حادثه غدیر فقط یک حادثه خاص تاریخی نیست که در زمان خود واقع شده باشد، بلکه تعیین سرنوشت تمام انسانها در طول تاریخ است . به همین جهت، نوشتن و سخن گفتن از غدیر خم در هر زمان و مکانی بی مناسبت نمی باشد . عصاره عالم هستی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله درباره عمومیت غدیر و ابدیت و ماندگاری آن فرمود: «فقولوا باجمعکم ... نحن نؤدی ذلک عنک الدانی والقاصی من اولادنا واهالینا ونشهد الله بذلک «وکفی بالله شهیدا» وانت علینا به شهید; (1) سپس همگی بگویید ... [ای رسول خدا! این مطالب خطبه غدیر را] از طرف تو به نزدیک و دور از فرزندانمان و فامیلهایمان می رسانیم، و خدا را بر آن شاهد می گیریم . خداوند در شاهد بودن کفایت می کند و تو نیز بر این اقرار ما، شاهد هستی .»
و در بخش دیگری از خطبه غدیر فرمود: «معاشر الناس انی ادعها امامة ووارثة فی عقبی الی یوم القیامة وقد بلغت ما امرت بتبلیغه حجة علی کل حاضر وغائب وعلی کل احد ممن شهد اولم یشهد، ولد اولم یولد فلیبلغ الحاضر الغائب والوالد الولد الی یوم القیامة; (2) ای مردم! من امر خلافت را به عنوان امامت و وراثت در نسل خود تا روز قیامت به ودیعه می سپارم، و من ابلاغ کردم آنچه را مامور به ابلاغش بودم تا حجت باشد بر حاضر و غائب و بر همه کسانی که حضور دارند یا ندارند، به دنیا آمده اند یا نیامده اند، پس حاضران به غائبان و پدران به فرزندان تا روز قیامت برسانند .»
از جملات فوق به خوبی استفاده می شود که همگان در گفتن و پخش و نشر حدیث و جریان غدیر مسئول اند و تا روز قیامت این وظیفه سنگین بر دوش ولایت مداران خواهد بود; چنان که منکران غدیر و ولایت و امامت، منکر یک حادثه و یک خطبه تلقی نمی شوند و همچون ابلیس دشمن سعادت تمام بشریت به حساب می آیند .
امام رضا علیه السلام فرمود: «مثل المؤمنین فی قبولهم ولاء امیرالمؤمنین علیه السلام فی یوم غدیر خم کمثل الملائکة فی سجودهم لآدم ومثل من ابی ولایة امیرالمؤمنین علیه السلام یوم الغدیر مثل ابلیس; مثل مؤمنین در پذیرش ولایت امیرمؤمنان علیه السلام در روز غدیر خم مثل ملائکه در سجودشان برای آدم است و مثل کسی که در روز غدیر از ولایت امیرمؤمنان سر باز زد، مثل شیطان است [که با مخالفت خود با همه ابناء بشر به دشمنی برخاست ]. .»
آنچه در غدیر خم و قبل و بعد از آن اتفاق افتاد، به طور یکجا از یک نفر نقل نشده است، بلکه هر یک از حاضران گوشه هایی از آن مراسم را بازگو کرده و بخشی از قضایا را نیز امامان معصوم علیهم السلام بیان نموده اند . و از برخی شیطنتهای منافقان و مخالفان نیز، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از طریق وحی و علم الهی اطلاع یافته و فقط با عده معدودی چون سلمان و ابوذر و مقداد و حذیفه و عمار در میان گذاشته است .
آنچه در پیش رو دارید، تصویر اجمالی و گزارش کلی است از جریان غدیر خم و پشت پرده های آن (3) . امید آنکه به مدد مولا آنچه رضای خداست، در چند بخش به قلم آید:
هجرت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از مکه معظمه، نقطه عطفی در تاریخ اسلام به شمار می رود . بعد از این هجرت، حضرت سه بار به مکه سفر کرده اند: بار اول در سال هشتم، پس از صلح حدیبیه به عنوان انجام «عمره » وارد مکه شدند; بار دوم در سال نهم به عنوان «فتح مکه » وارد این شهر شدند; و سومین و آخرین بار بعد از هجرت در سال دهم هجری به عنوان «حجة الوداع » به طور رسمی اعلان حج دادند تا همه مردم در حد امکان حاضر شوند .
