائى پیدا مىکند؟ .
و بعد از نقل حدیث میگوید :
وهذا رواه البزار ورجاله ثقات .
فتح الباری - ابن حجر - ج 13 - ص 45 – 46 .
بزاز این روایت را نقل کرده و راویان آن قابل اعتماد هستند .
و ابن کثیر دمشقی سلفی در کتاب البدایة والنهایة مینویسد :
عن قیس بن أبی حازم : أن عائشة لما أتت على الحوأب فسمعت نباح الکلاب فقالت : ما أظننی إلا راجعة ، إن رسول الله صلى الله علیه وسلم قال لنا : أیتکن ینبح علیها کلاب الحوأب ، فقال لها الزبیر : ترجعین ؟ عسى الله أن یصلح بک بین الناس .
هنگامى که «عایشه» به حوأب وارد شد و پارس سگان آنجا را شنید، گفت: چارهاى نیست جز اینکه از این سفر صرف نظر کنم؛ چرا که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله به ما، همسرانش فرمود: کدامیک از شماست که سگان حوأب بر او پارس مىکنند؟ «زبیر» گفت: چگونه ممکن است از این سفر، صرف نظر کنى در حالى که امید آن مىرود که خداى تعالى با حضور تو سازشى در میان مردم برقرار سازد !
و بعد از نقل حدیث میگوید :
وهذا إسناد على شرط الصحیحین ولم یخرجوه .
البدایة والنهایة - ابن کثیر - ج 6 - ص 236 .
سند این روایت ، طبق شرطهایی که مسلم و بخاری در صحت روایت قائل بودند ، صحیح است ؛ ولی آنها نیاوردهاند .
این داستان در بسیاری از کتابهای اهل سنت نقل شده ؛ از جمله :
مسند أحمد ، ج6 ، ص52 و97 و المستدرک ، حاکم نیشابوری ، ج3 ، ص120 و المصنف ، ابن أبی شیبة الکوفی ، ج8 ، ص708 و مسند ابن راهویه ، صج3 ، ص892 و مسند أبی یعلى ، ج8 ، ص282 و الفایق فی غریب الحدیث ، زمخشری ، ج1 ، ص353 و موارد الظمآن ، هیثمی ، ص 453 و کنز العمال ، ج11 ، ص197 و 334 و سیر أعلام النبلاء ، ذهبی ، ج2 ، ص177 و أنساب الاشراف ، بلاذری ، ص 224 و معجم البلدان ، حموی ، ج2 ، ص314 و تاریخ یعقوبی ، ج2 ، ص181 و تاریخ طبری ، ج3 ، ص475 و ... .
طبق این روایات ، پیامبر از این واقعه با خبر بوده و عایشه و طرفدارانش را از چنین جنگی برحذر داشته است و این نشان میدهد که آنها در این جنگ بر باطل و امیر المؤمنین علیه السلام بر حق بوده .
و نیز در روایات بسیاری نقل شده است که پیامبر اسلام زبیر را از این جنگ بر حذر داشته و حتی او را ظالم خطاب کرده است . حاکم نیشابوری مینویسد :
عن أبی حرب بن أبی الأسود الدیلی قال شهدت الزبیر خرج یرید علیا فقال له علی أنشدک الله هل سمعت رسول الله صلى الله علیه وآله یقول تقاتله وأنت له ظالم فقال لم اذکر ثم مضى الزبیر منصرفا .
حرب بن ابو الاسود دئلى ، گفت: هنگامى که زبیر علیه حضرت على علیه السّلام خروج کرد ، حضرت على علیه السّلام خطاب به او، فرمود : تو را به خدا سوگند ، آیا به خاطر دارى که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله به تو فرمود : تو هستى که با على مىجنگى و به او ستم مىکنى ؟ «زبیر» با کمال بىحیائى در پاسخ گفت : از آنچه مىگوئى اطلاعى ندارم- و یا به قولى- فراموش کردهام !! آنگاه زبیر بازگشت .
و بعد از نقل حدیث میگوید :
هذا حدیث صحیح عن أبی حرب بن أبی الأسود .
