حقایقى که بر انسان از طریق تعقل و مطالعه، یا از راه شنیدن از متخصصان و محققان، یا از مسیر وحى و کتابهاى آسمانى معلوم و آشکار مى شود، و آدمى نسبت به آنها آگاه مى شود، و لازم است آن حقایق در راه تحقق سعادت دنیا و آخرت خویش و دیگران بکار گرفته شود، کتمانش و پنهان نگاه داشتنش حرام و موجب زیان و خسارت در دنیا و آخرت است، و در این زمینه گوش دادن به فرمان کسانى که انسان را به پنهان نگاه داشتن حقایق مى خوانند گناه بزرگ و معصیتى سنگین است.
ولى گروهى از یهود بر اساس جمود ورزیدن به امور ظاهرى، و تقلید کور کورانه از رؤسا و عالمان دنیاپرستشان که دین خدا و تورات را در راه اعمال قدرت و نفوذ کلام و حفظ مقامشان به کار مى گرفتند و از این راه به نان و نوا و ارضاء خواستههاى نامشروعشان دست مى یافتند به کتمان حقیقت روى مى آوردند و خود را به ارتکاب این گناه سنگین آلوده مى کردند و از این طریق درهاى سعادت را به روى خود مى بستند، و به رسانیدن رؤسا و علماى یهود به خواستههاى نامشروعشان و آرزوهاى شیطانى و کارهاى ابلیسى و بستن راه خدا به روى مردم کمک مى کردند.
کتمان حقیقت سبب زیانها و خسارتهاى غیرقابل جبران به خود و دیگران و علت دور شدن انسان از رحمت و مغفرت خدا و عامل پایمال نشدن حقوق شرعى و مادى مردم است.
علم خدا به همه نهانها و آشکارها
دست خائنان، و هوا و هوس مادى گران، و اندیشه انحرافى کج اندیشان آیات توحید تورات را تحریف، و مفاهیم حقایق را تغییر داده بود، و بر این شجره طیبه که اصل هرچیز و اساس و بنیان هستى است پیرایههاى زیادى بسته و تأثیرگذارى آن را در زندگى به تعطیلى و نابودى کشیده بود، تا جائى که یهود خدا را در علم و آگاهى مانند خود پنداشته و او را بیخبر و ناآگاه از غیب و پنهان و اسرار هستى مى پنداشت.
این بیخبران بیخرد و حسّ گرایان پول پرست به این معنا توجه نداشتند که وجود مقدسى که هستى و موجوداتش را آفریده، و این بناى عظیم را به وجود آورده، و هر موجود زندهاى را به تناسب وجودش روزى بخشیده، به تمام شئون
ظاهر و باطن آنان آگاه است و اصولًا در حریم حضرت او غیب و نهانى و سرّ و رازى وجود ندارد، غیب و پنهان به تناسب وجود ما که وجودى بسیار محدود است، و به تناسب دانش ما که بسیار بسیار اندک است معنا مى دهد نه نسبت به حضرت او که در ذات و صفات بینهایت و احاطه علمى و قیوّمىاش ظاهر و باطن هر چیزى را فراگرفته و ذرّهاى در جهان هستى چه ظاهرش و چه باطنش از حضرت او غایب و پنهان نیست و دانش و آگاهىاش همه چیز را به تمام هویت و خصوصیت فرا گرفته است.
در این زمینه به چند جمله از نهج البلاغه اکتفا مى کنم تا خوانندگان عزیز به دورنمائى از علم و آگاهى حق واقف شوند و معلومشان گردد که یهود نسبت به حضرت حق گرفتار چه اندیشههاى انحرافى و باطلى هستند و زندگى نکبت بارشان بر این اندیشههاى انحرافى و باطل بنا گذاشته شده، و به این خاطر از خائنان و ظالمان و کج اندیشان و باطل گرایان صف اوّل روزگاراند.