در این سفر دو مقصد اساسی در نظر بود، یکی بیان مسائل حج، و دیگری مسئله ولایت و خلافت بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله .
پس از اعلان عمومی، مهاجرین و انصار و قبائل اطراف مدینه و مکه و حتی بلاد یمن و غیر آن به سوی مکه سرازیر شدند . جمعیتی حدود یکصد و بیست هزار نفر در مراسم حج شرکت کردند . امیرمؤمنان علیه السلام هم که قبلا از طرف حضرت به یمن و نجران برای دعوت به اسلام و جمع آوری وجوهات رفته بودند، به همراه دوازده نفر از اهل یمن برای انجام اعمال حج به مکه رسیدند .
با رسیدن ایام حج، در روز نهم ذی الحجه، حضرت رسول صلی الله علیه و آله به موقف «عرفات » رفتند و بعد از آن اعمال حج را یکی پس از دیگری انجام دادند، و در هر جا که زمینه فراهم بود، مطالبی بیان می فرمودند:
در منی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله اولین خطابه خود را ایراد فرمودند که در واقع فراهم کردن زمینه «خطبه غدیر» بود . در این خطبه ابتدا به امنیت اجتماعی مسلمین از نظر جان و مال و آبرو اشاره نمودند و سپس به خونهای بناحق ریخته و اموال به غارت رفته در دوران جاهلیت اشاره کردند ... ، آن گاه مردم را از اختلاف و دشمنی بعد از خود بر حذر داشتند و تصریح فرمودند: «اگر من نباشم، علی بن ابی طالب در مقابل متخلفین خواهد ایستاد .» سپس با بیان حدیث شریف ثقلین فرمودند: «عده ای از همین اصحاب من روز قیامت اهل جهنم خواهند بود . (4) »
در روز سوم توقف در منی، بار دیگر دستور فرمودند تا مردم در مسجد «خیف » اجتماع کنند . در ابتدای خطبه تاکید فرمودند که گفته های او را خوب به خاطر بسپارند و حاضران به غائبان برسانند .
در این خطبه به اخلاص در عمل و دل سوزی برای امام مسلمین و دوری از تفرقه سفارش نمودند و اعلام کردند که تمام مسلمانان در برابر حقوق و قوانین الهی یکسان می باشند . آن گاه بار دیگر مسئله خلافت را متذکر شدند و حدیث ثقلین را به زبان جاری فرمودند که «من دو چیز گرانبها در میان شما باقی می گذارم که اگر به آن دو تمسک جویید، هرگز گمراه نخواهید شد; [آن دو] کتاب خدا و عترتم; اهل بیتم، می باشند .»
در همین زمان بود که برخی از منافقان و منحرفان احساس خطر کردند و آرام آرام برنامه های خویش را آغاز نمودند . (5)
پس از اتمام حج، بلال حبشی از طرف پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به مردم اعلان کرد: «فردا همه به جز معلولان باید در غدیر خم حاضر باشند .»
«غدیر» که قبل از «جحفه » قرار دارد، محل افتراق اهل مدینه و مصر و اهل عراق و اهل نجد بود و آبگیر و درختان کهنسالی در آن وجود داشت . به امر الهی این مکان برای اجتماع انتخاب شد و طبق دستور پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بیش از یکصد و بیست هزار نفر همراه ایشان برای اجتماع در آنجا حرکت کردند، حتی دوازده هزار یمنی که مسیرشان به سمت شمال نبود، تا غدیر همراه آن حضرت آمدند . (6)
وقتی جمعیت به غدیر خم رسید، حضرت فرمودند: «ایها الناس اجیبوا داعی الله، انا رسول الله; ای مردم! دعوت کننده خدا را اجابت کنید، من فرستاده خدایم .»
