براى بررسى متون منثور واقعه عاشورا ناگزیر از مطالعه آثار مکتوبى هستیم که تمام و یا قسمتى از آنها به گزارش گونهاى از وقایع قیام کربلا اختصاص یافته و رخدادهاى روز عاشورا را صحنه به صحنه و یا با مرورى کلّى و گذرا روایت کردهاند و گاه نیز به بررسى تحلیلى اهداف این قیام ماندگار و آثارى پرداختهاند که بر آن مترتّب بوده و هست و انگیزه الهى نهضت حسینى را مورد کند و کاو قرار دادهاند.
کتب مقاتل از رایجترین و مهمترین منابعى به شمار مىروند که هر پژوهشگرى براى بررسى این حادثه خون نگار ناگزیر از مطالعه و بررسى آنها است و از همین رو با طرح کلّیاتى درباره مقتل و مقتل نگارى مىخواهیم محدوده این قلمرو تاریخى و ماتمى را مشخّص کنیم و سپس در بخشى از این قلمرو وسیع به بررسى متونى بپردازیم که به واقعه عاشورا و شهداى کربلا اختصاص دارند. بدیهى است نتیجه حرکت در چنین قلمرو کران ناپیدایى مىتواند در یک گزارش منقّح چندین هزار صفحهاى به شیفتگان مکتب عاشورا ارائه شود، ولى از عنوان این اثر مىتوان دریافت که اوّلًا بخش عظیمى از این قلمرو که اختصاص به آثار منظوم عاشورایى دارد از محدوده این پژوهش فراتر است و ما پیش از این در «شکوه شعر عاشورا در زبان فارسى» «1» تفصیلًا به آن پرداختهایم.
ثانیاً به خاطر حوصله تنگ این مقال- که حدّاکثر باید در چهارصد تا پانصد صفحه سامان یابد- ناگزیریم در بررسى تنون منثور نیز به سراغ آثارى برویم که مشخّصاً تفکّر و برداشت خاصّى از این رویداد ماندگار را بیان مىکنند و به تعبیر دیگر، نماینده قرائت خاصّى از فرهنگ عاشورا به شمار مىروند.
1. معانى لغوى مقتل
در کتب لغت، معانى مختلفى را براى «مقتل» ذکر کردهاند:
الف: محلّ قتل، جاى کشتن، کشتارگاه، قتلگاه.
ب: جایى از بدن انسان یا حیوان که هرگاه ضربتى بدان وارد شود، شخص کشته گردد، مانند شقیقه.
ج: کتابى که درباره وقعه کربلا تألیف شده. «1»
درباره معناى سومى که مرحوم دکتر محمّد معین در فرهنگ فارسى از اصطلاح «مقتل» به دست دادهاند، ذکر این مطلب ضرورى است که موضوع برخى از مقاتل ربطى به حادثه عاشورا ندارد و این امر نشان مىدهد که در عرف مقتلنگارى به هر گزارش مکتوبى که حاوى مطالبى پیرامون قتل و یا شهادت یکى از شخصیّتهاى مطرح در تاریخ اسلام باشد، مقتل مىتوان گفت.
علّامه شیخ آقا بزرگ تهرانى در «الذّریعه» از چهارده مقتل نام مىبرد که داراى عنوان مشترک «مقتل امیرالمؤمنین» (ع) اند که به قلم علماى بزرگ اسلامى نگارش یافته و چگونگى شهادت امیر مؤمنان على (ع) را مورد بررسى قرار دادهاند. «2» نیز به اسامى کتبى برمىخوریم که از عناوین آنها مىتوان به موضوعى که مورد عنایت نویسندگان آنها بوده، پى برد، براى نمونه:
«مقتل اولاد مسلم» از شیخ حسین عصفورى؛ «مقتل حجر بن عدى» از ابى مخنف و دو مقتل دیگر با همین عنوان از نصر بن مزاحم کوفى و هشام کلبى؛ «مقتل الحسن بن على» (ع) از ابى مخنف؛ «مقتل رشید و میثم و جویریّة بن مسهّر» از هشام کلبى و «مقتل زید الشّهید و تواریخه» از محمّد على هبة الدّین شهرستانى؛ که به زبان عربىاند و «مقتل سادات» از ابى القلم المولوى صغیر حسن ملقّب به شمس الهندى در دو جزء به زبان اردو، و «مقتل نامه» از نصیرالدّین به زبان فارسى که چند و چون آن براى ما مشخّص نیست و مؤلّف الذّریعة نام این اثر را از فهرست بنگال استخراج کرده است، «3» ولى در ادب فارسى معنایى که از مقتل به ذهن متبادر مىگردد ارتباط تامّ و تمام با وقایع عاشورا دارد و نظر مرحوم دکتر معین در معناى سوم مقتل در میان پارسى زبانان از دیرباز مورد عنایت بوده است.
