مقدمه
1 ـ تمامی اعمال عبادیِ شریعتِ مقدّس، جدا از صُوَر ظاهری، دارای اسرار و رازهای شگفت انگیزی است که مؤمنان به میزان سِعه وجودیشان از آن بهرمند می گردند.
از امام صادق ـ ع ـ سؤال شد: منظور از «قوّت» که در آیه شریفه: «خذوا ما آتیناکم بقوة»(1) آمده، چیست؟ آیا مراد «قوّت جسمی» است یا «قوّت قلبی»؟ حضرت در پاسخ فرمودند: قوّت در هر دو قلمرو منظور است.(2)
آنچه در قلمرو جسم وبدنِ مکلّف است، همان احکام و آداب یک فریضه است که بیان آن به عهده «فقه» است و آنچه در قلمرو قلب اوست، همان اسرار و بطون یک فریضه است که تبیین آن به عهده «فقهِ فقه» است.
از اینرو این قلب آدمی است که به شهودِ عینی یک فریضه و اسرار نهانی یک عبادت می رسد و به درک آنچه که چشمان ظاهری از نظاره آن عاجزند، نائل می شود.
«حجّ» نیز ـ که از اعظم و اهمّ عبادات الهی است ـ از این اصل اصیل مستثنا نیست. زیارت بیت اللّه الحرام، صورت و قشر و ظاهری دارد که همان «مناسک حجّ» است و «علم شریف فقه» آن را تبیین نموده است، و سیرت و مغز و باطنی دارد که ـ فی الجمله ـ همان «سیر الی اللّه و سلوک الی جناب اللّه ـ عزّوجلّ ـ » است که «فقه اللّه الأکبر» آن را تشریح کرده است.
2 ـ این سیر به جانب دوست و سفرِ عرفانی الهی، دارای منازلی است که هر منزل، خود مشتمل بر مقامات و مراتبی است، که پاره ای از آنها جُز برای اهل معارف الهی و اولیای کُمَّل و محبّین و مجذوبین درگاه دوست، میسَّر و حاصل نمی شود.
فطوبی لهم ثمّ طوبی لَهم هنیئا لأرباب النعیم نعیمُهم(3)
از این روست که عارف کاملِ باللّه و مُحبّ واصل الی اللّه ، حضرت امام خمینی ـ قدّس اللّه روحه الشریف ـ در باب اسرار نماز فرموده اند:
«... و هر کس از اهل سیر و سلوک الی اللّه را نمازی است مختص به خود او و حظّ و نصیبی است از آن، حسب مقام خود؛ چنانکه سایر مناسک از قبیل روزه و حجّ نیز همین طور است ...
... و دیگران که به آن مقام نرسیده اند، از برای آنها حظّی از نماز آنان نیست، بلکه صاحب هر نشأه و مقامی، اگر از مَرکب عصبیّت و انانیّت فرود نیاید، انکار سایر مراتب کند و غیر از آن که خود به آن متحقق است مقامات دیگر را باطل و حشو شمارد، چنانکه مراتب و مقامات انسانیّه را نیز کسی که به آن نرسیده و از حجاب انانیّت خارج نشده انکار کند و معارج و مدارج اهل معرفت و اولیا را ناچیز شمارد ...»(4)
پس حبّذا، آن قلوبی که در سیر به سوی إله از مرکب عصبیت و انانیّت فرود آمده، با خضوع در برابر مقامات بالاتر، عزم و همّت خود را بر پیمودن سایر مراتب، تا غایة القصوای عروج کمالی و معراج روحی و معنوی، جزم کرده است.
خوشا آن دل که عرصه شهود اسرار فرائض الهی است و آفرین خدای بر آن عبد آزمون شده ای که «له قلب أو ألقی السمع و هو شهید.»(5)
3 ـ آنچه در پس این مقدمه خواهد آمد، بیان مختصری است از آن اسرار و رازهای شگفتِ نهفته در فریضه انسان ساز «حجّ» که در ضمن تبیین «منازل حجّ» به آن خواهیم پرداخت.