و این کنایه از آن بود که وقت ابلاغ پیام بس مهمی فرا رسیده است . پس از این دستور، همه مرکبها متوقف و جلو رفته ها باز گشتند . شدت گرما به حدی ناراحت کننده بود که مردم و حتی خود حضرت گوشه ای از لباس خود را به سر انداخته و گوشه ای از آن را زیر پای خود قرار داده بودند، و عده ای از شدت گرما عبای خود را به پایشان پیچیده بودند . از سوی دیگر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله مقداد و سلمان و عمار را فرا خوانده، دستور دادند تا به محل درختان کهنسال رفته آنجا را آماده کنند . آنها خارهای زیر درختان را کندند و آنجا را صاف نمودند و آب و جارو زدند، و در فاصله بین دو درخت، روی شاخه ها پارچه ای به عنوان سایبان انداختند تا آن محل برای برنامه سه روزه آن حضرت کاملا مساعد شود . سپس با کمک سنگها و جهاز شتران منبری به بلندی قامت آن حضرت ساختند . بعد از اقامه نماز ظهر، حضرت بر بالای منبر رفت و امیرمؤمنان علیه السلام را نیز فرا خواند و به او دستور داد، بالای منبر بیاید و در سمت راستش یک پله پایین تر بر فراز آن قرار گیرد . (7)
بعد از حمد و ثنای الهی فرمود: «اقرار می کنم به بندگی خدا و شهادت می دهم که او پروردگار من است، و آنچه به من وحی نموده، ادا می نمایم و الا ترس دارم عذابی بر من فرود آید ... خداوند بر من چنین وحی کرده است: ای پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده ابلاغ کن و اگر انجام ندهی، رسالت او را نرسانده ای و خداوند تو را از مردم حفظ می کند . (8) »
ای مردم! من در رساندن آنچه خداوند بر من نازل کرده کوتاهی نکرده ام، جبرئیل سه مرتبه بر من نازل شد و از طرف خداوند سلام رساند ... و مرا مامور کرد که در این محل اجتماع بپا خیزم و بر هر سفید و سیاهی اعلام کنم: «ان علی بن ابی طالب اخی ووصیی وخلیفتی والامام من بعدی، الذی محله منی محل هارون من موسی الا انه لا نبی بعدی و هو ولیکم بعد الله ورسوله; (9) به راستی علی بن ابی طالب برادر، وصی و جانشین من و امام بعد از من است . کسی که نسبت او به من همانند نسبت هارون به موسی است، جز اینکه پیامبری بعد از من نیست و او صاحب اختیار شما بعد از خدا و رسولش می باشد .»
«ای مردم! این مطلب را درباره او بدانید و بفهمید که خداوند او را برای شما صاحب اختیار و امامی قرار داده که اطاعتش را واجب نموده است ...»
آن گاه فرمود: «ثم من بعدی علی ولیکم وامامکم بامرالله ربکم، ثم الامامة فی ذریتی من ولده الی یوم تلقون الله ورسوله . لا حلال الا ما احله الله ورسوله وهم ولاحرام الا ما حرمه الله ورسوله وهم ... ، و بعد از من علی صاحب اختیار شما و امام شما به امر خداوند; پروردگار شماست، و سپس امامت در نسل من از فرزندان اوست تا روزی که خدا و رسولش را ملاقات کنید . حلالی نیست مگر آنچه خدا و رسولش و آنان (امامان) حلال کرده باشند و حرامی نیست مگر آنچه خدا و رسولش و آنان حرام کرده باشند ... .»
آن گاه فرمود: «فمن شک فی ذلک فقد کفر کفر الجاهلیة الاولی ومن شک فی شی ء من قولی فقد شک فی کل ما انزل الی و من شک فی واحد من الائمة فقد شک فی الکل منهم والشاک فینا فی النار ... هر کس در این گفتار شک کند، مانند کفر جاهلیت نخستین کافر شده است و هر کس در چیزی از سخن من شک کند، در همه آنچه بر من نازل شده شک کرده است و هر کس در یکی از امامان شک کند، در همه آنان شک کرده است و شک کننده درباره ما، در آتش است ... .»
تا رسید به جمله معروف «من کنت مولاه فهذا علی مولاه ... ; هر کس من صاحب اختیار اویم، این علی صاحب اختیار اوست ... .»
