البته این پنهان و غیب و راز و سرى که در معارف و در گفته ها و در کتابها مطرح است نسبت به ما که داراى دانشى بسیار محدود و منظرگاهى معلوم و مرزبندى شده داریم و از دیدن پشت پاى خود عاجز و هیچ اشرافى بر یک لحظه از آینده نداریم و در یک کلمه مخلوق ضعیف، ذلیل، مسکین و مستکین هستیم و با کمترین حادثه همین دانش اندک بودید محدود را از دست مىدهیم به عنوان غیب و پنهان صحیح است، ولى نسبت به وجود مقدسى که ازلى و ابدى و ذاتى بىانتها و غیر محدود و آفریننده ملک و ملکوت و بالا و پستى، و سماوات و ارض و میلیارها سحابى و کهکشان و منظومه و ثابت و سیار، و مخلوقات گوناگون در عرصهگاه هستى و خیمه حیات است، صحیح نیست، براى او غیبى و پنهانى و سر و رازى وجود ندارد آنچه هست و آنچه موجود است با هر هویت و حیثیتى، با هر وجودى و موجودیتى، با هر باطن و ظاهرى، و مقید به هر زمانى، گذشته، حال، آینده نزد او حاضر است و حضرتش به همه امور گذشته و فعلى و آینده او آگاه و دانا و عالم و بصیر است.
وَ إِنْ کُلٌّ لَمَّا جَمِیعٌ لَدَیْنا مُحْضَرُونَ «1»
و همه بدون استثنا نزد ما حاضرند.
یَعْلَمُ ما یَلِجُ فِی الْأَرْضِ وَ ما یَخْرُجُ مِنْها وَ ما یَنْزِلُ مِنَ السَّماءِ وَ ما یَعْرُجُ فِیها وَ هُوَ الرَّحِیمُ الْغَفُورُ: «2»
خدا میداند آنچه را در زمین فرو مىرود، و آنچه از آن بیرون مىآید، و آنچه از آسمان فرود مىآید، و آنچه در آن بالا مىرود و او مهربان و بسیار آمرزنده است.
وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لا تَأْتِینَا السَّاعَةُ قُلْ بَلى وَ رَبِّی لَتَأْتِیَنَّکُمْ عالِمِ الْغَیْبِ لا یَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقالُ ذَرَّةٍ فِی السَّماواتِ وَ لا فِی الْأَرْضِ وَ لا أَصْغَرُ مِنْ ذلِکَ وَ لا أَکْبَرُ إِلَّا فِی کِتابٍ مُبِینٍ: «3»
دانان هر پنهان است در آسمانها و زمین هموزن ذرهاى از او پوشیده نیست و نه کوچکتر از آن و نه بزرگتر از آن هست مگر این که در کتابى روشن «که صفحه بىنهایت علم اوست» ثبت است.
إِلَیْهِ یُرَدُّ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ ما تَخْرُجُ مِنْ ثَمَراتٍ مِنْ أَکْمامِها وَ ما تَحْمِلُ مِنْ أُنْثى وَ لا تَضَعُ إِلَّا بِعِلْمِهِ: «4»
آگاهى و دانش به قیامت [و این که چه زمانى برپا مىشود و چه خواهد شد] فقط ویژه اوست، و میوهها از غلافهایشان بیرون نمىآیند، و هیچ مادهاى حامله نمىشود و وضع حمل نمىکند مگر به آگاهى او.
وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَیْبِ لا یَعْلَمُها إِلَّا هُوَ وَ یَعْلَمُ ما فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا یَعْلَمُها وَ لا حَبَّةٍ فِی ظُلُماتِ الْأَرْضِ وَ لا رَطْبٍ وَ لا یابِسٍ إِلَّا فِی کِتابٍ مُبِینٍ: «5»
کلیدهاى غیب و آنچه پنهان است نزد اوست، و کسى آنها را جز او نمیداند، و به آنچه در خشکى و دریاست آگاه است، و هیچ برگى نمىافتد مگر آن که آن را میداند و هیچ دانهاى در تاریکىهاى زمین و هیچتر و خشکى نیست مگر آن که در کتابى روشن [که صفحه بىنهایت علم اوست] ثبت است.
