نکاح در عرفان
«زوجیت» در لغت، به معنی اقتران و ازدواج دو قرین مذکر و مونث از انسان یا حیوان است و به معنای عامتر، در زبان عربی به هر دو قرینی که با یکدیگر قرینه شوند، «زوج» می گویند. (قریشی، بی تا: ج3، ص212) کلمة «زوج» و مشتقات آن، 21 بار در قرآن به کار رفته و کلمه «نکاح» و مشتقات آن، 16 بار در آن استعمال شده است و توجه به هریک از این موارد، پرده از بسیاری اسرار و حقایق برمی دارد.
در هر نظام فکری، علاوه بر روش شناخت، گسترة اندیشه و ساختار تفکر هم، در نوع شناخت تأثیرگذار است. براین اساس، مفهوم «تناکح» و «زوجیت»، در نظام معرفتی عرفان و متناسب با ساختار اندیشه وری آن، ویژگی های خاصی را واجد می شود. اصولاً نگاه عارف به پدیده ها، به گونه ای است که قالب تعینات را می شکند و حقایق در چشم او با متن هستی پیوند می گیرند. از این رو، شاخصه های جزئی، امتیازات فردی و تعنیات ماهوی، در نگرش های عرفانی، محلی از اعراب ندارند و حقایق از کلیت و بساطتی خاص برخوردار بوده و در معیتی با اسماء و صفات تفسیر می شوند. بنابراین اوضاع لغوی همان معنایی نیست که عارف در آینة لفظ به مشاهده می نشیند. (ترکه، 1360: ص79)
حضرت امام(ره)، از عرفائی است که به حکمت لطیفی که در وضع الفاظ برای معانی وجود دارد، عنایت خاصی مبذول داشته و یکی از مصابیح کتاب گرانقدر «مصباح الهدایة فی الرسالة و الخلافة» را به طور کامل در خصوص تنبیه و اشارات براین معنی رقم زده است. ایشان در ابتدای مصباح پنجاهم، در مقام تعظیم این نکته شریف با لحنی خاص از مخاطب خود می پرسند که آیا در بین اشارات اولیا (علیهم السلام) و سخنان عرفا (رضی الله عنهم)، به قاعده وضع الفاظ برای ارواح معانی برخوردار کرده است یا نه؟ آن گاه به جان خویش سوگند می خورند که فهم این قاعده از مصادیق تفکری است که یک ساعت آن، برتر از هفتاد سال عبادت است. «التفکر ساعة أفضل من عبادة سبعین سنة.» (امام خمینی، 1360: ص52)
براساس این نگرش و به مقتضای مفاد این روایت، «نکاح» و «زوجیت» مفهومی عام و تشکیکی پیدا می کنند و دیگر به صرف معاملة یک زن و مرد، در عقد ازدواج، اطلاق نمی شوند بلکه این مفهوم همه گسترة هستی را دربر می گیرد و در هر عالمی به مقتضای همان عالم تفسیر می شود.
عوالم و نشئات وجود، به اعتبارات مختلف دارای تقسیماتی است. عارف حکیم، آیةالله رفیعی(ره)، از مشهورترین تقسیم رایج در بین اهل حکمت و عرفان، بدین گونه تعبیر می کند: هر حقیقتی از حقایق ممکنات بر حسب عوالم وجود، دارای سه مرتبه است: وجود عقلی مجرد از ماده، وجود مثالی برزخی و وجود طبیعی مادی. (همان) عارف شبستری این تقسیم را بدین گونه بیان می کند: «عوالم کلیه، پنج قسم است: لاهوت، جبروت، ملکوت، ملک، ناسوت.» (لاهیجی، 1381: ص1) و علامه قیصری(ره) در شرح مقدمه فصوص ابن عربی (ره) و شیخ کبیر صدرالدین قونوی (ره) در نفحات و حمزه فناری در شرح مفتاح الانس نیز، عوالم را به پنج قسم تقسیم می کنند. (قیصری، 1375: ص 372) و نکاح در همه این عوالم پنجگانه سریان دارد. برای این که مفهوم نکاح در عرفان روشن تر شود، به مفهوم آن در عوالم خمسه اشاره می شود.
نکاح در عوالم هستی
همان طور که روشن گردید، نکاح در همة وجود سریان دارد. «این سریان به واسطة حرکت قدسی حبّی، در مراتب کلی وجود است که به انواع پنجگانه تقسیم می شود و این انواع باعث پیدایش عوالم معنوی، روحی، نفسی، مثالی و حسی می شود.» (حسن زاده آملی، 1378: ص39)
خداوند، عوالم وجود و موجودات را با این پیوندهای تناکحیه، به هم مرتبط ساخته و در جمیع موجودات، صفت تأثیر و تأثر را قرار داده است. هیچ موجودی، متصف به تأثیر نیست، مگر آن که به تأثر نیز اتصاف دارد.