بعد از آنکه آیه اکمال را بیان نمود، فرمود: «معاشر الناس، انما اکمل الله عزوجل دینکم بامامته، فمن لم یاتم به وبمن یقوم مقامه من ولدی من صلبه الی یوم القیامة والعرض علی الله عزوجل فاولئک الذین حبطت اعمالهم ... ; ای مردم! خداوند دین شما را با امامت او (علی علیه السلام) کامل نمود، پس هر کس به او و به کسانی که جانشین او از فرزندان من و از نسل او تا روز قیامت و رفتن به پیشگاه خدای عزیز و جلیل، هستند، اقتدا نکند، پس چنین کسانی اعمالشان از بین رفته است ... .»
«ای مردم! بدانید که با علی، دشمنی نمی کند، مگر شقی، و با علی دوستی نمی کند، مگر کسی که دارای تقوا باشد، و به او ایمان نمی آورد مگر مؤمن مخلص ... .»
در ادامه فرمود: «معاشرالناس آمنوا بالله ورسوله والنور الذی انزل معه «من قبل ان نطمس وجوها فنردها علی ادبارها او نلعنهم کما لعنا اصحاب السبت » ; (10) ای مردم! به خدا و رسولش و به نوری که همراه او نازل شده است ایمان آورید، قبل از آنکه صورتهایی را هلاک کنیم و آن صورتها را به پشت برگردانیم یا آنان را مانند اصحاب سبت هلاک کنیم .»
آن گاه فرمود: «بالله ما عنی بهذه الایة الا قوما من اصحابی اعرفهم باسمائهم وانسابهم وقد امرت بالصفح عنهم فلیعمل کل امری ء علی ما یجد لعلی فی قلبه من الحب والبغض; (11) به خدا قسم! از این آیه قصد نکرد مگر قومی از اصحابم که آنان را به اسم و نسبشان می شناسم، ولی مامورم که از آنان پرده پوشی کنم . پس هر کس باید مطابق آنچه در قلبش از حب یا بغض نسبت به علی می یابد، عمل کند .»
«معاشر الناس عدونا من ذمه الله ولعنه وولینا کل من مدحه الله واحبه ... ; ای مردم! دشمن ما کسی است که خداوند او را مذمت و لعنت نموده، و دوست ما، هر کسی است که خداوند او را مدح نموده و دوستش بدارد ...»
«الا ان خاتم الائمة منا القائم المهدی، الا انه الظاهر علی الدین الا انه المنتقم من الظالمین الا انه فاتح الحصون و هادمها الا انه غالب کل قبیلة من اهل الشرک ... ; بدانید که آخرین امامان، مهدی قائم از ماست، او غالب بر اساس دین است، او انتقام گیرنده از ظالمین، او فاتح قلعه ها و منهدم کننده آنها، و غالب بر هر قبیله ای از اهل شرک است ... .»
«ای مردم! من برایتان بیان کردم و به شما فهمانیدم، و این علی است که بعد از من به شما می فهماند، بدانید که من بعد از پایان خطابه ام شما را به دست دادن با خودم به عنوان بیعت با او و اقرار به او، و بعد از من به دست دادن با خود او فرا می خوانم .
بدانید که من با خدا بیعت کرده ام و علی با من بیعت کرده است، و من از جانب خداوند برای او از شما بیعت می گیرم ...
ای مردم! شما بیش از آن هستید که با یک دست و در یک زمان با من دست دهید، و پروردگارم مرا مامور کرده است که درباره آنچه برای علی، امیرالمؤمنین علیه السلام و امامانی که بعد از او می آیند و از نسل من و اویند، منعقد نمودم، از زبان شما اقرار بگیرم ... پس همگی چنین بگویید: ما شنیدیم و اطاعت می کنیم و راضی هستیم و سر تسلیم فرود می آوریم درباره آنچه از جانب پروردگار ما و خودت درباره امر امامت اماممان، علی امیرالمؤمنین علیه السلام و امامانی که از صلب او به دنیا می آیند به ما رساندی . بر این مطلب با قلبهایمان و با جانمان و با زبانمان و با دستانمان با تو بیعت می کنیم . بر این عقیده زنده ایم و با آن می میریم و با آن محشور می شویم . تغییر نخواهیم داد و تبدیل نمی کنیم و شک نمی کنیم و انکار نمی نماییم و تردید به دل راه نمی دهیم و از این قول بر نمی گردیم و پیمان را نمی شکنیم ... .»