باشد تا خداوند قادر متعال جذوه ای از آتش این اسرار در دلهامان بیفکند تا از آن رهگذر، جذبه ای حاصل آید و حجابهای ضخیم قلبهامان به کمال انقطاع الی اللّه ، یکسره خرق گردد.
انه ولیّ الهدایة والتوفیق
منازل حجّ
سفر حج سفری است عرفانی و دارای سه منزل:
منزل اول: بریدن از ما سوی اللّه برای پیوند با خدا (سیر من الخلق الی الحق).
منزل دوم: ادامه و استمرار پیوند با خدا و سعی در تحکیم آن پیوند، تا نیل به مقام لقا و عبودیت (سیر من الحق فی الحق).
منزل سوم: بازگشت به میان خلق و اجتماع به منظور هدایت، پس از کامل شدن و رسیدن به مقام عبودیت (سیر من الحق الی الخلق).
منزل اول: سیر من الخلق الی الحق
این منزل خود دارای مراتب و مقاماتی است:
*توبه؛ مهم تر از همه مراتب، توبه است، و معنای توبه که منزلِ اول سلوک است، رجوع از شیطانها و طاغوتها به سوی اللّه ، رجوع از خوی انسانی به نفس روحانی، رجوع از طبیعت به سوی روحانیت نفس، رجوع از هوا و هوس و نفس اماره به معنویت و فضائل و تدارک گذشته ها است که هیچ حقی از خدا و از خلق بر ذمّه او باقی نماند، و از میان مردم بیرون رود و احدی از او ناراضی نباشد جز شیطان. به این ترتیب، حقیقت بنیادین مقام توبه، چیزی جُز «رو گرداندن» و «رو کردن» نیست، سالک راه خدا، از موانع وصول به محبوب عبور کرده و رو گردان می شود و روی توجّه به جانب حضرت حق می آورد و تمام فکر و نظر خویش را به سوی او ـ جلّ و علا ـ معطوف می دارد.
نقطه آغاز در این رجوع، تفکّر در تبعات و آثار وحشت انگیز گناهان و به این وسیله، روشن کردن آتش ندامت در سینه و قلب است.
و همین آتش پشیمانی و در پی آن احساس نقص و کاستی و فرو ریختن است که برانگیزاننده سالک برای سلوک و نقطه عطف حرکت سالکانه او به سوی کمال و مایه تحوّل و دردمندی اوست. این است که توبه را بدون تردید، باید آغاز زندگانی جدید، به شمار آورد.
*یقظه؛ معنای یقظه توجه، آگاهی و بیداری است و در این سفر عرفانی، یقظه به معنای توجه به قدر و منزلت خانه خدا و حریم پاک اوست. توجه به توفیقی که پروردگار عالم به بنده خویش عنایت کرده است. توجه به این که در این مسافرت نباید کسی یا چیزی او را مشغول کند. آگاهی از این که اگر حج مقبولی انجام دهد به هدف و مقصود از خلقت انسان (مقام لقا و عبودیت) خواهد رسید. توجه به انجام «بایدها» و «ازرش ها»؛ یعنی واجبات، و اجتناب از «نبایدها» و «ضد ارزش ها»؛ یعنی گناهان، و این که خداوند عمل گنهکاران را نمی پذیرد و قبولی تمامی اعمال وابسته به تقوا است؛ «انما یتقبل اللّه من المتقین.»(6)
و نیز توجه و اهتمام به مستحبات؛ بویژه خدمت به همنوعان. و خلاصه آگاهی و توجه به این که در این مسافرت روحانی، همانند هر حال دیگری، در محضر خداوند، پیغمبر اکرم و ائمه طاهرین ـ علیهم السلام ـ است؛ «قل اعملوا فسیری اللّه عملکم و رسوله و المؤمنون»(7). از اینرو، بنیاد یقظه، بر محور توجه و آگاهی است و این بیداری حیات آفرین است که سالک و مسافر کوی دوست را برای مراتب و مقامات پسین آماده می گرداند.