امیرالمؤمنین (ع) مىفرماید:
«کُلُّ شَىْءٍ خَاشِعٌ لَهُ وَ کُلُّ شَىْءٍ قَائِمٌ بِهِ، غِنَى کُلِّ فَقِیرٍ، وَ عِزُّ کُلِّ ذَلِیلٍ، وَ قُوَّةُ کُلِّ ضَعِیفٍ، وَ مَفْزَعُ کُلِّ مَلْهُوفٍ، مَنْ تَکَلَّمَ سَمِعَ نُطْقَهُ، وَ مَنْ سَکَتَ عَلِمَ سِرَّهُ، وَ مَنْ عَاشَ فَعَلَیْهِ رِزْقُهُ، وَ مَنْ مَاتَ فَإِلَیْهِ مُنْقَلَبُهُ ... کُلُّ سِرِّ عِنْدَکَ عَلَانِیَةٌ، وَ کُلُّ غَیْبٍ عِنْدَکَ شَهَادَةٌ:» «6»
هر چیزى براى او خاشع و فروتن است، و هر چیزى بر پاى به اوست، ثروت هر تهیدستى است، و عزت هر خوارى است، و نیروى هر ناتوانى است، و پناهگاه هر دل سوخته و محزونى است، هر کس سخن بگوید سخنش را مىشنود، و هر کس ساکت باشد راز و باطنش را مىداند، و آن که زندگى مىکند رزقش بر عهده اوست، و آن که مىمیرد بازگشتش به سوى اوست، خدایا هر پنهانى نزد تو آشکار است، و هر غیبى و نهانى نزد تو حاضر و مشهود است.
و نیز آن حضرت فرموده:
«لا یعزب عنه عدد قطر الماء و لا نجوم السماء:» «7»
شماره قطرههاى همه آبهاى جهان هستى، و عدد همه ستارگان آسمانها از او پوشیده نیست.
او عدد قطرات باران، تگرگ، برگ درختان، دانهها و حبههاى نباتات، شمار میوهها، عدد مخلوقات و هر چیزى را بدون استثناء مىداند، او به بنىاسرائیل اعلام مىکند خدا چیزى را که پنهان مىداشتید آشکار مىکند او که به تمام جریانات هستى، و حوادث گذشته و آینده، و تعداد همه موجودات آگاه است و چیزى از او پنهان نیست و پنهان نمىماند معرفى قاتل مقتول با زنده کردن مقتول به وسیله عضوى از گاو ذبح شده برایش کارى بسیار بسیار سهل و آسان است.
علم هر چیزى و دانش و آگاهى به باطن و ظاهر هر امرى و هر حقیقتى نزد اوست.
در تعقیب نماز عشا به نقل مفاتیح الجنان از قول معصوم (ع) مىخوانیم:
«اللهم انه لیس لى علم بموضع رزقى، و انما اطلبه بخطرت تخطر على قلبى فاجول فى طلبه البلدان فانا فیما انا طالب کالحیران لا ادرى افى سهل هو ام فى جبل ام فى ارض ام فى سماء ام فى برّ ام فى بحر و على یدى من و من قبل من و قد علمت ان علمه عندک و اسبابه بیدک:»
من از جایگاه روزى خودم آگاه نیستم، رزقم را به خیالى که بر قلبم مىگذرد مىطلبم، در به دست آوردنش دور شهرها مىگردم، نهایتا من در آنچه خواهان آن هستم مانند شخصى متحیر و سرگردانم که نمیدانم روزى من در صحراست یا در کوه، در زمین است یا در آسمان، در خشکى است یا دریا، و به دست کیست و نزدیکست و به یقین و بدون شک و تردید مىدانم که علم و دانش آن نزد توست و اسباب روزى من در اختیار توست.
امیرالمؤمنین (ع) مىفرماید:
«یعلم عجیج الوحوش فى الفلوات، و معاصى العباد فى الخلوات، و اختلاف الحیتان فى البحار الغامرات، و تلاطم الماء بالریاح العاصفات:» «8»
فریاد حیوانات وحشى را در بیابان، و گناهان بندگان را در پنهانىها و رفت و آمد ماهیان را در دریاهاى عمیق، و تلاطم آبها را با بادهاى وزنده مىداند.
زمینههاى تعقل و اندیشه
اندیشه و تفکر در مخلوقات و مصنوعات حق، و عظمت هستى و قوانین حاکم بر آن، و تعقل در ساختمان آسمانها و زمین و ساختمان نباتات و حیوانات و ساختمان شگرف و اعجابانگیز بدن و حالات روانى انسان براى رسیدن به خالق هستى و ایمان و اعتقاد به او و صفات و افعال حضرتش از اعظم عبادات و مهمترین حرکات معنوى است.
اندیشه سبب رشد و کمال، تربیت، دست یافتن به حقایق، تغییر مجهولات به معلومات، پختگى عقل و ضامن خیر دنیا و آخرت انسان است.