المستدرک - الحاکم النیسابوری - ج 3 - ص 366 .
این حدیث از أبی حرب بن أبی اسود صحیح است .
حاکم نیشابوری بعد از نقل چندین حدیث در این باره ، میگوید :
هذه الأحادیث صحیحة عن أمیر المؤمنین علی وإن لم یخرجاه بهذه الأسانید .
المستدرک - الحاکم النیسابوری - ج 3 – ص367 .
این احادیث از امیر المؤمنین علی علیه السلام صحیح است ؛ اگر چه بخاری و مسلم با این سندها نقل نکردهاند .
و نیز میگوید :
وقد روی اقرار الزبیر لعلی رضی الله عنهما بذلک من غیر هذه الوجوه والروایات .
اقرارى که زبیر براى حضرت على علیه السّلام نمود ، منحصر به این بخش از روایات نیست ؛ بلکه وجوه و روایات دیگرى هم مؤیّد اقرار و اعتراف زبیر مىباشد .
جنگ با علی ، جنگ با خدا و رسول او است :
روایات فراوانی در کتابهای اهل سنت نقل شده است که پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم اعلام کرده است که هرکس با علی بجنگد ، مثل آن است که با من جنگیده است ؛ از جمله ابن ماجه در سننش که یکی از صحاح سته اهل سنت به شمار میآید ، مینویسد :
عَنْ زَیْدِ بْنِ أَرْقَمَ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ لَعَلِیٍّ وَفَاطِمَةَ وَالْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ أَنَا سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمْتُمْ وَحَرْبٌ لِمَنْ حَارَبْتُمْ .
سنن ابن ماجه ، ج1 ، ص166 ، ح142 و المستدرک على الصحیحین ، ج 3 ، ص 149 ذهبی نیز این روایت را در تلخیص المستدرک آورده است . و نیز طبرانی ، در معجم اوسط ، ج5 ، ص182 و معجم کبیر ، ج 3 ، ص40 أسد الغابة ، ابن أثیر ، ج5 ، ص 522 و البدایة والنهایة، ابن کثیر ، ج8 ، ص40 و . نقل کردهاند .
پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم خطاب به امام علی ، فاطمه ، حسن و حسین علیهم السلام فرمود : من با کسى که شما جنگ با او بکنید جنگ می کنم و با کسى که سازگار باشید سازگارم
جصاص ، بعد از نقل حدیث میگوید :
فاستحقّ من حاربهم اسم المحارب للّه ولرسوله.
أحکام القرآن ، ج2 ، ص 508 .
بنابراین ، سزاوار است کسی که با آنها (اهل بیت) بجنگد ، گفته شود که با خدا و رسول جنگیده است .
عجیب این است که ابن تیمیه و همفکران او ، مسلمانانی را که در زمان ابوبکر ، حاضر به پرداخت زکات به ابوبکر نشدند ، کافر و مرتد میدانند ؛ اما کسانی که جان دهها هزار مسلمان را به ناحق گرفته و خون آنان هدر دادهاند ، نه تنها از دیدشان مرتد نیست ؛ بلکه مجتهد هستند و ثواب نیز میبرند ! با این که طبق این روایت ، جنگ کننده با علی علیه السلام همانند کسی است که با خدا و پیامبرش جنگیده است و محارب با خدا و رسول به اجماع مسلمین کافر هستند .
جنگ با ناکثین ، قاسطین و مارقین ، به دستور رسول خدا :
ابن تیمیه در منهاج السنة میگوید :
وعلی رضی الله عنه لم یکن قتاله یوم الجمل وصفین بأمر من النبی صلى الله علیه وسلم وإنّما کان رأیاً رآه.
منهاج السنّة ، ج4 ، ص496 .
جنگ علی علیه السلام در روز جمل و صفین به دستور رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نبوده است ؛ بلکه با رأی شخصی او بوده است .