مراتب تناکح
حکمای الهیه و عرفا، مراتب تناکحات و پیوندهای زوجیت بین حقایق عالم را در پنج مرتبه از مراتب هستی، به صورت مفصلی عنوان نموده اند که در اینجا فهرست وار بدان اشاره می شود:
نکاح اول: پیوند و اجتماع اسمای اولیة الهیه است که از آن ها به مفاتیح غیب تعبیر می شود. مقام واحدیت که مقام ظهور وجود جمیع اسماء، صفات و اعیان ثابته است، نتیجه این تناکح می باشد.
نکاح دوم: این پیوند، نوعی امتزاج، در هم آمیختن و علاقه ای است که بین حقایق أسمای الهیه و حقایق «اعیان ثابته»[3] اشیاء حاصل می شود. از این نکاح، عالم ارواح عالیه و مجردات حاصل می شود.
نکاح سوم: نکاح طبیعی ملکوتی است و ارواح تالیه نسبت به ارواح عالیه و سکان سماوات و ملائکه (علیهم السلام) به اعتبار روح و معنی، نه به اعتبار مظاهر و شئون، از ثمرات این نکاح به شمار می آیند. فرشتگانی که از آن ها به «ذاریات» و «نازعات» تعبیر می شوند، از جملة ثمرات این نوع پیوند است.
نکاح چهارم: نوعی نکاح عنصری است که در اجسام بسیط واقع می شود. (قیصری، 1375: صص470-467) ثمرة این نکاح، به وجود آمدن قابلیت ظهور همة اجسام است.
نکاح پنجم: این نکاح مربوط به عالم انسانِ کامل است و از آن جا که انسان اگر کامل شود، وجودش مشتمل بر همة عوالم وجود می گردد، لذا نکاح در دایرة عالم انسانِ کامل، دارای أسرار عجیبی است. البته بنا بر یک معنی، نکاح، مرتبه پنجم ندارد. زیرا مرتبه پنجم نکاح، معقولیت جمع است. یعنی غلبه «معقولیت جمیع نکاحات» که اختصاص به انسان کامل دارد.
گسترة نکاح فاطمی در عوالم هستی
همان طور که مطرح گردید، «نکاح» و «زوجیت» در هر عالمی، به مقتضای همان عالم معنی می شود. در عرفان شیعی، علی(ع) و فاطمه(س) هر دو انسان کامل هستند و انسان کامل «جهان اکبر» است. یعنی عالم وجود او، مشتمل بر همة عوالم و جهان های هستی است. انسان کامل، خواه مرد و خواه زن، میوة درخت وجود است و غایت حرکت های وجودی و ایجادی در همة جهان ها، وجود انسان کامل است و همه نکاح های عوالم، زمینه ساز این معنی هستند که درجهان خلقت، انسان کاملی ایجاد شود. توجه به این حقیقت، نقش وجود حضرت فاطمه(س) را در عالم خلقت، روشن تر می کند. بنابراین ازدواج و نکاحی که بین علی(ع) و فاطمه(س) در این عالم واقع شده است، ریشه در آن سوی عوالم هستی دارد و دربردارندة معانی همة عوالم است. بنابراین، این گونه نبوده که فقط بین این دو وجود مقدس، از جهت جسمانی «توادد» و «پیوندی» حاصل شود بلکه آمیزش روح گسترده علی(ع) و فاطمه(س)، بسیار بسیار عمیق است و ریشه در منتهای هستی دارد.[4] حضرت فاطمه (س) زنی بودند که هم خود میوة درخت وجود بودند و هم دو انسان کامل از بستر وجود ایشان، به جهان امکان قدم گذاشتند. راز وجود حضرت فاطمه(س)، از آن جا که به راز نکاح های ساری در همه عوامل پیوند گرفت، نکاح خود ایشان نیز دارای مرتبت و منزلتی بس عظیم شد و وجود ایشان در جهان امکان، با وجود علّی أعلی درآمیخت که وجود چهارده معصوم (ع) از ثمرات این تناکح حقیقی می باشند.
خداوند تبارک و تعالی، مؤلف است و به حکم این اسم، در مقام فعل در تمامی عوالم وجود، اندر کار تألیف است. تألیف، ترکیب و امتزاج، یکی از سنن الهیه است که بر کل ناموس جهان آفرینش حکمفرمایی می نماید و از همین تألیف ها و پیوندهای حقایق جهان، به تناکح تعبیر می شود.