آن گاه فرمود: «معاشر الناس فبایعوا الله وبایعونی وبایعوا علیا امیرالمؤمنین والحسن والحسین والائمة کلمة باقیة; ای مردم! با خدا بیعت کنید و با من بیعت نمایید و با علی امیرمؤمنان علیه السلام و حسن و حسین و امامان از ایشان به عنوان کلمه باقیه، بیعت کنید .»
و فرمود: هر کس بیعت را بشکند به ضرر خویش شکسته است، و هر کس به آنچه با خدا پیمان بسته وفا کند، خداوند به او اجر بزرگی عنایت می فرماید ... .»
و در پایان خطبه فرمود: «معاشر الناس من یطع الله ورسوله وعلیا والائمة الذین ذکرتهم فقد فاز فوزا عظیما; ای مردم! هر کس خدا و رسولش و علی و امامانی را که ذکر کردم اطاعت کند، به رستگاری بزرگ دست یافته است .» (12)
1 . بیعت مردان: پس از پایان خطبه، مردم به سوی پیامبر و امیرمؤمنان علیه السلام هجوم آوردند، و با ایشان به عنوان بیعت دست می دادند و به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام تبریک می گفتند و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمود: «الحمد لله الذی فضلنا علی جمیع العالمین; حمد برای خدای است که ما را بر همه جهانیان برتری داد .» و صدای مردم بلند شد که «آری، شنیدیم و طبق فرمان خدا و رسول با قلب و جان و زبان و دستمان اطاعت می کنیم .» (13)
و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله مکرر می فرمود: به من تبریک بگویید، به من تهنیت بگویید; زیرا خداوند مرا به نبوت و اهل بیتم را به امامت اختصاص داده است .» (14)
2 . بیعت زنان: پیامبر صلی الله علیه و آله دستور دادند تا ظرف آبی آوردند و پرده ای زدند که نیمی از ظرف آب در یک سوی پرده و نیم دیگر آن در سوی دیگر قرار بگیرد و زنان با قرار دادن دست خود در یک سوی آب، و امیرمؤمنان در سوی دیگر، با آن حضرت بیعت نمایند . همچنین دستور دادند تا زنان هم به حضرتش تبریک و تهنیت بگویند و این دستور را درباره همسر خویش مؤکد داشتند . بانوی بزرگ اسلام، حضرت فاطمه زهرا علیها السلام نیز از حاضرین در غدیر بودند . همچنین کلیه همسران پیامبر صلی الله علیه و آله در آن مراسم حضور داشتند .
3 . نهادن عمامه «سحاب » بر سر علی علیه السلام: پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بعد از پایان خطبه، عمامه خود را که «سحاب » نام داشت به عنوان تاج افتخار بر سر امیرمؤمنان قرار دادند و انتهای عمامه را بر دوش آن حضرت آویزان نمودند و فرمودند: «عمامه تاج عرب است .»
خود امیرمؤمنان در این باره فرمود: «پیامبر در روز غدیر خم عمامه ای بر سرم بستند و یک طرفش را بر دوشم آویختند و فرمودند: «خداوند در روز بدر و حنین، مرابه وسیله ملائکه ای که چنین عمامه ای به سر داشتند، یاری نمود .» (15)
4 . ظهور جبرئیل در غدیر: مسئله دیگر این بود که مردی زیبا صورت و خوشبو در کنار مردم ایستاده بود و می گفت: «به خدا قسم! روزی مانند امروز هرگز ندیدم که تا چه اندازه [پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله] کار پسرعمویش را مؤکد نمود و برای او پیمانی بست که جز کافر به خداوند و رسولش، آن را بر هم نمی زند . وای بر کسی که پیمان او را بشکند!»