*تخلیه؛ پس از مقام توبه و یقظه باید در منزل اول به مرتبه «تخلیه» صعود کند. مقام تخلیه آن است که دل را یکسره از صفات زشت و ناپسند و رذائل اخلاقی، خالی کند و ریشه های هرز صفات رذیله؛ نظیر «حسد، بخل، کبر، ریا، تملّق، شقاوت، جاه طلبی و ...» را که مایه تیره بختی و سیه روزی آدمی است به آتش اراده و عزم بر ترکِ این رذائل، بسوزاند و زقّوم رذیلتهای زشت را از سرزمین قلب خود به دستِ همّت بَرکَند و آن را عرصه کشتِ گلهای با طراوت فضیلتهای انسانی گرداند و بدین ترتیب از این مرتبه، به مقام «تحلیه» پا بگذارد.
*تحلیه؛ بنیادِ مرتبتِ «تحلیه»، آراستن دل به خصائص زیبا و فضائل عالیه؛ نظیر «خیرخواهی، سخاوت، گشاده دستی، تواضع، اخلاص، صداقت، رأفت، زهد و آزادگی از همه تعلّقات و ...» است. سالک راه دوست باید بکوشد تا خویشتن را به فضائل اخلاقی بیاراید و مهمّ تر از هر فضیلتی، ملکه خلوص و اخلاص در عمل است و در این صورت است که حجّ وی، حجّ ابراهیمی خواهد بود؛ «إنّی وجّهتُ وجهی للذی فطر السموات و الأرض حنیفا و ما انا من المشرکین»(8) اگر حاجیان و سالکان در این سفر عرفانی، نیّت خویش را خالص گردانند و هیچ یک از اغراض پست مادّی و دنیوی و حتی اغراض اخروی را در این عمل شریف دخالت ندهند، بلکه توجه خود را یکسره به جانب میزبان و «صاحب البیت» معطوف دارند و جز رضایت او را در نظر نیاورند؛ «الا ابتغاء وجه ربه الاعلی»(9) آنگاه محصول تلاش خود را در خشنودی دوست، نظاره خواهند کرد؛ «ولسوف یرضی»(10) و چرا به این خشنودی دست نیابند؟ که رنگ خدا بهترین رنگهاست؛ «صبغة اللّه و من أحسن من اللّه صبغة.»(11)
و البته این متاع گرانبها بعد از گذر از ریشه کن نمودن رذیلتِ ریا و تظاهر، در مقام تخلیه بوسیله توجه به عواقت سوء و نتایج شوم این رذیله است که به چنگ حاجیان می افتد، توجه به این نکته پر اهمیت که رنگ ریا و تظاهر، آدمی را تا سر حدّ شرک ساقط می کند؛ «و لا تکونوا کالذین خرجوا من دیارهم بطرا و رئاء الناس و یصدون عن سبیل اللّه و اللّه بما یعملون محیط.»(12)
سالک، پس از مقام تخلیه و تحلیه و مداومت و استمرار بر دو عنصر «عدالت» و «اخلاص»، می باید به وسیله ریاضات دینیّه بویژه تداوم در تلاوت قرآن همراه با تفکّر در آن، دعا و تضرّع به درگاه خداوند متعال و توسل و توجه به پیشگاه اهل بیت ـ علیهم السلام ـ بالأخص مصداق حاضر ولایت محمدیه، محوریت عالم امکان، ولی اللّه الاعظم ـ ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء ـ به مقام «تجلیه» صعود کند.