2. پیشینه مقتلنگارى در زبان عربى و فارسى
1- 2. مقتلِ ابوالقاسم اصبغ بن نباته مجاشعى تمیمى حنظلى:
مرحوم شیخ آقا بزرگ تهرانى، از این صحابه خاص امیر مؤمنان على (ع) به عنوان اوّلین مقتل نگار یاد مىکند و درباره او مىنویسد: «اقول والظّاهر انّه اوّل من کتب مقتل الحسین و کتابه اسبق کتب المقاتل»، «1» و برخى از محقّقان از ابومخنف لوط بن یحیى ازدى غامدى به عنوان نخستین مقتلنگار عاشورا یاد کردهاند که هم عصر با امام جعفر صادق (ع) بوده است «2» که قدمت زمانى اصبغ بن نباته بر او نیازى به توضیح ندارد.
بسیارى از محقّقان از جمله مؤلّف «روضات الجنّات» روضة الشّهداى ملّاحسین واعظ کاشفى (متوفاى 910 ه. ق) را به عنوان اوّلین مقتل پارسى معرّفى کردهاند «3» ولى بطلان این نظر بر اهل تحقیق پوشیده نیست؛ زیرا در قدمت زمانى برخى از متون منثورى که به نقل و بررسى وقایع عاشورا پرداختهاند، تردیدى وجود ندارد و در پیشینه نثر فارسى مىتوان عناوین این آثار و موضوعاتى را که درباره حادثه کربلا نگاشتهاند، به روشنى نشان داد و ما از آنها در اینجا به خاطر اهمیّتى که دارند به صورت گذرا یاد مىکنیم: 2- 2. ترجمه تاریخ طبرى:
مرحوم ملک الشعراى بهار از چهار کتاب زیر به عنوان قدیمترین نثر فارسى یاد کردهاند که سومین آنها مورد استفاده ماست و ما به خاطر اهمیّت موضوع آنها را نقل مىکنیم:
الف- مقدمه شاهنامه ابومنصورى
ب- ترجمه تفسیر طبرى
ج- ترجمه تاریخ طبرى، که در سنه 356 هجرى به امر امیر ابوصالح منصور بن نوح سامانى که بر زبان ابى الحسن الفایق الخاصّة پیغام فرستاد سوى ابو على محمّد بن محمد البلعمى الوزیر، و وى آن را به پارسى درى برگردانید. این کتاب هم در غایت فصاحت و سادگى است.
د- حدود العالم من المشرق الى المغرب. «1»
3- 2. ترجمه «الفتوح» ابن اعثم (م 314 ه):
از محمد بن احمد مستوفى هروى، محقق سده ششم هجرى که از آن به نامهاى: فتوحات الشّام و تاریخ فتوح نیز یاد کردهاند. «2»
4- 2. مقتل الشّهداء:
تألیف شاعرى با تخلّص «عاصى» به زبان فارسى با تاریخ کتابت 887 ه. ق مرحوم شیخ آقا بزرگ تهرانى ضمن معرّفى این مقتل فارسى مىنویسد: فیظهر انّه مقدّم على «روضة الشهداء» للکاشفى المتوفّى سنة 910 ه. ق. «3»
5- 2. مقتل الشّهداء:
تألیف ابو المفاخر رازى به زبان فارسى که بارها مورد استفاده ملّاحسین واعظ کاشفى قرار گرفته و در روضة الشهداء از آن یاد کرده است. مرحوم شیخ آقا بزرگ تهرانى درباره این مقتل مىنویسند: ینقل عنه فى روضة الشّهداء کثیراً لا سیّما من منظوماته منها نظم رجز قاسم بن الحسن (ع) و منها نظم قول اهل الکوفة فى کتبهم الى الحسین (ع). «4»
6- 2. مقتل نور الائمّة:
تألیف ابو المؤیّد خوارزمى که ملّاحسین واعظ کاشفى در تألیف روضة الشّهداء از مطالب آن سود جسته است ولى تاریخ تألیف آن براى نگارنده این سطور مشخّص نشد. «5»
بر این اساس در قدمت زمانى این پنج اثر منثور پارسى- که کلًاّ و یا بخشهایى از آنها به روایت حادثه کربلا اختصاص دارد- بر «روضة الشّهداء» تردیدى وجود ندارد.