در حالی که روایات بسیاری در کتابهای اهل سنت وجود دارد که نبی مکرم اسلام به امام علی علیه السلام دستور داده است که با آنها بجنگد . حاکم نیشابوری در این باره مینویسد :
عن أبی أیوب الأنصاری فی خلافة عمر بن الخطاب رضی اللّه عنه قال: أمر رسول الله صلى الله علیه وإله وسلم ، علی بن أبی طالب بقتال الناکثین والقاسطین والمارقین .
مستدرک الصحیحین، ج 3 ، ص139 .
ابو ایوب انصاری در زمان خلافت عمر بن الخطاب گفت : رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم به علی بن أبی طالب علیه السلام دستور داد که با ناکثین ، قاسطین و مارقین بجنگد .
و نیز ابن کثیر دمشقی در البدایه والنهایه و ابن اثیر در اسد الغابه مینویسند :
عن أبی سعید الخدری ، قال : أمرنا رسول الله صلى الله علیه وآله بقتال الناکثین ، والقاسطین ، والمارقین ! فقلنا : یا رسول الله ! أمرتنا بقتال هؤلاء ! فمع من ؟
قال : مع علی بن أبی طالب ، معه یقتل عمار بن یاسر .
أسد الغابة ، ج4 ،ص32و البدایة والنهایة ، ج7 ، ص 339 و المناقب ، خوارزمی ، ص 190 و تاریخ دمشق ، ابن عساکر ، ج42 ، ص471 .
از ابو سعید خدرى روایت شده که گفت : رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله ، ما را به نبرد با ناکثان و قاسطان و مارقان ، فرمان داد . عرض کردیم : یا رسول الله ! شما که مىفرمایید با این گروه نبرد کنیم ، اینان با چه کسى مىجنگند ؟ فرمود : با على بن ابیطالب علیه السّلام . و عمار هم با حمایتى که از على علیه السّلام مىکند ، به شهادت مىرسد ! .
همچنین خطیب بغدادی مینویسد :
عن علقمة بن قیس والأسود بن یزید ، قالا : أتینا أبا أیوب الأنصاری عند منصرفه من صفین ، فقلنا له : یا أبا أیوب ، إن الله أکرمک بنزول محمد - ص - فی بیتک ، وبمجئ ناقته ، تفضلا من الله تعالى وإکراما لک ، حتى أناخت ببابک دون الناس جمیعا ، ثم جئت بسیفک على عاتقک تضرب به أهل لا إله إلا الله ؟ ! . فقال : یا هذا إن الرائد لا یکذب أهله ، إن رسول الله ( صلی الله علیه وآله وسلم) أمرنا بقتال ثلاثة مع علی رضی الله عنه ، بقتال الناکثین والقاسطین والمارقین ، فأما الناکثون فقد قاتلناهم ، وهم أهل الجمل وطلحة والزبیر وأما القاسطون فهذا منصرفنا من عندهم - یعنی معاویة وعمرو بن العاص - ، وأما المارقون فهم أهل الطرفاوات وأهل السعیفات وأهل النخیلات وأهل النهروانات ، والله ما أدری أین هم ؟ ولکن لا بد من قتالهم إن شاء الله تعالى .
ثم قال : وسمعت رسول الله - ص - یقول لعمار : یا عمار تقتلک الفئة الباغیة ، وأنت إذ ذاک مع الحق والحق معک . یا عمار بن یاسر ، إن رأیت علیا قد سلک وادیا وسلک الناس کلهم وادیا غیره ، فاسلک مع علی فإنه لن یدلیک فی ردى ، ولن یخرجک من هدى . یا عمار ، من تقلد سیفا وأعان به علیا - رضی الله عنه - على عدوة قلده الله یوم القیامة وشاحین من در ، ومن تقلد سیفا أعان به عدو علی - رضی الله عنه - قلده الله یوم القیامة وشاحین من نار . قلنا : یا هذا ، حسبک رحمک الله ! حسبک رحمک الله .
تاریخ بغداد ، ج13 ، ص 188 و تاریخ مدینة دمشق ، ج42 ، ص472 .
