کوچکترین تردیدی در جایگاه عالی ازدواج در نگاه اسلام از منظر اخلاقی و اجتماعی نیست، تا جایی که رسول اعظم (صلی الله علیه و آله ) می فرمایند: هیچ بنایى در اسلام محبوب تر از ازدواج، نزد خداوند بنا نشده است.
بعضی «باید» ها، صرفاً یک حکمِ بی چون و چرای تخطی ناپذیر آمرانه اند؛ اما هستند «باید» های دیگری هم که یک ضرورت را به یاد می آورند. تو باید غذا بخوری! تو باید نفس بکشی! تو باید وقتی به یک میهمانی سرشناس دعوت شده ای، کفشهای یک سال واکس نزده ات را بالاخره واکس بزنی!
این سه «باید»، هیچ کدام، آمرانه نیستند؛ دقیقاً به یک ضرورت اشاره می کنند؛ و تو کاملاً اختیار داری علی رغم «باید»ی که نویسنده نوشته یا گوینده گفته، غذا نخوری و نفس نکشی و کماکان به صرافتِ واکس زدنِ آن کفش پوسته پوسته شده ی یک سال واکس نخورده ات نیفتی!
اما… واقعاً بعدش چه می شود؟ کی ضرر می کند؟ گوینده یا نویسنده ای که «باید» را گفته و نوشته، یا تو؟!
تو باید ازدواج کنی. این «باید»، یک باید آمرانه به آن خشک و سختی نیست ... کاملاً اختیار داری علی رغم «باید» ی که گفته شده انجامش ندهی... اما باید دید نهایت آن چه می شود؟
آیا واقعا به صلاح خواهد بود؟ از عواقب آن خبر داریم؟ اصلاً از مزایای انجام چه اطلاعاتی داریم؟
به نظر بهترین و مطمئن ترین منبعی که می توان در این باب از آن اطلاع پیدا کرد منابع دینی (قرآن و روایات) است.
در ادامه به نکاتی در این زمینه می پردازیم:
1- متأهل دوست خدا می شود.
خدا آدم متأهلی را که خوابیده، بیشتر دوست دارد تا مجردِ شب زنده داری که همین حالا روزه هم هست!
خدا آدم متأهلی را که خوابیده، بیشتر دوست دارد تا مجردِ شب زنده داری که همین حالا روزه هم هست!
چنانچه پیامبر اکرم صلی الله و علیه وآله می فرمایند: خواب افراد متأهّل از روزه ى بیداران غیر متأهّل بهتر است. (میزان الحکمه)
اینها همه به علتِ پرتگاه های عمیقی است که مجردها خودشان نمی دانند و دارند هر روز و هر ساعت و هر آن، بر لبه اش راه می روند. خدا متأهل ها را بیشتر دوست دارد؛ چون تاب دیدنِ مجردها را که در پرتگاه ها می افتند، ندارد.
2- با ازدواج خوب، حداقل نیمی از دین شارژ می شود
کسی که ازدواج می کند، نصفِ دینش را کامل می کند.
پیامبر اکرم صلی الله و علیه و آله فرمودند: کسى که ازدواج کند، نصف دینش را حفظ کرده است. ?مستدرک الوسائل، ج 14، ص 154??
می ماند نصفه ی دیگر دین و نیمه ی دوم عبادت و اطاعتی که باید بکند. برای نصفه و نیمه ی دیگر باید تقوا پیشه کند! (بحار الانوار،ج103،ص221)
ویل دورانت می گوید: « ما نمی دانیم که چه مقدار از مفاسد اجتماعی معلول تأخیر ازدواج است ولی ظاهراً بیشتر این مفاسد از تأخیر امر با برکت ازدواج ناشی می شود و حتی فساد پس از ازدواج نیز بیشتر محصول عادات پیش از ازدواج است. » [لذات فلسفه ، ص 91]
3- با ازدواج داد و فریاد و «وای! وایِ!» شیطان را در می آید!!