در این وقت عمر نزد پیامبر آمد و گفت: شنیدی این مرد چه گفت؟! حضرت فرمود: آیا او را شناختی؟ گفت: نه . حضرت فرمود: «او روح الامین جبرئیل بود . تو مواظب باش این پیمان را نشکنی، که اگر چنین کنی خدا و رسول و ملائکه و مؤمنان از تو بیزار خواهند بود .» (16)
5 . معجزه ولایت: در آخرین ساعات از روز سوم اقامت پیامبر صلی الله علیه و آله در غدیر و پایان یافتن مراسم بیعت، «حارث فهری » همراه دوازده نفر از اصحابش نزد پیامبر آمد و گفت: ای محمد! از تو سؤال دارم:
1 . آیا شهادت به یگانگی خداوند و پیامبری خودت را از جانب پروردگارت آورده ای یا از پیش خود گفتی؟
2 . آیا نماز و زکات و حج و جهاد را از جانب پروردگار آورده ای یا از پیش خود گفتی؟
3 . آیا این علی بن ابی طالب را که گفتی: «من کنت مولاه فعلی مولاه ...» از جانب پروردگار گفتی یا از پیش خود گفتی؟
حضرت در جواب فرمود: «خداوند به من وحی کرده است و واسطه بین من و خدا جبرئیل است و من اعلان کننده پیام خدا هستم و بدون اجازه پروردگارم خبری را اعلان نمی کنم .»
حارث گفت: «خدایا! اگر آنچه محمد می گوید حق و از جانب توست، سنگی از آسمان بر ما ببار یا عذاب دردناکی بر ما بفرست!»
همین که سخن حارث تمام شد و به راه افتاد، خداوند سنگی را از آسمان بر او فرستاد که از مغزش وارد و از بخش پایین بدنش خارج شد، و او را درجا به هلاکت رساند . (17)
6 . توطئه منافقین در غدیر: اعتراض حارث آغاز انحرافها و توطئه هایی بود که خبر از آینده ای تاریک و فتنه انگیز می داد، که بعد از وقوع رحلت پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله دامن امت اسلامی را فرا گرفت و امامت از خط اصلی خویش خارج شد و به دست غاصبان افتاد . اینک به نمونه هایی از توطئه های منافقان و منحرفان بعد از حادثه غدیر اشاره می شود:
1 . صحیفه ملعونه اول: دو نفر از منافقین در یک تصمیم اساسی با هم پیمانی بستند و آن این بود که «اگر محمد از دنیا رفت یا کشته شد، نگذاریم خلافت و جانشینی او در اهل بیتش مستقر شود .» سه نفر دیگر در این تصمیم با آنها هم پیمان شدند، و اولین قرارداد و معاهده را در کنار کعبه بین خود امضاء کردند، و داخل کعبه آن را زیر خاک پنهان نمودند تا سندی برای التزام عملی آنها باشد .
یکی از این سه نفر معاذبن جبل بود . او گفت: «شما مسئله را از جهت قریش حل کنید و من درباره انصار ترتیب امور را خواهم داد . »
از آنجا که «سعد بن عبادة » رئیس کل انصار بود و او کسی نبود که با غیر علی علیه السلام هم پیمان شود; لذا معاذبن جبل به سراغ بشیر بن سعید، و اسید بن حضیر که هر کدام بر نیمی از انصار یعنی دو طایفه «اوس » و «خزرج » نفوذ و حکومت داشتند، آمد و آن دو را با خود بر سر غصب خلافت هم پیمان نمود . (18)
2 . توطئه قتل پیامبر صلی الله علیه و آله: نقشه قتل پیامبر صلی الله علیه و آله بارها به اجرا در آمد، ولی منجر به شکست شد . یک بار در جنگ تبوک و چند بار به وسیله سم و بارها به صورت ترور تدارک دیده شده بود . در حجة الوداع همان پنج نفر اصحاب صحیفه، با نه نفر دیگر برای بار آخر نقشه دقیق تری برای قتل حضرت در راه بازگشت از مکه به مدینه کشیدند و نقشه چنین بود که در محل از پیش تعیین شده ای، در قله کوه «ارشی » کمین کنند و همین که شتر پیامبر صلی الله علیه و آله سربالایی کوه را پیمود و در سرازیری قرار گرفت، سنگهای بزرگی را به طرف شتر حضرت رها کنند تا برمد و با حرکات ناموزون حضرت را بر زمین افکند و آنان با استفاده از تاریکی شب به حضرت حمله کنند و وی را به قتل برسانند و متواری شوند .