«الا ان الله قد کشف الخلق کشفة لا أنه جهل ما اخفوه من مصون اسرارهم و مکنون ضمائرهم و لکن لیبلوهم «ایهم احسن عملًا» فیکون الثواب جزاءً والعقاب بواءً» «1»
آگاه باشید که خداوند همه اسرار درون و حالات نهانى خلق را (با آنچه از امور دینى که با زبان پیامبران آنان را مکلف به انجام آن ساخت) ظاهر و آشکار ساخت، این آشکار نمودن نهانها نه بخاطر این بود که او به چیزهائى که مردم در درون خود نهان دارند آگاهى نداشت، بلکه براى آزمودن بندگانش بود که عمل کدامیک بهتر است تا ثواب پاداش نیکوکاران و عقاب کیفر بدکاران باشد.
«الباطن لکل خفیة، الحاظر لکل سریرة، العالم بما تکن الصدور و ما تخون العیون:» «2»
خدائى که آگاه به هر امر پنهان، و شاهد و حاضر هر سرّ و راز است، به آنچه سینهها آن را در خود نگاه مى دارند داناست، و به آنچه چشمها خیانت مى ورزد عالم است.
«عالم اذ لامعلوم، و رب اذ لامربوب و قادر اذ لامقدور:» «3»
او داراى دانش بینهایت و علم گسترده بیحد بود زمانى که چیزى موجود نبود تا علم به آن چیز وجود داشته باشد، و مالک و مربى بود در آن هنگام که هنوز پرورش یافتهاى به وجود نیامده بود، و قدرت بینهایت داشت آن زمان که خلقى وجود نداشت تا قدرت درباراه آن به کار رفته باشد.
«لایعزب عنه عدد قطر الماء، ولانجوم السماء ولاسوافى الریح فى الهواء ولادبیب النمل على اصفا، ولامقیل الذر فى اللیلة الظلماء، یعلم مساقط الاوراق و خفى طرف الاحداق:» «4»
شمار قطرههاى باران، و ستارگان آسمان، و ذرات گرد و غبارى که باد آنها را در هوا پراکنده مى کند، و نیز صداى بسیار آهسته حرکت مورچگان بر روى سنگ صاف و جاى استراحت مورچههاى بسیار ریز در شب تاریک از نظرش پنهان نیست و همه را مى داند و به همه این امور آگاه است.
«فسبحان من لایخفى علیه سواء غسق داج، ولالیل ساج فى بقاع الارضین المتطأطئات، ولافى یفاع السفع المتجاورات، و ما یتجلجل به الرعد فى افق السماء، و ما تلاشت عنه بروق الغمام و ما تسقط من ورقة تزیلها عن مسقطها عواصف انواء و انهطال السماء و یعلم مسقط القطرة وقعرها و مسحب الذرة و مجّرها و ما یکفى البعوضة من قوتها و ما تحمل انثى فى بطنها:» «5»
از هر عیب و نقصى منزه و پاک است وجود مقدسى که نه سیاهى ظلمت بسیار تاریک و نه شب ساکن و آرام «که موجودات زنده در آن آرامش مى یابند» در بلندىها و پستىهاى زمین و در بلندى کوههائى که مجاور یکدیگرند از او پنهان نیست و غرشى که رعد در کرانه آسمان پدید مى آورد، و آنچه از برقهائى که از ابر مى جهد و در کرانه آسمان متلاشى و ناپدید مى گردد، و هر برگ درختى که بادهاى شدید برخاسته از منازل دور آن را از شاخهها فرو مى ریزد و نیز ریزش قطرات باران از آسمان از علم و آگاهى او پنهان نمى باشد.
محلى که قطرههاى باران از آن فرو مى ریزد و جائى که قطرههاى باران در آن فرو مى افتد، و منطقهاى که مورچه بسیار ریز از آن دانه به لانه خود مى کشد، و هر چه از خوراک پشه که گرسنگى او را برطرف مى سازد و آنچه جنس ماده در شکم خود دارد همه و همه را مى داند و به غیب و نهان آنها و به ظاهر و آشکارشان دانا و علم فراگیر و احاطه همه جانبه دارد.