از کجا می گویم؟
پیامبر خدا صلی الله و علیه وآله به افرادی که در دوره جوانی و نشاط خود ازدواج کنند این مژده و بشارت را می دهد که این کار صدای ناله و فریاد شیطان را بلند می کند: (هیچ جوانی نیست که در دوره جوانی خود ازدواج کند،مگر آنکه شیطان او فریاد برآورد که وای بر او وای بر او دو سوم دینش را از گزند من حفظ کرد ) بنابراین ، انسان باید برای حفظ یک سوم دیگر تقوای خدا در پیش گیرد) (بحار الانوار،ج103،ص221)
4- با ازدواج درست؛ مهربانی می بینی و آرامش میابی
«وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجاً لِتَسْکُنُوا إِلَیْها وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ فِى ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ؛(روم/21) و از نشانه هاى او این است که همسرانى از جنس خودتان براى شما آفرید تا در کنار آنان آرامش یابید و در میانتاتان مودت و رحمت قرار داد. در این نشانه هایى است براى گروهى که تفکر مى کنند».
فرصت ازدواج و آرام گرفتن در یک مجموعه خانواده یکی از فرصت های مهم زندگی است. برای زن مرد – هر دو – این یک وسیله آرامش و آسایش روحی و وسیله ی دلگرم شدن به تداوم فعالیت زندگی است ... وسیله ی تسلی ... وسیله ی پیدا کردن یک غمخوار نزدیک که برای انسان در طول زندگی لازم است ... قطع نظر از نیازهای طبیعی انسان که نیازهای غریزی و جنسی می باشد، مسأله تولید نسل و داشتن فرزند هم خود از دلخوشی های بزرگ زندگی است .
از هر دو طرف که انسان نگاه می کند ازدواج یک امر مبارک و یک پدیده بسیار مفید است البته مهمترین فایده ی ازدواج همان تشکیل خانواده و آرامش است و بقیه مسائل فرعی و درجه دو و یا پشتوانه ی این مسأله است مثل تولید نسل یا ارضای غرایز بشری، اینها همه درجه دو است درجه اول همان تشکیل خانواده و آرامش است. (بیانات آیة الله خامنه ای دام ظله، خطبه عقد 9/12/1380)
5- ازدواج؛ تأمین نیازهای جسمی و غریزی
خواست های منطقی جسمت را باید جواب بدهی! به همین واضحی! منطقی هم باید جواب بدهی؛ نه اینکه جوری جواب بدهی که دست و پا و اندامت را بغلطانی توی فساد و کثیفی، و نه تنها نیازش را جواب نگویی که پریشانش هم بکنی!
در حدیث آمده است: میان لذت هاى مادى و جسمانى در دنیا و آخرت، هیچ کدام به پایه لذت زناشویى نمی رسد؛ سپس امام به آیه 14 آل عمران استشهاد می کند که در میان شهوات گوناگون، علاقه به زن را مقدم داشته است: «زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاء وَالْبَنِینَ وَالْقَنَاطِیرِ الْمُقَنطَرَةِ ...» در آیه 187 بقره می فرماید: خداوند می دانست که شما به خود خیانت می کردید و آمیزش با همسر را که ممنوع شده بود، انجام می دادید؛ بدین سبب، ممنوعیت برداشته شد: «... عَلِمَ اللّهُ أَنَّکُمْ کُنتُمْ تَخْتانُونَ أَنفُسَکُمْ فَتَابَ عَلَیْکُمْ وَعَفَا عَنکُمْ فَالآنَ بَاشِرُوهُنَّ ...».