خداوند متعال پیامبرش را از این توطئه آگاه ساخت و وعده حفظ او را داد . - منافقین که چهارده نفر بودند - نقشه خود را عملی ساختند . همین که شتر پیامبر به قله کوه رسید و خواست رو به پایین رود، سنگها را رها کردند، پیامبر با یک اشاره به شتر فرمان توقف داد در حالی که حذیفه و عمار، یکی افسار شتر حضرت را در دست داشت و دیگری از پشت سر شتر را حمایت می کرد .
با توقف شتر، سنگها به سمت پایین کوه رفتند و حضرت سالم ماند . منافقین که از اجرای دقیق نقشه مطمئن بودند، از کمین گاهها بیرون آمدند و با شمشیرهای برهنه به حضرت حمله کردند تا کار را تمام کنند، ولی عمار و حذیفه شمشیر کشیدند و با آنان درگیر شدند، و سرانجام آنها را فراری دادند ... .
صبح روز بعد که نماز جماعت بر پا شد، همین چهارده (19) نفر در صفهای اول جماعت دیده شدند! ! و حضرت سخنانی فرمود که اشاره ضمنی به آنان داشت . (20)
پی نوشت:
1) بحارالانوار، محمد باقر مجلسی، ج 37، ص 251 - 252; عوالم العلوم، شیخ عبدالله بحرانی، ج 15، ص 375 - 376 .
2) همان .
3) قابل تذکر است که در عنوان برخی بخشها و همین طور برخی مطالب از کتاب اسرار غدیر، محمد باقر انصاری، بهره برده ایم .
4) بحارالانوار، ج 37، ص 113 و ج 21، ص 380 .
5) همان، ج 37، ص 114 .
6) بحارالانوار، ج 37، ص 111 و ص 158; علامه امینی، ج 1، ص 10 و ص 268 .
7) بحارالانوار، ج 21، ص 387 و ج 37، ص 173 و 203 و 204; الغدیر، ج 1، ص 10 و ص 24; عوالم، ج 15، ص 44 و 97 .
8) مائده/67 .
9) بحارالانوار، ج 37، ص 181; عوالم، ج 15، ص 307; الغدیر، ج 1، ص 12 و 294; الطرائف سید بن طاووس، ص 33; عبقات الانوار میر حامد حسین هندی، جلد غدیر .
10) نساء/47 .
11) بحارالانوار، ج 37، 236 - 237 .
12) منابع خطبه و حدیث غدیر: بحارالانوار، ج 37، ص 235 - 253; عوالم العلوم، ج 15، ص 328 - 379; الغدیر، ج 1، ص 399 - 340; معانی الاخبار، شیخ صدوق، ص 63 - 73; الغدیر فی الاسلام، سید محمد رضا فرج الله، ص 84 - 209; فیض الغدیر، شیخ عباس قمی، و عبقات الانوار، میر حامد حسین، جلد غدیر .
13) بحارالانوار، ج 37، ص 127 و 166; الغدیر ج 1، ص 58 .
14) همان .
15) الغدیر، ج 1، ص 291; عوالم، ج 15، ص 199 .
16) بحارالانوار، ج 37، ص 120 و 161; عوالم، ج 15، ص 85 و 136 .
17) بحارالانوار، ج 37، ص 136 و 162 و 167; عوالم، ج 15، ص 56 و 57 و 129 و 144 .
18) بحار الانوار، ج 17، ص 29 و ج 28، ص 186 و ج 37، ص 114; کتاب سلیم بن قیس، ص 816 حدیث 37; عوالم، ج 15، ص 164; اسرار غدیر، ص 57 .
19) معاویه، عمروعاص، طلحه، سعد بن ابی وقاص، عبدالرحمان، ابوعبیده، ابوموسی اشعری، ابو هریره، مغیرة ... .
20) بحارالانوار، ج 28، ص 99 - 100 و ج 37، ص 115; عوالم، ج 15، ص 304; اقبال الاعمال ص 458 .