در ازدواج علی(ع)و فاطمه(س)، خداوند با تمامی مقتضیات اسم «مؤلف» ظهور کرد و ارادة خداوند این دو میوة شجرة وجود را که همة تناکحات در راستای حاصل شدن آن ها انجام می گیرد، به عقد هم درآورد. از ثمرة تألیف عوالم وجودی فاطمه و علوی، دوازده «جهان کبیر» و «کون جامع» به وجود آمده است. این دوازده جهان اکبر، هم علت غایی همة آفرینش و عوالم وجود هستند و هم در قوس نزول، علت فاعلی برای ایجاد همة عوالم و ارواح عالیه می باشند.
راز جذبه علی و فاطمه (علیهم السلام)
خداوند در قرآن دربارة زوجیت می فرماید: «و من کل شیءٍ خلقنا زوجین، لعلّکم تذکرون» (ذاریات، 49)، «و ما از هر شیئی دو زوج خلق کردیم، باشد که متذکر شوید.»
بر طبق قاعده شریفه وضع الفاظ برای ارواح معانی، کلمه زوجیت در این آیه اشاره به روح معنای زوجیت دارد و به همین جهت است که تمامی گسترة هستی و پهنة گیتی را فرامی گیرد. این آیه روشن می کند که همة موجودات بدون استثنا، دارای نوعی زوجیت هستند و به نسبت مظاهر گوناگون، جلوة این زوجیت، متفاوت خواهد بود. حتی امروزه بشر با فرو رفتن به جهان بی نهایت کوچک و بی نهایت بزرگ اتم ها و کهکشان ها، به این نتیجه رسیده است که ذرات درونی هر اتم، تحت سیطرة معنای گسترده زوجیت قرار دارد و حتی کشف ذرات خود ماده نیز، نوع خاصی از پیوندها و تقابل های اسرارآمیز عالم را نمایان می کند.
کلمه «شی» در این آیه مساوق کلمه موجود است و از آنجا که موجودات دارای رتبه های متفاوتی هستند، چه بسا بتوان گفت حق در هر رتبه ای از رتبات وجود، با دو ظهور جلال و جمال تجلی نموده است. «در هر جلالی جمال و در هر جمالی جلال مستتر و پنهان است.» (جوادی آملی، 1379: صآینه اآ21)
از دو حیث، تقابل جمال و جلال در عالم انسانی، حیوانی و نباتی، به ذکوریت وانوثیت تعبیر می شود. ولی سرّ این دو جنسی بودن را باید در باطن حقیقت عرفانی اسمای جمالیه و جلالیه حضرت حق جستجو کرد.
در چشم انداز عرفان، هریک از افراد انسان یک نوع به شمار می آید؛ به نحوی که نفوس بشری به لحاظ مراتب قرب، دارای انواع مختلفی هستند. در هریک از رتبه های وجودی انسان، می توان نوعی تقابل جلال وجمال را تصور کرد. مظاهر جلال وجمال اگر در یک رتبه از رتبات وجودی قرار گرفته باشند، دارای توادد و کشش وصف ناشدنی می باشند. حال هر چه مرتبت وجودی افراد، سعه داشته باشد و مشارکت جوهری نفسانی آنان و کفویت ایشان بیشتر باشد، این نوع جذبه های وجودی بین آن ها بیشتر است و چون کفویت تام و فوق تام، فقط در دو معصومی که پروردة دست یک پیامبرند، حاصل می شود لذا محبت هیچ مظهر جلال و مظهر جمالی در جهان، همتای محبت و توادد علی و فاطمه(س) نبوده است؛ ولی از آنجا که محبت ایشان در طول محبت الهی بوده است، این امر موضوعیت پیدا نکرده است و از محبت این دو به یکدیگر، همسان محبت ایشان به خدا، سخنی به میان نیامده است.
بنابراین، وقتی ازواج در عالم انسانی از مشاکلت نفسانی بیشتر برخوردار بوده و هم رتبه باشند، دارای گرایش و کشش بیشتری نیز خواهند بود و به همین ترتیب هرچه قرابت نوعی یک زوج به هم بیشتر باشد، پیوندها و تواددها بیشتر خواهد بود. توجه به این نکته بلند، راز توادد علی(ع) و فاطمه(س) را بیشتر نمایان می کند. از آنجا که هر دو دارای کفویت تام بودند و هیچ کفویتی در عالم به پای کفویت آن ها نمی رسد، راز توادد و جذبه های شگفت انگیز روحی این دو وجود مقدس هویدا می شود. تلبّس شأنیت این دو بزرگوار به ملکة عصمت، بر رحمت و مودت روحی این دو انسان کامل می افزود و راز تقابل و تألیف همة أسمای زیبای خداوندی، در وجود این دو معصوم (ع) به ظهور می رسید. «حقیقت عصمت عبارت از قوه ای نوری و ملکوتی است که صاحب عصمت از همه پلیدی های گناهان و ادناس و سهو و نسیان و امثال این گونه رذائل نفسانی که شخص را آلوده می سازد، محفوظ است و هرکس حائز مقام عصمت باشد از بدایت امر تا انتها، از لغزش ها در تلقی وحی و دیگر القائات سبوحی در همه شئون عبادی و خَلقی و خُلقی و روحانی مصون می ماند.» (حسن زاده آملی، 1378: ص48) و ملکة عصمت در این دو معصوم (ع)، پیوند های روحی این دو را بیشتر تحکیم می نمود. یکی از راز های عقد آسمانی این دو نیز این بود که یک زن معصومه از آن جا که تحت قوامیت مرد قرار می گیرد، حتماً باید مرد او نیز دارای ملکة عصمت باشد و در جهان کسی به جز علی(ع) دارای ملکة عصمت نبود و اگر او نبود، برای فاطمه(س) کفوی وجود نداشت.