6- به دست آوردن سنگر محکمی به نام ازدواج:
در قرآن از کسى که ازدواج کرده، به «مُحصن و محصنه» تعبیر شده: «فاذا احصن...» (نساء، 25)، به جهت این است که زن و مرد، با ازدواج در حِصن سنگر مستحکمى قرار می گیرند و خود را حفظ می کنند تا وسوسه هاى شهوانى در آنان اثر نگذارد؛ بلکه ازدواج، زمینه گناهان دیگر را نیز از بین می برد؛ زیرا پذیرفتن مسئولیت تامین و تربیت اولاد، انسان را به استفاده بهینه از عمر وا می دارد و برای گناه و معاشرت هاى گمراه کننده جایی باقى نمی ماند. (البته این خیلی مهمه که خودتم بخوای دیگه دنبال گناه نروی)
7- توسعه رزق:
نگرانی از تنگ دستی، یکى از بهانه هایى است که برای گریز از ازدواج، مطرح می شود. قرآن، این گونه به انسان امیدوارى می دهد: از فقر و تنگ دستى جوانان و مجردان نگران نباشید و در ازدواج آنها بکوشید چرا که اگر فقیر باشند، خداوند از فضل خویش، آنان را بى نیاز می سازد: «وَ أَنْکِحُوا الْأَیامی مِنْکُمْ وَ الصَّالِحینَ مِنْ عِبادِکُمْ وَ إِمائِکُمْ إِنْ یَکُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ ...» (نور، 32)
ویل دورانت می گوید: « ما نمی دانیم که چه مقدار از مفاسد اجتماعی معلول تأخیر ازدواج است ولی ظاهراً بیشتر این مفاسد از تأخیر امر با برکت ازدواج ناشی می شود و حتی فساد پس از ازدواج نیز بیشتر محصول عادات پیش از ازدواج است. » [لذات فلسفه ، ص 91]
برخى گفته اند: مفاد این آیه، وعده خداوند به غنا و بى نیازى است براى کسانى که تشکیل خانواده دهند.
در حدیثی، امام صادق (علیه السلام) ترک ازدواج به سبب ترس از گرسنگى را سوء ظن به پروردگار دانسته است؛ زیرا پس از وعده قرآن به توسعه رزق، نگرانى در این زمینه، جز بدگمانى به خدا نیست.
بسیارى از مردم خیال می کنند، ازدواج و فراوانى عائله، سبب فقر، تجرد، سبب پس انداز و ثروت می شود. آیه در صدد آن است که این توهم را از دل ها بزداید و غفلت از رزاق حقیقى را بر دارد و به ما بفهماند که گاه، برکت و فراوانی، در مال انسان (با وجود عائله مند بودن) ایجاد می شود، و گاهى هم انسان (در عین کم عائله بودن و مجرد زیستن) هر چه می کوشد، در معیشت او پیشرفتى حاصل نمی شود. افزون بر آن که پذیرفتن مسئولیت تامین زن و فرزند، در او مسئولیت پدید می آورد.
وقت را از بین نمی برد و از عمر خویش استفاده بهینه می کند و با کسب معاش بر عزت و اعتبار خویش می افزاید، بنابراین، آیه «... إِنْ یَکُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ ...» بیان می دارد که گاهى با ازدواج، فقر از زندگى رخت بر می بندد، نه آن که همیشه با ازدواج، فقر برطرف می شود وگرنه این آیه با آیه «وَ لْیَسْتَعْفِفِ الَّذینَ لا یَجِدُونَ نِکاحاً» (نور،33) تنافض می یافت.
فخر رازى معتقد است که آیه «إِنْ یَکُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ» در مقام وعده الهى نیست؛ بلکه مفاد آیه آن است که نباید ترس از فقر، مانع ازدواج شود؛ زیرا مال فناپذیر است و آن چه ارزش و بقا دارد، فضل خدا است که باید در پى آن بود که از انباشتن ثروت بهتر است. « قُلْ بِفَضْلِ اللّهِ وَبِرَحْمَتِهِ فَبِذَلِکَ فَلْیَفْرَحُواْ هُوَ خَیْرٌ مِّمَّا یَجْمَعُونَ»(یونس، 58)
همان طور که دیدیم قرآن و به تعبیری اسلام، برنامه منسجمی برای این دوره از زندگی بشر دارد؛ همان گونه که در سایر مسائل نگاه جامع وجود دارد. مسئله ای که از یک سو، توالد و تناسل بشر در آن قرار دارد و از سویی نیاز غریزی انسان را تأمین می کند و از سویی نیز اولین و مهمترین کانون اجتماع را تشکیل می دهد و اولین حلقه تربیتی نیز هست.