علقمه و اسود نقل مىکنند ، هنگامى که ابو ایوب از صفّین بازمىگشت ، به دیدارش شتافتم و گفتم : اى ابا ایّوب ! خداى تعالى تو را مورد اکرام خود قرار داد که محمد صلّى اللّه علیه و آله به خانهات قدم نهاد و ناقهاش کنار خانه تو به زمین نشست و این همه به سبب موقعیت ویژه تو بود و دیگران از این منزلت بىنصیب ماندند . از تو توقع نبود که شمشیر روى گردن بگذارى و با آنهائى که خدا را به یکتائى مىستایند و (لا اله الّا الله) مىگویند ، نبرد کنى ! .
ابو ایوب ، در پاسخ به این ضرب المثل متمسّک شد که : «انّ الرائد لا یکذب اهله» ؛ راهنماى کاروان به اهل آن دروغ نمىگوید . ( رائد به کسى مىگویند که امور آبرسانى قافله را به عهده دارد اینک اگر به اهل قافله دروغ گوید که آبى به دست نیاوردم ، خود و قافله را از تشنگى هلاک کرده است ) همانا پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله به ما دستور داد ، با سه دسته از مردم که با على علیه السّلام جنگ مىکنند ، نبرد کنید : با «ناکثان»، «قاسطان» و «مارقان». با ناکثان که پیروان طلحه و زبیر بودند و آتش جنگ جمل را دامن مىزدند ، نبرد کردیم ؛ و با قاسطان هم که پیروان معاویه و عمرو عاص اند، نبرد کردیم ؛ و اکنون از مبارزه با آنان برگشتیم ؛ و با مارقان که در راه ها در انتظار ما هستند و در نخلستان ها و در کنار نهرها جاى گرفتهاند ، نبرد خواهیم کرد . به خدا سوگند که در حال حاضر نمىدانم آنان در کجا به سر مىبرند ؛ ولى به یارى خدا با آن ها هم مبارزه خواهیم کرد .
ابو ایوب گفت : از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله شنیدم که خطاب به عمّار، مىفرمود : اى عمّار ! گروهى از بدکاران و ستمکاران تو را مىکشند و تو در آن حال ، به راه حق قدم گذاشته و حق هم همراه و حامى توست . اى عمار یاسر ! هرگاه مشاهده کنى که على علیه السّلام در راهى گام مىنهد و دیگران به راههاى دیگر قدم مىگذارند ، تو با على علیه السّلام همراه باش و همان راهى را بپیماى که او پیموده است ؛ چرا که او هرگز به راه خلاف تو را نمىکشاند و از راه هدایت هم تو را بیرون نمىسازد .
اى عمّار ! کسى که براى حمایت از على علیه السّلام و کشتن دشمنان او شمشیر ، حمایل نماید ، خداى تعالى در روز قیامت دو گردنبند از مروارید بر گردن او مىآویزد و او را به این زینت الهى مىآراید. و کسى که شمشیر، حمایل کند تا به دشمنان على علیه السّلام کمک کند و آنان را براى قتل على علیه السّلام اعانت نماید ، در روز قیامت خداى تعالى دو گردنبند از آتش بر گردن او مىآویزد .
سخن ابو ایوب تا اینجا به پایان رسید و ما به منظور تشویق و تأیید او گفتیم : آرى این موقعیت براى تو کافى و بسنده است و آرزو مىکنیم که خدا تو را به خاطر چنین مرامى که دارى مورد رحمت و لطف خود قرار دهد.
جنگ علی علیه السلام ، بر اساس تأویل قرآن :
احمد بن حنبل ، استاد بخاری و مسلم در مسندش مینویسد :
عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ رَجَاءٍ الزُّبَیْدِیِّ عَنْ أَبِیهِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا سَعِیدٍ الْخُدْرِیَّ یَقُولُ کُنَّا جُلُوسًا نَنْتَظِرُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَخَرَجَ عَلَیْنَا مِنْ بَعْضِ بُیُوتِ نِسَائِهِ قَالَ فَقُمْنَا مَعَهُ فَانْقَطَعَتْ نَعْلُهُ فَتَخَلَّفَ عَلَیْهَا عَلِیٌّ یَخْصِفُهَا فَمَضَى رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَمَضَیْنَا مَعَهُ ثُمَّ قَامَ یَنْتَظِرُهُ وَقُمْنَا مَعَهُ فَقَالَ إِنَّ مِنْکُمْ مَنْ یُقَاتِلُ عَلَى تَأْوِیلِ هَذَا الْقُرْآنِ کَمَا قَاتَلْتُ عَلَى تَنْزِیلِهِ فَاسْتَشْرَفْنَا وَفِینَا أَبُو بَکْرٍ وَعُمَرُ فَقَالَ لَا وَلَکِنَّهُ خَاصِفُ النَّعْلِ قَالَ فَجِئْنَا نُبَشِّرُهُ قَالَ وَکَأَنَّهُ قَدْ سَمِعَهُ .