این فرازها گوشهاى از دیدگاه امام على (ع) نسبت به علم خدا به ظاهر و باطن هستى، و نهان و آشکار موجودات است که اگر این فرازها همراه آیات قرآن و روایاتى که از پیامبر و اهل بیت در معتبرترین کتابهاى شیعه آمده یک جا جمع شود و تفسیر گردد کتابى ارزشمند همراه با مجلدات زیاد خواهد شد، به راستى اگر آگاهى خدا به همه هستى و غیب و نهانش نبود، و علم حضرت او به تک تک موجودات و شئون و خواستههایشان احاطه نداشت اداره امور موجودات پهن دشت هستى امکان داشت؟!
ننگ و نفرین بر یهودى باد که علم خدا را محدود مى داند و امور پنهان را از او مخفى به حساب مى آورد، و دانش حضرت او را چون دانش بشرى ضعیف و ناتوان قلمداد مى کند و عقیده دارد که باید رازها و اسرارى که آشکار شدنش بر ضد آنان بکار گرفته مى شود ظاهر نکرد که مبادا خدا از آنها آگاه شود و بر او معلوم گردد تا با پنهان ماندنش از عقوبت و عذاب عدم تسلیم به حق در امان بمانند!!
دانش غیب و آگاهى به امور پنهان اصالتاً ویژه خداست و حضرت حق هر کس را لایق و شایسته بداند رشتهاى یا رشتههائى را به او عطا مى کند.
عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلى غَیْبِهِ أَحَداً (26) إِلَّا مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُولٍ ... «6»
خدا داناى غیب و نهان و اسرار و رازهاست و هیچ کس را بر غیب خود آگاه نمى کند مگر پیامبرانى را که براى آگاه شدن از غیب به اراده حکیمانهاش برگزیده است.
با توجه به این آیه شریفه قرآنیه وقتى پیامبران و براساس روایاتى که نشان مى دهد امامان معصوم و اولیاء الهى هرکدام به اندازه سعه وجودى خود از امور پنهان خبر دادهاند به طریق اولى روشن است که احاطه علمى حق به همه موجودات و ظاهر و باطنشان امرى مسلم و حقیقتى قطعى و واقعیتى ثابت و استوار است.
در قرآن مجید است که عیسى به بنى اسرائیل مى گفت:
وَ أُنَبِّئُکُمْ بِما تَأْکُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ فِی بُیُوتِکُمْ: «7»
و شما را به اذن خدا از آنچه مى خورید و آنچه در خانههایتان ذخیره مى کنید آگاه مى سازم.
به خواست خدا در توضیح آیات مربوط به غیب و این که حضرت حق گروهى از فرستادگانش را براى عطا نمودن این دانش به آنان انتخاب کرد بحث مفصلى خواهد آمد و در آن فصل به امور پنهانى که پیامبر اسلام و امامان نسبت به اشخاص و پدید آمدن تحولات در زمانهاى بعد از خودشان خبر دادهاند و نشان مى دهد که آن بزرگواران به توفیق حق از امور پنهان آگاهى داشتند اشاره خواهد شد.
نه تنها پیامبران و امامان از امور پنهان و اسرار و رازها به اذن حق آگاه بودند، بلکه برخى از اولیاء الهى که با ترک همه گناهان ظاهرى و باطنى و انجام همه فرائض و آراسته بودن به ارزشهاى اخلاقى به مقامات بلند و درجات عالى
رسیدند تا حدى بر باطن امور آگاهى داشتند که به نمونههائى از آگاهىهاى آنان هم اشاره خواهد شد.
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- خطبه 144.
(2)- خطبه 13. (3)- خطبه 152.
(4)- خطبه 178.
(5)- خطبه 182.
(6)- جن 26- 27.
(7)- آل عمران 49.