*تجلیه؛ و حقیقت این مقام بالاتر از آن است که در تصوّر هر کس آید و این مرتبتی است که نصیب اوحدیّ از اولیای الهی می شود. در این مقام، قلب سالک به نور خدا منوّر می شود؛ «و جعلنا له نورا یمشی به فی الناس»(13) تا در این سفر مبارک در سایه بان الطاف حق بتواند به مقام عبودیّت نائل گردد و بدین ترتیب ارزشها را از ضد ارزشها و ارزشمندان را از دون قیمتان و پاکان را از ناپاکان و خواستهای تعالی بخش خدا را از خواهشهای ذلت آفرین نفس و هوا و هوس، تمیز دهد؛ «ان تتقوا اللّه یجعل لکم فرقانا.»(14)
تجلی انوار الهی با قلب سالک، نه آن می کند که در گفت و شنود آوریم، تنها باید به آن مرتبت رسید تا طعم شیرین و روح افزای آن را چشید.
مجموع این مقامات پنج گانه منزل اول در کلام بلند و ارجمند امام صادق ـ ع ـ که در مصباح الشریعه از آن حضرت نقل کرده، جلوه گر و نمایان است:
«اذا أردت الحج فجرّد قلبک للّه ـ عزّوجلّ ـ من قبل غرمک من کل شاغل و حجب کل حاجب و فوض امورک کلها الی خالقک و توکل علیه فی جمیع ما یظهر من حرکاتک و سکناتک، و سلم لقضائه و حکمه و قدره و دع الدنیا و الراحه و الخلق و أخرج من حقوق تلزمک من جهة المخلوقین و لا تعتمد علی زادک و راحلتک و اصحابک و قوتک و شبابک و مالک، فانّ من ادعی رضا اللّه و اعتمد علی شی ء صیّره علیه عدوّا و وبالاً لیعلم انه لیس له قوه و لا حیلة و لا لأحد الاّ بعصمة اللّه تعالی و توفیقه،و استعد استعداد من لا یرجو الرجوع و أحسن الصحبة و راع اوقات فرائض اللّه و سنن نبیّه ـ ص ـ و ما یجب علیک من الأدب و الاحتمال و الصبر و الشکر و الشفقة و السّخاء و ایثار الزّاد علی دوام الأوقات.»(15) هرگاه خواستی حجّ به جای آوری، پس قلب خود را پیش از آغاز عمل از هر گونه مشغول کننده و مانع و حاجب، برای خدای متعال برکنار کن و جریان امور خویش را به خداوند واگذار و در تمام حرکات و سکنات خود، خالق خویش را وکیل قرار ده و در برابر فرمان و حکم و تقدیر او مطیع و تسلیم باش و دنیا و آسودگی و مردمان را رها کن و خود را از حقوق مردم خارج کن (تا مردم از تو طلبکار و ناراضی نباشند) و (در این راه) به زاد و توشه و یاران و توانایی جوانی و ثروت خود اعتماد مکن، زیرا آن کس که دعوی مقام رضا و تسلیم الهی کند و با این حال به چیز دیگری اعتماد کند، خداوند همان چیز را دشمن و موجب ضرر و وبال او می گرداند تا او بفهمد و بداند که نه او و نه هیچ کس را قدرت و تدبیری نیست مگر به عصمت و توفیق اعطا شده از جانب خداوند، و (در این سفر) به اندازه ای خود را آماده و مستعدّ کن که گویا امید مراجعت برای تو نیست و در مصاحبت و رفاقت و همراهی با دیگران، خوش رفتار و نیکو کردار باش و پیوسته اوقات واجبات الهی و سنن رسول محمدی ـ ص ـ را و آنچه بر تو واجب است از آداب عرفی و تحمّل و بردباری در برابر ناراحتیها و ابتلائات و شکر نعمتهای خداوندی و گشاده دستی و بخشش، مراعات نما.
از امام صادق ـ ع ـ در ادامه این روایت، بیانات گهرباری نقل شده است که در منازل بعدی از آن سود خواهیم جُست.