مسند أحمد ، احمد بن حنبل ، ج3 ، ص81 .
اسماعیل ، از پدرش از ابو سعید خدرى نقل مىکند که در انتظار تشریف فرمائى رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله نشسته بودیم. فاصلهاى نشد که پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله از خانه یکى از همسرانش بیرون آمد . از جاى برخاستیم و به اتفاق آن حضرت به راه افتادیم . اندکى که حرکت کردیم بند کفش پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله گسیخت . على علیه السّلام کفش را گرفت و به وصله زدن آن پرداخت. رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله به حرکت خود ادامه داد و ما همه همراه آن حضرت حرکت کردیم. پس از اندک فاصلهاى رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله ایستاد و ما هم به پیروى از ایشان ایستادیم. پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله منتظر آمدن على علیه السّلام بود. در این هنگام، پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله فرمود: به راستى یکى از شما براى تأویل قرآن مىجنگد، همانطور که من براى تنزیل آن جنگیدم.
ابو بکر و عمر گفتند : آیا ما همان مردى هستیم که براى بیان تأویل قرآن مىجنگیم ؟ پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله فرمود : نه ؛ بلکه آن کسی که کفش مرا وصله مىزند ، براى تأویل قرآن با مخالفان نبرد مىکند .
به ملاقات على علیه السّلام رفتیم تا او را به مأموریتى که در آینده خواهد داشت ، مژده دهیم . حضرت على علیه السّلام به مژده ما توجهى نکرد و گویا این موقعیت را از خود رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله شنیده بود .
هیثمی بعد از نقل این حدیث مینویسد :
رواه احمد وإسناده حسن . قلت: وله طریق أطول من هذه فی مناقب على وکذلک أحادیث فیمن یقاتله.
مجمع الزوائد ، ج6 ، ص 244 .
احمد بن حنبل این روایت را نقل کرده است و سندش حسن است و من میگویم : روایتهای طولانیتری نیز در فضائل امام علی علیه السلام نقل شده است و نیز احادیثی در باره کسانی که با او میجنگند .
و در جای دیگر نیز مینویسد :
رواه أحمد ورجاله رجال الصحیح غیر فطر بن خلیفة وهو ثقة.
مجمع الزوائد ، ج 9 ، ص133 .
این روایت را احمد بن حنبل نقل کرده است و راویان آن صحیح بخاری است ، غیر از فطر بن خلیفه که او نیز مورد اعتماد است .
هرکس علی را یاری نکند ، از من نیست :
ابن عساکر به نقل از عمار یاسر مینویسد :
سمعت النبی صلى اللّه علیه وسلّم یقول: «یا علی! ستقاتلک الفئة الباغیة وأنت على الحق، فمن لم ینصرک یومئذ فلیس منّی».
تاریخ مدینة دمشق ، ج42 ، ص473 و کنز العمال ، متقی هند ، ج 13 ، ص613 .
از پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم شنیدم که فرمود : یا على ! به زودى گروه بد سیرت و از خدا بىخبر با تو نبرد مىکنند و تو بر حقى ؛ کسى که در آن روز به یارى تو قیام نمىکند ، از امت من نیست .
البته اهانتهای ابن تیمیه به امیر المؤمنین علیه السلام فقط به همین موارد ختم نمی شود ؛ ولی ما به جهت رعایت اختصار فقط به همین موارد اکتفا میکنیم .