حضرت حق در قرآن و پیامبر بزرگ اسلام و اهل بیت جابهجاى هستى، و هر یک از مخلوقات، و جریاناتى که بر پهن دشت خلقت و بر حیات انسان مىگذرد موردى براى تعقل و اندیشه قرار دادهاند، و از همه خواستهاند که در همه امور عقل خود را بکار بیندازند و از این مسیر قدرت و ربوبت و رحمت و لطف حضرت حق را دریابند و در برابر حضرت او سر تعظیم فرود آورند، و به پیشگاه مقدسش فروتنى آورند و پیشانى عبادت و تواضع و بندگى بر خاک نهند و با قرار دادن خود در مدار اجراى فرمانهاى حکیمانهاش به برپا کردن خیمه حیات طیبه برخیزند، و آخرت خود را آباد نمایند و منبعى و کانونى از خیر و برکت شوند.
آیات قرآن مجید در رابطه با ارزش عقل، خردورزى، تعقل و اندیشه در حقایق و منافع و اثرات تعقل و تفکر به تدریج در ضمن صفحات آینده مورد توضیح قرار خواهد گرفت.
در این بخش به گوشهاى از روایات این باب اشاره مىشود.
رسول خدا مىفرماید:
«ما قسم الله للعباد شیئاً افضل من العقل، فنوم العاقل افضل من سهر الجاهل و اقامة العاقل افضل من شخوص الجاهل ....» «9»
خداوند بر بندگانش چیزى را برتر از عقل تقسیم نکرده، خواب عاقل از بیدارى جاهل بهتر، و ماندنش در یک محل از سفر نادان برتر است.
«اذا بلغکم عن رجل حسن حالٍ فانظروا فى حسن عقله فانما یجازى بعقله:» «10»
هر گاه خبر نیکى حال شخصى به شما رسید، در نیکى عقلش بنگرید، که فقط به عقلش او را پاداش مىدهند.
امیرالمؤمنین (ع) در روایاتى در این زمینه مىفرماید:
«کثرة الصواب ینبئى عن وفور العقل:» «11»
درستى و کار صحیح فراوان از فراوانى عقل گزارش مىدهد.
«من غلب عقله شهوته، و حلمه غضبه، کان جدیراً بحسن السّیره:» «12»
کسى که خرد و عقلش بر شهوتش، و حلم و بردبارىاش بر خشمش چیره شود، شایسته ى خوشرفتارى در همه امور است.
«الکیس من کان یومه خیراً من امسه:» «13»
هوشیار و زرنگ کسى است که امروزش بهتر از دیروزش باشد.
«العاقل یطلب الکمال، الجاهل یطلب المال:» «14»
خردمند در مسیر به دست آوردن کمال و نادان دنبال یافتن ثروت است.
«الحلم غطاء ساتر، و العقل حسام قاطع، فاستر خلل خلقک بحلمک، و قاتل هواک بعقلک:» «15»
بردبارى پردهاى است پوشاننده، و عقل شمشیرى است برّنده، پس کاستىهاى اخلاقت را با بردبارى بپوشان، و هواى نفست را با عقل بمیران.
«العاقل یتغظ بالآداب، و البهائم لا تتعظ الا بالضرب:» «16»
خردمند با آداب پند مىپذیرد، ولى چهارپایان جز با کتک پند نمىپذیرند.
خداوند همه نشانه هاى عظمت و قدرت و ربوبیتش را تا جائى که شایسته و درخور انسان است ارائه مىدهد تا این موجود والا و صاحب عقل و خرد، اندیشه و تعقل کند و به تعمق بنشیند و خود را از برکت اندیشه و تعقل و به حسنات بیاراید و از زشتىها مصون بدارد، وَ یُرِیکُمْ آیاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ.
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- یس 32.
(2)- سبا 2.
(3)- سبا 3.
(4)- فصلت 47.
(5)- انعام 59.
(6)- خطبه 107، نهج البلاغه.
(7)- نهج البلاغه خطبه
(8)- نهج البلاغه خطبه 198.
(9)- کافى، ج 1 ص 12 ح 11.
(10)- کافى، ج 1 ص 12 ح 11.
(11)- غرر الحکم، ج 2، ص 100.
(12)- غرر الحکم، ج 1، ص 221.
(13)- مستدرک نهج البلاغه، 179.
(14)- غرر الحکم، ج 1، ص 33.
(15)- نهج البلاغه حکمت 38.
(16)- نهج البلاغه نامه 31.