فهرست منابع:
الاربلی، ابی الحسن علی بن العیسی ابن ابی الفتح: «الکشف الغمة»، انتشارات مرکز تحقیقات فارسی ایران پاکستان، اسلام آباد، 1995م.
جرزی، ابن اثیر: «اسدالغابة فی معرفة الصحابة»، بی نا، مصر، بی تا.
امینی، عبدالحسین: «الغدیر»، دارالکتب العربی، بیروت، بی تا.
جوادی آملی، عبدالله: «زن در آینه جمال و جلال»، مرکز نشر اسراء، 1379.
حسن زاده آملی، حسن: «فص حکمة عصمتیة فی کلمة فاطمیة»، محمدحسین نائیجی، انتشارات قیام، 1378.
خمینی، روح الله: «مصباح الهدایة الی الولایة و الخلافة»، انتشارات پیام آزادی، 1360.
قریشی، سیدعلی اکبر: «قاموس و قرآن»، دارالکتب الاسلامیة، ج5، تهران، بی تا.
ترکه، صائن الدین: «تمهیدالقواعد»، انجمن اسلامی حکمت و فلسفه ایران، تهران، 1360.
طبری، محب الدین: «ذخائر القبی»، نشر حسام الدین قدسی، مصر، بی تا.
قیصری، داوود: «شرح مقدمة قیصری»، تصحیح و تعلیق جلال الدین آشتیانی، انتشارات علمی، تهران، 1375.
کاتب واحدی، ابن سعد: «طبقات الکبری»، انتشارات دار صادر، بیروت، بی تا.
لاهیجی، شمس الدین محمد: «گلشن راز شبستری»، انتشارات زوّار،1381.
متقی، علی بن حسام الدین: «کنزالعمال فی سنن الاقوال والافعال»، مؤسسة الرسالة، بیروت، 1364.
مجلسی، محمدباقر: «بحارالأنوار»، انتشارات دارالکتب الاسلامیة، تهران، 1404 ق.
محمدعلی دخیل، علی: «نگرشی بر زندگی حضرت فاطمه(س)»، محمدعلی امینی، واحد تحقیقات اسلامی بنیاد بعثت، چ اول، تهران، 1366.
محی الدین عربی: «فتوحات مکیه»، انتشارات دارالفکر، بیروت، 1414 ق.
مقدم، سید محمد تقی: «فضائل الزهراء و مناقب انسیة الحوراء»، انتشارات مقدم، چ دوم، مشهد، 1379.
مکارم شیرازی، ناصر: «زهرا برترین بانوی جهان»، انتشارات سرور، چ چهارم، قم، 1379.
: «فاطمة الزهراء در آینه تاریخ»، انتشارات وثوق، چ دوم، قم، 1379.
پی نوشتها:
1- البته در بعضی از روایاتی که در این خصوص وارد شده است، تعابیر مبالغه آمیزی هم وجود دارد که اگر آن ها حمل بر ظاهر نشود و توجیه نشود، ممکن است شبهاتی پیش آید.
2- در رابطه با جزئیات بیشتر از واقعة خواستگاری علی (ع) از فاطمه (س)، می توان به کتب مورخانی چون بلاذری، ابن هشام، ابن اسحق و طبری و عالمانی چون کلینی، مفید و شیخ طوسی مراجعه کرد.
3 - اعیان ثابته، صور موجودات در محضر علم الهی هستند.
4- از آنجا که بسط بیشتر این مطلب مستلزم بیان مقدمات سنگین عرفانی و فلسفی است، به بیان همین مقدار در این باب اکتفا می شود و غرض از اشاره به این معانی این بود که برای مخاطب، این تصویر ترسیم گردد که پیوند دو انسان کامل معصوم(ع) یک پیوند عادی نیست و بسیاری از موجودات عالم هستی از حسنات این پیوند، بهره ور هستند.